3070 lines
344 KiB
Plaintext
3070 lines
344 KiB
Plaintext
|
\id PSA Unlocked Literal Bible
|
|||
|
\ide UTF-8
|
|||
|
\h مزامير
|
|||
|
\toc1 مزامير
|
|||
|
\toc2 مزامير
|
|||
|
\toc3 psa
|
|||
|
\mt1 مزامير
|
|||
|
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 1
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 خوشابحال کسی که به مشورت شریران نرود و به راه گناهکاران نایستد، و در مجلس استهزاکنندگان ننشیند؛
|
|||
|
\v 2 بلکه رغبت او در شریعت خداوند است و روز و شب در شریعت او تفکر میکند.
|
|||
|
\v 3 پس مثل درختی نشانده نزد نهرهای آب خواهد بود، که میوهٔٔ خود را در موسمش میدهد، و برگش پژمرده نمیگردد و هر آنچه میکند نیک انجام خواهد بود.
|
|||
|
\v 4 شریران چنین نیستند، بلکه مثل کاهند که باد آن را پراکنده میکند.
|
|||
|
\v 5 لهذا شریران در داوری نخواهند ایستاد و نه گناهکاران در جماعت عادلان.
|
|||
|
\v 6 زیرا خداوند طریق عادلان را میداند، ولی طریق گناهکاران هلاک خواهد شد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 2
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 چرا امّتها شورش نمودهاند و طوائف در باطل تفکر میکنند؟
|
|||
|
\v 2 پادشاهان زمین برمیخیزند و سروران با هم مشورت نمودهاند، به ضد خداوند و به ضد مسیح او؛
|
|||
|
\v 3 که بندهای ایشان را بگسلیم و زنجیرهای ایشان را از خود بیندازیم.
|
|||
|
\v 4 او که بر آسمانها نشسته است میخندد. خداوند بر ایشان استهزا میکند.
|
|||
|
\v 5 آنگاه در خشم خود بدیشان تکّلم خواهد کرد و به غضب خویش ایشان را آشفته خواهد ساخت.
|
|||
|
\v 6 و من پادشاه خود را نصب کردهام، بر کوه مقدّس خود صهیون.
|
|||
|
\v 7 فرمان را اعلام میکنم، خداوند به من گفته است، تو پسر من هستی امروز تو را تولید کردم.
|
|||
|
\v 8 از من درخواست کن و امّتها را به میراث تو خواهم داد و اقصای زمین را ملک تو خواهم گردانید.
|
|||
|
\v 9 ایشان را به عصای آهنین خواهی شکست؛ مثل کوزهٔ کوزهگر آنها را خرد خواهی نمود.
|
|||
|
\v 10 و الآن ای پادشاهان تعّقل نمایید! ای داوران جهان متنبّه گردید!
|
|||
|
\v 11 خداوند را با ترس عبادت کنید و با لرز شادی نمایید!
|
|||
|
\v 12 پسر را ببوسید مبادا غضبناک شود و از طریق هلاک شوید، زیرا غضب او به اندکی افروخته میشود. خوشابحال همهٔٔ آنانی که بر او توکّل دارند.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 3
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود وقتی که از پسر خود ابشالوم فرار کرد] ای خداوند دشمنانم چه بسیار شدهاند.بسیاری به ضد من برمیخیزند.
|
|||
|
\v 2 بسیاری برای جان من میگویند، بجهت او در خدا خلاصی نیست. سلاه.
|
|||
|
\v 3 لیکن تو ای خداوند گرداگرد من سپر هستی، جلال من و فرازندهٔ سر من.
|
|||
|
\v 4 به آواز خود نزد خداوند میخوانم و مرا از کوه مقدّس خود اجابت مینماید. سلاه.
|
|||
|
\v 5 و امّا من خسبیده، به خواب رفتم و بیدار شدم زیرا خداوند مرا تقویّت میدهد.
|
|||
|
\v 6 از کرورهای مخلوق نخواهم ترسید که گرداگرد من صف بستهاند.
|
|||
|
\v 7 ای خداوند، برخیز! ای خدای من، مرا برهان! زیرا بر رخسار همهٔٔ دشمنانم زدی؛ دندانهای شریران را شکستی.
|
|||
|
\v 8 نجات از آن خداوند است و برکت تو بر قوم تو میباشد. سلاه.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 4
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان برذوات اوتار. مزمور داود] ای خدای عدالت من، چون بخوانم مرا مستجاب فرما. در تنگی مرا وسعت دادی. بر من کرم فرموده، دعای مرا بشنو.
|
|||
|
\v 2 ای فرزندان انسان تا به کی جلال من عار خواهد بود، و بطالت را دوست داشته، دروغ را خواهید طلبید؟ سلاه.
|
|||
|
\v 3 امّا بدانید که خداوند مرد صالح را برای خود انتخاب کرده است، و چون او را بخوانم خداوند خواهد شنید.
|
|||
|
\v 4 خشم گیرید و گناه مورزید. در دلها بر بسترهای خود تفّکر کنید و خاموش باشید. سلاه.
|
|||
|
\v 5 قربانیهای عدالت را بگذرانید و بر خداوند توکل نمایید.
|
|||
|
\v 6 بسیاری میگویند، کیست که به ما احسان نماید؟ ای خداوند نور چهرهٔ خویش را بر ما برافراز.
|
|||
|
\v 7 شادمانی در دل من پدید آوردهای، بیشتر از وقتی که غّله و شیرهٔ ایشان افزون گردید.
|
|||
|
\v 8 بسلامتی میخسبم و به خواب هم میروم زیرا که تو فقط ای خداوند مرا در اطمینان ساکن میسازی.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 5
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [رای سالار مغنیان برذوات نفخه. مزمور داود] ای خداوند، به سخنان من گوش بده! در تفکر من تأمل فرما!
|
|||
|
\v 2 ای پادشاه و خدای من، به آواز فریادم توجه کن زیرا که نزد تو دعا میکنم.
|
|||
|
\v 3 ای خداوند صبحگاهان آواز مرا خواهی شنید؛ بامدادان [دعای خود را] نزد تو آراسته میکنم و انتظار میکشم.
|
|||
|
\v 4 زیرا تو خدایی نیستی که به شرارت راغب باشی، و گناهکار نزد تو ساکن نخواهد شد.
|
|||
|
\v 5 متکبّران در نظر تو نخواهند ایستاد. از همهٔٔ بطالتکنندگان نفرت میکنی.
|
|||
|
\v 6 دروغگویان را هلاک خواهی ساخت. خداوند شخص خونی و حیلهگر را مکروه میدارد.
|
|||
|
\v 7 و امّا من از کثرت رحمت تو به خانهات داخل خواهم شد، و از ترس تو بسوی هیکل قدس تو عبادت خواهم نمود.
|
|||
|
\v 8 ای خداوند، بهسبب دشمنانم مرا به عدالت خود هدایت نما و راه خود را پیش روی من راست گردان.
|
|||
|
\v 9 زیرا در زبان ایشان راستی نیست؛ باطن ایشان محض شرارت است؛ گلوی ایشان قبر گشاده است و زبانهای خود را جلا میدهند.
|
|||
|
\v 10 ای خدا، ایشان را ملزم ساز تا بهسبب مشورتهای خود بیفتند، و به کثرت خطایای ایشان، ایشان را دور انداز زیرا که بر تو فتنه کردهاند،
|
|||
|
\v 11 و همهٔ متوکّلانت شادی خواهند کرد و تا به ابد ترنّم خواهند نمود. زیرا که ملجاء ایشان تو هستی و آنانی که اسم تو را دوست میدارند، در تو وجد خواهند نمود.
|
|||
|
\v 12 زیرا تو ای خداوند مرد عادل را برکت خواهی داد، او را به رضامندی مثل سپر احاطه خواهی نمود.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 6
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان برذوات اوتار برثمانی. مزمور داود] ای خداوند، مرا در غضب خود توبیخ منما و مرا در خشم خویش تأدیب مکن!
|
|||
|
\v 2 ای خداوند، بر من کرم فرما زیرا که پژمردهام! ای خداوند، مرا شفا ده زیرا که استخوانهایم مضطرب است،
|
|||
|
\v 3 و جان من بشدت پریشان است. پس تو ای خداوند، تا به کی؟
|
|||
|
\v 4 ای خداوند، رجوع کن و جانم را خلاصی ده! به رحمت خویش مرا نجات بخش!
|
|||
|
\v 5 زیرا که در موت ذکر تو نمیباشد! در هاویه کیست که تو را حمد گوید؟
|
|||
|
\v 6 از نالهٔ خود واماندهام! تمامی شب تختخواب خود را غرق میکنم، و بستر خویش را به اشکها تر میسازم!
|
|||
|
\v 7 چشم من از غصه کاهیده شد و بهسبب همهٔٔ دشمنانم تار گردید.
|
|||
|
\v 8 ای همهٔٔ بدکاران از من دور شوید، زیرا خداوند آواز گریهٔٔ مرا شنیده است!
|
|||
|
\v 9 خداوند استغاثهٔ مرا شنیده است. خداوند دعای مرا اجابت خواهد نمود.
|
|||
|
\v 10 همهٔٔ دشمنانم به شدت خجل و پریشان خواهند شد. روبرگردانیده، ناگهان خجل خواهند گردید.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 7
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود داود که آن را برای خداوند سرایید بهسبب سخنان کُوش بنیامینی] ای یهوه خدای من، در تو پناه میبرم. از همهٔٔ تعاقب کنندگانم مرا نجات ده و برهان.
|
|||
|
\v 2 مبادا او مثل شیر جان مرا بدرد، و خرد سازد و نجاتدهندهای نباشد.
