fa_ulb/05-DEU.usfm

1104 lines
237 KiB
Plaintext

\id DEU Unlocked Literal Bible
\ide UTF-8
\h تثنييه
\toc1 تثنييه
\toc2 تثنييه
\toc3 deu
\mt1 تثنييه
\s5
\c 1
\p
\v 1 این‌ است‌ سخنانی‌ كه‌ موسی‌ به‌ آنطرف اردنّ، در بیابان‌ عَرَبه‌ مقابل‌ سوف‌، در میان‌ فاران‌ و توفَل‌ و لابان‌ و حَضیروت‌ و دی‌ذَهَب‌ با تمامی‌ اسرائیل‌ گفت.
\v 2 از حوریب‌ به‌ راه‌ جبل‌ سعیر تا قادِش‌ برنیع‌، سفر یازده‌ روزه‌ است‌.
\v 3 پس‌ در روز اول‌ ماه‌ یازدهم‌ سال‌ چهلم‌، موسی‌ بنی‌اسرائیل‌ را برحسب‌ هرآنچه‌ خداوند او را برای‌ ایشان‌ امر فرموده‌ بود تكلم‌ نمود،
\v 4 بعد از آنكه‌ سیحون‌ ملك‌ اموریان‌ را كه‌ در حَشْبون‌ ساكن‌ بود و عوج‌ ملك‌ باشان‌ را كه‌ در عَشتاروت‌ در اَدْرَعِی‌ ساكن‌ بود، كشته‌ بود.
\v 5 به‌ آن‌ طرف‌ اُرْدُن‌ در زمین‌ موآب‌، موسی‌ به‌ بیان‌ كردنِ این‌ شریعت‌ شروع‌ كرده‌، گفت‌:
\v 6 یهُوَه‌ خدای‌ ما، ما را در حوریب‌ خطاب‌ كرده‌، گفت‌: «توقف‌ شما در این‌ كوه‌ بس‌ شده‌ است‌.
\v 7 پس‌ توجه‌ نموده‌، كوچ‌ كنید و به‌ كوهستان‌ اموریان‌، و جمیع‌ حوالی‌ آن‌ از عربه‌ و كوهستان‌ و هامون‌ و جنوب‌ و كناره‌ دریا، یعنی‌ زمین‌ كنعانیان‌ و لُبْنان‌ تا نهر بزرگ‌ كه‌ نهر فرات‌ باشد، داخل‌ شوید.
\v 8 اینك‌ زمین‌ را پیش‌ روی‌ شما گذاشتم‌. پس‌ داخل‌ شده‌، زمینی‌ را كه‌ خداوند برای‌ پدران‌ شما، ابراهیم‌ و اسحاق‌ و یعقوب‌، قسم‌ خورد كه‌ به‌ ایشان‌ و بعد از آنها به‌ ذریت‌ ایشان‌ بدهد، به‌تصرف‌ آورید.»
\v 9 و در آن‌ وقت‌ به‌ شما متكلم‌ شده‌، گفتم‌: «من‌ به‌ تنهایی‌ نمی‌توانم‌ متحمل‌ شما باشم‌.
\v 10 یهُوَه‌ خدای‌ شما، شما را افزوده‌ است‌ و اینك‌ شما امروز مثل‌ ستارگان‌ آسمان‌ كثیر هستید.
\v 11 یهُوَه‌ خدای‌ پدران‌ شما، شما را هزار چندان‌ كه‌ هستید بیفزاید و شما را برحسب‌ آنچه‌ به‌ شما گفته‌ است‌، بركت‌ دهد.
\v 12 لیكن‌ من‌ چگونه‌ به‌ تنهایی‌ متحمل‌ محنت‌ و بار و منازعت‌ شما بشوم‌.
\v 13 پس‌ مردان‌ حكیم‌ و عاقل‌ و معروف‌ از اسباط‌ خود بیاورید، تا ایشان‌ را بر شما رؤسا سازم‌.»
\v 14 و شما در جواب‌ من‌ گفتید: «سخنی‌ كه‌ گفتی‌ نیكو است‌ كه‌ بكنیم‌.»
\v 15 پس‌ رؤسای‌ اسباط‌ شما را كه‌ مردان‌ حكیم‌ و معروف‌ بودند گرفته‌، ایشان‌ را بر شما رؤسا ساختم‌، تا سروران‌ هزاره‌ها و سروران‌ صدها و سروران‌ پنجاهها و سروران‌ دهها و ناظران‌ اسباط‌ شما باشند.
\v 16 و در آنوقت‌ داوران‌ شما را امر كرده‌، گفتم‌: دعوای‌ برادران‌ خود را بشنوید، و در میان‌ هركس‌ و برادرش‌ و غریبی‌ كه‌ نزد وی‌ باشد به‌ انصاف‌ داوری‌ نمایید.
\v 17 و در داوری‌ طرف‌داری‌ مكنید، كوچك‌ را مثل‌ بزرگ‌ بشنوید و از روی‌ انسان‌ مترسید، زیرا كه‌ داوری‌ از آن‌ خداست‌، و هر دعوایی‌ كه‌ برای‌ شما مشكل‌ است‌، نزد من‌ بیاورید تا آن‌ را بشنوم‌.
\v 18 و آن‌ وقت‌ همه‌ چیزهایی‌ را كه‌ باید بكنید، برای‌ شماامر فرمودم‌.
\v 19 پس‌ از حوریب‌ كوچ‌ كرده‌، از تمامی‌ این‌ بیابان‌ بزرگ‌ و ترسناك‌ كه‌ شما دیدید به‌ راه‌ كوهستان‌ اموریان‌ رفتیم‌، چنانكه‌ یهُوَه‌ خدای‌ ما به‌ ما امر فرمود و به‌ قادِش‌ برنیع‌ رسیدیم‌.
\v 20 و به‌ شما گفتم‌: «به‌ كوهستان‌ اموریانی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ ما به‌ ما می‌دهد، رسیده‌اید.
\v 21 اینك‌ یهُوَه‌ خدای‌ تو، این‌ زمین‌ را پیش‌ روی‌ تو گذاشته‌ است‌، پس‌ برآی‌ و چنانكه‌ یهُوَه‌ خدای‌ پدرانت‌ به‌ تو گفته‌ است‌، آن‌ را به‌ تصرف‌ آور و ترسان‌ و هراسان‌ مباش‌.»
\v 22 آنگاه‌ جمیع‌ شما نزد من‌ آمده‌، گفتید: «مردانِ چند، پیش‌ روی‌ خود بفرستیم‌ تا زمین‌ را برای‌ ما جاسوسی‌ نمایند، و ما را از راهی‌ كه‌ باید برویم‌ و از شهرهایی‌ كه‌ به‌ آنها می‌رویم‌، خبر بیاورند.»
\v 23 و این‌ سخن‌ مرا پسند آمد، پس‌ دوازده‌ نفر از شما، یعنی‌ یكی‌ را از هر سبط‌ گرفتم‌،
\v 24 و ایشان‌ متوجه‌ راه‌ شده‌، به‌ كوه‌ برآمدند و به‌ وادی‌ اَشْكُول‌ رسیده‌، آن‌ را جاسوسی‌ نمودند.
\v 25 و از میوه‌ زمین‌ به‌ دست‌ خود گرفته‌، آن‌ را نزد ما آوردند، و ما را مخبر ساخته‌، گفتند: «زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ ما، به‌ ما می‌دهد، نیكوست‌.»
\v 26 لیكن‌ شما نخواستید كه‌ بروید، بلكه‌ از فرمان‌ خداوند عصیان‌ ورزیدید.
\v 27 و در خیمه‌های‌ خود همهمه‌ كرده‌، گفتید: «چونكه‌ خداوند ما را دشمن‌ داشت‌، ما را از زمین‌ مصر بیرون‌ آورد، تا ما را به‌ دست‌ اموریان‌ تسلیم‌ كرده‌، هلاك‌ سازد.
\v 28 و حال‌ كجا برویم‌ چونكه‌ برادران‌ ما دل‌ ما را گداخته‌، گفتند كه‌ این‌ قوم‌ از ما بزرگتر و بلندترند و شهرهای‌ ایشان‌ بزرگ‌ و تا آسمان‌ حصاردار است‌، و نیز بنی‌عناق‌ را در آنجا دیده‌ایم‌.»
\v 29 پس‌ من‌ به‌ شما گفتم‌: «مترسید و از ایشان‌ هراسان‌ مباشید.
\v 30 یهُوَه‌ خدای‌ شما كه‌ پیش‌ روی‌ شما می‌رود برای‌ شما جنگ‌ خواهد كرد، برحسب‌ هرآنچه‌ به‌ نظر شما در مصر برای‌ شما كرده‌ است‌.»
\v 31 و هم‌ در بیابان‌ كه‌ در آنجا دیدید چگونه‌ یهُوَه‌ خدای‌ تو مثل‌ كسی‌ كه‌ پسر خود را می‌برد تو را در تمامی‌ راه‌ كه‌ می‌رفتید برمی‌داشت‌ تا به‌ اینجا رسیدید.
\v 32 لیكن‌ با وجود این‌، همۀ شما به‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود ایمان‌ نیاوردید.
\v 33 كه‌ پیش‌ روی‌ شما در راه‌ می‌رفت‌ تا جایی‌ برای‌ نزول‌ شما بطلبد، وقت‌ شب‌ در آتش‌ تا راهی‌ را كه‌ به‌ آن‌ بروید به‌ شما بنماید و وقت‌ روز در ابر.
\v 34 و خداوند آواز سخنان‌ شما را شنیده‌، غضبناك‌ شد، و قسم‌ خورده‌، گفت‌:
\v 35 « هیچكدام‌ از این‌ مردمان‌ و از این‌ طبقه‌ شریر، آن‌ زمین‌ نیكو را كه‌ قسم‌ خوردم‌ كه‌ به‌ پدران‌ شما بدهم‌، هرگز نخواهند دید.
\v 36 سوای‌ كالیب‌ بن‌ یفُنَّه‌ كه‌ آن‌ را خواهد دید و زمینی‌ را كه‌ در آن‌ رفته‌ بود، به‌ وی‌ و به‌ پسرانش‌ خواهم‌ داد، چونكه‌ خداوند را پیروی‌ كامل‌ نمود.»
\v 37 و خداوند بخاطر شما برمن‌ نیز خشم‌ نموده‌، گفت‌ كه‌ «تو هم‌ داخل‌ آنجا نخواهی‌ شد.
\v 38 یوشع‌ بن‌ نون‌ كه‌ بحضور تو می‌ایستد داخل‌ آنجا خواهد شد. پس‌ او را قوی‌گردان‌ زیرا اوست‌ كه‌ آن‌ را برای‌ بنی‌اسرائیل‌ تقسیم‌ خواهد نمود.
\v 39 و اطفال‌ شما كه‌ درباره‌ آنها گفتید كه‌ به‌ یغما خواهند رفت‌، و پسران‌ شما كه‌ امروز نیك‌ و بد را تمیز نمی‌دهند، داخل‌ آنجا خواهند شد، و آن‌ را به‌ ایشان‌ خواهم‌ داد تا مالك‌ آن‌ بشوند.
\v 40 و اما شما روگردانیده‌، از راه‌ بحرقلزم‌ به‌ بیابان‌ كوچ‌ كنید.»
\v 41 و شما در جواب‌ من‌ گفتید كه‌ «به‌ خداوند گناه‌ ورزیده‌ایم‌؛ پس‌ رفته‌، جنگ‌ خواهیم‌ كرد، موافق‌ هرآنچه‌ یهُوَه‌ خدای‌ ما به‌ ما امر فرموده‌ است‌. و همه‌ شما اسلحه‌ جنگ‌ خود را بسته‌، عزیمت‌ كردید كه‌ به‌ كوه‌ برآیید.
\v 42 آنگاه‌ خداوند به‌ من‌ گفت‌: «به‌ ایشان‌ بگو كه‌ نروند و جنگ‌ منمایند زیرا كه‌ من‌ در میان‌ شما نیستم‌، مبادا از حضور دشمنان‌ خود مغلوب‌ شوید.»
\v 43 پس‌ به‌ شما گفتم‌، لیكن‌ نشنیدید، بلكه‌ از فرمان‌ خداوند عصیان‌ ورزیدید، و مغرور شده‌، به‌ فراز كوه‌ برآمدید.
\v 44 و اموریانی‌ كه‌ در آن‌ كوه‌ ساكن‌ بودند به‌ مقابله‌ شما بیرون‌ آمده‌، شما را تعاقب‌ نمودند، بطوری‌ كه‌ زنبورها می‌كنند و شما را از سعیر تا حُرْما شكست‌ دادند.
\v 45 پس‌ برگشته‌، به‌ حضور خداوند گریه‌ نمودید، اما خداوند آواز شما را نشنید و به‌ شما گوش‌ نداد.
\v 46 و در قادِش‌ برحسب‌ ایام‌ توقّفِ خود، روزهای‌ بسیار ماندید.
\s5
\c 2
\p
\v 1 پس‌ برگشته‌، چنانكه‌ خداوند به‌ من‌ گفته بود، از راه‌ بحرقلزم‌ در بیابان‌ كوچ‌ كردیم‌ و روزهای‌ بسیار كوه‌ سَعیر را دور زدیم‌.
\v 2 پس‌ خداوند مرا خطاب‌ كرده‌، گفت‌:
\v 3 « دور زدن‌ شما به‌ این‌ كوه‌ بس‌ است‌؛ بسوی‌ شمال‌ برگردید.
\v 4 و قوم‌ را امر فرموده‌، بگو كه‌ شما از حدود برادران‌ خود بنی‌عیسو كه‌ در سَعیر ساكنند باید بگذرید، و ایشان‌ از شما خواهند ترسید، پس‌ بسیار احتیاط‌ كنید.
\v 5 و با ایشان‌ منازعه‌ مكنید، زیرا كه‌ از زمین‌ ایشان‌ بقدر كف‌ پایی‌ هم‌ به‌ شما نخواهم‌ داد، چونكه‌ كوه‌ سَعیر را به‌ عیسو به‌ ملكیت‌ داده‌ام‌.
\v 6 خوراك‌ را از ایشان‌ به‌ نقره‌ خریده‌، بخورید و آب‌ را نیز از ایشان‌ به‌ نقره‌ خریده‌، بنوشید.»
\v 7 زیرا كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ تو، تو را در همه‌ كارهای‌ دستت‌ بركت‌ داده‌ است‌، او راه‌ رفتنت‌ را در این‌ بیابان‌ بزرگ‌ می‌داند، الا´ن‌ چهل‌ سال‌ است‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ با تو بوده‌ است‌ و به‌ هیچ‌ چیز محتاج‌ نشده‌ای‌.
\v 8 پس‌ از برادران‌ خود بنی‌عیسو كه‌ در سَعیر ساكنند، از راه‌ عربه‌ از اِیلَتْ و عَصْیون‌ جابَر عبور نمودیم‌.
\v 9 پس‌ برگشته‌، از راه‌ بیابان‌ موآب‌ گذشتیم‌، و خداوند مرا گفت‌: «موآب‌ را اذیت‌ مرسان‌ و با ایشان‌ منازعت‌ و جنگ‌ منما، زیرا كه‌ از زمین‌ ایشان‌ هیچ‌ نصیبی‌ به‌ شما نخواهم‌ داد، چونكه‌ عار را به‌ بنی‌لوط‌ برای‌ ملكیت‌ داده‌ام‌.»
\v 10 ایمیان‌ كه‌ قوم‌ عظیم‌ و كثیر و بلند قد مثل‌ عناقیان‌ بودند، پیش‌ در آنجا سكونت‌ داشتند.
\v 11 ایشان‌ نیز مثل‌ عناقیان‌ از رفائیان‌ محسوب‌ بودند، لیكن‌ موآبیان‌ ایشان‌ را ایمیان‌ می‌خوانند.
\v 12 و حوریان‌ در سعیر پیشتر ساكن‌ بودند، و بنی‌عیسو ایشان‌ را اخراج‌ نموده‌، ایشان‌ را از پیش‌ روی‌ خود هلاك‌ ساختند، و در جای‌ ایشان‌ ساكن‌ شدند، چنانكه‌ اسرائیل‌ به‌ زمین‌ میراث‌ خود كه‌ خداوند به‌ ایشان‌داده‌ بود، كردند.
\v 13 الا´ن‌ برخیزید و از وادی‌ زارَد عبور نمایید. پس‌ از وادی زارَد عبور نمودیم‌.
\v 14 و ایامی‌ كه‌ از قادش‌ برنیع‌ راه‌ می‌رفتیم‌ تا از وادی‌ زارَد عبور نمودیم‌ سی‌ و هشت‌ سال‌ بود، تا تمامی‌ آن‌ طبقه‌ مردان‌ جنگی‌ از میان‌ اردو تمام‌ شدند، چنانكه‌ خداوند برای‌ ایشان‌ قسم‌ خورده‌ بود.
\v 15 و دست‌ خداوند نیز بر ایشان‌ می‌بود تا ایشان‌ را از میان‌ اردو بالكلّ هلاك‌ كند.
\v 16 پس‌ چون‌ جمیع‌ مردان‌ جنگی‌ از میان‌ قوم‌ بالكل‌ مردند،
\v 17 آنگاه‌ خداوند مرا خطاب‌ كرده‌، گفت:
\v 18 « تو امروز از عار كه‌ سرحد موآب‌ باشد، باید بگذری‌.
\v 19 و چون‌ به‌ مقابل‌ بنی‌عّمون‌ برسی‌ ایشان‌ را مرنجان‌ و با ایشان‌ منازعه‌ مكن‌، زیرا كه‌ از زمین‌ بنی‌عّمون‌ نصیبی‌ به‌ تو نخواهم‌ داد چونكه‌ آن‌ را به‌ بنی‌لوط‌ به‌ ملكیت‌ داده‌ام‌.
\v 20 (آن‌ نیز زمین‌ رفائیان‌ شمرده‌ می‌شود و رفائیان‌ پیشتر ساكن‌ آنجا بودند، لیكن‌ عَمُّونیان‌ ایشان‌ را زَمْزُمّیان‌ می‌خوانند.
\v 21 ایشان‌ قومی‌ عظیم‌ و كثیر و بلند قد مثل‌ عَناقیان‌ بودند، و خداوند آنها را از پیش‌ روی‌ ایشان‌ هلاك‌ كرد، پس‌ ایشان‌ را اخراج‌ نموده‌، در جای‌ ایشان‌ ساكن‌ شدند.
\v 22 چنانكه‌ برای‌ بنی‌عیسو كه‌ در سَعیر ساكنند عمل‌ نموده‌، حوریان‌ را از حضور ایشان‌ هلاك‌ ساخته‌، آنها را اخراج‌ نمودند، و تا امروز در جای‌ ایشان‌ ساكنند.
\v 23 و عِوّیان‌ را كه‌ در دهات‌ تا به‌ غَزّا ساكن‌ بودند كَفْتُوریان‌ كه‌ از كَفْتُور بیرون‌ آمدند هلاك‌ ساخته‌، در جای‌ ایشان‌ ساكن‌ شدند.)
\v 24 پس‌ برخیزید و كوچ‌ كرده‌، از وادی‌ اَرْنون‌ عبور كنید، اینك‌ سیحونِ اَمُوْری‌ ملك‌ حَشبون‌ و زمین‌ او را به‌ دست‌ تو دادم‌، به‌ تصرف‌ آن‌ شروع‌ كن‌ و با ایشان‌جنگ‌ نما.
\v 25 امروز شروع‌ كرده‌، خوف‌ و ترس‌ تو را بر قومهای‌ زیر تمام‌ آسمان‌ مستولی‌ می‌گردانم‌؛ و ایشان‌ آوازه‌ تو را شنیده‌، خواهند لرزید، و از ترس‌ تو مضطرب‌ خواهند شد.»
\v 26 پس‌ قاصدان‌ با سخنان‌ صلح‌آمیز از بیابان‌ قَدِیموت‌ نزد سیحون‌ ملك‌ حشبون‌ فرستاده‌، گفتم‌:
\v 27 « اجازت‌ بده‌ كه‌ از زمین‌ تو بگذرم‌، به‌ شاهراه‌ خواهم‌ رفت‌ و به‌ طرف‌ راست‌ یا چپ‌ میل‌ نخواهم‌ كرد.
\v 28 خوراك‌ را به‌ نقره‌ به‌ من‌ بفروش‌ تا بخورم‌، و آب‌ را به‌ نقره‌ به‌ من‌ بده‌ تا بنوشم‌، فقط‌ اجازت‌ بده‌ تا بر پایهای‌ خود بگذرم‌.
\v 29 چنانكه‌ بنی‌عیسو كه‌ در سعیر ساكنند و موآبیان‌ كه‌ در عار ساكنند به‌ من‌ رفتار نمودند، تا از اُرْدُن‌ به‌ زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ ما به‌ ما می‌دهد، عبور نمایم‌.»
\v 30 اما سیحون‌ ملك‌ حشبون‌ نخواست‌ كه‌ ما را از سرحد خود راه‌ بدهد، زیرا كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ تو روح‌ او را به‌ قساوت‌ و دل‌ او را به‌ سختی‌ واگذاشت‌، تا او را چنانكه‌ امروز شده‌ است‌، به‌ دست‌ تو تسلیم‌ نماید.
\v 31 و خداوند مرا گفت‌: «اینك‌ به‌ تسلیم‌ نمودن‌ سیحون‌ و زمین‌ او به‌ دست‌ تو شروع‌ كردم‌، پس‌ بنا به‌ تصرف‌ آن‌ بنما تا زمین‌ او را مالك‌ شوی‌.»
\v 32 آنگاه‌ سیحون‌ با تمامی‌ قوم‌ خود به‌ مقابله‌ ما برای‌ جنگ‌ كردن‌ در یاهَص‌ بیرون‌ آمدند.
\v 33 و یهُوَه‌ خدای‌ ما او را به‌ دست‌ ما تسلیم‌ نموده‌، او را با پسرانش‌ و جمیع‌ قومش‌ زدیم‌.
\v 34 و تمامی‌ شهرهای‌ او را در آنوقت‌ گرفته‌، مردان‌ و زنان‌ و اطفال‌ هر شهر را هلاك‌ كردیم‌ كه‌ یكی‌ را باقی‌نگذاشتیم‌.
\v 35 لیكن‌ بهایم‌ را با غنیمت‌ شهرهایی‌ كه‌ گرفته‌ بودیم‌، برای‌ خود به‌ غارت‌ بردیم‌.
\v 36 از عروعیر كه‌ بركناره‌ وادی‌ اَرْنون‌ است‌، و شهری‌ كه‌ در وادی‌ است‌، تا جِلْعاد قریه‌ای‌ نبود كه‌ به‌ ما ممتنع‌ باشد، یهُوَه‌ خدای‌ ما همه‌ را به‌ ما تسلیم‌ نمود.
\v 37 لیكن‌ به‌ زمین‌ بنی‌عّمون‌ و به‌ تمامی‌ كناره‌ وادی‌ یبُّوق‌ و شهرهای‌ كوهستان‌، و به‌ هر جایی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ ما نهی‌ فرموده‌ بود، نزدیك‌ نشدیم‌.
\s5
\c 3
\p
\v 1 پس‌ برگشته‌، به‌ راه‌ باشان‌ رفتیم‌، و عوج‌مَلك‌ باشان‌ با تمامی‌ قوم‌ خود به‌ مقابله‌ ما بیرون‌ آمده‌، در اَدْرَعِی‌ جنگ‌ كرد.
\v 2 و خداوند مرا گفت‌: «از او مترس‌ زیرا كه‌ او و تمامی‌ قومش‌ و زمینش‌ را به‌ دست‌ تو تسلیم‌ نموده‌ام‌، تا بطوری‌ كه‌ با سیحون‌ مَلك‌ اموریان‌ كه‌ در حشبون‌ ساكن‌ بود، عمل‌ نمودی‌، با وی‌ نیز عمل‌ نمایی‌.»
\v 3 پس‌ یهُوَه‌، خدای‌ ما، عوج‌ ملك‌ باشان‌ را نیز و تمامی‌ قومش‌ را به‌ دست‌ ما تسلیم‌ نموده‌، او را به‌ حدی‌ شكست‌ دادیم‌ كه‌ احدی‌ از برای‌ وی‌ باقی‌ نماند.
\v 4 و در آنوقت‌ همه‌ شهرهایش‌ را گرفتیم‌، و شهری‌ نماند كه‌ از ایشان‌ نگرفتیم‌، یعنی‌ شصت‌ شهر و تمامی‌ مرزبوم‌ اَرْجوب‌ كه‌ مملكت‌ عوج‌ در باشان‌ بود.
\v 5 جمیع‌ اینها شهرهای‌ حصاردار با دیوارهای‌ بلند و دروازه‌ها و پشت‌بندها بود، سوای‌ قُرای‌ بی‌حصارِ بسیار كثیر.
\v 6 و آنها را بالكلّ هلاك‌ كردیم‌، چنانكه‌ با سیحون‌، ملك‌ حَشبون‌ كرده‌ بودیم‌؛ هر شهر را با مردان‌ و زنان‌ و اطفال‌ هلاك‌ ساختیم‌.
\v 7 و تمامی‌ بهایم‌ و غنیمت‌ شهرها را برای‌ خود به‌ غارت‌ بردیم‌.
\v 8 و در آن‌ وقت‌ زمین‌ را از دست‌ دو مَلِك‌اَموریان‌ كه‌ به‌ آن‌ طرف‌ اُرْدُن‌ بودند، از وادی‌ اَرْنُون‌ تا جبل‌ حرمون‌، گرفتیم‌.
\v 9 (و این‌ حرمون‌ را صیدونیان‌ سِرْیون‌ می‌خوانند و اموریان‌ آن‌ را سِنیرْ می‌خوانند.)
\v 10 تمام‌ شهرهای‌ هامون‌ و تمامی‌ جلعاد و تمامی‌ باشان‌ تا سَلخَه‌ و اَدْرَعِی‌ كه‌ شهرهای‌ مملكت‌ عوج‌ در باشان‌ بود.
\v 11 زیرا كه‌ عوج‌ ملك‌ باشان‌ از بقیه‌ رفائیان‌ تنها باقی‌ مانده‌ بود. اینك‌ تخت‌ خواب‌ او تخت‌ آهنین‌ است‌ آیا آن‌ در رَبَت‌ بنی‌عمّون‌ نیست‌. و طولش‌ نه‌ ذراع‌ و عرضش‌ چهار ذراع‌ برحسب‌ ذراع‌ آدمی‌ می‌باشد.
\v 12 و این‌ زمین‌ را در آن‌ وقت‌ به‌ تصرف‌ آوردیم‌، و آن‌ را از عَروعیر كه‌ بركنار وادی‌ ارنون‌ است‌ و نصف‌ كوهستان‌ جلعاد و شهرهایش‌ را به‌ رؤبینیان‌ و جادیان‌ دادم‌.
\v 13 و بقیه‌ جلعاد و تمامی‌ باشان‌ را كه‌ مملكت‌ عوج‌ باشد، به‌ نصف‌ سبط‌ منسّی‌ دادم‌، یعنی‌ تمامی‌ مرزبوم‌ ارجوب‌ را با تمامی‌ باشان‌ كه‌ زمین‌ رفائیان‌ نامیده‌ می‌شود.
\v 14 یائیر بن‌ منسّی‌ تمامی‌ مرزبوم‌ ارجوب‌ را تا حدِّ جَشوریان‌ و مَعْكِیان‌ گرفت‌، و آنها را تا امروز به‌ اسم‌ خود باشان‌، حَوُّوت‌ یائیر نامید.
\v 15 و جلعاد را به‌ ماكیر دادم‌.
\v 16 و به‌ رؤبینیان‌ و جادیان‌، از جلعاد تا وادی‌ اِرنون‌، هم‌ وسط‌ وادی‌ و هم‌ كناره‌اش‌ تا وادی‌ یبُّوق‌ را كه‌ حد بنی‌عمّون‌ باشد، دادم‌.
\v 17 و عَرَبَه‌ را نیز و اُرْدُن‌ و كناره‌اش‌ را از كِنِّرِتْ تا دریای‌ عربه‌ كه‌ بحرالملح‌ باشد، زیر دامنه‌های‌ فِسْجَه‌ به‌ طرف‌ مشرق‌ دادم‌.
\v 18 و در آن‌ وقت‌ به‌ شما امر فرموده‌، گفتم‌: «یهُوَه‌ خدای‌ شما این‌ زمین‌ را به‌ شما داده‌ است‌ تا آن‌ را به‌ تصرف‌ آورید؛ پس‌ جمیع‌ مردان‌ جنگی‌شما مهیا شده‌، پیش‌ روی‌ برادران‌ خود، بنی‌اسرائیل‌، عبور كنید.
\v 19 لیكن‌ زنان‌ و اطفال‌ و مواشی‌ شما، چونكه‌ می‌دانم‌ مواشی‌ بسیار دارید، در شهرهای‌ شما كه‌ به‌ شما دادم‌، بمانند،
\v 20 تا خداوند به‌ برادران‌ شما مثل‌ شما آرامی‌ دهد، و ایشان‌ نیز زمینی‌ را كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ شما به‌ آنطرف‌ اُرْدُن‌ به‌ ایشان‌ می‌دهد، به‌ تصرف‌ آورند؛ آنگاه‌ هریكی‌ از شما به‌ ملك‌ خود كه‌ به‌ شما دادم‌، برگردید.»
\v 21 و در آن‌ وقت‌ یوشع‌ را امر فرموده‌، گفتم‌: «هرآنچه‌ یهُوَه‌، خدای‌ شما، به‌ این‌ دو پادشاه‌ كرده‌ است‌، چشمان‌ تو دید. پس‌ خداوند با تمامی‌ ممالكی‌ كه‌ بسوی‌ آنها عبور می‌كنی‌، چنین‌ خواهد كرد.
\v 22 از ایشان‌ مترسید زیرا كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ شماست‌ كه‌ برای‌ شما جنگ‌ می‌كند.»
\v 23 و در آنوقت‌ نزد خداوند استغاثه‌ كرده‌، گفتم‌:
\v 24 « ای‌ خداوند یهُوَه‌ تو به‌ نشان‌ دادن‌ عظمت‌ و دست‌ قوی‌ خود به‌ بنده‌ات‌ شروع‌ كرده‌ای‌، زیرا كدام‌ خداست‌ در آسمان‌ یا در زمین‌ كه‌ مثل‌ اعمال‌ و جبروت‌ تو می‌تواند عمل‌ نماید.
\v 25 تمنّا اینكه‌ عبور نمایم‌ و زمین‌ نیكو را كه‌ به‌ آنطرف‌ اُرْدُن‌ است‌ و این‌ كوه‌ نیكو و لُبْنان‌ را ببینم‌.»
\v 26 لیكن‌ خداوند بخاطر شما با من‌ غضبناك‌ شده‌، مرا اجابت‌ ننمود و خداوند مرا گفت‌: «تو را كافی‌ است‌. بار دیگر درباره‌ این‌ امر با من‌ سخن‌ مگو.
\v 27 به‌ قله‌ فِسْجه‌ برآی‌ و چشمان‌ خود را به‌ طرف‌ مغرب‌ و شمال‌ و جنوب‌ و مشرق‌ بلند كرده‌، به‌ چشمان‌ خود ببین‌، زیرا كه‌ از این‌ اُرْدُن‌ نخواهی‌گذشت‌.
\v 28 اما یوشع‌ را امر فرموده‌، او را دلیر و قوی‌ گردان‌، زیرا كه‌ او پیش‌ این‌ قوم‌ عبور نموده‌، زمینی‌ را كه‌ تو خواهی‌ دید، برای‌ ایشان‌ تقسیم‌ خواهد نمود.»
\v 29 پس‌ در درّه‌، در برابر بیت‌فَغُور توقف‌ نمودیم‌.
\s5
\c 4
\p
\v 1 پس‌ الا´ن‌ ای‌ اسرائیل‌، فرایض‌ و احكامی‌ را كه‌ من‌ به‌ شما تعلیم‌ می‌دهم‌ تا آنها را بجا آورید بشنوید، تا زنده‌ بمانید و داخل‌ شده‌، زمینی‌ را كه‌ یهُوَه‌، خدای‌ پدران‌ شما، به‌ شما می‌دهد به‌ تصرّف‌ آورید.
\v 2 بر كلامی‌ كه‌ من‌ به‌ شما امر می‌فرمایم‌ چیزی‌ میفزایید و چیزی‌ از آن‌ كم‌ منمایید، تا اوامر یهُوَه‌ خدای‌ خود را كه‌ به‌ شما امر می‌فرمایم‌، نگاه‌ دارید.
\v 3 چشمان‌ شما آنچه‌ را خداوند در بَعل‌فغور كرد دید، زیرا هركه‌ پیروی‌ بَعل‌فغور كرد، یهُوَه‌ خدای‌ تو، او را از میان‌ تو هلاك‌ ساخت‌.
\v 4 اما جمیع‌ شما كه‌ به‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود مُلصق‌ شدید، امروز زنده‌ ماندید.
\v 5 اینك‌ چنانكه‌ یهُوَه‌، خدایم‌، مرا امر فرموده‌ است‌، فرایض‌ و احكام‌ به‌ شما تعلیم‌ نمودم‌، تا در زمینی‌ كه‌ شما داخل‌ آن‌ شده‌، به‌ تصرف‌ می‌آورید، چنان‌ عمل‌ نمایید.
