smy_luk_text_ulb/04/01.txt

24 lines
2.8 KiB
Plaintext
Raw Normal View History

\c 4 \v 1 \v 2 1. عیسی پر أَز روح‌القُدس، أَز رود أَردن بازگَشت و روح، او ره در بیابان هِدایت می‌کرد.
در آنجا إِبلیس چهل روز او ره وُسوسه کرد. در آن روزها چیزی نَخورد، و در پایان آن مُدّت، گُرسنه شد.
30.
شِفای مَرد دیوزده
لوقا 4:31-37 مَرقُس 1:21-28
31.
33.
35. عیسی روح پلید ره نَهیب زد و گفت: «خاموش باش و أَز او بیرون بیا!» آنگاه دیو، آن مَرد ره در حُضور هَمگان بر زمین زد و بی‌آنکه آسیبی به او بَرساند، أَز او بیرون آمد.
36. مردم هَمه شِگفت‌زده به یکدیگر می‌گفتند: «این چه کَلامی است؟ او با إِقتدار و قُدرت به أَرواح پلید فَرمَان می‌دهد و بیرون می‌آیند!»
37. بدین‌گونه خَبَر کارهای او در سَرتاسر آن نَواحی پیچید.
شِفای مادرزن پِطرس و بسیاری دیگر
لوقا 4:38-41 مَتّی 8:14-17
لوقا 4:38-43 مَرقُس 1:29-38
38. آنگاه عیسی کَنیسه ره تَرک گفت و به خانۀ شَمعون رفت. و أَمّا مادرزن شَمعون ره تبی سخت عارِض گَشته بود. پس، أَز عیسی خواستند یاری‌اش کند.
39. او نیز بر بالین وی خَم شد و تَب ره نَهیب زد، و تَبش قَطع شد. او بی‌دِرنگ بَرخواست و مَشغول پَذیرایی أَز آن‌ها شد.
40. هنگام غُروب، هَمۀ کسانی که بیمارانی مُبتلا به أَمراض گوناگون داشتند، آن‌ها ره نَزد عیسی آوَردند، و او نیز بر یکایک ایشان دَست نَهاد و شِفایشان داد.
41. دیوها نیز أَز بسیاری بیرون می‌آمدند و فریادکنان می‌گفتند: «تو پِسر خُدایی!» أَمّا او آن‌ها ره نَهیب می‌زد و نَمی‌گُذاشت سُخنی بگویند، زیرا می‌دانستند مَسیح است.
مُوعظۀ عیسی در کَنیسه‌ها
42. بامدادان، عیسی به مَکانی دورأَفتاده رفت. أَمّا مردم او ره می‌جُستند و چون به جایی که بود رِسیدند، کوشیدند نَگُذارند تَرخشان کند.
43. ولی او گفت: «من باید پادشاهی خُدا ره در شهرهای دیگر نیز بَشارت دهم، چرا که به همین مَنظور فِرستاده شده‌ام.»
44. پس به مُوعظه در کَنیسه‌های یهودیه إِدامه داد.