|
|||
|
\v 3 ای یهوه خدای من اگر این را کردم و اگر در دست من ظلمی پیدا شد،
|
|||
|
\v 4 اگر به خیراندیش خود بدی کردم و بیسبب دشمن خود را تاراج نمودم،
|
|||
|
\v 5 پس دشمنْ جانم را تعاقب کند، و آن را گرفتار سازد، و حیات مرا به زمین پایمال کند، و جلالم را در خاک ساکن سازد. سلاه.
|
|||
|
\v 6 ای خداوند در غضب خود برخیز، بهسبب قهر دشمنانم بلند شو و برای من بیدار شو! ای که داوری را امر فرمودهای!
|
|||
|
\v 7 و مجمع امّتها گرداگرد تو بیایند. و بر فوق ایشان به مقام اعلی رجوع فرما.
|
|||
|
\v 8 خداوند امّتها را داوری خواهد نمود. ای خداوند، موافق عدالتم و کمالی که در من است مرا داد بده!
|
|||
|
\v 9 بدیِ شریران نابود شود و عادل را پایدار کن زیرا امتحانکنندهٔ دلها و قلوب، خدای عادل است.
|
|||
|
\v 10 سپر من بر خدا میباشد که راست دلان را نجاتدهنده است.
|
|||
|
\v 11 خدا داور عادل است و هر روزه خدا خشمناک میشود.
|
|||
|
\v 12 اگر بازگشت نکند شمشیر خود را تیز خواهد کرد؛ کمان خود را کشیده و آماده کرده است.
|
|||
|
\v 13 و برای او آلات موت را مهیا ساخته و تیرهای خویش را شعلهور گردانیده است.
|
|||
|
\v 14 اینک به بطالت آبستن شده، و به ظلم حامله گردیده، دروغ را زاییده است.
|
|||
|
\v 15 حفرهای کند و آن را گود نمود، و در چاهی که ساخت خود بیفتاد.
|
|||
|
\v 16 ظلم او برسرش خواهد برگشت و ستم او بر فرقش فرود خواهد آمد.
|
|||
|
\v 17 خداوند را برحسب عدالتش حمد خواهم گفت و اسم خداوند تعالی را تسبیح خواهم خواند.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 8
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان بر جتّیت. مزمور داود] ای یهوه خداوند ما، چه مجید است نام تو در تمامی زمین، که جلال خود را فوق آسمانها گذاردهای!
|
|||
|
\v 2 از زبان کودکان و شیرخوارگان بهسبب خصمانت قوّت را بنا نهادی تا دشمن و انتقام گیرنده را ساکت گردانی.
|
|||
|
\v 3 چون به آسمان تو نگاه کنم که صنعت انگشتهای توست، و به ماه و ستارگانی که تو آفریدهای،
|
|||
|
\v 4 پس انسان چیست که او را به یاد آوری، و بنیآدم که از او تفقد نمایی؟
|
|||
|
\v 5 او را از فرشتگان اندکی کمتر ساختی و تاج جلال و اکرام را بر سر او گذاردی.
|
|||
|
\v 6 او را بر کارهای دست خودت مسلط نمودی، و همهچیز را زیر پای وی نهادی،
|
|||
|
\v 7 گوسفندان و گاوان جمیعاً، و بهایم صحرا را نیز؛
|
|||
|
\v 8 مرغان هوا و ماهیان دریا را، و هر چه بر راههای آبها سیر میکند.
|
|||
|
\v 9 ای یهوه خداوند ما، چه مجید است نام تو در تمامیِ زمین!
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 9
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان بر موت لبین. مزمور داود] خداوند را به تمامی دل حمد خواهم گفت؛ جمیع عجایب تو را بیان خواهم كرد.
|
|||
|
\v 2 در تو شادی و وجد خواهم نمود؛ نام تو را ای متعال خواهم سرایید.
|
|||
|
\v 3 چون دشمنانم به عقب بازگردند، آنگاه لغزیده، از حضور تو هلاک خواهند شد.
|
|||
|
\v 4 زیرا انصاف و داوریِ من کردی. داورِ عادل بر مسند نشستهای.
|
|||
|
\v 5 امّتها را توبیخ نمودهای و شریران را هلاک ساخته، نام ایشان را محو کردهای تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 6 و امّا دشمنان نیست شده خرابههای ابدی گردیدهاند؛ و شهرها را ویران ساختهای، حتی ذکر آنها نابود گردید.
|
|||
|
\v 7 لیکن خداوند نشسته است تا ابدالآباد، و تخت خویش را برای داوری برپا داشته است؛
|
|||
|
\v 8 و او ربع مسکون را به عدالت داوری خواهد کرد، و امّتها را به راستی داد خواهد داد.
|
|||
|
\v 9 و خداوند قلعهٔ بلند برای کوفتهشدگان خواهد بود، قلعهٔ بلند در زمانهای تنگی.
|
|||
|
\v 10 و آنانی که نام تو را میشناسند، بر تو توکل خواهند داشت، زیرا ای خداوند تو طالبان خود را هرگز ترک نکردهای.
|
|||
|
\v 11 خداوند را که بر صهیون نشسته است بسرایید؛ کارهای او را در میان قومها اعلان نمایید،
|
|||
|
\v 12 زیرا او که انتقام گیرندهٔ خون است، ایشان را به یاد آورده، و فریاد مساکین را فراموش نکرده است.
|
|||
|
\v 13 ای خداوند بر من کرم فرموده، به ظلمی که از خصمان خود میکشم نظر افکن! ای که برافرازندهٔ من از درهای موت هستی!
|
|||
|
\v 14 تا همهٔٔ تسبیحات تو را بیان کنم در دروازههای دختر صهیون. در نجات تو شادی خواهم نمود.
|
|||
|
\v 15 امّتها به چاهی که کنده بودند خود افتادند؛ در دامی که نهفته بودند پای ایشان گرفتار شد.
|
|||
|
\v 16 خداوند ْ خود را شناسانیده است و داوری کرده، و شریر از کار دست خود به دام گرفتار گردیده است. هجایون سلاه.
|
|||
|
\v 17 شریران به هاویه خواهند برگشت و جمیع امّتهایی که خدا را فراموش میکنند،
|
|||
|
\v 18 زیرا مسکین همیشه فراموش نخواهد شد؛ امید حلیمان تا به ابد ضایع نخواهد بود.
|
|||
|
\v 19 برخیز ای خداوند تا انسان غالب نیاید. بر امّتها به حضور تو داوری خواهد شد.
|
|||
|
\v 20 ای خداوند ترس را بر ایشان مستولی گردان، تا امّتها بدانند که انسانند. سلاه.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 10
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 ای خداوند چرا دور ایستادهای و خود را در وقتهای تنگی پنهان میکنی؟
|
|||
|
\v 2 از تکبّر شریران، فقیر سوخته میشود؛ در مشورتهایی که اندیشیدهاند، گرفتار میشوند.
|
|||
|
\v 3 زیرا که شریر به شهوات نفس خود فخر میکند، و آنکه میرباید شکر میگوید و خداوند را اهانت میکند.
|
|||
|
\v 4 شریر در غرور خود میگوید، بازخواست نخواهد کرد. همهٔٔ فکرهای او اینست که خدایی نیست.
|
|||
|
\v 5 راههای او همیشه استوار است. احکام تو از او بلند و بعید است. همهٔٔ دشمنان خود را به هیچ میشمارد.
|
|||
|
\v 6 در دل خود گفته است، هرگز جنبش نخواهم خورد، و دُور به دُور بدی را نخواهم دید.
|
|||
|
\v 7 دهان او از لعنت و مکر و ظلم پر است؛ زیر زبانش مشقّت و گناه است؛
|
|||
|
\v 8 در کمینهای دهات مینشیند؛ در جایهای مخفی بیگناه را میکشد؛ چشمانش برای مسکینان مراقب است؛
|
|||
|
\v 9 در جای مخفی مثل شیر در بیشهٔ خود کمین میکند؛ بجهت گرفتن مسکین کمین میکند؛ فقیر را به دام خود کشیده، گرفتار میسازد.
|
|||
|
\v 10 پس کوفته و زبون میشود؛ و مساکین در زیر جباران او میافتند.
|
|||
|
\v 11 در دل خود گفت، خدا فراموش کرده است؛ روی خود را پوشانیده و هرگز نخواهد دید.
|
|||
|
\v 12 ای خداوند برخیز! ای خدا دست خود را برافراز و مسکینان را فراموش مکن!
|
|||
|
\v 13 چرا شریر خدا را اهانت کرده، در دل خود میگوید، تو بازخواست نخواهی کرد؟
|
|||
|
\v 14 البته دیدهای زیرا که تو بر مشقّت و غم مینگری، تا به دست خود مکافات برسانی. مسکین امر خویش را به تو تسلیم کرده است. مددکار یتیمان تو هستی.
|
|||
|
\v 15 بازوی گناهکار را بشکن. و امّا شریر را از شرارت او بازخواست کن تا آن را نیابی.
|
|||
|
\v 16 خداوند پادشاه است تا ابدالآباد. امّتها از زمین او هلاک خواهند شد.
|
|||
|
\v 17 ای خداوند مسألت مسکینان را اجابت کردهای، دل ایشان را استوار نمودهای و گوش خود را فراگرفتهای،
|
|||
|
\v 18 تا یتیمان و کوفتهشدگان را دادرسی کنی. انسانی که از زمین است، دیگر نترساند.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 11
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [رای سالار مغنیان. مزمور داود] بر خداوند توکل میدارم. چرا به جانم میگویید، مثل مرغ به کوه خود بگریزید؟
|
|||
|
\v 2 زیرا اینک، شریران کمان را میکشند و تیر را به زه نهادهاند، تا بر راستدلان در تاریکی بیندازند.