\v 6 پس‌ آنها را نگاه‌ داشته‌، بجا آورید زیرا كه‌ این‌ حكمت‌ و فطانت‌ شماست‌، در نظر قومهایی‌ كه‌ چون‌ این‌ فرایض‌ را بشنوند، خواهند گفت‌: «هرآینه‌ این‌ طایفه‌ای‌ بزرگْ، قوم‌ حكیم‌، و فطانت‌ پیشه‌اند.»
\v 7 زیرا كدام‌ قوم‌ بزرگ‌ است‌ كه‌ خدا نزدیك‌ ایشان‌ باشد چنانكه‌ یهُوَه‌، خدای‌ ما است‌، در هروقت‌ كه‌ نزد او دعا می‌كنیم‌؟
\v 8 و كدام‌ طایفۀ بزرگ‌ است‌ كه‌فرایض‌ و احكام‌ عادله‌ای‌ مثل‌ تمام‌ این‌ شریعتی‌ كه‌ من‌ امروز پیش‌ شما می‌گذارم‌، دارند؟
\v 9 لیكن‌ احتراز نما و خویشتن‌ را بسیار متوجه‌ باش‌، مبادا این‌ چیزهایی‌ را كه‌ چشمانت‌ دیده‌ است‌ فراموش‌ كنی‌ و مبادا اینها در تمامی‌ ایام‌ عمرت‌ از دل‌ تو محو شود، بلكه‌ آنها را به‌ پسرانت‌ و پسران‌ پسرانت‌ تعلیم‌ ده‌.
\v 10 در روزی‌ كه‌ در حضور یهُوَه‌ خدای‌ خود در حوریب‌ ایستاده‌ بودی‌ و خداوند به‌ من‌ گفت‌: «قوم‌ را نزد من‌ جمع‌ كن‌ تا كلمات‌ خود را به‌ ایشان‌ بشنوانم‌، تا بیاموزند كه‌ در تمامی‌ روزهایی‌ كه‌ برروی‌ زمین‌ زنده‌ باشند از من‌ بترسند، و پسران‌ خود را تعلیم‌ دهند.»
\v 11 و شما نزدیك‌ آمده‌، زیر كوه‌ ایستادید؛ و كوه‌ تا به‌ وسط‌ آسمان‌ به‌ آتش‌ و تاریكی‌ و ابرها و ظلمت‌ غلیظ‌ می‌سوخت‌.
\v 12 و خداوند با شما از میان‌ آتش‌ متكلّم‌ شد، و شما آواز كلمات‌ را شنیدید، لیكن‌ صورتی‌ ندیدید، بلكه‌ فقط‌ آواز را شنیدید.
\v 13 و عهد خود را كه‌ شما را به‌ نگاه‌ داشتن‌ آن‌ مأمور فرمود، برای‌ شما بیان‌ كرد، یعنی‌ ده‌ كلمه‌ را و آنها را بر دو لوح‌ سنگ‌ نوشت‌.
\v 14 و خداوند مرا در آنوقت‌ امر فرمود كه‌ فرایض‌ و احكام‌ را به‌ شما تعلیم‌ دهم‌، تا آنها را در زمینی‌ كه‌ برای‌ تصرّفش‌ به‌ آن‌ عبور می‌كنید، بجا آورید.
\v 15 پس‌ خویشتن‌ را بسیار متوجه‌ باشید، زیرا در روزی‌ كه‌ خداوند با شما در حوریب‌ از میان‌ آتش‌ تكلّم‌ می‌نمود، هیچ‌ صورتی‌ ندیدید.
\v 16 مبادا فاسد شوید و برای‌ خود صورت‌تراشیده‌، یا تمثال‌ هر شكلی‌ از شبیه‌ ذكور یا اُناث‌ بسازید،
\v 17 یا شبیه‌ هر بهیمه‌ای‌ كه‌ بر روی‌ زمین‌ است‌، یا شبیه‌ هر مرغ‌ بالدار كه‌ در آسمان‌ می‌پرد،
\v 18 یا شبیه‌ هر خزنده‌ای‌ بر زمین‌ یا شبیه‌ هر ماهی‌ای‌ كه‌ در آبهای‌ زیر زمین‌ است‌.
\v 19 و مبادا چشمان‌ خود را بسوی‌ آسمان‌ بلند كنی‌، و آفتاب‌ و ماه‌ و ستارگان‌ و جمیع‌ جنود آسمان‌ را دیده‌، فریفته‌ شوی‌ و سجده‌ كرده‌، آنها را كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ برای‌ تمامی‌ قومهایی‌ كه‌ زیر تمام‌ آسمانند، تقسیم‌ كرده‌ است‌، عبادت‌ نمایی.
\v 20 لیكن‌ خداوند شما را گرفته‌، از كوره‌ آهن‌ از مصر بیرون‌ آورد تا برای‌ او قوم‌ میراث‌ باشید، چنانكه‌ امروز هستید.
\v 21 و خداوند بخاطر شما بر من‌ غضبناك‌ شده‌، قسم‌ خورد كه‌ از اُرْدُنّ عبور نكنم‌ و به‌ آن‌ زمین‌ نیكو كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو برای‌ ملكیت‌ می‌دهد، داخل‌ نشوم‌.
\v 22 بلكه‌ من‌ در این‌ زمین‌ خواهم‌ مرد و از اُرْدُن‌ عبور نخواهم‌ كرد؛ لیكن‌ شما عبور خواهید كرد، و آن‌ زمین‌ نیكو را به‌ تصرّف‌ خواهید آورد.
\v 23 پس‌ احتیاط‌ نمایید، مبادا عهد یهُوَه‌، خدای‌ خود را كه‌ با شما بسته‌ است‌ فراموش‌ نمایید، و صورت‌ تراشیده‌ یا شبیه‌ هر چیزی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو نهی‌ كرده‌ است‌، برای‌ خود بسازی‌.
\v 24 زیرا كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ آتش‌ سوزنده‌ و خدای‌ غیور است‌.
\v 25 چون‌ پسران‌ و پسرانِ پسران‌ را تولید نموده‌، و در زمین‌ مدتی‌ ساكن‌ باشید، اگر فاسد شده‌، صورت‌ تراشیده‌، و شبیه‌ هرچیزی‌ را بسازید و آنچه‌ در نظر یهُوَه‌ خدای‌ شما بد است‌بجا آورده‌، او را غضبناك‌ سازید،
\v 26 آسمان‌ و زمین‌ را امروز بر شما شاهد می‌آورم‌ كه‌ از آن‌ زمینی‌ كه‌ برای‌ تصرّف‌ آن‌ از اُرْدُنّ بسوی‌ آن‌ عبور می‌كنید، البته‌ هلاك‌ خواهید شد و روزهای‌ خود را در آن‌ طویل‌ نخواهید ساخت‌، بلكه‌ بالكل‌ هلاك‌ خواهید شد.
\v 27 و خداوند شما را در میان‌ قومها پراكنده‌ خواهد نمود، و شما در میان‌ طوایفی‌ كه‌ خداوند شما را به‌ آنجا می‌برد، قلیل‌العدد خواهید ماند.
\v 28 و در آنجا خدایان‌ ساخته‌ شده‌ دست‌ انسان‌ از چوب‌ و سنگ‌ را عبادت‌ خواهید كرد، كه‌ نمی‌بینند و نمی‌شنوند و نمی‌خورند و نمی‌بویند.
\v 29 لیكن‌ اگر از آنجا یهُوَه‌ خدای‌ خود را بطلبی‌، او را خواهی‌ یافت‌، بشرطی‌ كه‌ او را به‌ تمامی‌ دل‌ و به‌ تمامی‌ جان‌ خود تفحص‌ نمایی‌.
\v 30 چون‌ در تنگی‌ گرفتار شوی‌، و جمیع‌ این‌ وقایع‌ برتو عارض‌ شود، در ایام‌ آخر بسوی‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود برگشته‌، آواز او را خواهی‌ شنید.
\v 31 زیرا كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ تو خدای‌ رحیم‌ است‌؛ تو را ترك‌ نخواهد كرد و تو را هلاك‌ نخواهد نمود، و عهد پدرانت‌ را كه‌ برای‌ ایشان‌ قسم‌ خورده‌ بود، فراموش‌ نخواهد كرد.
\v 32 زیرا كه‌ از ایام‌ پیشین‌ كه‌ قبل‌ از تو بوده‌ است‌، از روزی‌ كه‌ خدا آدم‌ را برزمین‌ آفرید، و از یك‌ كناره‌ آسمان‌ تا به‌ كناره‌ دیگر بپرس‌ كه‌ آیا مثل‌ این‌ امر عظیم‌ واقع‌ شده‌ یا مثل‌ این‌ شنیده‌ شده‌ است‌؟
\v 33 آیا قومی‌ هرگز آواز خدا را كه‌ از میان‌ آتش‌ متكلم‌ شود، شنیده‌ باشند و زنده‌ بمانند، چنانكه‌ تو شنیدی‌؟
\v 34 و آیا خدا عزیمت‌ كرد كه‌ برود و قومی‌ برای‌ خود از میان‌ قوم‌ دیگر بگیرد با تجربه‌ها و آیات‌ و معجزات‌ و جنگ‌ و دست‌قوی‌ و بازوی‌ دراز شده‌ و ترسهای‌ عظیم‌، موافق‌ هرآنچه‌ یهُوَه‌ خدای‌ شما برای‌ شما در مصر در نظر شما بعمل‌ آورد؟
\v 35 این‌ برتو ظاهر شد تا بدانی‌ كه‌ یهُوَه‌ خداست‌ و غیر از او دیگری‌ نیست‌.
\v 36 از آسمان‌ آواز خود را به‌ تو شنوانید تا تو را تأدیب‌ نماید، و برزمین‌ آتش‌ عظیم‌ خود را به‌ تو نشان‌ داد و كلام‌ او را از میان‌ آتش‌ شنیدی‌.
\v 37 و از این‌ جهت‌ كه‌ پدران‌ تو را دوست‌ داشته‌، ذریت‌ ایشان‌ را بعد از ایشان‌ برگزیده‌ بود، تو را به‌ حضرت‌ خود با قوّت‌ عظیم‌ از مصر بیرون‌ آورد.
\v 38 تا امت‌های‌ بزرگتر و عظیم‌تر از تو را پیش‌ روی‌ تو بیرون‌ نماید و تو را درآورده‌، زمین‌ ایشان‌ را برای‌ ملكیت‌ به‌ تو دهد، چنانكه‌ امروز شده‌ است‌.
\v 39 لهذا امروز بدان‌ و در دل‌ خود نگاه‌ دار كه‌ یهُوَه‌ خداست‌، بالا در آسمان‌ و پایین‌ برروی‌ زمین‌ و دیگری‌ نیست‌.
\v 40 و فرایض‌ و اوامر او را كه‌ من‌ امروز به‌ تو امر می‌فرمایم‌ نگاهدار، تا تو را و بعد از تو فرزندان‌ تو را نیكو باشد و تا روزهای‌ خود را بر زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو می‌دهد تا به‌ ابد طویل‌ نمایی‌.
\v 41 آنگاه‌ موسی‌ سه‌ شهر به‌ آن‌ طرف‌ اُرْدُنّ بسوی‌ مشرق‌ آفتاب‌ جدا كرد.
\v 42 تا قاتلی‌ كه‌ همسایه‌ خود را نادانسته‌ كشته‌ باشد و پیشتر با وی‌ بغض‌ نداشته‌ به‌ آنها فرار كند، و به‌ یكی‌ از این‌ شهرها فرار كرده‌، زنده‌ ماند.
\v 43 یعنی‌ باصَر در بیابان‌، در زمین‌ همواری‌ به‌ جهت‌ رؤبینیان‌، و راموت‌ در جلعاد به‌ جهت‌ جادیان‌، و جُولان‌ در باشان‌ به‌ جهت‌ مَنَسّیان‌.
\v 44 و این‌ است‌ شریعتی‌ كه‌ موسی‌ پیش‌ روی‌ بنی‌اسرائیل‌ نهاد.
\v 45 این‌ است‌ شهادات‌ و فرایض‌ و احكامی‌ كه‌ موسی‌ به‌ بنی‌اسرائیل‌ گفت‌، وقتی‌ كه‌ ایشان‌ از مصر بیرون‌ آمدند،
\v 46 به‌ آنطرف‌ اُرْدُنّ در درّه‌ مقابل‌ بیت‌فغور در زمین‌ سیحون‌، ملك‌ اموریان‌ كه‌ در حشبون‌ ساكن‌ بود، و موسی‌ و بنی‌اسرائیل‌ چون‌ از مصر بیرون‌ آمده‌ بودند او را مغلوب‌ ساختند،
\v 47 و زمین‌ او را و زمین‌ عوج‌ ملك‌ باشان‌ را، دو ملك‌ اموریانی‌ كه‌ به‌ آنطرف‌ اُرْدُنّ بسوی‌ مشرق‌ آفتاب‌ بودند، به‌ تصرف‌ آوردند،
\v 48 از عَروعیر كه‌ بر كناره‌ وادی‌ اَرْنون‌ است‌ تا جبل‌ سیئون‌ كه‌ حرمون‌ باشد،
\v 49 و تمامی‌ عَرَبَه‌ به‌ آنطرف‌ اُرْدُنّ بسوی‌ مشرق‌ تا دریای‌ عربه‌ زیر دامنه‌های‌ فِسْجَه‌.
\s5
\c 5
\p
\v 1 و موسی‌ تمامی‌ بنی‌اسرائیل‌ را خوانده‌، به ایشان‌ گفت‌: ای‌ اسرائیل‌ فرایض‌ و احكامی‌ را كه‌ من‌ امروز به‌ گوش‌ شما می‌گویم‌ بشنوید، تا آنها را یاد گرفته‌، متوجه‌ باشید كه‌ آنها را بجا آورید.
\v 2 یهُوَه‌ خدای‌ ما با ما در حوریب‌ عهد بست‌.
\v 3 خداوند این‌ عهد را با پدران‌ ما نبست‌، بلكه‌ با ما كه‌ جمیعاً امروز در اینجا زنده‌ هستیم‌.
\v 4 خداوند در كوه‌ از میان‌ آتش‌ با شما روبرو متكلم‌ شد.
\v 5 (من‌ در آن‌ وقت‌ میان‌ خداوند و شما ایستاده‌ بودم‌، تا كلام‌ خداوند را برای‌ شما بیان‌ كنم‌، زیرا كه‌ شما به‌ سبب‌ آتش‌ می‌ترسیدید و به‌ فراز كوه‌ برنیامدید) و گفت‌:
\v 6 « من‌ هستم‌ یهُوَه‌، خدای‌ تو، كه‌ تو را از زمین‌ مصر از خانه‌ بندگی‌ بیرون‌ آوردم‌.
\v 7 تو را به‌ حضور من‌ خدایان‌ دیگر نباشند.
\v 8 « به‌ جهت‌ خود صورت‌ تراشیده‌ یا هیچ‌ تمثالی‌ از آنچه‌ بالا در آسمان‌، یا از آنچه‌ پایین‌ در زمین‌، یا از آنچه‌ در آبهای‌ زیر زمین‌ است‌ مساز.
\v 9 آنها را سجده‌ و عبادت‌ منما. زیرا من‌ كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ تو هستم‌، خدای‌ غیورم‌، و گناه‌ پدران‌ را بر پسران‌ تا پشت‌ سوم‌ و چهارم‌ از آنانی‌ كه‌ مرا دشمن‌ دارند، می‌رسانم‌.
\v 10 و رحمت‌ می‌كنم‌ تا هزار پشت‌ برآنانی‌ كه‌ مرا دوست‌ دارند و احكام‌ مرا نگاه‌ دارند.
\v 11 « نام‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود را به‌ باطل‌ مبر، زیرا خداوند كسی‌ را كه‌ نام‌ او را به‌ باطل‌ بَرَد، بی‌گناه‌ نخواهد شمرد.
\v 12 « روز سَبَّت‌ را نگاه‌ دار و آن‌ را تقدیس‌ نما، چنانكه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو امر فرموده‌ است‌.
\v 13 شش‌ روز مشغول‌ باش‌ و هركار خود را بكن‌.
\v 14 اما روز هفتمین‌ سَبَّت‌ یهُوَه‌ خدای‌ توست‌. در آن‌ هیچكاری‌ مكن‌، تو و پسرت‌ و دخترت‌ و غلامت‌ و كنیزت‌ و گاوت‌ و الاغت‌ و همه‌ بهایمت‌ و مهمانت‌ كه‌ در اندرون‌ دروازه‌های‌ تو باشد، تا غلامت‌ و كنیزت‌ مثل‌ تو آرام‌ گیرند.
\v 15 و بیاد آور كه‌ در زمین‌ مصر غلام‌ بودی‌، و یهُوَه‌ خدایت‌ تو را به‌ دست‌ قوی‌ و بازوی‌ دراز از آنجا بیرون‌ آورد. بنابراین‌ یهُوَه‌، خدایت‌، تو را امر فرموده‌ است‌ كه‌ روز سَبَّت‌ را نگاه‌ داری‌.
\v 16 « پدر و مادر خود را حرمت‌ دار، چنانكه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ تو را امر فرموده‌ است‌، تا روزهایت‌دراز شود و تو را در زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو می‌بخشد، نیكویی‌ باشد.
\v 17 « قتل‌ مكن‌.
\v 18 و زنا مكن‌.
\v 19 و دزدی‌ مكن.
\v 20 و بر همسایه‌ خود شهادت‌ دروغ‌ مده‌.
\v 21 و بر زن‌ همسایه‌ات‌ طمع‌ مورز، و به‌ خانه‌ همسایه‌ات‌ و به‌ مزرعه‌ او و به‌ غلامش‌ و كنیزش‌ و گاوش‌ و الاغش‌ و به‌ هرچه‌ از آنِ همسایه‌ تو باشد، طمع‌ مكن‌.»
\v 22 این‌ سخنان‌ را خداوند به‌ تمامی‌ جماعت‌ شما در كوه‌ از میان‌ آتش‌ و ابر و ظلمت‌ غلیظ‌ به‌ آواز بلند گفت‌، و بر آنها چیزی‌ نیفزود و آنها را بر دو لوح‌ سنگ‌ نوشته‌، به‌ من‌ داد.
\v 23 و چون‌ شما آن‌ آواز را از میان‌ تاریكی‌ شنیدید، و كوه‌ به‌ آتش‌ می‌سوخت‌، شما با جمیع‌ رؤسای‌ اسباط‌ و مشایخ‌ خود نزد من‌ آمده‌،
\v 24 گفتید: اینك‌ یهُوَه‌، خدای‌ ما، جلال‌ و عظمت‌ خود را بر ما ظاهر كرده‌ است‌، و آواز او را از میان‌ آتش‌ شنیدیم‌؛ پس‌ امروز دیدیم‌ كه‌ خدا با انسان‌ سخن‌ می‌گوید و زنده‌ است‌.
\v 25 و اما الا´ن‌ چرا بمیریم‌ زیرا كه‌ این‌ آتشِ عظیمْ ما را خواهد سوخت‌؛ اگر آواز یهُوَه‌ خدای‌ خود را دیگر بشنویم‌، خواهیم‌ مُرد.
\v 26 زیرا از تمامی‌ بشر كیست‌ كه‌ مثل‌ ما آواز خدای‌ حی را كه‌ از میان‌ آتش‌ سخن‌ گوید، بشنود و زنده‌ ماند؟
\v 27 تو نزدیك‌ برو و هرآنچه‌ یهُوَه‌ خدای‌ ما بگوید، بشنو و هرآنچه‌ یهُوَه‌ خدای‌ ما به‌ تو بگوید برای‌ ما بیان‌ كن‌، پس‌ خواهیم‌ شنید و به‌ عمل‌ خواهیم‌ آورد.
\v 28 و خداوند آواز سخنان‌ شما را كه‌ به‌ من‌گفتید شنید، و خداوند مرا گفت‌: «آواز سخنان‌ این‌ قوم‌ را كه‌ به‌ تو گفتند، شنیدم‌؛ هرچه‌ گفتند نیكو گفتند.
\v 29 كاش‌ كه‌ دلی‌ را مثل‌ این‌ داشتند تا از من‌ می‌ترسیدند، و تمامی‌ اوامر مرا در هر وقت‌ بجا می‌آوردند، تا ایشان‌ را و فرزندان‌ ایشان‌ را تا به‌ ابد نیكو باشد.
\v 30 برو و ایشان‌ را بگو به‌ خیمه‌های‌ خود برگردید.
\v 31 و اما تو در اینجا پیش‌ من‌ بایست‌، تا جمیع‌ اوامر و فرایض‌ و احكامی‌ را كه‌ می‌باید به‌ ایشان‌ تعلیم‌ دهی‌ به‌ تو بگویم‌، و آنها را در زمینی‌ كه‌ من‌ به‌ ایشان‌ می‌دهم‌ تا در آن‌ تصرّف‌ نمایند، بجا آورند.»
\v 32 پس‌ توجه‌ نمایید تا آنچه‌ یهُوَه‌، خدای‌ شما، به‌ شما امر فرموده‌ است‌، به‌ عمل‌ آورید، و به‌ راست‌ و چپ‌ انحراف‌ منمایید.
\v 33 در تمامی‌ آن‌ طریقی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدای‌ شما، به‌ شما امر فرموده‌ است‌، سلوك‌ نمایید، تا برای‌ شما نیكو باشد و ایام‌ خود را در زمینی‌ كه‌ به‌ تصرف‌ خواهید آورد، طویل‌ نمایید.
\s5
\c 6
\p
\v 1 و این‌ است‌ اوامر و فرایض‌ و احكامی‌ كه یهُوَه‌، خدای‌ شما، امر فرمود كه‌ به‌ شما تعلیم‌ داده‌ شود، تا آنها را در زمینی‌ كه‌ شما بسوی‌ آن‌ برای‌ تصرفش‌ عبور می‌كنید، بجا آورید.
\v 2 و تا از یهُوَه‌ خدای‌ خود ترسان‌ شده‌، جمیع‌ فرایض‌ و اوامر او را كه‌ من‌ به‌ شما امر می‌فرمایم‌ نگاه‌ داری‌، تو و پسرت‌ و پسر پسرت‌، در تمامی‌ ایام‌ عمرت‌ و تا عمر تو دراز شود.
\v 3 پس‌ ای‌ اسرائیل‌ بشنو، وبه‌ عمل‌ نمودنِ آن‌ متوجه‌ باش‌، تا برای‌ تو نیكو باشد، و بسیار افزوده‌ شوی‌ در زمینی‌ كه‌ به‌ شیر و شهد جاری‌ است‌، چنانكه‌ یهُوَه‌ خدای‌ پدرانت‌ تو را وعده‌ داده‌ است‌.
\v 4 ای‌ اسرائیل‌ بشنو، یهُوَه‌، خدای‌ ما، یهُوَه‌ واحد است‌.
\v 5 پس‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود را به‌ تمامی‌ جان‌ و تمامی‌ قوت‌ خود محبت‌ نما.
\v 6 و این‌ سخنانی‌ كه‌ من‌ امروز تو را امر می‌فرمایم‌، بر دل‌ تو باشد.
\v 7 و آنها را به‌ پسرانت‌ به‌ دقت‌ تعلیم‌ نما، و حین‌ نشستنت‌ در خانه‌، و رفتنت‌ به‌ راه‌، و وقت‌ خوابیدن‌ و برخاستنت‌ از آنها گفتگو نما.
\v 8 و آنها را بردست‌ خود برای‌ علامت‌ ببند، و در میان‌ چشمانت‌ عصابه‌ باشد.
\v 9 و آنها را بر باهوهای‌ در خانه‌ات‌ و بر دروازه‌هایت‌ بنویس‌.
\v 10 و چون‌ یهُوَه‌، خدایت‌، تو را به‌ زمینی‌ كه‌ برای‌ پدرانت‌ ابراهیم‌ و اسحاق‌ و یعقوب‌ قسم‌ خُوْرد كه‌ به‌ تو بدهد، درآوَرَد، به‌ شهرهای‌ بزرگ‌ و خوشنمایی‌ كه‌ تو بنا نكرده‌ای‌،
\v 11 و به‌ خانه‌های‌ پر از هر چیز نیكو كه‌ پر نكرده‌ای‌، و حوضهای‌ كنده‌ شده‌ای‌ كه‌ نكنده‌ای‌، و تاكستانها و باغهای‌ زیتونی‌ كه‌ غرس‌ ننموده‌ای‌، و از آنها خورده‌، سیر شدی‌،
\v 12 آنگاه‌ با حذر باش‌ مبادا خداوند را كه‌ تو را از زمین‌ مصر، از خانه‌ بندگی‌ بیرون‌ آورْد، فراموش‌ كنی‌.
\v 13 از یهُوَه‌ خدای‌ خود بترس‌ و او را عبادت‌ نما و به‌ نام‌ او قسم‌ بخور.
\v 14 خدایان‌ دیگر را از خدایان‌ طوایفی‌ كه‌ به‌ اطراف‌ تو می‌باشند، پیروی‌ منمایید.
\v 15 زیرا یهُوَه‌ خدای‌ تو در میان‌ تو خدای‌ غیور است‌، مبادا غضب‌ یهُوَه‌،خدایت‌، برتو افروخته‌ شود، و تو را از روی‌ زمین‌ هلاك‌ سازد.
\v 16 یهُوَه‌ خدای‌ خود را میازمایید، چنانكه‌ او را در مسّا آزمودید.
\v 17 توجه‌ نمایید تا اوامر یهُوَه‌ خدای‌ خود را و شهادات‌ و فرایض‌ او را كه‌ به‌ شما امر فرموده‌ است‌، نگاه‌ دارید.
\v 18 و آنچه‌ در نظر خداوند راست‌ و نیكوست‌، به‌ عمل‌ آور تا برای‌ تو نیكو شود، و داخل‌ شده‌ آن‌ زمین‌ نیكو را كه‌ خداوند برای‌ پدرانت‌ قسم‌ خورد به‌ تصرف‌ آوری‌.
\v 19 و تا جمیع‌ دشمنانت‌ را از حضورت‌ اخراج‌ نماید، چنانكه‌ خداوند گفته‌ است‌.
\v 20 چون‌ پسر تو در ایام‌ آینده‌ از تو سؤال‌ نموده‌، گوید كه‌ مراد از این‌ شهادات‌ و فرایض‌ و احكامی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ ما به‌ شما امر فرموده‌ است‌، چیست‌؟
\v 21 پس‌ به‌ پسر خود بگو: ما در مصر غلام‌ فرعون‌ بودیم‌، و خداوند ما را از مصر با دست‌ قوی‌ بیرون‌ آورد.
\v 22 و خداوند آیات‌ و معجزات‌ عظیم‌ و ردی‌ بر مصر و فرعون‌ و تمامی‌ اهل‌ خانه‌ او در نظر ما ظاهر ساخت‌.
\v 23 و ما را از آنجا بیرون‌ آورد تا ما را به‌ زمینی‌ كه‌ برای‌ پدران‌ ما قسم‌ خورد كه‌ به‌ ما بدهد، درآورد.
\v 24 و خداوند ما را مأمور داشت‌ كه‌ تمام‌ این‌ فرایض‌ را بجا آورده‌، از یهُوَه‌ خدای‌ خود بترسیم‌، تا برای‌ ما همیشه‌ نیكو باشد و ما را زنده‌ نگاه‌ دارد، چنانكه‌ تا امروز شده‌ است‌.
\v 25 و برای‌ ما عدالت‌ خواهد بود كه‌ متوجه‌ شویم‌ كه‌ جمیع‌ این‌ اوامر را به‌ حضور یهُوَه‌ خدای‌ خود بجا آوریم‌، چنانكه‌ ما را امر فرموده‌ است‌.
\s5
\c 7
\p
\v 1 چون‌ یهُوَه‌، خدایت‌، تو را به‌ زمینی‌ كه‌ برای تصرفش‌ به‌ آنجا می‌روی‌ درآورد، و امت‌های‌ بسیار را كه‌ حِتیان‌ و جِرْجاشیان‌ و اموریان‌ و كنعانیان‌ و فِرِزِّیان‌ و حِوِّیان‌ و یبُوْسِیان‌، هفت‌ امت‌ بزرگتر و عظیم‌تر از تو باشند، از پیش‌ تو اخراج‌ نماید.
\v 2 و چون‌ یهُوَه‌ خدایت‌، ایشان‌ را به‌ دست‌ تو تسلیم‌ نماید، و تو ایشان‌ را مغلوب‌ سازی‌، آنگاه‌ ایشان‌ را بالكلّ هلاك‌ كن‌، و با ایشان‌ عهد مبند و بر ایشان‌ ترحم‌ منما.
\v 3 و با ایشان‌ مصاهرت‌ منما؛ دختر خود را به‌ پسر ایشان‌ مده‌، و دختر ایشان‌ را برای‌ پسر خود مگیر.
\v 4 زیراكه‌ اولاد تو را از متابعت‌ من‌ برخواهند گردانید، تا خدایان‌ غیر را عبادت‌ نمایند، و غضب‌ خداوند برشما افروخته‌ شده‌، شما را بزودی‌ هلاك‌ خواهد ساخت‌.
\v 5 بلكه‌ با ایشان‌ چنین‌ عمل‌ نمایید؛ مذبحهای‌ ایشان‌ را منهدم‌ سازید، و تمثالهای‌ ایشان‌ را بشكنید و اشیریم‌ ایشان‌ را قطع‌ نمایید، و بُتهای‌ تراشیده‌ ایشان‌ را به‌ آتش‌ بسوزانید.
\v 6 زیرا كه‌ تو برای‌ یهُوَه‌، خدایت‌، قوم‌ مقدس‌ هستی‌. یهُوَه‌ خدایت‌ تو را برگزیده‌ است‌ تا از جمیع‌ قومهایی‌ كه‌ بر روی‌ زمین‌اند، قوم‌ مخصوص‌ برای‌ خود او باشی‌.
\v 7 خداوند دل‌ خود را با شما نبست‌ و شما را برنگزید از این‌ سبب‌ كه‌ از سایر قومها كثیرتر بودید، زیرا كه‌ شما از همه‌ قومها قلیلتر بودید.
\v 8 لیكن‌ از این‌ جهت‌ كه‌ خداوند شما را دوست‌ می‌داشت‌، و می‌خواست‌ قسم‌ خود را كه‌ برای‌ پدران‌ شما خورده‌ بود، بجا آورد. پس‌ خداوندشما را با دست‌ قوی‌ بیرون‌ آورد، و از خانه‌ بندگی‌ از دست‌ فرعون‌، پادشاه‌ مصر، فدیه‌ داد.
\v 9 پس‌ بدان‌ كه‌ یهُوَه‌، خدای‌ تو، اوست‌ خدا، خدای‌ امین‌ كه‌ عهد و رحمت‌ خود را با آنانی‌ كه‌ او را دوست‌ می‌دارند و اوامر او را بجا می‌آورند تا هزار پشت‌ نگاه‌ می‌دارد.
\v 10 و آنانی‌ را كه‌ او را دشمن‌ دارند، بر روی‌ ایشان‌ مكافات‌ رسانیده‌، ایشان‌ را هلاك‌ می‌سازد. و به‌ هركه‌ او را دشمن‌ دارد، تأخیر ننموده‌، او را بر رویش‌ مكافات‌ خواهد رسانید.
\v 11 پس‌ اوامر و فرایض‌ و احكامی‌ را كه‌ من‌ امروز به‌ جهت‌ عمل‌ نمودن‌ به‌ تو امر می‌فرمایم‌، نگاه‌ دار.
\v 12 پس‌ اگر این‌ احكام‌ را بشنوید و آنها را نگاه‌ داشته‌، بجا آورید، آنگاه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ عهد و رحمت‌ را كه‌ برای‌ پدرانت‌ قسم‌ خورده‌ است‌، با تو نگاه‌ خواهد داشت‌.
\v 13 و تو را دوست‌ داشته‌، بركت‌ خواهد داد، و خواهد افزود، و میوه‌ بطن‌ تو و میوه‌ زمین‌ تو را و غله‌ و شیره‌ و روغن‌ تو را و نتایج‌ رمه‌ تو را و بچه‌های‌ گله‌ تو را، در زمینی‌ كه‌ برای‌ پدرانت‌ قسم‌ خورد كه‌ به‌ تو بدهد، بركت‌ خواهد داد.
\v 14 از همه‌ قومها مبارك‌تر خواهی‌ شد، و در میان‌ شما و بهایم‌ شما، نر یا ماده‌، نازاد نخواهد بود.
\v 15 و خداوند هر بیماری‌ را از تو دور خواهد كرد، و هیچكدام‌ از مرضهای‌ بد مصر را كه‌ می‌دانی‌، برتو عارض‌ نخواهد گردانید، بلكه‌ برتمامی‌ دشمنانت‌ آنها را خواهد آورد.
\v 16 و تمامی‌ قومها را كه‌ یهُوَه‌ بدست‌ تو تسلیم‌ می‌كند هلاك‌ ساخته‌، چشم‌ تو برآنها ترحم‌ ننماید، و خدایان‌ ایشان‌ را عبادت‌ منما، مبادا برای‌ تو دام‌ باشد.
\v 17 و اگر در دلت‌ گویی‌ كه‌ این‌ قومها از من‌ زیاده‌اند، چگونه‌ توانم‌ ایشان‌ را اخراج‌ نمایم‌؟
\v 18 از ایشان‌ مترس‌ بلكه‌ آنچه‌ را یهُوَه‌ خدایت‌ با فرعون‌ و جمیع‌ مصریان‌ كرد، نیكو بیاد آور.
