1474 lines
342 KiB
Plaintext
1474 lines
342 KiB
Plaintext
\id EZK Unlocked Literal Bible
|
|
\ide UTF-8
|
|
\h حزقيال
|
|
\toc1 حزقيال
|
|
\toc2 حزقيال
|
|
\toc3 ezk
|
|
\mt1 حزقيال
|
|
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 1
|
|
\p
|
|
\v 1 و در روز پنجم ماه چهارم سال سیام، چونمن در میان اسیران نزد نهر خابور بودم، واقع شد كه آسمان گشوده گردید و رؤیاهای خدا را دیدم.
|
|
\v 2 در پنجم آن ماه كه سال پنجم اسیری یهویاكین پادشاه بود،
|
|
\v 3 كلام یهوه بر حزقیال بن بوزی كاهن نزد نهر خابور در زمین كلدانیان نازل شد و دست خداوند در آنجا بر او بود.
|
|
\v 4 پس نگریستم و اینك باد شدیدی از طرف شمال برمیآید و ابر عظیمی و آتش جهنده و درخشندگیای گرداگردش و از میانش یعنی از میان آتش، مثل منظر برنج تابان بود.
|
|
\v 5 و از میانش شبیه چهار حیوان پدید آمد و نمایش ایشان این بود كه شبیه انسان بودند.
|
|
\v 6 و هریك از آنها چهار رو داشت و هریك از آنها چهار بال داشت.
|
|
\v 7 و پایهای آنها پایهای مستقیم و كف پای آنها مانند كف پای گوساله بود و مثل منظر برنج صیقلی درخشان بود.
|
|
\v 8 و زیر بالهای آنها از چهار طرف آنها دستهای انسان بود و آن چهار رویها و بالهای خود را چنین داشتند.
|
|
\v 9 و بالهای آنها به یكدیگر پیوسته بود و چون میرفتند رو نمیتافتند، بلكه هریك به راه مستقیم میرفتند.
|
|
\v 10 و امّا شباهت رویهای آنها (این بود كه) آنها روی انسان داشتند و آن چهار روی شیر بطرف راست داشتند و آن چهار روی گاو بطرف چپ داشتند و آن چهارروی عقاب داشتند.
|
|
\v 11 و رویها و بالهای آنها از طرف بالا از یكدیگر جدا بود و دو بال هریك به همدیگر پیوسته و دو بال دیگر بدن آنها را میپوشانید.
|
|
\v 12 و هر یك از آنها به راه مستقیم میرفتند و به هر جایی كه روح میرفت آنها میرفتند و درحین رفتن رو نمیتافتند.
|
|
\v 13 و امّا شباهت این حیوانات (این بود كه) صورت آنها مانند شعلههای اخگرهای آتش افروخته شده، مثل صورت مشعلها بود. و آن آتش در میان آن حیوانات گردش میكرد و درخشان میبود و از میان آتش برق میجهید.
|
|
\v 14 و آن حیوانات مثل صورت برق میدویدند و برمیگشتند.
|
|
\v 15 و چون آن حیوانات را ملاحظه میكردم، اینك یك چرخ به پهلوی آن حیوانات برای هر روی (هركدام از) آن چهار بر زمین بود.
|
|
\v 16 و صورت چرخها و صنعت آنها مثل منظر زبرجد بود و آن چهار یك شباهت داشتند. و صورت و صنعت آنها مثل چرخ در میان چرخ بود.
|
|
\v 17 و چون آنها میرفتند، بر چهار جانب خود میرفتند و در حین رفتن به هیچ طرف میل نمیكردند.
|
|
\v 18 و فلكههای آنها بلند و مهیب بود و فلكههای آن چهار از هر طرف از چشمها پر بود.
|
|
\v 19 و چون آن حیوانات میرفتند، چرخها در پهلوی آنها میرفت و چون آن حیوانات از زمین بلند میشدند، چرخها بلند میشد.
|
|
\v 20 و هرجایی كه روح میرفت آنها میرفتند، به هر جا كه روح سیر میكرد و چرخها پیش روی آنها بلند میشد، زیرا كه روح حیوانات در چرخها بود.
|
|
\v 21 و چون آنها میرفتند، اینها میرفت و چون آنها میایستادند، اینها میایستاد. و چون آنها از زمین بلند میشدند، چرخها پیش روی آنها از زمین بلند میشد، زیرا روح حیوانات در چرخها بود.
|
|
\v 22 و شباهت فلكی كه بالای سر حیوانات بود مثل منظر بلّورِ مهیب بود و بالای سر آنها پهن شده بود.
|
|
\v 23 و بالهای آنها زیر فلك بسوی یكدیگر مستقیم بود و دو بال هریك از این طرف میپوشانید و دو بال هر یك از آن طرف بدنهای آنها را میپوشانید.
|
|
\v 24 و چون میرفتند، من صدای بالهای آنها را مانند صدای آبهای بسیار، مثل آواز حضرت اعلی و صدای هنگامه را مثل صدای فوج شنیدم؛ زیرا كه چون میایستادند بالهای خویش را فرو میهشتند.
|
|
\v 25 و چون در حین ایستادن بالهای خود را فرو میهشتند، صدایی از فلكی كه بالای سر آنها بود مسموع میشد.
|
|
\v 26 و بالای فلكی كه بر سر آنها بود شباهتِ تختی مثل صورت یاقوت كبود بود و برآن شباهتِ تخت، شباهتی مثل صورت انسان بر فوق آن بود.
|
|
\v 27 و از منظر كمر او بطرف بالا مثل منظر برنج تابان، مانند نمایش آتش در اندرون آن و گرداگردش دیدم. و از منظر كمر او به طرف پایین مثل نمایش آتشی كه از هر طرف درخشان بود دیدم.
|
|
\v 28 مانند نمایش قوس قزح كه در روز باران در ابر میباشد، همچنین آن درخشندگی گرداگرد آن بود. این منظرِ شباهتِ جلال یهوه بودو چون آن را دیدم، به روی خود در افتادم و آواز قائلی را شنیدم،
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 2
|
|
\p
|
|
\v 1 كه مرا گفت: «ای پسر انسان بر پایهای خود بایست تا با تو سخن گویم.»
|
|
\v 2 و چون این را به من گفت، روح داخل من شده، مرا بر پایهایم برپا نمود. و او را كه با من تكلّم نمود شنیدم
|
|
\v 3 كه مرا گفت: «ای پسر انسان من تو را نزد بنیاسرائیل میفرستم، یعنی نزد امّت فتنه انگیزی كه به من فتنه انگیختهاند. ایشان و پدران ایشان تا به امروز بر من عصیان ورزیدهاند.
|
|
\v 4 و پسران ایشان سخت رو و قسیالقلب هستند و من تو را نزد ایشان میفرستم تا به ایشان بگویی: خداوند یهوه چنین میفرماید.
|
|
\v 5 و ایشان خواه بشنوند و خواه نشنوند، زیرا خاندان فتنهانگیز میباشند، خواهند دانست كه نبیای در میان ایشان هست.
|
|
\v 6 و تو ای پسر انسان از ایشان مترس و از سخنان ایشان بیم مكن اگرچه خارها و شوكها با تو باشد و در میان عقربها ساكن باشی، امّا از سخنان ایشان مترس و از رویهای ایشان هراسان مشو، زیرا كه ایشان خاندان فتنهانگیز میباشند.
|
|
\v 7 پس كلام مرا به ایشان بگو، خواه بشنوند و خواه نشنوند، چونكه فتنهانگیز هستند.
|
|
\v 8 و تو ای پسر انسان آنچه را كه من به تو میگویم بشنو و مثل این خاندان فتنهانگیز عاصی مشو بلكه دهان خود را گشوده، آنچه را كه من به تو میدهم بخور.»
|
|
\v 9 پس نگریستم و اینك دستی بسوی من دراز شد و در آن طوماری بود.
|
|
\v 10 و آن را پیش من بگشود كه رو و پشتش هر دو نوشته بود و نوحه وماتم و وای بر آن مكتوب بود.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 3
|
|
\p
|
|
\v 1 پس مرا گفت: «ای پسر انسان آنچه را كه مییابی بخور. این طومار را بخور و رفته، با خاندان اسرائیل متكلّم شو.»
|
|
\v 2 آنگاه دهان خود را گشودم و او آن طومار را به من خورانید.
|
|
\v 3 و مرا گفت: «ای پسر انسان شكم خود را بخوران و احشای خویش را از این طوماری كه من به تو میدهم پر كن.» پس آن را خوردم و در دهانم مثل عسل شیرین بود.
|
|
\v 4 و مرا گفت: «ای پسر انسان بیا و نزد خاندان اسرائیل رفته، كلام مرا برای ایشان بیان كن.
|
|
\v 5 زیرا كه نزد امّت غامض زبان و ثقیل لِسان فرستاده نشدی، بلكه نزد خاندان اسرائیل.
|
|
\v 6 نه نزد قومهای بسیار غامض زبان و ثقیل لِسان كه سخنان ایشان را نتوانی فهمید. یقیناً اگر تو را نزد آنها میفرستادم به تو گوش میگرفتند.
|
|
\v 7 امّا خاندان اسرائیل نمیخواهند تو را بشنوند زیرا كه نمیخواهند مرا بشنوند. چونكه تمامی خاندان اسرائیل سخت پیشانی و قسیالقلب هستند.
|
|
\v 8 هان من روی تو را در مقابل روی ایشان سخت خواهم ساخت و پیشانی تو را در مقابل پیشانی ایشان سخت خواهم گردانید.
|
|
\v 9 بلكه پیشانی تو را مثل الماس از سنگ خارا سختتر گردانیدم. پس از ایشان مترس و از رویهای ایشان هراسان مباش، زیرا كه خاندان فتنهانگیز میباشند.»
|
|
\v 10 و مرا گفت: «ای پسر انسان تمام كلام مرا كه به تو میگویم در دل خود جا بده و به گوشهای خود استماع نما.
|
|
\v 11 و بیا و نزد اسیرانی كه از پسران قوم تو میباشند رفته، ایشان را خطاب كن و خواه بشنوند و خواه نشنوند. به ایشان بگو:خداوند یهوه چنین میفرماید.»
|
|
\v 12 آنگاه روح، مرا برداشت و از عقب خود صدای گلبانگ عظیمی شنیدم كه «جلال یهوه از مقام او متبارك باد.»
|
|
\v 13 و صدای بالهای آن حیوانات را كه به همدیگر برمیخوردند و صدای چرخها را كه پیش روی آنها بود و صدای گُلبانگ عظیمی را (شنیدم).
|
|
\v 14 آنگاه روح مرا برداشت و بُرد و با تلخی در حرارت روح خود رفتم و دست خداوند بر من سنگین میبود.
|
|
\v 15 پس به تَلَّ اَبِیب نزد اسیرانی كه نزد نهر خابور ساكن بودند، رسیدم و در مكانی كه ایشان نشسته بودند، در آنجا به میان ایشان هفت روز متحیر نشستم.
|
|
\v 16 و بعد از انقضای هفت روز واقع شد كه كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 17 «ای پسر انسان تو را برای خاندان اسرائیل دیدهبان ساختم، پس كلام را از دهان من بشنو و ایشان را از جانب من تهدید كن.
|
|
\v 18 و حینی كه من به مرد شریر گفته باشم كه البتّه خواهی مرد، اگر تو او را تهدید نكنی و سخن نگویی تا آن شریر را از طریق زشت او تهدید نموده، او را زنده سازی، آنگاه آن شریر در گناهش خواهد مرد، امّا خون او را از دست تو خواهم طلبید.
|
|
\v 19 لیكن اگر تو مرد شریر را تهدید كنی و او از شرارت خود و طریق بد خویش بازگشت نكند، او در گناه خود خواهد مرد، امّا تو جان خود را نجات دادهای.
|
|
\v 20 و اگر مرد عادل از عدالت خود برگردد و گناه ورزد و من سنگی مصادم پیش وی بنهم تا بمیرد، چونكه تو او را تهدید ننمودی، او در گناه خود خواهد مرد وعدالتی كه بعمل آورده بود به یاد آورده نخواهد شد. لیكن خون او را از دست تو خواهم طلبید.
|
|
\v 21 و اگر تو مرد عادل را تهدید كنی كه آن مرد عادل گناه نكند و او خطا نورزد البتّه زنده خواهد ماند، چونكه تهدید پذیرفته است و تو جان خود را نجات دادهای.»
|
|
\v 22 و دست خداوند در آنجا بر من نهاده شد و او مرا گفت: «برخیز و به هامون بیرون شو كه در آنجا با تو سخن خواهم گفت.»
|
|
\v 23 پس برخاسته، به هامون بیرون رفتم و اینك جلال خداوند مثل جلالی كه نزد نهر خابور دیده بودم، در آنجا برپا شد و من به روی خود درافتادم.
|
|
\v 24 و روح داخل من شده، مرا بر پایهایم برپا داشت و او مرا خطاب كرده، گفت: «برو و خویشتن را در خانه خود ببند.
|
|
\v 25 و امّا تو ای پسر انسان اینك بندها بر تو خواهند نهاد و تو را به آنها خواهند بست امّا در میان ایشان بیرون مرو.
|
|
\v 26 و من زبان تو را به كامت خواهم چسبانید تا گنگ شده، برای ایشان ناصح نباشی. زیرا كه ایشان خاندان فتنهانگیز میباشند.
|
|
\v 27 امّا وقتی كه من با تو تكلّم نمایم، آنگاه دهان تو را خواهم گشود و به ایشان خواهی گفت: خداوند یهوه چنین میفرماید. آنگاه آنكه شنوا باشد بشنود و آنكه ابا نماید ابا كند. زیرا كه ایشان خاندان فتنهانگیز میباشند.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 4
|
|
\p
|
|
\v 1 «و تو نیز ای پسر انسان آجری بگیر و آن را پیش روی خود بگذار و شهر اورشلیم را بر آن نقش نما.
|
|
\v 2 و آن را محاصره كن و در برابرش برجها ساخته، سنگری در مقابلش برپا نما و به اطرافش اردو زده، منجنیقها به هر سوی آن برپا كن.
|
|
\v 3 و تابه آهنین برای خود گرفته، آن را در میانخود و شهر، دیواری آهنین بگذار و روی خود را بر آن بدار و محاصره خواهد شد و تو آن را محاصره كن تا آیتی به جهت خاندان اسرائیل بشود.
|
|
\v 4 پس تو بر پهلوی چپ خود بخواب و گناه خاندان اسرائیل را بر آن بگذار. موافق شماره روزهایی كه بر آن بخوابی، گناه ایشان را متحمّل خواهی شد.
|
|
\v 5 و من سالهای گناه ایشان را مطابق شماره روزها یعنی سیصد و نود روز بر تو نهادهام. پس متحمّل گناه خاندان اسرائیل خواهی شد.
|
|
\v 6 و چون اینها را به انجام رسانیده باشی، باز به پهلوی راست خود بخواب و چهل روز متحّمل گناه خاندان یهودا خواهی شد. هر روزی را به جهت سالی برای تو قرار دادهام.
|
|
\v 7 و بازوی خود را برهنه كرده، روی به محاصره اورشلیم بدار و به ضدّ آن نبوّت كن.
|
|
\v 8 و اینك بندها بر تو مینهم و تا روزهای محاصرهات را به اتمام نرسانیده باشی از پهلو به پهلوی دیگرت نخواهی غلطید.
|
|
\v 9 پس گندم و جو و باقلا و عدس و ارزن و جُلبان برای خود گرفته، آنها را در یك ظرف بریز و خوراكی از آنها برای خود بپز و تمامی روزهایی كه به پهلوی خود میخوابی، یعنی سیصد و نود روز آن را خواهی خورد.
|
|
\v 10 و غذایی كه میخوری به وزن خواهد بود، یعنی بیست مثقال برای هر روز. وقت به وقت آن را خواهی خورد.
|
|
\v 11 و آب را به پیمایش یعنی سُدسِ یك هین خواهی نوشید. آن را وقت به وقت خواهی نوشید.
|
|
\v 12 و قرصهای نان جو كه میخوری، آنها را بر سرگین انسان در نظر ایشان خواهی پخت.
|
|
\v 13 و خداوند فرمود به همین منوال بنیاسرائیل نان نجس در میان امّتهایی كه من ایشان را به میان آنها پراكنده میسازم خواهند خورد.»
|
|
\v 14 پس گفتم: «آه ای خداوند یهوه اینك جان من نجس نشده و از طفولیت خود تا به حال میته یا دریده شده را نخوردهام و خوراك نجس به دهانم نرفته است.»
|
|
\v 15 آنگاه به من گفت: «بدان كه سرگین گاو را به عوض سرگین انسان به تو دادم، پس نان خود را بر آن خواهی پخت.»
|
|
\v 16 و مرا گفت: «ای پسر انسان اینك من عصای نان را در اورشلیم خواهم شكست و نان را به وزن و عُسرت خواهند خورد و آب را به پیمایش و حیرت خواهند نوشید.
|
|
\v 17 زیرا كه محتاج نان و آب خواهند شد و به حیرت بر یكدیگر نظر خواهند انداخت و به سبب گناهان خود گداخته خواهند شد.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 5
|
|
\p
|
|
\v 1 «و تو ای پسر انسان برای خود تیغی تیز بگیر و آن را مثل اُستره حَجّام به جهت خود بكار برده، آن را بر سر و ریش خود بگذران و ترازویی گرفته، مویها را تقسیم كن.
|
|
\v 2 و چون روزهای محاصره را به اتمام رسانیده باشی، یك ثلث را در میان شهر به آتش بسوزان و یك ثلث را گرفته، اطراف آن را با تیغ بزن و ثلث دیگر را به بادها بپاش و من در عقب آنها شمشیری خواهم فرستاد.
|
|
\v 3 و اندكی از آن را گرفته، آنها را در دامن خود ببند.
|
|
\v 4 و باز قدری از آنها را بگیر و آنها را در میان آتش انداخته، آنها را به آتش بسوزان و آتشی برای تمام خاندان اسرائیل از آن بیرون خواهد آمد.»
|
|
\v 5 خداوند یهوه چنین میگوید: «من این اورشلیم را در میان امّتها قرار دادم و كشورها را بهر طرف آن.
|
|
\v 6 و او از احكام من بدتر از امّتها و از فرایض من بدتر از كشورهایی كه گرداگرد او میباشد، عصیان ورزیده است زیرا كه اهل اواحكام مرا ترك كرده، به فرایض من سلوك ننمودهاند.»
|
|
\v 7 بنابراین خداوند یهوه چنین میگوید: «چونكه شما زیاده از امّتهایی كه گرداگرد شما میباشند غوغا نمودید و به فرایض من سلوك نكرده، احكام مرا بعمل نیاوردید، بلكه موافق احكام امّتهایی كه گرداگرد شما میباشند نیز عمل ننمودید،
|
|
\v 8 لهذا خداوند یهوه چنین میگوید: من اینك من به ضدّ تو هستم و در میان تو به نظر امّتها داوریها خواهم نمود.
|
|
\v 9 و با تو به سبب جمیع رجاساتت كارها خواهم كرد كه قبل از این نكرده باشم و مثل آنها هم دیگر نخواهم كرد.
|
|
\v 10 بنابراین پدران در میان تو پسران را خواهند خورد و پسران پدران خویش را خواهند خورد و بر تو داوریها نموده، تمامی بقیت تو را بسوی هر باد پراكنده خواهم ساخت.»
|
|
\v 11 لهذا خداوند یهوه میگوید: «به حیات خودم قَسَم چونكه تو مَقدس مرا بتمامی رجاسات و جمیع مكروهات خویش نجس ساختی، من نیز البتّه تو را منقطع خواهم ساخت و چشم من شفقت نخواهد نمود و من نیز رحمت نخواهم فرمود.
|
|
\v 12 یك ثلث تو در میانت از وبا خواهند مرد و از گرسنگی تلف خواهند شد. و یك ثلث به اطرافت به شمشیر خواهند افتاد و ثلث دیگر را بسوی هر باد پراكنده ساخته، شمشیر را در عقب ایشان خواهم فرستاد.
|
|
\v 13 پس چون غضب من به اتمام رسیده باشد و حدّت خشم خویش را بر ایشان ریخته باشم، آنگاه پشیمان خواهم شد. و چون حدّت خشم خویش را بر ایشان به اتمام رسانیده باشم، آنگاه خواهند دانست كه من یهوه این را در غیرت خویش گفتهام.
|
|
\v 14 و تو را در نظر همۀ رهگذریان در میان امّتهایی كه به اطراف تو میباشند، به خرابی و رسوایی تسلیم خواهم نمود.
|
|
\v 15 و چون بر تو به خشم و غضب و سرزنشهای سخت داوری كرده باشم، آنگاه این موجد عار و مذمت و عبرت و دهشت برای امّتهایی كه به اطراف تو میباشند خواهد بود. من كه یهوه هستم این را گفتم.
|
|
\v 16 و چون تیرهای بد قحطی را كه برای هلاكت میباشد و من آنها را به جهت خرابی شما میفرستم در میان شما انداخته باشم، آنگاه قحط را بر شما سختتر خواهم گردانید و عصای نان شما را خواهم شكست.
|
|
\v 17 و قحط و حیوانات درنده در میان تو خواهم فرستاد تا تو را بیاولاد گردانند و وبا و خون از میان تو عبور خواهد كرد و شمشیری بر تو وارد خواهم آورد. من كه یهوه هستم این را گفتم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 6
|
|
\p
|
|
\v 1 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان نظر خود را بر كوههای اسرائیل بدوز و درباره آنها نبوّت كن.
|
|
\v 3 و بگو: ای كوههای اسرائیل كلام خداوند یهوه را بشنوید! خداوند یهوه به كوهها و تلّها و وادیها و درهّها چنین میفرماید: اینك من شمشیری بر شما میآورم و مكانهای بلند شما را خراب خواهم كرد.
|
|
\v 4 و مذبحهای شما منهدم و تمثالهای شمسی شما شكسته خواهد شد و كشتگان شما را پیش بتهای شما خواهم انداخت.
|
|
\v 5 و لاشهای بنیاسرائیل را پیش بتهای ایشان خواهم گذاشت و استخوانهای شما را گرداگرد مذبحهای شماخواهم پاشید.
|
|
\v 6 و در جمیع مساكن شما شهرها خراب و مكانهای بلند ویران خواهد شد تا آنكه مذبحهای شما خراب و ویران شود و بتهای شما شكسته و نابود گردد و تمثالهای شمسی شما منهدم و اعمال شمامحو شود.
|
|
\v 7 و چون كشتگان شما در میان شما بیفتند، آنگاه خواهی دانست كه من یهوه هستم.
|
|
\v 8 امّا بقیتی نگاه خواهم داشت. و چون در میان كشورها پراكنده شوید، بقیۀالسّیف شما در میان امّتها ساكن خواهند شد.
|
|
\v 9 و نجاتیافتگان شما در میان امّتها در جایی كه ایشان را به اسیری بردهاند مرا یاد خواهند داشت. چونكه دل زناكار ایشان را كه از من دور شده است خواهم شكست و چشمان ایشان را كه در عقب بتهای ایشان زنا كرده است - پس خویشتن را به سبب اعمال زشتی كه در همه رجاسات خود نمودهاند مكروه خواهند داشت.
|
|
\v 10 و خواهند دانست كه من یهوه هستم و عبث نگفتم كه این بلا را بر ایشان وارد خواهم آورد.»
|
|
\v 11 خداوند یهوه چنین میگوید: «به دست خود بزن و پای خود را بر زمین بكوب و بگو: وای بر تمامی رجاسات شریر خاندان اسرائیل زیرا كه به شمشیر و قحط و وباخواهد افتاد.
|
|
\v 12 آنكه دور باشد به وبا خواهد مُرد و آنكه نزدیك است به شمشیر خواهد افتادو آنكه باقی مانده و در محاصره باشد از گرسنگی خواهد مُرد و من حدّت خشم خود را بر ایشان به اتمام خواهم رسانید.
|
|
\v 13 و خواهید دانست كه من یهوه هستم، هنگامی كه كشتگان ایشان در میان بتهای ایشان به اطراف مذبحهای ایشان، بر هر تلّ بلند و بر قلّههای تمام كوهها و زیر هر درخت سبز و زیرهر بلوط كَشَن، در جایی كه هدایای خوشبو برای همه بتهای خود میگذرانیدند یافت خواهند شد.
|
|
\v 14 و دست خود را بر ایشان دراز كرده، زمین را در تمام مسكنهای ایشان خرابتر و ویرانتر از بیابان دِبْلَه خواهم ساخت. پس خواهند دانست كه من یهوه هستم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 7
|
|
\p
|
|
\v 1 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «و تو ای پسر انسان (بگو): خداوند یهوه به زمین اسرائیل چنین میگوید: انتهایی بر چهار گوشه زمین انتها رسیده است.
|
|
\v 3 الا´ن انتها بر تو رسیده است و من خشم خود را بر تو وارد آوردهام و بر وفق راههایت ترا داوری نموده، تمامی رجاساتت را بر تو خواهم نهاد.
|
|
\v 4 و چشم من برتو شفقت نخواهد كرد و رحمت نخواهم فرمود بلكه راههای تو را بر تو خواهم نهاد و رجاسات تو در میانت خواهد بود. پس خواهی دانست كه من یهوه هستم.»
|
|
\v 5 خداوند یهوه چنین میگوید: «بلا هان بلای واحد میآید!
|
|
\v 6 انتهایی میآید، انتهایی میآید و به ضّد تو بیدار شده است. هان میآید.
|
|
\v 7 ای ساكن زمین اجل تو بر تو میآید. وقت معین میآید و آن روز نزدیك است. روز هنگامه خواهد شد و نه روز آواز شادمانی بر كوهها.
|
|
\v 8 الا´ن عنقریب غضب خود را بر تو خواهم ریخت و خشم خویش را بر تو به اتمام رسانیده، تو را موافق راههایت داوری خواهم نمود و جمیع رجاساتت را بر تو خواهم نهاد.
|
|
\v 9 و چشم من شفقت نخواهد كرد و رحمت نخواهم فرمود، بلكه مكافات راههایت را به تو خواهم رسانید و رجاسات تو در میانت خواهد بود و خواهید دانست كه زننده تومن یهوه هستم.
|
|
\v 10 اینك آنروز هان میآید! اجل تو بیرون آمده و عصا شكوفه آورده و تكبّر، گُل كرده است.
|
|
\v 11 ظلم عصای شرارت گشته است. از ایشان و از جمعیت ایشان و از ازدحام ایشان چیزی باقی نیست و در میان ایشان حشمتی نمانده است.
|
|
\v 12 وقت میآید و آنروز نزدیك است. پس مشتری شادی نكند و فروشنده ماتم نگیرد، زیرا كه خشم بر تمامی جمعیت ایشان قرار گرفته است.
|
|
\v 13 زیرا كه فروشندگان اگر چه در میان زندگان زنده مانند، به آنچه فروخته باشند نخواهند برگشت، چونكه غضب بر تمامی جمعیت ایشان قرار گرفته است. ایشان نخواهند برگشت و هیچكس به گناه خویش زندگی خود را تقویت نخواهد داد.
|
|
\v 14 كَرِنّا را نواخته و همه چیز را مهیا ساختهاند، امّا كسی به جنگ نمیرود. زیرا كه غضب من بر تمامی جمعیت ایشان قرار گرفته است.
|
|
\v 15 شمشیر در بیرون است و وبا و قحط در اندرون. آنكه در صحرا است به شمشیر میمیرد و آنكه در شهر است قحط و وبا او را هلاك میسازد.
|
|
\v 16 و رستگاران ایشان فرار میكنند و مثل فاختههای درهّها بر كوهها میباشند. و هر كدام از ایشان به سبب گناه خود ناله میكنند.
|
|
\v 17 همه دستها سُست شده و جمیع زانوها مثل آب بیتاب گردیده است.
|
|
\v 18 و پلاس در بر میكنند و وحشت ایشان را میپوشاند و بر همه چهرهها خجلت و بر جمیع سرها گری میباشد.
|
|
\v 19 نقره خود را در كوچهها میریزند و طلای ایشان مثل چیز نجس میباشد. نقره و طلای ایشان در روز غضب خداوند ایشان را نتواند رهانید. جانهای خود را سیر نمیكنند و بطنهای خویش را پر نمیسازند زیرا گناه ایشان سنگ مصادم آنها شده است.
|
|
\v 20 «و او زیبایی زینت خود را در كبریایی قرار داده بود، امّا ایشان بتهای مكروهات و رجاسات خویش را در آن ساختند. بنابراین آن را برای ایشان مثل چیز نجس خواهم گردانید.
|
|
\v 21 و آن را به دست غریبان به تاراج و به شریران جهان به غارت خواهم داد و آن را بیعصمت خواهند ساخت.
|
|
\v 22 و روی خود را از ایشان خواهم برگردانید و مكان مستور مرا بیعصمت خواهند نمود و ظالمان داخل آن شده، آن را بیعصمت خواهند ساخت.
|
|
\v 23 زنجیر را بساز، زیرا كه زمین از جرمهای خونریزی پر است و شهر از ظلم مملّو.
|
|
\v 24 و اشرار امّتها را خواهم آورد و در خانههای ایشان تصرّف خواهند نمود و تكبّر زورآوران را زایل خواهم ساخت و آنها مكانهای مقدّس ایشان را بیعصمت خواهند نمود.
|
|
\v 25 هلاكت میآید و سلامتی را خواهند طلبید، امّا یافت نخواهد شد.
|
|
\v 26 مصیبت بر مصیبت میآید و آوازه بر آوازه مسموع میشود. رؤیا از نبی میطلبند، امّا شریعت از كاهنان و مشورت از مشایخ نابود شده است.
|
|
\v 27 پادشاه ماتم میگیرد و رئیس به حیرت ملبّس میشود و دستهای اهل زمین میلرزد. و موافق راههای ایشان با ایشان عمل خواهم نمود و بر وفق استحقاق ایشان ایشان را داوری خواهم نمود. پس خواهند دانست كه من یهوه هستم؟»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 8
|
|
\p
|
|
\v 1 و در سال ششم در روز پنجم از ماه ششم،چون من در خانه خود نشسته بودم و مشایخ یهودا پیش من نشسته بودند، آنگاه دستخداوند یهوه در آنجا بر من فرود آمد.
|
|
\v 2 و دیدم كه اینك شبیهی مثل صورت آتش بود یعنی از نمایش كمر او تا پایین آتش و از كمر او تا بالا مثل منظر درخشندگی مانند صورت برنج لامع ظاهر شد.
|
|
\v 3 و شبیه دستی دراز كرده، موی پیشانی مرا بگرفت و روح، مرا در میان زمین و آسمان برداشت و مرا در رؤیاهای خدا به اورشلیم نزد دهنه دروازه صحن اندرونی كه بطرف شمال متوجّه است بُرد كه در آنجا نشیمنِ تمثالِ غیرتِ غیرتانگیز میباشد.
|
|
\v 4 و اینك جلال خدای اسرائیل مانند آن رؤیایی كه در هامون دیده بودم ظاهر شد.
|
|
\v 5 و او مرا گفت: «ای پسر انسان چشمان خود را بسوی راه شمال برافراز!» و چون چشمان خود را بسوی راه شمال برافراشتم، اینك بطرف شمالی دروازه مذبحْ این تمثالِ غیرتْ در مدخل ظاهر شد.
|
|
\v 6 و او مرا گفت: «ای پسر انسان آیا تو آنچه را كه ایشان میكنند میبینی؟ یعنی رجاسات عظیمی كه خاندان اسرائیل در اینجا میكنند تا از مَقْدَس خود دور بشوم؟ امّا باز رجاسات عظیمتر خواهی دید.»
|
|
\v 7 پس مرا به دروازه صحن آورد و دیدم كه اینك سوراخی در دیوار است.
|
|
\v 8 و او مرا گفت: «ای پسر انسان دیوار را بكن.» و چون دیوار را كَنْدَم، اینك دروازهای پدید آمد.
|
|
\v 9 و او مرا گفت: «داخل شو و رجاسات شَنیعی را كه ایشان در اینجا میكنند ملاحظه نما.»
|
|
\v 10 پس چون داخل شدم، دیدم كه هرگونه حشرات و حیوانات نجس و جمیع بتهای خاندان اسرائیل بر دیوار از هر طرف نقش شده بود.
|
|
\v 11 وهفتاد نفر از مشایخ خاندان اسرائیل پیش آنها ایستاده بودند و یازنیا ابن شافان در میان ایشان ایستاده بود و هركس مجمرهای در دست خود داشت و بوی ابر بخور بالا میرفت.
|
|
\v 12 و او مرا گفت: «ای پسر انسان آیا آنچه را كه مشایخ خاندان اسرائیل در تاریكی و هركس در حجرههای بتهای خویش میكنند دیدی؟ زیرا میگویند كه خداوند ما را نمیبیند و خداوند این زمین را ترك كرده است.
|
|
\v 13 و به من گفت كه باز رجاسات عظیمتر از اینهایی كه اینان میكنند خواهی دید.»
|
|
\v 14 پس مرا به دهنه دروازه خانه خداوند كه بطرف شمال بود آورد. و اینك در آنجا بعضی زنان نشسته، برای تَمُّوز میگریستند.
|
|
\v 15 و او مرا گفت: «ای پسر انسان آیا این را دیدی؟ باز رجاسات عظیمتر از اینها را خواهی دید.»
|
|
\v 16 پس مرا به صحن اندرونی خانه خداوند آورد. و اینك نزد دروازه هیكل خداوند در میان رواق و مذبح به قدر بیست و پنج مرد بودند كه پُشتهای خود را بسوی هیكل خداوند و رویهای خویش را بسوی مشرق داشتند و آفتاب را بطرف مشرق سجده مینمودند.