|
|||
|
\v 3 زیرا که ارکان منهدم میشوند و مرد عادل چه کند؟
|
|||
|
\v 4 خداوند در هیکل قدس خود است و کرسی خداوند در آسمان. چشمان او مینگرد، پلکهای وی بنیآدم را میآزماید.
|
|||
|
\v 5 خداوند مرد عادل را امتحان میکند؛ و امّا از شریر و ظلمدوست، جان او نفرت میدارد.
|
|||
|
\v 6 بر شریر دامها و آتش و کبریت خواهد بارانید، و باد سموم حصهٔ پیالهٔ ایشان خواهد بود.
|
|||
|
\v 7 زیرا خداوند عادل است و عدالت را دوست میدارد، و راستان روی او را خواهند دید.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 12
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان بر ثمانی. مزمور داود] ای خداوند نجات بده زیرا که مرد مقدّس نابود شده است و امناء از میان بنیآدم نایاب گردیدهاند!
|
|||
|
\v 2 همه به یکدیگر دروغ میگویند؛ به لبهای چاپلوس و دل منافق سخن میرانند.
|
|||
|
\v 3 خداوند همهٔٔ لبهای چاپلوس را منقطع خواهد ساخت، و هر زبانی را که سخنان تکبرآمیز بگوید،
|
|||
|
\v 4 که میگویند، به زبان خویش غالب میآییم. لبهای ما با ما است. کیست که بر ما خداوند باشد؟
|
|||
|
\v 5 خداوند میگوید، بهسبب غارت مسکینان و نالهٔ فقیران، الآن برمیخیزم و او را در نجاتی که برای آن آه میکشد، برپا خواهم داشت.
|
|||
|
\v 6 کلام خداوند کلام طاهر است، نقرهٔ مصفای در قالِ زمین که هفت مرتبه پاک شده است.
|
|||
|
\v 7 تو ای خداوند ایشان را محافظت خواهی نمود؛ از این طبقه و تا ابدالآباد محافظت خواهی فرمود.
|
|||
|
\v 8 شریران به هر جانب میخرامند، وقتی که خباثت در بنیآدم بلند میشود.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 13
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. مزمور داود] ای خداوند تا به کی همیشه مرا فراموش میکنی؟ تا به کی روی خود را از من خواهی پوشید؟
|
|||
|
\v 2 تا به کی در نفس خود مشورت بکنم و در دلم هرروزه غم خواهد بود؟ تا به کی دشمنم بر من سرافراشته شود؟
|
|||
|
\v 3 ای یهوه خدای من نظر کرده، مرا مستجاب فرما! چشمانم را روشن کن مبادا به خواب موت بخسبم.
|
|||
|
\v 4 مبادا دشمنم گوید بر او غالب آمدم و مخالفانم از پریشانیام شادی نمایند.
|
|||
|
\v 5 و امّا من به رحمت تو توکل میدارم؛ دل من در نجات تو شادی خواهد کرد.
|
|||
|
\v 6 برای خداوند سرود خواهم خواند زیرا که به من احسان نموده است.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 14
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. مزمور داود] احمق در دل خود میگوید که خدایی نیست. کارهای خود را فاسد و مکروه ساختهاند و نیکوکاری نیست.
|
|||
|
\v 2 خداوند از آسمان بربنیآدم نظر انداخت تا ببیند که آیا فهیم و طالب خدایی هست.
|
|||
|
\v 3 همه روگردانیده، با هم فاسد شدهاند. نیکوکاری نیست یکی هم نی.
|
|||
|
\v 4 آیا همهٔٔ گناهکاران بیمعرفت هستند که قوم مرا میخورند، چنانکه نان میخورند، و خداوند را نمیخوانند؟
|
|||
|
\v 5 آنگاه ترس بر ایشان مستولی شد، زیرا خدا در طبقهٔ عادلان است.
|
|||
|
\v 6 مشورت مسکین را خجل میسازید چونکه خداوند ملجای اوست.
|
|||
|
\v 7 کاش که نجات اسرائیل از صهیون ظاهر میشد! چون خداوند اسیریِ قوم خویش را برگردانَدْ، یعقوب وجد خواهد نمود و اسرائیل شادمان خواهد گردید.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 15
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود] ای خداوند کیست که در خیمهٔٔ تو فرود آید؟ و کیست که در کوه مقدّس تو ساکن گردد؟
|
|||
|
\v 2 آنکه بیعیب سالک باشد و عدالت را به جا آورد، و در دل خویش راستگو باشد؛
|
|||
|
\v 3 که به زبان خود غیبت ننماید؛ و به همسایهٔٔ خود بدی نکند و دربارهٔٔ اقارب خویش مذمت را قبول ننماید؛
|
|||
|
\v 4 که در نظر خود حقیر و خوار است و آنانی را که از خداوند میترسند مکرم میدارد؛ و قسم به ضرر خود میخورد و تغییر نمیدهد.
|
|||
|
\v 5 نقرهٔ خود را به سود نمیدهد و رشوه بر بیگناه نمیگیرد. آنکه این را به جا آوَرَد، تا ابدالآباد جنبش نخواهد خورد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 16
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مکتوم داود] ای خدا مرا محافظت فرما، زیرا برتو توکل میدارم.
|
|||
|
\v 2 خداوند را گفتم، تو خداوند من هستی. نیکویی من نیست غیر از تو.
|
|||
|
\v 3 و امّا مقدّسانی که در زمیناند و فاضلان، تمامی خوشی من در ایشان است.
|
|||
|
\v 4 دردهای آنانی که عقب [خدای] دیگر میشتابند، بسیار خواهد شد. هدایای خونی ایشان را نخواهم ریخت، بلکه نام ایشان را به زبانم نخواهم آورد.
|
|||
|
\v 5 خداوند نصیبِ قسمت و کاسهٔ من است. تو قرعهٔ مرا نگاه میداری.
|
|||
|
\v 6 خِطّههای من به جایهای خوش افتاد. میراث بَهیّ به من رسیده است.
|
|||
|
\v 7 خداوند را که مرا نصیحت نمود، متبارک میخوانم. شبانگاه نیز قلبم مرا تنبیه میکند.
|
|||
|
\v 8 خداوند را همیشه پیش روی خود میدارم. چونکه به دست راست من است، جنبش نخواهم خورد.
|
|||
|
\v 9 از این رو دلم شادی میکند و جلالم به وجد میآید؛ جسدم نیز در اطمینان ساکن خواهد شد.
|
|||
|
\v 10 زیرا جانم را در عالم اموات ترک نخواهی کرد، و قدوس خود را نخواهی گذاشت که فساد را بیند.
|
|||
|
\v 11 طریق حیات را به من خواهی آموخت. به حضور تو کمال خوشی است و به دست راست تو لذتها تا ابدالآباد!
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 17
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [صلات داود] ای خداوند، عدالت را بشنو و به فریاد من توجه فرما! و دعای مرا که از لب بیریا میآید، گوش بگیر!
|
|||
|
\v 2 داد من از حضور تو صادر شود؛ چشمان تو راستی را ببیند.
|
|||
|
\v 3 دل مرا آزمودهای، شبانگاه از آن تفقد کردهای. مرا قال گذاشتهای و هیچ نیافتهای، زیرا عزیمت کردم که زبانم تجاوز نکند.
|
|||
|
\v 4 و امّا کارهای آدمیان به کلام لبهای تو؛ خود را از راههای ظالم نگاه داشتم
|
|||
|
\v 5 . قدمهایم به آثار تو قائم است، پس پایهایم نخواهد لغزید.
|
|||
|
\v 6 ای خدا تو را خواندهام زیرا که مرا اجابت خواهی نمود. گوش خود را به من فراگیر و سخن مرا بشنو.
|
|||
|
\v 7 رحمتهای خود را امتیاز ده، ای که متوکلان خویش را به دست راست خود از مخالفان ایشان میرهانی.
|
|||
|
\v 8 مرا مثل مردمک چشم نگاه دار؛ مرا زیر سایهٔ بال خود پنهان کن،
|
|||
|
\v 9 از روی شریرانی که مرا خراب میسازند، از دشمنان جانم که مرا احاطه میکنند.
|
|||
|
\v 10 دل فربهٔ خود را بستهاند. به زبان خویش سخنان تکبرآمیز میگویند.
|
|||
|
\v 11 الآن قدمهای ما را احاطه کردهاند، و چشمان خود را دوختهاند تا ما را به زمین بیندازند.
|
|||
|
\v 12 مَثَل او مَثَل شیری است که در دریدن حریص باشد، و مَثَل شیر ژیان که در بیشهٔ خود در کمین است.
|
|||
|
\v 13 ای خداوند برخیز و پیش روی وی درآمده، او را بینداز و جانم را از شریر به شمشیر خود برهان،
|
|||
|
\v 14 از آدمیان، ای خداوند، به دست خویش، از اهل جهان که نصیب ایشان در زندگانی است که شکم ایشان را به ذخایر خود پرساختهای و از اولاد سیر شده، زیادی مال خود را برای اطفال خویش ترک میکنند.
|
|||
|
\v 15 و امّا من روی تو را در عدالت خواهم دید، و چون بیدار شوم، از صورت تو سیر خواهم شد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 18
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان، مزمور داود بندهٔٔ خداوند که کلام این سرود را به خداوند گفت، در روزی که خداوند او را از دست همهٔٔ دشمنانش و از دست شاؤل رهایی داد. پس گفت،] ای خداوند ! ای قوّت من! تو را محبّت مینمایم.
|
|||
|
\v 2 خداوند صخرهٔ من است و ملجا و نجاتدهندهٔٔ من. خدایم صخرهٔ من است که در او پناه میبرم. سپر من و شاخ نجاتم و قلعهٔ بلند من.