\v 19 یعنی‌ تجربه‌های‌ عظیمی‌ را كه‌ چشمانت‌ دیده‌ است‌، و آیات‌ و معجزات‌ و دست‌ قوی‌ و بازوی‌ دراز را كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، تو را به‌ آنها بیرون‌ آورد. پس‌ یهُوَه‌، خدایت‌، با همه‌ قومهایی‌ كه‌ از آنها می‌ترسی‌، چنین‌ خواهد كرد.
\v 20 و یهُوَه‌ خدایت‌ نیز زنبورها در میان‌ ایشان‌ خواهد فرستاد، تا باقی‌ماندگان‌ و پنهان‌شدگان‌ ایشان‌ از حضور تو هلاك‌ شوند.
\v 21 از ایشان‌ مترس‌ زیرا یهُوَه‌ خدایت‌ كه‌ در میان‌ توست‌، خدای‌ عظیم‌ و مُهیب‌ است‌.
\v 22 و یهُوَه‌، خدایت‌، این‌ قومها را از حضور تو به‌ تدریج‌ اخراج‌ خواهد نمود، ایشان‌ را بزودی‌ نمی‌توانی‌ تلف‌ نمایی‌ مبادا وحوش‌ صحرا برتو زیاد شوند.
\v 23 لیكن‌ یهُوَه‌ خدایت‌، ایشان‌ را به‌ دست‌ تو تسلیم‌ خواهد كرد، و ایشان‌ را به‌ اضطراب‌ عظیمی‌ پریشان‌ خواهد نمود تا هلاك‌ شوند.
\v 24 و ملوك‌ ایشان‌ را بدست‌ تو تسلیم‌ خواهد نمود، تا نام‌ ایشان‌ را از زیر آسمان‌ محو سازی‌، و كسی‌ یارای‌ مقاومت‌ با تو نخواهد داشت‌ تا ایشان‌ را هلاك‌ سازی‌.
\v 25 و تمثالهای‌ خدایان‌ ایشان‌ را به‌ آتش‌ بسوزانید، به‌ نقره‌ و طلایی‌ كه‌ بر آنهاست‌، طمع‌ مورز، و برای‌ خود مگیـر، مبادا از آنها به‌ دام‌ گرفتار شوی‌، چونكه‌ نزد یهُوَه‌، خدای‌ تو، مكروه‌ است‌.
\v 26 و چیز مكروه‌ را به‌ خانه‌ خود میاور، مبادا مثل‌ آن‌ حرام‌ شوی‌، از آن‌ نهایت‌ نفرت‌ و كراهت‌ دار چونكه‌ حرام‌ است‌.
\s5
\c 8
\p
\v 1 تمامی‌ اوامری‌ را كه‌ من‌ امروز به‌ شما امر می‌فرمایم‌، حفظ‌ داشته‌، بجا آورید، تا زنده‌ مانده‌، زیاد شوید، و به‌ زمینی‌ كه‌ خداوند برای‌ پدران‌ شما قسم‌ خورده‌ بود، داخل‌ شده‌، در آن‌ تصرف‌ نمایید.
\v 2 و بیاد آور تمامی‌ راه‌ را كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، تو را این‌ چهل‌ سال‌ در بیابان‌ رهبری‌ نمود تا تو را ذلیل‌ ساخته‌، بیازماید، و آنچه‌ را كه‌ در دل‌ تو است‌ بداند، كه‌ آیا اوامر او را نگاه‌ خواهی‌ داشت‌ یا نه‌.
\v 3 و او تو را ذلیل‌ و گرسنه‌ ساخت‌ و مَنّ را به‌ تو خورانید كه‌ نه‌ تو آن‌ را می‌دانستی‌ و نه‌ پدرانت‌ می‌دانستند، تا تو را بیاموزاند كه‌ انسان‌ نه‌ به‌ نان‌ تنها زیست‌ می‌كند بلكه‌ به‌ هر كلمه‌ای‌ كه‌ از دهان‌ خداوند صادر شود، انسان‌ زنده‌ می‌شود.
\v 4 در این‌ چهل‌ سال‌ لباس‌ تو در برت‌ مُندرس‌ نشد، و پای‌ تو آماس‌ نكرد.
\v 5 پس‌ در دل‌ خود فكر كن‌ كه‌ بطوری‌ كه‌ پدر، پسر خود را تأدیب‌ می‌نماید، یهُوَه‌ خدایت‌ تو را تأدیب‌ كرده‌ است‌.
\v 6 و اوامر یهُوَه‌ خدای‌ خود را نگاه‌ داشته‌، در طریقهای‌ او سلوك‌ نما و از او بترس‌.
\v 7 زیرا كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ تو را به‌ زمین‌ نیكو درمی‌آورد؛ زمین‌ پر از نهرهای‌ آب‌ و از چشمه‌ها و دریاچه‌ها كه‌ از دره‌ها و كوهها جاری‌ می‌شود.
\v 8 زمینی‌ كه‌ پر از گندم‌ و جو و مَوْ و انجیر و انار باشد، زمینی‌ كه‌ پر از زیتونِ زیت‌ و عسل‌ است‌.
\v 9 زمینی‌ كه‌ در آن‌ نان‌ را به‌ تنگی‌ نخواهی‌ خورد، و در آن‌ محتاج‌ به‌ هیچ‌ چیز نخواهی‌ شد؛ زمینی‌ كه‌ سنگهایش‌ آهن‌ است‌، و از كوههایش‌ مس‌ خواهی‌ كند.
\v 10 و خورده‌، سیر خواهی‌ شد، و یهُوَه‌ خدای‌ خود را به‌ جهت‌ زمین‌ نیكو كه‌ به‌ تو داده‌ است‌، متبارك‌ خواهی‌ خواند.
\v 11 پس‌ باحذر باش‌، مبادا یهُوَه‌ خدای‌ خود را فراموش‌ كنی‌ و اوامر و احكام‌ و فرایض‌ او را كه‌ من‌ امروز به‌ تو امر می‌فرمایم‌، نگاه‌ نداری‌.
\v 12 مبادا خورده‌، سیر شوی‌، و خانه‌های‌ نیكو بنا كرده‌، در آن‌ ساكن‌ شوی‌،
\v 13 و رمه‌ و گله‌ تو زیاد شود، و نقره‌ و طلا برای‌ تو افزون‌ شود، و مایملك‌ تو افزوده‌ گردد،
\v 14 و دل‌ تو مغرور شده‌، یهُوَه‌ ، خدای‌ خود را كه‌ تو را از زمین‌ مصر از خانه‌ بندگی‌ بیرون‌ آورد، فراموش‌ كنی‌،
\v 15 كه‌ تو را در بیابان‌ بزرگ‌ و خوفناك‌ كه‌ در آن‌ مارهای‌ آتشین‌ و عقربها و زمین‌ تشنه‌ بی‌آب‌ بود، رهبری‌ نمود، كه‌ برای‌ تو آب‌ از سنگ‌ خارا بیرون‌ آورد،
\v 16 كه‌ تو را در بیابان‌ مَنّ را خورانید كه‌ پدرانت‌ آن‌ را ندانسته‌ بودند، تا تو را ذلیل‌ سازد و تو را بیازماید و بر تو در آخرت‌ احسان‌ نماید.
\v 17 مبادا در دل‌ خود بگویی‌ كه‌ قوت‌ من‌ و توانایی‌ دست‌ من‌، این‌ توانگری‌ را از برایم‌ پیدا كرده‌ است‌.
\v 18 بلكه‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود را بیاد آور، زیرا اوست‌ كه‌ به‌ تو قوت‌ می‌دهد تا توانگری‌ پیدا نمایی‌، تا عهد خود را كه‌ برای‌ پدرانت‌ قسم‌ خورده‌ بود، استوار بدارد، چنانكه‌ امروز شده‌ است‌.
\v 19 و اگر یهُوَه‌ خدای‌ خود را فراموش‌ كنی‌ و پیروی خدایان‌ دیگر نموده‌، آنها را عبادت‌ و سجده‌ نمایی‌، امروز برشما شهادت‌ می‌دهم‌ كه‌ البته‌ هلاك‌ خواهید شد.
\v 20 مثل‌ قومهایی‌ كه‌ خداوند پیش‌ روی‌ تو هلاك‌ می‌سازد، شما همچنین‌ هلاك‌ خواهید شد از این‌ جهت‌ كه‌ قول‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود را نشنیدید.
\s5
\c 9
\p
\v 1 ای‌ اسرائیل‌ بشنو. تو امروز از اُرْدُنّ عبور می‌كنی‌، تا داخل‌ شده‌، قومهایی‌ را كه‌ از تو عظیم‌تر و قوی‌تراند، و شهرهای‌ بزرگ‌ را كه‌ تا به‌ فلك‌ حصاردار است‌، به‌ تصرف‌ آوری‌،
\v 2 یعنی‌ قوم‌ عظیم‌ و بلند قدِّ بنی‌عَناق‌ را كه‌ می‌شناسی‌ و شنیده‌ای‌ كه‌ گفته‌اند كیست‌ كه‌ یارای‌ مقاومت‌ با بنی‌عَناق‌ داشته‌ باشد.
\v 3 پس‌ امروز بدان‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، اوست‌ كه‌ پیش‌ روی‌ تو مثل‌ آتش‌ سوزنده‌ عبور می‌كند، و او ایشان‌ را هلاك‌ خواهد كرد، و پیش‌ روی‌ تو ذلیل‌ خواهد ساخت‌. پس‌ ایشان‌ را اخراج‌ نموده‌، بزودی‌ هلاك‌ خواهی‌ نمود، چنانكه‌ خداوند به‌ تو گفته‌ است‌.
\v 4 پس‌ چون‌ یهُوَه‌، خدایت‌، ایشان‌ را از حضور تو اخراج‌ نماید، در دل‌ خود فكر مكن‌ و مگو كه‌ به‌ سبب‌ عدالت‌ من‌، خداوند مرا به‌ این‌ زمین‌ درآورد تا آن‌ را به‌ تصرّف‌ آورم‌، بلكه‌ به‌ سبب‌ شرارت‌ این‌ امت‌ها، خداوند ایشان‌ را از حضور تو اخراج‌ می‌نماید.
\v 5 نه‌ به‌ سبب‌ عدالت‌ خود و نه‌ به‌ سبب‌ راستی دل‌ خویش‌ داخل‌ زمین‌ ایشان‌ برای‌ تصرّفش‌ می‌شوی‌، بلكه‌ به‌ سبب‌ شرارت‌ این‌ امت‌ها، یهُوَه‌، خدایت‌، ایشان‌ را از حضور تو اخراج‌ می‌نماید، و تا آنكه‌ كلامی‌ را كه‌ خداوند برای‌ پدرانت‌، ابراهیم‌ و اسحاق‌ و یعقوب‌، قسم‌ خورده‌ بود، استوار نماید.
\v 6 پس‌ بدان‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، این‌ زمین‌ نیكو را به‌ سبب‌ عدالت‌ تو به‌ تو نمی‌دهد تا در آن‌ تصرف‌ نمایی‌، زیرا كه‌ قومی‌ گردن‌كش‌ هستی‌.
\v 7 پس‌ بیادآور و فراموش‌ مكن‌ كه‌ چگونه‌ خشم‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود را در بیابان‌ جنبش‌ دادی‌ و از روزی‌ كه‌ از زمین‌ مصر بیرون‌ آمدی‌ تا به‌ اینجا رسیدی‌،به‌ خداوند عاصی‌ می‌شدید.
\v 8 و در حوریب‌ خشم‌ خداوند را جنبش‌ دادید، و خداوند بر شما غضبناك‌ شد تا شما را هلاك‌ نماید.
\v 9 هنگامی‌ كه‌ من‌ به‌ كوه‌ برآمدم‌ تا لوحهای‌ سنگ‌ یعنی‌ لوحهای‌ عهدی‌ را كه‌ خداوند با شما بست‌، بگیرم‌، آنگاه‌ چهل‌ روز و چهل‌ شب‌ در كوه‌ ماندم‌؛ نه‌ نان‌ خوردم‌ و نه‌ آب‌ نوشیدم‌.
\v 10 و خداوند دو لوح‌ سنگ‌ مكتوب‌ شده‌ به‌ انگشت‌ خدا را به‌ من‌ داد و بر آنها موافق‌ تمامی‌ سخنانی‌ كه‌ خداوند در كوه‌ از میان‌ آتش‌ در روز اجتماع‌ به‌ شما گفته‌ بود، نوشته‌ شد.
\v 11 و واقع‌ شد بعد از انقضای‌ چهل‌ روز و چهل‌ شب‌ كه‌ خداوند این‌ دو لوح‌ سنگ‌ یعنی‌ لوحهای‌ عهد را به‌ من‌ داد،
\v 12 و خداوند مرا گفت‌: «برخاسته‌، از اینجا به‌ زودی‌ فرود شو زیرا قوم‌ تو كه‌ از مصر بیرون‌ آوردی‌ فاسد شده‌اند، و از طریقی‌ كه‌ ایشان‌ را امر فرمودم‌ به‌ زودی‌ انحراف‌ ورزیده‌، بتی‌ ریخته‌ شده‌ برای‌ خود ساختند.»
\v 13 و خداوند مرا خطاب‌ كرده‌، گفت‌: «این‌ قوم‌ را دیدم‌ و اینك‌ قوم‌ گردن‌كش‌ هستند.
\v 14 مرا واگذار تا ایشان‌ را هلاك‌ سازم‌ و نام‌ ایشان‌ را از زیر آسمان‌ محو كنم‌ و از تو قومی‌ قوی‌تر و كثیرتر از ایشان‌ بوجود آورم‌.»
\v 15 پس‌ برگشته‌، از كوه‌ فرود آمدم‌ و كوه‌ به‌ آتش‌ می‌سوخت‌ و دو لوح‌ عهد در دو دست‌ من‌ بود.
\v 16 و نگاه‌ كرده‌، دیدم‌ كه‌ به‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود گناه‌ ورزیده‌، گوساله‌ای‌ ریخته‌ شده‌ برای‌ خود ساخته‌ و از طریقی‌ كه‌ خداوند به‌ شما امر فرموده‌ بود، به‌ زودی‌ برگشته‌ بودید.
\v 17 پس‌ دو لوح‌ را گرفتم‌ و آنها را از دو دست‌ خود انداخته‌، در نظرشما شكستم‌.
\v 18 و مثل‌ دفعه‌ اول‌، چهل‌ روز و چهل‌ شب‌ به‌ حضور خداوند به‌ روی‌ درافتادم‌؛ نه‌ نان‌ خوردم‌ و نه‌ آب‌ نوشیدم‌، به‌ سبب‌ همه‌ گناهان‌ شما كه‌ كرده‌ و كار ناشایسته‌ كه‌ در نظر خداوند عمل‌ نموده‌، خشم‌ او را به‌ هیجان‌ آوردید.
\v 19 زیرا كه‌ از غضب‌ و حدّت‌ خشمی‌ كه‌ خداوند بر شما نموده‌ بود تا شما را هلاك‌ سازد، می‌ترسیدم‌، و خداوند آن‌ مرتبه‌ نیز مرا اجابت‌ نمود.
\v 20 و خداوند بر هارون‌ بسیار غضبناك‌ شده‌ بود تا او را هلاك‌ سازد، و برای‌ هارون‌ نیز در آن‌ وقت‌ دعا كردم‌.
\v 21 و اما گناه‌ شما یعنی‌ گوساله‌ای‌ را كه‌ ساخته‌ بودید، گرفتم‌ و آن‌ را به‌ آتش‌ سوزانیدم‌ و آن‌ را خرد كرده‌، نیكو ساییدم‌ تا مثل‌ غبار نرم‌ شد، و غبارش‌ را به‌ نهری‌ كه‌ از كوه‌ جاری‌ بود، پاشیدم‌.
\v 22 و در تَبْعیره‌ و مَسَّا و كِبْرُوْت‌ هَتّاوَه‌ خشم‌ خداوند را به‌ هیجان‌ آوردید.
\v 23 و وقتی‌ كه‌ خداوند شما را از قادش‌ برنیع‌ فرستاده‌، گفت‌ بروید و در زمینی‌ كه‌ به‌ شما داده‌ام‌ تصرف‌ نمایید، از قول‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود عاصی‌ شدید و به‌ او ایمان‌ نیاورده‌، آواز او را نشنیدید.
\v 24 از روزی‌ كه‌ شما را شناخته‌ام‌ به‌ خداوند عصیان‌ ورزیده‌اید.
\v 25 پس‌ به‌ حضور خداوند به‌ روی‌ درافتادم‌ در آن‌ چهل‌ روز و چهل‌ شب‌ كه‌ افتاده‌ بودم‌، از این‌ جهت‌ كه‌ خداوند گفته‌ بود كه‌ شما را هلاك‌ سازد.
\v 26 و نزد خداوند استدعا نموده‌، گفتم‌: «ای‌ خداوند یهُوَه‌، قوم‌ خود و میراث‌ خود را كه‌ به‌ عظمت‌ خود فدیه‌ دادی‌ و به‌ دست‌ قوی‌ از مصر بیرون‌ آوردی‌، هلاك‌ مساز.
\v 27 بندگان‌ خودابراهیم‌ و اسحاق‌ و یعقوب‌ را بیاد آور، و بر سخت‌دلی‌ این‌ قوم‌ و شرارت‌ و گناه‌ ایشان‌ نظر منما.
\v 28 مبادا اهل‌ زمینی‌ كه‌ ما را از آن‌ بیرون‌ آوردی‌، بگویند چونكه‌ خداوند نتوانست‌ ایشان‌ را به‌ زمینی‌ كه‌ به‌ ایشان‌ وعده‌ داده‌ بود درآورد، و چونكه‌ ایشان‌ را دشمن‌ می‌داشت‌، از این‌ جهت‌ ایشان‌ را بیرون‌ آورد تا در بیابان‌ هلاك‌ سازد.
\v 29 لیكن‌ ایشان‌ قوم‌ تو و میراث‌ تو هستند كه‌ به‌ قوّت‌ عظیم‌ خود و به‌ بازوی‌ افراشته‌ خویش‌ بیرون‌ آوردی‌.»
\s5
\c 10
\p
\v 1 و در آن‌ وقت‌ خداوند به‌ من‌ گفت‌: «دو لوح‌ سنگ‌ موافق‌ اولین‌ برای‌ خود بتراش‌، و نزد من‌ به‌ كوه‌ برآی‌، و تابوتی‌ از چوب‌ برای‌ خود بساز.
\v 2 و بر این‌ لوحها كلماتی‌ را كه‌ بر لوحهای‌ اولین‌ كه‌ شكستی‌ بود، خواهم‌ نوشت‌، و آنها را در تابوت‌ بگذار.»
\v 3 پس‌ تابوتی‌ از چوب‌ سِنْط‌ ساختم‌، و دو لوح‌ سنگ‌ موافق‌ اولین‌ تراشیدم‌، و آن‌ دو لوح‌ را در دست‌ داشته‌، به‌ كوه‌ برآمدم‌.
\v 4 و بر آن‌ دو لوح‌ موافق‌ كتابت‌ اولین‌، آن‌ ده‌ كلمه‌ را كه‌ خداوند در كوه‌ از میان‌ آتش‌، در روز اجتماع‌ به‌ شما گفته‌ بود نوشت‌، و خداوند آنها را به‌ من‌ داد.
\v 5 پس‌ برگشته‌، از كوه‌ فرود آمدم‌، و لوحها را در تابوتی‌ كه‌ ساخته‌ بودم‌ گذاشتم‌، و در آنجا هست‌، چنانكه‌ خداوند مرا امر فرموده‌ بود.
\v 6 ( و بنی‌اسرائیل‌ از بیروتِ بنی‌یعقان‌ به‌ موسیره‌ كوچ‌ كردند، و در آنجا هارون‌ مرد و در آنجا دفن‌ شد. و پسرش‌ العازار در جایش‌ به‌ كهانت‌ پرداخت‌.
\v 7 و از آنجا به‌ جُدْجوده‌ كوچ‌كردند، و از جُدْجوده‌ به‌ یطبات‌ كه‌ زمین‌ نهرهای‌ آب‌ است‌.
\v 8 در آنوقت‌ خداوند سبط‌ لاوی‌ را جدا كرد، تا تابوت‌ عهد خداوند را بردارند، و به‌ حضور خداوند ایستاده‌، او را خدمت‌ نمایند، و به‌ نام‌ او بركت‌ دهند، چنانكه‌ تا امروز است‌.
\v 9 بنابراین‌ لاوی‌ را در میان‌ برادرانش‌ نصیب‌ و میراثی‌ نیست‌؛ خداوند میراث‌ وی‌ است‌، چنانكه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ وی‌ گفته‌ بود).
\v 10 و من‌ در كوه‌ مثل‌ روزهای‌ اولین‌، چهل‌ روز و چهل‌ شب‌ توقف‌ نمودم‌، و در آن‌ دفعه‌ نیز خداوند مرا اجابت‌ نمود، و خداوند نخواست‌ تو را هلاك‌ سازد.
\v 11 و خداوند مرا گفت‌: «برخیز و پیش‌ روی‌ این‌ قوم‌ روانه‌ شو تا به‌ زمینی‌ كه‌ برای‌ پدران‌ ایشان‌ قسم‌ خوردم‌ كه‌ به‌ ایشان‌ بدهم‌ داخل‌ شده‌، آن‌ را به‌ تصرّف‌ آورند.»
\v 12 پس‌ الا´ن‌ ای‌ اسرائیل‌، یهُوَه‌ خدایت‌ از تو چه‌ می‌خواهد، جز اینكه‌ از یهُوَه‌ خدایت‌ بترسی‌ و در همه‌ طریقهایش‌ سلوك‌ نمایی‌، و او را دوست‌ بداری‌ و یهُوَه‌ خدای‌ خود را به‌ تمامی‌ دل‌ و به‌ تمامی‌ جان‌ خود عبادت‌ نمایی‌.
\v 13 و اوامر خداوند و فرایض‌ او را كه‌ من‌ امروز تو را برای‌ خیریتت‌ امر می‌فرمایم‌، نگاه‌ داری‌.
\v 14 اینك‌ فلك‌ و فلك‌الافلاك‌ از آن‌ یهُوَه‌ خدای‌ توست‌، و زمین‌ و هرآنچه‌ در آن‌ است‌.
\v 15 لیكن‌ خداوند به‌ پدران‌ تو رغبت‌ داشته‌، ایشان‌ را محبت‌ می‌نمود، و بعد از ایشان‌ ذریت‌ ایشان‌، یعنی‌ شما را از همه‌ قومها برگزید، چنانكه‌ امروز شده‌ است‌.
\v 16 پس‌ غلفه‌ دلهای‌ خود را مختون‌ سازید، و دیگر گردن‌كشی‌منمایید.
\v 17 زیرا كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ شما خدای‌ خدایان‌ و ربّالارباب‌، و خدای‌ عظیم‌ و جبّار و مهیب‌ است‌، كه‌ طرفداری‌ ندارد و رشوه‌ نمی‌گیرد.
\v 18 یتیمان‌ و بیوه‌زنان‌ را دادرسی‌ می‌كند، و غریبان‌ را دوست‌ داشته‌، خوراك‌ و پوشاك‌ به‌ ایشان‌ می‌دهد.
\v 19 پس‌ غریبان‌ را دوست‌ دارید، زیرا كه‌ در زمین‌ مصر غریب‌ بودید.
\v 20 از یهُوَه‌ خدای‌ خود بترس‌، و او را عبادت‌ نما و به‌ او مُلصق‌ شو و به‌ نام‌ او قسم‌ بخور.
\v 21 او فخر توست‌ و او خدای‌ توست‌ كه‌ برای‌ تو این‌ اعمال‌ عظیم‌ و مُهیبی‌ كه‌ چشمانت‌ دیده‌ بجا آورده‌ است‌.
\v 22 پدران‌ تو با هفتاد نفر به‌ مصر فرود شدند و الا´ن‌ یهُوَه‌ خدایت‌، تو را مثل‌ ستارگان‌ آسمان‌ كثیر ساخته‌ است‌.
\s5
\c 11
\p
\v 1 پس‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود را دوست‌ بدار، و ودیعت‌ و فرایض‌ و احكام‌ و اوامر او را در همه‌ وقت‌ نگاهدار.
\v 2 و امروز بدانید، زیرا كه‌ به‌ پسران‌ شما سخن‌ نمی‌گویم‌ كه‌ ندانسته‌اند، و تأدیب‌ یهُوَه‌ خدای‌ شما را ندیده‌اند، و نه‌ عظمت‌ و دست‌ قوی‌ و بازوی‌ افراشته‌ او را،
\v 3 و آیات‌ و اعمال‌ او را كه‌ در میان‌ مصر، به‌ فرعون‌، پادشاه‌ مصر، و به‌ تمامی‌ زمین‌ او بظهور آورد،
\v 4 و آنچه‌ را كه‌ به‌ لشكر مصریان‌، به‌ اسبها و به‌ ارابه‌های‌ ایشان‌ كرد، كه‌ چگونه‌ آب‌ بحر قلزم‌ را برایشان‌ جاری‌ ساخت‌، وقتی‌ كه‌ شما را تعاقب‌ می‌نمودند، و چگونه‌ خداوند ، ایشان‌ را تا به‌ امروز هلاك‌ ساخت‌،
\v 5 و آنچه‌ را كه‌ برای‌ شما در بیابان‌ كرد تاشما به‌ اینجا رسیدید،
\v 6 و آنچه‌ را كه‌ به‌ داتان‌ و ابیرام‌ پسران‌ الیآب‌ بن‌ رؤبین‌ كرد، كه‌ چگونه‌ زمین‌ دهان‌ خود را گشوده‌، ایشان‌ را و خاندان‌ و خیمه‌های‌ ایشان‌ را، و هر ذی‌حیات‌ را كه‌ همراه‌ ایشان‌ بود در میان‌ تمامی‌ اسرائیل‌ بلعید.
\v 7 لیكن‌ چشمان‌ شما تمامی‌ اعمال‌ عظیمه‌ خداوند را كه‌ كرده‌ بود، دیدند.
\v 8 پس‌ جمیع‌ اوامری‌ را كه‌ من‌ امروز برای‌ شما امر می‌فرمایم‌ نگاه‌ دارید، تا قوی‌ شوید و داخل‌ شده‌، زمینی‌ را كه‌ برای‌ گرفتن‌ آن‌ عبور می‌كنید، به‌ تصرف‌ آورید.
\v 9 و تا در آن‌ زمینی‌ كه‌ خداوند برای‌ پدران‌ شما قَسَم‌ خورد كه‌ آن‌ را به‌ ایشان‌ و ذریت‌ ایشان‌ بدهد، عمر دراز داشته‌ باشید، زمینی‌ كه‌ به‌ شیر و شهد جاری‌ است‌.
\v 10 زیرا زمینی‌ كه‌ تو برای‌ گرفتن‌ آن‌ داخل‌ می‌شوی‌، مثل‌ زمین‌ مصر كه‌ از آن‌ بیرون‌ آمدی‌ نیست‌، كه‌ در آن‌ تخم‌ خود را می‌كاشتی‌ و آن‌ را مثل‌ باغ‌ بُقُول‌ به‌ پای‌ خود سیراب‌ می‌كردی‌.
\v 11 لیكن‌ زمینی‌ كه‌ شما برای‌ گرفتنش‌ به‌ آن‌ عبور می‌كنید، زمین‌ كوهها و درّه‌هاست‌ كه‌ از بارش‌ آسمان‌ آب‌ می‌نوشد،
\v 12 زمینی‌ است‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ برآن‌ التفات‌ دارد و چشمان‌ یهُوَه‌ خدایت‌ از اول‌ سال‌ تا آخر سال‌ پیوسته‌ بر آن‌ است‌.
\v 13 و چنین‌ خواهد شد كه‌ اگر اوامری‌ را كه‌ من‌ امروز برای‌ شما امر می‌فرمایم‌، بشنوید، و یهُوَه‌ خدای‌ خود را دوست‌ بدارید، و او را به‌ تمامی‌ دل‌ و به‌ تمامی‌ جان‌ خود عبادت‌ نمایید،
\v 14 آنگاه‌ باران‌ زمین‌ شما یعنی‌ باران‌ اولین‌ و آخرین‌ را در موسمش‌ خواهم‌ بخشید، تا غلّه‌ و شیره‌ و روغن‌خود را جمع‌ نمایی‌.
\v 15 و در صحرای‌ تو برای‌بهایمت‌ علف‌ خواهم‌ داد تا بخوری‌ و سیر شوی‌.
\v 16 باحذر باشید مبادا دل‌ شما فریفته‌ شود و برگشته‌، خدایان‌ دیگر را عبادت‌ و سجده‌ نمایید.
\v 17 و خشم‌ خداوند برشما افروخته‌ شود، تا آسمان‌ را مسدود سازد، و باران‌ نبارد، و زمین‌ محصول‌ خود را ندهد و شما از زمین‌ نیكویی‌ كه‌ خداوند به‌ شما می‌دهد، بزودی‌ هلاك‌ شوید.
\v 18 پس‌ این‌ سخنان‌ مرا در دل‌ و جان‌ خود جا دهید، و آنها را بر دستهای‌ خود برای‌ علامت‌ ببندید، و در میان‌ چشمان‌ شما عصابه‌ باشد.
\v 19 و آنها را به‌ پسران‌ خود تعلیم‌ دهید، و حین‌ نشستنت‌ در خانه‌ خود، و رفتنت‌ به‌ راه‌، و وقت‌ خوابیدن‌ و برخاستنت‌ از آنها گفتگو نمایید.
\v 20 و آنها را بر باهوهای‌ در خانه‌ خود و بر دروازه‌های‌ خود بنویسید،
\v 21 تا ایام‌ شما و ایام‌ پسران‌ شما بر زمینی‌ كه‌ خداوند برای‌ پدران‌ شما قَسَم‌ خورد كه‌ به‌ ایشان‌ بدهد، كثیر شود، مثل‌ ایام‌ افلاك‌ بر بالای‌ زمین‌.
\v 22 زیرا اگر تمامی‌ این‌ اوامر را كه‌ من‌ به‌ جهت‌ عمل‌ نمودن‌ به‌ شما امر می‌فرمایم‌، نیكو نگاه‌ دارید، تا یهُوَه‌ خدای‌ خود را دوست‌ دارید، و در تمامی‌ طریقهای‌ او رفتار نموده‌، به‌ او مُلصق‌ شوید،
\v 23 آنگاه‌ خداوند جمیع‌ این‌ امت‌ها را از حضور شما اخراج‌ خواهد نمود، و شما امت‌های‌ بزرگتر و قویتر از خود را تسخیر خواهید نمود.
\v 24 هرجایی‌ كه‌ كف‌ پای‌ شما برآن‌ گذارده‌ شود، از آن‌ شما خواهد بود، از بیابان‌ و لبنان‌ و از نهر، یعنی‌ نهر فرات‌ تا دریای‌ غربی‌، حدود شما خواهد بود.
\v 25 و هیچكس‌ یارای‌ مقاومت‌ با شمانخواهد داشت‌، زیرا یهُوَه‌ خدای‌ شما ترس‌ و خوف‌ شما را بر تمامی‌ زمین‌ كه‌ به‌ آن‌ قدم‌ می‌زنید مستولی‌ خواهد ساخت‌، چنانكه‌ به‌ شما گفته‌ است‌.
\v 26 اینك‌ من‌ امروز بركت‌ و لعنت‌ پیش‌ شما می‌گذارم‌.
\v 27 اما بركت‌، اگر اوامر یهُوَه‌ خدای‌ خود را كه‌ من‌ امروز به‌ شما امر می‌فرمایم‌، اطاعت‌ نمایید.
\v 28 و اما لعنت‌، اگر اوامر یهُوَه‌ خدای‌ خود را اطاعت‌ ننموده‌، از طریقی‌ كه‌ من‌ امروز به‌ شما امر می‌فرمایم‌ برگردید، و خدایان‌ غیر را كه‌ نشناخته‌اید، پیروی‌ نمایید.
\v 29 و واقع‌ خواهد شد كه‌ چون‌ یهُوَه‌، خدایت‌، تو را به‌ زمینی‌ كه‌ به‌ جهت‌ گرفتنش‌ به‌ آن‌ می‌روی‌ داخل‌ سازد، آنگاه‌ بركت‌ را بر كوه‌ جَرِزّیم‌ و لعنت‌ را بر كوه‌ اِیبال‌ خواهی‌ گذاشت‌.
\v 30 آیا آنها به‌ آنطرف‌ اُرْدُنّ نیستند پُشت‌ راه‌ غروب‌ آفتاب‌، در زمین‌ كنعانیانی‌ كه‌ در عَرَبه‌ ساكنند مقابل‌ جِلْجال‌ نزد بلوطهای‌ مُورَه‌.
\v 31 زیرا كه‌ شما از اُرْدُنّ عبور می‌كنید تا داخل‌ شده‌، زمینی‌ را كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو می‌بخشد به‌ تصرف‌ آورید، و آن‌ را خواهید گرفت‌ و در آن‌ ساكن‌ خواهید شد.
\v 32 پس‌ متوجه‌ باشید تا جمیع‌ این‌ فرایض‌ و احكامی‌ را كه‌ من‌ امروز پیش‌ شما می‌گذارم‌، به‌ عمل‌ آورید.
\s5
\c 12
\p
\v 1 اینهاست‌ فرایض‌ و احكامی‌ كه‌ شما در تمامی‌ روزهایی‌ كه‌ بر زمین‌ زنده‌ خواهید ماند، می‌باید متوجه‌ شده‌، به‌ عمل‌ آرید، در زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ پدرانت‌ به‌ تو داده‌ است‌، تا در آن‌ تصرف‌ نمایی‌.