|
|
\v 17 و به من گفت: «ای پسر انسان این را دیدی؟ آیا برای خاندان یهودا بجا آوردن این رجاسات كه در اینجا بجا میآورند سهل است؟ زیرا كه زمین را از ظلم مملّو ساختهاند و برای هیجان خشم من برمیگردند و هان شاخه را به بینی خود میگذارند.
|
|
\v 18 بنابراین من نیز در غضب، عمل خواهم نمود و چشم من شفقت نخواهد كرد و رحمت نخواهم فرمود و اگرچه به آواز بلند بهگوش من بخوانند، ایشان را اجابت نخواهم نمود.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 9
|
|
\p
|
|
\v 1 و او به آواز بلند به گوش من ندا كرده، گفت:«وكلای شهر را نزدیك بیاور و هركس آلت خراب كننده خود را در دست خود بدارد.»
|
|
\v 2 و اینك شش مرد از راه دروازه بالایی كه بطرف شمال متوجّه است آمدند و هركس تبر خود را در دستش داشت. و در میان ایشان یك مرد ملبّس شده به كتان بود و دوات كاتب در كمرش. و ایشان داخل شده، نزد مذبح برنجین ایستادند.
|
|
\v 3 و جلال خدای اسرائیل از روی آن كروبی كه بالای آن بود به آستانه خانه برآمد و به آن مردی كه به كتان ملبّس بود و دوات كاتب را در كمر داشت خطاب كرد.
|
|
\v 4 و خداوند به او گفت: «از میان شهر یعنی از میان اورشلیم بگذر و بر پیشانی كسانی كه به سبب همه رجاساتی كه در آن كرده میشود آه و ناله میكنند نشانی بگذار.
|
|
\v 5 و به آنان به سمع من گفت كه در عقب او از شهر بگذرید و هلاك سازید و چشمان شما شفقت نكند و ترحّم منمایید.
|
|
\v 6 پیران و جوانان و دختران و اطفال و زنان را تماماً به قتل رسانید، امّا به هر كسی كه این نشان را دارد نزدیك مشوید و از قدس من شروع كنید.» پس از مردان پیری كه پیش خانه بودند شروع كردند.
|
|
\v 7 و به ایشان فرمود: «خانه را نجس سازید و صحنها را از كشتگان پر ساخته، بیرون آیید.» پس بیرون آمدند و در شهر به كُشتن شروع كردند.
|
|
\v 8 و چون ایشان میكشتند و من باقی مانده بودم، بهروی خود در افتاده، استغاثه نمودم و گفتم: «آه ای خداوند یهوه آیا چون غضب خود را بر اورشلیم میریزی تمامی بقیه اسرائیل را هلاك خواهی ساخت؟»
|
|
\v 9 او مرا جواب داد: «گناه خاندان اسرائیل و یهودا بینهایت عظیم است و زمین از خون مملّو و شهر از ستم پر است. زیرا میگویند: خداوند زمین را ترك كرده است و خداوند نمیبیند.
|
|
\v 10 پس چشم من نیز شفقت نخواهد كرد و من رحمت نخواهم فرمود، بلكه رفتار ایشان را بر سر ایشان خواهم آورد.»
|
|
\v 11 و اینك آن مردی كه به كتان ملبّس بود و دوات را در كمر داشت، جواب داد و گفت: «به نَهْجی كه مرا امر فرمودی عمل نمودم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 10
|
|
\p
|
|
\v 1 پس نگریستم و اینك بر فَلَكی كه بالای سر كروبیان بود، چیزی مثل سنگ یاقوت كبود و مثل نمایش شبیه تخت بر زَبَر آنها ظاهر شد.
|
|
\v 2 و آن مرد را كه به كتان ملبّس بود خطاب كرده گفت: «در میان چرخها در زیر كروبیان برو و دستهای خود را از اخگرهای آتشی كه در میان كروبیان است پر كن و بر شهر بپاش.» و او در نظر من داخل شد.
|
|
\v 3 و چون آن مرد داخل شد، كروبیان بطرف راست خانه ایستاده بودند و ابر، صحن اندرونی را پر كرد.
|
|
\v 4 و جلال خداوند از روی كروبیان به آستانه خانه برآمد و خانه از ابر پر شد و صحن از فروغ جلال خداوند مملّو گشت.
|
|
\v 5 و صدای بالهای كروبیان تا به صحن بیرونی، مثل آواز خدای قادر مطلق حینی كه تكلّم میكند، مسموع شد.
|
|
\v 6 و چون آن مرد را كه ملبّس به كتان بود امر فرموده، گفت كه «آتش را از میان چرخها از میان كروبیان بردار.» آنگاه داخل شده، نزد چرخها ایستاد.
|
|
\v 7 و یكی از كروبیان دست خود را از میان كروبیان به آتشی كه در میان كروبیان بود دراز كرده، آن را برداشت و به دست آن مردی كه به كتان، ملبّس بود نهاد و او آن را گرفته، بیرون رفت.
|
|
\v 8 و در كروبیان شبیه صورت دست انسان زیر بالهای ایشان ظاهر شد.
|
|
\v 9 و نگریستم و اینك چهار چرخ به پهلوی كروبیان یعنی یك چرخ به پهلوی یك كروبی و چرخ دیگر به پهلوی كروبی دیگر ظاهر شد. و نمایش چرخها مثل صورت سنگ زبرجد بود.
|
|
\v 10 و امّا نمایش ایشان چنین بود. آن چهار را یك شباهت بود كه گویا چرخ در میان چرخ باشد.
|
|
\v 11 و چون آنها میرفت بر چهار جانب خود میرفت و حینی كه میرفت به هیچ سو میل نمیكرد، بلكه به جایی كه سر به آن متوجّه میشد از عقب آن میرفت. و چون میرفت به هیچ سو میل نمیكرد.
|
|
\v 12 و تمامی بدن و پشتها و دستها و بالهای ایشان و چرخها یعنی چرخهایی كه آن چهار داشتند از هر طرف پر از چشمها بود.
|
|
\v 13 و به سمع من به آن چرخها ندا در دادند كه «ای چرخها!»
|
|
\v 14 و هر یك را چهار رو بود. روی اوّل روی كروبی بود و روی دوّم روی انسان و سوّم روی شیر و چهارم روی عقاب.
|
|
\v 15 پس كروبیان صعود كردند. این همان حیوان است كه نزد نهر خابُور دیده بودم.
|
|
\v 16 و چونكروبیان میرفتند، چرخها به پهلوی ایشان میرفت و چون كروبیان بالهای خود را برافراشته، از زمین صعود میكردند، چرخها نیز از پهلوی ایشان برنمیگشت.
|
|
\v 17 چون ایشان میایستادند آنها میایستاد و چون ایشان صعود مینمودند، آنها با ایشان صعود مینمود، زیرا كه روح حیوان در آنها بود.
|
|
\v 18 و جلال خداوند از بالای آستانه خانه بیرون آمد و بر زَبَرِ كروبیان قرار گرفت.
|
|
\v 19 و چون كروبیان بیرون رفتند، بالهای خود را برافراشته، به نظر من از زمین صعود نمودند. و چرخها پیش روی ایشان بود و نزد دهنه دروازه شرقی خانه خداوند ایستادند. و جلال خدای اسرائیل از طرف بالا بر ایشان قرار گرفت.
|
|
\v 20 این همان حیوان است كه زیر خدای اسرائیل نزد نهر خابُور دیده بودم، پس فهمیدم كه اینان كروبیانند.
|
|
\v 21 هر یك را چهار روی و هر یك را چهار بال بود و زیر بالهای ایشان شبیه دستهای انسان بود.
|
|
\v 22 و امّا شبیه رویهای ایشان چنین بود. همان رویها بود كه نزد نهر خابُور دیده بودم. هم نمایش ایشان و هم خود ایشان (چنان بودند) و هر یك به راه مستقیم میرفت.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 11
|
|
\p
|
|
\v 1 و روح مرا برداشته، به دروازه شرقی خانه خداوند كه بسوی مشرق متوجّه است آورد. و اینك نزد دهنه دروازه بیست و پنج مرد بودند و در میان ایشان یازَنْیا ابن عَزُّور و فَلَطیا ابن بنایا رؤسای قوم را دیدم.
|
|
\v 2 و او مرا گفت: «ای پسر انسان اینها آن كسانی میباشند كه تدابیر فاسد میكنند و در این شهر مشورتهای قبیح میدهند.
|
|
\v 3 و میگویند وقت نزدیك نیست كه خانهها را بنا نماییم، بلكه این شهر دیگ است و ماگوشت میباشیم.
|
|
\v 4 بنابراین برای ایشان نبوّت كن. ای پسر انسان نبوّت كن.»
|
|
\v 5 آنگاه روح خداوند بر من نازل شده، مرا فرمود: «بگو كه خداوند چنین میفرماید: ای خاندان اسرائیل شما به اینطور سخن میگویید و امّا من خیالات دل شما را میدانم.
|
|
\v 6 بسیاری را در این شهر كشتهاید و كوچههایش را از كشتگان پر كردهاید.
|
|
\v 7 لهذا خداوند یهوه چنین میگوید: كشتگان شما كه در میانش گذاشتهاید، گوشت میباشند و شهر دیگ است. لیكن شما را از میانش بیرون خواهم برد.
|
|
\v 8 شما از شمشیر میترسید، امّا خداوند یهوه میگوید شمشیر را بر شما خواهم آورد.
|
|
\v 9 و شما را از میان شهر بیرون برده، شما را به دست غریبان تسلیم خواهم نمود و بر شما داوری خواهم كرد.
|
|
\v 10 به شمشیر خواهید افتاد و در حدود اسرائیل بر شما داوری خواهم نمود و خواهید دانست كه من یهوه هستم.
|
|
\v 11 این شهر برای شما دیگ نخواهد بود و شما در آن گوشت نخواهید بود، بلكه در حدود اسرائیل بر شما داوری خواهم نمود.
|
|
\v 12 و خواهید دانست كه من آن یهوه هستم كه در فرایض من سلوك ننمودید و احكام مرا بجا نیاوردید، بلكه بر حسب احكام امّتهایی كه به اطراف شما میباشند عمل نمودید.»
|
|
\v 13 و واقع شد كه چون نبوّت كردم، فَلَطْیا ابن بنایا مُرد. پس به روی خود در افتاده، به آواز بلند فریاد نمودم و گفتم: «آه ای خداوند یهوه آیا تو بقیه اسرائیل را تماماً هلاك خواهی ساخت؟»
|
|
\v 14 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 15 «ای پسر انسان برادران تو یعنی برادرانت كه از اهل خاندان تو میباشند و تمامی خاندان اسرائیل جمیعاً كسانی میباشند كه سكنه اورشلیم به ایشان میگویند: شما از خداوند دور شوید و این زمین به ما به ملكیت داده شده است.
|
|
\v 16 بنابراین بگو: خداوند یهوه چنین میگوید: اگر چه ایشان را در میان امّتها دور كنم و ایشان را در میان كشورها پراكنده سازم، امّا من برای ایشان در آن كشورهایی كه به آنها رفته باشند اندك زمانی مَقْدَس خواهم بود.
|
|
\v 17 پس بگو خداوند یهوه چنین میفرماید: شما را از میان امّتها جمع خواهم كرد و شما را از كشورهایی كه در آنها پراكنده شدهاید، فراهم خواهم آورد و زمین اسرائیل را به شما خواهم داد.
|
|
\v 18 و به آنجا داخل شده، تمامی مكروهات و جمیع رجاسات آن را از میانش دور خواهند كرد.
|
|
\v 19 و ایشان را یكدل خواهم داد و در اندرون ایشان روح تازه خواهم نهاد و دل سنگی را از جسد ایشان دور كرده، دل گوشتی به ایشان خواهم بخشید.
|
|
\v 20 تا در فرایض من سلوك نمایند و احكام مرا نگاه داشته، آنها را بجا آورند. و ایشان قوم من خواهند بود و من خدای ایشان خواهم بود.
|
|
\v 21 امّا آنانی كه دل ایشان از عقب مكروهات و رجاسات ایشان میرود، پس خداوند یهوه میگوید: من رفتار ایشان را بر سر ایشان وارد خواهم آورد.»
|
|
\v 22 آنگاه كروبیان بالهای خود را برافراشتند و چرخها به پهلوی ایشان بود و جلال خدای اسرائیل از طرف بالا بر ایشان قرار گرفت.
|
|
\v 23 و جلال خداوند از بالای میان شهر صعود نموده، بر كوهی كه بطرف شرقی شهر است قرار گرفت.
|
|
\v 24 و روح مرا برداشت و در عالم رؤیا مرا به روحخدا به زمین كلدانیان نزد اسیران بُرد و آن رؤیایی كه دیده بودم از نظر من مرتفع شد.
|
|
\v 25 و تمامی كلام خداوند را كه به من نشان داده بود، برای اسیران بیان كردم.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 12
|
|
\p
|
|
\v 1 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان تو در میان خاندان فتنه انگیز ساكن میباشی كه ایشان را چشمها به جهت دیدن هست امّا نمیبینند و ایشان را گوشها به جهت شنیدن هست امّا نمیشنوند، چونكه خاندان فتنه انگیز میباشند.
|
|
\v 3 امّا تو ای پسر انسان اسباب جلای وطن را برای خود مهیا ساز. و در نظر ایشان در وقت روز كوچ كن و از مكان خود به مكان دیگر به حضور ایشان نقل كن، شاید بفهمند، اگرچه خاندان فتنهانگیز میباشند.
|
|
\v 4 و اسباب خود را مثل اسباب جلای وطن در وقت روز به نظر ایشان بیرون آور. و شامگاهان مثل كسانی كه برای جلای وطن بیرون میروند بیرون شو.
|
|
\v 5 و شكافی برای خود در دیوار به حضور ایشان كرده، از آن بیرون ببر.
|
|
\v 6 و در حضور ایشان آن را بر دوش خود بگذار و در تاریكی بیرون ببر و روی خود را بپوشان تا زمین را نبینی. زیرا كه تو را علامتی برای خاندان اسرائیل قرار دادهام.»
|
|
\v 7 پس به نهجی كه مأمور شدم، عمل نمودم و اسباب خود را مثل اسباب جلای وطن در وقت روز بیرون آوردم. و شبانگاه شكافی برای خود به دست خویش در دیوار كردم و آن را در تاریكی بیرون برده، به حضور ایشان بر دوش برداشتم.
|
|
\v 8 و بامدادان كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 9 «ای پسر انسان، آیا خاندان اسرائیل یعنی این خاندان فتنهانگیز به تو نگفتند: این چه كار است كه میكنی؟
|
|
\v 10 پس به ایشان بگو خداوند یهوه چنین میگوید: این وحی اشاره به رئیسی است كه در اورشلیم میباشد و به تمامی خاندان اسرائیل كه ایشان در میان آنها میباشند
|
|
\v 11 بگو: من علامت برای شما هستم. به نهجی كه من عمل نمودم، همچنان به ایشان كرده خواهد شد و جلای وطن شده، به اسیری خواهند رفت.
|
|
\v 12 و رئیسی كه در میان ایشان است (اسباب خود را) در تاریكی بر دوش نهاده، بیرون خواهد رفت. و شكافی در دیوار خواهند كرد تا از آن بیرون ببرند. و او روی خود را خواهد پوشانید تا زمین را به چشمان خود نبیند.
|
|
\v 13 و من دام خود را بر او خواهم گسترانید و در كمند من گرفتار خواهد شد. و او را به بابل به زمین كلدانیان خواهم برد و اگرچه در آنجا خواهد مرد، ولی آن را نخواهد دید.
|
|
\v 14 و جمیع مجاوران و معاونانش و تمامی لشكر او را بسوی هر باد پراكنده ساخته، شمشیری در عقب ایشان برهنه خواهم ساخت.
|
|
\v 15 و چون ایشان را در میان امّتها پراكنده ساخته و ایشان را در میان كشورها متفرّق نموده باشم، آنگاه خواهند دانست كه من یهوه هستم.
|
|
\v 16 لیكن عدد قلیلی از میان ایشان از شمشیر و قحط و وبا باقی خواهم گذاشت تا همه رجاسات خود را در میان امّتهایی كه به آنها میروند، بیان نمایند. پس خواهند دانست كه من یهوه هستم.»
|
|
\v 17 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 18 «ای پسر انسان! نان خود را با ارتعاش بخور و آب خویش را با لرزه و اضطراب بنوش.
|
|
\v 19 و بهاهل زمین بگو خداوند یهوه درباره سكنه اورشلیم و اهل زمین اسرائیل چنین میفرماید: كه نان خود را با اضطراب خواهند خورد و آب خود را با حیرت خواهند نوشید. زیرا كه زمین آنها به سبب ظلم جمیع ساكنانش از هر چه در آن است تهی خواهد شد.
|
|
\v 20 و شهرهای مسكون ایشان خراب شده، زمین ویران خواهد شد. پس خواهید دانست كه من یهوه هستم.»
|
|
\v 21 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 22 «ای پسر انسان این مثل شما چیست كه در زمین اسرائیل میزنید و میگویید: ایام طویل میشود و هر رؤیا باطل میگردد.
|
|
\v 23 لهذا به ایشان بگو، خداوند یهوه چنین میگوید: این مَثَل را باطل خواهم ساخت و آن را بار دیگر در اسرائیل نخواهند آورد. بلكه به ایشان بگو: ایام، نزدیك است و انجام هر رؤیا، قریب.
|
|
\v 24 زیرا كه هیچ رؤیای باطل و غیبگویی تملّقآمیز در میان خاندان اسرائیل بار دیگر نخواهد بود.
|
|
\v 25 زیرا من كه یهوه هستم سخن خواهم گفت و سخنی كه من میگویم، واقع خواهد شد و بار دیگر تأخیر نخواهد افتاد. زیرا خداوند یهوه میگوید: ای خاندان فتنهانگیز در ایام شما سخنی خواهم گفت و آن را به انجام خواهم رسانید.»
|
|
\v 26 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 27 «ای پسر انسان! هان خاندان اسرائیل میگویند رؤیایی كه او میبیند، به جهت ایام طویل است واو برای زمانهای بعیده نبوّت مینماید.
|
|
\v 28 بنابراین به ایشان بگو: خداوند یهوه چنین میفرماید كه هیچ كلامِ من بعد از این تأخیر نخواهد افتاد. و خداوند یهوه میفرماید: كلامی كه من میگویم واقع خواهد شد.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 13
|
|
\p
|
|
\v 1 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان به ضدّ انبیای اسرائیل كه نبوّت مینمایند، نبوّت نما. و به آنانی كه از افكار خود نبوّت میكنند، بگو كلام خداوند را بشنوید!
|
|
\v 3 خداوند یهوه چنین میگوید: وای بر انبیاء احمق كه تابع روح خویش میباشند و هیچ ندیدهاند.
|
|
\v 4 «ای اسرائیل انبیای تو مانند روباهان در خرابهها بودهاند.
|
|
\v 5 شما به رخنهها برنیامدید و دیوار را برای خاندان اسرائیل تعمیر نكردید تا ایشان در روز خداوند به جنگ بتوانند ایستاد.
|
|
\v 6 رؤیای باطل و غیبگویی كاذب میبینند و میگویند: خداوند میفرماید، با آنكه خداوند ایشان را نفرستاده است و مردمان را امیدوار میسازند به اینكه كلام ثابت خواهد شد.
|
|
\v 7 آیا رؤیای باطل ندیدید و غیبگویی كاذب را ذكر نكردید چونكه گفتید خداوند میفرماید با آنكه من تكلّم ننمودم؟»
|
|
\v 8 بنابراین خداوند یهوه چنین میفرماید: «چونكه سخن باطل گفتید و رؤیای كاذب دیدید، اینك خداوند یهوه میفرماید من به ضدّ شما خواهم بود.
|
|
\v 9 پس دست من بر انبیایی كه رؤیای باطل دیدند و غیبگویی كاذب كردند، دراز خواهد شد و ایشان در مجلس قوم من داخل نخواهند شد و در دفتر خاندان اسرائیل ثبت نخواهند گردید و به زمین اسرائیل وارد نخواهند گشت و شما خواهید دانست كه من خداوند یهوه میباشم.
|
|
\v 10 و از این جهت كه قوم مرا گمراه كرده، گفتند كه سلامتی است در حینی كه سلامتی نبود و یكی از ایشان دیوار را بنا نمود و سایرین آن را به گِلِ ملاط مالیدند.
|
|
\v 11 پس به آنانی كه گِلِ ملاط را مالیدند بگو كه آن خواهد افتاد. باران سیال خواهد بارید و شما ای تگرگهای سخت خواهید آمد و باد شدید آن را خواهد شكافت.
|
|
\v 12 و هان چون دیوار بیفتد، آیا شما را نخواهند گفت: كجا است آن اندودی كه به آن اندود گردید؟»
|
|
\v 13 لهذا خداوند یهوه چنین میگوید: «من آن را به باد شدید در غضب خود خواهم شكافت و باران سیال در خشم من خواهد بارید و تگرگهای سخت برای فانی ساختن آن در غیظ من خواهد آمد.
|
|
\v 14 و آن دیوار را كه شما به گِلِ ملاط اندود كردید منهدم نموده، به زمین یكسان خواهم ساخت و پی آن منكشف خواهد شد. و چون آن بیفتد شما در میانش هلاك خواهید شد و خواهید دانست كه من یهوه هستم.
|
|
\v 15 پس چون خشم خود را بر دیوار و بر آنانی كه آن را به گِلِ ملاط اندود كردند به اتمام رسانیده باشم، آنگاه به شما خواهم گفت: دیوار نیست شده و آنانی كه آن را اندود كردند نابود گشتهاند.
|
|
\v 16 یعنی انبیای اسرائیل كه درباره اورشلیم نبوّت مینمایند و برایش رؤیای سلامتی را میبینند با آنكه خداوند یهوه میگوید كه سلامتی نیست.
|
|
\v 17 و تو ای پسر انسان نظر خود را بر دختران قوم خویش كه از افكار خود نبوّت مینمایند بدار و بر ایشان نبوّت نما،
|
|
\v 18 و بگو خداوند یهوه چنین میفرماید: وای بر آنانی كه بالشها برای مفصل هر بازویی میدوزند و مندیلها برای سر هر قامتی میسازندتا جانها را صید كنند! آیا جانهای قوم مرا صید خواهید كرد و جانهای خود را زنده نگاه خواهید داشت؟
|
|
\v 19 و مرا در میان قوم من برای مُشتِ جویی و لقمه نانی بیحرمت میكنید چونكه به قوم من كه به دروغ شما گوش میگیرند دروغ گفته، جانهایی را كه مستوجب موت نیستند میكشید و جانهایی را كه مستحقّ حیات نمیباشند زنده نگاه میدارید.
|
|
\v 20 لهذا خداوند یهوه چنین میگوید: اینك من به ضدّ بالشهای شما هستم كه به واسطه آنها جانها را مثل مرغان صید میكنید. و آنها را از بازوهای شما خواهم درید و كسانی را كه جانهای ایشان را مثل مرغان صید میكنید، رهایی خواهم داد.
|
|
\v 21 و مندیلهای شما را خواهم درید و قوم خود را از دست شما خواهم رهانید و دیگر در دست شما نخواهند بود تا ایشان را صید كنید پس خواهید دانست كه من یهوه هستم.
|
|
\v 22 چونكه شما به دروغِ خود، دل مرد عادل را كه من محزون نساختم، محزون ساختهاید و دستهای مرد شریر را تقویت دادهاید تا از رفتار قبیح خود بازگشت ننماید و زنده نشود.
|
|
\v 23 لهذا بار دیگر رؤیای باطل نخواهید دید و غیبگویی نخواهید نمود. و چون قوم خود را از دست شما رهایی دهم، آنگاه خواهید دانست كه من یهوه میباشم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 14
|
|
\p
|
|
\v 1 و كسانی چند از مشایخ اسرائیل نزد من آمده، پیش رویم نشستند.
|
|
\v 2 آنگاه كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 3 «ای پسر انسان، این اشخاصْ بتهای خویش را در دلهای خود جای دادند و سنگ مصادم گناه خویش را پیش روی خود نهادند. پس آیا ایشان از من مسألتنمایند؟
|
|
\v 4 لهذا ایشان را خطاب كن و به ایشان بگو: خداوند یهوه چنین میفرماید: هركسی از خاندان اسرائیل كه بتهای خویش را در دل خود جای دهد و سنگ مصادم گناه خویش را پیش روی خود بنهد و نزد نبی بیاید، من كه یهوه هستم آن را كه میآید موافق كثرت بتهایش اجابت خواهم نمود،
|
|
\v 5 تا خاندان اسرائیل را در افكار خودشان گرفتار سازم چونكه جمیع ایشان به سبب بتهای خویش از من مرتدّ شدهاند.
|
|
\v 6 بنابراین به خاندان اسرائیل بگو خداوند یهوه چنین میفرماید: توبه كنید و از بتهای خود بازگشت نمایید و رویهای خویش را از همه رجاسات خود برگردانید.
|
|
\v 7 زیرا هر كس چه از خاندان اسرائیل و چه از غریبانی كه در اسرائیل ساكن باشند كه از پیروی من مرتدّ شده، بتهای خویش را در دلش جای دهد و سنگ مصادم گناه خود را پیش رویش نهاده، نزد نبی آید تا به واسطه او از من مسألت نماید، من كه یهوه هستم خودْ او را جواب خواهم داد.
|
|
\v 8 و من نظر خود را بر آن شخص دوخته، او را مورد دهشت خواهم ساخت تا علامتی و ضربالمثلی بشود و او را از میان قوم خود منقطع خواهم ساخت و خواهید دانست كه من یهوه هستم.
|
|
\v 9 و اگر نبی فریب خورده، سخنی گوید، من كه یهوه هستم آن نبی را فریب دادهام و دست خود را بر او دراز كرده، او را از میان قوم خود اسرائیل منقطع خواهم ساخت.
|
|
\v 10 و ایشان بار گناهان خود را متحمّل خواهند شد و گناه مسألت كننده مثل گناه آن نبی خواهد بود.
|
|
\v 11 تا خاندان اسرائیل دیگر از پیروی من گمراه نشوند و باز به تمامی تقصیرهای خویش نجس نگردند. بلكه خداوند یهوه میگوید: ایشان قوم من خواهند بود و من خدای ایشان خواهمبود.»
|
|
\v 12 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 13 «ای پسر انسان، اگر زمینی خیانت كرده، به من خطا ورزد و اگر من دست خود را بر آن دراز كرده، عصای نانش را بشكنم و قحطی در آن فرستاده، انسان و بهایم را از آن منقطع سازم،
|
|
\v 14 اگر چه این سه مرد یعنی نوح و دانیال و ایوب در آن باشند، خداوند یهوه میگوید كه ایشان (فقط) جانهای خود را به عدالت خویش خواهند رهانید.
|
|
\v 15 و اگر حیوانات درنده به آن زمین بیاورم كه آن را از اهل آن خالی سازند و چنان ویران شود كه از ترس آن حیوانات كسی از آن گذر نكند،
|
|
\v 16 اگر چه این سه مرد در میانش باشند، خداوند یهوه میگوید: به حیات خودم قَسَم كه ایشان پسران و دختران را رهایی نخواهند داد. ایشان به تنهایی رهایی خواهند یافت ولی زمین ویران خواهد شد.
|
|
\v 17 یا اگر شمشیری به آن زمین آورم و بگویم: ای شمشیر از این زمین بگذر. و اگر انسان و بهایم را از آن منقطع سازم،
|
|
\v 18 اگر چه این سه مرد در میانش باشند، خداوند یهوه میگوید: به حیات خودم قسم كه پسران و دختران را رهایی نخواهند داد بلكه ایشان به تنهایی رهایی خواهند یافت.
|
|
\v 19 یا اگر وبا در آن زمین بفرستم و خشم خود را بر آن با خون بریزم و انسان و بهایم را از آن منقطع بسازم،
|
|
\v 20 اگر چه نوح و دانیال و ایوب در میانش باشند خداوند یهوه میگوید: به حیات خودم قسم كه نه پسری و نه دختری را رهایی خواهند داد بلكه ایشان (فقط) جانهای خود را بهعدالت خویش خواهند رهانید.
|
|
\v 21 پس خداوند یهوه چنین میگوید: چه قدر زیاده حینی كه چهار عذاب سخت خود یعنی شمشیر و قحط و حیوان درنده و وبا را بر اورشلیم بفرستم تا انسان و بهایم را از آن منقطع سازم.
|
|
\v 22 لیكن اینك بقیتی از پسران و دخترانی كه بیرون آورده میشوند در آن واگذاشته خواهد شد. هان ایشان را نزد شما بیرون خواهند آورد و رفتار و اعمال ایشان را خواهید دید و از بلایی كه بر اورشلیم وارد آورده و هر آنچه بر آن رسانیده باشم، تسلّی خواهید یافت.
|
|
\v 23 و چون رفتار و اعمال ایشان را ببینید شما را تسلّی خواهند داد و خداوند یهوه میگوید: شما خواهید دانست كه هر آنچه به آن كردم بیسبب بجا نیاوردم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 15
|
|
\p
|
|
\v 1 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان درخت مَوْ در میان سایر درختان چیست و شاخه مو در میان درختان جنگل چه میباشد؟
|
|
\v 3 آیا چوب از آن برای كردن هیچ كاری گرفته میشود؟ یا میخی از آن برای آویختن هیچ ظرفی میگیرند؟
|
|
\v 4 هان آن را برای هیزم در آتش میاندازند و آتش هر دو طرفش را میسوزاند و میانش نیم سوخته میشود. پس آیا برای كاری مفید است؟
|
|
\v 5 اینك چون تمام بود برای هیچ كار مصرف نداشت. چند مرتبه زیاده وقتی كه آتش آن را سوزانیده و نیم سوخته باشد، دیگر برای هیچ كاری مصرف نخواهد داشت.»
|
|
\v 6 بنابراین خداوند یهوه چنین میگوید: «مثل درخت مَوْ كه آن را از میان درختان جنگل برایهیزم و آتش تسلیم كردهام، همچنان سَكَنه اورشلیم را تسلیم خواهم نمود.
|
|
\v 7 و نظر خود را بر ایشان خواهم دوخت. از یك آتش بیرون میآیند و آتشی دیگر ایشان را خواهد سوزانید. پس چون نظر خود را بر ایشان دوخته باشم، خواهید دانست كه من یهوه هستم.»
|
|
\v 8 و خداوند یهوه میگوید: «به سبب خیانتی كه ورزیدهاند زمین را ویران خواهم ساخت.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 16
|
|
\p
|
|
\v 1 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان اورشلیم را از رجاساتش آگاه ساز!
|
|
\v 3 و بگو خداوند یهوه به اورشلیم چنین میفرماید: اصل و ولادت تو از زمین كنعان است. پدرت اَموری و مادرت حِتّی بود.
|
|
\v 4 و امّا ولادت تو. در روزی كه متولّد شدی، نافت را نبریدند و تو را به آب غسل ندادند و طاهر نساختند و نمك نمالیدند و به قنداقه نپیچیدند.
|
|
\v 5 چشمی بر تو شفقت ننمود و بر تو مرحمت نفرمود تا یكی از این كارها را برای تو بعمل آورد. بلكه در روز ولادتت جان تو را خوار شمرده، تو را بر روی صحرا انداختند.
|
|
\v 6 و من از نزد تو گذر نمودم و تو را در خونت غلطان دیدم. پس تو را گفتم: ای كه به خونت آلوده هستی زنده شو! بلی گفتم: ای كه به خونت آلوده هستی، زنده شو!
|
|
\v 7 و تو را مثل نباتاتِ صحرا بسیار افزودم تا نمّو كرده، بزرگ شدی و به زیبایی كامل رسیدی. پستانهایت برخاسته و مویهایت بلند شد، لیكن برهنه و عریان بودی.
|
|
\v 8 «و چون از تو گذر كردم برتو نگریستم و اینك زمان تو زمان محبّت بود. پس دامن خود را بر تو پهن كرده، عریانی تو را مستور ساختم وخداوند یهوه میگوید كه با تو قسم خوردم و با تو عهد بستم و از آن من شدی.
|
|
\v 9 و تو را به آب غسل داده، تو را از خونت طاهر ساختم و تو را به روغن تدهین كردم.
|
|
\v 10 و تو را به لباس قلاّبدوزی ملبّس ساختم و نعلین پوست خز به پایت كردم و تو را به كتان نازك آراسته و به ابریشم پیراسته ساختم.
|
|
\v 11 و تو را به زیورها زینت داده، دستبندها بر دستت و گردنبندی بر گردنت نهادم.
|
|
\v 12 و حلقهای در بینی و گوشوارهها در گوشهایت و تاج جمالی بر سرت نهادم.
|
|
\v 13 پس با طلا و نقره آرایش یافتی و لباست از كتان نازك و ابریشم قلاّبدوزی بود و آرد مَیده و عسل و روغن خوردی و بینهایت جمیل شده، به درجه ملوكانه ممتاز گشتی.
|
|
\v 14 و آوازه تو به سبب زیباییت در میان امّتها شایع شد. زیرا خداوند یهوه میگوید كه آن زیبایی از جمال من كه بر تو نهاده بودم كامل شد.
|
|
\v 15 «امّا بر زیبایی خود توكّل نمودی و به سبب آوازه خویش زناكار گردیدی و زنای خویش را بر هر رهگذری ریختی و از آن او شد.
|
|
\v 16 و از لباسهای خود گرفتی و مكانهای بلند رنگارنگ برای خود ساخته، بر آنها زنا نمودی كه مثل این كارها واقع نشده و نخواهد شد.
|
|
\v 17 و زیورهای زینت خود را از طلا و نقره، من كه به تو داده بودم، گرفته، تمثالهای مردان را ساخته با آنها زنا نمودی.
|
|
\v 18 و لباس قلاّبدوزی خود را گرفته، به آنها پوشانیدی و روغن و بخور مرا پیش آنها گذاشتی.