|
|||
|
\v 3 خداوند را که سزاوار کل حمد است، خواهم خواند. پس، از دشمنانم رهایی خواهم یافت.
|
|||
|
\v 4 رَسَنهای موت مرا احاطه کرده، و سیلابهای شرارت مرا ترسانیده بود.
|
|||
|
\v 5 رَسَنهای گور دور مرا گرفته بود و دامهای موت پیش روی من درآمده.
|
|||
|
\v 6 در تنگی خود خداوند را خواندم و نزد خدای خویش استغاثه نمودم. او آواز مرا از هیکل خود شنید و استغاثهٔ من به حضورش به گوش وی رسید.
|
|||
|
\v 7 زمین متزلزل و مرتعش شده، اساس کوهها بلرزید و متزلزل گردید چونکه خشم او افروخته شد.
|
|||
|
\v 8 دُخان از بینی او برآمد و نار از دهانش ملتهب گشت و آتشها از آن افروخته گردید.
|
|||
|
\v 9 آسمان را خم کرده، نزول فرمود و زیر پای وی تاریکی غلیظ میبود.
|
|||
|
\v 10 برکروبی سوار شده، پرواز نمود و بر بالهای باد طیران کرد.
|
|||
|
\v 11 تاریکی را پردهٔ خود و خیمهای گرداگرد خویش بساخت، تاریکی آبها و ابرهای متراکم را.
|
|||
|
\v 12 از تابشِ پیش روی وی ابرهایش میشتافتند، تگرگ و آتشهای افروخته.
|
|||
|
\v 13 و خداوند از آسمان رعد کرده، حضرت اعلی آواز خود را بداد، تگرگ و آتشهای افروخته را.
|
|||
|
\v 14 پس تیرهای خود را فرستاده، ایشان را پراکنده ساخت، و برقها بینداخت و ایشان را پریشان نمود.
|
|||
|
\v 15 آنگاه عمقهای آب ظاهر شد و اساس ربع مسکون مکشوف گردید، از تنبیه تو ای خداوند، از نَفْخِهٔ باد بینی تو!
|
|||
|
\v 16 پس، از اعلیٰ فرستاده، مرا برگرفت و از آبهای بسیار بیرون کشید.
|
|||
|
\v 17 و مرا از دشمنان زورآورم رهایی داد و از خصمانم، زیرا که از من تواناتر بودند.
|
|||
|
\v 18 در روز بلای من پیش رویم درآمدند، لیکن خداوند تکیهگاه من بود.
|
|||
|
\v 19 و مرا بجای وسیع بیرون آورد؛ مرا نجات داد زیرا که در من رغبت میداشت.
|
|||
|
\v 20 خداوند موافق عدالتم مرا جزا داد و به حسب طهارت دستم مرا مکافات رسانید.
|
|||
|
\v 21 زیرا که راههای خداوند را نگاه داشته، و به خدای خویش عصیان نورزیدهام،
|
|||
|
\v 22 و جمیع احکام او پیش روی من بوده است و فرائض او را از خود دور نکردهام،
|
|||
|
\v 23 و نزد او بیعیب بودهام و خویشتن را از گناه خود نگاه داشتهام.
|
|||
|
\v 24 پس خداوند مرا موافق عدالتم پاداش داده است و به حسب طهارت دستم در نظر وی.
|
|||
|
\v 25 خویشتن را با رحیم، رحیم مینمایی، و با مرد کامل، خود را کامل مینمایی.
|
|||
|
\v 26 خویشتن را با طاهر، طاهر مینمایی و با مکار، به مکر رفتار میکنی.
|
|||
|
\v 27 زیرا قوم مظلوم را خواهی رهانید و چشمان متکبران را به زیر خواهی انداخت.
|
|||
|
\v 28 زیرا که تو چراغ مرا خواهی افروخت؛ یهوه خدایم تاریکی مرا روشن خواهد گردانید.
|
|||
|
\v 29 زیرا به مدد تو بر فوجها حمله میبرم و به خدای خود از حصارها برمیجهم.
|
|||
|
\v 30 و امّا خدا، طریق او کامل است و کلام خداوند مُصَفیٰ. او برای همهٔٔ متوکلان خود سپر است؛
|
|||
|
\v 31 زیرا کیست خدا غیر از یهوه؟ و کیست صخرهای غیر از خدای ما؟
|
|||
|
\v 32 خدایی که کمر مرا به قوّت بسته و راههای مرا کامل گردانیده است.
|
|||
|
\v 33 پایهای مرا مثل آهو ساخته و مرا به مُقامهای اعلای من برپا داشته است.
|
|||
|
\v 34 دستهای مرا برای جنگ تعلیم داده است، که کمان برنجین به بازویمن خم شد.
|
|||
|
\v 35 سپر نجات خود را به من دادهای. دست راستت عمود من شده و مهربانی تو مرا بزرگ ساخته است.
|
|||
|
\v 36 قدمهایم را زیرم وسعت دادی که پایهای من نلغزید.
|
|||
|
\v 37 دشمنان خود را تعاقب نموده، بدیشان خواهم رسید و تا تلف نشوند بر نخواهم گشت.
|
|||
|
\v 38 ایشان را فرو خواهم کوفت که نتوانند برخاست و زیر پاهای من خواهند افتاد.
|
|||
|
\v 39 زیرا کمر مرا برای جنگ به قوّت بستهای و مخالفانم را زیر پایم انداختهای.
|
|||
|
\v 40 گردنهای دشمنانم را به من تسلیم کردهای تا خصمان خود را نابود بسازم.
|
|||
|
\v 41 فریاد برآوردند امّا رهانندهای نبود؛ نزد خداوند، ولی ایشان را اجابت نکرد.
|
|||
|
\v 42 ایشان را چون غبار پیش باد ساییدهام؛ مثل گِلِ کوچهها ایشان را دور ریختهام.
|
|||
|
\v 43 مرا از منازعه قوم رهانیده، سر امّتها ساختهای. قومی را که نشناخته بودم، مرا خدمت مینمایند.
|
|||
|
\v 44 به مجرد شنیدن، مرا اطاعت خواهند کرد؛ فرزندان غربا نزد من تذلّل خواهند نمود.
|
|||
|
\v 45 فرزندان غربا پژمرده میشوند و در قلعههای خود خواهند لرزید.
|
|||
|
\v 46 خداوند زنده است و صخرهٔ من متبارک باد، و خدای نجات من متعال!
|
|||
|
\v 47 خدایی که برای من انتقام میگیرد و قومها را زیر من مغلوب میسازد.
|
|||
|
\v 48 مرا از دشمنانم رهانیده، برخصمانم بلند کردهای و از مرد ظالم مرا خلاصی دادهای!
|
|||
|
\v 49 لهذا ای خداوند تو را در میان امّتها حمد خواهم گفت و به نام تو سرود خواهم خواند،
|
|||
|
\v 50 که نجات عظیمی به پادشاه خود داده و به مسیح خویش رحمت نموده است. یعنی به داودو ذُرّیَت او تا ابدالآباد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 19
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. مزمور داود] آسمانْ جلال خدا را بیان میکند و فلکْ از عمل دستهایش خبر میدهد.
|
|||
|
\v 2 روز سخن میراند تا روز و شب معرفت را اعلان میکند تا شب.
|
|||
|
\v 3 سخن نیست و کلامی نی و آواز آنها شنیده نمیشود.
|
|||
|
\v 4 قانون آنها در تمام جهان بیرون رفت و بیان آنها تا اقصای ربع مسکون.
|
|||
|
\v 5 خیمهای برای آفتاب در آنها قرار داد؛ و او مثل داماد از حجلهٔ خود بیرون میآید و مثل پهلوان از دویدن در میدان شادی میکند.
|
|||
|
\v 6 خروجش از کرانهٔ آسمان است و مدارش تا به کرانهٔ دیگر؛ و هیچ چیز از حرارتش مستور نیست.
|
|||
|
\v 7 شریعت خداوند کامل است و جان را برمیگرداند؛ شهادات خداوند امین است و جاهل را حکیم میگرداند.
|
|||
|
\v 8 فرایض خداوند راست است و دل را شاد میسازد. امر خداوند پاک است و چشم را روشن میکند.
|
|||
|
\v 9 ترس خداوند طاهر است و ثابت تا ابدالآباد. احکام خداوند حق و تماماً عدل است.
|
|||
|
\v 10 از طلا مرغوبتر و از زرِ خالصِ بسیار. از شهد شیرینتر و از قطراتِ شانهٔ عسل.
|
|||
|
\v 11 بندهٔٔ تو نیز از آنها متنبه میشود، و در حفظ آنها ثواب عظیمی است.
|
|||
|
\v 12 کیست که سهوهای خود را بداند؟ مرا از خطایای مخفیام طاهر ساز.
|
|||
|
\v 13 بندهات را نیز از اعمال متکبرانه باز دار تا بر من مسلط نشود؛ آنگاه بیعیب و از گناه عظیم مبرا خواهم بود.
|
|||
|
\v 14 سخنان زبانم و تفکر دلم منظور نظر تو باشد،ای خداوند که صخرهٔ من و نجاتدهندهٔٔ من هستی!