\v 2 جمیع‌ اماكن‌ امت‌هایی‌ را كه‌ در آنها خدایان‌خود را عبادت‌ می‌كنند و شما آنها را اخراج‌ می‌نمایید خراب‌ نمایید، خواه‌ بر كوههای‌ بلند خواه‌ بر تلّها و خواه‌ زیر هر درخت‌ سبز.
\v 3 مذبحهای‌ ایشان‌ را بشكنید و ستونهای‌ ایشان‌ را خرد كنید، و اشیره‌های‌ ایشان‌ را به‌ آتش‌ بسوزانید، و بتهای‌ تراشیده‌ شده‌ خدایان‌ ایشان‌ را قطع‌ نمایید، و نامهای‌ ایشان‌ را از آنجا محو سازید.
\v 4 با یهُوَه‌ خدای‌ خود چنین‌ عمل‌ منمایید.
\v 5 بلكه‌ به‌ مكانی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ شما از جمیع‌ اسباط‌ شما برگزیند تا نام‌ خود را در آنجا بگذارد، یعنی‌ مسكن‌ او را بطلبید و به‌ آنجا بروید.
\v 6 و به‌ آنجا قربانی‌های‌ سوختنی‌ و ذبایح‌ و عُشرهای‌ خود، و هدایای‌ افراشتنی دستهای‌ خویش‌، و نذرها و نوافل‌ خود و نخست‌زاده‌های‌ رمه‌ و گله‌ خویش‌ را ببرید.
\v 7 و در آنجا بحضور یهُوَه‌ خدای‌ خود بخورید، و شما و اهل‌ خانه‌ شما در هر شغل‌ دست‌ خود كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ شما، شما را در آن‌ بركت‌ دهد، شادی‌ نمایید.
\v 8 موافق‌ هرآنچه‌ ما امروز در اینجا می‌كنیم‌، یعنی‌ آنچه‌ در نظر هركس‌ پسند آید، نكنید.
\v 9 زیرا كه‌ هنوز به‌ آرامگاه‌ و نصیبی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ شما، به‌ شما می‌دهد داخل‌ نشده‌اید.
\v 10 اما چون‌ از اُرْدُنّ عبور كرده‌، در زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدای‌ شما، برای‌ شما تقسیم‌ می‌كند، ساكن‌ شوید، و او شما را از جمیع‌ دشمنان‌ شما از هرطرف‌ آرامی‌ دهد تا در امنیت‌ سكونت‌ نمایید،
\v 11 آنگاه‌ به‌ مكانی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ شما برگزیند تا نام‌ خود را در آن‌ ساكن‌ سازد، به‌ آنجا هرچه‌ را كه‌ من‌ به‌ شما امر فرمایم‌ بیاورید، از قربانی‌های‌ سوختنی‌ و ذبایح‌ و عُشرهای‌ خود، و هدایای‌ افراشتنی دستهای‌ خویش‌، و همه‌ نذرهای‌ بهترین‌ خود كه‌ برای‌ خداوند نذر نمایید.
\v 12 و به‌ حضور یهُوَه‌ خدای‌ خود شادی‌ نمایید، شما با پسران‌ و دختران‌ و غلامان‌ و كنیزان‌ خود، و لاویانی‌ كه‌ درون‌ دروازه‌های‌ شما باشند، چونكه‌ ایشان‌ را با شما حصّه‌ای‌ و نصیبی‌ نیست‌.
\v 13 با حذر باش‌ كه‌ در هر جایی‌ كه‌ می‌بینی‌ قربانی‌های‌ سوختنی‌ خود را نگذرانی‌،
\v 14 بلكه‌ در مكانی‌ كه‌ خداوند در یكی‌ از اسباط‌ تو برگزیند در آنجا قربانی‌های‌ سوختنی‌ خود را بگذرانی‌، و در آنجا هرچه‌ من‌ به‌ تو امر فرمایم‌، به‌ عمل‌ آوری‌.
\v 15 لیكن‌ گوشت‌ را برحسب‌ تمامی‌ آرزوی‌ دلت‌، موافق‌ بركتی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو دهد، در همه‌ دروازه‌هایت‌ ذبح‌ كرده‌، بخور؛ اشخاص‌ نجس‌ و طاهر از آن‌ بخورند چنانكه‌ از غزال‌ و آهو می‌خورند.
\v 16 ولی‌ خون‌ را نخور؛ آن‌ را مثل‌ آب‌ بر زمین‌ بریز.
\v 17 عُشر غلّه‌ و شیره‌ و روغن‌ و نخست‌زاده‌ رمه‌ و گله‌ خود را در دروازه‌های‌ خود مخور، و نه‌ هیچ‌ یك‌ از نذرهای‌ خود را كه‌ نذر می‌كنی‌ و از نوافل‌ خود و هدایای‌ افراشتنی‌ دست‌ خود را.
\v 18 بلكه‌ آنها را به‌ حضور یهُوَه‌ خدایت‌ در مكانی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ برگزیند، بخور، تو و پسرت‌ و دخترت‌ و غلامت‌ و كنیزت‌ و لاویانی‌ كه‌ درون‌ دروازه‌های‌ تو باشند، و به‌ هرچه‌ دست‌ خود را برآن‌ بگذاری‌ به‌ حضور یهُوَه‌ خدایت‌ شادی‌ نما.
\v 19 با حذر باش‌ كه‌ لاویان‌ را در تمامی‌ روزهایی‌ كه‌ در زمین‌ خود باشی‌، ترك‌ ننمایی‌.
\v 20 چون‌ یهُوَه‌، خدایت‌، حدود تو را بطوری‌ كه‌ تو را وعده‌ داده‌ است‌، وسیع‌ گرداند، و بگویی‌ كه‌ گوشت‌ خواهم‌ خورد، زیرا كه‌ دل‌ تو به‌ گوشت‌خوردن‌ مایل‌ است‌، پس‌ موافق‌ همه‌ آرزوی‌ دلت‌ گوشت‌ را بخور.
\v 21 و اگر مكانی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، برگزیند تا اسم‌ خود را در آن‌ بگذارد از تو دور باشد، آنگاه‌ از رمه‌ و گله‌ خود كه‌ خداوند به‌ تو دهد ذبح‌ كن‌، چنانكه‌ به‌ تو امر فرموده‌ام‌ و از هرچه‌ دلت‌ بخواهد در دروازه‌هایت‌ بخور.
\v 22 چنانكه‌ غزال‌ و آهو خورده‌ شود، آنها را چنین‌ بخور؛ شخص‌ نجس‌ و شخص‌ طاهر از آن‌ برابر بخورند.
\v 23 لیكن‌ هوشیار باش‌ كه‌ خون‌ را نخوری‌ زیرا خون‌ جان‌ است‌ و جان‌ را با گوشت‌ نخوری‌.
\v 24 آن‌ را مخور، بلكه‌ مثل‌ آب‌ برزمینش‌ بریز.
\v 25 آن‌ را مخور تا برای‌ تو و بعد از تو برای‌ پسرانت‌ نیكو باشد هنگامی‌ كه‌ آنچه‌ در نظر خداوند راست‌ است‌، بجا آوری‌.
\v 26 لیكن‌ موقوفات‌ خود را كه‌ داری‌ و نذرهای‌ خود را برداشته‌، به‌ مكانی‌ كه‌ خداوند برگزیند، برو.
\v 27 و گوشت‌ و خون‌ قربانی‌های‌ سوختنی‌ خود را بر مذبح‌ یهُوَه‌ خدایت‌ بگذران‌ و خون‌ ذبایح‌ تو برمذبح‌ یهُوَه‌ خدایت‌ ریخته‌ شود و گوشت‌ را بخور.
\v 28 متوجه‌ باش‌ كه‌ همه‌ این‌ سخنانی‌ را كه‌ من‌ به‌ تو امر می‌فرمایم‌ بشنوی‌ تا برای‌ تو و بعد از تو برای‌ پسرانت‌ هنگامی‌ كه‌ آنچه‌ در نظر یهُوَه‌، خدایت‌، نیكو و راست‌ است‌ بجا آوری‌ تا به‌ ابد نیكو باشد.
\v 29 وقتی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، امت‌هایی‌ را كه‌ به‌ جهت‌ گرفتن‌ آنها به‌ آنجا می‌روی‌، از حضور تو منقطع‌ سازد، و ایشان‌ را اخراج‌ نموده‌، در زمین‌ ایشان‌ ساكن‌ شوی‌.
\v 30 آنگاه‌ باحذر باش‌، مبادا بعد از آنكه‌ از حضور تو هلاك‌ شده‌ باشند به‌ دام‌ گرفته‌شده‌، ایشان‌ را پیروی‌ نمایی‌ و درباره‌ خدایان‌ ایشان‌ دریافت‌ كرده‌، بگویی‌ كه‌ این‌ امت‌ها خدایان‌ خود را چگونه‌ عبادت‌ كردند تا من‌ نیز چنین‌ كنم.
\v 31 با یهُوَه‌، خدای‌ خود، چنین‌ عمل‌ منما، زیرا هرچه‌ را كه‌ نزد خداوند مكروه‌ است‌ و از آن‌ نفرت‌ دارد، ایشان‌ برای‌ خدایان‌ خود می‌كردند، حتی‌ اینكه‌ پسران‌ و دختران‌ خود را نیز برای‌ خدایان‌ خود به‌ آتش‌ می‌سوزانیدند.
\v 32 هر آنچه‌ من‌ به‌ شما امر می‌فرمایم‌ متوجه‌ شوید، تا آن‌ را به‌ عمل‌ آورید، چیزی‌ برآن‌ میفزایید و چیزی‌ از آن‌ كم‌ نكنید.
\s5
\c 13
\p
\v 1 اگر در میان‌ تو نبیای‌ یا بیننده‌ خواب‌ از میان‌ شما برخیزد، و آیت‌ یا معجزه‌ای‌ برای‌ شما ظاهر سازد،
\v 2 و آن‌ آیت‌ یا معجزه‌ واقع‌ شود كه‌ از آن‌ تو را خبر داده‌، گفت‌ خدایان‌ غیر را كه‌ نمی‌شناسی‌ پیروی‌ نماییم‌، و آنها را عبادت‌ كنیم‌،
\v 3 سخنان‌ آن‌ نبی‌ یا بیننده‌ خواب‌ را مشنو، زیرا كه‌ یهُوَه‌، خدای‌ شما، شما را امتحان‌ می‌كند، تا بداند كه‌ آیا یهُوَه‌، خدای‌ خود را به‌ تمامی‌ دل‌ و به‌ تمامی‌ جان‌ خود محبت‌ می‌نمایید؟
\v 4 یهُوَه‌ خدای‌ خود را پیروی‌ نمایید و از او بترسید، و اوامر او را نگاه‌ دارید، و قول‌ او را بشنوید و او را عبادت‌ نموده‌، به‌ او ملحق‌ شوید.
\v 5 و آن‌ نبی‌ یا بینندۀ خواب‌ كشته‌ شود، زیرا كه‌ سخنان‌ فتنه‌انگیز بر یهُوَه‌ خدای‌ شما كه‌ شما را از زمین‌ مصر بیرون‌ آورد، و تو را از خانه‌ بندگی‌ فدیه‌ داد، گفته‌ است‌ تا تو را از طریقی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو امر فرمود تا با آن‌ سلوك‌ نمایی‌، منحرف‌ سازد.پس‌ به‌ این‌ طور بدی‌ را از میان‌ خود دور خواهی‌ كرد.
\v 6 و اگر برادرت‌ كه‌ پسر مادرت‌ باشد یا پسر یا دختر تو یا زن‌ هم‌آغوش‌ تو یا رفیقت‌ كه‌ مثل‌ جان‌ تو باشد، تو را در خفا اغوا كند، و گوید كه‌ برویم‌ و خدایان‌ غیر را كه‌ تو و پدران‌ تو نشناختید عبادت‌ نماییم‌،
\v 7 از خدایان‌ امت‌هایی‌ كه‌ به‌ اطراف‌ شما می‌باشند، خواه‌ به‌ تو نزدیك‌ و خواه‌ از تو دور باشند، از اقصای‌ زمین‌ تا اقصای‌ دیگر آن‌،
\v 8 او را قبول‌ مكن‌ و او را گوش‌ مده‌، و چشم‌ تو بر وی‌ رحم‌ نكند و بر او شفقت‌ منما و او را پنهان‌ مكن‌.
\v 9 البته‌ او را به‌ قتل‌ رسان‌، دست‌ تو اول‌ به‌ قتل‌ او دراز شود و بعد دست‌ تمامی‌ قوم‌.
\v 10 و او را به‌ سنگ‌ سنگسار نما تا بمیرد، چونكه‌ می‌خواست‌ تو را از یهُوَه‌، خدایت‌، كه‌ تو را از زمین‌ مصر از خانه‌ بندگی‌ بیرون‌ آورد، منحرف‌ سازد.
\v 11 و جمیع‌ اسرائیلیان‌ چون‌ بشنوند، خواهند ترسید و بار دیگر چنین‌ امر زشت‌ را در میان‌ شما مرتكب‌ نخواهند شد.
\v 12 اگر درباره‌ یكی‌ از شهرهایی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو به‌ جهت‌ سكونت‌ می‌دهد خبر یابی‌،
\v 13 كه‌ بعضی‌ پسران‌ بلّیعال‌ از میان‌ تو بیرون‌ رفته‌، ساكنان‌ شهر خود را منحرف‌ ساخته‌، گفته‌اند برویم‌ و خدایان‌ غیر را كه‌ نشناخته‌اید، عبادت‌ نماییم‌،
\v 14 آنگاه‌ تفحص‌ و تجسس‌ نموده‌، نیكو استفسار نما. و اینك‌ اگر این‌ امر، صحیح‌ و یقین‌ باشد كه‌ این‌ رجاست‌ در میان‌ تو معمول‌ شده‌ است‌،
\v 15 البته‌ ساكنان‌ آن‌ شهر را به‌ دم‌ شمشیر بكُش‌ و آن‌ را با هرچه‌ در آن‌ است‌ و بهایمش‌ را به‌ دم‌ شمشیر هلاك‌ نما.
\v 16 و همه‌ غنیمت‌ آن‌ را درمیان‌ كوچه‌اش‌ جمع‌ كن‌ و شهر را با تمامی‌ غنیمتش‌ برای‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ آتش‌ بالكلّ بسوزان‌، و آن‌ تا به‌ ابد تلّی‌ خواهد بود و بار دیگر بنا نخواهد شد.
\v 17 و از چیزهای‌ حرام‌ شده‌ چیزی‌ به‌ دستت‌ نچسبد تا خداوند از شدت‌ خشم‌ خود برگشته‌، برتو رحمت‌ و رأفت‌ بنماید، و تو را بیفزاید بطوری‌ كه‌ برای‌ پدرانت‌ قَسَم‌ خورده‌ بود،
\v 18 هنگامی‌ كه‌ قول‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود را شنیده‌، و همه‌ اوامرش‌ را كه‌ من‌ امروز به‌ تو امر می‌فرمایم‌ نگاه‌ داشته‌، آنچه‌ در نظر یهُوَه‌ خدایت‌ راست‌ است‌، بعمل‌ آورده‌ باشی‌.
\s5
\c 14
\p
\v 1 شما پسران‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود هستید،پس‌ برای‌ مردگان‌، خویشتن‌ را مجروح‌ منمایید، و مابین‌ چشمان‌ خود را متراشید.
\v 2 زیرا تو برای‌ یهُوَه‌، خدایت‌، قوم‌ مقدس‌ هستی‌، و خداوند تو را برای‌ خود برگزیده‌ است‌ تا از جمیع‌ امت‌هایی‌ كه‌ برروی‌ زمین‌اند به‌ جهت‌ او قوم‌ خاصّ باشی‌.
\v 3 هیچ‌ چیز مكروه‌ مخور.
\v 4 این‌ است‌ حیواناتی‌ كه‌ بخورید: گاو و گوسفند و بُز،
\v 5 و آهو و غزال‌ و گور و بزكوهی‌ و ریم‌ و گاوِ دشتی‌ و مَهات‌.
\v 6 و هر حیوان‌ شكافته‌ سُم‌ كه‌ سُم‌ را به‌ دو حصّه‌ شكافته‌ دارد و نشخوار كند، آن‌ را از بهایم‌ بخورید.
\v 7 لیكن‌ از نشخواركنندگان‌ و شكافتگان‌سُم‌ اینها را مخورید: یعنی‌ شتر و خرگوش‌ و وَنك‌، زیرا كه‌ نشخوار می‌كنند اما شكافته‌سم‌ نیستند. اینها برای‌ شما نجس‌اند.
\v 8 و خوك‌ زیرا شكافته‌ سُم‌ است‌، لیكن‌ نشخوار نمی‌كند، این‌ برای‌ شما نجس‌است‌. از گوشت‌ آنها مخورید و لاش‌ آنها را لمس‌ مكنید.
\v 9 از همه‌ آنچه‌ در آب‌ است‌ اینها را بخورید: هرچه‌ پر و فلس‌ دارد، آنها را بخورید.
\v 10 و هرچه‌ پر و فلس‌ ندارد مخورید، برای‌ شما نجس‌ است‌.
\v 11 از همه‌ مرغان‌ طاهر بخورید.
\v 12 و این‌ است‌ آنهایی‌ كه‌ نخورید: عقاب‌ و استخوان‌خوار و نسرِ بحر،
\v 13 و لاشخوار و شاهین‌ و كركس‌ به‌ اجناس‌ آن‌؛
\v 14 و هر غُراب‌ به‌ اجناس‌ آن‌؛
\v 15 و شترمرغ‌ و جُغد و مرغ‌ دریایی‌ و باز، به‌ اجناس‌ آن‌؛
\v 16 و بوم‌ و بوتیمار و قاز؛
\v 17 و قائت‌ و رَخَم‌ و غوّاص‌؛
\v 18 و لَقْلَقْ و كُلنك‌، به‌ اجناس‌ آن‌؛ و هُدْهُد و شبپره‌.
\v 19 و همه‌ حشرات‌ بالدار برای‌ شما نجس‌اند؛ خورده‌ نشوند.
\v 20 اما از همه‌ مرغان‌ طاهر بخورید.
\v 21 هیچ‌ میته‌ مخورید؛ به‌ غریبی‌ كه‌ درون‌ دروازه‌های‌ تو باشد بده‌ تا بخورد، یا به‌ اجنبی‌ بفروش‌، زیرا كه‌ تو برای‌ یهُوَه‌، خدایت‌، قوم‌ مقدس‌ هستی‌. و بزغاله‌ را در شیر مادرش‌ مپز.
\v 22 عُشر تمامی‌ محصولات‌ مزرعه‌ خود را كه‌ سال‌ به‌ سال‌ از زمین‌ برآید، البته‌ بده‌.
\v 23 و به‌ حضور یهُوَه‌ خدایت‌ در مكانی‌ كه‌ برگزیند تا نام‌ خود را در آنجا ساكن‌ سازد، عشر غله‌ و شیره‌ و روغن‌ خود را و نخست‌زادگان‌ رمه‌ و گله‌ خویش‌ را بخور، تا بیاموزی‌ كه‌ از یهُوَه‌ خدایت‌ همه‌ اوقات‌ بترسی‌.
\v 24 و اگر راه‌ از برایت‌ دور باشد كه‌ آن‌ را نمی‌توانی‌ برد، و آن‌ مكانی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، خواهد برگزید تا نام‌ خود را در آن‌بگذارد، وقتی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، تو را بركت‌ دهد، از تو دور باشد،
\v 25 پس‌ آن‌ را به‌ نقره‌ بفروش‌ و نقره‌ را بدست‌ خود گرفته‌، به‌ مكانی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ برگزیند، برو.
\v 26 و نقره‌ را برای‌ هرچه‌ دلت‌ می‌خواهد از گاو و گوسفند و شراب‌ و مسكرات‌ و هرچه‌ دلت‌ از تو بطلبد، بده‌، و در آنجا بحضور یهُوَه‌، خدایت‌، بخور و خودت‌ با خاندانت‌ شادی‌ نما.
\v 27 و لاوی‌ای‌ را كه‌ اندرون‌ دروازه‌هایت‌ باشد، ترك‌ منما چونكه‌ او را با تو حصّه‌ و نصیبی‌ نیست‌.
\v 28 و در آخر هر سه‌ سال‌ تمام‌ عُشر محصول‌ خود را در همان‌ سال‌ بیرون‌ آورده‌، در اندرون‌ دروازه‌هایت‌ ذخیره‌ نما.
\v 29 و لاوی‌ چونكه‌ با تو حصّه‌ و نصیبی‌ ندارد و غریب‌ و یتیم‌ و بیوه‌زنی‌ كه‌ درون‌ دروازه‌هایت‌ باشند، بیایند و بخورند و سیر شوند، تا یهُوَه‌، خدایت‌، تو را در همه‌ اعمال‌ دستت‌ كه‌ می‌كنی‌، بركت‌ دهد.
\s5
\c 15
\p
\v 1 و در آخر هر هفت‌ سال‌، انفكاك‌ نمایی‌.
\v 2 و قانون‌ انفكاك‌ این‌ باشد: هر طلبكاری‌ قرضی‌ را كه‌ به‌ همسایه‌ خود داده‌ باشد منفكّ سازد، و از همسایه‌ و برادر خود مطالبه‌ نكند، چونكه‌ انفكاك‌ خداوند اعلان‌ شده‌ است‌.
\v 3 از غریب‌ مطالبه‌ توانی‌ كرد، اما هرآنچه‌ از مال‌ تو نزد برادرت‌ باشد، دست‌ تو آن‌ را منفكّ سازد،
\v 4 تا نزد تو هیچ‌ فقیر نباشد، زیرا كه‌ خداوند تو را در زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، برای‌ نصیب‌ و ملك‌ به‌ تو می‌دهد، البته‌ بركت‌ خواهد داد،
\v 5 اگر قول‌ یهُوه‌، خدایت‌، را به‌ دقت‌ بشنوی‌ تا متوجه‌ شده‌،جمیع‌ این‌ اوامر را كه‌ من‌ امروز به‌ تو امر می‌فرمایم‌ بجا آوری.
\v 6 زیرا كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، تو را چنانكه‌ گفته‌ است‌ بركت‌ خواهد داد، و به‌ امت‌های‌ بسیار قرض‌ خواهی‌ داد، لیكن‌ تو مدیون‌ نخواهی‌ شد، و بر امت‌های‌ بسیار تسلط‌ خواهی‌ نمود، و ایشان‌ بر تو مسلط‌ نخواهند شد.
\v 7 اگر نزد تو در یكی‌ از دروازه‌هایت‌، در زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، به‌ تو می‌بخشد، یكی‌ از برادرانت‌ فقیر باشد، دل‌ خود را سخت‌ مساز، و دستت‌ را بر برادر فقیر خود مبند.
\v 8 بلكه‌ البته‌ دست‌ خود را بر او گشاده‌ دار، و به‌ قدر كفایت‌، موافق‌ احتیاج‌ او به‌ او قرض‌ بده‌.
\v 9 و باحذر باش‌ مبادا در دل‌ تو فكر زشت‌ باشد، و بگویی‌ سال‌ هفتم‌ یعنی‌ سال‌ انفكاك‌ نزدیك‌ است‌، و چشم‌ تو بر برادر فقیر خود بد شده‌، چیزی‌ به‌ او ندهی‌ و او از تو نزد خداوند فریاد برآورده‌، برایت‌ گناه‌ باشد.
\v 10 البته‌ به‌ او بدهی‌ و دلت‌ از دادنش‌ آزرده‌ نشود، زیرا كه‌ به‌ عوض‌ این‌ كار یهُوَه‌، خدایت‌، تو را در تمامی‌ كارهایت‌ و هرچه‌ دست‌ خود را بر آن‌ دراز می‌كنی‌، بركت‌ خواهد داد.
\v 11 چونكه‌ فقیر از زمینت‌ معدوم‌ نخواهد شد، بنابراین‌ من‌ تو را امر فرموده‌، می‌گویم‌ البته‌ دست‌ خود را برای‌ برادر مسكین‌ و فقیر خود كه‌ در زمین‌ تو باشند، گشاده‌ دار.
\v 12 اگر مرد یا زن‌ عبرانی‌ از برادرانت‌ به‌ تو فروخته‌ شود، و او تو را شش‌ سال‌ خدمت‌ نماید، پس‌ در سال‌ هفتم‌ او را از نزد خود آزاد كرده‌، رهاكن‌.
\v 13 و چون‌ او را از نزد خود آزاد كرده‌، رها می‌كنی‌، او را تُهی‌دست‌ روانه‌ مساز.
\v 14 او را از گله‌ و خرمن‌ و چرخُشت‌ خود البته‌ زاد بده‌؛ به‌ اندازه‌ای‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، تو را بركت‌ داده‌ باشد به‌ او بده‌.
\v 15 و بیادآور كه‌ تو در زمین‌ مصر غلام‌ بودی‌ و یهُوَه‌، خدایت‌، تو را فدیه‌ داد، بنابراین‌ من‌ امروز این‌ را به‌ تو امر می‌فرمایم‌،
\v 16 و اگر به‌ تو گوید از نزد تو بیرون‌ نمی‌روم‌ چونكه‌ تو را و خاندان‌ تو را دوست‌ دارد و او را نزد تو خوش‌ گذشته‌ باشد،
\v 17 آنگاه‌ درفشی‌ گرفته‌، گوشش‌ را با آن‌ به‌ دربدوز تا تو را غلام‌ ابدی‌ باشد، و با كنیز خود نیز چنین‌ عمل‌ نما.
\v 18 و چون‌ او را از نزد خود آزاد كرده‌، رها می‌كنی‌، بنظرت‌ بد نیاید، زیرا كه‌ دو برابر اُجرتِ اجیرْ، تو را شش‌ سال‌ خدمت‌ كرده‌ است‌. و یهُوَه‌ خدایت‌ در هرچه‌ می‌كنی‌ تو را بركت‌ خواهد داد.
\v 19 همه‌ نخست‌زادگان‌ نرینه‌ را كه‌ از رمه‌ و گله‌ تو زاییده‌ شوند برای‌ یهُوَه‌، خدای‌ خود، تقدیس‌ نما، و با نخست‌زاده‌ گاو خود كار مكن‌ و نخست‌زاده‌ گوسفند خود را پشم‌ مبُر.
\v 20 آنها را به‌ حضور یهُوَه‌ خدای‌ خود در مكانی‌ كه‌ خداوند برگزیند، تو و اهل‌ خانه‌ات‌ سال‌ به‌ سال‌ بخورید.
\v 21 لیكن‌ اگر عیبی‌ داشته‌ باشد، مثلاً لنگ‌ یا كور یا هر عیب‌ دیگر، آن‌ را برای‌ یهُوَه‌ خدایت‌ ذبح‌ مكن‌.
\v 22 آن‌ را در اندرون‌ دروازه‌هایت‌ بخور، شخص‌ نجس‌ و شخص‌ طاهر، آن‌ را برابر مثل‌ غزال‌ و آهو بخورند.
\v 23 اما خونش‌ را مخور. آن‌ را مثل‌ آب‌ برزمین‌ بریز.
\s5
\c 16
\p
\v 1 ماه‌ ابیب‌ را نگاهدار و فصح‌ را به‌ جهت یهُوَه‌، خدایت‌، بجا آور، زیرا كه‌ در ماه‌ ابیب‌ یهُوَه‌، خدایت‌، تو را از مصر در شب‌ بیرون‌ آورد.
\v 2 پس‌ فصح‌ را از رمه‌ و گله‌ برای‌ یهُوَه‌، خدایت‌، ذبح‌ كن‌، در مكانی‌ كه‌ خداوند برگزیند، تا نام‌ خود را در آن‌ ساكن‌ سازد.
\v 3 با آن‌، خمیرمایه‌ مخور، هفت‌ روز نان‌ فطیر یعنی‌ نان‌ مشقّت‌ را با آن‌ بخور، زیرا كه‌ به‌ تعجیل‌ از زمین‌ مصر بیرون‌ آمدی‌، تا روز خروج‌ خود را از زمین‌ مصر در تمامی روزهای‌ عُمرت‌ بیاد آوری‌.
\v 4 پس‌ هفت‌ روز هیچ‌ خمیرمایه‌ در تمامی حدودت‌ دیده‌ نشود؛ و از گوشتی‌ كه‌ در شام‌ روز اول‌، ذبح‌ می‌كنی‌ چیزی‌ تا صبح‌ باقی‌ نماند.
\v 5 فصح‌ را در هر یكی‌ از دروازه‌هایت‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو می‌دهد، ذبح‌ نتوانی‌ كرد،
\v 6 بلكه‌ در مكانی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، برگزیند تا نام‌ خود را در آن‌ ساكن‌ سازد، در آنجا فصح‌ را در شام‌، وقت‌ غروب‌ آفتاب‌، هنگام‌ بیرون‌ آمدنت‌ از مصر ذبح‌ كن‌.
\v 7 و آن‌ را در مكانی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، برگزیند بپز و بخور و بامدادان‌ برخاسته‌، به‌ خیمه‌هایت‌ برو.
\v 8 شش‌ روز نان‌ فطیر بخور، و در روز هفتم‌، جشن‌ مقدس‌ برای‌ یهُوَه‌ خدایت‌ باشد؛ در آن‌ هیچ‌ كار مكن‌.
\v 9 هفت‌ هفته‌ برای‌ خود بشمار. از ابتدای‌ نهادن‌ داس‌ در زرع‌ خود، شمردن‌ هفت‌ هفته‌ را شروع‌كن‌.
\v 10 و عید هفته‌ها را با هدیۀ نوافل‌ دست‌ خود نگاهدار و آن‌ را به‌ اندازه‌ بركتی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو دهد، بده‌.
\v 11 و به‌ حضور یهُوَه‌، خدایت‌، شادی‌ نما تو و پسرت‌ و دخترت‌ و غلامت‌ و كنیزت‌ و لاوی‌ كه‌ درون‌ دروازه‌هایت‌ باشد و غریب‌ و یتیم‌ و بیوه‌زنی‌ كه‌ در میان‌ تو باشند، در مكانی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ برگزیند تا نام‌ خود را در آن‌ ساكن‌ گرداند.
\v 12 و بیاد آور كه‌ در مصر غلام‌ بودی‌، پس‌ متوجه‌ شده‌، این‌ فرایض‌ را بجا آور.
\v 13 عید خیمه‌ها را بعد از جمع‌ كردن‌ حاصل‌ از خرمن‌، و چرخشت‌ خود هفت‌ روز نگاهدار.
\v 14 و در عید خود شادی‌ نما، تو و پسرت‌ و دخترت‌ و غلامت‌ و كنیزت‌ و لاوی‌ و غریب‌ و یتیم‌ و بیوه‌زنی‌ كه‌ درون‌ دروازه‌هایت‌ باشند.
\v 15 هفت‌ روز در مكانی‌ كه‌ خداوند برگزیند، برای‌ یهُوَه‌ خدایت‌ عید نگاه‌ دار، زیرا كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ تو را در همۀ محصولت‌ و در تمامی‌ اعمال‌ دستت‌ بركت‌ خواهد داد، و بسیار شادمان‌ خواهی‌ بود.
\v 16 سه‌ مرتبه‌ در سال‌ جمیع‌ ذكورانت‌ به‌ حضور یهُوَه‌ خدایت‌ در مكانی‌ كه‌ او برگزیند حاضر شوند، یعنی‌ در عید فطیر و عید هفته‌ها و عید خیمه‌ها؛ و به‌ حضور خداوند تهی‌دست‌ حاضر نشوند.
\v 17 هر كس‌ به‌ قدر قوّه‌ خود به‌ اندازه‌ بركتی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، به‌ تو عطا فرماید، بدهد.
\v 18 داوران‌ و سروران‌ در جمیع‌ دروازه‌هایی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، به‌ تو می‌دهد برحسب‌ اسباط‌ خودبرایت‌ تعیین‌ نما، تا قوم‌ را به‌ حكم‌ عدل‌، داوری‌ نمایند.
\v 19 داوری‌ را منحرف‌ مساز و طرفداری‌ منما و رشوه‌ مگیر، زیرا كه‌ رشوه‌ چشمان‌ حكما را كور می‌سازد و سخنان‌ عادلان‌ را كج‌ می‌نماید.
\v 20 انصاف‌ كامل‌ را پیروی‌ نما تا زنده‌ مانی‌ و زمینی‌ را كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو می‌دهد، مالك‌ شوی‌.
\v 21 اشیره‌ای‌ از هیچ‌ نوع‌ درخت‌ نزد مذبح‌ یهُوَه‌، خدایت‌، كه‌ برای‌ خود خواهی‌ ساخت‌ غرس‌ منما.
\v 22 و ستونی‌ برای‌ خود نصب‌ مكن‌ زیرا یهُوَه‌ خدایت‌ آن‌ را مكروه‌ می‌دارد.
\s5
\c 17
\p
\v 1 گاو یا گوسفندی‌ كه‌ در آن‌ عیب‌ یا هیچ‌چیز بد باشد، برای‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود ذبح‌ منما، چونكه‌ آن‌، نزد یهُوَه‌ خدایت‌ مكروه‌ است‌.