|
|
\v 19 و نان مرا كه به تو داده بودم و آرد مَیده و روغن و عسل را كه رزق تو ساخته بودم، پیش آنها برای هدیه خوشبویی نهادی و چنین شد. قول خداوند یهوه این است.
|
|
\v 20 و پسران و دخترانت را كه برای من زاییده بودی گرفته، ایشانرا به جهت خوراك آنها ذبح نمودی. آیا زنا كاری تو كم بود
|
|
\v 21 كه پسران مرا نیز كشتی و ایشان را تسلیم نمودی كه برای آنها از آتش گذرانیده شوند؟
|
|
\v 22 و در تمامی رجاسات و زنای خود، ایام جوانی خود را حینی كه عریان و برهنه بودی و در خون خود میغلطیدی بیاد نیاوردی.»
|
|
\v 23 و خداوند یهوه میگوید: «وای بر تو! وای بر تو! زیرا بعد از تمامی شرارت خود،
|
|
\v 24 خراباتها برای خود بنا نمودی و عمارات بلند در هر كوچه برای خود ساختی.
|
|
\v 25 بسر هر راه عمارتهای بلند خود را بنا نموده، زیبایی خود را مكروه ساختی و برای هر راهگذری پایهای خویش را گشوده، زناكاریهای خود را افزودی.
|
|
\v 26 و با همسایگان خود پسران مصر كه بزرگ گوشت میباشند، زنا نمودی و زناكاری خود را افزوده، خشم مرا به هیجان آوردی.
|
|
\v 27 لهذا اینك من دست خود را بر تو دراز كرده، وظیفه تو را قطع نمودم و تو را به آرزوی دشمنانت یعنی دختران فلسطینیان كه از رفتار قبیح تو خجل بودند، تسلیم نمودم.
|
|
\v 28 و چونكه سیر نشدی، با بنی آشور نیز زنا نمودی و با ایشان نیز زنا نموده، سیر نگشتی.
|
|
\v 29 و زناكاریهای خود را از زمین كنعان تا زمین كلدانیان زیاد نمودی و از این هم سیر نشدی.»
|
|
\v 30 خداوند یهوه میگوید: «دل تو چه قدر ضعیف است كه تمامی این اعمال را كه كارِ زنِ زانیه سلیطه میباشد، بعمل آوردی.
|
|
\v 31 كه بسر هر راه خرابات خود را بنا نمودی و در هر كوچه عمارات بلند خود را ساختی و مثل فاحشههای دیگر نبودی چونكه اجرت را خوار شمردی.
|
|
\v 32 ای زن زانیه كه غریبان را به جای شوهر خود میگیری!
|
|
\v 33 به جمیع فاحشهها اجرت میدهند.امّا تو به تمامی عاشقانت اجرت میدهی و ایشان را اجیر میسازی كه از هر طرف به جهت زناكاریهایت نزد تو بیایند.
|
|
\v 34 و عادت تو در زناكاریات برعكس سایر زنان است. چونكه كسی به جهت زناكاری از عقب تو نمیآید و تو اجرت میدهی و كسی به تو اجرت نمیدهد. پس عادت تو بر عكس دیگران است.
|
|
\v 35 «بنابراین ای زانیه! كلام خداوند را بشنو!
|
|
\v 36 خداوند یهوه چنین میگوید: چونكه نقد تو ریخته شد و عریانی تو از زناكاریات با عاشقانت و با همه بتهای رجاساتت و از خون پسرانت كه به آنها دادی مكشوف گردید،
|
|
\v 37 لهذا هان من جمیع عاشقانت را كه به ایشان مُلتَذّ بودی و همه آنانی را كه دوست داشتی، با همه كسانی كه از ایشان نفرت داشتی جمع خواهم نمود. و ایشان را از هر طرف نزد تو فراهم آورده، برهنگی تو را به ایشان مكشوف خواهم ساخت، تا تمامی عریانیت را ببینند.
|
|
\v 38 و بر تو فتوای زنانی را كه زنا میكنند و خونریز میباشند، خواهم داد. و خون غضب و غیرت را بر تو وارد خواهم آورد.
|
|
\v 39 و تو را به دست ایشان تسلیم نموده، خراباتهای تو را خراب و عمارات بلند تو را منهدم خواهند ساخت. و لباست را از تو خواهند كند و زیورهای قشنگ تو را خواهند گرفت و تو را عریان و برهنه خواهند گذاشت.
|
|
\v 40 و گروهی بر تو آورده، تو را به سنگها سنگسار خواهند كرد و به شمشیرهای خود تو را پارهپاره خواهند نمود.
|
|
\v 41 و خانههای تو را به آتش سوزانیده، در نظر زنان بسیار بر تو عقوبت خواهند رسانید. پس من تو را از زنا كاری بازخواهم داشت و بار دیگر اجرت نخواهی داد.
|
|
\v 42 و حدّت خشم خود را بر تو فرو خواهم نشانید و غیرت من از تو خواهد برگشت و آرام گرفته، باردیگر غضب نخواهم نمود.
|
|
\v 43 چونكه ایام جوانی خود را به یاد نیاورده، مرا به همه این كارها رنجانیدی، از این جهت خداوند یهوه میگوید كه اینك نیز رفتار تو را بر سرت وارد خواهم آورد و علاوه بر تمامی رجاساتت دیگر این عمل قبیح را مرتكب نخواهی شد.
|
|
\v 44 «اینك هر كه مَثَل میآورد این مَثَل را بر تو آورده، خواهد گفت كه مَثَل مادر، مَثَل دخترش میباشد.
|
|
\v 45 تو دختر مادر خود هستی كه از شوهر و پسران خود نفرت میداشت. و خواهر خواهران خود هستی كه از شوهران و پسران خویش نفرت میدارند. مادر شما حِتّی بود و پدر شما اَموری.
|
|
\v 46 و خواهر بزرگ تو سامره است كه با دختران خود بطرف چپ تو ساكن میباشد. و خواهر كوچك تو سدوم است كه با دختران خود بطرف راست تو ساكن میباشد.
|
|
\v 47 امّا تو در طریقهای ایشان سلوك نكردی و مثل رجاسات ایشان عمل ننمودی. بلكه گویا این سهل بود كه تو در همه رفتار خود از ایشان زیاده فاسد شدی.»
|
|
\v 48 پس خداوند یهوه میگوید: «به حیات خودم قسم كه خواهر تو سدوم و دخترانش موافق اعمال تو و دخترانت عمل ننمودند.
|
|
\v 49 اینك گناه خواهرت سَدُوم این بود كه تكبّر و فراوانی نان و سعادتمندی رفاهیت برای او و دخترانش بود و فقیران و مسكینان را دستگیری ننمودند،
|
|
\v 50 و مغرور شده، در حضور من مرتكب رجاسات گردیدند. لهذا چنانكه صلاح دیدم ایشان را از میان برداشتم.
|
|
\v 51 و سامره نصف گناهانت را مرتكب نشد، بلكه تو رجاسات خود را از آنها زیاده نمودی و خواهران خود را به تمامی رجاسات خویش كه بعمل آوردی مبرّی ساختی.
|
|
\v 52 پس تو نیز كه بر خواهران خود حكم دادی خجالت خود را متحمّل بشو. زیرا به گناهانت كه در آنها بیشتر از ایشان رجاسات نمودی ایشان از تو عادلتر گردیدند. لهذا تو نیز خجل شو و رسوایی خود را متحمّل باش چونكه خواهران خود را مبرّی ساختی.
|
|
\v 53 و من اسیری ایشان یعنی اسیری سَدُوم و دخترانش و اسیری سامره و دخترانش و اسیری اسیران تو را در میان ایشان خواهم برگردانید.
|
|
\v 54 تا خجالت خود را متحمّل شده، از هر چه كردهای شرمنده شوی چونكه ایشان را تسلّی دادهای.
|
|
\v 55 و خواهرانت یعنی سدّوم و دخترانش به حالت نخستین خود خواهند برگشت. و سامره و دخترانش به حالت نخستین خود خواهند برگشت. و تو و دخترانت به حالت نخستین خود خواهید برگشت.
|
|
\v 56 امّا خواهر تو سدوم در روز تكبّر تو به زبانت آورده نشد.
|
|
\v 57 قبل از آنكه شرارت تو مكشوف بشود. مثل آن زمانی كه دختران اَرام مذمت میكردند و جمیع مجاورانش یعنی دختران فلسطینیان كه تو را از هر طرف خوار میشمردند.»
|
|
\v 58 پس خداوند میفرماید كه «تو قباحت و رجاسات خود را متحمّل خواهی شد.
|
|
\v 59 زیرا خداوند یهوه چنین میگوید: به نهجی كه تو عمل نمودی من با تو عمل خواهم نمود، زیرا كه قَسَم را خوار شمرده، عهد را شكستی.
|
|
\v 60 لیكن من عهد خود را كه در ایام جوانیات با تو بستم به یاد خواهم آورد و عهد جاودانی با تو استوار خواهم داشت.
|
|
\v 61 و هنگامی كه خواهران بزرگ و كوچك خود را پذیرفته باشی، آنگاه راههای خود را به یاد آورده، خجل خواهی شد. و من ایشان را به جای دختران به تو خواهم داد، لیكن نه از عهد تو.
|
|
\v 62 و من عهد خود را با تو استوار خواهم ساخت و خواهی دانست كه من یهوه هستم.
|
|
\v 63 تا آنكه بهیاد آورده، خجل شوی. و خداوند یهوه میفرماید كه چون من همه كارهای تو را آمرزیده باشم، بار دیگر به سبب رسوایی خویش دهان خود را نخواهی گشود.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 17
|
|
\p
|
|
\v 1 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، معمّایی بیاور و مَثَلی دربارۀ خاندان اسرائیل بزن.
|
|
\v 3 و بگو خداوند یهوه چنین میفرماید: عقاب بزرگ كه بالهای سِتُرگ و نَیهای دراز پر از پرهای رنگارنگ دارد به لبنان آمد و سر سرو آزاد را گرفت.
|
|
\v 4 و سر شاخههایش را كنَدِه، آن را به زمین تجارت آورده، در شهر سوداگران گذاشت.
|
|
\v 5 و از تخم آن زمین گرفته، آن را در زمین باروری نهاد و نزد آبهای بسیار گذاشته، آن را مثل درخت بید، غرس نمود.
|
|
\v 6 و آن نمّو كرده، مَوِ وسیعِ كوتاه قدّ گردید كه شاخههایش بسوی او مایل شد و ریشههایش در زیر وی میبود. پس موی شده شاخهها رویانید و نهالها آورد.
|
|
\v 7 و عقاب بزرگ دیگری با بالهای سترگ و پرهای بسیار آمد و اینك این مو ریشههای خود را بسوی او برگردانید و شاخههای خویش را از كَرْتههای بستان خود بطرف او بیرون كرد تا او وی را سیراب نماید.
|
|
\v 8 در زمین نیكو نزد آبهای بسیار كاشته شد تا شاخهها رویانیده، میوه بیاورد و مَو قشنگ گردد.
|
|
\v 9 بگو كه خداوند یهوه چنین میفرماید: پس آیا كامیاب خواهد شد؟ آیا او ریشههایش را نخواهد كند و میوهاش را نخواهد چید تا خشك شود؟ تمامی برگهای تازهاش خشك خواهد شد و بدون قوّتعظیم و خلق بسیاری از ریشهها كنده خواهد شد.
|
|
\v 10 اینك غرس شده است امّا كامیاب نخواهد شد. بلكه چون باد شرقی بر آن بوزد، بالّكل خشك خواهد شد و در بوستانی كه در آن رویید پژمرده خواهد گردید.»
|
|
\v 11 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 12 «به این خاندان متمرّد بگو كه آیا معنی این چیزها را نمیدانید؟ بگو كه اینك پادشاه بابل به اورشلیم آمده، پادشاه و سرورانش را گرفت و ایشان را نزد خود به بابل برد.
|
|
\v 13 و از ذریه ملوك گرفته، با او عهد بست و او را قسم داد و زورآوران زمین را بُرد.
|
|
\v 14 تا آنكه مملكت پست شده، سربلند نكند امّا عهد او را نگاه داشته، استوار بماند.
|
|
\v 15 و لیكن او از وی عاصی شده، ایلچیان خود را به مصر فرستاد تا اسبان و خلق بسیاری به او بدهند. آیا كسی كه این كارها را كرده باشد، كامیاب شود یا رهایی یابد؟ و یا كسی كه عهد را شكسته است خلاصی خواهد یافت؟»
|
|
\v 16 خداوند یهوه میگوید: «به حیات خودم قَسَم كه البتّه در مكان آن پادشاه كه او را به پادشاهی نصب كرد و او قَسَم وی را خوار شمرده، عهد او را شكست یعنی نزد وی در میان بابل خواهد مرد.
|
|
\v 17 و چون سنگرها بر پا سازند و برجها بنا نمایند تا جانهای بسیاری را منقطع سازند، آنگاه فرعون با لشكر عظیم و گروه كثیر او را در جنگ اعانت نخواهد كرد.
|
|
\v 18 چونكه قَسم را خوار شمرده، عهد را شكست و بعد از آنكه دست خود را داده بود، همهاین كارها را بعمل آورد، پس رهایی نخواهی یافت.»
|
|
\v 19 بنابراین خداوند یهوه چنین میگوید: «به حیات خودمقسم كه سوگند مرا كه او خوار شمرده و عهد مرا كه شكسته است البتّه آنها را بر سر او وارد خواهم آورد.
|
|
\v 20 و دام خود را بر او خواهم گسترانید و او در كمند من گرفتار خواهد شد و او را به بابل آورده، در آنجا بر وی درباره خیانتی كه به من ورزیده است محاكمه خواهم نمود.
|
|
\v 21 و تمامی فراریانش با جمیع افواجش از شمشیر خواهند افتاد و بقیه ایشان بسوی هر باد پراكنده خواهند شد و خواهید دانست كه من كه یهوه میباشم این را گفتهام.»
|
|
\v 22 خداوند یهوه چنین میفرماید: «من سرِ بلند سرو آزاد را گرفته، آن را خواهم كاشت و از سر اغصانش شاخه تازه كنده، آن را بر كوه بلند و رفیع غرس خواهم نمود.
|
|
\v 23 آن را بر كوه بلند اسرائیل خواهم كاشت و آن شاخهها رویانیده، میوه خواهد آورد. و سرو آزاد قشنگ خواهد شد كه هر قِسم مرغان بالدار زیر آن ساكن شده، در سایه شاخههایش آشیانه خواهند گرفت.
|
|
\v 24 و تمامی در ختان صحرا خواهند دانست كه من یهوه درخت بلند را پست میكنم و درخت پست را بلند میسازم و درخت سبز را خشك و درخت خشك را بارور میسازم. من كه یهوه هستم این را گفتهام و بجا خواهم آورد.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 18
|
|
\p
|
|
\v 1 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «شما چه كار دارید كه این مَثَل را درباره زمین اسرائیل میزنید و میگویید: پدران انگور ترش خوردند و دندانهای پسران كند گردید.»
|
|
\v 3 خداوند یهوه میگوید: «به حیات خودم قَسَم كه بعد از این این مثل را در اسرائیل نخواهید آورد.
|
|
\v 4 اینك همه جانها از آن منند چنانكه جان پدر است، همچنین جان پسر نیز، هردو آنها از آن من میباشند. هر كسی كه گناه ورزد او خواهد مرد.
|
|
\v 5 و اگر كسی عادل باشد و انصاف و عدالت را بعمل آورد،
|
|
\v 6 و بر كوهها نخورد و چشمان خود را بسوی بتهای خاندان اسرائیل برنیفرازد و زن همسایه خود را بیعصمت نكند و به زن حایض نزدیكی ننماید،
|
|
\v 7 و بر كسی ظلم نكند و گرو قرضدار را به او ردّ نماید و مال كسی را به غصب نبرد، بلكه نان خود را به گرسنگان بدهد و برهنگان را به جامه بپوشاند،
|
|
\v 8 و نقد را به سود ندهد و ربح نگیرد، بلكه دست خود را از ستم برداشته، انصاف حقیقی را در میان مردمان اجرا دارد،
|
|
\v 9 و به فرایض من سلوك نموده و احكام مرا نگاه داشته، به راستی عمل نماید، خداوند یهوه میفرماید كه آن شخص عادل است و البتّه زنده خواهد ماند.
|
|
\v 10 «امّا اگر او پسری ستمپیشه و خونریز تولید نماید كه یكی از این كارها را بعمل آورد،
|
|
\v 11 و هیچكدام از آن اعمال نیكو را بعمل نیاورد بلكه بر كوهها نیز بخورد و زن همسایه خود را بیعصمت سازد،
|
|
\v 12 و بر فقیران و مسكینان ظلم نموده، مال مردم را به غصب ببرد و گِروْ را پس ندهد، بلكه چشمان خود را بسوی بتها برافراشته، مرتكب رجاسات بشود،
|
|
\v 13 و نقد را به سود داده، ربح گیرد، آیا او زنده خواهد ماند ؟ البتّه او زنده نخواهد ماند و به سبب همه رجاساتی كه بجا آورده است خواهد مرد و خونش بر سرشخواهد بود.
|
|
\v 14 «و اگر پسری تولید نماید كه تمامی گناهان را كه پدرش بجا میآورد دیده، بترسد و مثل آنها عمل ننماید،
|
|
\v 15 و بر كوهها نخورد و چشمان خود را بسوی بتهای خاندان اسرائیل برنیفرازد و زن همسایه خویش را بیعصمت نكند،
|
|
\v 16 و بر كسی ظلم نكند و گرو نگیرد و مال احدی را به غصب نبرد بلكه نان خود را به گرسنگان دهد و برهنگان را به جامه پوشاند،
|
|
\v 17 و دست خود را از فقیران برداشته، سود و ربح نگیرد و احكام مرا بجا آورده، به فرایض من سلوك نماید، او به سبب گناه پدرش نخواهد مرد، بلكه البتّه زنده خواهد ماند.
|
|
\v 18 و امّا پدرش چونكه با برادران خود به شدّت ظلم نموده، مال ایشان را غصب نمود و اعمال شنیع را در میان قوم خود بعمل آورد او البتّه به سبب گناهانش خواهد مرد.
|
|
\v 19 «لیكن شما میگویید چرا چنین است؟ آیا پسر متحمّل گناه پدرش نمیباشد؟ اگر پسر انصاف و عدالت را بجا آورده، تمامی فرایض مرا نگاه دارد و به آنها عمل نماید، او البتّه زنده خواهد ماند.
|
|
\v 20 هر كه گناه كند او خواهد مرد. پسر متحمّل گناه پدرش نخواهد بود و پدر متحمّل گناه پسرش نخواهد بود. عدالت مرد عادل بر خودش خواهد بود و شرارت مرد شریر بر خودش خواهد بود.
|
|
\v 21 «و اگر مرد شریر از همه گناهانی كه ورزیده باشد بازگشت نماید و جمیع فرایض مرا نگاه داشته، انصاف و عدالت را بجا آورد او البتّه زنده مانده نخواهد مرد.
|
|
\v 22 تمامی تقصیرهایی كه كرده باشد به ضدّ او به یاد آورده نخواهد شد بلكه درعدالتی كه كرده باشد زنده خواهد ماند.»
|
|
\v 23 خداوند یهوه میفرماید: «آیا من از مردن مرد شریر مسرور میباشم؟ نی بلكه از اینكه از رفتار خود بازگشت نموده، زنده ماند.
|
|
\v 24 و اگر مرد عادل از عدالتش برگردد و ظلم نموده، موافق همه رجاساتی كه شریران میكنند عمل نماید آیا او زنده خواهد ماند؟ نی بلكه تمامی عدالت او كه كرده است به یاد آورده نخواهد شد و در خیانتی كه نموده و در گناهی كه ورزیده است خواهد مرد.
|
|
\v 25 «امّا شما میگویید كه طریق خداوند موزون نیست. پس حال ای خاندان اسرائیل بشنوید: آیا طریق من غیر موزون است و آیا طریق شما غیر موزون نیست؟
|
|
\v 26 چونكه مرد عادل از عدالتش برگردد و ظلم كند در آن خواهد مرد. به سبب ظلمی كه كرده است خواهد مرد.
|
|
\v 27 و چون مرد شریر را از شرارتی كه كرده است بازگشت نماید و انصاف و عدالت را بجا آورد، جان خود را زنده نگاه خواهد داشت.
|
|
\v 28 چونكه تعقّل نموده، از تمامی تقصیرهایی كه كرده بود بازگشت كرد البتّه زنده خواهد ماند و نخواهد مرد.
|
|
\v 29 لیكن شما ای خاندان اسرائیل میگویید كه طریق خداوند موزون نیست. ای خاندان اسرائیل آیا طریق من غیر موزون است و آیا طریق شما غیر موزون نیست؟»
|
|
\v 30 بنابراین خداوند یهوه میگوید: «ای خاندان اسرائیل من بر هریك از شما موافق رفتارش داوری خواهم نمود. پس توبه كنید و از همه تقصیرهای خود بازگشت نمایید تا گناه موجب هلاكت شما نشود.
|
|
\v 31 تمامی تقصیرهای خویش را كه مرتكب آنهاشدهاید از خود دور اندازید و دل تازه و روح تازهای برای خود ایجاد كنید. زیرا كه ای خاندان اسرائیل برای چه بمیرید؟
|
|
\v 32 زیرا خداوند یهوه میگوید: من از مرگ آنكس كه میمیرد مسرور نمیباشم. پس بازگشت نموده، زنده مانید.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 19
|
|
\p
|
|
\v 1 «پس تو این مرثیه را برای سروراناسرائیل بخوان
|
|
\v 2 و بگو: مادر تو چه بود. او در میان شیران شیر ماده میخوابید و بچههای خود را در میان شیران ژیان میپرورد.
|
|
\v 3 و یكی از بچههای خود را تربیت نمود كه شیر ژیان گردید و به دریدن شكار آموخته شد و مردمان را خورد.
|
|
\v 4 و چون امّتها خبر او را شنیدند، در حفره ایشان گرفتار گردید و او را در غُلها به زمین مصر بردند.
|
|
\v 5 و چون مادرش دید كه بعد از انتظار كشیدن امیدش بریده شد، پس از بچههایش دیگری را گرفته، او را شیری ژیان ساخت.
|
|
\v 6 و او در میان شیران گردش كرده، شیر ژیان گردید و به دریدن شكار آموخته شده، مردمان را خورد.
|
|
\v 7 و قصرهای ایشان را ویران و شهرهای ایشان را خراب نمود و زمین و هرچه در آن بود از آواز غرّش او تهی گردید.
|
|
\v 8 و امّتها از كشورها از هر طرف بر او هجوم آورده، دام خود را بر او گسترانیدند كه به حفره ایشان گرفتار شد.
|
|
\v 9 و او را در غُلْها كشیده، در قفس گذاشتند و نزد پادشاه بابل بردند واو را در قلعهای نهادند تا آواز او دیگر بر كوههای اسرائیل مسموع نشود.
|
|
\v 10 «مادر تو مثل درخت مَوْ مانند خودت نزد آبها غرس شده، به سبب آبهای بسیار میوه آوردوشاخه بسیار داشت.
|
|
\v 11 و شاخههای قوّی برای عصاهای سلاطین داشت. و قدّ آن در میان شاخههای پر برگ به حدّی بلند شد كه از كثرت اغصانش ارتفاعش نمایان گردید.
|
|
\v 12 امّا به غضب كنده و به زمین انداخته شد. و باد شرقی میوهاش را خشك ساخت و شاخههای قویاش شكسته و خشك گردیده، آتش آنها را سوزانید.
|
|
\v 13 و الا´ن در بیابان در زمین خشك و تشنه مغروس است.
|
|
\v 14 و آتش از عصاهای شاخههایش بیرون آمده، میوهاش را سوزانید. به نوعی كه یك شاخه قوّی برای عصای سلاطین نمانده است. این مرثیه است و مرثیه خواهد بود.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 20
|
|
\p
|
|
\v 1 و در روز دهم ماه پنجم از سال هفتمبعضی از مشایخ اسرائیل به جهت طلبیدن خداوند آمدند و پیش من نشستند.
|
|
\v 2 آنگاه كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 3 «ای پسر انسان مشایخ اسرائیل را خطاب كرده، به ایشان بگو: خداوند یهوه چنین میفرماید: آیا شما برای طلبیدن من آمدید؟ خداوند یهوه میگوید: به حیات خودم قَسَم كه از شما طلبیده نخواهم شد.
|
|
\v 4 ای پسر انسان آیا بر ایشان حكم خواهی كرد؟ آیا بر ایشان حكم خواهی كرد؟ پس رجاسات پدران ایشان را بدیشان بفهمان.
|
|
\v 5 و به ایشان بگو، خداوند یهوه چنین میفرماید: در روزی كه اسرائیل را برگزیدم و دست خود را برای ذریت خاندان یعقوب برافراشتم و خود را به ایشان در زمین مصر معروف ساختم و دست خود را برای ایشان برافراشته، گفتم: من یهوه خدایشما هستم،
|
|
\v 6 در همان روز دست خود را برای ایشان برافراشتم كه ایشان را از زمین مصر به زمینی كه برای ایشان بازدید كرده بودم بیرون آورم. زمینی كه به شیر و شهد جاری است و فخر همه زمینها میباشد.
|
|
\v 7 و به ایشان گفتم: هر كس از شما رجاسات چشمان خود را دور كند و خویشتن را به بتهای مصر نجس نسازد، زیرا كه من یهوه خدای شما هستم.
|
|
\v 8 امّا ایشان از من عاصی شده، نخواستند كه به من گوش گیرند. و هر كس از ایشان رجاسات چشمان خود را دور نكرد و بتهای مصر را ترك ننمود. آنگاه گفتم كه خشم خود را بر ایشان خواهم ریخت و غضب خویش را در میان زمین مصر بر ایشان به اتمام خواهم رسانید.
|
|
\v 9 لیكن محض خاطر اسم خود عمل نمودم تا آن در نظر امّتهایی كه ایشان در میان آنها بودند و در نظر آنها خود را به بیرون آوردن ایشان از زمین مصر، به ایشان شناسانیدم، بیحرمت نشود.
|
|
\v 10 پس ایشان را از زمین مصر بیرون آورده، به بیابان رسانیدم.
|
|
\v 11 و فرایض خویش را به ایشان دادم و احكام خود را كه هر كه به آنها عمل نماید به آنها زنده خواهد ماند، به ایشان تعلیم دادم.
|
|
\v 12 و نیز سَبَّتهای خود را به ایشان عطا فرمودم تا علامتی در میان من و ایشان بشود و بدانند كه من یهوه هستم كه ایشان را تقدیس مینمایم.
|
|
\v 13 «لیكن خاندان اسرائیل در بیابان از من عاصی شده، در فرایض من سلوك ننمودند. و احكام مرا كه هر كه به آنها عمل نماید از آنها زنده ماند، خوار شمردند و سَبَّتهایم را بسیار بیحرمت نمودند. آنگاه گفتم كه خشم خود را برایشان ریخته، ایشان را در بیابان هلاك خواهم ساخت.
|
|
\v 14 لیكن محض خاطر اسم خود عمل نمودم تا آن به نظر امّتهایی كه ایشان را به حضور آنها بیرون آوردم بیحرمت نشود.
|
|
\v 15 و من نیز دست خود را برای ایشان در بیابان برافراشتم كه ایشان را به زمینی كه به ایشان داده بودم، داخل نسازم، زمینی كه به شیر و شهد جاری است و فخر تمامی زمینها میباشد.
|
|
\v 16 زیرا كه احكام مرا خوار شمردند وبه فرایضم سلوك ننمودند و سَبَّتهای مرا بیحرمت ساختند، چونكه دل ایشان به بتهای خود مایل میبود.
|
|
\v 17 لیكن خشم من بر ایشان رقّت نموده، ایشان را هلاك نساختم و ایشان را در بیابان، نابود ننمودم.
|
|
\v 18 و به پسران ایشان در بیابان گفتم: به فرایض پدران خود سلوك منمایید و احكام ایشان را نگاه مدارید و خویشتن را به بتهای ایشان نجس مسازید.
|
|
\v 19 من یهوه خدای شما هستم. پس به فرایض من سلوك نمایید و احكام مرا نگاه داشته، آنها را بجا آورید.
|
|
\v 20 و سَبَّتهای مرا تقدیس نمایید تا در میان من و شما علامتی باشد و بدانید كه من یهوه خدای شما هستم.
|
|
\v 21 «لیكن پسران از من عاصی شده، به فرایض من سلوك ننمودند و احكام مرا كه هر كه آنها را بجا آورد از آنها زنده خواهد ماند، نگاه نداشتند و به آنها عمل ننمودند و سَبَّتهای مرا بیحرمت ساختند. آنگاه گفتم كه خشم خود را بر ایشان ریخته، غضب خویش را بر ایشان در بیابان به اتمام خواهم رسانید.
|
|
\v 22 لیكن دست خود را برگردانیده، محض خاطر اسم خود عمل نمودم تا آن به نظر امّتهایی كه ایشان را به حضور آنهابیرون آوردم بیحرمت نشود.
|
|
\v 23 و من نیز دست خود را برای ایشان در بیابان برافراشتم كه ایشان را در میان امّتها پراكنده نمایم و ایشان را در كشورها متفرّق سازم.
|
|
\v 24 زیرا كه احكام مرا بجا نیاوردند و فرایض مرا خوار شمردند و سَبَّتهای مرا بیحرمت ساختند و چشمان ایشان بسوی بتهای پدران ایشان نگران میبود.
|
|
\v 25 بنابراین من نیز فرایضی را كه نیكو نبود و احكامی را كه از آنها زنده نمانند به ایشان دادم.
|
|
\v 26 و ایشان را به هدایای ایشان كه هر كس را كه رَحِم را میگشود از آتش میگذرانیدند، نجس ساختم تا ایشان را تباه سازم و بدانند كه من یهوه هستم.
|
|
\v 27 «بنابراین ای پسر انسان خاندان اسرائیل را خطاب كرده، به ایشان بگو: خداوند یهوه چنین میفرماید: در این دفعه نیز پدران شما خیانت كرده، به من كفر ورزیدند.
|
|
\v 28 زیرا كه چون ایشان را به زمینی كه دست خود را برافراشته بودم كه آن را به ایشان بدهم در آوردم، آنگاه به هر تلّ بلند و هر درخت كَشَن نظر انداختند و ذبایح خود را در آنجا ذبح نمودند و قربانیهای غضبانگیز خویش را گذرانیدند. و در آنجا هدایای خوشبوی خود را آوردند و در آنجا هدایای ریختنی خود را ریختند.
|
|
\v 29 و به ایشان گفتم: این مكان بلند كه شما به آن میروید چیست؟ پس اسم آن تا امروز بامَه خوانده میشود.
|
|
\v 30 «بنابراین به خاندان اسرائیل بگو: خداوند یهوه چنین میفرماید: آیا شما به رفتار پدران خود خویشتن را نجس میسازید و رجاساتایشان را پیروی نموده، زنا میكنید؟
|
|
\v 31 و هدایای خود را آورده، پسران خویش را از آتش میگذرانید و خویشتن را از تمامی بتهای خود تا امروز نجس میسازید؟ پس ای خاندان اسرائیل آیا من از شما طلبیده بشوم؟ خداوند یهوه میفرماید به حیات خودم قَسَم كه از شما طلبیده نخواهم شد.
|
|
\v 32 و آنچه به خاطر شما خطور میكند، هرگز واقع نخواهد شد كه خیال میكنید. مثل امّتها و مانند قبایل كشورها گردیده، (بتهای) چوب و سنگ را عبادت خواهید نمود.
|
|
\v 33 زیرا خداوند یهوه میفرماید: به حیات خودم قسم كه هرآینه با دست قوّی و بازوی برافراشته و خشم ریخته شده بر شما سلطنت خواهم نمود.
|
|
\v 34 و شما را از میان امّتها بیرون آورده، به دست قوّی و بازوی برافراشته و خشم ریخته شده از زمینهایی كه در آنها پراكنده شدهاید جمع خواهم نمود.
|
|
\v 35 و شما را به بیابان امّتها در آورده، در آنجا بر شما روبرو داوری خواهم نمود.
|
|
\v 36 و خداوند یهوه میگوید: چنانكه بر پدران شما در بیابان زمین مصر داوری نمودم، همچنین بر شما داوری خواهم نمود.
|
|
\v 37 و شما را زیر عصا گذرانیده، به بند عهد درخواهم آورد.
|
|
\v 38 و آنانی را كه متمرّد شده و از من عاصی گردیدهاند، از میان شما جدا خواهم نمود و ایشان را از زمین غربت ایشان بیرون خواهم آورد. لیكن به زمین اسرائیل داخل نخواهند شد و خواهید دانست كه من یهوه هستم.»
|
|
\v 39 امّا به شما ای خاندان اسرائیل خداوند یهوه چنین میگوید: «همه شما نزد بتهای خود رفته، آنها را عبادت كنید. لیكن بعد از این البتّه مرا گوش خواهید داد. و اسم قدّوس مرادیگر با هدایا و بتهای خود بیعصمت نخواهید ساخت.
|
|
\v 40 زیرا خداوند یهوه میفرماید: در كوه مقدّس من بر كوه بلند اسرائیل تمام خاندان اسرائیل جمیعاً در آنجا مرا عبادت خواهند كرد و در آنجا از ایشان راضی شده، ذبایح جنبانیدنی شما و نوبرهای هدایای شما را با تمامی موقوفات شما خواهم طلبید.
|
|
\v 41 و چون شما را از امّتها بیرون آورم و شما را از زمینهایی كه در آنها پراكنده شدهاید جمع نمایم، آنگاه هدایای خوشبوی شما را از شما قبول خواهم كرد و به نظر امّتها در میان شما تقدیس كرده خواهم شد.
|
|
\v 42 و چون شما را به زمین اسرائیل یعنی به زمینی كه دربارهاش دست خود را برافراشتم كه آن را به پدران شما بدهم بیاورم، آنگاه خواهید دانست كه من یهوه هستم.
