Wed Nov 20 2024 23:55:26 GMT+0400 (Georgia Standard Time)

22/41.txt

@@ -0,0 +1 @@
+\v 41 بعد به اندازه پرتاب یه سنگ از اونا فاصله گرفت، زانو زد و اینجوری دعا کرد: \p \v 42 "ای پدر، اگه اراده تو باشه، این جام ره از من دور کن؛ ولی نه خواست من، بلکه اراده تو انجام بشه."

22/43.txt

@@ -0,0 +1 @@
+\v 43 بعد یه فرشته از آسمون ظاهر شد و عیسا ره تقویت کرد. \p  \v 44 چون تو رنج زیادی بود، با جدیت بیشتری دعا کرد و عرقش مثل قطره‌های خون روی زمین می‌چکید.

22/45.txt

@@ -0,0 +1 @@
+\v 45 وقتی از دعا بلند شد و پیش شاگردا برگشت، دید اونا از شدت اندوه خوابیدن. \p \v 46 عیسا گفت: "چرا خوابیدین؟ بلند شین و دعا کنین تا تو آزمایش نیفتین."