\v 2 اگر در میان‌ تو، در یكی‌ از دروازه‌هایت‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو می‌دهد، مرد یا زنی‌ پیدا شود كه‌ در نظر یهُوَه‌، خدایت‌، كار ناشایسته‌ نموده‌، از عهد او تجاوز كند،
\v 3 و رفته‌ خدایان‌ غیر را عبادت‌ كرده‌، سجده‌ نماید، خواه‌ آفتاب‌ یا ماه‌ یا هر یك‌ از جنود آسمان‌ كه‌ من‌ امر نفرموده‌ام‌،
\v 4 و از آن‌ اطلاع‌ یافته‌، بشنوی‌، پس‌ نیكو تفحص‌ كن‌؛ و اینك‌ اگر راست‌ و یقین‌ باشد كه‌ این‌ رجاست‌ در اسرائیل‌ واقع‌ شده‌ است‌.
\v 5 آنگاه‌ آن‌ مرد یا زن‌ را كه‌ این‌ كار بد را در دروازه‌هایت‌ كرده‌ است‌، بیرون‌ آور، و آن‌ مرد یا زن‌ را با سنگها سنگسار كن‌ تا بمیرند.
\v 6 از گواهی‌ دو یا سه‌ شاهد، آن‌ شخصی‌كه‌ مستوجب‌ مرگ‌ است‌ كشته‌ شود؛ از گواهی‌ یك‌ نفـر كشته‌ نشود.
\v 7 اولاً دست‌ شاهدان‌ به‌ جهت‌ كشتنش‌ بر او افراشته‌ شود، و بعد از آن‌، دست‌ تمامی‌ قوم‌؛ پس‌ بدی‌ را از میان‌ خود دور كرده‌ای‌.
\v 8 اگر در میان‌ تو امری‌ كه‌ حكم‌ بر آن‌ مشكل‌ شود به‌ ظهور آید، در میان‌ خون‌ و خون‌، و در میان‌ دعوی‌ و دعوی‌، و در میان‌ ضرب‌ و ضرب‌، از مرافعه‌هایی‌ كه‌ در دروازه‌هایت‌ واقع‌ شود، آنگاه‌ برخاسته‌، به‌ مكانی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، برگزیند، برو.
\v 9 و نزد لاویان‌ كهنه‌ و نزد داوری‌ كه‌ در آن‌ روزها باشد رفته‌، مسألت‌ نما و ایشان‌ تو را از فتوای‌ قضا مخبر خواهند ساخت‌.
\v 10 و برحسب‌ فتوایی‌ كه‌ ایشان‌ از مكانی‌ كه‌ خداوند برگزیند، برای‌ تو بیان‌ می‌كنند، عمل‌ نما. و هوشیار باش‌ تا موافق‌ هر آنچه‌ به‌ تو تعلیم‌ دهند، عمل‌ نمایی‌.
\v 11 موافق‌ مضمون‌ شریعتی‌ كه‌ به‌ تو تعلیم‌ دهند، و مطابق‌ حكمی‌ كه‌ به‌ تو گویند، عمل‌ نما، و از فتوایی‌ كه‌ برای‌ تو بیان‌ می‌كنند به‌ طرف‌ راست‌ یا چپ‌ تجاوز مكن‌.
\v 12 و شخصی‌ كه‌ از روی‌ تكبر رفتار نماید، و كاهنی‌ را كه‌ به‌ حضور یهُوَه‌، خدایت‌، به‌ جهت‌ خدمت‌ در آنجا می‌ایستد یا داور را گوش‌ نگیرد، آن‌ شخص‌ كشته‌ شود. پس‌ بدی‌ را از میان‌ اسرائیل‌ دور كرده‌ای‌.
\v 13 و تمامی‌ قوم‌ چون‌ این‌ را بشنوند، خواهند ترسید و بار دیگر از روی‌ تكبر رفتار نخواهند نمود.
\v 14 چون‌ به‌ زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، به‌ تو می‌دهد، داخل‌ شوی‌ و در آن‌ تصرف‌ نموده‌، ساكن‌ شوی‌ و بگویی‌ مثل‌ جمیع‌ امت‌هایی‌ كه‌ به‌ اطراف‌ منند پادشاهی‌ بر خود نصب‌ نمایم‌،
\v 15 البته‌ پادشاهی‌ را كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ برگزیند بر خود نصب‌ نما. یكی‌ از برادرانت‌ را بر خود پادشاه‌ بساز، و مرد بیگانه‌ای‌ را كه‌ از برادرانت‌ نباشد، نمی‌توانی‌ بر خود مسلط‌ نمایی‌.
\v 16 لكن‌ او برای‌ خود اسبهای‌ بسیار نگیرد، و قوم‌ را به‌ مصر پس‌ نفرستد، تا اسبهای‌ بسیار برای‌ خود بگیرد، چونكه‌ خداوند به‌ شما گفته‌ است‌ بار دیگر به‌ آن‌ راه‌ برنگردید.
\v 17 و برای‌ خود زنان‌ بسیار نگیرد، مبادا دلش‌ منحرف‌ شود، و نقره‌ و طلا برای‌ خود بسیار زیاده‌ نیندوزد.
\v 18 و چون‌ بر تخت‌ مملكت‌ خود بنشیند، نسخۀ این‌ شریعت‌ را از آنچه‌ از آن‌، نزد لاویان‌ كهنه‌ است‌ برای‌ خود در طوماری‌ بنویسد.
\v 19 و آن‌ نزد او باشد و همۀ روزهای‌ عمرش‌ آن‌ را بخواند، تا بیاموزد كه‌ از یهُوَه‌ خدای‌ خود بترسد، و همۀ كلمات‌ این‌ شریعت‌ و این‌ فرایض‌ را نگاه‌ داشته‌، به‌ عمل‌ آورد.
\v 20 مبادا دل‌ او بر برادرانش‌ افراشته‌ شود، و از این‌ اوامر به‌ طرف‌ چپ‌ یا راست‌ منحرف‌ شود، تا آنكه‌ او و پسرانش‌ در مملكت‌ او در میان‌ اسرائیل‌ روزهای‌ طویل‌ داشته‌ باشند.
\s5
\c 18
\p
\v 1 لاویان‌ كهنه‌ و تمامی‌ سبط‌ لاوی‌ راحصّه‌ و نصیبی‌ با اسرائیل‌ نباشد.هدایای‌ آتشین‌ خداوند و نصیب‌ او را بخورند.
\v 2 پس‌ ایشان‌ در میان‌ برادران‌ خود نصیب‌ نخواهند داشت‌. خداوند نصیب‌ ایشان‌ است‌، چنانكه‌ به‌ ایشان‌ گفته‌ است‌.
\v 3 و حق‌ كاهنان‌ از قوم‌، یعنی‌ از آنانی‌ كه‌ قربانی‌، خواه‌ از گاو و خواه‌ از گوسفند می‌گذرانند، این‌ است‌ كه‌ دوش‌ و دو بنا گوش‌ و شكنبه‌ را به‌ كاهن‌ بدهند.
\v 4 و نوبر غله‌ و شیره‌ و روغن‌ خود و اولْ چین‌ پشم‌ گوسفند خود را به‌ او بده‌،
\v 5 زیرا كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، او را از همۀ اسباطت‌ برگزیده‌ است‌، تا او و پسرانش‌ همیشه‌ بایستند و به‌ نام‌ خداوند خدمت‌ نمایند.
\v 6 و اگر احدی‌ از لاویان‌ از یكی‌ از دروازه‌هایت‌ از هر جایی‌ در اسرائیل‌ كه‌ در آنجا ساكن‌ باشد آمده‌، به‌ تمامی‌ آرزوی‌ دل‌ خود به‌ مكانی‌ كه‌ خداوند برگزیند، برسد،
\v 7 پس‌ به‌ نام‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود، مثل‌ سایر برادرانش‌ از لاویانی‌ كه‌ در آنجا به‌ حضور خداوند می‌ایستند، خدمت‌ نماید.
\v 8 حصّه‌های‌ برابر بخورند، سوای‌ آنچه‌ از ارثیت‌ خود بفروشد.
\v 9 چون‌ به‌ زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، به‌ تو می‌دهد داخل‌ شوی‌، یاد مگیر كه‌موافق‌ رجاسات‌ آن‌ امت‌ها عمل‌ نمایی‌.
\v 10 و در میان‌ تو كسی‌ یافت‌ نشود كه‌ پسر یا دختر خود را از آتش‌ بگذرانند، و نه‌ فالگیر و نه‌ غیب‌گو و نه‌ افسونگر و نه‌ جادوگر،
\v 11 و نه‌ ساحر و نه‌ سؤال‌كنندۀ از اجنّه‌ و نه‌ رَمّال‌ و نه‌ كسی‌ كه‌ از مردگان‌ مشورت‌ می‌كند.
\v 12 زیرا هركه‌ این‌ كارها را كند، نزد خداوند مكروه‌ است‌ و به‌ سبب‌ این‌ رجاسات‌، یهُوَه‌، خدایت‌، آنها را از حضور تو اخراج‌ می‌كند.
\v 13 نزد یهُوَه‌، خدایت‌، كامل‌ باش‌.
\v 14 زیرا این‌ امت‌هایی‌ كه‌ تو آنها را بیرون‌ می‌كنی‌ به‌ غیب‌گویان‌ و فالگیران‌ گوش‌ می‌گیرند، و اما یهُوَه‌، خدایت‌، تو را نمی‌گذارد كه‌ چنین‌ بكنی‌.
\v 15 یهُوَه‌، خدایت‌، نبیای‌ را از میان‌ تو از برادرانت‌، مثل‌ من‌ برای‌ تو مبعوث‌ خواهد گردانید، او را بشنوید.
\v 16 موافق‌ هر آنچه‌ در حوریب‌ در روز اجتماع‌ از یهُوَه‌ خدای‌ خود مسألت‌ نموده‌، گفتی‌: «آواز یهُوَه‌ خدای‌ خود را دیگر نشنوم‌، و این‌ آتش‌ عظیم‌ را دیگر نبینم‌، مبادا بمیرم‌.»
\v 17 و خداوند به‌ من‌ گفت‌: «آنچه‌ گفتند نیكو گفتند.
\v 18 نبیای‌ را برای‌ ایشان‌ از میان‌ برادران‌ ایشان‌ مثل‌ تو مبعوث‌ خواهم‌ كرد، و كلام‌ خود را به‌ دهانش‌ خواهم‌ گذاشت‌ و هر آنچه‌ به‌ او امر فرمایم‌ به‌ ایشان‌ خواهد گفت‌.
\v 19 و هر كسی‌ كه‌ سخنان‌ مرا كه‌ او به‌ اسم‌ من‌ گوید نشنود، من‌ از او مطالبه‌ خواهم‌ كرد.
\v 20 و اما نبیای‌ كه‌ جسارت‌ نموده‌، به‌ اسم‌ من‌ سخن‌ گوید كه‌ به‌ گفتنش‌ امر نفرمودم‌، یا به‌ اسم‌ خدایان‌ غیر سخن‌ گوید، آن‌ نبی‌ البته‌ كشته‌ شود.»
\v 21 و اگر در دل‌ خود گویی‌: «سخنی‌ را كه‌ خداوند نگفته‌ است‌، چگونه‌ تشخیص‌ نماییم‌.»
\v 22 هنگامی‌ كه‌ نبی‌ به‌ اسم‌ خداوند سخن‌ گوید، اگر آن‌ چیز واقع‌ نشود و به‌ انجام‌ نرسد، این‌ امری‌ است‌ كه‌ خداوند نگفته‌ است‌، بلكه‌ آن‌ نبی‌ آن‌ را از روی‌ تكبر گفته‌ است‌.پس‌ از او نترس‌.
\s5
\c 19
\p
\v 1 وقتی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ این‌ امت‌ها را كه‌یهُوَه‌، خدایت‌، زمین‌ ایشان‌ را به‌ تو می‌دهد منقطع‌ سازد، و تو وارث‌ ایشان‌ شده‌، در شهرها و خانه‌های‌ ایشان‌ ساكن‌ شوی‌،
\v 2 پس‌ سه‌ شهر را برای‌ خود در میان‌ زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، به‌ جهت‌ ملكیت‌ به‌ تو می‌دهد، جدا كن‌.
\v 3 شاهراه‌ را برای‌ خود درست‌ كن‌، و حدود زمین‌ خود را كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ برای‌ تو تقسیم‌ می‌كند، سه‌ قسمت‌ كن‌، تا هر قاتلی‌ در آنجا فرار كند.
\v 4 و این‌ است‌ حكم‌ قاتلی‌ كه‌ به‌ آنجا فرار كرده‌، زنده‌ ماند: هر كه‌ همسایۀ خود را نادانسته‌ بكشد، و قبل‌ از آن‌ از او بغض‌ نداشت‌.
\v 5 مثل‌ كسی‌ كه‌ با همسایۀ خود برای‌ بریدن‌ درخت‌ در جنگل‌ برود، و دستش‌ برای‌ قطع‌ نمودن‌ درخت‌ تبر را بلند كند، و آهن‌ از دسته‌ بیرون‌ رفته‌، به‌ همسایه‌اش‌ بخورد تا بمیرد، پس‌ به‌ یكی‌ از آن‌ شهرها فرار كرده‌، زنده‌ ماند.
\v 6 مبادا ولّی خون‌ وقتی‌ كه‌ دلش‌ گرم‌ است‌ قاتل‌ را تعاقب‌ كند، و به‌ سبب‌ مسافت‌ راه‌ به‌ وی‌ رسیده‌، او را بكشد، و او مستوجب‌ موت‌ نباشد، چونكه‌ او را پیشتر بغض‌ نداشت‌.
\v 7 از این‌ جهت‌ من‌ تو را امر فرموده‌، گفتم‌ برای‌ خود سه‌ شهر جدا كن‌.
\v 8 و اگر یهُوَه‌، خدایت‌، حدود تو را به‌ طوری‌ كه‌ به‌ پدرانت‌ قسم‌ خورده‌ است‌ وسیع‌ گرداند، و تمامی‌ زمین‌ را به‌ تو عطا فرماید، كه‌ به‌ دادن‌ آن‌ به‌ پدرانت‌ وعده‌ داده‌ است‌،
\v 9 و اگر تمامی‌ این‌ اوامر را كه‌ من‌ امروز به‌ تو می‌فرمایم‌ نگاه‌ داشته‌، بجاآوری‌ كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود را دوست‌ داشته‌، به‌ طریقهای‌ او دائماً سلوك‌ نمایی‌، آنگاه‌ سه‌ شهر دیگر بر این‌ سه‌ برای‌ خود مزید كن‌.
\v 10 تا خون‌ بی‌گناه‌ در زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ برای‌ ملكیت‌ به‌ تو می‌دهد، ریخته‌ نشود، و خون‌ بر گردن‌ تو نباشد.
\v 11 لیكن‌ اگر كسی‌ همسایۀ خود را بغض‌ داشته‌، در كمین‌ او باشد و بر او برخاسته‌، او را ضرب‌ مهلك‌ بزند كه‌ بمیرد، و به‌ یكی‌ از این‌ شهرها فرار كند،
\v 12 آنگاه‌ مشایخ‌ شهرش‌ فرستاده‌، او را از آنجا بگیرند، و او را به‌ دست‌ ولّی خون‌ تسلیم‌ كنند، تا كشته‌ شود.
\v 13 چشم‌ تو بر او ترحم‌ نكند، تا خون‌ بی‌گناهی‌ را از اسرائیل‌ دور كنی‌، و برای‌ تو نیكو باشد.
\v 14 حد همسایۀ خود را كه‌ پیشینیان‌ گذاشته‌اند، در مِلك‌ تو كه‌ به‌ دست‌ تو خواهد آمد، در زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ برای‌ تصرفش‌ به‌ تو می‌دهد، منتقل‌ مساز.
\v 15 یك‌ شاهد بر كسی‌ برنخیزد، به‌ هر تقصیر و هر گناه‌ از جمیع‌ گناهانی‌ كه‌ كرده‌ باشد، به‌ گواهی‌ دو شاهد یا به‌ گواهی‌ سه‌ شاهد هر امری‌ ثابت‌ شود.
\v 16 اگر شاهد كاذبی‌ بر كسی‌ برخاسته‌، به‌ معصیتش‌ شهادت‌ دهد،
\v 17 آنگاه‌ هر دو شخصی‌ كه‌ منازعه‌ در میان‌ ایشان‌ است‌، به‌ حضور خداوند و به‌ حضور كاهنان‌ و داورانی‌ كه‌ در آن‌ زمان‌ باشند، حاضر شوند.
\v 18 و داوران‌، نیكو تفحص‌ نمایند، و اینك‌ اگر شاهد، شاهد كاذب‌ است‌ و بر برادر خود شهادت‌ دروغ‌ داده‌ باشد،
\v 19 پس‌ به‌ طوری‌ كه‌ او خواست‌ با برادر خود عمل‌ نماید، بااو همان‌ طور رفتار نمایند، تا بدی‌ را از میان‌ خود دور نمایی‌.
\v 20 و چون‌ بقیۀ مردمان‌ بشنوند، خواهند ترسید، و بعد از آن‌ مثل‌ این‌ كار زشت‌ در میان‌ شما نخواهند كرد.
\v 21 و چشم‌ تو ترحم‌ نكند، جان‌ به‌ عوض‌ جان‌، و چشم‌ به‌ عوض‌ چشم‌، و دندان‌ به‌ عوض‌ دندان‌، و دست‌ به‌ عوض‌ دست‌ و پا به‌ عوض‌ پا.
\s5
\c 20
\p
\v 1 چون‌ برای‌ مقاتله‌ با دشمن‌ خود بیرون‌روی‌، و اسبها و ارابه‌ها و قومی‌ را زیاده‌ از خود بینی‌، از ایشان‌ مترس‌ زیرا یهُوَه‌ خدایت‌ كه‌ تو را از زمین‌ مصر برآورده‌ است‌، با توست‌.
\v 2 و چون‌ به‌ جنگ‌ نزدیك‌ شوید، آنگاه‌ كاهن‌ پیش‌ آمده‌، قوم‌ را مخاطب‌ سازد
\v 3 و ایشان‌ را گوید: «ای‌ اسرائیل‌ بشنوید! شما امروز برای‌ مقاتلۀ با دشمنان‌ خود پیش‌ می‌روید؛ دل‌ شما ضعیف‌ نشود، و از ایشان‌ ترسان‌ و لرزان‌ و هراسان‌ مباشید.
\v 4 زیرا یهُوَه‌، خدای‌ شما، با شما می‌رود، تا برای‌ شما با دشمنان‌ شما جنگ‌ كرده‌ شما را نجات‌ دهد.»
\v 5 و سروران‌، قوم‌ را خطاب‌ كرده‌، گویند: «كیست‌ كه‌ خانه‌ نو بنا كرده‌، آن‌ را تخصیص‌ نكرده‌ است‌؛ او روانه‌ شده‌، به‌ خانه‌ خود برگردد، مبادا در جنگ‌ بمیرد و دیگری‌ آن‌ را تخصیص‌ نماید.
\v 6 و كیست‌ كه‌ تاكستانی‌ غرس‌ نموده‌، آن‌ را حلال‌ نكرده‌ است‌؛ او روانه‌ شده‌، به‌ خانۀ خود برگردد، مبادا در جنگ‌ بمیرد، و دیگری‌ آن‌ را حلال‌ كند.
\v 7 و كیست‌ كه‌ دختری‌ نامزد كرده‌، به‌ نكاح‌ در نیاورده‌ است‌، او روانه‌شده‌، به‌ خانۀ خود برگردد، مبادا در جنگ‌ بمیرد و دیگری‌ او را به‌ نكاح‌ درآورد.»
\v 8 و سروران‌ نیز قوم‌ را خطاب‌ كرده‌، گویند: «كیست‌ كه‌ ترسان‌ و ضعیف‌دل‌ است‌؛ او روانه‌ شده‌، به‌ خانه‌اش‌ برگردد، مبادا دل‌ برادرانش‌ مثل‌ دل‌ او گداخته‌ شود.»
\v 9 و چون‌ سروران‌ از تكلم‌نمودن‌ به‌ قوم‌ فارغ‌ شوند، بر سر قوم‌، سرداران‌ لشكر مقرر سازند.
\v 10 چون‌ به‌ شهری‌ نزدیك‌ آیی‌ تا با آن‌ جنگ‌ نمایی‌، آن‌ را برای‌ صلح‌ ندا بكن‌.
\v 11 و اگر تو را جواب‌ صلح‌ بدهد، و دروازه‌ها را برای‌ تو بگشاید، آنگاه‌ تمامی‌ قومی‌ كه‌ در آن‌ یافت‌ شوند، به‌ تو جزیه‌ دهند و تو را خدمت‌ نمایند.
\v 12 و اگر با تو صلح‌ نكرده‌، با تو جنگ‌ نمایند، پس‌ آن‌ را محاصره‌ كن‌.
\v 13 و چون‌ یهُوَه‌، خدایت‌، آن‌ را به‌ دست‌ تو بسپارد، جمیع‌ ذكورانش‌ را به‌ دم‌ شمشیر بكش‌.
\v 14 لیكن‌ زنان‌ و اطفال‌ و بهایم‌ و آنچه‌ در شهر باشد، یعنی‌ تمامی‌ غنیمتش‌ را برای‌ خود به‌ تاراج‌ ببر، و غنایم‌ دشمنان‌ خود را كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو دهد، بخور.
\v 15 به‌ همۀ شهرهایی‌ كه‌ از تو بسیار دورند كه‌ از شهرهای‌ این‌ امت‌ها نباشند، چنین‌ رفتار نما.
\v 16 اما از شهرهای‌ این‌ امت‌هایی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، تو را به‌ ملكیت‌ می‌دهد، هیچ‌ ذی‌نفس‌ را زنده‌ مگذار.
\v 17 بلكه‌ ایشان‌ را، یعنی‌ حتیان‌ و اموریان‌ و كنعانیان‌ و فَرِزّیان‌ و حِوّیان‌ و یبوسیان‌ را، چنانكه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، تو را امر فرموده‌ است‌، بالكل‌ هلاك‌ ساز.
\v 18 تا شما را تعلیم‌ ندهند كه‌ موافق‌ همۀ رجاساتی‌ كه‌ ایشان‌ با خدایان‌ خود عمل‌ می‌نمودند، عمل‌ نمایید. و به‌ یهُوَه‌، خدای‌ خود، گناه‌ كنید.
\v 19 چون‌ برای‌ گرفتن‌ شهری‌ با آن‌ جنگ‌ كنی‌، و آن‌ را روزهای‌ بسیار محاصره‌ نمایی‌، تبر بردرختهایش‌ مزن‌ و آنها را تلف‌ مساز. چونكه‌ از آنها می‌خوری‌ پس‌ آنها را قطع‌ منما، زیرا آیا درخت‌ صحرا انسان‌ است‌ تا آن‌ را محاصره‌ نمایی‌؟
\v 20 و اما درختی‌ كه‌ می‌دانی‌ درختی‌ نیست‌ كه‌ از آن‌ خورده‌ شود آن‌ را تلف‌ ساخته‌، قطع‌ نما و سنگری‌ بر شهری‌ كه‌ با تو جنگ‌ می‌كند، بنا كن‌ تا منهدم‌ شود.
\s5
\c 21
\p
\v 1 اگر در زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، برای‌تصرّفش‌ به‌ تو می‌دهد، مقتولی‌ در صحرا افتاده‌، پیدا شود و معلوم‌ نباشد كه‌ قاتل‌ او كیست‌،
\v 2 آنگاه‌ مشایخ‌ و داوران‌ تو بیرون‌ آمده‌، مسافت‌ شهرهایی‌ را كه‌ در اطراف‌ مقتول‌ است‌، بپیمایند.
\v 3 و اما شهری‌ كه‌ نزدیك‌تر به‌ مقتول‌ است‌، مشایخ‌ آن‌ شهر گوسالۀ رمه‌ را كه‌ با آن‌ خیش‌ نزده‌، و یوغ‌ به‌ آن‌ نبسته‌اند، بگیرند.
\v 4 و مشایخ‌ آن‌ شهر آن‌ گوساله‌ را در وادی‌ای‌ كه‌ آب‌ در آن‌ همیشه‌ جاری‌ باشد و در آن‌ خیش‌ نزده‌، و شخم‌ نكرده‌ باشند، فرود آورند، و آنجا در وادی‌، گردن‌ گوساله‌ را بشكنند.
\v 5 و بنی‌لاوی‌ كهنه‌ نزدیك‌ بیایند، چونكه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ ایشان‌ را برگزیده‌ است‌ تا او را خدمت‌ نمایند، و به‌ نام‌ خداوند بركت‌ دهند، و برحسب‌ قول‌ ایشان‌ هر منازعه‌ و هر آزاری‌ فیصل‌ پذیرد.
\v 6 و جمیع‌ مشایخ‌ آن‌ شهری‌ كه‌ نزدیك‌تر به‌ مقتول‌ است‌، دستهای‌ خود را بر گوساله‌ای‌ كه‌ گردنش‌ در وادی‌ شكسته‌ شده‌ است‌، بشویند.
\v 7 و جواب‌ داده‌، بگویند: «دستهای‌ ما این‌ خون‌ را نریخته‌، و چشمان‌ ما ندیده‌ است‌.
\v 8 ای‌ خداوند قوم‌ خود اسرائیل‌ را كه‌ فدیه‌ داده‌ای‌ بیامرز، و مگذار كه‌ خون‌ بی‌گناه‌ در میان‌ قوم‌ تو اسرائیل‌ بماند.» پس‌خون‌ برای‌ ایشان‌ عفو خواهد شد.
\v 9 پس‌ خون‌ بی‌گناه‌ را از میان‌ خود رفع‌ كرده‌ای‌ هنگامی‌ كه‌ آنچه‌ در نظر خداوند راست‌ است‌ به‌ عمل‌ آورده‌ای‌.
\v 10 چون‌ بیرون‌ روی‌ تا با دشمنان‌ خود جنگ‌ كنی‌، و یهُوَه‌ خدایت‌ ایشان‌ را به‌ دستت‌ تسلیم‌ نماید و ایشان‌ را اسیر كنی‌،
\v 11 و در میان‌ اسیران‌ زن‌ خوب‌ صورتی‌ دیده‌، عاشق‌ او بشوی‌ و بخواهی‌ او را به‌ زنی‌ خود بگیری‌،
\v 12 پس‌ او را به‌ خانۀ خود ببر و او سر خود را بتراشد و ناخن‌ خود را بگیرد.
\v 13 و رخت‌ اسیری‌ خود را بیرون‌ كرده‌، در خانۀ تو بماند، و برای‌ پدر و مادر خود یك‌ ماه‌ ماتم‌ گیرد، و بعد از آن‌ به‌ او درآمده‌، شوهر او بشو و او زن‌ تو خواهد بود.
\v 14 و اگر از وی‌ راضی‌ نباشی‌، او را به‌ خواهش‌ دلش‌ رها كن‌، لیكن‌ او را به‌ نقره‌ هرگز مفروش‌ و به‌ او سختی‌ مكن‌ چونكه‌ او را ذلیل‌ كرده‌ای‌.
\v 15 و اگر مردی‌ را دو زن‌ باشد، یكی‌ محبوبه‌ و یكی‌ مكروهه‌، و محبوبه‌ و مكروهه‌ هر دو برایش‌ پسران‌ بزایند، و پسر مكروهه‌ نخست‌زاده‌ باشد،
\v 16 پس‌ در روزی‌ كه‌ اموال‌ خود را به‌ پسران‌ خویش‌ تقسیم‌ نماید، نمی‌تواند پسر محبوبه‌ را بر پسر مكروهه‌ كه‌ نخست‌زاده‌ است‌، حق‌ نخست‌زادگی‌ دهد.
\v 17 بلكه‌ حصّه‌ای‌ مضاعف‌ از جمیع‌ اموال‌ خود را به‌ پسر مكروهه‌ داده‌، او را نخست‌زادۀ خویش‌ اقرار نماید، زیرا كه‌ او ابتدای‌قوت‌ اوست‌ و حق‌ نخست‌زادگی‌ از آن‌ او می‌باشد.
\v 18 اگر كسی‌ را پسری‌ سركش‌ و فتنه‌انگیز باشد، كه‌ سخن‌ پدر و سخن‌ مادر خود را گوش‌ ندهد، و هر چند او را تأدیب‌ نمایند ایشان‌ را نشنود،
\v 19 پدر و مادرش‌ او را گرفته‌، نزد مشایخ‌ شهرش‌ به‌ دروازۀ محله‌اش‌ بیاورند.
\v 20 و به‌ مشایخ‌ شهرش‌ گویند: «این‌ پسر ما سركش‌ و فتنه‌انگیز است‌، سخن‌ ما را نمی‌شنود و مسرف‌ و میگسار است‌.»
\v 21 پس‌ جمیع‌ اهل‌ شهرش‌ او را به‌ سنگ‌ سنگسار كنند تا بمیرد، پس‌ بدی‌ را از میان‌ خود دور كرده‌ای‌ و تمامی‌ اسرائیل‌ چون‌ بشنوند، خواهند ترسید.
\v 22 و اگر كسی‌ گناهی‌ را كه‌ مستلزم‌ موت‌ است‌، كرده‌ باشد و كشته‌ شود، و او را به‌ دار كشیده‌ باشی‌،
\v 23 بدنش‌ در شب‌ بر دار نماند. او را البته‌ در همان‌ روز دفن‌ كن‌، زیرا آنكه‌ بر دار آویخته‌ شود ملعون‌ خدا است‌ تا زمینی‌ را كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، تو را به‌ ملكیت‌ می‌دهد، نجس‌ نسازی‌.
\s5
\c 22
\p
\v 1 اگر گاو یا گوسفند برادر خود را گم‌ شده‌ بینی‌، از او رومگردان‌. آن‌ را البته‌ نزد برادر خود برگردان‌.
\v 2 و اگر برادرت‌ نزدیك‌ تو نباشد یا او را نشناسی‌، آن‌ را به‌ خانۀ خود بیاور و نزد تو بماند، تا برادرت‌ آن‌ را طلب‌ نماید، آنگاه‌ آن‌ را به‌ او رد نما.
\v 3 و به‌ الاغ‌ او چنین‌ كن‌ و به‌لباسش‌ چنین‌ عمل‌ نما و به‌ هر چیز گمشدۀ برادرت‌ كه‌ از او گم‌ شود و یافته‌ باشی‌ چنین‌ عمل‌ نما، نمی‌توانی‌ از او روگردانی‌.
\v 4 اگر الاغ‌ یا گاو برادرت‌ را در راه‌ افتاده‌ بینی‌، از آن‌ رومگردان‌، البته‌ آن‌ را با او برخیزان‌.
\v 5 متاع‌ مرد بر زن‌ نباشد، و مرد لباس‌ زن‌ را نپوشد، زیرا هر كه‌ این‌ را كند مكروه‌ یهُوَه‌ خدای‌ توست‌.
\v 6 اگر اتفاقاً آشیانۀ مرغی‌ در راه‌ به‌ نظر تو آید، خواه‌ بر درخت‌ یا بر زمین‌، و در آن‌ بچه‌ها یا تخمها باشد، و مادر بر بچه‌ها یا تخمها نشسته‌، مادر را با بچه‌ها مگیر.
\v 7 مادر را البته‌ رها كن‌ و بچه‌ها را برای‌ خود بگیر، تا برای‌ تو نیكو شود و عمر دراز كنی‌.
\v 8 چون‌ خانۀ نو بنا كنی‌، بر پشت‌بام‌ خود دیواری‌ بساز، مبادا كسی‌ از آن‌ بیفتد و خون‌ بر خانۀ خود بیاوری‌.
\v 9 در تاكستان‌ خود دو قسم‌ تخم‌ مكار، مبادا تمامی‌ آن‌، یعنی‌ هم‌ تخمی‌ كه‌ كاشته‌ای‌ و هم‌ محصول‌ تاكستان‌، وقف‌ شود.
\v 10 گاو و الاغ‌ را با هم‌ جفت‌ كرده‌، شیار منما.
\v 11 پارچۀ مختلط‌ از پشم‌ و كتان‌ با هم‌ مپوش‌.
\v 12 بر چهار گوشۀ رخت‌ خود كه‌ خود را به‌ آن‌ می‌پوشانی‌، رشته‌ها بساز.
\v 13 اگر كسی‌ برای‌ خود زنی‌ گیرد و چون‌ بدو درآید، او را مكروه‌ دارد،
\v 14 و اسباب‌ حرف‌ بدو نسبت‌ داده‌، از او اسم‌ بد شهرت‌ دهد و گوید این‌ زن‌ را گرفتم‌ و چون‌ به‌ او نزدیكی‌ نمودم‌، او راباكره‌ نیافتم‌،
\v 15 آنگاه‌ پدر و مادر آن‌ دختر علامت‌ بكارت‌ دختر را برداشته‌، نزد مشایخ‌ شهر نزد دروازه‌ بیاورند.
\v 16 و پدر دختر به‌ مشایخ‌ بگوید: «دختر خود را به‌ این‌ مرد به‌ زنی‌ داده‌ام‌، و از او كراهت‌ دارد،
\v 17 و اینك‌ اسباب‌ حرف‌ بدو نسبت‌ داده‌، می‌گوید دختر تو را باكره‌ نیافتم‌، و علامت‌ بكارت‌ دختر من‌ این‌ است‌.» پس‌ جامه‌ را پیش‌ مشایخ‌ شهر بگسترانند.
\v 18 پس‌ مشایخ‌ آن‌ شهر آن‌ مرد را گرفته‌، تنبیه‌ كنند.
\v 19 و او را صد مثقال‌ نقره‌ جریمه‌ نموده‌، به‌ پدر دختر بدهند چونكه‌ بر باكره‌ اسرائیل‌ بدنامی‌ آورده‌ است‌. و او زن‌ وی‌ خواهد بود و در تمامی‌ عمرش‌ نمی‌تواند او را رها كند.