|
|
\v 43 و در آنجا طریقهای خود و تمامی اعمال خویش را كه خویشتن را به آنها نجس ساختهاید، به یاد خواهید آورد. و از همه اعمال قبیح كه كردهاید، خویشتن را به نظر خود مكروه خواهید داشت.
|
|
\v 44 و ای خاندان اسرائیل خداوند یهوه میفرماید: هنگامی كه با شما محض خاطر اسم خود و نه به سزای رفتار قبیح شما و نه موافق اعمال فاسد شما عمل نموده باشم، آنگاه خواهید دانست كه من یهوه هستم.»
|
|
\v 45 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 46 «ای پسر انسان روی خود را بسوی جنوب متوجّه ساز و به سمت جنوب تكلّم نما و بر جنگل صحرای جنوب نبوّت كن.
|
|
\v 47 و به آن جنگل جنوب بگو: كلام خداوند را بشنو. خداوند یهوه چنین میفرماید: اینك من آتشی در تو میافروزم كه هر درخت سبز و هر درخت خشك را در تو خواهد سوزانید. و لهیب ملتهب آن خاموش نخواهد شد و همه رویها از جنوب تاشمال از آن سوخته خواهد شد.
|
|
\v 48 و تمامی بشر خواهند فهمید كه من یهوه آن را افروختهام تا خاموشی نپذیرد.»
|
|
\v 49 و من گفتم: «آه ای خداوند یهوه، ایشان درباره من میگویند: آیا او مثلها نمیآورد؟»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 21
|
|
\p
|
|
\v 1 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان روی خود را بسوی اورشلیم بدار و به مكانهای بلند مقدّس تكلّم نما. و به زمین اسرائیل نبوّت كن
|
|
\v 3 و به زمین اسرائیل بگو: خداوند چنین میفرماید: اینك من به ضدّ تو هستم و شمشیر خود را از غلافش كشیده، عادلان و شریران را از میان تو منقطع خواهم ساخت.
|
|
\v 4 و چونكه عادلان و شریران را از میان تو منقطع میسازم، بنابراین شمشیر من بر تمامی بشر از جنوب تا شمال از غلافش بیرون خواهد آمد.
|
|
\v 5 و تمامی بشر خواهند فهمید كه من یهوه شمشیر خود را از غلافش بیرون كشیدم تا باز به آن برنگردد.
|
|
\v 6 پس تو ای پسر انسان آه بكش! با شكستگی كمر و مرارت سخت به نظر ایشان آه بكش.
|
|
\v 7 و اگر به تو گویند كه چرا آه میكشی؟ بگو: به سبب آوازهای كه میآید. زیرا كه همه دلها گداخته و تمامی دستها سست گردیده و همه جانها كاهیده و جمیع زانوها مثل آب بیتاب خواهد شد. خداوند یهوه میگوید: همانا آن میآید و به وقوع خواهد پیوست.»
|
|
\v 8 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 9 «ای پسر انسان نبوّت كرده، بگو: خداوند چنین میفرماید: بگو كه شمشیرْ، شمشیرْ تیز شده و نیز صیقلی گردیده است.
|
|
\v 10 تیز شده است تا كشتار نماید و صیقلی گردیده تا برّاق شود. پس آیا ماشادی نماییم؟ عصای پسر من همه درختان را خوار میشمارد.
|
|
\v 11 و آن برای صیقلی شدن داده شد تا آن را به دست گیرند. و این شمشیر تیز شده و صیقلی گردیده است تا به دست قاتل داده شود.
|
|
\v 12 ای پسر انسان فریاد برآور و وِلْوِله نما زیرا كه این بر قوم من و بر جمیع سروران اسرائیل وارد میآید. ترسها به سبب شمشیر بر قوم من عارض شده است. لهذا بر ران خود دست بزن.
|
|
\v 13 زیرا كه امتحان است. و چه خواهد بود اگر عصایی كه (دیگران را) خوار میشمارد، دیگر نباشد. قول خداوند یهوه این است:
|
|
\v 14 و تو ای پسر انسان نبوّت كن و دستهای خود را به هم بزن و شمشیر دفعه سوّم تكرار بشود. شمشیر مقتولان است. شمشیر آن مقتول عظیم كه ایشان را احاطه میكند.
|
|
\v 15 شمشیر بُرندهای به ضدّ همه دروازههای ایشان قرار دادم تا دلها گداخته شود و هلاكتها زیاده شود. آه (شمشیر) برّاق گردیده و برای كشتار تیز شده است.
|
|
\v 16 جمع شده، به جانب راست برو و آراسته گردیده، به جانب چپ توجّه نما. به هر طرف كه رخسارهایت متوجّه میباشد.
|
|
\v 17 و من نیز دستهای خود را به هم خواهم زد و حدّت خشم خویش را ساكن خواهم گردانید. من یهوه هستم كه تكلّم نمودهام.»
|
|
\v 18 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 19 «و تو ای پسر انسان دو راه به جهت خود تعیین نما تا شمشیر پادشاه بابل از آنها بیاید. هر دو آنها از یك زمین بیرون میآید. و علامتی بر پا كن. آن را بر سر راه شهر بر پا نما.
|
|
\v 20 راهی تعیین نما تا شمشیر به رَبَّه بنی عَمَّوُن و به یهودا در اورشلیم مُنیع بیاید.
|
|
\v 21 زیرا كه پادشاه بابل بر شاهراه، به سر دو راه ایستاده است تا تفأّل زند و تیرها را به هم زده، از ترافیم سؤال میكند و به جگر مینگرد.
|
|
\v 22 به دست راستش تَفَأُّلِ اورشلیم است تا منجنیقها بر پا كند و دهان را برای كشتار بگشاید و آواز را به گلبانگ بلند نماید و منجنیقها بر دروازهها بر پا كند و سنگرها بسازد و برجها بنا نماید.
|
|
\v 23 لیكن در نظر ایشان كه قَسَم برای آنها خوردهاند، تفأّل باطل مینماید. و او گناه ایشان را به یاد میآورد تا گرفتار شوند.»
|
|
\v 24 بنابراین خداوند یهوه چنین میگوید: «چونكه شما تقصیرهای خویش را منكشف ساخته و خطایای خود را در همه اعمال خویش ظاهر نموده، عصیان خود را یاد آورانیدید، پس چون به یاد آورده شدید دستگیر خواهید شد.
|
|
\v 25 و تو ای رئیس شریر اسرائیل كه به زخم مهلك مجروح شدهای و اجل تو در زمان عقوبت آخر رسیده است،
|
|
\v 26 خداوند یهوه چنین میگوید: عمامه را دور كن و تاج را بردار. چنین نخواهد ماند. آنچه را كه پست است بلند نما و آنچه را كه بلند است پست كن.
|
|
\v 27 و من آن را سرنگون، سرنگون، سرنگون خواهم ساخت. و این دیگر واقع نخواهد شد تا آنكس بیاید كه حقّ او میباشد. و من آن را به وی عطا خواهم نمود.
|
|
\v 28 «و تو ای پسر انسان نبّوت كرده، بگو: خداوند یهوه درباره بنیعمّون و سرزنش ایشان چنین میفرماید: بگو كه شمشیر، شمشیر برای كشتار كشیده شده است و به غایت صیقلی گردیده تا برّاق بشود.
|
|
\v 29 چونكه برای تو رؤیای باطل دیدهاند و برای تو تفأّل دروغ زدهاند تا تو را بر گردنهای مقتولان شریر بگذارند كه اجل ایشان در زمان عقوبت آخر رسیده است.
|
|
\v 30 لهذا آن را به غلافش برگردان و بر تو در مكانی كه آفریده شدهای و در زمینی كه تولّد یافتهای داوری خواهم نمود.
|
|
\v 31 و خشم خود را بر تو خواهمریخت و آتش غیظ خود را بر تو خواهم دمید. و تو را به دست مردان وحشی كه برای هلاك نمودن چالاكند تسلیم خواهم نمود.
|
|
\v 32 و تو برای آتش هیزم خواهی شد و خونت در آن زمین خواهد ماند. پس به یاد آورده نخواهی شد زیرا من كه یهوه هستم تكلّم نمودهام.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 22
|
|
\p
|
|
\v 1 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان آیا داوری خواهی نمود؟ آیا بر شهر خونریز داوری خواهی نمود؟ پس آن را از همه رجاساتش آگاه ساز.
|
|
\v 3 و بگو خداوند یهوه چنین میفرماید: ای شهری كه خون را در میان خودت میریزی تا اجل تو برسد! ای كه بتها را به ضدّ خود ساخته، خویشتن را نجس نمودهای!
|
|
\v 4 به سبب خونی كه ریختهای مجرم شدهای و به سبب بتهایی كه ساختهای نجس گردیدهای. لهذا اجل خویش را نزدیك آورده، به انتهای سالهای خود رسیدهای. لهذا تو را نزد امّتها عار و نزد جمیع كشورها مسخره گردانیدهام.
|
|
\v 5 ای پلید نام! و ای پر فتنه! آنانی كه به تو نزدیك و آنانی كه از تو دورند بر تو سُخریه خواهند نمود.
|
|
\v 6 اینك سرورانِ اسرائیل، هر كس به قدر قوّت خویش مرتكب خونریزی در میان تو میبودند.
|
|
\v 7 پدر و مادر را در میان تو اهانت نمودند. و غریبان را در میان تو مظلوم ساختند و بر یتیمان و بیوهزنان در میان تو ستم نمودند.
|
|
\v 8 و تو مَقْدَسهای مرا خوار شمرده، سَبَّتهای مرا بیعصمت نمودی.
|
|
\v 9 و بعضی در میان تو به جهت ریختن خون، نمّامی مینمودند و بر كوهها در میان تو غذا میخوردند و در میان تو مرتكب قباحت میشدند.
|
|
\v 10 و عورت پدران را در میان تومنكشف میساختند. و زنان حایض را در میان تو بیعصمت مینمودند.
|
|
\v 11 یكی در میان تو با زن همسایه خود عمل زشت نمود. و دیگری عروس خویش را به جور بیعصمت كرد. و دیگری خواهرش، یعنی دختر پدر خود را ذلیل ساخت.
|
|
\v 12 و در میان تو به جهت ریختن خون رشوه خوردند و سود و ربح گرفتند. و تو مال همسایه خود را به زور غصب كردی و مرا فراموش نمودی. قول خداوند یهوه این است.
|
|
\v 13 لهذا هان من به سبب حرص تو كه مرتكب آن شدهای و به سبب خونی كه در میان خودت ریختهای، دستهای خود را به هم میزنم.
|
|
\v 14 پس در ایامی كه من به تو مكافات رسانم آیا دلت قوی و دستهایت محكم خواهد بود؟ من كه یهوه هستم تكلّم نمودم و بعمل خواهم آورد.
|
|
\v 15 و تو را در میان امّتها پراكنده و در میان كشورها متفرّق ساخته، نجاسات تو را از میانت نابود خواهم ساخت.
|
|
\v 16 و به نظر امّتها بیعصمت خواهی شد و خواهی دانست كه من یهوه هستم.»
|
|
\v 17 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 18 «ای پسر انسان خاندان اسرائیل نزد من دُرْد شدهاند و جمیع ایشان مس و روی و آهن و سرب در میان كوره و دُرْد نقره شدهاند.
|
|
\v 19 بنابراین خداوند یهوه چنین میگوید: چونكه همگی شما دُرْد شدهاید، لهذا من شما را در میان اورشلیم جمع خواهم نمود.
|
|
\v 20 چنانكه نقره و مس و آهن و سرب و روی را در میان كوره جمع كرده، آتش بر آنها میدمند تا گداخته شود، همچنان من شما را در غضب و حدّت خشم خویش جمع كرده، در آن خواهم نهاد و شما را خواهم گداخت.
|
|
\v 21 و شما را جمع كرده، آتش غضب خود را بر شما خواهم دمید كه در میانش گداخته شوید.
|
|
\v 22 چنانكه نقره در میان كوره گداخته میشود، همچنان شما در میانش گداخته خواهید شد و خواهید دانست كه من یهوه حدّت خشم خویش را بر شما ریختهام.»
|
|
\v 23 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 24 «ای پسر انسان او را بگو: تو زمینی هستی كه طاهر نخواهی شد. و باران در روز غضب بر تو نخواهد بارید.
|
|
\v 25 فتنه انبیای آن در میانش میباشد. ایشان مثل شیر غرّان كه شكار را میدرد، جانها را میخورند. و گنجها و نفایس را میبرند. و بیوهزنان را در میانش زیاد میسازند.
|
|
\v 26 كاهنانش به شریعت من مخالفت ورزیده، موقوفات مرا حلال میسازند. و در میان مقدّس و غیر مقدّس تمیز نمیدهند و در میان نجس و طاهر فرق نمیگذارند. و چشمان خود را از سَبَّتهای من میپوشانند و من در میان ایشان بیحرمت گردیدهام.
|
|
\v 27 سرورانش مانند گرگان درنده خون میریزند و جانها را هلاك مینمایند تا سود ناحقّ ببرند.
|
|
\v 28 و انبیایش ایشان را به گِلِ ملاط اندود نموده، رؤیاهای باطل میبینند و برای ایشان تفأّل دروغ زده، میگویند كه خداوند یهوه چنین گفته است با آنكه یهوه تكلّم ننموده.
|
|
\v 29 و قوم زمین به شدّت ظلم نموده و مال یكدیگر را غصب كردهاند. و بر فقیران و مسكینان جفا نموده، غریبان را به بیانصافی مظلوم ساختهاند.
|
|
\v 30 و من در میان ایشان كسی را طلبیدم كه دیوار را بنا نماید و برای زمین به حضور من در شكاف بایستد تا آن را خراب ننمایم، امّا كسی را نیافتم.
|
|
\v 31 پس خداوند یهوه میگوید: خشم خود را بر ایشان ریختهام و ایشان را به آتش غضب خویش هلاك ساخته، طریق ایشان را بر سر ایشان وارد آوردهام.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 23
|
|
\p
|
|
\v 1 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان، دو زن دختر یك مادر بودند.
|
|
\v 3 و ایشان در مصر زنا كرده، در جوانی خود زناكار شدند. در آنجا سینههای ایشان را مالیدند و پستانهای بكارت ایشان را افشردند.
|
|
\v 4 و نامهای ایشان بزرگتر اُهُوله و خواهر او اُهُولِیبَه بود. و ایشان از آن من بوده، پسران و دختران زاییدند. و امّا نامهای ایشان اُهُوله، سامره میباشد و اُهُولِیبَه، اورشلیم.
|
|
\v 5 و اُهُوله از من رو تافته، زنا نمود و بر محبّان خود یعنی بر آشوریان كه مجاور او بودند عاشق گردید؛
|
|
\v 6 كسانی كه به آسمانجونی ملبّس بودند؛ حاكمان و سرداران كه همه ایشان جوانان دلپسند و فارسان اسب سوار بودند.
|
|
\v 7 و به ایشان یعنی به جمیع برگزیدگان بنی آشور فاحشگی خود را بذل نمود و خود را از جمیع بتهای آنانی كه بر ایشان عاشق میبود نجس میساخت.
|
|
\v 8 و فاحشگی خود را كه در مصر مینمود، ترك نكرد. زیرا كه ایشان در ایام جوانیاش با او همخواب میشدند و پستانهای بكارت او را افشرده، زناكاری خود را بر وی میریختند.
|
|
\v 9 لهذا من او را به دست عاشقانش یعنی به دست بنی آشور كه او بر ایشان عشق میورزید، تسلیم نمودم.
|
|
\v 10 كه ایشان عورت او را منكشف ساخته، پسران و دخترانش را گرفتند. و او را به شمشیر كشتند كه در میان زنان عبرت گردید و بر وی داوری نمودند.
|
|
\v 11 «و چون خواهرش اُهُوْلِیبَه این را دید، در عشقبازی خویش از او زیادتر فاسد گردید و بیشتر از زناكاری خواهرش زنا نمود.
|
|
\v 12 و بر بنی آشور عاشق گردید كه جمیع ایشان حاكمان و سرداران مجاور او بودند و ملبّس به آسمانجونیو فارسان اسب سوار و جوانان دلپسند بودند.
|
|
\v 13 و دیدم كه او نیز نجس گردیده و طریق هردو ایشان یك بوده است.
|
|
\v 14 پس زناكاری خود را زیاد نمود، زیرا صورتهای مردان كه بر دیوارها نقش شده بود یعنی تصویرهای كلدانیان را كه به شَنْجَرف كشیده شده بود، دید.
|
|
\v 15 كه كمرهای ایشان به كمربندها بسته و عمامهای رنگارنگ بر سر ایشان پیچیده بود. و جمیع آنها مانند سرداران و به شبیه اهل بابل كه مولد ایشان زمین كلدانیان است، بودند.
|
|
\v 16 و چون چشم او بر آنها افتاد، عاشق ایشان گردید. و رسولان نزد ایشان به زمین كلدانیان فرستاد.
|
|
\v 17 و پسران بابل نزد وی در بستر عشق بازی درآمده، او را از زناكاری خود نجس ساختند. پس چون خود را از ایشان نجس یافت، طبع وی از ایشان متنفّر گردید.
|
|
\v 18 و چون كه زناكاری خود را آشكار كرد و عورت خود را منكشف ساخت، جان من از او متنفّر گردید، چنانكه جانم از خواهرش متنفّر شده بود.
|
|
\v 19 امّا او ایام جوانی خود را كه در آنها در زمین مصر زنا كرده بود به یاد آورده، باز زناكاری خود را زیاد نمود.
|
|
\v 20 و بر معشوقههای ایشان عشق ورزید كه گوشت ایشان، مثل گوشت الاغان و نطفه ایشان چون نطفه اسبان میباشد.
|
|
\v 21 و قباحت جوانی خود را حینی كه مصریان پستانهایت را به خاطر سینههای جوانیات افشردند به یاد آوردی.
|
|
\v 22 «بنابراین ای اُهُوْلِیبَه خداوند یهوه چنین میفرماید: اینك من عاشقانت را كه جانت از ایشان متنفّر شده است به ضدّ تو برانگیزانیده، ایشان را از هر طرف برتو خواهم آورد.
|
|
\v 23 یعنی پسران بابل و همه كلدانیان را از فَقُود و شُوع و قُوع. و همه پسران آشور را همراه ایشان كه جمیع ایشان جوانان دلپسند و حاكمان و والیان وسرداران و نامداران هستند و تمامی ایشان اسب سوارند.
|
|
\v 24 و با اسلحه و كالسكهها و ارابهها و گروه عظیمی بر تو خواهند آمد و با مِجَّنها و سپرها و خُودها تو را احاطه خواهند نمود. و من داوری تو را به ایشان خواهم سپرد تا تو را بر حسب احكام خود داوری نمایند.
|
|
\v 25 و من غیرت خود را به ضدّ تو خواهم برانگیخت تا با تو به غضب عمل نمایند. و بینی و گوشهایت را خواهند برید و بقیه تو با شمشیر خواهند افتاد و پسران و دخترانت را خواهند گرفت و بقیه تو به آتش سوخته خواهند شد.
|
|
\v 26 و لباس تو را از تو كنده، زیورهای زیبایی تو را خواهند برد.
|
|
\v 27 پس قباحت تو و زناكاریات را كه از زمین مصر آوردهای، از تو نابود خواهم ساخت. و چشمان خود را بسوی ایشان بر نخواهی افراشت و دیگر مصر را به یاد نخواهی آورد.
|
|
\v 28 زیرا خداوند یهوه چنین میگوید: اینك تو را به دست آنانی كه از ایشان نفرت داری و به دست آنانی كه جانت از ایشان متنفّر است، تسلیم خواهم نمود.
|
|
\v 29 و با تو از راه بغض رفتار نموده، تمامی حاصل تو را خواهند گرفت و تو را عریان و برهنه وا خواهم گذاشت. تا آنكه برهنگی زناكاری تو و قباحت و فاحشهگری تو ظاهر شود.
|
|
\v 30 و این كارها را به تو خواهم كرد، از این جهت كه در عقب امّتها زنا نموده، خویشتن را از بتهای ایشان نجس ساختهای.
|
|
\v 31 و چونكه به طریق خواهر خود سلوك نمودی، جام او را به دست تو خواهم داد.
|
|
\v 32 و خداوند یهوه چنین میفرماید: جام عمیق و بزرگ خواهر خود را خواهی نوشید و محّل سخریه و استهزا خواهی شد كه متحمّل آن نتوانی شد.
|
|
\v 33 و از مستی و حزن پر خواهی شد. از جام حیرت و خرابی یعنی از جام خواهرتسامره.
|
|
\v 34 و آن را خواهی نوشید و تا تَه خواهی آشامید و خوردههای آن را خواهی خایید و پستانهای خود را خواهی كَند، زیرا خداوند یهوه میگوید كه من این را گفتهام.
|
|
\v 35 بنابراین خداوند یهوه چنین میفرماید: چونكه مرا فراموش كردی و مرا پشت سر خود انداختی، لهذا تو نیز متحمّل قباحت و زناكاری خود خواهی شد.»
|
|
\v 36 و خداوند مرا گفت: «ای پسر انسان! آیا براهوله و اهولیبه داوری خواهی نمود؟ بلكه ایشان را از رجاسات ایشان آگاه ساز.
|
|
\v 37 زیرا كه زنا نمودهاند و دست ایشان خون آلود است و با بتهای خویش مرتكب زنا شدهاند. و پسران خود را نیز كه برای من زاییده بودند، به جهت آنها از آتش گذرانیدهاند تا سوخته شوند.
|
|
\v 38 و علاوه بر آن این را هم به من كردهاند كه در همانروز مَقْدَس مرا بیعصمت كرده، سَبَّتهای مرا بیحرمت نمودهاند.
|
|
\v 39 زیرا چون پسران خود را برای بتهای خویش ذبح نموده بودند، در همان روز به مَقْدَس من داخل شده، آن را بیعصمت نمودند و هان این عمل را در خانه من بجا آوردند.
|
|
\v 40 بلكه نزد مردانی كه از دور آمدند، فرستادید كه نزد ایشان قاصدی فرستاده شد. و چون ایشان رسیدند، خویشتن را برای ایشان غسل دادی و سرمه به چشمانت كشیدی و خود را به زیورهایت آرایش دادی.
|
|
\v 41 و بر بستر فاخری كه سفره پیش آن آماده بود نشسته، بُخور و روغن مرا بر آن نهادی.
|
|
\v 42 و در آن آوازِ گروه عیاشان مسموع شد. و همراه آن گروه عظیم صابیان از بیابان آورده شدند كه دستبندها بر دستها و تاجهای فاخر بر سر هر دو آنها گذاشتند.
|
|
\v 43 و من دربارۀ آن زنی كه درزناكاری فرسوده شده بود گفتم: آیا ایشان الا´ن با او زنا خواهند كرد و او با ایشان؟
|
|
\v 44 و به او درآمدند به نهجی كه نزد فاحشهها درمیآیند. همچنان به آن دو زن قباحت پیشه یعنی اُهُوَله و اُهُولِیبه درآمدند.
|
|
\v 45 پس مردان عادل بر ایشان قصاص زنان زناكار و خونریز را خواهند رسانید، زیرا كه ایشان زانیه میباشند و دست ایشان خونآلود است.
|
|
\v 46 زیرا خداوند یهوه چنین میفرماید: من گروهی به ضدّ ایشان خواهم برانگیخت. و ایشان را مشوّش ساخته، به تاراج تسلیم خواهم نمود.
|
|
\v 47 و آن گروه ایشان را به سنگها سنگسار نموده، به شمشیرهای خود پاره خواهند كرد. و پسران و دختران ایشان را كشته، خانههای ایشان را به آتش خواهند سوزانید.
|
|
\v 48 و قباحت را از زمین نابود خواهم ساخت. پس جمیع زنان متنبّه خواهند شد كه مثل شما مرتكب قباحت نشوند.
|
|
\v 49 و سزای قباحت شما را بر شما خواهند رسانید. و متحمّل گناهان بتهای خویش خواهید شد و خواهید دانست كه من خداوند یهوه میباشم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 24
|
|
\p
|
|
\v 1 و در روز دهم ماه دهم از سال نهم كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان اسم امروز را برای خود بنویس، اسم همین روز را، زیرا كه در همین روز پادشاه بابل بر اورشلیم هجوم آورد.
|
|
\v 3 و برای این خاندان فتنهانگیز مَثَلی آورده، به ایشان بگو: خداوند یهوه چنین میگوید: دیگ را بگذار. آن را بگذار و آب نیز در آن بریز.
|
|
\v 4 قطعههایش یعنی هر قطعه نیكو و ران و دوش را در میانش جمع كن و از بهترین استخوانها آن را پر ساز.
|
|
\v 5 و بهترین گوسفندان را بگیر و استخوانها را زیرش دسته كرده، آن را خوب بجوشان تا استخوانهایی كه در اندرونش هست پخته شود.
|
|
\v 6 بنابراین خداوند یهوه چنین میگوید: وای برآن شهر خونریز! وای بر آن دیگی كه زنگش در میانش است و زنگش از میانش در نیامده است! آن را به قطعههایش بیرون آور و قرعه بر آن انداخته نشود.
|
|
\v 7 زیرا خونی كه ریخت در میانش میباشد. آن را بر صخره صاف نهاد و بر زمین نریخت تا از خاك پوشانیده شود.
|
|
\v 8 من خون او را بر صخره صاف نهادم كه پنهان نشود تا آنكه حدّت خشم را برانگیخته انتقام بكشم.
|
|
\v 9 بنابراین خداوند یهوه چنین میگوید: وای بر آن شهر خونریز! من نیز توده هیزم را بزرگ خواهم ساخت.
|
|
\v 10 هیزم زیاد بیاور و آتش بیفروز و گوشت را مهیا ساز و ادویهجات در آن بریز و استخوانها سوخته بشود.
|
|
\v 11 پس آن را بر اخگر خالی بگذار تا تابیده شده مِسَش سوخته گردد و نجاستش در آن گداخته شود و زنگش نابود گردد.
|
|
\v 12 او از مشقّتها خسته گردید، امّا زنگ بسیارش از وی بیرون نیامد. پس زنگش در آتش بشود.
|
|
\v 13 در نجاسات تو قباحت است چونكه تو را تطهیر نمودم. امّا طاهر نشدی. لهذا تا غضب خود را بر تـو به اتمـام نرسانـم، دیگـر از نجاسـت خـود طاهر نخواهـی شـد.
|
|
\v 14 مـن كه یهـوه هستـم این را گفتهام و به وقوع خواهـد پیوست و آن را بجا خواهـم آورد. پس خداونـد یهـوه میگوید: دست نخواهم برداشت و شفقت نخواهم نمود و پشیمان نخواهم شد و بر حسب رفتارت و بر وفق اعمالت بر تو داوری خواهند كرد.»
|
|
\v 15 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 16 «ای پسر انسان اینك من آرزوی چشمانت را بَغْتَةً از تو خواهم گرفت. ماتم و گریه منما و اشك از چشمت جاری نشود.
|
|
\v 17 آه بكش و خاموش شو و برای مرده ماتم مگیر. بلكه عمامه بر سرت بپیچ و كفش به پایت بكن و شاربهایت را مپوشان و طعام مرده را مخور.»
|
|
\v 18 پس بامدادان با قوم تكلّم نمودم و وقت عصر زن من مُرد و صبحگاهان به نهجی كه مأمور شده بودم عمل نمودم.
|
|
\v 19 و قوم به من گفتند: «آیا ما را خبر نمیدهی كه این كارهایی كه میكنی به ما چه نسبت دارد؟»
|
|
\v 20 ایشان را جواب دادم كه كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 21 «به خاندان اسرائیل بگو: خداوند یهوه چنین میفرماید كه هان من مَقْدَس خود را كه فخر جلال شما و آرزوی چشمان شما و لذّت جانهای شما است، بیعصمت خواهم نمود. و پسران و دختران شما كه ایشان را ترك خواهید كرد، به شمشیر خواهند افتاد.
|
|
\v 22 و به نهجی كه من عمل نمودم، شما عمل خواهید نمود. شاربهای خود را نخواهید پوشانید و طعام مردگان را نخواهید خورد.
|
|
\v 23 عمامههای شما بر سر و كفشهای شما در پایهای شما بوده، ماتم و گریه نخواهید كرد. بلكه به سبب گناهان خود كاهیده شده، بسوی یكدیگر آه خواهید كشید.
|
|
\v 24 و حزقیال برای شما آیتی خواهد بود موافق هر آنچه او كرد، شما عمل خواهید نمود. و حینی كه این واقع شود خواهید دانست كه من خداوند یهوه میباشم.
|
|
\v 25 «و امّا تو ای پسر انسان! در روزی كه من قوّت و سرور فخر و آرزوی چشمان و رفعتجانهای ایشان یعنی پسران و دختران ایشان را از ایشان گرفته باشم، آیا واقع نخواهد شد
|
|
\v 26 كه در آن روز هر كه رهایی یابد نزد تو آمده، این را به سمع تو خواهد رسانید؟
|
|
\v 27 پس در آن روز دهانت برای آنانی كه رهایی یافتهاند باز خواهد شد و متكلّم شده، دیگر گنگ نخواهی بود و برای ایشان آیتی خواهی بود و خواهند دانست كه من یهوه میباشم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 25
|
|
\p
|
|
\v 1 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان نظر خود را بر بنیعَمُّون بدار و به ضدّ ایشان نبوّت نما.
|
|
\v 3 و به بنیعمّون بگو: كلام خداوند یهوه را بشنوید! خداوند یهوه چنین میفرماید: چونكه دربارۀ مَقْدَسِ من حینی كه بیعصمت شد و دربارۀ زمین اسرائیل، حینی كه ویران گردید و دربارۀ خاندان یهودا، حینی كه به اسیری رفتند هَه گفتی،
|
|
\v 4 بنابراین همانا من تو را به بنی مشرق تسلیم میكنم تا در تو تصرّف نمایند. و خیمههای خود را در میان تو زده، مسكنهای خویش را در تو بر پا خواهند نمود.
|
|
\v 5 و ایشان میوه تو را خواهند خورد و شیر تو را خواهند نوشید. و رَبَّه را آرامگاه شتران و (زمین) بنی عَمُّون را خوابگاه گلهها خواهم گردانید و خواهید دانست كه من یهوه هستم.
|
|
\v 6 زیرا خداوند یهوه چنین میگوید: چونكه تو بر زمین اسرائیل دستك میزنی و پا بر زمین میكوبی و به تمامی كینه دل خود شادی مینمایی،
|
|
\v 7 بنابراین هان من دست خود را بر تودراز خواهم كرد و تو را تاراج امّتها خواهم ساخت. و تو را از میان قومها منقطع ساخته، از میان كشورها نابود خواهم ساخت. و چون تو را هلاك ساخته باشم، آنگاه خواهی دانست كه من یهوه هستم.»
|
|
\v 8 خداوند یهوه چنین میگوید: «چونكه موآب و سَعیر گفتهاند كه اینك خاندان اسرائیل مانند جمیع امّتها میباشند،
|
|
\v 9 بنابراین اینك من حدود موآب را از شهرها یعنی از شهرهای حدودش كه فخر زمین میباشد یعنی بیت یشیموت و بَعْل مَعُون و قریه تایم مفتوح خواهم ساخت.
|
|
\v 10 برای بنی مشرق آن را با بنی عَمّْون (مفتوح خواهم ساخت) و به تصرّف ایشان خواهم داد تا بنی عمّون دیگر در میان امّتها مذكور نشوند.
|
|
\v 11 و بر موآب داوری خواهم نمود و خواهند دانست كه من یهوه میباشم.»
|
|
\v 12 خداوند یهوه چنین میگوید: «از این جهت كه ادوم از خاندان یهودا انتقام كشیدهاند و در انتقام كشیدن از ایشان خطایی عظیم ورزیدهاند،
|
|
\v 13 بنابراین خداوند یهوه چنین میفرماید: دست خود را براَدُوم دراز كرده، انسان و بهایم را از آن منقطع خواهم ساخت و آن را ویران كرده، از تیمان تا ددان به شمشیر خواهند افتاد.
|
|
\v 14 و به دست قوم خود اسرائیل انتقام خود را از اَدُوم خواهم كشید و موافق خشم و غضب من به اَدُومعمل خواهند نمود. و خداوند یهوه میگوید كه انتقام مرا خواهند فهمید.»
|
|
\v 15 خداوند یهوه چنین میگوید: «چونكه فلسطینیان انتقام كشیدند و با كینه دل خود انتقام سخت كشیدند تا آن را به عداوت ابدی خراب نمایند،
|
|
\v 16 بنابراین خداوند یهوه چنین میفرماید: اینك من دست خود را بر فلسطینیان دراز نموده، كریتیان را منقطع خواهم ساخت و باقی ماندگان ساحل دریا را هلاك خواهم نمود.
|
|
\v 17 و با سرزنش غضبآمیز انتقام سخت از ایشان خواهم گرفت. پس چون انتقام خود را از ایشان كشیده باشم، آنگاه خواهند دانست كه من یهوه هستم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 26
|
|
\p
|
|
\v 1 و در سال یازدهم در غرّه ماه واقع شد كه كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان چونكه صور دربارۀ اورشلیم میگوید هَهْ، دروازه امّتها شكسته شد و حال به من منتقل گردیده است؛ و چون او خراب گردید من توانگر خواهم شد.
|
|
\v 3 بنابراین خداوند یهوه چنین میگوید: هان ای صور من به ضدّ تو میباشم و امّتهای عظیم بر تو خواهم برانگیخت به نهجی كه دریا امواج خود را برمیانگیزاند.
|
|
\v 4 و حصار صور را خراب كرده، بُرجهایش را منهدم خواهند ساخت و غبارش را از آن خواهم رُفت و آن را به صخرهای صاف تبدیل خواهم نمود.