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 20
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. مزمور داود] 1 خداوند تو را در روز تنگی مستجاب فرماید. نام خدای یعقوب تو را سرافراز نماید.
|
|||
|
\v 2 نصرت برای تو از قدس خود بفرستد و تو را از صهیون تأیید نماید.
|
|||
|
\v 3 جمیع هدایای تو را به یاد آورد و قربانیهای سوختنی تو را قبول فرماید. سلاه.
|
|||
|
\v 4 موافق دل تو به تو عطا فرماید و همهٔٔ مشورتهای تو را به انجام رساند.
|
|||
|
\v 5 به نجات تو خواهیم سرایید و به نام خدای خود، عَلَم خود را خواهیم افراشت. خداوند تمامی مسألت تو را به انجام خواهد رسانید.
|
|||
|
\v 6 الآن دانستهام که خداوند مسیح خود را میرهاند. از فلک قدس خود او را اجابت خواهد نمود، به قوّت نجاتبخش دست راست خویش.
|
|||
|
\v 7 اینان ارابهها را و آنان اسبها را، امّا ما نام یهوه خدای خود را ذکر خواهیم نمود.
|
|||
|
\v 8 ایشان خم شده، افتادهاند و امّا ما برخاسته، ایستادهایم.
|
|||
|
\v 9 ای خداوند نجات بده! پادشاه در روزی که بخوانیم، ما را مستجاب فرماید.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 21
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. مزمور داود.] ای خداوند در قوّت تو پادشاه شادی میکند و در نجات تو چه بسیار به وجد خواهد آمد.
|
|||
|
\v 2 مراد دل او را به وی بخشیدی و مسألت زبانش را از او دریغ نداشتی. سلاه.
|
|||
|
\v 3 زیرابه برکات نیکو بر مراد او سبقت جستی. تاجی از زرِ خالص برسر وی نهادی.
|
|||
|
\v 4 حیات را از تو خواست و آن را به وی دادی، و طول ایام را تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 5 جلال او بهسبب نجات تو عظیم شده. اکرام و حشمت را بر او نهادهای.
|
|||
|
\v 6 زیرا او را مبارک ساختهای تا ابدالآباد. به حضور خود او را بینهایت شادمان گردانیدهای.
|
|||
|
\v 7 زیرا که پادشاه بر خداوند توکل میدارد، و به رحمت حضرت اعلیٰ جنبش نخواهد خورد.
|
|||
|
\v 8 دست تو همهٔٔ دشمنانت را خواهد دریافت. دست راست تو آنانی را که از تو نفرت دارند خواهد دریافت.
|
|||
|
\v 9 در وقت غضب خود، ایشان را چون تنور آتش خواهی ساخت. خداوند ایشان را در خشم خود خواهد بلعید و آتشْ ایشان را خواهد خورد.
|
|||
|
\v 10 ثمرهٔٔ ایشان را از زمین هلاک خواهی ساخت و ذریت ایشان را از میان بنیآدم.
|
|||
|
\v 11 زیرا قصد بدی برای تو کردند و مکایدی را اندیشیدند که آن را نتوانستند بجا آوَرْد.
|
|||
|
\v 12 زیرا که ایشان را روگردان خواهی ساخت. بر زههای خود تیرها را به روی ایشان نشان خواهی گرفت.
|
|||
|
\v 13 ای خداوند در قوّت خود متعال شو. جبروت تو را ترنم و تسبیح خواهیم خواند.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 22
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان بر غزالهٔ صبح. مزمور داود] ای خدای من، ای خدای من، چرا مرا ترک کردهای و از نجات من و سخنان فریادم دور هستی؟
|
|||
|
\v 2 ای خدای من، در روز میخوانم و مرا اجابت نمیکنی، در شب نیز؛ ومرا خاموشی نیست.
|
|||
|
\v 3 و امّا تو قدوس هستی، ای که بر تسبیحات اسرائیل نشستهای.
|
|||
|
\v 4 پدران ما بر تو توکل داشتند؛ بر تو توکل داشتند و ایشان را خلاصی دادی؛
|
|||
|
\v 5 نزد تو فریاد برآوردند و رهایی یافتند؛ بر تو توکل داشتند، پس خجل نشدند.
|
|||
|
\v 6 و امّا من کِرم هستم و انسان نی؛ عار آدمیان هستم و حقیر شمرده شدهٔ قوم.
|
|||
|
\v 7 هرکه مرا بیند به من استهزا میکند. لبهای خود را باز میکنند و سرهای خود را میجنبانند [و میگویند]،
|
|||
|
\v 8 بر خداوند توکل کن پس او را خلاصی بدهد. او را برهاند چونکه به وی رغبت میدارد.
|
|||
|
\v 9 زیرا که تو مرا از شکم بیرون آوردی؛ وقتی که بر آغوش مادر خود بودم مرا مطمئن ساختی.
|
|||
|
\v 10 از رحم بر تو انداخته شدم؛ از شکم مادرم خدای من تو هستی.
|
|||
|
\v 11 از من دور مباش زیرا تنگی نزدیک است و کسی نیست که مدد کند.
|
|||
|
\v 12 گاوان نرِ بسیار دور مرا گرفتهاند؛ زورمندان باشان مرا احاطه کردهاند.
|
|||
|
\v 13 دهان خود را بر من باز کردند، مثل شیر درندهٔ غران.
|
|||
|
\v 14 مثل آب ریخته شدهام و همهٔٔ استخوانهایم از هم گسیخته؛ دلم مثل موم گردیده، در میان احشایم گداخته شده است.
|
|||
|
\v 15 قوّت من مثل سفال خشک شده و زبانم به کامم چسبیده؛ و مرا به خاک موت نهادهای.
|
|||
|
\v 16 زیرا سگان دور مرا گرفتهاند؛ جماعت اشرار مرا احاطه کرده، دستها و پایهای مرا سفتهاند.
|
|||
|
\v 17 همهٔٔ استخوانهای خود را میشمارم. ایشان به من چشم دوخته، مینگرند.
|
|||
|
\v 18 رخت مرا در میان خود تقسیم کردند و بر لباس من قرعه انداختند.
|
|||
|
\v 19 امّا تو ای خداوند، دور مباش! ای قوّت من، برای نصرت من شتاب کن.
|
|||
|
\v 20 جان مرا از شمشیر خلاص کن و یگانهٔ مرا از دست سگان.
|
|||
|
\v 21 مرا از دهان شیر خلاصی ده، ای که از میان شاخهای گاو وحشی مرا اجابت کردهای.
|
|||
|
\v 22 نام تو را به برادران خود اعلام خواهم کرد؛ در میان جماعت تو را تسبیح خواهم خواند.
|
|||
|
\v 23 ای ترسندگان خداوند او را حمد گویید؛ تمام ذریت یعقوب او را تمجید نمایید و جمیع ذریت اسرائیل از وی بترسید.
|
|||
|
\v 24 زیرا مسکنت مسکین را حقیر و خوار نشمرده، و روی خود را از او نپوشانیده است؛ و چون نزد وی فریاد برآورد، او را اجابت فرمود.
|
|||
|
\v 25 تسبیح من در جماعت بزرگ از تو است. نذرهای خود را به حضور ترسندگانت ادا خواهم نمود.
|
|||
|
\v 26 حلیمان غذا خورده، سیر خواهند شد؛ و طالبان خداوند او را تسبیح خواهند خواند؛ و دلهای شما زیست خواهد کرد تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 27 جمیع کرانههای زمین متذکر شده، بسوی خداوند بازگشت خواهند نمود؛ و همهٔٔ قبایل امّتها به حضور تو سجده خواهند کرد.
|
|||
|
\v 28 زیرا سلطنت از آن خداوند است و او بر امّتها مسلط است.
|
|||
|
\v 29 همهٔ متموّلان زمین غذا خورده، سجده خواهند کرد؛ و به حضور وی هر که به خاک فرو میرود رکوع خواهد نمود؛ و کسی جان خود را زنده نخواهد ساخت.
|
|||
|
\v 30 ذریتی او را عبادت خواهند کرد و دربارهٔٔ خداوند طبقهٔ بعد را اِخبار خواهند نمود.
|
|||
|
\v 31 ایشان خواهند آمد و از عدالت او خبر خواهند داد قومی را که متولد خواهند شد، که او این کار کرده است.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 23
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود] خداوند شبان من است؛ محتاج به هیچ چیز نخواهم بود.
|
|||
|
\v 2 در مرتعهای سبز مرا میخواباند. نزد آبهای راحت مرا رهبری میکند.
|
|||
|
\v 3 جان مرا برمیگرداند و به خاطر نام خود به راههای عدالت هدایتم مینماید.
|
|||
|
\v 4 چون در وادی سایهٔ موت نیز راه روم از بدی نخواهم ترسید زیرا تو با من هستی؛ عصا و چوبدستی تو مرا تسلی خواهد داد.
|
|||
|
\v 5 سفرهای برای من به حضور دشمنانم میگسترانی. سر مرا به روغن تدهین کردهای و کاسهام لبریز شده است.
|
|||
|
\v 6 هرآینه نیکویی و رحمت تمام ایام عمرم در پی من خواهد بود و در خانهٔ خداوند ساکن خواهم بود تا ابدالآباد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 24
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود] زمین و پُری آن از آن خداوند است، ربعمسکون و ساکنان آن.
|
|||
|
\v 2 زیرا که او اساس آن را بر دریاها نهاد و آن را بر نهرها ثابت گردانید.
|
|||
|
\v 3 کیست که به کوه خداوند برآید؟ و کیست که به مکان قدس او ساکن شود؟
|
|||
|
\v 4 او که پاک دست و صافدل باشد، که جان خود را به بطالت ندهد و قسم دروغ نخورد.
|
|||
|
\v 5 او برکت را از خداوند خواهد یافت، و عدالت را از خدای نجات خود.
|
|||
|
\v 6 این است طبقهٔ طالبان او، طالبان روی تو ای [خدای] یعقوب. سِلاه.
|
|||
|
\v 7 ای دروازهها سرهای خود را برافرازید! ای درهای ابدی برافراشته شوید تا پادشاه جلالداخل شود!
|
|||
|
\v 8 این پادشاه جلال کیست؟ خداوند قدیر و جبار، خداوند که در جنگ جبار است!