\v 20 لیكن‌ اگر این‌ سخن‌ راست‌ باشد، و علامت‌ بكارت‌ آن‌ دختر پیدا نشود،
\v 21 آنگاه‌ دختر را نزد در خانۀ پدرش‌ بیرون‌ آورند، و اهل‌ شهرش‌ او را با سنگ‌ سنگسار نمایند تا بمیرد، چونكه‌ در خانۀ پدر خود زنا كرده‌، در اسرائیل‌ قباحتی‌ نموده‌ است‌. پس‌ بدی‌ را از میان‌ خود دور كرده‌ای‌.
\v 22 اگر مردی‌ یافت‌ شود كه‌ با زن‌ شوهرداری‌ همبستر شده‌ باشد، پس‌ هر دو یعنی‌ مردی‌ كه‌ با زن‌ خوابیده‌ است‌ و زن‌، كشته‌ شوند. پس‌ بدی‌ را از اسرائیل‌ دور كرده‌ای‌.
\v 23 اگر دختر باكره‌ای‌ به‌ مردی‌ نامزد شود و دیگری‌ او را در شهر یافته‌، با او همبستر شود،
\v 24 پس‌ هر دو ایشان‌ را نزد دروازه‌ شهر بیرون‌ آورده‌، ایشان‌ را با سنگها سنگسار كنند تا بمیرند؛ اما دختر را چونكه‌ در شهر بود و فریاد نكرد، و مرد را چونكه‌ زن‌ همسایۀ خود را ذلیل‌ ساخت‌، پس‌ بدی‌ را از میان‌ خود دور كرده‌ای‌.
\v 25 اما اگر آن‌ مرد دختری‌ نامزد را در صحرا یابد و آن‌ مرد به‌ او زور آورده‌، با او بخوابد، پس‌ آن‌ مرد كه‌ با او خوابید، تنها كشته‌ شود.
\v 26 و اما با دختر هیچ‌ مكن‌ زیرا بر دختر، گناهِ مستلزم‌ موت‌ نیست‌، بلكه‌ این‌ مثل‌ آن‌ است‌ كه‌ كسی‌ بر همسایۀ خود برخاسته‌، او را بكشد،
\v 27 چونكه‌ او را در صحرا یافت‌ و دختر نامزد فریاد برآورد و برایش‌ رهاننده‌ای‌ نبود.
\v 28 و اگر مردی‌ دختر باكره‌ای‌ را كه‌ نامزد نباشد بیابد و او را گرفته‌، با او همبستر شود و گرفتار شوند،
\v 29 آنكه‌ آن‌ مرد كه‌ با او خوابیده‌ است‌ پنجاه‌ مثقال‌ نقره‌ به‌ پدر دختر بدهد و آن‌ دختر زن‌ او باشد، چونكه‌ او را ذلیل‌ ساخته‌ است‌ و در تمامی‌ عمرش‌ نمی‌تواند او را رها كند.
\v 30 هیچ‌ كس‌ زن‌ پدر خود را نگیرد و دامن‌ پدر خود را منكشف‌ نسازد.
\s5
\c 23
\p
\v 1 شخصی‌ كه‌ كوبیده‌ بیضه‌ و آلت‌ بریده باشد، داخل‌ جماعت‌ خداوند نشود.
\v 2 حرام‌زاده‌ای‌ داخل‌ جماعت‌ خداوند نشود، حتی‌ تا پشت‌ دهم‌ احدی‌ از او داخل‌ جماعت‌ خداوند نشود.
\v 3 عمّونی‌ و موآبی‌ داخل‌ جماعت‌ خداوند نشوند. حتی‌ تا پشت‌ دهم‌، احدی‌ از ایشان‌ هرگز داخل‌ جماعت‌ خداوند نشود.
\v 4 زیرا وقتی‌ كه‌ شما از مصر بیرون‌ آمدید، شما را در راه‌ به‌ نان‌ و آب‌ استقبال‌ نكردند، و از این‌ جهت‌ كه‌ بَلْعام‌ بن‌ بعور را از فتورِ ارام‌ نهرین‌ اجیر كردند تاتو را لعنت‌ كند.
\v 5 لیكن‌ یهُوَه‌ خدایت‌ نخواست‌ بلعام‌ را بشنود، پس‌ یهُوَه‌ خدایت‌ لعنت‌ را به‌ جهت‌ تو، به‌ بركت‌ تبدیل‌ نمود، چونكه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ تو را دوست‌ می‌داشت‌.
\v 6 ابداً در تمامی‌ عمرت‌ جویای‌ خیریت‌ و سعادت‌ ایشان‌ مباش‌.
\v 7 ادومی‌ را دشمن‌ مدار چونكه‌ برادر توست‌، و مصری‌ را دشمن‌ مدار چونكه‌ در زمین‌ وی‌ غریب‌ بودی‌.
\v 8 اولادی‌ كه‌ از ایشان‌ زاییده‌ شوند، در پشت‌ سوم‌ داخل‌ جماعت‌ خداوند شوند.
\v 9 چون‌ در اردو به‌ مقابله‌ دشمنانت‌ بیرون‌ روی‌، خویشتن‌ را از هر چیز بد نگاه‌ دار.
\v 10 اگر در میان‌ شما كسی‌ باشد كه‌ از احتلام‌ شب‌ نجس‌ شود، از اردو بیرون‌ رود و داخل‌ اردو نشود.
\v 11 چون‌ شب‌ نزدیك‌ شود، با آب‌ غسل‌ كند، و چون‌ آفتاب‌ غروب‌ كند، داخل‌ اردو شود.
\v 12 و تو را مكانی‌ بیرون‌ از اردو باشد تا به‌ آنجا بیرون‌ روی‌.
\v 13 و در میان‌ اسباب‌ تو میخی‌ باشد، و چون‌ بیرون‌ می‌نشینی‌ با آن‌ بكَن‌ و برگشته‌، فضلۀ خود را از آن‌ بپوشان‌.
\v 14 زیرا كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ در میان‌ اردوی‌ تو می‌خرامد تا تو را رهایی‌ داده‌، دشمنانت‌ را به‌ تو تسلیم‌ نماید؛ پس‌ اردوی‌ تو مقدس‌ باشد، مبادا چیز پلید را در میان‌ تو دیده‌، از تو روگرداند.
\v 15 غلامی‌ را كه‌ از آقای‌ خود نزد تو بگریزد، به‌ آقایش‌ مسپار.
\v 16 با تو در میان‌ تو در مكانی‌ كه‌برگزینـد در یكــی‌ از شهرهـای‌ تـو كـه‌ بـه‌ نظـرش‌ پسنـد آیـد، ساكـن‌ شـود، و بر او جفا منما.
\v 17 از دختران‌ اسرائیل‌ فاحشه‌ای‌ نباشد و از پسران‌ اسرائیل‌ لواطی‌ نباشد.
\v 18 اجرت‌ فاحشه‌ و قیمت‌ سگ‌ را برای‌ هیچ‌ نذری‌ به‌ خانۀ یهُوَه‌ خدایت‌ میاور، زیرا كه‌ این‌ هر دو نزد یهُوَه‌ خدایت‌ مكروه‌ است‌.
\v 19 برادر خود را به‌ سود قرض‌ مده‌ نه‌ به‌ سود نقره‌ و نه‌ به‌ سود آذوقه‌ و نه‌ به‌ سود هر چیزی‌ كه‌ به‌ سود داده‌ می‌شود.
\v 20 غریب‌ را می‌توانی‌ به‌ سود قرض‌ بدهی‌، اما برادر خود را به‌ سود قرض‌ مده‌ تا یهُوَه‌ خدایت‌ در زمینی‌ كه‌ برای‌ تصرفش‌ داخل‌ آن‌ می‌شوی‌، تو را به‌ هر چه‌ دستت‌ را بر آن‌ دراز می‌كنی‌، بركت‌ دهد.
\v 21 چون‌ نذری‌ برای‌ یهُوَه‌ خدایت‌ می‌كنی‌ در وفای‌ آن‌ تأخیر منما، زیرا كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ البته‌ آن‌ را از تو مطالبه‌ خواهد نمود، و برای‌ تو گناه‌ خواهد بود.
\v 22 اما اگر از نذر كردن‌ ابا نمایی‌، تو را گناه‌ نخواهد بود.
\v 23 آنچه‌ را كه‌ از دهانت‌ بیرون‌ آید، هوشیار باش‌ كه‌ بجا آوری‌، موافق‌ آنچه‌ برای‌ یهُوَه‌ خدایت‌ از ارادۀ خود نذر كرده‌ای‌ و به‌ زبان‌ خود گفته‌ای‌.
\v 24 چون‌ به‌ تاكستان‌ همسایۀ خود درآیی‌، از انگور، هر چه‌ می‌خواهی‌ به‌ سیری‌ بخور، اما در ظرف‌ خود هیچ‌ مگذار.
\v 25 چون‌ به‌ كشتزار همسایۀ خود داخل‌ شوی‌، خوشه‌ها را به‌ دست‌ خود بچین‌، اما داس‌ بر كشت‌ همسایۀ خود مگذار.
\s5
\c 24
\p
\v 1 چون‌ كسی‌ زنی‌ گرفته‌، به‌ نكاح‌ خود درآورد، اگر در نظر او پسند نیاید از این‌ كه‌ چیزی‌ ناشایسته‌ در او بیابد، آنگاه‌ طلاق‌نامه‌ای‌ نوشته‌، بدستش‌ دهد، و او را از خانه‌اش‌ رها كند.
\v 2 و از خانه‌ او روانه‌ شده‌، برود و زن‌ دیگری‌ شود.
\v 3 و اگر شوهر دیگر نیز او را مكروه‌ دارد و طلاق‌نامه‌ای‌ نوشته‌، به‌ دستش‌ بدهد و او را از خانه‌اش‌ رها كند، یا اگر شوهری‌ دیگر كه‌ او را به‌ زنی‌ گرفت‌، بمیرد،
\v 4 شوهر اول‌ كه‌ او را رها كرده‌ بود، نمی‌تواند دوباره‌ او را به‌ نكاح‌ خود درآورد. بعد از آن‌ كه‌ ناپاك‌ شده‌ است‌، زیرا كه‌ این‌ به‌ نظر خداوند مكروه‌ است‌. پس‌ بر زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، تو را به‌ ملكیت‌ می‌دهد، گناه‌ میاور.
\v 5 چون‌ كسی‌ زن‌ تازه‌ای‌ بگیرد، در لشكر بیرون‌ نرود، و هیچ‌ كار به‌ او تكلیف‌ نشود، تا یك‌ سال‌ در خانۀ خود آزاد بماند، و زنی‌ را كه‌ گرفته‌ است‌، مسرور سازد.
\v 6 هیچكس‌ آسیا یا سنگ‌ بالایی‌ آن‌ را به‌ گرو نگیرد، زیرا كه‌ جان‌ را به‌ گرو گرفته‌ است‌.
\v 7 اگر كسی‌ یافت‌ شود كه‌ یكی‌ از برادران‌ خود از بنی‌اسرائیل‌ را دزدیده‌، بر او ظلم‌ كند یا بفروشد، آن‌ دزد كشته‌ شود، پس‌ بدی‌ را از میان‌ خود دور كرده‌ای‌.
\v 8 دربارۀ بلای‌ برص‌ هوشیار باش‌ كه‌ به‌ هر آنچه‌ لاویان‌ كهنه‌ شما را تعلیم‌ دهند، به‌ دقت‌ توجه‌ نموده‌، عمل‌ نمایید و موافق‌ آنچه‌ به‌ ایشان‌ امر فرمودم‌، هوشیار باشید كه‌ عمل‌ نمایید.
\v 9 بیاد آور كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ در راه‌ با مریم‌ چه‌ كرد، وقتی‌ كه‌ شما از مصر بیرون‌ آمدید.
\v 10 چون‌ به‌ همسایۀ خود هر قسم‌ قرض‌ دهی‌، برای‌ گرفتن‌ گرو به‌ خانه‌اش‌ داخل‌ مشو.
\v 11 بلكه‌ بیرون‌ بایست‌ تا شخصی‌ كه‌ به‌ او قرض‌ می‌دهی‌ گرو را نزد تو بیرون‌ آورد.
\v 12 و اگر مرد فقیر باشد در گرو او مخواب‌.
\v 13 البته‌ به‌ وقت‌ غروب‌ آفتاب‌، گرو را به‌ او پس‌ بده‌، تا در رخت‌ خود بخوابد و تو را بركت‌ دهد و به‌ حضور یهُوَه‌ خدایت‌، عدالت‌ شمرده‌ خواهد شد.
\v 14 بر مزدوری‌ كه‌ فقیر و مسكین‌ باشد، خواه‌ از برادرانت‌ و خواه‌ از غریبانی‌ كه‌ در زمینت‌ در اندرون‌ دروازه‌های‌ تو باشند ظلم‌ منما.
\v 15 در همان‌ روز مزدش‌ را بده‌، و آفتاب‌ بر آن‌ غروب‌ نكند، چونكه‌ او فقیر است‌ و دل‌ خود را به‌ آن‌ بسته‌ است‌، مبادا بر تو نزد خداوند فریاد برآورد و برای‌ تو گناه‌ باشد.
\v 16 پدران‌ به‌ عوض‌ پسران‌ كشته‌ نشوند، و نه‌ پسران‌ به‌ عوض‌ پدران‌ كشته‌ شوند. هر كس‌ برای‌ گناه‌ خود كشته‌ شود.
\v 17 داوری‌ غریب‌ و یتیم‌ را منحرف‌ مساز، و جامۀ بیوه‌ را به‌ گرو مگیر.
\v 18 و بیاد آور كه‌ در مصر غلام‌ بودی‌ و یهُوَه‌، خدایت‌، تو را از آنجا فدیه‌ داد. بنابراین‌ من‌ تو را امر می‌فرمایم‌ كه‌ این‌ كار را معمول‌ داری‌.
\v 19 چون‌ محصول‌ خود را در مزرعۀ خویش‌ درو كنی‌، و در مزرعه‌، بافه‌ای‌ فراموش‌ كنی‌، برای‌ برداشتن‌ آن‌ برمگرد؛ برای‌ غریب‌ و یتیم‌ و بیوه‌زن‌ باشد تا یهُوَه‌ خدایت‌ تو را در همۀ كارهای‌ دستت‌ بركت‌ دهد.
\v 20 چون‌ زیتون‌ خود را بتكانی‌، بار دیگر شاخه‌ها را متكان‌؛ برای‌ غریب‌ و یتیم‌ و بیوه‌باشد.
\v 21 چون‌ انگور تاكستان‌ خود را بچینی‌ بار دیگر آن‌ را مچین‌ ، برای‌ غریب‌ و یتیم‌ و بیوه‌ باشد.
\v 22 و بیاد آور كه‌ در زمین‌ مصر غلام‌ بودی‌. بنابراین‌ تو را امر می‌فرمایم‌ كه‌ این‌ كار را معمول‌ داری‌.
\s5
\c 25
\p
\v 1 اگر در میان‌ مردم‌ مرافعه‌ای‌ باشد و به محاكمه‌ آیند و در میان‌ ایشان‌ داوری‌ نمایند، آنگاه‌ عادل‌ را عادل‌ شمارند، و شریر را ملزم‌ سازند.
\v 2 و اگر شریر مستوجب‌ تازیانه‌ باشد، آنگاه‌ داورْ او را بخواباند و حكم‌ دهد تا او را موافق‌ شرارتش‌ به‌ حضور خود به‌ شماره‌ بزنند.
\v 3 چهل‌ تازیانه‌ او را بزند و زیاد نكند، مبادا اگر از این‌ زیاده‌ كرده‌، تازیانۀ بسیار زند، برادرت‌ در نظر تو خوار شود.
\v 4 دهن‌ گاو را هنگامی‌ كه‌ خرمن‌ را خرد می‌كند، مبند.
\v 5 اگر برادران‌ با هم‌ ساكن‌ باشند و یكی‌ از آنها بی‌اولاد بمیرد، پس‌ زنِ آن‌ متوفی‌، خارج‌ به‌ شخص‌ بیگانه‌ داده‌ نشود، بلكه‌ برادر شوهرش‌ به‌ او درآمده‌، او را برای‌ خود به‌ زنی‌ بگیرد، و حق‌ برادر شوهری‌ را با او بجا آورد.
\v 6 و نخست‌زاده‌ای‌ كه‌ بزاید به‌ اسم‌ برادر متوفای‌ او وارث‌ گردد، تا اسمش‌ از اسرائیل‌ محو نشود.
\v 7 و اگر آن‌ مرد به‌ گرفتن‌ زن‌ برادرش‌ راضی‌ نشود، آنگاه‌ زن‌ برادرش‌ به‌ دروازه‌ نزد مشایخ‌ برود و گوید: «برادر شوهر من‌ از برپا داشتن‌ اسم‌ برادر خود در اسرائیل‌ انكار می‌كند، و از بجا آوردن‌ حق‌ برادر شوهری‌ با من‌ ابا می‌نماید.»
\v 8 پس‌ مشایخ‌ شهرش‌ او را طلبیده‌، با وی‌ گفتگو كنند، واگر اصرار كرده‌، بگوید نمی‌خواهم‌ او را بگیرم‌،
\v 9 آنگاه‌ زن‌ برادرش‌ نزد وی‌ آمده‌، به‌ حضور مشایخ‌ كفش‌ او را از پایش‌ بكند، و به‌ رویش‌ آب‌ دهن‌ اندازد، و در جواب‌ گوید: «با كسی‌ كه‌ خانۀ برادر خـود را بنا نكنـد، چنین‌ كـرده‌ شود.»
\v 10 و نام‌ او در اسرائیل‌، خانۀ كفش‌ كنـده‌ خوانـده‌ شـود.
\v 11 و اگر دو شخص‌ با یكدیگر منازعه‌ نمایند، و زن‌ یكی‌ پیش‌ آید تا شوهر خود را از دست‌ زننده‌اش‌ رها كند و دست‌ خود را دراز كرده‌، عورت‌ او را بگیرد،
\v 12 پس‌ دست‌ او را قطع‌ كن‌ و چشم‌ تو بر او ترحم‌ نكند.
\v 13 در كیسۀ تو وزنه‌های‌ مختلف‌، بزرگ‌ و كوچك‌ نباشد.
\v 14 در خانۀ تو كیلهای‌ مختلفْ، بزرگ‌ و كوچك‌، نباشد.
\v 15 تو را وزن‌ صحیح‌ و راست‌ باشد و تو را كیل‌ صحیح‌ و راست‌ باشد، تا عمـرت‌ در زمینـی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، به‌ تو می‌دهد دراز شود.
\v 16 زیرا هر كه‌ این‌ كار كند یعنی‌ هر كه‌ بی‌انصافی‌ نماید، نزد یهُوَه‌ خدایت‌ مكروه‌ است‌.
\v 17 بیاد آور آنچه‌ عمالیق‌ وقت‌ بیرون‌ آمدنت‌ از مصـر در راه‌ به‌ تـو نمودند.
\v 18 كه‌ چگونه‌ تو را در راه‌، مقابله‌ كـرده‌، همۀ واماندگان‌ را در عقب‌ تـو از مؤخرت‌ قطع‌ نمودنـد، در حالـی‌ كه‌ تو ضعیف‌ و وامانده‌ بودی‌ و از خـدا نترسیدنـد.
\v 19 پس‌ چـون‌ یهُـوَه‌ خدایت‌ تـو را در زمینی‌ كه‌ یهُـوَه‌، خدایت‌، تو را برای‌ تصرفش‌ نصیب‌ می‌دهد، از جمیع‌ دشمنانت‌ آرامی‌ بخشد، آنگاه‌ ذكر عمالیـق‌ را از زیر آسمان‌ محو ساز و فراموش‌ مكن‌.
\s5
\c 26
\p
\v 1 و چون‌ به‌ زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ تو را نصیب‌ می‌دهد داخل‌ شدی‌، و در آن‌ تصرف‌ نموده‌، ساكن‌ گردیدی‌،
\v 2 آنگاه‌ نوبر تمامی‌ حاصل‌ زمین‌ را كه‌ از زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو می‌دهد، جمع‌ كرده‌ باشی‌ بگیر، و آن‌ را در سبد گذاشته‌، به‌ مكانی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ برگزیند تا نام‌ خود را در آن‌ ساكن‌ گرداند، برو.
\v 3 و نزد كاهنی‌ كه‌ در آن‌ روزها باشد رفته‌، وی‌ را بگو: «امروز برای‌ یهُوَه‌ خدایت‌ اقرار می‌كنم‌ كه‌ به‌ زمینی‌ كه‌ خداوند برای‌ پدران‌ ما قسم‌ خورد كه‌ به‌ ما بدهد، داخل‌ شده‌ام‌.»
\v 4 و كاهن‌ سبد را از دستت‌ گرفته‌، پیش‌ مذبح‌ یهُوَه‌ خدایت‌ بگذارد.
\v 5 پس‌ تو به‌ حضور یهُوَه‌ خدای‌ خود اقرار كرده‌، بگو: «پدر من‌ اَرامی آواره‌ بود، و با عددی‌ قلیل‌ به‌ مصر فرود شده‌، در آنجا غربت‌ پذیرفت‌، و در آنجا امتی‌ بزرگ‌ و عظیم‌ و كثیر شد.
\v 6 و مصریان‌ با ما بدرفتاری‌ نموده‌، ما را ذلیل‌ ساختند، و بندگی‌ سخت‌ بر ما نهادند.
\v 7 و چون‌ نزد یهُوَه‌، خدای‌ پدران‌ خود، فریاد برآوردیم‌، خداوند آواز ما را شنید و مشقت‌ و محنت‌ و تنگی‌ ما را دید.
\v 8 و خداوند ما را از مصر به‌ دست‌ قوی‌ و بازوی‌ افراشته‌ و خوف‌ عظیم‌، و با آیات‌ و معجزات‌ بیرون‌ آورد.
\v 9 و ما را به‌ این‌ مكان‌ درآورده‌، این‌ زمین‌ را زمینی‌ كه‌ به‌ شیر و شهد جاری‌ است‌ به‌ ما بخشید.
\v 10 و الا´ن‌ اینك‌ نوبر حاصل‌ زمینی‌ را كه‌ تو ای‌ خداوند به‌ من‌ دادی‌، آورده‌ام‌.» پس‌ آن‌ را به‌ حضور یهُوَه‌ خدای‌ خود بگذار، و به‌ حضور یهُوَه‌، خدایت‌، عبادت‌ نما.
\v 11 و تو با لاوی‌ و غریبی‌ كه‌ در میان‌ تو باشد از تمامی‌ نیكویی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، به‌ تو و به‌خاندانت‌ بخشیده‌ است‌، شادی‌ خواهی‌ نمود.
\v 12 و در سال‌ سوم‌ كه‌ سال‌ عشر است‌، چون‌ از گرفتن‌ تمامی‌ عشر محصول‌ خود فارغ‌ شدی‌، آن‌ را به‌ لاوی‌ و غریب‌ و یتیم‌ و بیوه‌زن‌ بده‌، تا در اندرون‌ دروازه‌های‌ تو بخورند و سیر شوند.
\v 13 و به‌ حضور یهُوَه‌ خدایت‌ بگو: «موقوفات‌ را از خانۀ خود بیرون‌ كردم‌، و آنها را نیز به‌ لاوی‌ و غریب‌ و یتیم‌ و بیوه‌زن‌، موافق‌ تمامی اوامری‌ كه‌ به‌ من‌ امر فرمودی‌، دادم‌، و از اوامر تو تجاوز ننموده‌، فراموش‌ نكردم‌.
\v 14 در ماتم‌ خود از آنها نخوردم‌ و در نجاستی‌ از آنها صرف‌ ننمودم‌، و برای‌ اموات‌ از آنها ندادم‌، بلكه‌ به‌ قول‌ یهُوَه‌، خدایم‌، گوش‌ داده‌، موافق‌ هر آنچه‌ به‌ من‌ امر فرمودی‌، رفتار نمودم‌.
\v 15 از مسكن‌ مقدس‌ خود از آسمان‌ بنگر، و قوم‌ خود اسرائیل‌ و زمینی‌ را كه‌ به‌ ما دادی‌ چنانكه‌ برای‌ پدران‌ ما قسم‌ خوردی‌، زمینی‌ كه‌ به‌ شیر و شهد جاری‌ است‌، بركت‌ بده‌،.»
\v 16 امروز یهُوَه‌، خدایت‌، تو را امر می‌فرماید كه‌ این‌ فرایض‌ و احكام‌ را بجا آوری‌، پس‌ آنها را به‌ تمامی‌ دل‌ و تمامی‌ جان‌ خود نگاه‌ داشته‌، بجا آور.
\v 17 امروز به‌ یهُوَه‌ اقرار نمودی‌ كه‌ خدای‌ توست‌، و اینكه‌ به‌ طریقهای‌ او سلوك‌ خواهی‌ نمود، و فرایض‌ و اوامر و احكام‌ او را نگاه‌ داشته‌، آواز او را خواهی‌ شنید.
\v 18 و خداوند امروز به‌ تو اقرار كرده‌ است‌ كه‌ تو قوم‌ خاص‌ او هستی‌، چنانكه‌ به‌ تو وعده‌ داده‌ است‌، و تا تمامی‌ اوامر او را نگاه‌ داری‌.
\v 19 و تا تو را در ستایش‌ و نام‌ و اكرام‌از جمیع‌ امت‌هایی‌ كه‌ ساخته‌ است‌، بلند گرداند، و تا برای‌ یهُوَه‌، خدایت‌، قوم‌ مقدس‌ باشی‌، چنانكه‌ وعده‌ داده‌ است‌.
\s5
\c 27
\p
\v 1 و موسی‌ و مشایخ‌ اسرائیل‌، قوم‌ را امر فرموده‌، گفتند: «تمامی‌ اوامری‌ را كه‌ من‌ امروز به‌ شما امر می‌فرمایم‌، نگاه‌ دارید.
\v 2 و در روزی‌ كه‌ از اردن‌ به‌ زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، به‌ تو می‌دهد عبور كنید، برای‌ خود سنگهای‌ بزرگ‌ برپا كرده‌، آنها را با گچ‌ بمال‌.
\v 3 و بر آنها تمامی‌ كلمات‌ این‌ شریعت‌ را بنویس‌، هنگامی‌ كه‌ عبور نمایی‌ تا به‌ زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، به‌ تو می‌دهد، داخل‌ شوی‌، زمینی‌ كه‌ به‌ شیر و شهد جاری‌ است‌، چنانكه‌ یهُوَه‌ خدای‌ پدرانت‌ به‌ تو وعده‌ داده‌ است‌.
\v 4 و چون‌ از اردن‌ عبور نمودی‌ این‌ سنگها را كه‌ امروز به‌ شما امر می‌فرمایم‌ در كوه‌ عیبال‌ برپا كرده‌، آنها را با گچ‌ بمال‌.
\v 5 و در آنجا مذبحی‌ برای‌ یهُوَه‌ خدایت‌ بنا كن‌، و مذبح‌ از سنگها باشد و آلت‌ آهنین‌ بر آنها بكار مبر.
\v 6 مذبح‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود را از سنگهای‌ ناتراشیده‌ بنا كن‌، و قربانی‌های‌ سوختنی‌ برای‌ یهُوَه‌ خدایت‌، بر آن‌ بگذران‌.
\v 7 و ذبایح‌ سلامتی‌ ذبح‌ كرده‌، در آنجا بخور و به‌ حضور یهُوَه‌ خدایت‌ شادی‌ نما.
\v 8 و تمامی‌ كلمات‌ این‌ شریعت‌ را بر آن‌ به‌ خط‌ روشن‌ بنویس‌.»
\v 9 پس‌ موسی‌ و لاویان‌ كهنه‌ تمامی‌ اسرائیل‌ راخطاب‌ كرده‌، گفتند:
\v 10 « ای‌ اسرائیل‌ خاموش‌ باش‌ و بشنو. امروز قوم‌ یهُوَه‌ خدایت‌ شدی‌.
\v 11 پس‌ آواز یهُوَه‌ خدایت‌ را بشنو و اوامر و فرایض‌ او را كه‌ من‌ امروز به‌ تو امر می‌فرمایم‌، بجا آر.» و در آن‌ روز موسی‌ قوم‌ را امر فرموده‌، گفت‌:
\v 12 « چون‌ از اردن‌ عبور كردید، اینان‌ یعنی‌ شمعون‌ و لاوی‌ و یهودا و یسّاكار و یوسف‌ و بنیامین‌ بر كوه‌ جَرِزّیم‌ بایستند تا قوم‌ را بركت‌ دهند.
\v 13 و اینان‌ یعنی‌ رؤبین‌ و جاد و اشیر و زبولون‌ و دان‌ و نفتالی‌ بر كوه‌ عیبال‌ بایستند تا نفرین‌ كنند.
\v 14 و لاویان‌ جمیع‌ مردان‌ اسرائیل‌ را به‌ آواز بلند خطاب‌ كرده‌، گویند:
\v 15 « ملعون‌ باد كسی‌ كه‌ صورت‌ تراشیده‌ یا ریخته‌ شده‌ از صنعت‌ دست‌ كارگر كه‌ نزد خداوند مكروه‌ است‌، بسازد، و مخفی‌ نگاه‌ دارد.» و تمامی‌ قوم‌ در جواب‌ بگویند: «آمین‌!»
\v 16 « ملعون‌ باد كسی‌ كه‌ با پدر و مادر خود به‌ خِفَّت‌ رفتار نماید.» و تمامی‌ قوم‌ بگویند: «آمین‌!»
\v 17 « ملعون‌ باد كسی‌ كه‌ حد همسایۀ خود را تغییر دهد.» و تمامی‌ قوم‌ بگویند: «آمین‌!»
\v 18 « ملعون‌ باد كسی‌ كه‌ نابینا را از راه‌ منحرف‌ سازد.» و تمامی‌ قوم‌ بگویند : «آمین‌!»
\v 19 « ملعون‌ باد كسی‌ كه‌ داوری‌ غریب‌ و یتیم‌ و بیوه‌ را منحرف‌ سازد.» و تمامی‌ قوم‌ بگویند: «آمین‌!»
\v 20 « ملعون‌ باد كسی‌ كه‌ با زن‌ پدر خود همبستر شود، چونكه‌ دامن‌ پدر خود را كشف‌ نموده‌است‌.» و تمامی‌ قوم‌ بگویند: «آمین‌!»
\v 21 « ملعون‌ باد كسی‌ كه‌ با هر قسم‌ بهایمی‌ بخوابد.» و تمامی‌ قوم‌ بگویند: «آمین‌!»
\v 22 « ملعون‌ باد كسی‌ كه‌ با خواهر خویش‌ چه‌ دختر پدر و چه‌ دختر مادر خویش‌ بخوابد.» و تمامی‌ قوم‌ بگویند: «آمین‌!»
\v 23 « ملعون‌ باد كسی‌ كه‌ با مادر زن‌ خود بخوابد.» و تمامی‌ قوم‌ بگویند: «آمین‌!»
\v 24 « ملعون‌ باد كسی‌ كه‌ همسایۀ خود را در پنهانی‌ بزند.» و تمامی‌ قوم‌ بگویند: «آمین‌!»
\v 25 « ملعون‌ باد كسی‌ كه‌ رشوه‌ گیرد تا خون‌ بی‌گناهی‌ ریخته‌ شود.» و تمامی‌ قوم‌ بگویند: «آمین‌!»
\v 26 « ملعون‌ باد كسی‌ كه‌ كلمات‌ این‌ شریعت‌ را اثبات‌ ننماید تا آنها را بجا نیاورد.» وتمامی‌ قوم‌ بگویند: «آمین‌!»
\s5
\c 28
\p
\v 1 « و اگر آواز یهُوَه‌ خدای‌ خود را به‌ دقت بشنوی‌ تا هوشیار شده‌، تمامی‌ اوامر او را كه‌ من‌ امروز به‌ تو امر می‌فرمایم‌ بجا آوری‌، آنگاه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ تو را بر جمیع‌ امت‌های‌ جهان‌ بلند خواهد گردانید.
\v 2 و تمامی‌ این‌ بركتها به‌ تو خواهد رسید و تو را خواهد دریافت‌، اگر آواز یهُوَه‌ خدای‌ خود را بشنوی‌.
\v 3 در شهر، مبارك‌ و در صحرا، مبارك‌ خواهی‌ بود.
\v 4 میوۀ بطن‌ تو و میوۀ زمین‌ تو و میوۀ بهایمت‌ و بچه‌های‌ گاو و بره‌های‌ گلۀ تو مبارك‌ خواهند بود.
\v 5 سبد و ظرف‌خمیر تو مبارك‌ خواهد بود.
\v 6 وقت‌ درآمدنت‌ مبارك‌، و وقت‌ بیـرون‌ رفتنت‌ مبـارك‌ خواهـی‌ بود.
\v 7 « و خداوند دشمنانت‌ را كه‌ با تو مقاومت‌ نمایند، از حضور تو منهزم‌ خواهد ساخت‌؛ از یك‌ راه‌ بر تو خواهند آمد، و از هفت‌ راه‌ پیش‌ تو خواهند گریخت‌.
\v 8 خداوند در انبارهای‌ تو و به‌ هر چه‌ دست‌ خود را به‌ آن‌ دراز می‌كنی‌ بر تو بركت‌ خواهد فرمود، و تو را در زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو می‌دهد، مبارك‌ خواهد ساخت‌.