|
|
\v 5 و او محّل پهن كردن دامهادر میان دریا خواهد شد، زیرا خداوند یهوه میفرماید كه من این را گفتهام. و آن تاراج امّتها خواهد گردید.
|
|
\v 6 و دخترانش كه در صحرا میباشند، به شمشیر كشته خواهند شد. پس ایشان خواهند دانست كه من یهوه هستم.»
|
|
\v 7 زیرا خداوند یهوه چنین میفرماید: «اینك من نبوكدرصّر پادشاه بابل، پادشاه پادشاهان را از طرف شمال بر صور با اسبان و ارابهها و سواران و جمعیت و خلق عظیمی خواهم آورد.
|
|
\v 8 و او دختران تو را در صحرا به شمشیر خواهد كشت. و بُرجها به ضدّ تو بنا خواهد نمود. و سنگرها در برابر تو خواهد ساخت و مَتَرْسها در برابر تو برپا خواهد داشت.
|
|
\v 9 و منجنیقهای خود را بر حصارهایت آورده، برجهایت را با تبرهای خود منهدم خواهد ساخت.
|
|
\v 10 و اسبانش آنقدر زیاد خواهد بود كه گَرد آنها تو را خواهد پوشانید. و چون به دروازههایت داخل شود چنانكه به شهر رخنهدار درمیآیند، حصارهایت از صدای سواران و ارابهها و كالسكهها متزلزل خواهد گردید.
|
|
\v 11 و به سُمّ اسبان خود همه كوچههایت را پایمال كرده، اهل تو را به شمشیر خواهد كشت. و بناهای فخر تو به زمین خواهد افتاد.
|
|
\v 12 و توانگری تو را تاراج نموده، تجارت تو را به یغما خواهند برد. و حصارهایت را خراب نموده، خانههای مرغوب تو را منهدم خواهند نمود. و سنگها و چوب و خاك تو را در آب خواهند ریخت.
|
|
\v 13 و آواز نغمات تو را ساكت خواهم گردانید كه صدای عودهایت دیگر مسموع نشود.
|
|
\v 14 و تو را به صخرهای صاف مبدّل خواهمگردانید تا محّل پهن كردن دامها بشوی و بار دیگر بنا نخواهی شد. زیرا خداوند یهوه میفرماید: من كه یهوه هستم این را گفتهام.»
|
|
\v 15 خداوند یهوه به صور چنین میگوید: «آیا جزیرهها از صدای انهدام تو متزلزل نخواهد شد هنگامی كه مجروحان ناله كشند و در میان تو كشتار عظیمی بشود؟
|
|
\v 16 و جمیع سروران دریا از كرسیهای خود فرود آیند. و رداهای خود را از خود بیرون كرده، رخوت قلاّبدوزی خویش را بكنند. و به ترسها ملبّس شده، بر زمین بنشینند و آناًفآناً لرزان گردیده، دربارۀ تو متحیر شوند.
|
|
\v 17 پس برای تو مرثیه خوانده، تو را خواهند گفت: ای كه از دریا معمور بودی چگونه تباه گشتی! آن شهر نامداری كه در دریا زورآور میبود كه با ساكنان خود هیبت خویش را بر جمیع سكنه دریا مستولی میساخت.
|
|
\v 18 الا´ن در روز انهدام تو جزیرهها میلرزند، و جزایری كه در دریا میباشد، از رحلت تو مدهوش میشوند.
|
|
\v 19 زیرا خداوند یهوه چنین میگوید: چون تو را شهر مخروب مثل شهرهای غیر مسكون گردانم و لجّهها را بر تو برآورده، تو را به آبهای بسیار مستور سازم،
|
|
\v 20 آنگاه تو را با آنانی كه به هاویه فرو میروند، نزد قوم قدیم فرود آورده، تو را در اسفلهای زمین در خرابههای ابدی با آنانی كه به هاویه فرو میروند ساكن خواهم گردانید تا دیگر مسكون نشوی و دیگر جلال تو را در زمین زندگان جای نخواهم داد.
|
|
\v 21 و خداوند یهوه میگوید: تو را محلّ وحشت خواهم ساخت كه نابود خواهی شد و تو را خواهند طلبید امّا تا ابدالا´باد یافت نخواهی شد.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 27
|
|
\p
|
|
\v 1 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «امّا تو ای پسر انسان برای صُور مرثیه بخوان!
|
|
\v 3 و به صُور بگو: ای كه نزد مدخل دریا ساكنی و برای جزیرههای بسیار تاجر طوایف میباشی! خداوند یهوه چنین میگوید: ای صُور تو گفتهای كه من كمال زیبایی هستم.
|
|
\v 4 حدود تو در وسط دریا است و بنّایانت زیبایی تو را كامل ساختهاند.
|
|
\v 5 همه تختههایت را از صنوبر سَنیر ساختند و سرو آزاد لبنان را گرفتند تا دَكَلْها برای تو بسازند.
|
|
\v 6 پاروهایت را از بلوطهای باشان ساختند و نشیمنهایت را از شمشاد جزایر كِتیم كه به عاج منبّت شده بود ترتیب دادند.
|
|
\v 7 كتان مطرّز مصری بادبان تو بود تا برای تو عَلَمی بشود. و شِراع تو از آسمانجونی و ارغوان از جزایر اَلیشَه بود.
|
|
\v 8 اهل سیدون و اَرْواد پاروزن تو بودند و حكمای تو ای صور كه در تو بودند ناخدایان تو بودند.
|
|
\v 9 مشایخ جُبَیل و حكمایش در تو بوده، قلاّفان تو بودند. تمامی كشتیهای دریا و ملاّحان آنها در تو بودند تا برای تو تجارت نمایند.
|
|
\v 10 فارس و لُود و فُوط در افواجت مردان جنگی تو بودند. سپرها و خودها بر تو آویزان كرده، ایشان تو را زینت دادند.
|
|
\v 11 بنیارواد با سپاهیانت بر حصارهایت از هر طرف و جَمادیان بر برجهایت بودند. و سپرهای خود را بر حصارهایت از هر طرف آویزان كرده، ایشان زیبایی تو را كامل ساختند.
|
|
\v 12 ترشیش به فراوانی هر قسم اموالْ سوداگران تو بودند. نقره و آهن و روی و سرب به عوض بضاعت تو میدادند.
|
|
\v 13 یاوان و توبال و ماشِك سوداگران تو بودند.جانهای مردمان و آلات مس به عوض متاع تو میدادند.
|
|
\v 14 اهل خاندان تُوجَرْمَۀ اسبان و سواران و قاطران به عوض بضاعت تو میدادند.
|
|
\v 15 بنیدَدان سوداگران تو و جزایر بسیار بازارگانان دست تو بودند. شاخهای عاج و آبنوس را با تو معاوضت میكردند.
|
|
\v 16 اَرام به فراوانی صنایع تو سوداگران تو بودند. بَهْرَمان و اَرْغَوان و پارچههای قلاّبدوزی و كتان نازك و مرجان و لعل به عوض بضاعت تو میدادند.
|
|
\v 17 یهودا و زمین اسرائیل سوداگران تو بودند، گندم مِنیت و حلوا و عسل و روغن و بلسان به عوض متاع تو میدادند.
|
|
\v 18 دمشق به فراوانی صنایع تو و كثرت هر قسم اموال با شراب حَلْبُون و پشم سفید با تو سودا میكردند.
|
|
\v 19 وَدان و یاوان ریسمان به عوض بضاعت تو میدادند. آهن مصنوع و سلیخه و قصب الذرّیره از متاعهای تو بود.
|
|
\v 20 ددان با زین پوشهای نفیس به جهت سواری سوداگران تو بودند.
|
|
\v 21 عرب و همه سروران قیدار بازارگانانِ دست تو بودند. با برهها و قوچها و بزها با تو داد و ستد میكردند.
|
|
\v 22 تجّار شَبا و رَعْمَه سوداگران تو بودند. بهترین همه ادویهجات و هرگونه سنگ گرانبها و طلا به عوض بضاعت تو میدادند.
|
|
\v 23 حرّان و كَنَّه و عَدَن و تجّار شبا و آشور و كِلْمَد سوداگران تو بودند.
|
|
\v 24 اینان با نفایس و رداهای آسمانجونی و قلاّبدوزی و صندوقهای پر از رختهای فاخر ساخته شده از چوب سرو آزاد و بسته شده با ریسمانها در بازارهای تو سوداگران تو بودند.
|
|
\v 25 كشتیهای ترشیش قافلههای متاع تو بودند. پس در وسط دریا توانگر و بسیار معزّز گردیدی.
|
|
\v 26 پاروزنانت تو را به آبهای عظیمبردند و باد شرقی تو را در میان دریا شكست.
|
|
\v 27 اموال و بضاعت و متاع و ملاّحان و ناخدایان و قلاّفان و سوداگران و جمیع مردان جنگی كه در تو بودند، با تمامی جمعیتی كه در میان تو بودند در روز انهدام تو در وسط دریا افتادند.
|
|
\v 28 «از آواز فریاد ناخدایانت ساحلها متزلزل گردید.
|
|
\v 29 و جمیع پاروزنان و ملاّحان و همه ناخدایان دریا از كشتیهای خود فرود آمده، در زمین میایستند.
|
|
\v 30 و برای تو آواز خود را بلند كرده، به تلخی ناله میكنند و خاك بر سر خود ریخته، در خاكستر میغلطند.
|
|
\v 31 و برای تو موی خود را كنده، پلاس میپوشند و با مرارت جان و نوحه تلخ برای تو گریه میكنند.
|
|
\v 32 و در نوحه خود برای تو مرثیه میخوانند. و بر تو نوحهگری نموده، میگویند: كیست مثل صور و كیست مثل آن شهری كه در میان دریا خاموش شده است؟
|
|
\v 33 هنگامی كه بضاعت تو از دریا بیرون میآمد، قومهای بسیاری را سیر میگردانیدی و پادشاهان جهان را به فراوانی اموال و متاع خود توانگر میساختی.
|
|
\v 34 امّا چون از دریا، در عمقهای آبها شكسته شدی، متاع و تمامی جمعیت تو در میانت تلف شد.
|
|
\v 35 جمیع ساكنان جزایر به سبب تو متحیر گشته و پادشاهان ایشان به شدّت دهشتزده و پریشان حال گردیدهاند.
|
|
\v 36 تجّار قومها بر تو صفیر میزنند و تو محّل دهشت گردیده، دیگر تا به ابد نخواهی بود.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 28
|
|
\p
|
|
\v 1 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان به رئیس صور بگو:خداوند یهوه چنین میفرماید: چونكه دلت مغرور شده است و میگویی كه من خدا هستم و بر كرسی خدایان در وسط دریا نشستهام، و هر چند انسان هستی و نه خدا، لیكن دل خود را مانند دل خدایان ساختهای.
|
|
\v 3 اینك تو از دانیال حكیمتر هستی و هیچ سرّی از تو مخفی نیست؟
|
|
\v 4 و به حكمت و فطانت خویش توانگری برای خود اندوخته و طلا و نقره در خزاین خود جمع نمودهای.
|
|
\v 5 به فراوانی حكمت و تجارت خویش دولت خود را افزودهای پس به سبب توانگریات دلت مغرور گردیده است.»
|
|
\v 6 بنابراین خداوند یهوه چنین میفرماید: «چونكه تو دل خود را مثل دل خدایان گردانیدهای،
|
|
\v 7 پس اینك من غریبان و ستم كیشان امّتها را بر تو خواهم آورد كه شمشیرهای خود را به ضدّ زیبایی حكمت تو كشیده، جمال تو را ملوّث سازند.
|
|
\v 8 و تو را به هاویه فرود آورند. پس به مرگ آنانی كه در میان دریا كشته شوند خواهی مرد.
|
|
\v 9 آیا به حضور قاتلان خود خواهی گفت كه من خدا هستم؟ نی بلكه در دست قاتلانت انسان خواهی بود و نه خدا.
|
|
\v 10 از دست غریبان به مرگ نامختونان كشته خواهی شد، زیرا خداوند یهوه میفرماید كه من این را گفتهام.»
|
|
\v 11 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 12 «ای پسر انسان، برای پادشاه صور مرثیه بخوان و وی را بگو خداوند یهوه چنین میفرماید: تو خاتم كمال و مملّو حكمت و كامل جمال هستی.
|
|
\v 13 در عدن در باغ خدا بودی و هر گونه سنگ گرانبها از عقیقِ احمر و یاقوتِ اصفر و عقیقِ سفید و زبرجد و جَزْع و یشْب و یاقوت كبود وبَهرَمان و زمرّد پوشش تو بود. و صنعت دفّها و نایهایت در تو از طلا بود كه در روز خلقت تو آنها مهیا شده بود.
|
|
\v 14 تو كروبی مسح شده سایه گستر بودی. و تو را نصب نمودم تا بر كوه مقدّس خدا بوده باشی. و در میان سنگهای آتشین میخرامیدی.
|
|
\v 15 از روزی كه آفریده شدی تا وقتی كه بیانصافی در تو یافت شد به رفتار خود كامل بودی.
|
|
\v 16 امّا از كثرت سوداگریات بطن تو را از ظلم پر ساختند. پس خطا ورزیدی و من تو را از كوه خدا بیرون انداختم. و تو را ای كروبی سایهگستر، از میان سنگهای آتشین تلف نمودم.
|
|
\v 17 دل تو از زیباییات مغرور گردید و به سبب جمالت حكمت خود را فاسد گردانیدی. لهذا تو را بر زمین میاندازم و تو را پیش روی پادشاهان میگذارم تا بر تو بنگرند.
|
|
\v 18 به كثرت گناهت و بیانصافی تجارتت، مَقْدَسهای خویش را بیعصمت ساختی. پس آتشی از میانت بیرون میآورم كه تو را بسوزاند و تو را به نظر جمیع بینندگانت بر روی زمین خاكستر خواهم ساخت.
|
|
\v 19 و همه آشنایانت از میان قومها بر تو متحیر خواهند شد. و تو محلّ دهشت شده، دیگر تا به ابد نخواهی بود.»
|
|
\v 20 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 21 «ای پسر انسان نظر خود را بر صیدون بدار و به ضدّش نبوّت نما.
|
|
\v 22 و بگو خداوند یهوه چنین میفرماید: اینك ای صیدون من به ضدّ تو هستم و خویشتن را در میان تو تمجید خواهم نمود. و حینی كه بر او داوری كرده و خویشتن را در ویتقدیس نموده باشم، آنگاه خواهند دانست كه من یهوه هستم.
|
|
\v 23 و وبا در او و خون در كوچههایش خواهم فرستاد. و مجروحان به شمشیری كه از هر طرف بر او میآید در میانش خواهند افتاد. پس خواهند دانست كه من یهوه هستم.
|
|
\v 24 و بار دیگر برای خاندان اسرائیل از جمیع مجاوران ایشان كه ایشان را خوار میشمارند، خاری خلنده و شوك رنج آورنده نخواهد بود. پس خواهند دانست كه من خداوند یهوه میباشم.»
|
|
\v 25 خداوند یهوه چنین میگوید: «هنگامی كه خاندان اسرائیل را از قومهایی كه در میان ایشان پراكنده شدهاند جمع نموده، خویشتن را از ایشان به نظر امّتها تقدیس كرده باشم، آنگاه در زمین خودشان كه به بنده خود یعقوب دادهام ساكن خواهند شد.
|
|
\v 26 و در آن به امنیت ساكن شده، خانهها بنا خواهند نمود و تاكستانها غرس خواهند ساخت. و چون بر جمیع مجاوران ایشان كه ایشان را حقیر میشمارند داوری كرده باشم، آنگاه به امنیت ساكن شده، خواهند دانست كه من یهوه خدای ایشان میباشم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 29
|
|
\p
|
|
\v 1 و در روز دوازدهم ماه دهم از سال دهم كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان نظر خود را به طرف فرعون پادشاه مصر بدار و به ضدّ او و تمامی مصر نبوّت نما.
|
|
\v 3 و متكلّم شده، بگو: خداوند یهوه چنین میفرماید: اینك ای فرعون پادشاه مصر من به ضدّ تو هستم. ای اژدهای بزرگ كه در میان نهرهایت خوابیدهای و میگویی نهر من از آن مناست و من آن را به جهت خود ساختهام!
|
|
\v 4 لهذا قلاّبها در چانهات میگذارم و ماهیان نهرهایت را به فلسهایت خواهم چسپانید و تو را از میان نهرهایت بیرون خواهم كشید و تمامی ماهیان نهرهایت به فلسهای تو خواهند چسپید.
|
|
\v 5 و تو را با تمامی ماهیان نهرهایت در بیابان پراكنده خواهم ساخت و به روی صحرا افتاده، بار دیگر تو را جمع نخواهند كرد و فراهم نخواهند آورد. و تو را خوراك حیوانات زمین و مرغان هوا خواهم ساخت.
|
|
\v 6 و جمیع ساكنان مصر خواهند دانست كه من یهوه هستم چونكه ایشان برای خاندان اسرائیل عصای نئین بودند.
|
|
\v 7 چون دست تو را گرفتند، خرد شدی. و كتفهای جمیع ایشان را چاك زدی. و چون بر تو تكیه نمودند، شكسته شدی. و كمرهای جمیع ایشان را لرزان گردانیدی.»
|
|
\v 8 بنابراین خداوند یهوه چنین میفرماید: «اینك من بر تو شمشیری آورده، انسان و بهایم را از تو منقطع خواهم ساخت.
|
|
\v 9 و زمین مصر ویران و خراب خواهد شد. پس خواهند دانست كه من یهوه هستم، چونكه میگفت: نهر از آن من است و من آن را ساختهام.
|
|
\v 10 بنابراین اینك من به ضدّ تو و به ضدّ نهرهایت هستم و زمین مصر را از مَجْدَلْ تا اَسْوان و تا حدود حَبَشستان بالكّل خراب و ویران خواهم ساخت.
|
|
\v 11 كه پای انسان از آن عبور ننماید و پای حیوان از آن گذر نكند و مدّت چهل سال مسكون نشود.
|
|
\v 12 و زمین مصر را در میان زمینهای ویرانْ ویران خواهم ساخت و شهرهایش در میان شهرهای مخروب مدّت چهل سال خراب خواهد ماند. و مصریان را درمیان امّتها پراكنده و در میان كشورها متفرّق خواهم ساخت.»
|
|
\v 13 زیرا خداوند یهوه چنین میفرماید: «بعد از انقضای چهل سال مصریان را از قومهایی كه در میان آنها پراكنده شوند، جمع خواهم نمود.
|
|
\v 14 و اسیران مصر را باز آورده، ایشان را به زمین فَتْرُوس یعنی به زمین مولد ایشان راجع خواهم گردانید و در آنجا مملكت پست خواهند بود.
|
|
\v 15 و آن پستترین ممالك خواهد بود. و بار دیگر بر طوایف برتری نخواهد نمود. و من ایشان را قلیل خواهم ساخت تا برامّتها حكمرانی ننمایند.
|
|
\v 16 و آن بار دیگر برای خاندان اسرائیل محّل اعتماد نخواهد بود تا بسوی ایشان متوجّه شده، گناه را به یاد آورند. پس خواهند دانست كه من خداوند یهوه هستم.»
|
|
\v 17 و در روز اوّل ماه اوّل از سال بیست و هفتم كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 18 «ای پسر انسان نَبوكَدْرَصَّرْ پادشاه بابل از لشكر خود به ضدّ صور خدمت عظیمی گرفت كه سرهای همه بیمو گردید و دوشهای همه پوست كنده شد. لیكن از صور به جهت خدمتی كه به ضدّ آن نموده بود، خودش و لشكرش هیچ مزد نیافتند.»
|
|
\v 19 لهذا خداوند یهوه چنین میفرماید: «اینك من زمین مصر را به نَبوكَدْرَصَّرْ پادشاه بابل خواهم بخشید. و جمعیت آن را گرفتار كرده، غنیمتش را به یغما و اموالش را به تاراج خواهد برد تا اجرت لشكرش بشود.
|
|
\v 20 و خداوند یهوه میگوید: زمین مصر را به جهت خدمتی كه كرده است، اجرت او خواهم داد چونكه این كار را برای من كردهاند.
|
|
\v 21 و در آن روز شاخی برای خاندان اسرائیل خواهم رویانید. و دهان تو را در میان ایشان خواهم گشود، پس خواهند دانست كه من یهوههستم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 30
|
|
\p
|
|
\v 1 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان نبوّت كرده، بگو: خداوند یهوه چنین میفرماید: ولوله كنید و بگویید وای برآن روز!
|
|
\v 3 زیرا كه آن روز نزدیك است و روز خداوند نزدیك است! روز ابرها و زمان امّتها خواهد بود!
|
|
\v 4 و شمشیری بر مصر فرود میآید. و چون كشتگان در مصر بیفتند، آنگاه درد شدیدی بر حبش مستولی خواهد شد. و جمعیتِ آن را گرفتار خواهند كرد و اساسهایش منهدم خواهد گردید.
|
|
\v 5 و حَبَش و فُوط ولُود و تمامی قومهای مختلف و كُوب و اهل زمین عهد همراه ایشان به شمشیر خواهند افتاد.»
|
|
\v 6 و خداوند چنین میفرماید: «معاونان مصر خواهند افتاد و فخر قوّت آن فرود خواهد آمد. و از مَجْدَلْ تا اَسْوان در میان آن به شمشیر خواهند افتاد. قول خداوند یهوه این است.
|
|
\v 7 و در میان زمینهای ویرانْ ویران خواهند شد و شهرهایش در میان شهرهای مخروب خواهد بود.
|
|
\v 8 و چون آتشی در مصر افروخته باشم و جمیع انصارش شكسته شوند، آنگاه خواهند دانست كه من یهوه هستم.
|
|
\v 9 در آن روز قاصدان از حضور من به كشتیها بیرون رفته، حبشیان مطمئن را خواهند ترسانید. و بر ایشان درد شدیدی مثل روز مصر مستولی خواهد شد، زیرا اینك آن میآید.»
|
|
\v 10 و خداوند یهوه چنین میگوید: «من جمعیت مصر را به دست نَبُوكَدْرَصَّر پادشاه بابل تباه خواهم ساخت.
|
|
\v 11 او با قوم خود و ستمكیشان امّتها آورده خواهند شد تا آن زمین را ویران سازند. و شمشیرهای خود را بر مصر كشیده، زمین را ازكشتگان پر خواهند ساخت.
|
|
\v 12 و نهرها را خشك گردانیده، زمین را به دست اشرار خواهم فروخت. و زمین را با هرچه در آن است، به دست غریبان ویران خواهم ساخت. من كه یهوه هستم گفتهام.»
|
|
\v 13 و خداوند یهوه چنین میفرماید: «بتها را نابود ساخته، اصنام را از نُوف تلف خواهم نمود. و بار دیگر رئیسی از زمین مصر نخواهد برخاست. و خوف بر زمین مصر مستولی خواهم ساخت.
|
|
\v 14 و فَتْروس را خراب نموده، آتشی در صُوْعَنْ خواهم افروخت. و بر نُوْ داوری خواهم نمود.
|
|
\v 15 و غضب خود را برسِینْ كه ملاذ مصر است ریخته، جمعیت نُوْ را منقطع خواهم ساخت.
|
|
\v 16 و چون آتشی در مصر افروخته باشم، سِین به درد سخت مبتلا و نُوْمفتوح خواهد شد. و خصمان در وقت روز بر نُوف خواهند آمد.
|
|
\v 17 جوانان آوَن و فِیبَسَتْ به شمشیر خواهند افتاد و اهل آنها به اسیری خواهند رفت.
|
|
\v 18 و روز درتَحْفَنحِیس تاریك خواهد شد حینی كه یوغهای مصر را در آنجا شكسته باشم و فخر قوّتش در آن تلف شده باشد. و ابرها آن را خواهد پوشانید و دخترانش به اسیری خواهند رفت.
|
|
\v 19 پس چون بر مصر داوری كرده باشم، آنگاه خواهند دانست كه من یهوه هستم.»
|
|
\v 20 و در روز هفتم ماه اوّل از سال یازدهم، كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 21 «ای پسر انسان بازوی فرعون پادشاه مصر را خواهم شكست. و اینك شكسته بندی نخواهد شد و بر آن مرهم نخواهند گذارد و كرباس نخواهند بست تا قادر بر گرفتن شمشیر بشود.
|
|
\v 22 بنابراین خداوند یهوه چنین میگوید: هان من به ضدّ فرعون پادشاه مصر هستم و هر دو بازوی او هم درست و هم شكسته را خرد خواهم كرد و شمشیر را از دستش خواهمانداخت.
|
|
\v 23 و مصریان را در میان امّتها پراكنده و در میان كشورها متفرّق خواهم ساخت.
|
|
\v 24 و بازوهای پادشاه بابل را تقویت نموده، شمشیر خود را به دست او خواهم داد. و بازوهای فرعون را خواهم شكست كه به حضور وی به ناله كشتگان ناله خواهد كرد.
|
|
\v 25 پس بازوهای پادشاه بابل را تقویت خواهم نمود. و بازوهای فرعون خواهد افتاد و چون شمشیر خود را به دست پادشاه بابل داده باشم و او آن را بر زمین مصر دراز كرده باشد، آنگاه خواهند دانست كه من یهوه هستم.
|
|
\v 26 و چون مصریان را در میان امّتها پراكنده و ایشان را در كشورها متفرّق ساخته باشم، ایشان خواهند دانست كه من یهوه هستم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 31
|
|
\p
|
|
\v 1 و در روز اوّل ماه سوّم از سال یازدهم،كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان به فرعون پادشاه مصر و به جمعیت او بگو: كیست كه در بزرگیات به او شباهت داری؟
|
|
\v 3 اینك آشور سرو آزاد لبنان با شاخههای جمیل و برگهای سایهگستر و قّد بلند میبود و سر او به ابرها میبود.
|
|
\v 4 آبها او را نمّو داد. و لجّه او را بلند ساخت كه نهرهای آنها بهر طرف بوستان آن جاری میشد و جویهای خویش را بطرف همه درختان صحرا روان میساخت.
|
|
\v 5 از این جهت قدّ او از جمیع درختان صحرا بلندتر شده، شاخههایش زیاده گردید و اغصان خود را نمّو داده، آنها از كثرت آبها بلند شد.
|
|
\v 6 و همه مرغان هوا در شاخههایش آشیانه ساختند. و تمامی حیوانات صحرا زیر اغصانش بچه آوردند. و جمیع امّتهای عظیم در سایهاش سكنی گرفتند.
|
|
\v 7 پس در بزرگی خود و در درازی شاخههای خویش خوشنما شد چونكه ریشهاش نزد آبهای بسیار بود.
|
|
\v 8 سروهای آزاد باغ خدا آن را نتوانست پنهان كرد. و صنوبرها به شاخههایش مشابهت نداشت. و چنارها مثل اغصانش نبود بلكه هیچ درخت در باغ خدا به زیبایی او مشابه نبود.
|
|
\v 9 من او را به كثرت شاخههایش به حدّی زیبایی دادم كه همه درختان عدن كه در باغ خدا بود بر او حسد بردند.»
|
|
\v 10 بنابراین خداوند یهوه چنین میفرماید: «چونكه قدّ تو بلند شده است، و او سر خود را در میان ابرها برافراشته و دلش از بلندیش مغرور گردیده است،
|
|
\v 11 از این جهت من او را به دست قوّیترین (پادشاه) امّتها تسلیم خواهم نمود و او آنچه را كه میباید به وی خواهد كرد. و من او را به سبب شرارتش بیرون خواهم انداخت.
|
|
\v 12 و غریبان یعنی ستمكیشان امّتها او را منقطع ساخته، ترك خواهند نمود. و شاخههایش بر كوهها و در جمیع درهها خواهد افتاد و اغصان او نزد همه وادیهای زمین شكسته خواهد شد. و جمیع قومهای زمین از زیر سایه او فرود آمده، او را ترك خواهند نمود.
|
|
\v 13 و همه مرغان هوا بر تنه افتاده او آشیانه گرفته، تمامی حیوانات صحرا بر شاخههایش ساكن خواهند شد.
|
|
\v 14 تا آنكه هیچكدام از درختانی كه نزد آبها میباشند قدّ خود را بلند نكنند و سرهای خود را در میان ابرها برنیفرازند. و زورآوران آنها از همگانی كه سیراب میباشند، در بلندی خود نایستند. زیرا كه جمیع آنها در اسفلهای زمین در میان پسران انسانی كه به هاویه فرود میروند به مرگ تسلیم شدهاند.»
|
|
\v 15 و خداوند یهوه چنین میگوید: «در روزیكه او به عالم اموات فرود میرود، من ماتمی برپا مینمایم و لجّه را برای وی پوشانیده، نهرهایش را باز خواهم داشت. و آبهای عظیم باز داشته خواهد شد و لبنان را برای وی سوگوار خواهم كرد. و جمیع درختان صحرا برایش ماتم خواهند گرفت.
|
|
\v 16 و چون او را با آنانی كه به هاویه فرود میروند به عالم اموات فرود آورم، آنگاه امّتها را از صدای انهدامش متزلزل خواهم ساخت. و جمیع درختان عدن یعنی برگزیده و نیكوترین لبنان از همگانی كه سیراب میشوند، در اسفلهای زمین تسلّی خواهند یافت.
|
|
\v 17 و ایشان نیز با مقتولان شمشیر و انصارش كه در میان امّتها زیر سایه او ساكن میبودند، همراه وی به عالم اموات فرود خواهند رفت.
|
|
\v 18 به كدام یك از درختان عدن در جلال و عظمت چنین شباهت داشتی؟ امّا با درختان عدن به اسفلهای زمین تو را فرود خواهند آورد و در میان نامختونان با مقتولان شمشیر خواهی خوابید. خداوند یهوه میگوید كه فرعون و تمامی جماعتش این است.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 32
|
|
\p
|
|
\v 1 و در روز اوّل ماه دوازدهم از سال دوازدهم واقع شد كه كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان برای فرعون پادشاه مصر مرثیه بخوان و او را بگو تو به شیر ژیان امّتها مشابه میبودی، امّا مانند اژدها در دریا هستی و آب را از بینی خود میجهانی و آبها را به پایهای خود حركت داده، نهرهای آنها را گلآلود میسازی.»
|
|
\v 3 خداوند یهوه چنین میگوید: «دام خود را به واسطه گروهی ازقومهای عظیم بر تو خواهم گسترانید و ایشان تو را در دام من بر خواهند كشید.
|
|
\v 4 و تو را بر زمین ترك نموده، بر روی صحرا خواهم انداخت و همه مرغان هوا را بر تو فرود آورده، جمیع حیوانات زمین را از تو سیر خواهم ساخت.
|
|
\v 5 و گوشت تو را بر كوهها نهاده، درهّها را از لاش تو پر خواهم كرد.
|
|
\v 6 و زمینی را كه در آن شنا میكنی از خون تو تا به كوهها سیراب میكنم كه وادیها از تو پر خواهد شد.
|
|
\v 7 و هنگامی كه تو را منطفی گردانم، آسمان را خواهم پوشانید و ستارگانش را تاریك كرده،آفتاب را به ابرها مستور خواهم ساخت و ماه روشنایی خود را نخواهد داد.
|
|
\v 8 و خداوند یهوه میفرماید، كه تمامی نیرهای درخشنده آسمان را برای تو سیاه كرده، تاریكی بر زمینت خواهم آورد.
|
|
\v 9 و چون هلاكت تو را در میان امّتها بر زمینهایی كه ندانستهای آورده باشم، آنگاه دلهای قومهای عظیم را محزون خواهم ساخت.
|
|
\v 10 و قومهای عظیم را بر تو متحیر خواهم ساخت. و چون شمشیر خود را پیش روی ایشان جلوه دهم، پادشاهان ایشان به شدّت دهشتناك خواهند شد. و در روز انهدام تو هر یك از ایشان برای جان خود هر لحظهای خواهند لرزید.»
|
|
\v 11 زیرا خداوند یهوه چنین میگوید: «شمشیر پادشاه بابل بر تو خواهد آمد.
|
|
\v 12 و به شمشیرهای جبّاران كه جمیع ایشان از ستمكیشان امّتها میباشند، جمعّیت تو را به زیر خواهم انداخت. و ایشان غرور مصر را نابود ساخته، تمامی جمعیتش هلاك خواهند شد.
|
|
\v 13 و تمامی بهایم او را از كنارهای آبهای عظیم هلاك خواهمساخت. و پای انسان دیگر آنها را گلآلود نخواهد ساخت. و سُم بهایم آنها را گلآلود نخواهد ساخت.
|
|
\v 14 آنگاه خداوند یهوه میگوید: آبهای آنها را ساكت گردانیده، نهرهای آنها را مانند روغن جاری خواهم ساخت.
|
|
\v 15 و چون زمین مصر را ویران كنم و آن زمین از هرچه در آن باشد خالی شود و چون جمیع ساكنانش را هلاك كنم، آنگاه خواهند دانست كه من یهوه هستم.»
|
|
\v 16 و خداوند یهوه میگوید: «مرثیهای كه ایشان خواهند خواند همین است. دختران امّتها این مرثیه را خواهند خواند. برای مصر و تمامی جمعیتش این مرثیه را خواهند خواند.»
|
|
\v 17 و در روز پانزدهم ماه از سال دوازدهم واقع شد كه كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 18 «ای پسر انسان برای جمعّیت مصر وِلوِلَه نما و هم او را و هم دختران امّتهای عظیم را با آنانی كه به هاویه فرود میروند، به اسفلهای زمین فرود آور.
|
|
\v 19 از چه كس زیباتر هستی؟ فرود بیا و با نامختونان بخواب.
|
|
\v 20 ایشان در میان مقتولان شمشیر خواهند افتاد. (مصر) به شمشیر تسلیم شده است. پس او را و تمامی جمعّیتش را بكشید.
