Wed Nov 20 2024 23:53:25 GMT+0400 (Georgia Standard Time)
This commit is contained in:
parent
0aca540181
commit
1d3d692a11
|
@ -0,0 +1 @@
|
|||
\v 31 "ای شمعون، ای شمعون، شیطان اجازه خواست که شما ره مثل گندم غربال کنه." \p \v 32 "ولی من برای تو دعا کردم تا ایمانت از بین نره. پس وقتی بازگشتی، برادرات ره استوار کن."
|
|
@ -0,0 +1 @@
|
|||
\v 33 شمعون جواب داد: "ای سرورم، من آمادهام که با تو به زندان برم و حتی جانم ره بدم." \p \v 34 عیسا گفت: "ای پطرس، بدون که امروز قبل از اینکه خروس بخونه، سه بار انکار میکنی که من ره میشناسی."
|
|
@ -0,0 +1 @@
|
|||
\v 35 بعد عیسا ازشون پرسید: "وقتی که شما ره بدون کیسه پول، توشهدان و کفش فرستادم، چیزی کم داشتین؟" \p اونا جواب دادن: "نه، هیچی نداشتیم." \p \v 36 عیسا گفت: "ولی حالا هرکی کیسه یا توشهدان داره، اَ ره با خودش برداره و اگه شمشیر نداره، بره جامهش ره بفروشه و شمشیری بخره."
|
|
@ -0,0 +1 @@
|
|||
\v 37 چون این نوشته باید در مورد من تحقق پیدا کنه که: 'او از خطاکارا حساب شد.' بله، هرچی که دربارۀ من نوشته شده، در شرف تحققه." \p \v 38 شاگردا گفتن: "ای خداوند، نگاه کن، ما دوتا شمشیر داریم." عیسا گفت: "همین کافیه."
|
Loading…
Reference in New Issue