\v 9 و اگر اوامر یهُوَه‌ خدای‌ خود را نگاهداری‌، و در طریقهای‌ او سلوك‌ نمایی‌، خداوند تو را برای‌ خود قوم‌ مقدس‌ خواهد گردانید، چنانكه‌ برای‌ تـو قَسَم‌ خورده‌ است‌.
\v 10 و جمیع‌ امت‌های‌ زمیـن‌ خواهنـد دیـد كه‌ نـام‌ خداوند بر تـو خوانـده‌ شـده‌ است‌، و از تو خواهند ترسید.
\v 11 و خداوند تـو را در میـوۀ بطنت‌ و ثمـرۀ بهایمـت‌ و محصـول‌ زمینت‌، در زمینی‌ كه‌ خداوند برای‌ پدرانت‌ قسم‌ خورد كه‌ به‌ تو بدهد، به‌ نیكویی‌ خواهد افزود.
\v 12 و خداوند خزینۀ نیكوی‌ خود، یعنی‌ آسمان‌ را برای‌ تو خواهد گشود، تا بارانِ زمیـن‌ تـو را در موسمش‌ ببارانـد، و تـو را در جمیع‌ اعمال‌ دستت‌ مبارك‌ سازد؛ و به‌ امت‌های‌ بسیار قرض‌ خواهی‌ داد، و تو قرض‌ نخواهی‌ گرفت‌.
\v 13 و خداوند تو را سر خواهد ساخت‌ نه‌ دم‌، و بلند خواهی‌ بود فقط‌ نه‌ پست‌، اگر اوامر یهُوَه‌ خدای‌ خود را كه‌ من‌ امروز به‌ تو امر می‌فرمایم‌ بشنوی‌، و آنها را نگاه‌ داشته‌، بجا آوری‌.
\v 14 و از همۀ سخنانی‌ كه‌ من‌ امروز به‌ تو امر می‌كنم‌ به‌ طرف‌ راست‌ یا چپ‌ میل‌ نكنی‌، تا خدایان‌ غیر را پیروی‌ نموده‌، آنهـا را عبادت‌ كنـی‌.
\v 15 « و اما اگر آواز یهُوَه‌ خدای‌ خود را نشنوی‌ تا هوشیار شده‌، همۀ اوامر و فرایض‌ او را كه‌ من‌ امروز به‌ تو امر می‌فرمایم‌ بجا آوری‌، آنگاه‌ جمیع‌ این‌ لعنتها به‌ تو خواهد رسید، و تو را خواهد دریافت‌.
\v 16 در شهر ملعون‌، و در صحرا ملعون‌ خواهی‌ بود.
\v 17 سبد و ظرف‌ خمیر تو ملعون‌ خواهد بود.
\v 18 میوۀ بطن‌ تو و میوۀ زمین‌ تو و بچه‌های‌ گاو و بره‌های‌ گلۀ تو ملعون‌ خواهد بود.
\v 19 وقت‌ درآمدنت‌ ملعون‌، و وقت‌ بیرون‌ رفتنت‌ ملعون‌ خواهی‌ بود.
\v 20 و به‌ هر چه‌ دست‌ خود را برای‌ عمل‌ نمودن‌ دراز می‌كنی‌، خداوند بر تو لعنت‌ و اضطراب‌ و سرزنش‌ خواهد فرستاد تا به‌ زودی‌ هلاك‌ و نابود شوی‌، به‌ سبب‌ بدی‌ كارهایت‌ كه‌ به‌ آنها مرا ترك‌ كرده‌ای‌.
\v 21 خداوند وبا را بر تو مُلْصَق‌ خواهد ساخت‌، تا تو را از زمینی‌ كه‌ برای‌ تصرفش‌ به‌ آن‌ داخل‌ می‌شوی‌، هلاك‌ سازد.
\v 22 و خداوند تو را با سل‌ و تب‌ و التهاب‌ و حرارت‌ و شمشیر و باد سموم‌ و یرقان‌ خواهد زد، و تو را تعاقب‌ خواهند نمود تا هلاك‌ شوی‌.
\v 23 و فلك‌ تو كه‌ بالای‌ سر تو است‌ مس‌ خواهد شد، و زمینی‌ كه‌ زیر تو است‌ آهن‌.
\v 24 و خداوند باران‌ زمینت‌ را گرد و غبار خواهد ساخت‌، كه‌ از آسمان‌ بر تو نازل‌ شود تا هلاك‌ شوی‌.
\v 25 « و خداوند تو را پیش‌ روی‌ دشمنانت‌ منهزم‌ خواهد ساخت‌. از یك‌ راه‌ بر ایشان‌ بیرون‌ خواهی‌ رفت‌، و از هفت‌ راه‌ از حضور ایشان‌ خواهی‌ گریخت‌، و در تمامی‌ ممالك‌ جهان‌ به‌ تلاطم‌ خواهی‌ افتاد.
\v 26 و بدن‌ شما برای‌ همۀ پرندگان‌ هوا و بهایم‌ زمین‌ خوراك‌ خواهد بود، و هیچ‌كس‌ آنها را دور نخواهد كرد.
\v 27 خداوند تورا به‌ دُنبل‌ مصر و خُراج‌ و جَرَب‌ و خارشی‌ كه‌ تو از آن‌ شفا نتوانی‌ یافت‌، مبتلا خواهد ساخت‌.
\v 28 خداوند تو را به‌ دیوانگی‌ و نابینایی‌ و پریشانی‌ دل‌ مبتلا خواهد ساخت‌.
\v 29 و در وقت‌ ظهر مثل‌ كوری‌ كه‌ در تاریكی‌ لمس‌ نماید كورانه‌ راه‌ خواهی‌ رفت‌، و در راههای‌ خود كامیاب‌ نخواهی‌ شد، بلكه‌ در تمامی‌ روزهایت‌ مظلوم‌ و غارت‌شده‌ خواهی‌ بود، و نجات‌دهنده‌ای‌ نخواهد بود.
\v 30 زنی‌ را نامزد خواهی‌ كرد و دیگری‌ با او خواهد خوابید. خانه‌ای‌ بنا خواهی‌ كرد و در آن‌ ساكن‌ نخواهی‌ شد. تاكستانی‌ غرس‌ خواهی‌ نمود و میوه‌اش‌ را نخواهی‌ خورد.
\v 31 گاوت‌ در نظرت‌ كشته‌ شود و از آن‌ نخواهی‌ خورد. الاغت‌ پیش‌ روی‌ تو به‌ غارت‌ برده‌ شود و باز به‌ دست‌ تو نخواهد آمد. گوسفند تو به‌ دشمنت‌ داده‌ می‌شود و برای‌ تو رهاننده‌ای‌ نخواهد بود.
\v 32 پسران‌ و دخترانت‌ به‌ امت‌ دیگر داده‌ می‌شوند، و چشمانت‌ نگریسته‌ از آرزوی‌ ایشان‌ تمامی‌ روز كاهیده‌ خواهد شد، و در دست‌ تو هیچ‌ قوه‌ای‌ نخواهد بود.
\v 33 میوۀ زمینت‌ و مشقت‌ تو را امتی‌ كه‌ نشناخته‌ای‌، خواهند خورد، و همیشه‌ فقط‌ مظلوم‌ و كوفته‌شده‌ خواهی‌ بود.
\v 34 به‌ حدی‌ كه‌ از چیزهایی‌ كه‌ چشمت‌ می‌بیند، دیوانه‌ خواهی‌ شد.
\v 35 خداوند زانوها و ساقها و از كف‌ پا تا فرق‌ سر تو را به‌ دنبل‌ بد كه‌ از آن‌ شفا نتوانی‌ یافت‌، مبتلا خواهد ساخت‌.
\v 36 خداوند تو را و پادشاهی‌ را كه‌ بر خود نصب‌ می‌نمایی‌، بسوی‌ امتی‌ كه‌ تو و پدرانت‌ نشناخته‌اید، خواهد برد، و در آنجا خدایان‌ غیر را از چوب‌ و سنگ‌ عبادت‌ خواهی‌ كرد.
\v 37 و در میان‌ تمامی‌ امت‌هایی‌ كه‌ خداوند شما را به‌ آنجا خواهد برد، عبرت‌ و مثل‌ و سُخریه‌ خواهی‌ شد.
\v 38 « تخم‌ بسیار به‌ مزرعه‌ خواهی‌ برد، و اندكی‌ جمع‌ خواهی‌ كرد چونكه‌ ملخ‌ آن‌ را خواهد خورد.
\v 39 تاكستانها غرس‌ نموده‌، خدمت‌ آنها را خواهی‌ كرد، اما شراب‌ را نخواهی‌ نوشید و انگور را نخواهی‌ چید، زیرا كرم‌ آن‌ را خواهد خورد.
\v 40 تو را در تمامی‌ حدودت‌ درختان‌ زیتون‌ خواهد بود، لكن‌ خویشتن‌ را به‌ زیت‌ تدهین‌ نخواهی‌ كرد، زیرا زیتون‌ تو نارس‌ ریخته‌ خواهد شد.
\v 41 پسران‌ و دختران‌ خواهی‌ آورد، لیكن‌ از آنِ تو نخواهند بود، چونكه‌ به‌ اسیری‌ خواهند رفت‌.
\v 42 تمامی‌ درختانت‌ و محصول‌ زمینت‌ را ملخ‌ به‌ تصرف‌ خواهد آورد.
\v 43 غریبی‌ كه‌ در میان‌ تو است‌ بر تو به‌ نهایت‌ رفیع‌ و برافراشته‌ خواهد شد، و تو به‌ نهایت‌ پست‌ و متنزّل‌ خواهی‌ گردید.
\v 44 او به‌ تو قرض‌ خواهد داد و تو به‌ او قرض‌ نخواهی‌ داد؛ او سر خواهد بود و تو دم‌ خواهی‌ بود.
\v 45 « و جمیع‌ این‌ لعنتها به‌ تو خواهد رسید، و تو را تعاقب‌ نموده‌، خواهد دریافت‌ تا هلاك‌ شوی‌، از این‌ جهت‌ كه‌ قول‌ یهُوَه‌ خدایت‌ را گوش‌ ندادی‌ تا اوامر و فرایضی‌ را كه‌ به‌ تو امر فرموده‌ بود، نگاه‌ داری‌.
\v 46 و تو را و ذریت‌ تو را تا به‌ ابد آیت‌ و شگفت‌ خواهد بود.
\v 47 « از این‌ جهت‌ كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود را به‌ شادمانی‌ و خوشی‌ دل‌ برای‌ فراوانی‌ همه‌ چیز عبادت‌ ننمودی‌.
\v 48 پس‌ دشمنانت‌ را كه‌ خداوند بر تو خواهد فرستاد در گرسنگی‌ و تشنگی‌ و برهنگی‌ و احتیاج‌ همه‌ چیز خدمت‌ خواهی‌ نمود، و یوغ‌ آهنین‌ بر گردنت‌ خواهد گذاشت‌ تا تو را هلاك‌ سازد.
\v 49 و خداوند از دور، یعنی‌ از اقصای‌ زمین‌، امتی‌ را كه‌ مثل‌ عقاب‌ می‌پرد بر تو خواهد آورد، امتی‌ كه‌ زبانش‌ را نخواهی‌ فهمید.
\v 50 امتی‌ مهیب‌ صورت‌ كه‌ طرف‌ پیران‌ را نگاه‌ ندارد و بر جوانان‌ ترحم‌ ننماید.
\v 51 و نتایج‌ بهایم‌ و محصول‌ زمینت‌ را بخورد تا هلاك‌ شوی‌. و برای‌ تو نیز غله‌ و شیره‌ و روغن‌ و بچه‌های‌ گاو و بره‌های‌ گوسفند را باقی‌ نگذارد تا تو را هلاك‌ سازد.
\v 52 و تو را در تمامی‌ دروازه‌هایت‌ محاصره‌ كند تا دیواره‌های‌ بلند و حصین‌ كه‌ بر آنها توكل‌ داری‌، در تمامی‌ زمینت‌ منهدم‌ شود؛ و تو را در تمامی‌ دروازه‌هایت‌، در تمامی‌ زمینی‌ كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو می‌دهد، محاصره‌ خواهد نمود.
\v 53 و میوۀ بطن‌ خود، یعنی‌ گوشت‌ پسران‌ و دخترانت‌ را كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ به‌ تو می‌دهد در محاصره‌ و تنگی‌ كه‌ دشمنانت‌ تو را به‌ آن‌ زبون‌ خواهند ساخت‌، خواهی‌ خورد.
\v 54 مردی‌ كه‌ در میان‌ شما نرم‌ و بسیار متنعم‌ است‌، چشمش‌ بر برادر خود و زن‌ هم‌آغوش‌ خویش‌ و بقیۀ فرزندانش‌ كه‌ باقی‌ می‌مانند بد خواهد بود.
\v 55 به‌ حدی‌ كه‌ به‌ احدی‌ از ایشان‌ از گوشت‌ پسران‌ خود كه‌ می‌خورد نخواهد داد زیرا كه‌ در محاصره‌ و تنگی‌ كه‌ دشمنانت‌ تو را در تمامی‌ دروازه‌هایت‌ به‌ آن‌ زبون‌ سازند، چیزی‌ برای‌ او باقی‌ نخواهد ماند.
\v 56 و زنی‌ كه‌ در میان‌ شما نازك‌ و متنعم‌ است‌ كه‌ به‌ سبب‌ تنعم‌ و نازكی‌ خود جرأت‌ نمی‌كرد كه‌ كف‌ پای‌ خود را به‌ زمین‌ بگذارد، چشم‌ او بر شوهر هم‌آغوش‌ خود و پسر و دخترخویش‌ بد خواهد بود.
\v 57 و بر مَشیمِه‌ای‌ كه‌ از میان‌ پایهای‌ او درآید و بر اولادی‌ كه‌ بزاید زیرا كه‌ آنها را به‌ سبب‌ احتیاج‌ همه‌ چیز در محاصره‌ و تنگی‌ كه‌ دشمنانت‌ در دروازه‌هایت‌ به‌ آن‌ تو را زبون‌ سازند، به‌ پنهانی‌ خواهد خورد.»
\v 58 اگر به‌ عمل‌ نمودن‌ تمامی‌ كلمات‌ این‌ شریعت‌ كه‌ در این‌ كتاب‌ مكتوب‌ است‌، هوشیار نشوی‌ و از این‌ نام‌ مجید و مهیب‌، یعنی‌ یهُوَه‌، خدایت‌، نترسی‌،
\v 59 آنگاه‌ خداوند بلایای‌ تو و بلایای‌ اولاد تو را عجیب‌ خواهد ساخت‌، یعنی‌ بلایای‌ عظیم‌ و مزمن‌ و مرضهای‌ سخت‌ و مزمن‌.
\v 60 و تمامی‌ بیماریهای‌ مصر را كه‌ از آنها می‌ترسیدی‌ بر تو باز خواهد آورد و به‌ تو خواهد چسبید.
\v 61 و نیز همۀ مرضها و همۀ بلایایی‌ كه‌ در طومار این‌ شریعت‌ مكتوب‌ نیست‌، آنها را خداوند بر تو مستولی‌ خواهد گردانید تا هلاك‌ شوی‌.
\v 62 و گروه‌ قلیل‌ خواهید ماند، برعكس‌ آن‌ كه‌ مثل‌ ستارگان‌ آسمان‌ كثیر بودید، زیرا كه‌ آواز یهُوَه‌ خدای‌ خود را نشنیدید.
\v 63 و واقع‌ می‌شود چنانكه‌ خداوند بر شما شادی‌ نمود تا به‌ شما احسان‌ كرده‌، شما را بیفزاید همچنین‌ خداوند بر شما شادی‌ خواهد نمود تا شما را هلاك‌ و نابود گرداند، و ریشه‌ شما از زمینی‌ كه‌ برای‌ تصرفش‌ در آن‌ داخل‌ می‌شوید كنده‌ خواهد شد.
\v 64 و خداوند تو را در میان‌ جمیع‌ امت‌ها از كران‌ زمین‌ تا كران‌ دیگرش‌ پراكنده‌ سازد و در آنجا خدایان‌ غیر را از چوب‌ و سنگ‌ كه‌ تو و پدرانت‌ نشناخته‌اید، عبادت‌ خواهی‌ كرد.
\v 65 و در میان‌ این‌ امت‌ها استراحت‌ نخواهی‌ یافت‌ و برای‌ كف‌ پایت‌ آرامی‌ نخواهد بود، و در آنجا یهُوَه‌ تو را دل‌ لرزان‌ و كاهیدگی‌ چشم‌ و پژمردگی‌ جان‌ خواهد داد.
\v 66 و جان‌ تو پیش‌ رویت‌ معلق‌ خواهد بود، و شب‌ و روز ترسناك‌ شده‌، به‌ جان‌ خود اطمینان‌ نخواهی‌ داشت‌.
\v 67 بامدادان‌ خواهی‌ گفت‌: كاش‌ كه‌ شام‌ می‌بود، و شامگاهان‌ خواهی‌ گفت‌: كاش‌كه‌ صبح‌ می‌بود، به‌ سبب‌ ترس‌ دلت‌ كه‌ به‌ آن‌ خواهی‌ ترسید، و به‌ سبب‌ رؤیت‌ چشمت‌ كه‌ خواهی‌ دید.
\v 68 و خداوند تو را در كشتیها از راهی‌ كه‌ به‌ تو گفتم‌ آن‌ را دیگر نخواهی‌ دید به‌ مصر باز خواهد آورد، و خود را در آنجا به‌ دشمنان‌ خویش‌ برای‌ غلامی‌ و كنیزی‌ خواهید فروخت‌ و مشتری‌ نخواهد بود.»
\s5
\c 29
\p
\v 1 این‌ است‌ كلمات‌ عهدی‌ كه‌ خداوند در زمین‌ موآب‌ به‌ موسی‌ امر فرمود كه‌ با بنی‌اسرائیل‌ ببندد، سوای‌ آن‌ عهد كه‌ با ایشان‌ در حوریب‌ بسته‌ بود.
\v 2 و موسی‌ تمامی‌ اسرائیل‌ را خطاب‌ كرده‌، به‌ ایشان‌ گفت‌: «هر آنچه‌ خداوند در زمین‌ مصر با فرعون‌ و جمیع‌ بندگانش‌ و تمامی‌ زمینش‌ عمل‌ نمود، شما دیده‌اید.
\v 3 تجربه‌های‌ عظیم‌ كه‌ چشمان‌ تو دید و آیات‌ و آن‌ معجزات‌ عظیم‌.
\v 4 اما خداوند دلی‌ را كه‌ بدانید و چشمانی‌ را كه‌ ببینید و گوشهایی‌ را كه‌ بشنوید تا امروز به‌ شما نداده‌ است‌.
\v 5 و شما را چهل‌ سال‌ در بیابان‌ رهبری‌ نمودم‌ كه‌ لباس‌ شما مندرس‌ نگردید، و كفشها در پای‌ شما پاره‌ نشد.
\v 6 نان‌ نخورده‌ و شراب‌ و مسكرت‌ ننوشیده‌اید، تا بدانید كه‌ من‌ یهُوَه‌ خدای‌ شما هستم‌.
\v 7 و چون‌ به‌ اینجا رسیدید، سیحون‌، ملك‌ حشبون‌، و عوج‌، ملك‌ باشان‌، به‌ مقابلۀ شما برای‌ جنگ‌ بیرون‌ آمدند و آنها را مغلوب‌ ساختیم‌.
\v 8 و زمین‌ ایشان‌ را گرفته‌، به‌ رؤبینیان‌ و جادیان‌ و نصف‌ سبط‌ منسی‌ به‌ ملكیت‌ دادیم‌.
\v 9 پس‌ كلمات‌ این‌ عهد را نگاه‌ داشته‌، بجا آورید تادر هر چه‌ كنید كامیاب‌ شوید.
\v 10 « امروز جمیع‌ شما به‌ حضور یهُوَه‌، خدای‌ خود حاضرید، یعنی‌ رؤسای‌ شما و اسباط‌ شما و مشایخ‌ شما و سروران‌ شما و جمیع‌ مردان‌ اسرائیل‌،
\v 11 و اطفال‌ و زنان‌ شما و غریبی‌ كه‌ در میان‌ اردوی‌ شماست‌ از هیزم‌شكنان‌ تا آب‌كشان‌ شما،
\v 12 تا در عهد یهُوَه‌ خدایت‌ و سوگند او كه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ امروز با تو استوار می‌سازد، داخل‌ شوی‌.
\v 13 تا تو را امروز برای‌ خود قومی‌ برقرار دارد، و او خدای‌ تو باشد چنانكه‌ به‌ تو گفته‌ است‌، و چنانكه‌ برای‌ پدرانت‌، ابراهیم‌ و اسحاق‌ و یعقوب‌، قسم‌ خورده‌ است‌.
\v 14 و من‌ این‌ عهد و این‌ قسم‌ را با شما تنها استوار نمی‌نمایم‌،
\v 15 بلكه‌ با آنانی‌ كه‌ امروز با ما به‌ حضور یهُوَه‌ خدای‌ ما در اینجا حاضرند، و هم‌ با آنانی‌ كه‌ امروز در اینجا با ما حاضر نیستند.
\v 16 زیرا شما می‌دانید كه‌ چگونه‌ در زمین‌ مصر سكونت‌ داشتیم‌، و چگونه‌ از میان‌ امت‌هایی‌ كه‌ عبور نمودید، گذشتیم‌.
\v 17 و رجاسات‌ و بتهای‌ ایشان‌ را از چوب‌ و سنگ‌ و نقره‌ و طلا كه‌ در میان‌ ایشان‌ بود، دیدید.
\v 18 تا در میان‌ شما مرد یا زن‌ یا قبیله‌ یا سبطی‌ نباشد كه‌ دلش‌ امروز از یهُوَه‌ خدای‌ ما منحرف‌ گشته‌، برود و خدایان‌ این‌ طوایف‌ را عبادت‌ نماید، مبادا در میان‌ شما ریشه‌ای‌ باشد كه‌ حنظل‌ و افسنتین‌ بار آورد.
\v 19 « و مبادا چون‌ سخنان‌ این‌ لعنت‌ را بشنود در دلش‌ خویشتن‌ را بركت‌ داده‌، گوید: هر چند در سختی‌ دل‌ خود سلوك‌ می‌نمایم‌ تا سیراب‌ و تشنه‌ را با هم‌ هلاك‌ سازم‌، مرا سلامتی‌ خواهد بود.
\v 20 خداوند او را نخواهد آمرزید، بلكه‌ در آن‌وقت‌ خشم‌ و غیرت‌ خداوند بر آن‌ شخص‌ دودافشان‌ خواهد شد، و تمامی‌ لعنتی‌ كه‌ در این‌ كتاب‌ مكتوب‌ است‌، بر آن‌ كس‌ نازل‌ خواهد شد، و خداوند نام‌ او را از زیر آسمان‌ محو خواهد ساخت‌.
\v 21 و خداوند او را از جمیع‌ اسباط‌ اسرائیل‌ برای‌ بدی‌ جدا خواهد ساخت‌، موافق‌ جمیع‌ لعنتهای‌ عهدی‌ كه‌ در این‌ طومار شریعت‌ مكتوب‌ است‌.
\v 22 و طبقۀ آینده‌ یعنی‌ فرزندان‌ شما كه‌ بعد از شما خواهند برخاست‌، و غریبانی‌ كه‌ از زمین‌ دور می‌آیند، خواهند گفت‌، هنگامی‌ كه‌ بلایای‌ این‌ زمین‌ و بیماریهایی‌ را كه‌ خداوند به‌ آن‌ می‌رساند ببینند،
\v 23 و تمامی‌ زمین‌ آن‌ را كه‌ كبریت‌ و شوره‌ و آتش‌ شده‌، نه‌ كاشته‌ می‌شود و نه‌ حاصل‌ می‌روید و هیچ‌ علف‌ در آن‌ نمو نمی‌كند و مثل‌ انقلاب‌ سدوم‌ و عموره‌ و اَدمَه‌ و صبوئیم‌ كه‌ خداوند در غضب‌ و خشم‌ خود آنها را واژگون‌ ساخت‌، گشته‌ است‌؛
\v 24 پس‌ جمیع‌ امت‌ها خواهند گفت‌: چرا خداوند با این‌ زمین‌ چنین‌ كرده‌ است‌ و شدت‌ این‌ خشم‌ عظیم‌ از چه‌ سبب‌ است‌؟
\v 25 آنگاه‌ خواهند گفت‌: از این‌ جهت‌ كه‌ عهد یهُوَه‌ خدای‌ پدران‌ خود را كه‌ به‌ وقت‌ بیرون‌ آوردن‌ ایشان‌ از زمین‌ مصر با ایشان‌ بسته‌ بود، ترك‌ كردند،
\v 26 و رفته‌، خدایان‌ غیر را عبادت‌ نموده‌، به‌ آنها سجده‌ كردند، خدایانی‌ را كه‌ نشناخته‌ بودند و قسمت‌ ایشان‌ نساخته‌ بود.
\v 27 پس‌ خشم‌ خداوند بر این‌ زمین‌ افروخته‌ شده‌، تمامی‌ لعنت‌ را كه‌ در این‌ كتاب‌ مكتوب‌ است‌، بر آن‌ آورد.
\v 28 و خداوند ریشۀ ایشان‌ را به‌ غضب‌ و خشم‌ و غیض‌ عظیم‌، از زمین‌ ایشان‌ كند و به‌ زمین‌ دیگر انداخت‌، چنانكه‌ امروز شده‌ است‌.
\v 29 چیزهای‌ مخفی‌ از آن‌ یهُوَه‌خدای‌ ماست‌ و اما چیزهای‌ مكشوف‌ تا به‌ ابد از آن‌ ما و فرزندان‌ ما است‌، تا جمیع‌ كلمات‌ این‌ شریعت‌ را به‌ عمل‌ آوریم‌.
\s5
\c 30
\p
\v 1 و چون‌ جمیع‌ این‌ چیزها، یعنی‌ بركت‌ و لعنتی‌ كه‌ پیش‌ روی‌ تو گذاشتم‌ بر تو عارض‌ شود، و آنها را در میان‌ جمیع‌ امت‌هایی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، تو را به‌ آنجا خواهد راند، بیاد آوری‌،
\v 2 و تو با فرزندانت‌ با تمامی‌ دل‌ و تمامی‌ جان‌ خود به‌ سوی‌ یهُوَه‌ خدایت‌ بازگشت‌ نموده‌، قول‌ او را موافق‌ هر آنچه‌ كه‌ من‌ امروز به‌ تو امر می‌فرمایم‌، اطاعت‌ نمایی‌،
\v 3 آنگاه‌ یهُوَه‌ خدایت‌ اسیری‌ تو را برگردانیده‌، بر تو ترحم‌ خواهد كرد، و رجوع‌ كرده‌، تو را از میان‌ جمیع‌ امت‌هایی‌ كه‌ یهُوَه‌، خدایت‌، تو را به‌ آنجا پراكنده‌ كرده‌ است‌، جمع‌ خواهد نمود.
\v 4 اگر آوارگی‌ تو تا كران‌ آسمان‌ بشود، یهُوَه‌، خدایت‌، تو را از آنجا جمع‌ خواهد كرد و تو را از آنجا خواهد آورد.
\v 5 و یهُوَه‌، خدایت‌، تو را به‌ زمینی‌ كه‌ پدرانت‌ مالك‌ آن‌ بودند خواهد آورد، و مالك‌ آن‌ خواهی‌ شد، و بر تو احسان‌ نموده‌، تو را بیشتر از پدرانت‌ خواهد افزود.
\v 6 « و یهُوَه‌ خدایت‌ دل‌ تو و دل‌ ذریت‌ تو را مختون‌ خواهد ساخت‌ تا یهُوَه‌ خدایت‌ را به‌ تمامی‌ دل‌ و تمامی‌ جان‌ خود دوست‌ داشته‌، زنده‌ بمانی.
\v 7 و یهُوَه‌ خدایت‌ جمیع‌ این‌ لعنتها را بر دشمنان‌ و بر خصمانت‌ كه‌ تو را آزردند، نازل‌ خواهد گردانید.
\v 8 و تو بازگشت‌ نموده‌، قول‌ خداوند را اطاعت‌ خواهی‌ كرد، و جمیع‌ اوامر اورا كه‌ من‌ امروز به‌ تو امر می‌فرمایم‌، بجا خواهی‌ آورد.
\v 9 و یهُوَه‌، خدایت‌، تو را در تمامی‌ اعمال‌ دستت‌ و در میوۀ بطنت‌ و نتایج‌ بهایمت‌ و محصول‌ زمینت‌ به‌ نیكویی‌ خواهد افزود، زیرا خداوند بار دیگر بر تو برای‌ نیكویی‌ شادی‌ خواهد كرد، چنانكه‌ بر پدران‌ تو شادی‌ نمود،
\v 10 اگر آواز یهُوَه‌ خدای‌ خود را اطاعت‌ نموده‌، اوامر و فرایض‌ او را كه‌ در طومار این‌ شریعت‌ مكتوب‌ است‌، نگاه‌ داری‌، و به‌ سوی‌ یهُوَه‌، خدای‌ خود، با تمامی‌ دل‌ و تمامی‌ جان‌ بازگشت‌ نمایی‌.
\v 11 « زیرا این‌ حكمی‌ كه‌ من‌ امروز به‌ تو امر می‌فرمایم‌، برای‌ تو مشكل‌ نیست‌ و از تو دور نیست‌.
\v 12 نه‌ در آسمان‌ است‌ تا بگویی‌ كیست‌ كه‌ به‌ آسمان‌ برای‌ ما صعود كرده‌، آن‌ را نزد ما بیاورد و آن‌ را به‌ ما بشنواند تا به‌ عمل‌ آوریم‌؛
\v 13 و نه‌ آن‌ طرف‌ دریا كه‌ بگویی‌ كیست‌ كه‌ برای‌ ما به‌ آنطرف‌ دریا عبور كرده‌، آن‌ را نزد ما بیاورد و به‌ ما بشنواند تا به‌ عمل‌ آوریم‌.
\v 14 بلكه‌ این‌ كلام‌، بسیار نزدیك‌ توست‌ و در دهان‌ و دل‌ توست‌ تا آن‌ را بجا آوری‌.
\v 15 « ببین‌ امروز حیات‌ و نیكویی‌ و موت‌ و بدی‌ را پیش‌ روی‌ تو گذاشتم‌.
\v 16 چونكه‌ من‌ امروز تو را امر می‌فرمایم‌ كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود را دوست‌ بداری‌ و در طریقهای‌ او رفتار نمایی‌، و اوامر و فرایض‌ و احكام‌ او را نگاه‌ داری‌ تا زنده‌ مانده‌، افزوده‌ شوی‌، و تا یهُوَه‌، خدایت‌، تو را در زمینی‌ كه‌ برای‌ تصرفش‌ به‌ آن‌ داخل‌ می‌شوی‌، بركت‌ دهد.
\v 17 لیكن‌ اگر دل‌ تو برگردد و اطاعت‌ ننمایی‌ و فریفته‌ شده‌، خدایان‌ غیر را سجده‌ و عبادت‌نمایی‌،
\v 18 پس‌ امروز به‌ شما اطلاع‌ می‌دهم‌ كه‌ البته‌ هلاك‌ خواهید شد، و در زمینی‌ كه‌ از اردن‌ عبور می‌كنید تا در آن‌ داخل‌ شده‌، تصرف‌ نمایید، عمر طویل‌ نخواهید داشت‌.
\v 19 امروز آسمان‌ و زمین‌ را بر شما شاهد می‌آورم‌ كه‌ حیات‌ و موت‌ و بركت‌ و لعنت‌ را پیش‌ روی‌ تو گذاشتم‌؛ پس‌ حیات‌ را برگزین‌ تا تو با ذریتت‌ زنده‌ بمانی‌.
\v 20 و تا یهُوَه‌ خدای‌ خود را دوست‌ بداری‌ و آواز او را بشنوی‌ و به‌ او ملصق‌ شوی‌، زیرا كه‌ او حیات‌ تو و درازی‌ عمر توست‌ تا در زمینی‌ كه‌ خداوند برای‌ پدرانت‌، ابراهیم‌ و اسحاق‌ و یعقوب‌، قسم‌ خورد كه‌ آن‌ را به‌ ایشان‌ بدهد، ساكن‌ شوی‌.»
\s5
\c 31
\p
\v 1 و موسی‌ رفته‌، این‌ سخنان‌ را به‌ تمامی اسرائیل‌ بیان‌ كرد،
\v 2 و به‌ ایشان‌ گفت‌: «من‌ امروز صد و بیست‌ ساله‌ هستم‌ و دیگر طاقت‌ خروج‌ و دخول‌ ندارم‌، و خداوند به‌ من‌ گفته‌ است‌ كه‌ از این‌ اردن‌ عبور نخواهی‌ كرد.
\v 3 یهُوَه‌ خدای‌ تو، خود به‌ حضور تو عبور خواهد كرد، و او این‌ امت‌ها را از حضور تو هلاك‌ خواهد ساخت‌، تا آنها را به‌ تصرف‌ آوری‌، و یوشع‌ نیز پیش‌ روی‌ تو عبور خواهد نمود چنانكه‌ خداوند گفته‌ است‌.
\v 4 و خداوند چنانكه‌ به‌ سیحون‌ و عوج‌، دو پادشاه‌ اموریان‌، كه‌ هلاك‌ ساخت‌ و به‌ زمین‌ ایشان‌ عمل‌ نمود، به‌ اینها نیز رفتار خواهد كرد.