|
|
\v 21 اقویای جبّاران از میان عالم اموات او را و انصار او را خطاب خواهند كرد. ایشان نامختون به شمشیر كشته شده، فرود آمده، خواهند خوابید.
|
|
\v 22 «در آنجا آشور و تمامی جمعیت او هستند. قبرهای ایشان گرداگرد ایشان است و جمیع ایشان كشته شده از شمشیر افتادهاند.
|
|
\v 23 كه قبرهای ایشان به اسفلهای هاویه قرار داده شد و جمعیت ایشان به اطراف قبرهای ایشاناند. جمیع ایشان كه در زمین زندگان باعث هیبت بودند، مقتول و از شمشیر افتادهاند.
|
|
\v 24 در آنجا عیلام و تمامی جمعیتش هستند. قبرهای ایشان گرداگرد ایشان است و جمیع ایشان مقتول و از شمشیر افتادهاند و به اسفلهای زمین نامختون فرود رفتهاند، زیرا كه در زمین زندگان باعث هیبت بودهاند. پس با آنانی كه به هاویه فرود میروند، متحمّل خجالت خویش خواهند بود.
|
|
\v 25 بستری برای او و تمامی جمعیتش در میان مقتولان قرار دادهاند. قبرهای ایشان گرداگرد ایشان است و جمیع ایشان نامختون و مقتول شمشیرند. زیرا كه در زمین زندگان باعث هیبت بودند. پس با آنانی كه به هاویه فرود میروند، متحمّل خجالت خویش خواهند بود. در میان كشتگان قرار داده شد.
|
|
\v 26 در آنجا ماشك و توبال و تمامی جمعیت آنها هستند. قبرهای ایشان گرداگرد ایشان است و جمیع ایشان نامختون و مقتول شمشیرند. زیرا كه در زمین زندگان باعث هیبت بودند.
|
|
\v 27 پس ایشان با جبّاران و نامختونانی كه افتادهاند كه با اسلحه جنگ خویش به هاویه فرود رفتهاند، نخواهند خوابید. و ایشان شمشیرهای خود را زیر سرهای خود نهادند. و گناه ایشان بر استخوانهای ایشان خواهد بود. زیرا كه در زمین زندگان باعث هیبت جبّاران بودند.
|
|
\v 28 و امّا تو در میان نامختونان شكسته شده، با مقتولان شمشیر خواهی خوابید.
|
|
\v 29 در آنجا اَدوم و پادشاهانش و جمیع سرورانش هستند كه در جبروت خود با مقتولان شمشیر قرار داده شدند. و ایشان با نامختونان و آنانی كه به هاویه فرود میروند خواهند خوابید.
|
|
\v 30 در آنجا جمیع رؤسای شمال و همه صیدونیان هستند كه با مقتولان فرود رفتند. از هیبتی كه به جبروت خویش باعث آن بودند، خجل خواهند شد. پسبا مقتولان شمشیرْ نامختون خواهند خوابید و با آنانی كه به هاویه فرود میروند، متحمّل خجالت خود خواهند شد.
|
|
\v 31 و خداوند یهوه میگوید كه فرعون چون این را بیند درباره تمامی جمعیت خود خویشتن را تسلّی خواهد داد و فرعون و تمامی لشكر او به شمشیر كشته خواهند شد.
|
|
\v 32 زیرا خداوند یهوه میگوید: من او را در زمین زندگان باعث هیبت گردانیدم. پس فرعون و تمامی جمعیت او را با مقتولان شمشیر در میان نامختونان خواهند خوابانید.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 33
|
|
\p
|
|
\v 1 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان پسران قوم خود را خطاب كرده، به ایشان بگو: اگر من شمشیری بر زمینی آورم و اهل آن زمین كسی را از میان خود گرفته، او را به جهت خود به دیدهبانی تعیین كنند،
|
|
\v 3 و او شمشیر را بیند كه بر آن زمین میآید وكَرِنّا را نواخته، آن قوم را متنبّه سازد،
|
|
\v 4 و اگر كسی صدای كَرِنّا را شنیده، متنبّه نشود، آنگاه شمشیر آمده، او را گرفتار خواهد ساخت و خونش بر گردنش خواهد بود.
|
|
\v 5 چونكه صدای كَرِنّا را شنید و متنبّه نگردید، خون او بر خودش خواهد بود و اگر متنبّه میشد جان خود را میرهانید.
|
|
\v 6 و اگر دیدهبان شمشیر را بیند كه میآید و كَرِنّا را ننواخته قوم را متنبّه نسازد و شمشیر آمده، كسی را از میان ایشان گرفتار سازد، آن شخص در گناه خود گرفتار شده است، امّا خون او را از دست دیدهبان خواهم طلبید.
|
|
\v 7 و من تو را ای پسر انسان برای خاندان اسرائیل به دیدهبانی تعیین نمودهام تا كلام را از دهانم شنیده، ایشان را از جانب من متنبّه سازی.
|
|
\v 8 حینی كه من به مرد شریر گویم: ایمرد شریر البتّه خواهی مرد! اگر تو سخن نگویی تا آن مرد شریر را از طریقش متنبّه سازی، آنگاه آن مرد شریر در گناه خود خواهد مُرد، امّا خون او را از دست تو خواهم طلبید.
|
|
\v 9 امّا اگر تو آن مرد شریر را از طریقش متنبّه سازی تا از آن بازگشت نماید و او از طریق خود بازگشت نكند، آنگاه او در گناه خود خواهد مُرد، امّا تو جان خود را رستگار ساختهای.
|
|
\v 10 پس تو ای پسر انسان به خاندان اسرائیل بگو: شما بدین مضمون میگویید: چونكه عصیان و گناهان ما بر گردن ما است و به سبب آنها كاهیده شدهایم، پس چگونه زنده خواهیم ماند؟
|
|
\v 11 «به ایشان بگو: خداوند یهوه میفرماید: به حیات خودم قسم كه من از مردن مرد شریر خوش نیستم بلكه (خوش هستم) كه شریر از طریق خود بازگشت نموده، زنده ماند. ای خاندان اسرائیل بازگشت نمایید! از طریقهای بد خویش بازگشت نمایید زیرا چرا بمیرید؟
|
|
\v 12 و تو ای پسر انسان به پسران قوم خود بگو: عدالت مرد عادل در روزی كه مرتكب گناه شود، او را نخواهد رهانید. و شرارت مرد شریر در روزی كه او از شرارت خود بازگشت نماید، باعث هلاكت وی نخواهد شد. و مرد عادل در روزی كه گناه ورزد، به عدالت خود زنده نتواند ماند.
|
|
\v 13 حینی كه به مرد عادل گویم كه البتّه زنده خواهی ماند، اگر او به عدالت خود اعتماد نموده، عصیان ورزد، آنگاه عدالتش هرگز به یاد آورده نخواهد شد بلكه در عصیانی كه ورزیده است خواهد مُرد.
|
|
\v 14 و هنگامی كه به مرد شریر گویم: البتّه خواهی مُرد! اگر او از گناه خود بازگشت نموده، انصاف وعدالت را بجا آورد،
|
|
\v 15 و اگر آن مرد شریر رهن را پس دهد و آنچه دزدیده بود ردّ نماید و به فرایض حیات سلوك نموده، مرتكب بیانصافی نشود، او البتّه زنده خواهد ماند و نخواهد مُرد.
|
|
\v 16 تمام گناهی كه ورزیده بود بر او به یاد آورده نخواهد شد. چونكه انصاف و عدالت را بجا آورده است، البتّه زنده خواهد ماند.
|
|
\v 17 امّا پسران قوم تو میگویند كه طریق خداوند موزون نیست، بلكه طریق خود ایشان است كه موزون نیست.
|
|
\v 18 هنگامی كه مرد عادل از عدالت خود برگشته، عصیان ورزد، به سبب آن خواهد مرد.
|
|
\v 19 و چون مرد شریر از شرارت خود بازگشت نموده، انصاف و عدالت را بجا آورد به سبب آن زنده خواهد ماند.
|
|
\v 20 امّا شما میگویید كه طریق خداوند موزون نیست. ای خاندان اسرائیل من بر هر یكی از شما موافق طریقهایش داوری خواهم نمود.»
|
|
\v 21 و در روز پنجم ماه دهم از سال دوازدهم اسیری ما واقع شد كه كسی كه از اورشلیم فرار كرده بود نزد من آمده، خبر داد كه شهر تسخیر شده است.
|
|
\v 22 و در وقت شام قبل از رسیدن آن فراری دست خداوند بر من آمده، دهان مرا گشود. پس چون او در وقت صبح نزد من رسید، دهانم گشوده شد و دیگر گنگ نبودم.
|
|
\v 23 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 24 «ای پسر انسان ساكنان این خرابههای زمین اسرائیل میگویند: ابراهیم یك نفر بود حینی كه وارث این زمین شد و ما بسیار هستیم كه زمین به ارث به ما داده شده است.
|
|
\v 25 بنابراین به ایشان بگو: خداوند یهوهچنین میفرماید: (گوشت را) با خونش میخورید و چشمان خود را بسوی بتهای خویش برمیافرازید و خون میریزید. پس آیا شما وارث زمین خواهید شد؟
|
|
\v 26 «بر شمشیرهای خود تكیه میكنید و مرتكب رجاسات شده، هر كدام از شما زن همسایه خود را نجس میسازید. پس آیا وارث این زمین خواهید شد؟
|
|
\v 27 بدینطور به ایشان بگو كه خداوند یهوه چنین میفرماید: به حیات خودم قسم البتّه آنانی كه در خرابهها هستند به شمشیر خواهند افتاد. و آنانی كه بر روی صحرااند برای خوراك به حیوانات خواهم داد. و آنانی كه در قلعهها و مغارهایند از وبا خواهند مرد.
|
|
\v 28 و این زمین را ویران و محلّ دهشت خواهم ساخت و غرور قوّتش نابود خواهد شد. و كوههای اسرائیل به حدّی ویران خواهد شد كه رهگذری نباشد.
|
|
\v 29 و چون این زمین را به سبب همه رجاساتی كه ایشان بعمل آوردهاند ویران و محلّ دهشت ساخته باشم، آنگاه خواهند دانست كه من یهوه هستم.
|
|
\v 30 امّا تو ای پسر انسان پسران قومت به پهلوی دیوارها و نزد درهای خانهها دربارۀ تو سخن میگویند. و هر یك به دیگری و هر كس به برادرش خطاب كرده، میگوید بیایید و بشنوید! چه كلام است كه از جانب خداوند صادر میشود؟
|
|
\v 31 ونزد تو میآیند بطوری كه قوم (من) میآیند. و مانند قوم من پیش تو نشسته، سخنان تو را میشنوند، امّا آنها را بجا نمیآورند. زیرا كه ایشان به دهان خود سخنان شیرین میگویند. لیكن دل ایشان در پی حرص ایشان میرود.
|
|
\v 32 و اینك تو برای ایشان مثل سرود شیرین مطربخوشنوا و نیكنواز هستی. زیرا كه سخنان تو را میشنوند، امّا آنها را بجا نمیآورند.
|
|
\v 33 و چون این واقع میشود و البتّه واقع خواهد شد، آنگاه خواهند دانست كه نبی در میان ایشان بوده است.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 34
|
|
\p
|
|
\v 1 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان به ضدّ شبانان اسرائیل نبوّت نما و نبوّت كرده، به ایشان یعنی به شبانان بگو: خداوند یهوه چنین میفرماید: وای بر شبانان اسرائیل كه خویشتن را میچرانند. آیا نمیباید شبانان گله را بچرانند؟
|
|
\v 3 شما پیه را میخورید و پشم را میپوشید و پرواریها را میكُشید، امّا گله را نمیچرانید.
|
|
\v 4 ضعیفان را تقویت نمیدهید و بیماران را معالجه نمینمایید و شكستهها را شكسته بندی نمیكنید و راندهشدگان را پس نمیآورید و گمشدگان را نمیطلبید، بلكه بر آنها با جور و ستم حكمرانی مینمایید.
|
|
\v 5 پس بدون شبان پراكنده میشوند و خوراك همه حیوانات صحرا گردیده، آواره میگردند.
|
|
\v 6 گوسفندان من بر جمیع كوهها و بر همه تلّهای بلند آواره شدهاند. و گله من بر روی تمامی زمین پراكنده گشته، كسی ایشان را نمیطلبد و برای ایشان تفحّص نمینماید.
|
|
\v 7 پس ای شبانان كلام خداوند را بشنوید!
|
|
\v 8 خداوند یهوه میفرماید: به حیات خودم قسم هر آینه چونكه گله من به تاراج رفته و گوسفندانم خوراك همه حیوانات صحرا گردیده، شبانی ندارند. و شبانان من گوسفندانم را نطلبیدند. بلكه شبانانْ خویشتن را چرانیدند و گله مرا رعایت ننمودند.
|
|
\v 9 «بنابراین ای شبانان، كلام خداوند را بشنوید!
|
|
\v 10 خداوند یهوه چنین میفرماید: اینك من به ضدّ شبانان هستم. و گوسفندان خود را از دست ایشان خواهم طلبید. و ایشان را از چرانیدن گله معزول خواهم ساخت تا شبانانْ خویشتن را دیگر نچرانند. و گوسفندان خود را از دهان ایشان خواهم رهانید تا خوراك ایشان نباشند.
|
|
\v 11 زیرا خداوند یهوه چنین میگوید: هان من خودم گوسفندان خویش را طلبیده، آنها را تفقّد خواهم نمود.
|
|
\v 12 چنانكه شبان حینی كه در میان گوسفندان پراكنده خود میباشد، گله خویش را تفقّد مینماید، همچنان من گوسفندان خویش را تفقّد نموده، ایشان را از هر جایی كه در روز ابرها و تاریكی غلیظ پراكنده شده بودند خواهم رهانید.
|
|
\v 13 و ایشان را از میان قومها بیرون آورده، از كشورها جمع خواهم نمود. و به زمین خودشان درآورده، بر كوههای اسرائیل و در وادیها و جمیع معمورات زمین ایشان را خواهم چرانید.
|
|
\v 14 ایشان را بر مرتع نیكو خواهم چرانید و آرامگاه ایشان بر كوههای بلند اسرائیل خواهد بود. و آنجا در آرامگاه نیكو و مرتع پرگیاه خواهند خوابید و بر كوههای اسرائیل خواهند چرید.
|
|
\v 15 خداوند یهوه میگوید كه من گوسفندان خود را خواهم چرانید و من ایشان را خواهم خوابانید.
|
|
\v 16 گمشدگان را خواهم طلبید و راندهشدگان را باز خواهم آورد و شكستهها را شكستهبندی نموده، بیماران را قوّت خواهم داد. لیكن فربهان و زورآوران را هلاك ساخته، بر ایشان به انصاف رعایت خواهم نمود.
|
|
\v 17 و امّا به شما ای گوسفندان من، خداوند یهوه چنین میفرماید:هان من در میان گوسفند و گوسفند و در میان قوچهای و بزهای نر داوری خواهم نمود.
|
|
\v 18 «آیا برای شما كم بود كه مرتع نیكو را چرانیدید، بلكه بقیه مرتع خود را نیز به پایهای خویش پایمال ساختید؟ و آب زلال را نوشیدید بلكه باقیمانده را به پایهای خویش گلآلود ساختید؟
|
|
\v 19 و گوسفندان من آنچه را كه از پای شما پایمال شده است، میچرند و آنچه را كه به پای شما گلآلود گشته است، مینوشند.»
|
|
\v 20 بنابراین خداوند یهوه به ایشان چنین میگوید: «هان من خودم در میان گوسفندان فربه و گوسفندان لاغر داوری خواهم نمود.
|
|
\v 21 چونكه شما به پهلو و كتف خود تنه میزنید و همه ضعیفان را به شاخهای خود میزنید، حتّی اینكه ایشان را بیرون پراكنده ساختهاید،
|
|
\v 22 پس من گله خود را نجات خواهم داد كه دیگر به تاراج برده نشوند و در میان گوسفند و گوسفند داوری خواهم نمود.
|
|
\v 23 و یك شبان بر ایشان خواهم گماشت كه ایشان را بچراند یعنی بنده خود داود را كه ایشان را رعایت بنماید و او شبان ایشان خواهد بود.
|
|
\v 24 و من یهوه خدای ایشان خواهم بود و بنده من داود در میان ایشان رئیس خواهد بود. من كه یهوه هستم گفتهام.
|
|
\v 25 و عهد سلامتی را با ایشان خواهم بست. و حیوانات موذی را از زمین نابود خواهم ساخت و ایشان در بیابان به امنیت ساكن شده، در جنگلها خواهند خوابید.
|
|
\v 26 و ایشان را و اطراف كوه خود را بركت خواهم ساخت. و باران را در موسمش خواهم بارانید و بارشهای بركت خواهد بود.
|
|
\v 27 و درختان صحرا میوه خود را خواهند آورد و زمین حاصل خویشرا خواهد داد. و ایشان در زمین خود به امنیت ساكن خواهند شد. و حینی كه چوبهای یوغ ایشان را شكسته و ایشان را از دست آنانی كه ایشان را مملوك خود ساخته بودند رهانیده باشم، آنگاه خواهند دانست كه من یهوه هستم.
|
|
\v 28 و دیگر در میان امّتها به تاراج نخواهد رفت و حیوانات صحرا ایشان را نخواهند خورد بلكه به امنیت، بدون ترسانندهای ساكن خواهند شد.
|
|
\v 29 و برای ایشان درختستان ناموری بر پا خواهم داشت. و دیگر از قحط در زمین تلف نخواهند شد. و بار دیگر متحمل سرزنش امّتها نخواهند گردید.
|
|
\v 30 و خداوند یهوه میگوید: خاندان اسرائیل خواهند دانست كه من یهوه خدای ایشان با ایشان هستم و ایشان قوم من میباشند.
|
|
\v 31 و خداوند یهوه میگوید: شما ای گله من و ای گوسفندان مرتع من، انسان هستید و من خدای شما میباشم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 35
|
|
\p
|
|
\v 1 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان نظر خود را بر كوه سعیر بدار و به ضد آن نبوّت نما!
|
|
\v 3 و آن را بگو خداوند یهوه چنین میفرماید: اینك ای كوه سَعیر من به ضدّ تو هستم. و دست خود را بر تو دراز كرده، تو را ویران و محّل دهشت خواهم ساخت.
|
|
\v 4 شهرهایت را خراب خواهم نمود تا ویران شده، بدانی كه من یهوه هستم.
|
|
\v 5 چونكه عداوت دائمی داشتی و بنی اسرائیل را در زمان مصیبت ایشان و هنگام عقوبت آخر به دم شمشیر تسلیم نمودی،
|
|
\v 6 لهذا خداوند یهوه چنینمیگوید: به حیات خودم قسم كه تو را به خون تسلیم خواهم نمود كه خونْ تو را تعاقب نماید. چون از خون نفرت نداشتی، خونْ تو را تعاقب خواهد نمود.
|
|
\v 7 و كوه سَعیر را محّل دهشت و ویران ساخته، روندگان و آیندگان را از آن منقطع خواهم ساخت.
|
|
\v 8 و كوههایش را از كشتگانش ممّلو میكنم كه مقتولان شمشیر بر تلّها و درهّها و همه وادیهای تو بیفتند.
|
|
\v 9 و تو را خرابههای دائمی میسازم كه شهرهایت دیگر مسكون نشود و بدانید كه من یهوه هستم.
|
|
\v 10 چونكه گفتی این دو امّت و این دو زمین از آن من میشود و آن را به تصرّف خواهیم آورد با آنكه یهوه در آنجا است.»
|
|
\v 11 بنابراین خداوند یهوه چنین میگوید: «به حیات خودم قَسَم كه موافق خشم و حسدی كه به ایشان نمودی، از كینهای كه با ایشان داشتی با تو عمل خواهم نمود. و چون بر تو داوری كرده باشم، خویشتن را بر تو در میان ایشان معروف خواهم گردانید.
|
|
\v 12 و خواهی دانست كه من یهوه تمامی سخنان كفرآمیز را كه به ضدّ كوههای اسرائیل گفتهای، شنیدهام. چونكه گفتی: خراب گردید و برای خوراك ما داده شد.
|
|
\v 13 و شما به دهان خود به ضدّ من تكبّر نموده، سخنان خویش را بر من افزودید و من آنها را شنیدم.
|
|
\v 14 خداوند یهوه چنین میگوید: حینی كه تمامی جهان شادی كنند من تو را ویران خواهم ساخت.
|
|
\v 15 و چنانكه بر میراث خاندان اسرائیل حینی كه ویران شد شادی نمودی، همچنان با تو عمل خواهم نمود. و تو ای كوه سَعیر و تمام اَدُوم جمیعاً ویران خواهید شد. پس خواهند دانست كه من یهوه هستم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 36
|
|
\p
|
|
\v 1 «و تو ای پسر انسان به كوههای اسرائیل نبوّت كرده، بگو: ای كوههای اسرائیل كلام خداوند را بشنوید!
|
|
\v 2 خداوند یهوه چنین میگوید: چونكه دشمنان دربارۀ شما گفتهاند هَهْ این بلندیهای دیرینه میراث ما شده است،
|
|
\v 3 لهذا نبوّت كرده، بگو كه خداوند یهوه چنین میفرماید: از آن جهت كه ایشان شما را از هر طرف خراب كرده و بلعیدهاند تا میراث بقیه امّتها بشوید و بر لبهای حرفگیران برآمده، مورد مذمّت طوایف گردیدهاید،
|
|
\v 4 لهذا ای كوههای اسرائیل كلام خداوند یهوه را بشنوید! خداوند یهوه به كوهها و تلّها و وادیها و درهّها و خرابههای ویران و شهرهای متروكی كه تاراج شده و مورد سخریه بقیه امّتهای مجاور گردیده است، چنین میگوید:
|
|
\v 5 بنابراین خداوند یهوه چنین میفرماید: هر آینه به آتش غیرت خود به ضدّ بقیه امّتها و به ضدّ تمامی اَدُوم تكلّم نمودهام كه ایشان زمین مرا به شادی تمامِ دل و كینه قلب، ملك خود ساختهاند تا آن را به تاراج واگذارند.
|
|
\v 6 پس دربارۀ زمین اسرائیل نبوّت نما وبه كوهها و تلّها و وادیها و درهّها بگو كه خداوند یهوه چنین میفرماید: چونكه شما متحمّل سرزنش امّتها شدهاید، لهذا من در غیرت و خشم خود تكلّم نمودم.»
|
|
\v 7 و خداوند یهوه چنین میگوید: «من دست خود را برافراشتهام كه امّتهایی كه به اطراف شمایند البتّه سرزنش خود را متحمّل خواهند شد.
|
|
\v 8 و شما ای كوههای اسرائیل شاخههای خود را خواهید رویانید و میوه خود را برای قوم من اسرائیل خواهید آورد زیرا كه ایشان به زودی خواهند آمد.
|
|
\v 9 زیرا اینك من بطرف شما هستم وبر شما نظر خواهم داشت و شیار شده، كاشته خواهید شد.
|
|
\v 10 و بر شما مردمان را خواهم افزود یعنی تمامی خاندان اسرائیل را جمیعاً و شهرها مسكون و خرابهها معمور خواهد شد.
|
|
\v 11 و بر شما انسان و بهایم بسیار خواهم آورد كه ایشان افزوده شده، بارور خواهند شد. و شما را مثل ایام قدیم معمور خواهم ساخت. بلكه بر شما بیشتر از اوّلِ شما احسان خواهم نمود و خواهید دانست كه من یهوه هستم.
|
|
\v 12 و مردمان یعنی قوم خود اسرائیل را بر شما خرامان خواهم ساخت تا تو را به تصرّف آورند. و میراث ایشان بشوی و ایشان را دیگر بیاولاد نسازی.»
|
|
\v 13 و خداوند یهوه چنین میگوید: «چونكه ایشان دربارۀ تو میگویند كه مردمان را میبلعی و امّتهای خویش را بیاولاد میگردانی،
|
|
\v 14 پس خداوند یهوه میگوید: مردمان را دیگر نخواهی بلعید و امّتهای خویش را دیگر بیاولاد نخواهی ساخت.
|
|
\v 15 و سرزنش امّتها را دیگر در تو مسموع نخواهم گردانید. و دیگر متحمّل مذمّت طوایف نخواهی شد و امّتهای خویش را دیگر نخواهی لغزانید. خداوند یهوه این را میگوید.»
|
|
\v 16 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 17 «ای پسر انسان، هنگامی كه خاندان اسرائیل در زمین خود ساكن میبودند آن را به راهها و به اعمال خود نجس نمودند. و طریق ایشان به نظر من مثل نجاست زن حایض میبود.
|
|
\v 18 لهذا به سبب خونی كه بر زمین ریختند و آن را به بتهای خود نجس ساختند، من خشم خود را بر ایشان ریختم.
|
|
\v 19 و ایشان را در میان امّتها پراكنده ساختم و در كشورها متفرّق گشتند. و موافق راهها و اعمال ایشان، بر ایشان داوری نمودم.
|
|
\v 20 و چون به امّتهایی كه بطرف آنها رفتند رسیدند، آنگاه اسم قدّوس مرا بیحرمت ساختند. زیرا درباره ایشان گفتند كه اینان قوم یهوه میباشند و از زمین او بیرون آمدهاند.
|
|
\v 21 لیكن من بر اسم قدّوس خود كه خاندان اسرائیل آن را در میان امّتهایی كه بسوی آنها رفته بودند بیحرمت ساختند شفقت نمودم.
|
|
\v 22 «بنابراین به خاندان اسرائیل بگو: خداوند یهوه چنین میفرماید: ای خاندان اسرائیل من این را نه به خاطر شما بلكه بخاطر اسم قدّوس خود كه آن را در میان امّتهایی كه به آنها رفته، بیحرمت نمودهاید بعمل میآورم.
|
|
\v 23 و اسم عظیم خود را كه در میان امّتها بیحرمت شده است و شما آن را در میان آنها بیعصمت ساختهاید، تقدیس خواهم نمود. و خداوند یهوه میگوید: حینی كه بنظر ایشان در شما تقدیس كرده شوم، آنگاه امّتها خواهند دانست كه من یهوه هستم.
|
|
\v 24 و شما را از میان امّتها میگیرم و از جمیع كشورها جمع میكنم و شما را در زمین خود در خواهم آورد.
|
|
\v 25 و آب پاك بر شما خواهم پاشید و طاهر خواهید شد. و شما را از همه نجاسات واز همه بتهای شما طاهر خواهم ساخت.
|
|
\v 26 و دل تازه به شما خواهم داد و روح تازه در اندرون شما خواهم نهاد. و دل سنگی را از جسد شما دور كرده، دل گوشتین به شما خواهم داد.
|
|
\v 27 و روح خـود را در اندرون شما خواهم نهاد و شمـا را به فرایض خود سالك خواهم گردانید تا احكام مـرا نگاه داشته، آنها را بجا آورید.
|
|
\v 28 و در زمینی كه به پدران شما دادم ساكن شده، قوم من خواهید بود و من خدای شماخواهم بود.
|
|
\v 29 و شما را از همه نجاسات شما نجات خواهم داد. و غلّه را خوانده، آن را فراوان خواهم ساخت و دیگر قحط بر شما نخواهم فرستاد.
|
|
\v 30 و میوه درختان و حاصل زمین را فراوان خواهم ساخت تا دیگر در میان امّتها متحمّل رسوایی قحط نشوید.
|
|
\v 31 و چون راههای قبیح و اعمال ناپسند خود را به یاد آورید، آنگاه به سبب گناهان و رجاسات خود خویشتن را در نظر خود مكروه خواهید داشت.»
|
|
\v 32 و خداوند یهوه میگوید: «بدانید كه من این را به خاطر شما نكردهام. پس ای خاندان اسرائیل به سبب راههای خود خجل و رسوا شوید.»
|
|
\v 33 خداوند یهوه چنین میفرماید: «در روزی كه شما را از تمامی گناهانتان طاهر سازم، شهرها را مسكون خواهم ساخت و خرابهها معمور خواهد شد.
|
|
\v 34 و زمین ویران كه به نظر جمیع رهگذریان خراب میبود، شیار خواهد شد.
|
|
\v 35 و خواهند گفت این زمینی كه ویران بود، مثل باغ عَدَن گردیده است و شهرهایی كه خراب و ویران و منهدم بود، حصاردار و مسكون شده است.
|
|
\v 36 و امّتهایی كه به اطراف شما باقی مانده باشند، خواهند دانست كه من یهوه مخروبات را بنا كرده و ویرانهها را غرس نمودهام. من كه یهوه هستم تكلّم نموده و بعمل آوردهام.»
|
|
\v 37 خداوند یهوه چنین میگوید: «برای این بار دیگر خاندان اسرائیل از من مسألت خواهند نمود تا آن را برای ایشان بعمل آورم. من ایشان را با مردمان مثل گله كثیر خواهم گردانید.
|
|
\v 38 مثل گلههای قربانی یعنی گله اورشلیم در موسمهایش همچنان شهرهای مخروب از گلههای مردمان پرخواهد شد و ایشان خواهند دانست كه من یهوه هستم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 37
|
|
\p
|
|
\v 1 دست خداوند بر من فرود آمده، مرا در روح خداوند بیرون برد و در همواری قرار داد و آن از استخوانها پر بود.
|
|
\v 2 و مرا به هر طرف آنها گردانید. و اینك آنها بر روی همواری بینهایت زیاده و بسیار خشك بود.
|
|
\v 3 و او مرا گفت: «ای پسر انسان آیا میشود كه این استخوانها زنده گردد؟» گفتم: «ای خداوند یهوه تو میدانی.»
|
|
\v 4 پس مرا فرمود: «براین استخوانها نبوّت نموده، به اینها بگو: ای استخوانهای خشك كلام خداوند را بشنوید!
|
|
\v 5 خداوند یهوه به این استخوانها چنین میگوید: اینك من روح به شما درمیآورم تا زنده شوید.
|
|
\v 6 و پیهها بر شما خواهم نهاد و گوشت بر شما خواهم آورد و شما را به پوست خواهم پوشانید و در شما روح خواهم نهاد تا زنده شوید. پس خواهید دانست كه من یهوه هستم.»
|
|
\v 7 پس من چنانكه مأمور شدم نبوّت كردم. و چون نبوّت نمودم، آوازی مسموع گردید. و اینك تزلزلی واقع شد و استخوانها به یكدیگر یعنی هر استخوانی به استخوانش نزدیك شد.
|
|
\v 8 و نگریستم و اینك پیهها و گوشت به آنها برآمد و پوست آنها را از بالا پوشانید. امّا در آنها روح نبود.
|
|
\v 9 پس او مرا گفت: «بر روح نبوّت نما! ای پسر انسان بر روح نبوّت كرده، بگو: خداوند یهوه چنین میفرماید كه ای روح از بادهای اربع بیا و به این كشتگان بدم تا ایشان زندهشوند.»
|
|
\v 10 پس چنانكه مرا امر فرمود، نبوّت نمودم. و روح به آنها داخل شد و آنها زنده گشته، بر پایهای خود لشكر بینهایت عظیمی ایستادند.
|
|
\v 11 و او مرا گفت: «ای پسر انسان این استخوانها تمامی خاندان اسرائیل میباشند. اینك ایشان میگویند: استخوانهای ما خشك شد و امید ما ضایع گردید و خودمان منقطع گشتیم.
|
|
\v 12 لهذا نبوّت كرده، به ایشان بگو: خداوند یهوه چنین میفرماید: اینك من قبرهای شما را میگشایم. و شما را ای قوم من از قبرهای شما درآورده، به زمین اسرائیل خواهم آورد.
|
|
\v 13 و ای قوم من چون قبرهای شما را بگشایم و شما را از قبرهای شما بیرون آورم، آنگاه خواهید دانست كه من یهوه هستم.
|
|
\v 14 و روح خود را در شما خواهم نهاد تا زنده شوید. و شما را در زمین خودتان مقیم خواهم ساخت. پس خواهید دانست كه من یهوه تكلّم نموده و بعمل آوردهام. قول خداوند این است.»
|
|
\v 15 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 16 «و تو ای پسر انسان یك عصا برای خود بگیر و بر آن بنویس "برای یهودا و برای بنیاسرائیل رفقای وی." پس عصای دیگر بگیر و بر آن بنویس "برای یوسف عصای افرایم و تمامی خاندان اسرائیل رفقای وی."
|
|
\v 17 و آنها را برای خودت با یكدیگر یك عصا ساز تا در دستت یك باشد.
|
|
\v 18 و چون ابناء قومت تو را خطاب كرده، گویند: آیا ما را خبر نمیدهی كه از این كارها مقصود تو چیست؟
|
|
\v 19 آنگاه به ایشان بگو: خداوند یهوه چنین میفرماید: اینك من عصای یوسف را كه در دست افرایم است و اسباط اسرائیل را كه رفقای ویاند،خواهم گرفت و آنها را با وی یعنی با عصای یهودا خواهم پیوست و آنها را یك عصا خواهم ساخت و در دستم یك خواهد شد.
|
|
\v 20 پس آن عصاها كه بر آنها نوشتی در دست تو در نظر ایشان باشد.
|
|
\v 21 و به ایشان بگو: خداوند یهوه چنین میفرماید: اینك من بنیاسرائیل را از میان امّتهایی كه به آنها رفتهاند گرفته، ایشان را از هر طرف جمع خواهم كرد و ایشان را به زمین خودشان خواهم آورد.
|
|
\v 22 و ایشان را در آن زمین بر كوههای اسرائیل یك امّت خواهم ساخت. و یك پادشاه بر جمیع ایشان سلطنت خواهد نمود و دیگر دو امّت نخواهند بود و دیگر به دو مملكت تقسیم نخواهند شد.
|
|
\v 23 و خویشتن را دیگر به بتها و رجاسات و همه معصیتهای خود نجس نخواهند ساخت. بلكه ایشان را از جمیع مساكن ایشان كه در آنها گناه ورزیدهاند نجات داده، ایشان را طاهر خواهم ساخت. و ایشان قوم من خواهند بود و من خدای ایشان خواهم بود.