|
|||
|
\v 9 ای دروازهها، سرهای خود را برافرازید! ای درهای ابدی برافرازید تا پادشاه جلال داخل شود!
|
|||
|
\v 10 این پادشاه جلال کیست؟ یَهُوَه صَبایوت پادشاه جلال اوست! سلاه.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 25
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود] ای خداوند، بسوی تو جان خود را برمیافرازم. ای خدای من، بر تو توکل میدارم؛
|
|||
|
\v 2 پس مگذار که خجل بشوم و دشمنانم بر من فخر نمایند.
|
|||
|
\v 3 بلی، هر که انتظار تو میکشد خجل نخواهد شد. آنانی که بیسبب خیانت میکنند خجل خواهند گردید.
|
|||
|
\v 4 ای خداوند، طریقهای خود را به من بیاموز و راههای خویش را به من تعلیم ده.
|
|||
|
\v 5 مرا به راستیِ خود سالک گردان و مرا تعلیم ده زیرا تو خدای نجات من هستی. تمامی روز منتظر تو بودهام.
|
|||
|
\v 6 ای خداوند، احسانات و رحمتهای خود را به یاد آور چونکه آنها از ازل بوده است.
|
|||
|
\v 7 خطایای جوانی و عصیانم را به یاد میاور. ای خداوند به رحمت خود و به خاطر نیکویی خویش مرا یاد کن.
|
|||
|
\v 8 خداوند نیکو و عادل است، پس به گناهکاران طریق را خواهد آموخت.
|
|||
|
\v 9 مسکینان را به انصاف رهبری خواهد کرد و به مسکینان طریق خود را تعلیم خواهد داد.
|
|||
|
\v 10 همهٔ راههای خداوند رحمت و حق است برای آنانی که عهد و شهادات او را نگاه میدارند.
|
|||
|
\v 11 ای خداوند به خاطر اسم خود، گناه مرا بیامرز زیرا که بزرگ است.
|
|||
|
\v 12 کیست آن آدمی که از خداوند میترسد؟ او را بطریقی که اختیار کرده است خواهد آموخت.
|
|||
|
\v 13 جان او در نیکویی شب را بسر خواهد برد و ذریت او وارث زمین خواهند شد.
|
|||
|
\v 14 سرّ خداوند با ترسندگان او است و عهد او تا ایشان را تعلیم دهد.
|
|||
|
\v 15 چشمان من دائماً بسوی خداوند است زیرا که او پایهای مرا از دام بیرون میآورد.
|
|||
|
\v 16 بر من ملتفت شده، رحمت بفرما زیرا که منفرد و مسکین هستم.
|
|||
|
\v 17 تنگیهای دل من زیاد شده است. مرا از مشقتهای من بیرون آور.
|
|||
|
\v 18 بر مسکنت و رنج من نظر افکن و جمیع خطایایم را بیامرز.
|
|||
|
\v 19 بر دشمنانم نظر کن زیرا که بسیارند و به کینهٔ تلخ به من کینه میورزند.
|
|||
|
\v 20 جانم را حفظ کن و مرا رهایی ده تا خجل نشوم زیرا بر تو توکل دارم.
|
|||
|
\v 21 کمال و راستی حافظ من باشند زیرا که منتظر تو هستم.
|
|||
|
\v 22 ای خدا، اسرائیل را خلاصی ده، از جمیع مشقتهای وی.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 26
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود] ای خداوند، مرا داد بده زیرا که من در کمال خود رفتار نمودهام و بر خداوند توکل داشتهام، پس نخواهم لغزید.
|
|||
|
\v 2 ای خداوند مرا امتحان کن و مرا بیازما. باطن و قلب مرا مصفّی گردان.
|
|||
|
\v 3 زیرا که رحمت تو در مدّ نظر من است و در راستی تو رفتار نمودهام؛
|
|||
|
\v 4 با مردان باطل ننشستهام و با منافقین داخل نخواهم شد.
|
|||
|
\v 5 از جماعت بدکاران نفرت میدارم و با طالحین نخواهم نشست.
|
|||
|
\v 6 دستهای خود را در صفا میشویم. مذبح تو را ای خداوند طواف خواهم نمود،
|
|||
|
\v 7 تا آواز حمد تو را بشنوانم و عجایب تو را اخبار نمایم.
|
|||
|
\v 8 ای خداوند محل خانهٔ تو را دوست میدارم و مقام سکونت جلال تو را.
|
|||
|
\v 9 جانم را با گناهکارانجمع مکن و نه حیات مرا با مردمان خونریز،
|
|||
|
\v 10 که در دستهای ایشان آزار است و دست راست ایشان پر از رشوه است.
|
|||
|
\v 11 و امّا من در کمال خود سالک میباشم. مرا خلاصی ده و بر من رحم فرما.
|
|||
|
\v 12 پایم در جای هموار ایستاده است. خداوند را در جماعتها متبارک خواهم خواند.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 27
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود] خداوند نور من و نجات من است؛ از کِه بترسم؟ خداوند ملجای جان من است؛ از کِه هراسان شوم؟
|
|||
|
\v 2 چون شریران بر من نزدیک آمدند تا گوشت مرا بخورند، یعنی خصمان و دشمنانم، ایشان لغزیدند و افتادند.
|
|||
|
\v 3 اگر لشکری بر من فرود آید، دلم نخواهد ترسید. اگر جنگ بر من برپا شود، در این نیز اطمینان خواهم داشت.
|
|||
|
\v 4 یک چیز از خداوند خواستم و آن را خواهم طلبید، که تمام ایام عمرم در خانهٔ خداوند ساکن باشم تا جمال خداوند را مشاهده کنم و در هیکل او تفکر نمایم.
|
|||
|
\v 5 زیرا که در روز بلا مرا در سایبان خود نهفته، در پردهٔ خیمهٔٔ خود، مرا مخفی خواهد داشت و مرا بر صخره بلند خواهد ساخت.
|
|||
|
\v 6 و الآن سرم بر دشمنانم گرداگردم برافراشته خواهد شد. قربانیهای شادکامی را در خیمهٔٔ او خواهم گذرانید و برای خداوند سرود و تسبیح خواهم خواند.
|
|||
|
\v 7 ای خداوند چون به آواز خود میخوانم، مرا بشنو و رحمت فرموده، مرا مستجاب فرما.
|
|||
|
\v 8 دل من به تو میگوید [که گفتهای]، روی مرا بطلبید.بلی روی تو را ای خداوند خواهم طلبید.
|
|||
|
\v 9 روی خود را از من مپوشان و بندهٔٔ خود را در خشم برمگردان. تو مددکار من بودهای. ای خدای نجاتم، مرا رد مکن و ترک منما.
|
|||
|
\v 10 چون پدر و مادرم مرا ترک کنند، آنگاه خداوند مرا برمیدارد.
|
|||
|
\v 11 ای خداوند طریق خود را به من بیاموز و بهسبب دشمنانم مرا به راه راست هدایت فرما.
|
|||
|
\v 12 مرا به خواهش خصمانم مسپار، زیرا که شهود کذبه و دمندگان ظلم بر من برخاستهاند.
|
|||
|
\v 13 اگر باور نمیکردم که احسان خداوند را در زمین زندگان ببینم.
|
|||
|
\v 14 برای خداوند منتظر باش و قویّ شو و دلت را تقویّت خواهد داد. بلی منتظر خداوند باش.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 28
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود] ای خداوند، نزد تو فریاد برمیآورم.ای صخرهٔ من، از من خاموش مباش، مبادا اگر از من خاموش شوی، مثل آنانی باشم که به حفره فرو میروند.
|
|||
|
\v 2 آواز تضرع مرا بشنو چون نزد تو استغاثه میکنم و دست خود را به محراب قدس تو برمیافرازم.
|
|||
|
\v 3 مرا با شریران و بدکاران مکش که با همسایگان خود سخن صلحآمیز میگویند و آزار در دل ایشان است.
|
|||
|
\v 4 آنها را به حسب کردار ایشان و موافق اعمال زشت ایشان بده آنها را مطابق عمل دست ایشان بده و رفتار ایشان را به خود ایشان رد نما.
|
|||
|
\v 5 چونکه در اعمال خداوند و صنعت دست وی تفکر نمیکنند. ایشان را منهدم خواهی ساخت و بنا نخواهی نمود.
|
|||
|
\v 6 خداوند متبارک باد زیرا که آواز تضرع مراشنیده است.
|
|||
|
\v 7 خداوند قوّت من و سپر من است. دلم بر او توکل داشت و مدد یافتهام. پس دل من به وجد آمده است و به سرود خود او را حمد خواهم گفت.
|
|||
|
\v 8 خداوند قوّت ایشان است و برای مسیح خود قلعهٔ نجات.
|
|||
|
\v 9 قوم خود را نجات ده و میراث خود را مبارک فرما. ایشان را رعایت کن و برافراز تا ابدالآباد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 29
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود] ای فرزندان خدا، خداوند را توصیف کنید. جلال و قوّت را برای خداوند توصیف نمایید.
|
|||
|
\v 2 خداوند را به جلال اسم او تمجید نمایید. خداوند را در زینت قدوسیّت سجده کنید.
|
|||
|
\v 3 آواز خداوند فوق آبها است. خدای جلال رعد میدهد. خداوند بالای آبهای بسیار است.
|
|||
|
\v 4 آواز خداوند با قوّت است. آواز خداوند با جلال است.
|
|||
|
\v 5 آواز خداوند سروهای آزاد را میشکند. خداوند سروهای آزاد لبنان را میشکند.
|
|||
|
\v 6 آنها را مثل گوساله میجهاند. لبنان و سریون را مثل بچهٔ گاو وحشی.