\v 5 پس‌ چون‌ خداوند ایشان‌ را به‌ دست‌ شما تسلیم‌ كند، شما با ایشان‌ موافق‌ تمامی‌ حكمی‌ كه‌ به‌ شما امر فرمودم‌، رفتار نمایید.
\v 6 قوی‌ و دلیر باشید و از ایشان‌ ترسان‌ و هراسان‌ مباشید، زیرا یهُوَه‌،خدایت‌، خود با تو می‌رود و تو را وا نخواهد گذاشت‌ و ترك‌ نخواهد نمود.»
\v 7 و موسی‌ یوشع‌ را خوانده‌، در نظـر تمامی‌ اسرائیل‌ به‌ او گفت‌: «قوی‌ و دلیر بـاش‌ زیرا كه‌ تو با این‌ قوم‌ به‌ زمینـی‌ كه‌ خداوند برای‌ پـدران‌ ایشـان‌ قسم‌ خورد كه‌ به‌ ایشان‌ بدهد داخل‌ خواهی‌ شد، و تو آن‌ را برای‌ ایشـان‌ تقسیم‌ خواهی‌ نمود.
\v 8 و خداوند خود پیش‌ روی‌ تو می‌رود. او با تو خواهد بود و تو را وانخواهد گذاشت‌ و ترك‌ نخواهد نمود. پس‌ ترسان‌ و هراسان‌ مباش‌.»
\v 9 و موسی‌ این‌ تورات‌ را نوشته‌، آن‌ را به‌ بنی‌لاوی‌ كَهَنه‌ كه‌ تابوت‌ عهد خداوند را برمی‌داشتند و به‌ جمیع‌ مشایخ‌ اسرائیل‌ سپرد.
\v 10 و موسی‌ ایشان‌ را امر فرموده‌، گفت‌: «كه‌ در آخر هر هفت‌ سال‌، در وقتِ معینِ سالِ انفكاك‌ در عید خیمه‌ها،
\v 11 چون‌ جمیع‌ اسرائیل‌ بیایند تا به‌ حضور یهُوَه‌ خدای‌ تو در مكانی‌ كه‌ او برگزیند حاضر شوند، آنگاه‌ این‌ تورات‌ را پیش‌ جمیع‌ اسرائیل‌ در سمع‌ ایشان‌ بخوان‌.
\v 12 قوم‌ را از مردان‌ و زنان‌ و اطفال‌ و غریبانی‌ كه‌ در دروازه‌های‌ تو باشند جمع‌ كن‌ تا بشنوند، و تعلیم‌ یافته‌، از یهُوَه‌ خدای‌ شما بترسند و به‌ عمل‌ نمودن‌ جمیع‌ سخنان‌ این‌ تورات‌ هوشیار باشند.
\v 13 و تا پسران‌ ایشان‌ كه‌ ندانسته‌اند، بشنوند، و تعلیم‌ یابند، تا مادامی‌ كه‌ شما بر زمینی‌ كه‌ برای‌ تصرفش‌ از اردن‌ عبور می‌كنید زنده‌ باشید، از یهُوَه‌ خدای‌ شما بترسند.»
\v 14 و خداوند به‌ موسی‌ گفت‌: «اینك‌ ایام‌ مردن‌ تو نزدیك‌ است‌؛ یوشع‌ را طلب‌ نما و در خیمۀ اجتماع‌ حاضر شوید تا او را وصیت‌ نمایم‌.» پس‌ موسی‌ و یوشع‌ رفته‌، در خیمۀ اجتماع‌ حاضر شدند.
\v 15 و خداوند در ستون‌ ابر در خیمه‌ ظاهر شد و ستون‌ ابر، بر در خیمه‌ ایستاد.
\v 16 و خداوند به‌ موسی‌ گفت‌: «اینك‌ با پدران‌ خود می‌خوابی‌؛ و این‌ قوم‌ برخاسته‌، در پی‌ خدایان‌ بیگانۀ زمینی‌ كه‌ ایشان‌ به‌ آنجا در میان‌ آنها می‌روند، زنا خواهند كرد و مرا ترك‌ كرده‌، عهدی‌ را كه‌ با ایشان‌ بستم‌، خواهند شكست‌.
\v 17 و در آن‌ روز، خشم‌ من‌ بر ایشان‌ مشتعل‌ شده‌، ایشان‌ را ترك‌ خواهم‌ نمود، و روی‌ خود را از ایشان‌ پنهان‌ كرده‌، تلف‌ خواهند شد، و بدیها و تنگیهای‌ بسیار به‌ ایشان‌ خواهد رسید، به‌ حدی‌ كه‌ در آن‌ روز خواهند گفت‌: آیا این‌ بدیها به‌ ما نرسید از این‌ جهت‌ كه‌ خدای‌ ما در میان‌ ما نیست‌؟
\v 18 و به‌ سبب‌ تمامی‌ بدی‌ كه‌ كرده‌اند كه‌ به‌ سوی‌ خدایان‌ غیر برگشته‌اند، من‌ در آن‌ روز البته‌ روی‌ خود را پنهان‌ خواهم‌ كرد.
\v 19 پس‌ الا´ن‌ این‌ سرود را برای‌ خود بنویسید و تو آن‌ را به‌ بنی‌اسرائیل‌ تعلیم‌ داده‌، آن‌ را در دهان‌ ایشان‌ بگذار تا این‌ سرود برای‌ من‌ بر بنی‌اسرائیل‌ شاهد باشد.
\v 20 زیرا چون‌ ایشان‌ را به‌ زمینی‌ كه‌ برای‌ پدران‌ ایشان‌ قسم‌ خورده‌ بودم‌ كه‌ به‌ شیر و شهد جاری‌ است‌، درآورده‌ باشم‌، و چون‌ ایشان‌ خورده‌، و سیر شده‌، و فربه‌ گشته‌ باشند، آنگاه‌ ایشان‌ به‌ سوی‌ خدایان‌ غیر برگشته‌، آنها را عبادت‌ خواهند نمود، و مرا اهانت‌ كرده‌، عهد مرا خواهند شكست‌.
\v 21 و چون‌بدیها و تنگیهای‌ بسیار بر ایشان‌ عارض‌ شده‌ باشد، آنگاه‌ این‌ سرود مثل‌ شاهد پیش‌ روی‌ ایشان‌ شهادت‌ خواهد داد، زیرا كه‌ از دهان‌ ذریت‌ ایشان‌ فراموش‌ نخواهد شد، زیرا خیالات‌ ایشان‌ را نیز كه‌ امروز دارند می‌دانم‌، قبل‌ از آن‌ كه‌ ایشان‌ را به‌ زمینی‌ كه‌ دربارۀ آن‌ قسم‌ خوردم‌، درآورم‌.»
\v 22 پس‌ موسی‌ این‌ سرود را در همان‌ روز نوشته‌، به‌ بنی‌اسرائیل‌ تعلیم‌ داد.
\v 23 و یوشع‌ بن‌نون‌ را وصیت‌ نموده‌، گفت‌: «قوی‌ و دلیر باش‌ زیرا كه‌ تو بنی‌اسرائیل‌ را به‌ زمینی‌ كه‌ برای‌ ایشان‌ قسم‌ خوردم‌ داخل‌ خواهی‌ ساخت‌، و من‌ با تو خواهم‌ بود.»
\v 24 و واقع‌ شد كه‌ چون‌ موسی‌ نوشتن‌ كلمات‌ این‌ تورات‌ را در كتاب‌، تماماً به‌ انجام‌ رسانید،
\v 25 موسی‌ به‌ لاویانی‌ كه‌ تابوت‌ عهد خداوند را برمی‌داشتند وصیت‌ كرده‌، گفت‌:
\v 26 « این‌ كتاب‌ تورات‌ را بگیرید و آن‌ را در پهلوی‌ تابوت‌ عهد یهُوَه‌، خدای‌ خود، بگذارید تا در آنجا برای‌ شما شاهد باشد.
\v 27 زیرا كه‌ من‌ تمرد و گردن‌كشی‌ شما را می‌دانم‌. اینك‌ امروز كه‌ من‌ هنوز با شما زنده‌ هستم‌ بر خداوند فتنه‌ انگیخته‌اید، پس‌ چند مرتبه‌ زیاده‌ بعد از وفات‌ من‌.
\v 28 جمیع‌ مشایخ‌ اسباط‌ و سروران‌ خود را نزد من‌ جمع‌ كنید تا این‌ سخنان‌ را در گوش‌ ایشان‌ بگویم‌، و آسمان‌ و زمین‌ را بر ایشان‌ شاهد بگیرم‌.
\v 29 زیرا می‌دانم‌ كه‌ بعد از وفات‌ من‌، خویشتن‌ را بالكلّ فاسد گردانیده‌، از طریقی‌ كه‌ به‌ شما امر فرمودم‌ خواهید برگشت‌، و در روزهای‌ آخر بدی‌ بر شما عارض‌ خواهد شد، زیرا كه‌ آنچه‌ در نظر خداوند بد است‌ خواهید كرد، و از اعمال‌ دست‌ خود، خشم‌ خداوند را به‌هیجان‌ خواهید آورد.»
\v 30 پس‌ موسی‌ كلمات‌ این‌ سرود را در گوش‌ تمامی‌ جماعت‌ اسرائیل‌ تماماً گفت‌:
\s5
\c 32
\p
\v 1 ای‌ آسمان‌ گوش‌ بگیر تا بگویم‌.و زمین‌ سخنان‌ دهانم‌ را بشنود.
\v 2 تعلیم‌ من‌ مثل‌ باران‌ خواهد بارید، و كلام‌ من‌ مثل‌ شبنم‌ خواهد ریخت‌. مثل‌ قطره‌های‌ باران‌ بر سبزۀ تازه‌، و مثل‌ بارشها بر نباتات‌.
\v 3 زیرا كه‌ نام‌ یهُوَه‌ را ندا خواهم‌ كرد. خدای‌ ما را به‌ عظمت‌ وصف‌ نمایید.
\v 4 او صخره‌ است‌ و اعمال‌ او كامل‌. زیرا همۀ طریقهای‌او انصاف‌ است‌. خدای‌ امین‌ و از ظلم‌ مبرا. عادل‌ و راست‌ است‌ او.
\v 5 ایشان‌ خود را فاسد نموده‌، فرزندان‌ او نیستند بلكه‌ عیب‌ ایشانند. طبقۀ كج‌ و متمردند.
\v 6 آیا خداوند را چنین‌ مكافات‌ می‌دهید، ای‌ قوم‌ احمق‌ و غیر حكیم‌؟ آیا او پدر و مالك‌ تو نیست‌؟ او تو را آفرید و استوار نمود.
\v 7 ایام‌ قدیم‌ را بیاد آور؛ در سالهای‌ دهر به‌ دهر تأمل‌ نما. از پدر خود بپرس‌ تا تو را آگاه‌ سازد، و از مشایخ‌ خویش‌ تا تو را اطلاع‌ دهند.
\v 8 چون‌ حضرت‌ اعلی‌ به‌ امت‌ها نصیب‌ ایشان‌ را داد و بنی‌آدم‌ را منتشر ساخت‌، آنگاه‌ حدود امت‌ها را قرار داد، برحسب‌ شمارۀ بنی‌اسرائیل‌.
\v 9 زیرا كه‌ نصیب‌ یهُوَه‌ قوم‌ وی‌ است‌، و یعقوب‌ قرعۀ میراث‌ اوست‌.
\v 10 او را در زمین‌ ویران‌ یافت‌، و در بیابان‌ خراب‌ و هولناك‌. او را احاطه‌ كرده‌، منظور داشت‌ و او رامثل‌ مردمك‌ چشم‌ خود محافظت‌ نمود.
\v 11 مثل‌ عقابی‌ كه‌ آشیانۀ خود را حركت‌ دهد و بچه‌های‌ خود را فرو گیرد و بالهای‌ خود را پهن‌ كرده‌، آنها را بردارد و آنها را بر پرهای‌ خود ببرد.
\v 12 همچنین‌ خداوند تنها او را رهبری‌ نمود و هیچ‌ خدای‌ بیگانه‌ با وی‌ نبود.
\v 13 او را بر بلندیهای‌ زمین‌ سوار كرد تا از محصولات‌ زمین‌ بخورد و شهد را از صخره‌ به‌ او داد تا مكید و روغن‌ را از سنگ‌ خارا.
\v 14 كرۀ گاوان‌ و شیر گوسفندان‌ را با پیه‌ بره‌ها و قوچها را از جنس‌ باشان‌ و بزها و پیه‌ گُرده‌های‌ گندم‌ را؛ و شراب‌ از عصیر انگور نوشیدی‌.
\v 15 لیكن‌ یشُّورون‌ فربه‌ شده‌، لگد زد. تو فربه‌ و تنومند و چاق‌شده‌ای‌. پس‌ خدایی‌ را كه‌ او را آفریده‌ بود، ترك‌ كرد. و صخرۀ نجات‌ خود را حقیر شمرد.
\v 16 او را به‌ خدایان‌ غریب‌ به‌ غیرت‌ آوردند و خشم‌ او را به‌ رجاسات‌ جنبش‌ دادند.
\v 17 برای‌ دیوهایی‌ كه‌ خدایان‌ نبودند، قربانی‌ گذرانیدند، برای‌ خدایانی‌ كه‌ نشناخته‌ بودند، برای‌ خدایان‌ جدید كه‌ تازه‌ به‌ وجود آمده‌، و پدران‌ ایشان‌ از آنها نترسیده‌ بودند.
\v 18 و به‌ صخره‌ای‌ كه‌ تو را تولید نمود، اعتنا ننمودی‌، و خدای‌ آفرینندۀ خود را فراموش‌ كردی‌.
\v 19 چون‌ یهُوَه‌ این‌ را دید ایشان‌ را مكروه‌ داشت‌. چونكه‌ پسران‌ و دخترانش‌ خشم‌ او را به‌ هیجان‌ آوردند.
\v 20 پس‌ گفت‌ روی‌ خود را از ایشان‌ خواهم‌ پوشید تا ببینم‌ كه‌ عاقبت‌ ایشان‌ چه‌ خواهد بود.زیرا طبقۀ بسیار گردن‌كشند و فرزندانی‌ كه‌ امانتی‌ در ایشان‌ نیست‌.
\v 21 ایشان‌ مرا به‌ آنچه‌ خدا نیست‌ به‌ غیرت‌ آوردند و به‌ اباطیل‌ خود مرا خشمناك‌ گردانیدند. و من‌ ایشان‌ را به‌ آنچه‌ قوم‌ نیست‌ به‌ غیرت‌ خواهم‌ آورد و به‌ امت‌ باطل‌، ایشان‌ را خشمناك‌ خواهم‌ ساخت‌.
\v 22 زیرا آتشی‌ در غضب‌ من‌ افروخته‌ شده‌ و تا هاویۀ پایین‌ترین‌ شعله‌ور شده‌ است‌ و زمین‌ را با حاصلش‌ می‌سوزاند و اساس‌ كوهها را آتش‌ خواهد زد.
\v 23 بر ایشان‌ بلایا را جمع‌ خواهم‌ كرد و تیرهای‌ خود را تماماً بر ایشان‌ صرف‌ خواهم‌ نمود.
\v 24 از گرسنگی‌ كاهیده‌، و از آتش‌ تب‌، و از وبای‌ تلخ‌ تلف‌ می‌شوند و دندانهای‌ وحوش‌ را به‌ ایشان‌ خواهم‌ فرستاد، با زهر خزندگان‌ زمین‌.
\v 25 شمشیر از بیرون‌ و دهشت‌ از اندرون‌، ایشان‌ را بی‌اولاد خواهد ساخت‌. هم‌ جوان‌ و هم‌ دوشیزه‌ را. شیرخواره‌ را با ریش‌سفید هلاك‌ خواهد كرد.
\v 26 می‌گفتم‌ ایشان‌ را پراكنده‌ كنم‌ و ذكر ایشان‌ را از میان‌ مردم‌، باطل‌ سازم‌.
\v 27 اگر از كینۀ دشمن‌ نمی‌ترسیدم‌ كه‌ مبادا مخالفان‌ ایشان‌ برعكس‌ آن‌ فكر كنند، و بگویند دست‌ ما بلند شده‌، و یهُوَه‌ همۀ این‌ را نكرده‌ است‌.
\v 28 زیرا كه‌ ایشان‌ قومِ گمْ كرده‌ تدبیر هستند، و در ایشان‌ بصیرتی‌ نیست‌.
\v 29 كاش‌ كه‌ حكیم‌ بوده‌، این‌ را می‌فهمیدید و در عاقبت‌ خود تأمل‌ می‌نمودند.
\v 30 چگونه‌ یك‌ نفر هزار را تعاقب‌ می‌كرد و دو نفر ده‌هزار را منهزم‌ می‌ساختند. اگر صخرۀ ایشان‌،ایشان‌ را نفروخته‌. و خداوند ، ایشان‌ را تسلیم‌ ننموده‌ بود.
\v 31 زیرا كه‌ صخرۀ ایشان‌ مثل‌ صخرۀ ما نیست‌. اگرچه‌ هم‌ دشمنان‌ ما خود، حَكَم‌ باشند.
\v 32 زیرا كه‌ مُوِ ایشان‌ از موهای‌ سدوم‌ است‌، و از تاكستانهای‌ عموره‌. انگورهای‌ ایشان‌ انگورهای‌ حنظل‌ است‌، و خوشه‌های‌ ایشان‌ تلخ‌ است‌.
\v 33 شراب‌ ایشان‌ زهر اژدرهاست‌ و سم‌ قاتل‌ افعی.
\v 34 آیا این‌ نزد من‌ مكنون‌ نیست‌ و در خزانه‌های‌ من‌ مختوم‌ نی‌؟
\v 35 انتقام‌ و جزا از آن‌ من‌ است‌، هنگامی‌ كه‌ پایهای‌ ایشان‌ بلغزد، زیرا كه‌ روز هلاكت‌ ایشان‌ نزدیك‌ است‌ و قضای‌ ایشان‌ می‌شتابد.
\v 36 زیرا خداوند ، قوم‌ خود را داوری‌ خواهد نمود و بر بندگان‌ خویش‌ شفقت‌ خواهد كرد. چون‌ می‌بیند كه‌ قوت‌ ایشان‌ نابود شده‌، و هیچكس‌ چه‌ غلام‌ و چه‌ آزاد باقی‌ نیست‌.
\v 37 و خواهد گفت‌: خدایان‌ ایشان‌ كجایند، و صخره‌ای‌ كه‌ بر آن‌ اعتماد می‌داشتند؟
\v 38 كه‌ پیه‌ قربانی‌های‌ ایشان‌ را می‌خوردند و شراب‌ هدایای‌ ریختنی‌ ایشان‌ را می‌نوشیدند؟ آنها برخاسته‌، شما را امداد كنند و برای‌ شما ملجأ باشند!
\v 39 الا´ن‌ ببینید كه‌ من‌ خود، او هستم‌. و با من‌ خدای‌ دیگری‌ نیست‌. من‌ می‌میرانم‌ و زنده‌ می‌كنم‌. مجروح‌ می‌كنم‌ و شفا می‌دهم‌. و از دست‌ من‌ رهاننده‌ای‌ نیست‌.
\v 40 زیرا كه‌ دست‌ خود را به‌ آسمان‌ برمی‌افرازم‌، و می‌گویم‌ كه‌ من‌ تا ابدالا´باد زنده‌ هستم‌.
\v 41 اگر شمشیرِ براق‌ خود را تیز كنم‌ و قصاص‌ را به‌ دست‌ خود گیرم‌. آنگاه‌ از دشمنان‌ خود انتقام‌ خواهم‌ كشید. و به‌ خصمان‌ خود مكافات‌ خواهم‌ رسانید.
\v 42 تیرهای‌ خود را از خون‌ مست‌ خواهم‌ ساخت‌. و شمشیر من‌ گوشت‌ را خواهد خورد. از خون‌ كشتگان‌ و اسیران‌، با رؤسای‌ سروران‌ دشمن‌.
\v 43 ای‌ امت‌ها با قوم‌ او آواز شادمانی‌ دهید. زیرا انتقام‌ خون‌ بندگان‌ خود را گرفته‌ است‌ و از دشمنان‌ خود انتقام‌ كشیده‌ و برای‌ زمین‌ خود و قوم‌ خویش‌ كفاره‌ نموده‌ است‌.
\v 44 و موسی‌ آمده‌، تمامی‌ سخنان‌ این‌ سرود را به‌ سمع‌ قوم‌ رسانید، او و یوشع‌ بن‌نون‌.
\v 45 و چون‌ موسی‌ از گفتن‌ همۀ این‌ سخنان‌ به‌ تمامی‌ اسرائیل‌ فارغ‌ شد،
\v 46 به‌ ایشان‌ گفت‌: «دل‌ خود را به‌ همۀ سخنانی‌ كه‌ من‌ امروز به‌ شما شهادت‌ می‌دهم‌، مشغول‌ سازید، تا فرزندان‌ خود را حكم‌ دهید كه‌ متوجه‌ شده‌، تمامی‌ كلمات‌ این‌ تورات‌ را به‌ عمل‌ آورند.
\v 47 زیرا كه‌ این‌ برای‌ شما امر باطل‌ نیست‌، بلكه‌ حیات‌ شماست‌، و به‌ واسطۀ این‌ امر، عمر خود را در زمینی‌ كه‌ شما برای‌ تصرفش‌ از اردن‌ به‌ آنجا عبور می‌كنید، طویل‌ خواهید ساخت‌.»
\v 48 و خداوند در همان‌ روز، موسی‌ را خطاب‌ كرده‌، گفت‌:
\v 49 « به‌ این‌ كوه‌ عباریم‌ یعنی‌ جبل‌نبو كه‌ در زمین‌ موآب‌ در مقابل‌ اریحاست‌ برآی‌، و زمین‌ كنعان‌ را كه‌ من‌ آن‌ را به‌ بنی‌اسرائیل‌ به‌ ملكیت‌ می‌دهم‌، ملاحظه‌ كن‌.
\v 50 و تو در كوهی‌ كه‌به‌ آن‌ برمی‌آیی‌ وفات‌ كرده‌، به‌ قوم‌ خود ملحق‌ شو، چنانكه‌ برادرت‌ هارون‌ در كوه‌ هور مرد و به‌ قوم‌ خود ملحق‌ شد.
\v 51 زیرا كه‌ شما در میان‌ بنی‌اسرائیل‌ نزد آب‌ مریبا قادش‌ در بیابان‌ سین‌ به‌ من‌ تقصیر نمودید، چون‌ كه‌ مرا در میان‌ بنی‌اسرائیل‌ تقدیس‌ نكردید.
\v 52 پس‌ زمین‌ را پیش‌ روی‌ خود خواهی‌ دید، لیكن‌ به‌ آنجا به‌ زمینی‌ كه‌ به‌ بنی‌اسرائیل‌ می‌دهم‌، داخل‌ نخواهی‌ شد.»
\s5
\c 33
\p
\v 1 و این‌ است‌ بركتی‌ كه‌ موسی‌، مرد خدا،قبل‌ از وفاتش‌ به‌ بنی‌اسرائیل‌ بركت‌ داده‌،
\v 2 گفت‌: «یهُوَه‌ از سینا آمد، و از سعیر بر ایشان‌ طلوع‌ نمود و از جَبَل‌ فاران‌ درخشان‌ گردید و با كرورهای‌ مقدسین‌ آمد، و از دست‌ راست‌ او برای‌ ایشان‌ شریعت‌ آتشین‌ پدید آمد.
\v 3 به‌ درستی‌ كه‌ قوم‌ خود را دوست‌ می‌دارد و جمیع‌ مقدسانش‌ در دست‌ تو هستند و نزد پایهای‌ تو نشسته‌، هر یكی‌ از كلام‌ تو بهره‌مند می‌شوند.
\v 4 موسی‌ برای‌ ما شریعتی‌ امر فرمود كه‌ میراث‌ جماعت‌ یعقوب‌ است‌.
\v 5 و او در یشّورون‌ پادشاه‌ بود، هنگامی‌ كه‌ رؤسای‌ قوم‌ اسباط‌ اسرائیل‌ با هم‌ جمع‌ شدند.
\v 6 رؤبین‌ زنده‌ بماند و نمیرد و مردان‌ او در شماره‌ كم‌ نباشند.»
\v 7 و این‌ است‌ دربارۀ یهودا كه‌ گفت‌: «ای‌ خداوند آواز یهودا را بشنو، و او را به‌ قوم‌ خودش‌ برسان‌. به‌ دستهای‌ خود برای‌ خویشتن‌ جنگ‌ می‌كند و تو از دشمنانش‌ معاون‌ می‌باشی‌.»
\v 8 و دربارۀ لاوی‌ گفت‌: «تمیم‌ و اوریم‌ تو نزد مرد مقدس‌ توست‌ كه‌ او را در مسّا امتحان‌نمودی‌. و با او نزد آب‌ مریبا منازعت‌ كردی‌.
\v 9 كه‌ دربارۀ پدر و مادر خود گفت‌ كه‌ ایشان‌ را ندیده‌ام‌ و برادران‌ خود را نشناخت‌. و پسران‌ خود را ندانست‌. زیرا كه‌ كلام‌ تو را نگاه‌ می‌داشتند و عهد تو را محافظت‌ می‌نمودند.
\v 10 احكام‌ تو را به‌ یعقوب‌ تعلیم‌ خواهند داد و شریعت‌ تو را به‌ اسرائیل‌. بخور به‌ حضور تو خواهند آورد و قربانی‌های‌ سوختنی‌ بر مذبح‌ تو.
\v 11 ای‌ خداوند اموال‌ او را بركت‌ بده‌، و اعمال‌ دستهای‌ او را قبول‌ فرما. كمرهای‌ مقاومت‌كنندگانش‌ را بشكن‌. كمرهای‌ خصمان‌ او را كه‌ دیگر برنخیزند.»
\v 12 و دربارۀ بنیامین‌ گفت‌: «حبیب‌ خداوند نزد وی‌ ایمن‌ ساكن‌ می‌شود. تمامی‌ روز او را مستور می‌سازد و در میان‌ كتفهایش‌ ساكن‌ می‌شود.»
\v 13 و دربارۀ یوسف‌ گفت‌: «زمینش‌ از خداوند مبارك‌ باد، از نفایس‌ آسمان‌ و از شبنم‌، و از لجه‌ها كه‌ در زیرش‌ مقیم‌ است‌؛
\v 14 از نفایس‌ محصولات‌ آفتاب‌ و از نفایس‌ نباتات‌ ماه‌؛
\v 15 از فخرهای‌ كوههای‌ قدیم‌، و از نفایس‌ تلهای‌ جاودانی‌.
\v 16 از نفایس‌ زمین‌ و پری‌ آن‌، و از رضامندی‌ او كه‌ در بوته‌ ساكن‌ بود. بركت‌ بر سر یوسف‌ برسد و بر فرق‌ سر آنكه‌ از برادران‌ خود ممتاز گردید.
\v 17 جاه‌ او مثل‌ نخست‌زادۀ گاوش‌ باشد و شاخهایش‌ مثل‌ شاخهای‌ گاو وحشی‌. با آنها امت‌ها را جمیعاً تا به‌ اقصای‌ زمین‌ خواهد زد. و اینانند ده‌هزارهای‌ افرایم‌ و هزارهای‌ مَنَسّی‌.»
\v 18 و دربارۀ زبولون‌ گفت‌: «ای‌ زبولون‌ در بیرون‌ رفتنت‌ شاد باش‌، و تو ای‌ یسّاكار در خیمه‌های‌ خویش‌.
\v 19 قومها را به‌ كوه‌ دعوت‌ خواهند نمود. در آنجا قربانی‌های‌ عدالت‌ را خواهند گذرانید.زیرا كه‌ فراوانی‌ دریا را خواهند مكید و خزانه‌های‌ مخفی‌ ریگ‌ را.»
\v 20 و دربـارۀ جـاد گفت‌: «متبـارك‌ باد آنكه‌ جـاد را وسیع‌ گرداند. مثل‌ شیرماده‌ ساكن‌ باشد، و بازو و فرق‌ را نیز می‌درد،
\v 21 و حصّه‌ بهترین‌ را برای‌ خـود نگاه‌ دارد، زیرا كه‌ در آنجا نصیب‌ حاكم‌ محفوظ‌ است‌ و با رؤسای‌ قوم‌ می‌آید و عدالت‌ خداوند و احكامش‌ را با اسرائیل‌ بجا می‌آورد.»
\v 22 و دربارۀ دان‌ گفت‌: «دان‌ بچۀ شیر است‌ كه‌ از باشان‌ می‌جهد.»
\v 23 و دربارۀ نفتالی‌ گفت‌: «ای‌ نفتالی‌ از رضامندی‌ خداوند سیر شو. و از بركت‌ او مملو گردیده‌، مغرب‌ و جنوب‌ را به‌ تصرف‌ آور.»
\v 24 و دربارۀ اشیر گفت‌: «اشیر از فرزندان‌ مبارك‌ شود، و نزد برادران‌ خود مقبول‌ شده‌، پای‌ خود را به‌ روغن‌ فرو برد.
\v 25 نعلین‌ تو از آهن‌ و برنج‌ است‌، و مثل‌ روزهایت‌ همچنان‌ قوّت‌ تو خواهد بود.
\v 26 ای‌ یشورون‌ مثل‌ خدا كسی‌ نیست‌، كه‌ برای‌ مدد تو بر آسمانها سوار شود و در كبریای‌ خود برافلاك‌.
\v 27 « خدای‌ ازلی‌ مسكن‌ توست‌ و در زیر تو بازوهای‌ جاودانی‌ است‌؛ و دشمن‌ را از حضور تو اخراج‌ كرده‌، می‌گوید هلاك‌ كن‌.
\v 28 پس‌ اسرائیل‌ در امنیت‌ ساكن‌ خواهد شد، و چشمۀ یعقوب‌ به‌ تنهایی‌، در زمینی‌ كه‌ پر از غله‌ و شیره‌ باشد و آسمان‌ آن‌ شبنم‌ می‌ریزد.
\v 29 خوشابه‌ حال‌ تو ای‌ اسرائیـل‌! كیست‌ ماننـد تو، ای‌ قومی‌ كه‌ از خداوند نجات‌ یافته‌اید! كه‌ او سپر نصرت‌ تو و شمشیر جاه‌ توست‌؛ و دشمنانت‌ مطیع‌ توخواهند شد. و تو بلندیهای‌ ایشان‌ را پایمال‌ خواهی‌ نمود.»
\s5
\c 34
\p
\v 1 و موسی‌ از عربات‌ موآب‌، به‌ كوه‌ نبو، بر قلۀ فسجه‌ كه‌ در مقابل‌ اریحاست‌ برآمد، و خداوند تمامی‌ زمین‌ را، از جلعاد تا دان‌، به‌ او نشان‌ داد.
\v 2 و تمامی‌ نفتالی‌ و زمین‌ افرایم‌ و منسی‌ و تمامی‌ زمین‌ یهودا را تا دریای‌ مغربی‌.
\v 3 و جنوب‌ را و میدان‌ درۀ اریحا را كه‌ شهر نخلستان‌ است‌ تا صوغر.
\v 4 و خداوند وی‌ را گفت‌: «این‌ است‌ زمینی‌ كه‌ برای‌ ابراهیم‌ و اسحاق‌ و یعقوب‌ قسم‌ خورده‌، گفتم‌ كه‌ این‌ را به‌ ذریت‌ تو خواهم‌ داد، تو را اجازت‌ دادم‌ كه‌ به‌ چشم‌ خود آن‌ را ببینی‌ لیكن‌ به‌ آنجا عبور نخواهی‌ كرد.»
\v 5 پس‌ موسی‌ بندۀ خداوند در آنجا به‌ زمین‌ موآب‌ برحسب‌ قول‌ خداوند مرد.
\v 6 و او را در زمین‌ موآب‌ در مقابل‌ بیت‌فعور، در دره‌ دفن‌ كرد، و احدی‌ قبر او را تا امروز ندانسته‌ است‌.
\v 7 و موسی‌ چون‌ وفات‌ یافت‌، صد و بیست‌ سال‌ داشت‌، و نه‌ چشمش‌ تار، و نه‌ قوتش‌ كم‌ شده‌ بود.
\v 8 و بنی‌اسرائیل‌ برای‌ موسی‌ در عربات‌ موآب‌ سی‌ روز ماتم‌ گرفتند. پس‌ روزهای‌ ماتم‌ و نوحه‌گری‌ برای‌ موسی‌ سپری‌ گشت‌.
\v 9 و یوشع‌ بن‌نون‌ از روح‌ حكمت‌ مملو بود، چونكه‌ موسی‌ دستهای‌ خود را بر او نهاده‌ بود. و بنی‌اسرائیل‌ او را اطاعت‌ نمودند، و برحسب‌ آنچه‌ خداوند به‌ موسی‌ امر فرموده‌ بود، عمل‌ كردند.
\v 10 و نبـی‌ای‌ مثـل‌ موسی‌ تا بحـال‌ در اسرائیل‌برنخاسته‌ است‌ كه‌ خداوند او را روبرو شناخته‌ باشد،
\v 11 در جمیع‌ آیات‌ و معجزاتی‌ كه‌ خداوند او را فرستاد تا آنها را در زمین‌ مصر به‌ فرعون‌ وجمیع‌ بندگانش‌ و تمامی‌ زمینش‌ بنماید،
\v 12 و در تمامی‌ دست‌ قوی‌، و جمیع‌ آن‌ هیبت‌ عظیم‌ كه‌ موسی‌ در نظر همۀ اسرائیل‌ نمود.