|
|
\v 24 و بنده من داود، پادشاه ایشان خواهد بود. و یك شبان برای جمیع ایشان خواهد بود. و به احكام من سلوك نموده و فرایض مرا نگاه داشته، آنها را بجا خواهند آورد.
|
|
\v 25 و در زمینی كه به بنده خود یعقوب دادم و پدران ایشان در آن ساكن میبودند، ساكن خواهند شد. و ایشان و پسران ایشان و پسران پسران ایشان تا به ابد در آن سكونت خواهند نمود و بنده من داود تا ابدالا´باد رئیس ایشان خواهد بود.
|
|
\v 26 و با ایشان عهد سلامتی خواهم بست كه برای ایشان عهد جاودانی خواهد بود و ایشان را مقیم ساخته، خواهم افزود و مَقْدَس خویش را تا ابدالا´باد درمیان ایشان قرار خواهم داد.
|
|
\v 27 و مسكن من بر ایشان خواهد بود و من خدای ایشان خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود.
|
|
\v 28 پس چون مَقْدس من در میان ایشان تا به ابد بر قرار بوده باشد، آنگاه امّتها خواهند دانست كه من یهوه هستم كه اسرائیل را تقدیس مینمایم.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 38
|
|
\p
|
|
\v 1 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
|
\v 2 «ای پسر انسان نظر خود را بر جوج كه از زمین ماجوج و رئیس رُوش و ماشَك و توبال است بدار و بر او نبوّت نما.
|
|
\v 3 و بگو خداوند یهوه چنین میفرماید: اینك من ای جوج رئیس رُوش و ماشَك و توبال به ضدّ تو هستم.
|
|
\v 4 و تو را بر گردانیده، قلاّب خود را به چانهات میگذارم و تو را با تمامی لشكرت بیرون میآورم. اسبان و سواران كه جمیع ایشان با اسلحه تمام آراسته، جمعیت عظیمی با سپرها و مِجِّنها و همگی ایشان شمشیرها به دست گرفته،
|
|
\v 5 فارس و كُوش و فُوط با ایشان و جمیع ایشان با سپر و خُود،
|
|
\v 6 جُومَرْ و تمامی افواجش و خاندان توجَرْمَه از اطراف شمال با تمامی افواجش و قومهای بسیار همراه تو.
|
|
\v 7 پس مستعّد شو و تو و تمامی جمعیتت كه نزد تو جمع شدهاند، خویشتن را مهیا سازید و تو مستحفظ ایشان باش.
|
|
\v 8 بعد از روزهای بسیار از تو تفقّد خواهد شد. و در سالهای آخر به زمینی كه از شمشیر استرداد شده است، خواهی آمد كه آن از میان قومهای بسیار بر كوههای اسرائیل كه به خرابه دایمی تسلیم شده بود، جمع شده است و آن از میان قومها بیرونآورده شده و تمامی اهلش به امنیت ساكن میباشند.
|
|
\v 9 امّا تو بر آن خواهی برآمد و مثل باد شدید داخل آن خواهی شد و مانند ابرها زمین را خواهی پوشانید. تو و جمیع افواجت و قومهای بسیار كه همراه تو میباشند.»
|
|
\v 10 خداوند یهوه چنین میفرماید: «در آن روز چیزها در دل تو خطور خواهد كرد و تدبیری زشت خواهی نمود.
|
|
\v 11 و خواهی گفت: به زمین بیحصار برمیآیم. بر كسانی كه به اطمینان و امنیت ساكنند میآیم كه جمیع ایشان بیحصارند و پشتبندها و دروازهها ندارند.
|
|
\v 12 تا تاراج نمایی و غنیمت را ببری و دست خود را به خرابههایی كه معمور شده است و به قومی كه از میان امّتها جمع شدهاند، بگردانی كه ایشان مواشی و اموال اندوختهاند و در وسط جهان ساكنند.
|
|
\v 13 شَبا و دَدان و تجّار تَرْشیش و جمیع شیران ژیان ایشان تو را خواهند گفت: آیا به جهت گرفتن غارت آمدهای؟ و آیا به جهت بردن غنیمت جمعیت خود را جمع كردهای تا نقره و طلا برداری و مواشی و اموال را بربایی و غارت عظیمی ببری؟
|
|
\v 14 «بنابراین ای پسر انسان نبوّت نموده، جوج را بگو كه خداوند یهوه چنین میفرماید: در آن روز حینی كه قوم من اسرائیل به امنیت ساكن باشند آیا تو نخواهی فهمید؟
|
|
\v 15 و از مكان خویش از اطراف شمال خواهی آمد تو و قومهای بسیار همراه تو كه جمیع ایشان اسب سوار و جمعیتی عظیم و لشكری كثیر میباشند،
|
|
\v 16 و بر قوم من اسرائیل مثل ابری كه زمین را پوشاند خواهی برآمد. در ایام بازپسین این به وقوع خواهد پیوست كه تو را به زمین خود خواهم آورد تا آنكه امّتها حینی كه من خویشتنرا در تو ای جوج به نظر ایشان تقدیس كرده باشم مرا بشناسند.»
|
|
\v 17 خداوند یهوه چنین میگوید: «آیا تو آنكس نیستی كه در ایام سلف به واسطه بندگانم انبیای اسرائیل كه در آن ایام دربارهسالهای بسیار نبوّت نمودند در خصوص تو گفتم كه تو را بر ایشان خواهم آورد؟
|
|
\v 18 خداوند یهوه میگوید: در آن روز یعنی در روزی كه جوج به زمین اسرائیل برمیآید، همانا حدّت خشم من به بینیام خواهد برآمد.
|
|
\v 19 زیرا در غیرت و آتش خشم خود گفتهام كه هرآینه در آن روز تزلزل عظیمی در زمین اسرائیل خواهد شد.
|
|
\v 20 و ماهیان دریا و مرغان هوا و حیوانات صحرا و همه حشراتی كه بر زمین میخزند و همه مردمانی كه بر روی جهانند به حضور من خواهند لرزید و كوهها سرنگون خواهد شد و صخرهها خواهد افتاد و جمیع حصارهای زمین منهدم خواهد گردید.
|
|
\v 21 و خداوند یهوه میگوید: من شمشیری بر جمیع كوههای خود به ضدّ او خواهم خواند و شمشیر هر كس بر برادرش خواهد بود.
|
|
\v 22 و با وبا و خون بر او عقوبت خواهم رسانید. و باران سیال و تگرگ سخت و آتش و گوگرد بر او و بر افواجش و بر قومهای بسیاری كه با وی میباشند خواهم بارانید.
|
|
\v 23 و خویشتن را در نظر امّتهای بسیار معظّم و قدّوس و معروف خواهم نمود و خواهند دانست كه من یهوه هستم.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 39
|
|
\p
|
|
\v 1 «پس تو ای پسر انسان دربارۀ جوج نبوّت كرده، بگو خداوند یهوه چنین میفرماید كه اینك ای جوج رئیس رُوش و ماشَك و توبال من به ضدّ تو هستم.
|
|
\v 2 و تو را برمیگردانم و رهبری مینمایم و تو را از اطراف شمال برآورده، بر كوههای اسرائیل خواهمآورد.
|
|
\v 3 و كمان تو را از دست چپت انداخته، تیرهای تو را از دست راستت خواهم افكند.
|
|
\v 4 و تو و همه افواجت و قومهایی كه همراه تو هستند بر كوههای اسرائیل خواهید افتاد و تو را به هر جنس مرغان شكاری و به حیوانات صحرا به جهت خوراك خواهم داد.
|
|
\v 5 خداوند یهوه میگوید كه به روی صحرا خواهی افتاد زیرا كه من تكلّم نمودهام.
|
|
\v 6 و آتشی بر ماجوج و بر كسانی كه در جزایر به امنیت ساكنند خواهم فرستاد تا بدانند كه من یهوه هستم.
|
|
\v 7 و نام قدّوس خود را در میان قوم خویش اسرائیل، معروف خواهم ساخت و دیگر نمیگذارم كه اسم قدّوس من بیحرمت شود تا امّتها بدانند كه من یهوه قدّوس اسرائیل میباشم.
|
|
\v 8 اینك خداوند یهوه میگوید: آن میآید و به وقوع خواهد پیوست. و این همان روز است كه دربارهاش تكلّم نمودهام.
|
|
\v 9 و ساكنان شهرهای اسرائیل بیرون خواهند آمد و اسلحه یعنی مَجِّن و سپر و كمان و تیرها و چوب دستی و نیزهها را آتش زده، خواهند سوزانید. و مدّت هفت سال آتش را به آنها زنده نگاه خواهند داشت.
|
|
\v 10 و هیزم از صحرا نخواهند آورد و چوب از جنگلها نخواهند برید زیرا كه اسلحهها را به آتش خواهند سوزانید. و خداوند یهوه میگوید كه غارتكنندگانِ خود را غارت خواهند كرد و تاراجكنندگانِ خویش را تاراج خواهند نمود.
|
|
\v 11 و در آن روز موضعی برای قبر در اسرائیل یعنی وادی عابریم را بطرف مشرق دریا به جوج خواهم داد. و راه عبور كنندگان را مسدود خواهد ساخت. و در آنجا جوج و تمامی جمعیت، او را دفن خواهند كرد و آن را وادیهامون جوج خواهند نامید.
|
|
\v 12 و خاندان اسرائیل مدّت هفت ماه ایشان را دفن خواهند كرد تا زمین را طاهر سازند.
|
|
\v 13 و تمامی اهل زمین ایشان را دفن خواهند كرد. و خداوند یهوه میگوید: روز تمجید من نیكنامی ایشان خواهد بود.
|
|
\v 14 و كسانی را معین خواهند كرد كه پیوسته در زمین گردش نمایند. و همراه عبوركنندگان آنانی را كه بر روی زمین باقی مانده باشند دفن كرده، آن را طاهر سازند. بعد از انقضای هفت ماه آنها را خواهند طلبید.
|
|
\v 15 و عبوركنندگان در زمین گردش خواهند كرد. و اگر كسی استخوان آدمی بیند، نشانی نزد آن برپا كند تا دفنكنندگانْ آن را در وادی هامون جوج مدفون سازند.
|
|
\v 16 و اسم شهر نیز هامونَه خواهد بود. پس زمین را طاهر خواهند ساخت.
|
|
\v 17 «و امّا تو ای پسر انسان! خداوند یهوه چنین میفرماید كه بهر جنس مرغان و به همه حیوانات صحرا بگو: جمع شوید و بیایید و نزد قربانی من كه آن را برای شما ذبح مینمایم، فراهم آیید. قربانی عظیمی بر كوههای اسرائیل تا گوشت بخورید و خون بنوشید.
|
|
\v 18 گوشت جبّاران را خواهید خورد و خون رؤسای جهان را خواهید نوشید. از قوچها و برهها و بزها و گاوها كه همه آنها از پرواریهای باشان میباشند.
|
|
\v 19 و از قربانی من كه برای شما ذبح مینمایم، پیه خواهید خورد تا سیر شوید و خون خواهید نوشید تا مست شوید.
|
|
\v 20 و خداوند یهوه میگوید كه بر سفره من از اسبان و سواران و جبّاران و همه مردان جنگی سیر خواهید شد.
|
|
\v 21 و من جلال خود را در میان امّتها قرار خواهم داد و جمیع امّتها داوری مراكه آن را اجرا خواهم داشت و دست مرا كه بر ایشان فرود خواهم آورد، مشاهده خواهند نمود.
|
|
\v 22 و خاندان اسرائیل از آن روز و بعد خواهند دانست كه یهوه خدای ایشان من هستم.
|
|
\v 23 و امّتها خواهند دانست كه خاندان اسرائیل به سبب گناه خودشان جلای وطن گردیدند. زیرا چونكه به من خیانت ورزیدند، من روی خود را از ایشان پوشانیدم و ایشان را به دست ستمكاران ایشان تسلیم نمودم كه جمیع ایشان به شمشیر افتادند.
|
|
\v 24 برحسب نجاسات و تقصیرات ایشان به ایشان عمل نموده، روی خود را از ایشان پوشانیدم.»
|
|
\v 25 بنابراین خداوند یهوه چنین میگوید: «الا´ن اسیران یعقوب را باز آورده، بر تمامی خاندان اسرائیل رحمت خواهم فرمود و بر اسم قدّوس خود غیرت خواهم نمود.
|
|
\v 26 و حینی كه ایشان در زمین خود به امنیت ساكن شوند و ترسانندهای نباشد، آنگاه خجالت خود را و خیانتی را كه به من ورزیدهاند متحمّل خواهند شد.
|
|
\v 27 و چون ایشان را از میان امّتها برگردانم و ایشان را از زمین دشمنانشان جمع نمایم، آنگاه در نظر امّتهای بسیار در ایشان تقدیس خواهم شد.
|
|
\v 28 و خواهند دانست كه من یهوه خدای ایشان هستم، از آن رو كه من ایشان را در میان امّتها جلای وطن ساختم و ایشان را به زمین خودشان جمع كردم و بار دیگر كسی را از ایشان در آنجا باقی نخواهم گذاشت.
|
|
\v 29 و خداوند یهوه میگویـد كه مـن بار دیگـر روی خـود را از ایشـان نخواهـم پوشانیـد زیـرا كه روح خویش را بر خاندان اسرائیل خواهم ریخت.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 40
|
|
\p
|
|
\v 1 در سال بیست و پنجم اسیری ما در ابتدای سال، در دهم ماه كه سال چهاردهم بعد از تسخیر شهر بوده، در همان روز دست خداوند بر من نازل شده، مرا به آنجا برد.
|
|
\v 2 در رؤیاهای خدا مرا به زمین اسرائیل آورد. و مرا بر كوه بسیار بلند قرار داد كه بطرف جنوب آن مثل بنای شهر بود.
|
|
\v 3 و چون مرا به آنجا آورد، اینك مردی كه نمایش او مثل نمایش برنج بود و در دستش ریسمانی از كتان و نی برای پیمودن بود و نزد دروازه ایستاده بود.
|
|
\v 4 آن مرد مرا گفت: «ای پسر انسان به چشمان خود ببین و به گوشهای خویش بشنو و دل خود را به هرچه به تو نشان دهم، مشغول ساز زیرا كه تو را در اینجا آوردم تا این چیزها را به تو نشان دهم. پس خاندان اسرائیل را از هر چه میبینی آگاه ساز.»
|
|
\v 5 و اینك حصاری بیرون خانه گرداگردش بود. و به دست آن مرد نی پیمایش شش ذراعی بود كه هر ذراعش یك ذراع و یك قبضه بود. پس عرض بنا را یك نی و بلندیاش را یك نی پیمود.
|
|
\v 6 پس نزد دروازهای كه بسوی مشرق متوجّه بود آمده، به پلّههایشبرآمد. و آستانه دروازه را پیمود كه عرضش یك نی بود و عرض آستانه دیگر را كه یك نی بود.
|
|
\v 7 و طول هر غرفه یك نی بود و عرضش یك نی. و میان غرفهها مسافت پنج ذراع. و آستانه دروازه نزد رواق دروازه از طرف اندرون یك نی بود.
|
|
\v 8 و رواق دروازه را از طرف اندرون یك نی پیمود.
|
|
\v 9 پس رواق دروازه را هشت ذراع و اِسْبرهایش را دو ذراع پیمود. و رواق دروازه بطرف اندرون بود.
|
|
\v 10 و حجرههای دروازه بطرفشرقی، سه از اینطرف و سه از آنطرف بود. و هر سه را یك پیمایش و اِسْبرها را از اینطرف و آنطرف یك پیمایش بود.
|
|
\v 11 و عرض دهنه دروازه را ده ذراع و طول دروازه را سیزده ذراع پیمود.
|
|
\v 12 و محجری پیش روی حجرهها از اینطرف یك ذراع و محجری از آنطرف یك ذراع و حجرهها از این طرف شش ذراع و از آنطرف شش ذراع بود.
|
|
\v 13 و عرض دروازه را از سقف یك حجره تا سقف دیگری بیست و پنج ذراع پیمود. و دروازه در مقابل دروازه بود.
|
|
\v 14 و اِسْبَرْهارا شصت ذراع ساخت و رواق گرداگرد دروازه به اِسْبَرْها رسید.
|
|
\v 15 و پیش دروازه مدخل تا پیش رواق دروازه اندرونی پنجاه ذراع بود.
|
|
\v 16 و حجرهها و اِسْبَرْهای آنها را به اندرون دروازه پنجرههای مشبّك بهر طرف بود و همچنین رواقها را. و پنجرهها بطرف اندرون گرداگرد بود و بر اِسْبَرْها نخلها بود.
|
|
\v 17 پس مرا به صحن بیرونی آورد و اینك اطاقها و سنگ فرشی كه برای صحن از هر طرفش ساخته شده بود. و سی اطاق بر آن سنگ فرش بود.
|
|
\v 18 و سنگ فرش یعنی سنگ فرش پائینی به جانب دروازهها یعنی به اندازهطول دروازهها بود.
|
|
\v 19 و عرضش را از برابر دروازه پایینی تا پیش صحن اندرونی از طرف بیرون صد ذراع به سمت مشرق و سمت شمال پیمود.
|
|
\v 20 و طول و عرض دروازهای را كه رویش بطرف شمال صحن بیرونی بود پیمود.
|
|
\v 21 و حجرههایش سه از اینطرف و سه از آنطرف و اِسْبَرهایش و رواقهایش موافق پیمایش دروازه اوّل بود. طولش پنجاه ذراع و عرضش بیست و پنج ذراع.
|
|
\v 22 و پنجرههایش و رواقهایش و نخلهایش موافق پیمایش دروازهای كه رویش به سمت مشرق است بود. و به هفت پلّه به آن برمیآمدند و رواقهایش پیش روی آنها بود.
|
|
\v 23 و صحن اندرونی را دروازهای در مقابل دروازه دیگر بطرف شمال و بطرف مشرق بود. و از دروازه تا دروازه صد ذراع پیمود.
|
|
\v 24 پس مرا بطرف جنوب برد. و اینك دروازهای به سمت جنوب و اِسْبَرهایش و رواقهایش را مثل این پیمایشها پیمود.
|
|
\v 25 و برای آن و برای رواقهایش پنجرهها مثل آن پنجرهها گرداگردش بود. و طولش پنجاه ذراع و عرضش بیست و پنج ذراع بود.
|
|
\v 26 وزینههای آن هفت پلّه داشت. و رواقش پیش آنها بود. و آن را نخلها یكی از اینطرف و دیگری از آنطرف بر اِسْبَرهایش بود.
|
|
\v 27 و صحن اندرونی بطرف جنوب دروازهای داشت و از دروازه تا دروازه به سمت جنوب صد ذراع پیمود.
|
|
\v 28 و مرا از دروازه جنوبی به صحن اندرونی آورد. و دروازه جنوبی را مثل این پیمایشها پیمود.
|
|
\v 29 و حجرههایش و اِسْبرهایش و رواقهایش موافق این پیمایشها بود. و در آن و در رواقهایش پنجرهها گرداگردش بود و طولش پنجاه ذراع و عرضش بیست و پنج ذراع بود.
|
|
\v 30 و طول رواقی كه گرداگردش بود بیست و پنج ذراع و عرضش پنج ذراع بود.
|
|
\v 31 و رواقش به صحن بیرونی میرسید. و نخلها بر اِسْبَرهایش بود و زینهاش هشت پلّه داشت.
|
|
\v 32 پس مرا به صحن اندرونی به سمت مشرقآورد. و دروازه را مثل این پیمایشها پیمود.
|
|
\v 33 و حجرههایش و اِسْبَرهایش و رواقهایش موافق این پیمایشها بود. و درآن و در رواقهایش پنجرهها به هر طرفش بود و طولش پنجاه ذراع و عرضش بیست و پنج ذراع بود.
|
|
\v 34 و رواقهایش بسوی صحن بیرونی و نخلها بر اِسْبَرهایش از این طرف و آنطرف بود و زینهاش هفت پلّه داشت.
|
|
\v 35 و مرا به دروازه شمالی آورد و آن را مثل این پیمایشها پیمود.
|
|
\v 36 و حجرههایش و اسبرهایش و رواقهایش را نیز. و پنجرهها گرداگردش بود و طولش پنجاه ذراع و عرضش بیست و پنج ذراع بود.
|
|
\v 37 و اسبرهایش بسوی صحن بیرونی بود. و نخلها بر اسبرهایش از اینطرف و از آنطرف بود و زینهاش هشت پلّه داشت.
|
|
\v 38 و نزد اسبرهای دروازهها اطاقی با دروازهاش بود كه در آن قربانیهای سوختنی را میشستند.
|
|
\v 39 و در رواق دروازه دو میز از اینطرف و دو میز از آن طرف بود تا بر آنها قربانیهای سوختنی و قربانیهای گناه و قربانیهای جرم را ذبح نمایند.
|
|
\v 40 و به یك جانب از طرف بیرون نزد زینه دهنه دروازه شمالی دو میز بود. و به جانب دیگر كه نزد رواق دروازه بود دو میز بود.
|
|
\v 41 چهار میز از اینطرف و چهار میز از آنطرف به پهلوی دروازه بود یعنی هشت میز كه بر آنها ذبح میكردند.
|
|
\v 42 و چهار میز برای قربانیهای سوختنی از سنگ تراشیده بود كه طول هر یك یك ذراع و نیم و عرضش یك ذراع و نیم و بلندیاش یك ذراع بود و بر آنها آلاتی را كه به آنها قربانیهای سوختنی و ذبایح را ذبح مینمودند، مینهادند.
|
|
\v 43 و كنارههای یك قبضه قد در اندرون از هر طرف نصب بود و گوشت قربانیها بر میزها بود.
|
|
\v 44 و بیرون دروازه اندرونی، اطاقهای مغنیان در صحن اندرونی به پهلوی دروازه شمالی بود و روی آنها به سمت جنوب بود و یكی به پهلوی دروازه مشرقی كه رویش بطرف شمال میبود بود.
|
|
\v 45 و او مرا گفت: «این اطاقی كه رویش به سمت جنوب است، برای كاهنانی كه ودیعت خانه را نگاه میدارند میباشد.
|
|
\v 46 و اطاقی كه رویش به سمت شمال است، برای كاهنانی كه ودیعت مذبح را نگاه میدارند میباشد. اینانند پسران صادوق از بنی لاوی كه نزدیك خداوند میآیند تا او را خدمت نمایند.»
|
|
\v 47 و طول صحن را صد ذراع پیمود و عرضش را صد ذراع و آن مربّع بود و مذبح در برابر خانه بود.
|
|
\v 48 و مرا به رواق خانه آورد. و اسبرهای رواق را پنج ذراع از اینطرف و پنج ذراع از آنطرف پیمود. و عرض دروازه را سه ذراع از اینطرف و سه ذراع از آنطرف.
|
|
\v 49 و طول رواق بیست ذراع و عرضش یازده ذراع. و نزد زینهاش كه از آن برمیآمدند، دو ستون نزد اسبرها یكی از اینطرف و دیگری از آنطرف بود.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 41
|
|
\p
|
|
\v 1 و مرا به هیكل آورد و عرض اسبرها را شش ذراع از اینطرف و عرض آنها را شش ذراع از آنطرف كه عرض خیمه بود پیمود.
|
|
\v 2 و عرض مدخل ده ذراع بود و جانبهای مدخل از اینطرف پنج ذراع و از آنطرف پنج ذراع بود و طولش را چهل ذراع و عرضش را بیست ذراع پیمود.
|
|
\v 3 و به اندرون داخل شده، اسبرهای مدخل را دو ذراع و مدخل را شش ذراع و عرض مدخل را هفت ذراع پیمود.
|
|
\v 4 و طولش را بیستذراع و عرضش را بیست ذراع پیش روی هیكل پیمود و مرا گفت: «این قدسالاقداس است.»
|
|
\v 5 و دیوار خانه را شش ذراع پیمود. و عرض غرفهها كه گرداگرد خانه بهر طرف میبود چهار ذراع بود.
|
|
\v 6 و غرفهها روی همدیگر سه طبقه بود و در هر رستهای سی و در دیواری كه به جهت غرفهها گرداگرد خانه بود، داخل میشد تا (در آن) متمكّن شود و در دیوار خانه متمكّن نشود.
|
|
\v 7 و غرفهها خانه را بالاتر و بالاتر احاطه كرده، وسیعتر میشد، زیرا كه خانه را بالاتر و بالاتر گرداگرد خانه احاطه میكرد و از این جهت خانه بسوی بالا وسیعتر میبود، و همچنین از طبقه تحتانی به طبقه وسطی تا طبقه فوقانی بالا میرفتند.
|
|
\v 8 و بلندی خانه را از هر طرف ملاحظه نمودم و اساسهای غرفهها یك نی تمام، یعنی شش ذراع بزرگ بود.
|
|
\v 9 و بطرف بیرون عرض دیواری كه به جهت غرفهها بود پنج ذراع بود و فُسْحَت باقی مانده مكان غرفههای خانه بود.
|
|
\v 10 و در میان حجرهها، عرض بیست ذراعی گرداگرد خانه بهر طرفش بود.
|
|
\v 11 و درهای غرفههابسوی فُسْحَتْ بود. یك در بسوی شمال و در دیگر به سوی جنوب و عرض مكان فُسْحَت پنج ذراع گرداگرد.
|
|
\v 12 و عرض بنیانی كه رو به روی مكان منفصل بود در گوشه سمت مغرب هفتاد ذراع و عرض دیوار گرداگرد بنیان پنج ذراع و طولش نود ذراع بود.
|
|
\v 13 و طول خانه را صد ذراع پیمود و طول مكان منفصل و بنیان و دیوارهایش را صد ذراع.
|
|
\v 14 و عرض جلو خانه و مكان منفصل به سمت مشرق صد ذراع بود.
|
|
\v 15 و طول بنیان را تا پیش مكان منفصل كه در عقبش بود با ایوانهایش از اینطرف و آنطرف صد ذراع پیمود و هیكلاندرونی و رواقهای صحنها را.
|
|
\v 16 و آستانهها و پنجرههای مُشَبَّك و ایوانها گرداگرد در سه طبقه مقابل آستانه از زمین تا پنجرهها از هر طرف چوب پوش بود و پنجرهها هم پوشیده بود.
|
|
\v 17 تا بالای درها و تا خانه اندرونی و بیرونی و بر تمامی دیوار گرداگرد از اندرون و بیرون به همین پیمایشها.
|
|
\v 18 و كروبیان و نخلها در آن ساخته شده بود ودر میان هر دو كروبی یك نخل بود و هر كروبی دو رو داشت.
|
|
\v 19 یعنی روی انسان بسوی نخل از اینطرف و روی شیر بسوی نخل از آنطرف بر تمامی خانه بهر طرفش ساخته شده بود.
|
|
\v 20 و از زمین تا بالای درها كروبیان و نخلها مصوّر بود و بر دیوار هیكل هم چنین.
|
|
\v 21 و باهوهای هیكل مربّع بود و منظر جلو قدس مثل منظر آن بود.
|
|
\v 22 و مذبح چوبین بود. بلندیاش سه ذراع و طولش دو ذراع و گوشههایش و طولش و دیوارهایش از چوب بود. و او مرا گفت: «میزی كه در حضور خداوند میباشد این است.»
|
|
\v 23 و هیكل و قدس را دو در بود.
|
|
\v 24 و هر در را دو لنگه بود و این دو لنگه تا میشد. یك در را دو لنگه و در دیگر را دو لنگه.
|
|
\v 25 و بر آنها یعنی بر درهای هیكل كروبیان و نخلها مصوّر بود بطوری كه در دیوارها مصوّر بود و آستانه چوبین پیش روی رواق بطرف بیرون بود.
|
|
\v 26 بر جانب رواق پنجرههای مشبّك به اینطرف و به آنطرف بود و همچنین بر غرفههای خانه و بر آستانهها.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 42
|
|
\p
|
|
\v 1 و مرا به صحن بیرونی از راه سمت شمالی بیرون برد و مرا به حجرهای كه مقابل مكان مُنفَصل و روبروی بنیان بطرف شمال بود آورد.
|
|
\v 2 جلو طول صد ذراعی در شمالی بود و عرضش پنجاه ذراع بود.
|
|
\v 3 مقابل بیست ذراع كه از آن صحن اندرونی بود و مقابل سنگفرشی كه از صحن بیرونی بود دهلیزی روبروی دهلیزی در سه طبقه بود.
|
|
\v 4 و پیش روی حجرهها بطرف اندرون خَرَندی به عرض ده ذراع بود و راهی یك ذراع و درهای آنها بطرف شمال بود.
|
|
\v 5 و حجرههای فوقانی كوتاه بود زیرا كه دهلیزها از آنها میگرفتند بیشتر از آنچه آنها از حجرههای تحتانی و وسطی بنیان میگرفتند.
|
|
\v 6 چونكه سه طبقه بود و ستونها مثل ستونهای صحنها نداشت و از این سبب، طبقه فوقانی از طبقات تحتانی و وسطی از زمین تنگتر میشد.
|
|
\v 7 و طول دیواری كه بطرف بیرون مقابل حجرهها بسوی صحن بیرونی روبروی حجرهها بود پنجاه ذراع بود.
|
|
\v 8 زیرا طول حجرههایی كه در صحن بیرونی بود پنجاه ذراع بود و اینك جلو هیكل صد ذراع بود.
|
|
\v 9 و زیر این حجرهها از طرف شرقی مدخلی بود كه از آن به آنها از صحن بیرونی داخل میشدند.
|
|
\v 10 و در حجم دیوار صحن كه بطرف مشرق بود پیش روی مكان منفصل و مقابل بنیان حجرهها بود.
|
|
\v 11 و راه مقابل آنها مثل نمایش راه حجرههای سمت شمال بود، عرض آنها مطابق طول آنها بود و تمامی مَخْرَجهای اینها مثل رسم آنها و درهای آنها.
|
|
\v 12 و مثل درهای حجرههای سمت جنوب دری بر سر راه بود یعنی بر راهی كه راست پیش روی دیوار مشرقی بود جایی كه به آنها داخل میشدند.
|
|
\v 13 و مرا گفت: «حجرههای شمالی و حجرههای جنوبی كه پیش روی مكان منفصلاست، حجرههای مقدّس میباشد كه كاهنانی كه به خداوند نزدیك میآیند قدسِ اقداس را در آنها میخورند و قدسِ اقداس و هدایای آردی و قربانیهای گناه و قربانیهای جرم را در آنها میگذارند زیرا كه این مكانْ مقدّس است.
|
|
\v 14 و چون كاهنان داخل آنها میشوند دیگر از قدس به صحن بیرونی بیرون نمیآیند بلكه لباسهای خود را كه در آنها خدمت میكنند در آنها میگذارند زیرا كه آنها مقدّس میباشد و لباس دیگر پوشیده، به آنچه به قوم تعلّق دارد نزدیك میآیند.»
|
|
\v 15 و چون پیمایشهای خانه اندرونی را به اتمام رسانید، مرا بسوی دروازهای كه رویش به سمت مشرق بود بیرون آورد و آن را از هر طرف پیمود.
|
|
\v 16 جانب شرقی آن را به نی پیمایش، پانصد نی پیمود یعنی به نی پیمایش آن را از هر طرف (پیمود).
|
|
\v 17 و جانب شمالی را به نی پیمایش از هر طرف پانصد نی پیمود.
|
|
\v 18 و جانب جنوبی را به نی پیمایش، پانصد نی پیمود.
|
|
\v 19 پس به سوی جانب غربی برگشته، آن را به نی پیمایش پانصد نی پیمود.
|
|
\v 20 هر چهار جانب آن را پیمود و آن را دیواری بود كه طولش پانصد و عرضش پانصد (نی) بود تا در میان مقدّس و غیرمقدّس فرق گذارد.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 43
|
|
\p
|
|
\v 1 و مرا نزد دروازه آورد، یعنی به دروازهای كه به سمت مشرق متوجّه بود.
|
|
\v 2 واینك جلال خدای اسرائیل از طرف مشرق آمد و آواز او مثل صدای آبهای بسیار بودو زمین از جلال او منوّر گردید.
|
|
\v 3 و مثل منظر آن رؤیایی بود كه دیده بودم یعنی مثل آن رؤیا كه در وقت آمدن من، برای تخریب شهر دیده بودم و رؤیاها مثل آن رؤیا بود كه نزد نهر خابُور مشاهده نموده بودم. پس به روی خود در افتادم.
|
|
\v 4 پس جلال خداوند از راه دروازهای كه رویش به سمت مشرق بود به خانه درآمد.
|
|
\v 5 و روحْ مرا برداشته، به صحن اندرونی آورد و اینك جلال خداوند خانه را مملّو ساخت.
|
|
\v 6 و هاتفی را شنیدم كه از میان خانه به من تكلّم مینماید و مردی پهلوی من ایستاده بود.
|
|
\v 7 و مرا گفت: «ای پسر انسان این است مكان كرسی من و مكان كف پایهایم كه در آن در میان بنیاسرائیل تا به ابد ساكن خواهم شد و خاندان اسرائیل هم خود ایشان و هم پادشاهان ایشان بار دیگر به زناها و لاشهای پادشاهان خود در مكانهای بلند خویش نام قدّوس مرا بیحرمت نخواهند ساخت.
|
|
\v 8 از اینكه آستانههای خود را نزد آستانه من و باهوهای خویش را به پهلوی باهوهای من برپا كردهاند و در میان من و ایشان فقط دیواری است، پس اسم قدّوس مرا به رجاسات خویش كه آنها را بعمل آوردهاند بیحرمت ساختهاند، لهذا من در خشم خود ایشان را تلف نمودهام.
|
|
\v 9 حال زناهای خود و لاشهای پادشاهان خویش را از من دور بنمایند و من در میان ایشان تا به ابد سكونت خواهم نمود.