|
|||
|
\v 7 آواز خداوند زبانههای آتش را میشکافد.
|
|||
|
\v 8 آواز خداوند صحرا را متزلزل میسازد. خداوند صحرای قادِشْ را متزلزل میسازد.
|
|||
|
\v 9 آواز خداوند غزالها را به درد زه میاندازد، و جنگل را بیبرگ میگرداند. و در هیکل او جمیعاً جلال را ذکر میکنند.
|
|||
|
\v 10 خداوند بر طوفان جلوس نموده. خداوند نشسته است پادشاه تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 11 خداوند قوم خود را قوّت خواهد بخشید. خداوند قوم خود را به سلامتی مبارک خواهد نمود.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 30
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود برای متبّرک ساختن خانه. مزمور داود] ای خداوند تو را تسبیح میخوانم زیراکه مرا بالا کشیدی و دشمنانم را بر من مفتخر نساختی.
|
|||
|
\v 2 ای یهوه خدای من، نزد تو استغاثه نمودم و مرا شفا دادی.
|
|||
|
\v 3 ای خداوند جانم را از حفره برآوردی. مرا زنده ساختی تا به هاویه فرونروم.
|
|||
|
\v 4 ای مقدّسان خداوند او را بسرایید و به ذکر قدوسیّت او حمد گویید!
|
|||
|
\v 5 زیرا که غضب او لحظهای است و در رضامندی او زندگانی. شامگاه گریه نزیل میشود. صبحگاهان شادی رخ مینماید.
|
|||
|
\v 6 و امّا من در کامیابی خود گفتم، جنبش نخواهم خورد تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 7 ای خداوند به رضامندی خود کوه مرا در قوّت ثابت گردانیدی و چون روی خود را پوشانیدی پریشان شدم.
|
|||
|
\v 8 ای خداوند نزد تو فریاد برمیآورم و نزد خداوند تضرع مینمایم.
|
|||
|
\v 9 در خون من چه فایده است چون به حفره فرو روم؟ آیا خاکْ تو را حمد میگوید و راستی تو را اخبار مینماید؟
|
|||
|
\v 10 ای خداوند بشنو و به من کرم فرما. ای خداوند مددکار من باش.
|
|||
|
\v 11 ماتم مرا برای من به رقص مبدل ساختهای. پلاس را از من بیرون کرده و کمر مرا به شادی بستهای.
|
|||
|
\v 12 تا جلالم ترا سرود خواند و خاموش نشود. ای یهوه خدای من، تو را حمد خواهم گفت تا ابدالآباد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 31
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. مزمور داود] ای خداوند بر تو توکل دارم؛ پسخجل نشوم تا به ابد. در عدالت خویش مرا نجات بده.
|
|||
|
\v 2 گوش خود را به من فراگیر و مرا به زودی برهان. برایم صخرهای قوی و خانهای حصین باش تا مرا خلاصی دهی.
|
|||
|
\v 3 زیرا صخره و قلعهٔ من تو هستی. به خاطر نام خود مرا هدایت و رهبری فرما.
|
|||
|
\v 4 مرا از دامی که برایم پنهان کردهاند بیرون آور.
|
|||
|
\v 5 زیرا قلعهٔ من تو هستی. روح خود را به دست تو میسپارم. ای یهوه، خدای حق، تو مرا فدیه دادی.
|
|||
|
\v 6 از آنانی که اباطیل دروغ را پیروی میکنند نفرت میکنم. و امّا من بر خداوند توکل میدارم.
|
|||
|
\v 7 به رحمت تو وجد و شادی میکنم زیرا مشقت مرا دیده و جانم را در تنگیها شناختهای؛
|
|||
|
\v 8 مرا به دست دشمن اسیر نساختهای؛ پایهای مرا بجای وسیع قائم گردانیدهای.
|
|||
|
\v 9 ای خداوند بر من رحمت فرما زیرا در تنگی هستم. چشم من از غصه کاهیده شد، بلکه جانم و جسدم نیز.
|
|||
|
\v 10 زیرا که حیاتم از غم و سالهایم از ناله فانی گردیده است. قوّتم از گناهم ضعیف و استخوانهایم پوسیده شد.
|
|||
|
\v 11 نزد همهٔٔ دشمنانم عار گردیدهام. خصوصاً نزد همسایگان خویش؛ و باعث خوف آشنایان شدهام. هرکه مرا بیرون بیند از من میگریزد.
|
|||
|
\v 12 مثل مرده از خاطر فراموش شدهام و مانند ظرفِ تلف شده گردیدهام.
|
|||
|
\v 13 زیرا که بهتان را از بسیاری شنیدم و خوف گرداگرد من میباشد، زیرا بر من با هم مشورت میکنند و در قصد جانم تفکر مینمایند.
|
|||
|
\v 14 و امّا من بر تو ای خداوند توکل میدارم وگفتهام خدای من تو هستی.
|
|||
|
\v 15 وقتهای من در دست تو میباشد. مرا از دست دشمنانم و جفاکنندگانم خلاصی ده.
|
|||
|
\v 16 روی خود را بر بندهات تابان ساز و مرا به رحمت خود نجات بخش.
|
|||
|
\v 17 ای خداوند خجل نشوم چونکه تو را خواندهام. شریران خجل شوند و در حفره خاموش باشند.
|
|||
|
\v 18 لبهای دروغگو گنگ شود که به درشتی و تکبر و استهانت بر عادلان سخن میگوید.
|
|||
|
\v 19 زهی عظمت احسان تو که برای ترسندگانت ذخیره کردهای و برای متوکّلانت پیش بنیآدم ظاهر ساختهای.
|
|||
|
\v 20 ایشان را در پردهٔ روی خود از مکاید مردم خواهی پوشانید. ایشان را در خیمهای از عداوت زبانها مخفی خواهی داشت.
|
|||
|
\v 21 متبارک باد خداوند که رحمت عجیب خود را در شهر حصین به من ظاهر کرده است.
|
|||
|
\v 22 و امّا من در حیرت خود گفتم که از نظر تو منقطع شدهام. لیکن چون نزد تو فریاد کردم آواز تضرع مرا شنیدی.
|
|||
|
\v 23 ای جمیع مقدّسانِ خداوند او را دوست دارید. خداوند اُمنا را محفوظ میدارد و متکبران را مجازات کثیر میدهد.
|
|||
|
\v 24 قوی باشید و دل شما را تقویت خواهد داد، ای همگانی که برای خداوند انتظار میکشید!
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 32
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [قصیدهٔ داود] خوشابحال کسی که عصیان او آمرزیده شد و گناه وی مستور گردید.
|
|||
|
\v 2 خوشابحال کسی که خداوند به وی جرمی در حساب نیاوَرَد و در روح او حیلهای نمیباشد.
|
|||
|
\v 3 هنگامی که خاموش میبودم، استخوانهایم پوسیده میشد از نعرهای که تمامی روز میزدم.
|
|||
|
\v 4 چونکه دست تو روز و شب بر من سنگین میبود. رطوبتم به خشکیِ تابستان مبدل گردید، سلاه.
|
|||
|
\v 5 به گناه خود نزد تو اعتراف کردم و جرم خود را مخفی نداشتم. گفتم، عصیان خود را نزد خداوند اقرار میکنم. پس تو آلایش گناهم را عفو کردی، سلاه.
|
|||
|
\v 6 از این رو هر مقدّسی در وقت اجابت نزد تو دعا خواهد کرد. وقتی که آبهای بسیار به سَیَلان آید، هرگز بدو نخواهد رسید.
|
|||
|
\v 7 تو ملجای من هستی مرا از تنگی حفظ خواهی کرد. مرا به سرودهای نجات احاطه خواهی نمود، سلاه.
|
|||
|
\v 8 تو را حکمت خواهم آموخت و به راهی که باید رفت ارشاد خواهم نمود و تو را به چشم خود که بر تو است نصیحت خواهم فرمود.
|
|||
|
\v 9 مثل اسب و قاطر بیفهم مباشید که آنها را برای بستن به دهنه و لگام زینت میدهند، والاّ نزدیک تو نخواهند آمد.
|
|||
|
\v 10 غمهای شریر بسیار میباشد، امّا هر که بر خداوند توکل دارد رحمت او را احاطه خواهد کرد.
|
|||
|
\v 11 ای صالحان در خداوند شادی و وجد کنید و ای همهٔٔ راستدلان ترنّم نمایید.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 33
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 ای صالحان در خداوند شادی نمایید،زیرا که تسبیح خواندن راستان را میشاید.
|
|||
|
\v 2 خداوند را با بربط حمد بگویید؛ با عود ده تار او را سرود بخوانید.
|
|||
|
\v 3 سرودی تازه برای او بسرایید؛ نیکو بنوازید با آهنگ بلند.
|
|||
|
\v 4 زیرا کلام خداوند مستقیم است و جمیع کارهای او با امانت است.
|
|||
|
\v 5 عدالت و انصاف را دوست میدارد. جهان از رحمت خداوند پر است.
|
|||
|
\v 6 به کلام خداوند آسمانها ساخته شد و کل جنود آنها به نَفْخِهٔ دهان او.
|
|||
|
\v 7 آبهای دریا را مثل توده جمع میکند و لجّهها را در خزانهها ذخیره مینماید.
|
|||
|
\v 8 تمامیِ اهل زمین از خداوند بترسند؛ جمیع سکنهٔ ربع مسکون از او بترسند.
|
|||
|
\v 9 زیرا که او گفت و شد؛ او امر فرمود و قایم گردید.
|
|||
|
\v 10 خداوند مشورت امّتها را باطل میکند؛ تدبیرهای قبائل را نیست میگرداند.
|
|||
|
\v 11 مشورت خداوند قائم است تا ابدالآباد؛ تدابیر قلب او تا دهرالدّهور.
