diff --git a/22/52.txt b/22/52.txt new file mode 100644 index 0000000..e007da1 --- /dev/null +++ b/22/52.txt @@ -0,0 +1 @@ +\v 52 بعد به سران کاهنان، فرماندهان نگهبانا معبد و مشایخ که برای گرفتنش اومده بودن، گفت: "مگه من راهزنم که با شمشیر و چماق اومدین سراغم؟ \p \v 53 هر روز تو معبد با شما بودم و دست روی من نذاشتین. ولی حالا وقت شماست، و قدرت تاریکی." \ No newline at end of file diff --git a/22/54.txt b/22/54.txt new file mode 100644 index 0000000..086b768 --- /dev/null +++ b/22/54.txt @@ -0,0 +1 @@ +\v 54 بعد از اینکه عیسا ره گرفتن، اَ ره به خونه کاهن اعظم بردن. پطرس هم از دور دنبال اونا می‌رفت. \p \v 55 وسط صحن خونه، آتیشی روشن کرده بودن و جمعی دور اون نشسته بودن. پطرس هم بینشون نشست. \ No newline at end of file diff --git a/22/56.txt b/22/56.txt new file mode 100644 index 0000000..6369ae6 --- /dev/null +++ b/22/56.txt @@ -0,0 +1 @@ +\v 56 یه کنیز تو نور آتیش پطرس ره دید و بهش خیره شد و گفت: "این مرد هم با عیسا بود." \p \v 57 ولی پطرس انکار کرد و گفت: "ای زن، من اَ ره نمی‌شناسم." \p \v 58 کمی بعد یکی دیگه اَ ره دید و گفت: "تو هم یکی از اونا هستی." پطرس گفت: "ای مرد، من از اونا نیستم." \ No newline at end of file diff --git a/22/59.txt b/22/59.txt new file mode 100644 index 0000000..e00fd08 --- /dev/null +++ b/22/59.txt @@ -0,0 +1 @@ +\v 59 بعد از یه ساعت، یکی دیگه با تاکید گفت: "این مرد حتماً با عیسا بوده، چون جلیلیه." \p \v 60 پطرس گفت: "ای مرد، من نمی‌دونم چی می‌گی!" هنوز داشت حرف می‌زد که خروس خوند. \ No newline at end of file