Wed Nov 20 2024 23:59:27 GMT+0400 (Georgia Standard Time)

This commit is contained in:
Iman100 2024-11-20 23:59:28 +04:00
parent 46c308a371
commit e22bf807ce
4 changed files with 4 additions and 0 deletions

1
22/52.txt Normal file
View File

@ -0,0 +1 @@
\v 52 بعد به سران کاهنان، فرماندهان نگهبانا معبد و مشایخ که برای گرفتنش اومده بودن، گفت: "مگه من راهزنم که با شمشیر و چماق اومدین سراغم؟ \p \v 53 هر روز تو معبد با شما بودم و دست روی من نذاشتین. ولی حالا وقت شماست، و قدرت تاریکی."

1
22/54.txt Normal file
View File

@ -0,0 +1 @@
\v 54 بعد از اینکه عیسا ره گرفتن، اَ ره به خونه کاهن اعظم بردن. پطرس هم از دور دنبال اونا می‌رفت. \p \v 55 وسط صحن خونه، آتیشی روشن کرده بودن و جمعی دور اون نشسته بودن. پطرس هم بینشون نشست.

1
22/56.txt Normal file
View File

@ -0,0 +1 @@
\v 56 یه کنیز تو نور آتیش پطرس ره دید و بهش خیره شد و گفت: "این مرد هم با عیسا بود." \p \v 57 ولی پطرس انکار کرد و گفت: "ای زن، من اَ ره نمی‌شناسم." \p \v 58 کمی بعد یکی دیگه اَ ره دید و گفت: "تو هم یکی از اونا هستی." پطرس گفت: "ای مرد، من از اونا نیستم."

1
22/59.txt Normal file
View File

@ -0,0 +1 @@
\v 59 بعد از یه ساعت، یکی دیگه با تاکید گفت: "این مرد حتماً با عیسا بوده، چون جلیلیه." \p \v 60 پطرس گفت: "ای مرد، من نمی‌دونم چی می‌گی!" هنوز داشت حرف می‌زد که خروس خوند.