|
|
\v 10 و تو ای پسر انسان خاندان اسرائیل را از این خانه مطلّع ساز تا از گناهان خود خجل شوند و ایشان نمونه آن را بپیمایند.
|
|
\v 11 و اگر از هر چه بعمل آوردهاند خجل شوند، آنگاه صورت خانه را و نمونه و مخرجها و مدخلها وتمامی شكلها و همه فرایض و جمیع صورتها و تمامی قانونهایش را برای ایشان اعلام نما و به نظر ایشان بنویس تا تمامی صورتش و همه فرایضش را نگاه داشته، به آنها عمل نمایند.
|
|
\v 12 و قانون خانه این است كه تمامی حدودش بر سر كوه از همه اطرافش قدس اقداس باشد. اینك قانون خانه همین است.»
|
|
\v 13 و پیمایشهای مذبح به ذراعها كه هر ذراع یك ذراع و یك قبضه باشد این است. سینهاش یك ذراع و عرضش یك ذراع و حاشیهای كه گرداگرد لبش میباشد یك وجب و این پشت مذبح میباشد.
|
|
\v 14 و از سینه روی زمین تا خروج پایینی دو ذراع و عرضش یك ذراع و از خروج كوچك تا خروج بزرگ چهار ذراع و عرضش یك ذراع.
|
|
\v 15 و آتشدانش چهار ذراع و از آتش دان چهار شاخ برآمده بود.
|
|
\v 16 و طول آتشدان دوازده و عرضش دوازده و از هر چهار طرف مربّع بود.
|
|
\v 17 و طول خروج چهارده و عرضش چهارده بر چهار طرفش بود و حاشیهای كه گرداگردش بود نیم ذراع و دایره سینهاش یك ذراع و پلهّهایش به سمت مشرق متوجّه بود.
|
|
\v 18 و او مرا گفت: «ای پسر انسان خداوند یهوه چنین میفرماید: این است قانونهای مذبح در روزی كه آن را بسازند تا قربانیهای سوختی بر آن بگذرانند و خون بر آن بپاشند.
|
|
\v 19 و خداوند یهوه میفرماید كه به لاویان كَهَنَه كه از ذریت صادوق میباشند و به جهت خدمت من به من نزدیك میآیند یك گوساله به جهت قربانی گناهبده.
|
|
\v 20 و از خونش گرفته، بر چهار شاخش و بر چهار گوشه خروج و بر حاشیهای كه گرداگردش است بپاش و آن را طاهر ساخته، برایش كفّاره كن.
|
|
\v 21 گوساله قربانی گناه را بگیر و آن را در مكان معین خانه بیرون از مَقْدَس بسوزانند.
|
|
\v 22 و در روز دوّم بز نر بی عیبی برای قربانی گناه بگذران تا مذبح را به آن طاهر سازند چنانكه آن را به گوساله طاهر ساختند.
|
|
\v 23 و چون از طاهر ساختن آن فارغ شدی گوساله بیعیب و قوچی بیعیب از گله بگذران.
|
|
\v 24 تو آن را به حضور خداوند نزدیك بیاور و كاهنان نمك بر آنها پاشیده، آنها را به جهت قربانی سوختنی برای خداوند بگذرانند.
|
|
\v 25 هر روز از هفت روز تو بز نری برای قربانی گناه بگذران و ایشان گوسالهای و قوچی از گله هر دو بیعیب بگذرانند.
|
|
\v 26 هفت روز ایشان كفّاره برای مذبح نموده، آن را طاهر سازند و تخصیص كنند.
|
|
\v 27 و چون این روزها را به اتمام رسانیدند، پس در روز هشتم و بعد از آن كاهنان قربانیهای سوختنی و ذبایح سلامتی شما را بر مذبح بگذرانند و من شما را قبول خواهم كرد. قول خداوند یهوه این است.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 44
|
|
\p
|
|
\v 1 و مرا به راه دروازه مَقْدَس بیرونی كه بهسمت مشرق متوجّه بود، باز آورد و آن بسته شده بود.
|
|
\v 2 و خداوند مرا گفت: «این دروازه بسته بماند و گشوده نشود وهیچ كس از آن داخل نشود زیرا كه یهوه خدای اسرائیل از آن داخل شده، لهذا بسته بماند.
|
|
\v 3 و امّا رئیس، چونكه او رئیس است در آن به جهت خوردن غذا به حضورخداوند بنشیند و از راه رواق دروازه داخل شود و از همان راه بیرون رود.»
|
|
\v 4 پس مرا از راه دروازهشمالی پیش روی خانه آورد و نگریستم و اینك جلال خداوند خانه خداوند را مملّو ساخته بود و بروی خود درافتادم.
|
|
\v 5 و خداوند مرا گفت: «ای پسر انسان دل خود را به هرچه تو را گویم دربارۀ تمامی قانونهای خانه خداوند و همه قواعدش مشغول ساز و به چشمان خود ببین و به گوشهای خود بشنو و دل خویش را به مدخل خانه و به همه مخرجهای مقدس مشغول ساز.
|
|
\v 6 و به این متمرّدین یعنی به خاندان اسرائیل بگو: خداوند یهوه چنین میفرماید: ای خاندان اسرائیل از تمامی رجاسات خویش باز ایستید.
|
|
\v 7 زیرا كه شما اجنبیان نامختون دل و نامختون گوشت را داخل ساختید تا در مَقْدَس من بوده، خانه مرا ملوّث سازند. و چون شما غذای من یعنی پیه و خون را گذرانیدید، ایشان علاوه بر همه رجاسات شما عهد مرا شكستند.
|
|
\v 8 و شما ودیعت اقداس مرا نگاه نداشتید، بلكه كسان به جهت خویشتن تعیین نمودید تا ودیعت مرا در مَقْدَس من نگاه دارند.
|
|
\v 9 «خداوند یهوه چنین میفرماید: هیچ شخص غریبِ نامختون دل و نامختون گوشت از همه غریبانی كه در میان بنیاسرائیل باشند به مَقْدَس من داخل نخواهد شد.
|
|
\v 10 بلكه آن لاویان نیز كه در حین آواره شدن بنیاسرائیل از من دوری ورزیده، از عقب بتهای خویش آواره گردیدند، متحمّل گناه خود خواهند شد،
|
|
\v 11 زیرا خادمانِ مقدس من و مستحفظان دروازههای خانه وملازمان خانه هستند و ایشان قربانیهای سوختنی و ذبایح قوم را ذبح مینمایند و به حضور ایشان برای خدمت ایشان میایستند.
|
|
\v 12 و از این جهت كه به حضور بتهای خویش ایشان را خدمت نمودند و برای خاندان اسرائیل سنگ مصادم گناه شدند. بنابراین خداوند یهوه میگوید: دست خود را به ضدّ ایشان برافراشتم كه متحمّل گناه خود خواهند شد.
|
|
\v 13 و به من نزدیك نخواهند آمد و به كهانت من نخواهند پرداخت و به هیچ چیز مقدّس در قدسالاقداس نزدیك نخواهند آمد، بلكه خجالت خویش و رجاسات خود را كه بعمل آوردند متحمّل خواهند شد.
|
|
\v 14 لیكن ایشان را به جهت تمامی خدمت خانه و برای هر كاری كه در آن كرده میشود، مستحفظان ودیعت آن خواهم ساخت.
|
|
\v 15 «لیكن لاویان كَهَنَه از بنی صادوق كه در حینی كه بنیاسرائیل از من آواره شدند ودیعت مَقْدَس مرا نگاه داشتند، خداوند یهوه میگوید كه ایشان به جهت خدمت من نزدیك خواهند آمد و به حضور من ایستاده پیه و خون را برای من خواهند گذرانید.
|
|
\v 16 و ایشان به مَقْدَس من داخل خواهند شد و به جهت خدمت من به خوان من نزدیك خواهند آمد و ودیعت مرا نگاه خواهند داشت.
|
|
\v 17 و هنگامی كه به دروازههای صحن اندرونی داخل شوند لباس كتانی خواهند پوشید و چون در دروازههای صحن اندرونی و در خانه مشغول خدمت باشند، هیچ لباس پشمین نپوشند.
|
|
\v 18 عمامههای كتانی بر سر ایشان و زیرجامه كتانی بر كمرهای ایشان باشد و هیچچیزی كه عرق آورد در بر نكنند.
|
|
\v 19 و چون به صحن بیرونی یعنی به صحن بیرونی نزد قوم بیرون روند، آنگاه لباس خویش را كه در آن خدمت میكنند بیرون كرده، آن را در حجرههای مقدّس بگذارند و به لباس دیگر ملبّس شوند و قوم را در لباس خویش تقدیس ننمایند.
|
|
\v 20 و ایشان سر خود را نتراشند و گیسوهای بلند نگذارند بلكه موی سر خود را بچینند.
|
|
\v 21 و كاهن وقت درآمدنش در صحن اندرونی شراب ننوشد.
|
|
\v 22 و زن بیوه یا مطلقّه را به زنی نگیرند، بلكه باكرهای كه از ذریت خاندان اسرائیل باشد یا بیوهای را كه بیوه كاهن باشد بگیرند.
|
|
\v 23 و فرق میان مقدّس و غیرمقدّس را به قوم من تعلیم دهند و تشخیص میان طاهر و غیرطاهر را به ایشان اعلام نمایند.
|
|
\v 24 و چون در مرافعهها به جهت محاكمه بایستند، بر حسب احكام من داوری بنمایند و شرایع و فرایض مرا در جمیع مواسم من نگاه دارند و سَبَّتهای مرا تقدیس نمایند.
|
|
\v 25 و احدی از ایشان به میته آدمی نزدیك نیامده، خویشتن را نجس نسازد مگر اینكه به جهت پدر یا مادر یا پسر یا دختر یا برادر یا خواهری كه شوهر نداشته باشد، جایز است كه خویشتن را نجس سازد.
|
|
\v 26 و بعد از آنكه طاهر شود هفت روز برای وی بشمارند.
|
|
\v 27 و خداوند یهوه میفرماید در روزی كه به صحن اندرونی قدس داخل شود تا در قدس خدمت نماید آنگاه قربانی گناه خود را بگذراند.
|
|
\v 28 «و ایشان را نصیبی خواهد بود. من نصیب ایشان خواهم بود. پس ایشان را در میان اسرائیل مِلك ندهید زیرا كه من ملِك ایشان خواهم بود.
|
|
\v 29 و ایشان هدایای آردی و قربانیهای گناه و قربانیهای جرم را بخورند و همه موقوفات اسرائیل از آن ایشان خواهد بود.
|
|
\v 30 و اوّل تمامی نوبرهای همه چیز و هر هدیهای از همه چیزها از جمیع هدایای شما از آن كاهنان خواهد بود و خمیر اوّل خود را به كاهن بدهید تا بركت بر خانه خود فرود آورید.
|
|
\v 31 و كاهن هیچ میته یا دریده شدهای را از مرغ یا بهایم نخورد.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 45
|
|
\p
|
|
\v 1 «و چون زمین را به جهت ملكیت به قرعه تقسیم نمایید، حصّه مقدّس را كه طولش بیست و پنج هزار (نی) و عرضش ده هزار (نی) باشد هدیهای برای خداوند بگذرانید و این به تمامی حدودش از هر طرف مقدّس خواهد بود.
|
|
\v 2 و از این پانصد در پانصد (نی) از هر طرف مربع برای قدس خواهد بود و نواحی آن از هر طرفش پنجاه ذراع.
|
|
\v 3 و از این پیمایش طول بیست و پنج هزار و عرض ده هزار (نی) خواهی پیمود تا در آن جای مقدّس قدسالاقداس باشد.
|
|
\v 4 و این برای كاهنانی كه خادمان مَقْدَس باشند و به جهت خدمت خداوند نزدیك میآیند، حصّه مقدّس از زمین خواهد بود تا جای خانهها به جهت ایشان و جای مقدّس به جهت قدس باشد.
|
|
\v 5 و طول بیست و پنج هزار و عرض ده هزار (نی) به جهت لاویانی كه خادمان خانه باشند خواهد بود تا ملك ایشان برای بیست خانه باشد.
|
|
\v 6 و مِلْك شهر را كه عرضش پنجهزار و طولش بیست و پنجهزار (نی) باشد موازی آن هدیه مقدّس قرارخواهید داد و این از آن تمامی خاندان اسرائیل خواهد بود.
|
|
\v 7 و از اینطرف و از آنطرف هدیه مقدس و مِلْك شهر مقابل هدیه مقدّس و مقابل ملك شهر از جانب غربی به سمت مغرب و از جانب شرقی به سمت مشرق حصّه رئیس خواهد بود و طولش موازی یكی از قسمتها از حدّ مغرب تا حدّ مشرق خواهد بود.
|
|
\v 8 و این در آن زمین در اسرائیل مِلْك او خواهد بود تا رؤسای من بر قوم من دیگر ستم ننمایند و ایشان زمین را به خاندان اسرائیل بر حسب اسباط ایشان خواهند داد.
|
|
\v 9 «خداوند یهوه چنین میگوید: ای سروران اسرائیل باز ایستید و جور و ستم را دور كنید و انصاف و عدالت را بجا آورید و ظلم خود را از قوم من رفع نمایید. قول خداوند یهوه این است:
|
|
\v 10 میزان راست و ایفای راست و بَتِّ راست برای شما باشد
|
|
\v 11 و ایفا و بَتِّ یكمقدار باشد به نوعی كه بَتِّ به عُشر حُومَرْ و ایفا به عُشر حُومَرْ مساوی باشد. مقدار آنها بر حسب حْومَرْ باشد.
|
|
\v 12 و مثقال بیست جِیرَه باشد. و مَنّای شما بیست مثقال و بیست و پنج مثقال و پانزده مثقال باشد.
|
|
\v 13 «و هدیهای كه بگذرانید این است: یك سُدْس ایفا از هر حومر گندم و یك سدس ایفا از هر حومر جو بدهید.
|
|
\v 14 و قسمت معین روغن بر حسب بَتِّ روغن یك عُشرِ بَتّ از هر كُّر یا حومَرِ ده بَتّ باشد زیرا كه ده بَتّ یك حُومَر میباشد.
|
|
\v 15 و یك گوسفند از دویست گوسفند از مرتعهای سیراب اسرائیل برای هدیه آردی و قربانی سوختنی و ذبایح سلامتی بدهند تا برای ایشان كفّاره بشود. قول خداوند یهوه این است.
|
|
\v 16 و تمامی قوم زمین این هدیه را برای رئیس در اسرائیل بدهند.
|
|
\v 17 و رئیس قربانیهای سوختنی و هدایای آردی و هدایای ریختنی را در عیدها و هلالها و سَبَّتها و همه مواسِم خاندان اسرائیل بدهد واو قربانی گناه و هدیه آردی و قربانی سوختنی و ذبایح سلامتی را به جهت كفّاره برای خاندان اسرائیل بگذراند.»
|
|
\v 18 خداوند یهوه چنین میگوید: «در غُرّه ماه اوّل، گاوی جوان بیعیب گرفته، مَقْدَس را طاهر خواهی نمود.
|
|
\v 19 و كاهن قدری از خون قربانی گناه گرفته، آن را بر چهار چوب خانه و بر چهار گوشه خروج مذبح و بر چهار چوب دروازه صحن اندرونی خواهد پاشید.
|
|
\v 20 و همچنین در روز هفتم ماه برای هر كه سهواً یا غفلتاً خطا ورزد خواهی كرد و شما برای خانه كفاّره خواهید نمود.
|
|
\v 21 و در روز چهاردهم ماه اوّل برای شما هفت روز عید فِصَح خواهد بود كه در آنها نان فطیر خورده شود.
|
|
\v 22 و در آن روز رئیس، گاو قربانی گناه را برای خود و برای تمامی اهل زمین بگذراند.
|
|
\v 23 و در هفت روز عید، یعنی در هر روز از آن هفت روز، هفت گاو و هفت قوچ بیعیب به جهت قربانی سوختنی برای خداوند و هر روز یك بز نر به جهت قربانی گناه بگذارند.
|
|
\v 24 و هدیه آردیش را یك ایفا برای هر گاو و یك ایفا برای هر قوچ و یك هین روغن برای هر ایفا بگذراند.
|
|
\v 25 و از روز پانزدهم ماه هفتم، در وقت عید موافق اینها یعنی موافق قربانی گناه و قربانی سوختنی و هدیه آردی و روغن تا هفت روز خواهد گذرانید.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 46
|
|
\p
|
|
\v 1 خداوند یهوه چنین میگوید: «دروازه صحن اندرونی كه به سمت مشرق متوجّه است در شش روز شغل بسته بماند و در روز سَبَّت مفتوح شود و در روز اوّل ماه گشاده گردد.
|
|
\v 2 و رئیس از راه رواقِ دروازه بیرونی داخل شود و نزد چهار چوب دروازه بایستد و كاهنان قربانی سوختنی و ذبیحه سلامتی او را بگذرانند و او بر آستانه دروازه سجده نماید، پس بیرون برود امّا دروازه تا شام بسته نشود.
|
|
\v 3 و اهل زمین در سَبَّتها و هلالها نزد دهنه آن دروازه به حضور خداوند سجده نمایند.
|
|
\v 4 و قربانی سوختنی كه رئیس در روز سَبَّت برای خداوند بگذراند، شش بره بیعیب و یك قوچ بیعیب خواهد بود.
|
|
\v 5 و هدیه آردیاش یك ایفا برای هر قوچ باشد و هدیهاش برای برهها هر چه از دستش برآید و یك هین روغن برای هر ایفا.
|
|
\v 6 و در غرّه ماه یك گاو جوان بیعیب و شش بره و یك قوچ كه بیعیب باشد.
|
|
\v 7 و هدیه آردیاش یك ایفا برای هر گاو و یك ایفا برای هر قوچ و هر چه از دستش برآید برای برهها و یك هین روغن برای هر ایفا بگذراند.
|
|
\v 8 و هنگامی كه رئیس داخل شود از راه رواق دروازه درآید و از همان راه بیرون رود.
|
|
\v 9 و هنگامی كه اهل زمین در مواسم به حضور خداوند داخل شوند، آنگاه هر كه از راه دروازه شمالی به جهت عبادت داخل شود، از راه دروازه جنوبی بیرون رود. و هركه از راه دروازه جنوبی داخل شود، از راه دروازه شمالی بیرون رود و از آن دروازه كه از آن داخل شده باشد، برنگردد بلكه پیش روی خود بیرون رود.
|
|
\v 10 و چون ایشان داخل شوند رئیس در میان ایشان داخل شود وچون بیرون روند با هم بیرون روند.
|
|
\v 11 و هدیه آردیاش در عیدها و مواسم یك ایفا برای هر گاو و یك ایفا برای هر قوچ و هر چه از دستش برآید برای برهها و یك هین روغن برای هر ایفا خواهد بود.
|
|
\v 12 و چون رئیس هدیه تبرّعی را خواه قربانی سوختنی یا ذبایح سلامتی به جهت هدیه تبرّعی برای خداوند بگذراند، آنگاه دروازهای را كه به سمت مشرق متوجّه است بگشایند و او قربانی سوختنی و ذبایح سلامتی خود را بگذراند به طوری كه آنها را در روز سَبَّت میگذراند. پس بیرون رود و چون بیرون رفت دروازه را ببندند.
|
|
\v 13 و یك بره یك ساله بیعیب هر روز به جهت قربانی سوختنی برای خداوند خواهی گذرانید، هر صبح آن را بگذران.
|
|
\v 14 و هر بامداد هدیه آردی آن را خواهی گذرانید، یعنی یك سُدْسِ ایفا و یك ثلث هین روغن كه بر آرْد نرم پاشیده شود كه هدیه آردی دایمی برای خداوند به فریضه ابدی خواهد بود.
|
|
\v 15 پس بره و هدیه آردیاش و روغنش را هر صبح به جهت قربانی سوختنی دایمی خواهند گذرانید.»
|
|
\v 16 خداوند یهوه چنین میگوید: «چون رئیس بخششی به یكی از پسران خود بدهد، حقّ ارثیت آن از آنِ پسرانش خواهد بود و مِلْكِ ایشان به رسم ارثیت خواهد بود.
|
|
\v 17 لیكن اگر بخششی از ملك موروث خویش به یكی از بندگان خود بدهد، تا سال انفكاك از آن او خواهد بود، پس به رئیس راجع خواهد شد و میراث او فقط از آن پسرانش خواهد بود.
|
|
\v 18 و رئیس از میراث قوم نگیرد و مِلك ایشان را غصب ننماید بلكه پسران خود را از ملك خویش میراث دهد تا قوم من هركس از ملك خویش پراكنده نشوند.
|
|
\v 19 پس مرا از مدخلی كه به پهلوی دروازه بود به حجرههای مقدّس كاهنان كه به سمت شمال متوجّه بود درآورد. و اینك در آنجا بهر دو طرف به سمت مغرب مكانی بود.»
|
|
\v 20 و مرا گفت: «این است مكانی كه كاهنان، قربانی جرم و قربانی گناه را طبخ مینمایند و هدیه آردی را میپزند تا آنها را به صحن بیرونی به جهت تقدیس نمودن قوم بیرون نیاورند.»
|
|
\v 21 پس مرا به صحن بیرونی آورد و مرا به چهار زاویه صحن گردانید و اینك در هر زاویه صحن صحنی بود.
|
|
\v 22 یعنی در چهار گوشه صحن صحنهای محوّطهای بود كه طول هر یك چهل و عرضش سی (ذراع) بود. این چهار را كه در زاویهها بود یك مقدار بود.
|
|
\v 23 و به گرداگرد آنها بطرف آن چهار طاقها بود و مطبخها زیر آن طاقها از هر طرفش ساخته شده بود.
|
|
\v 24 و مرا گفت: «اینها مطبخها میباشد كه خادمان خانه در آنها ذبایح قوم را طبخ مینمایند.»
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 47
|
|
\p
|
|
\v 1 و مرا نزد دروازه خانه آورد و اینك آبها از زیر آستانه خانه بسوی مشرق جاری بود، زیرا كه روی خانه به سمت مشرق بود وآن آبها اززیر جانب راست خانه از طرف جنوب مذبح جاری بود.
|
|
\v 2 پس مرا از راه دروازه شمالی بیرون برده، از راه خارج به دروازه بیرونی به راهی كه به سمت مشرق متوجّه است گردانید و اینك آبها از جانب راست جاری بود.
|
|
\v 3 و چون آن مرد بسوی مشرق بیرون رفت، ریسمانكاری در دستداشت و هزار ذراع پیموده، مرا از آب عبور داد و آبها به قوزك میرسید.
|
|
\v 4 پس هزار ذراع پیمود و مرا از آبها عبور داد و آب به زانو میرسید و باز هزار ذراع پیموده، مرا عبور داد و آب به كمر میرسید.
|
|
\v 5 پس هزار ذراع پیمود و نهری بود كه از آن نتوان عبور كرد زیرا كه آب زیاده شده بود، آبی كه در آن میشود شنا كرد، نهری كه از آن عبور نتوان كرد.
|
|
\v 6 و مرا گفت: «ای پسر انسان آیا این را دیدی؟» پس مرا از آنجا برده، به كنار نهر برگردانید.
|
|
\v 7 و چون برگشتم اینك بر كنار نهر از اینطرف و از آنطرف درختان بینهایت بسیار بود.
|
|
\v 8 و مرا گفت: «این آبها بسوی ولایت شرقی جاری میشود و به عَرَبَه فرود شده، به دریا میرود و چون به دریا داخل میشود آبهایش شفا مییابد.
|
|
\v 9 و واقع خواهد شد كه هر ذیحیاتِ خزندهای در هر جایی كه آن نهر داخل شود، زنده خواهد گشت و ماهیان از حدّ زیاده پیدا خواهد شد، زیرا چون این آبها به آنجا میرسد، آن شفا خواهد یافت و هر جایی كه نهر جاری میشود، همه چیز زنده میگردد.
|
|
\v 10 و صیادان بر كنار آن خواهند ایستاد و از عَین جَدی تا عین عجْلایم موضعی برای پهن كردن دامها خواهد بود و ماهیان آنها به حسب جنسها، مثل ماهیان دریای بزرگ از حدّ زیاده خواهند بود.
|
|
\v 11 امّا خلابها و تالابهایش شفا نخواهد یافت بلكه به نمك تسلیم خواهد شد.
|
|
\v 12 و بر كنار نهر به اینطرف و آنطرف هر قسم درخت خوراكی خواهد رویید كه برگهای آنها پژمرده نشود و میوههای آنها لاینقطع خواهد بود و هر ماه میوه تازه خواهد آورد زیرا كه آبش ازمَقْدَس جاری میشود و میوه آنها برای خوراك و برگهای آنها به جهت علاج خواهد بود.»
|
|
\v 13 خداوند یهوه چنین میگوید: «این است حدودی كه زمین را برای دوازده سبط اسرائیل به آنها تقسیم خواهید نمود. برای یوسف دو قسمت.
|
|
\v 14 و شما هر كس مثل دیگری آن را به تصرّف خواهید آورد زیرا كه من دست خود را برافراشتم كه آن را به پدران شما بدهم پس این زمین به قرعه به شما به ملكیت داده خواهد شد.
|
|
\v 15 و حدود زمین این است. بطرف شمال از دریای بزرگ بطرف حَْتلُون تا مدخل صَدَد.
|
|
\v 16 حَمات و بَیرُوته و سِبْرایم كه در میان سرحدّ دمشق و سرحدّ حمات است و حَصَر وسطی كه نزد سرحدّ حَوْران است.
|
|
\v 17 و حدّ از دریا حَصَر عینان نزد سرحدّ دمشق و بطرف شمال حمات خواهد بود. و این است جانب شمالی.
|
|
\v 18 و بطرف شرقی در میان حَوْران و دمشق و در میان جِلْعاد و زمین اسرائیل اُردُن خواهد بود و از این حدّ تا دریای شرقی خواهی پیمود و این حدّ شرقی میباشد.
|
|
\v 19 و طرف جنوبی به جانب راست از تامار تا آب مَریبوت قادش و نهر (مصر) و دریای بزرگ و این طرف جنوبی به جانب راست خواهد بود.
|
|
\v 20 و طرف غربی دریای بزرگ ازحدّی كه مقابل مدخل حَمات است خواهد بود و این جانب غربی باشد.
|
|
\v 21 پس این زمین را برای خود بر حسب اسباط اسرائیل تقسیم خواهید نمود.
|
|
\v 22 و آن را برای خود و برای غریبانی كه در میان شما مأوا گزینند و در میان شما اولاد بهم رسانند به قرعه تقسیم خواهید كرد و ایشان نزد شما مثل متوطّنان بنیاسرائیل خواهند بود و با شما در میان اسباط اسرائیل میراث خواهند یافت.
|
|
\v 23 و خداوند یهوه میفرماید: در هر سبط كه شخصی غریب در آن ساكن باشد، در همانْ ملكِ خود را خواهد یافت.
|
|
|
|
\s5
|
|
\c 48
|
|
\p
|
|
\v 1 «و این است نامهای اسباط: از طرفشمال تا جانب حَتْلُون و مدخل حَمات و حَصَر عینان نزد سرحد شمالی دمشق تا جانب حمات حدّ آنها از مشرق تا مغرب. برای دان یك قسمت.
|
|
\v 2 و نزد حدّ دان از طرف مشرق تا طرف مغرب برای اَشیر یك قسمت.
|
|
\v 3 و نزد حدّ اَشیر از طرف مشرق تا طرف مغرب برای نفتالی یك قسمت.
|
|
\v 4 و نزد حدّ نفتالی از طرف مشرق تا طرف مغرب برای مَنسّی یك قسمت.
|
|
\v 5 و نزد حدّ مَنَسّی از طرف مشرق تا طرف مغرب برای افرایم یك قسمت.
|
|
\v 6 و نزد حدّ افرایم از طرف مشرق تا طرف مغرب برای رَئوبین یك قسمت.
|
|
\v 7 و نزد حدّ رَئوبین از طرف مشرق تا طرف مغرب برای یهودا یك قسمت.
|
|
\v 8 و نزد حدّ یهودا از طرف مشرق تا طرف مغرب هدیهای كه میگذرانید خواهد بود كه عرضش بیست و پنجهزار (نی) و طولش از جانب مشرق تا جانب مغرب موافق یكی از این قسمتها باشد و مقدس در میانش خواهد بود.
|
|
\v 9 و طول این هدیهای كه برای خداوند میگذرانید بیست و پنج هزار(نی) و عرضش ده هزار (نی) خواهد بود.
|
|
\v 10 و این هدیه مقدّس برای اینان یعنی برای كاهنان میباشد و طولش بطرف شمال بیست و پنجهزار و عرضش بطرف مغرب ده هزار و عرضش بطرف مشرق ده هزار و طولش بطرفجنوب بیست و پنجهزار (نی) میباشد و مَقْدَس خداوند در میانش خواهد بود.
|
|
\v 11 و این برای كاهنان مقدّس از بنی صادوق كه ودیعت مرا نگاه داشتهاند خواهد بود، زیرا ایشان هنگامیكه بنیاسرائیل گمراه شدند و لاویان نیز ضلالت ورزیدند، گمراه نگردیدند.
|
|
\v 12 لهذا این برای ایشان از هدیه زمین، هدیه قدس اقداس به پهلوی سرحّد لاویان خواهد بود.
|
|
\v 13 و مقابل حدّ كاهنان حصّهای كه طولش بیست و پنجهزار و عرضش ده هزار (نی) باشد برای لاویان خواهد بود، پس طول تمامش بیست و پنجهزار و عرضش ده هزار (نی) خواهد بود.
|
|
\v 14 و از آن چیزی نخواهند فروخت و مبادله نخواهند نمود و نوبرهای زمین صرف دیگران نخواهد شد زیرا كه برای خداوند مقدّس میباشد.
|
|
\v 15 و پنجهزار (نی) كه از عرضش مقابل آن بیست و پنجهزار (نی) باقی میماند عاّم خواهد بود، به جهت شهر و مسكنها و نواحی شهر. و شهر در وسطش خواهد بود.
|
|
\v 16 و پیمایشهای آن این است: بطرف شمال چهار هزار و پانصد و بطرف جنوب چهار هزار و پانصد و به طرف مشرق چهار هزار و پانصد و به طرف مغرب چهار هزار و پانصد (ذراع).
|
|
\v 17 و نواحی شهر بطرف شمال دویست و پنجاه و بطرف جنوب دویست و پنجاه و بطرف مشرق دویست و پنجاه و بطرف مغرب دویست و پنجاه خواهد بود.
|
|
\v 18 و آنچه از طولش مقابل هدیه مقدّس باقی میماند بطرف مشرق ده هزار و بطرف مغرب ده هزار (نی) خواهد بود و این مقابل هدیه مقدّس باشد و محصولش خوراك آنانی كه در شهر كار میكنند خواهد بود.
|
|
\v 19 و كاركنان شهر از همه اسباط اسرائیل آن را كِشت خواهند كرد.
|
|
\v 20 پس تمامی هدیه بیست و پنجهزار در بیست وپنجهزار (نی) باشد این هدیه مقدّس را با مِلك شهر مربّع خواهید گذرانید.
|
|
\v 21 و بقیه آن بهر دو طرف هدیه مقدّس و مِلْكِ شهر از آنِ رئیس خواهد بود؛ و این حصّه رئیس نزد حدّ شرقی در برابر آن بیست و پنجهزار (نی) هدیه و نزد حدّ غربی هم برابر بیست و پنجهزار (نی هدیه) خواهد بود؛ و هدیه مقدّس و مَقْدَسِ خانه در میانش خواهد بود.
|
|
\v 22 و از مِلك لاویان و از ملك شهر كه در میان ملك رئیس است، حصّهای در میان حدّ یهودا و حدّ بنیامین از آنِ رئیس خواهد بود.
|
|
\v 23 و امّا برای بقیه اسباط از طرف مشرق تا طرف مغرب برای بنیامین یك قسمت.
|
|
\v 24 و نزد حدّ بنیامین از طرف مشرق تا طرف مغرب برای شمعون یك قسمت.
|
|
\v 25 و نزد حدّ شمعون از طرف مشرق تا طرف مغرب برای یسّاكار یك قسمت.
|
|
\v 26 و نزد حدّ یسّاكار از طرف مشرق تا طرف مغرب برای زبولون یك قسمت.
|
|
\v 27 و نزد حدّ زبولون از طرف مشرق تا طرف مغرب برای جاد یك قسمت.
|
|
\v 28 و نزد حدّ جاد بطرف جنوب به جانب راست حدّ (زمین) از تامار تا آب مِریبَهقادِش و نهـر (مصر) و دریـای بزرگ خواهـد بود.»
|
|
\v 29 خداوند یهوه میگوید: «این است زمینی كه برای اسباط اسرائیل به ملكیت تقسیم خواهید كرد و قسمتهای ایشان این میباشد.
|
|
\v 30 و این است مخرجهای شهر بطرف شمال چهار هزار و پانصد پیمایش.
|
|
\v 31 و دروازههای شهر موافق نامهای اسباط اسرائیل باشد یعنی سه دروازه بطرف شمال. دروازه رَئوبین یك و دروازه یهودا یك و دروازه لاوی یك.
|
|
\v 32 و بطرف مشرق چهار هزار و پانصد (نی) و سه دروازه یعنی دروازه یوسف یك و دروازه بنیامین یك و دروازه دان یك.
|
|
\v 33 و بطرف جنوب چهار هزار و پانصد پیمایش و سه دروازه یعنی دروازه شمعون یك و دروازه یساكار یك و دروازه زبولون یك.
|
|
\v 34 و بطرف مغرب چهار هزار و پانصد (نی) و سه دروازه یعنی دروازه جاد یك و دروازه اَشیر یك و دروازه نفتالی یك.
|
|
\v 35 و محیطش هجده هزار (نی) میباشد و اسم شهر از آن روز یهوه شَمَّه خواهد بود.»
|