|
|||
|
\v 12 خوشابحال امّتی که یهوه خدای ایشان است و قومی که ایشان را برای میراث خود برگزیده است.
|
|||
|
\v 13 از آسمان خداوند نظر افکند و جمیع بنیآدم را نگریست.
|
|||
|
\v 14 از مکان سکونت خویش نظر میافکند، برجمیع ساکنان جهان.
|
|||
|
\v 15 او که دلهای ایشان را جمیعاً سرشته است و اعمال ایشان را درک نموده است.
|
|||
|
\v 16 پادشاه به زیادتیِ لشکر خلاص نخواهد شد و جبار به بسیاری قوّت رهایی نخواهد یافت.
|
|||
|
\v 17 اسب بجهت استخلاص باطل است و به شدت قوّت خود کسی را رهایی نخواهد داد.
|
|||
|
\v 18 اینک چشم خداوند بر آنانی است که از او میترسند، بر آنانی که انتظار رحمت او را میکشند.
|
|||
|
\v 19 تا جان ایشان را از موت رهایی بخشد و ایشان را در قحط زنده نگاه دارد.
|
|||
|
\v 20 جان ما منتظر خداوند میباشد. او اعانت و سپر ما است.
|
|||
|
\v 21 زیرا که دل ما در او شادی میکند و در نام قدوس او توکّل میداریم.
|
|||
|
\v 22 ای خداوند رحمت تو بر ما باد، چنانکه امیدوار تو بودهایم.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 34
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 مزمور داود وقتی که منش خود را به حضور اَبِیمَلَک تغییر داد و از حضور او بیرون رانده شده، برفت خداوند را در هر وقت متبارک خواهمگفت. تسبیح او دائماً بر زبان من خواهد بود.
|
|||
|
\v 2 جان من در خداوند فخر خواهد کرد. مسکینان شنیده، شادی خواهند نمود.
|
|||
|
\v 3 خداوند را با من تکبیر نمایید. نام او را با یکدیگر برافرازیم.
|
|||
|
\v 4 چون خداوند را طلبیدم، مرا مستجاب فرمود و مرا از جمیع ترسهایم خلاصی بخشید.
|
|||
|
\v 5 بسوی او نظر کردند و منور گردیدند و رویهای ایشان خجل نشد.
|
|||
|
\v 6 این مسکین فریاد کرد و خداوند او را شنید و او را از تمامیِ تنگیهایش رهایی بخشید.
|
|||
|
\v 7 فرشتهٔ خداوند گرداگرد ترسندگان او است؛ اردو زده، ایشان را میرهاند.
|
|||
|
\v 8 بچشید و ببینید که خداوند نیکو است. خوشابحال شخصی که بدو توکّل میدارد.
|
|||
|
\v 9 ای مقدّسانِ خداوند از او بترسید زیرا که ترسندگان او را هیچ کمی نیست.
|
|||
|
\v 10 شیربچگان بینوا شده، گرسنگی میکشند و امّا طالبان خداوند را به هیچ چیز نیکو کمی نخواهد شد.
|
|||
|
\v 11 ای اطفال بیایید مرا بشنوید و ترس خداوند را به شما خواهم آموخت.
|
|||
|
\v 12 کیست آن شخصی که آرزومند حیات است و طول ایام را دوست میدارد تا نیکویی را ببیند؟
|
|||
|
\v 13 زبانت را از بدی نگاه دار و لبهایت را از سخنان حیلهآمیز؛
|
|||
|
\v 14 از بدی اجتناب نما و نیکویی بکن؛ صلح را طلب نما و در پی آن بکوش.
|
|||
|
\v 15 چشمان خداوند بسوی صالحان است و گوشهای وی بسوی فریاد ایشان.
|
|||
|
\v 16 روی خداوند بسوی بدکاران است تا ذکر ایشان را از زمین منقطع سازد.
|
|||
|
\v 17 چون [صالحان] فریاد برآوردند، خداوند ایشان را شنید و ایشان را از همهٔ تنگیهای ایشان رهایی بخشید.
|
|||
|
\v 18 خداوند نزدیک شکستهدلان است و روح کوفتگان را نجات خواهد داد.
|
|||
|
\v 19 زحمات مرد صالح بسیار است، امّا خداوند او را از همهٔٔ آنها خواهد رهانید.
|
|||
|
\v 20 همهٔ استخوانهای ایشان را نگاه میدارد، که یکی از آنها شکسته نخواهد شد.
|
|||
|
\v 21 شریر را شرارت هلاک خواهد کرد و از دشمنان مرد صالح مؤآخذه خواهد شد.
|
|||
|
\v 22 خداوند جان بندگان خود را فدیه خواهد داد و از آنانی که بر وی توکّل دارند مؤآخذه نخواهد شد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 35
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود] ای خداوند با خصمان من مخاصمه نما و جنگ کن با آنانی که با من جنگ میکنند.
|
|||
|
\v 2 سپر و مِجَنّ را بگیر و به اعانت من برخیز،
|
|||
|
\v 3 و نیزه را راست کن و راه را پیش روی جفاکنندگانم ببند و به جان من بگو من نجات تو هستم.
|
|||
|
\v 4 خجل و رسوا شوند آنانی که قصد جان من دارند؛ و آنانی که بداندیش منند، برگردانیده و خجل شوند.
|
|||
|
\v 5 مثل کاه پیش روی باد باشند و فرشتهٔ خداوند ایشان را براند.
|
|||
|
\v 6 راه ایشان تاریکی و لغزنده باد و فرشتهٔ خداوند ایشان را تعاقب کند.
|
|||
|
\v 7 زیرا دام خود را برای من بیسبب در حفرهای پنهان کردند که آن را برای جان من بیجهت کَنده بودند.
|
|||
|
\v 8 هلاکت ناگهانی بدو برسد و دامی که پنهان کرد خودش را بگیرد و در آن به هلاکت گرفتار گردد.
|
|||
|
\v 9 و امّا جان من در خداوند وجد خواهد کرد و در نجات او شادی خواهد نمود.
|
|||
|
\v 10 همهٔٔ استخوانهایم میگویند، ای خداوند کیست مانند تو که مسکین را از شخصِ قویتر از او میرهاند و مسکین وفقیر را از تاراجکنندهٔ وی!
|
|||
|
\v 11 شاهدان کینهور برخاستهاند. چیزهایی را که نمیدانستم از من میپرسند.
|
|||
|
\v 12 به عوض نیکویی بدی به من میکنند. جان مرا بیکس گردانیدهاند.
|
|||
|
\v 13 و امّا من چون ایشان بیمار میبودند، پلاس میپوشیدم؛ جان خود را به روزه میرنجانیدم و دعایم به سینهام برمیگشت.
|
|||
|
\v 14 مثل آنکه او دوست و برادرم میبود، سرگردان میرفتم. چون کسی که برای مادرش ماتم گیرد، از حزن خم میشدم.
|
|||
|
\v 15 ولی چون افتادم شادیکنان جمع شدند. آن فرومایگان بر من جمع شدند، و کسانی که نشناخته بودم مرا دریدند و ساکت نشدند.
|
|||
|
\v 16 مثل فاجرانی که برای نان مسخرگی میکنند، دندانهای خود را بر من میافشردند.
|
|||
|
\v 17 ای خداوند تا به کی نظر خواهی کرد؟ جانم را از خرابیهای ایشان برهان و یگانهٔ مرا از شیربچگان.
|
|||
|
\v 18 و تو را در جماعتِ بزرگ حمد خواهم گفت. ترا در میان قوم عظیم تسبیح خواهم خواند.
|
|||
|
\v 19 تا آنانی که بیسبب دشمن منند، بر من فخر نکنند، و آنانی که بر من بیسبب بغض مینمایند، چشمک نزنند.
|
|||
|
\v 20 زیرا برای سلامتیسخن نمیگویند و بر آنانی که در زمین آرامند، سخنان حیلهآمیز را تفکر میکنند.
|
|||
|
\v 21 و دهان خود را بر من باز کرده، میگویند هَههَه چشم ما دیده است.
|
|||
|
\v 22 ای خداوند تو آن را دیدهای، پس سکوت مفرما. ای خداوند از من دور مباش.
|
|||
|
\v 23 خویشتن را برانگیز و برای داد من بیدار شو، ای خدای من و خداوند من، برای دعوی من.
|
|||
|
\v 24 ای یهوه خدایم مرا موافق عدل خود داد بده، مبادا بر من شادی نمایند.
|
|||
|
\v 25 تا در دل خود نگویند، اینک مراد ما؛ تا نگویند او را بلعیدهایم!
|
|||
|
\v 26 و آنانی که در بدیِ من شادند، با هم خجل و شرمنده شوند؛ و آنانی که بر من تکبر میکنند، به خجلت و رسوایی ملبس شوند.
|
|||
|
\v 27 آنانی که خواهان حق منند ترنّم و شادی نمایند و دائماً گویند خداوند بزرگ است که به سلامتیِ بندهٔٔ خود رغبت دارد.
|
|||
|
\v 28 و زبانم عدالت تو را بیان خواهد کرد و تسبیح تو را تمامیِ روز.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 36
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. مزمور داود بندهٔٔ خداوند] معصیت شریر در اندرون دل منمیگوید که ترس خدا در مد نظر او نیست.
|
|||
|
\v 2 زیرا خویشتن را در نظر خود تملق میگوید تا گناهش ظاهر نشود و مکروه نگردد.
|
|||
|
\v 3 سخنان زبانش شرارت و حیله است. از دانشمندی و نیکوکاری دست برداشته است.
|
|||
|
\v 4 شرارت را بر بستر خود تفکر میکند. خود را به راه ناپسند قائم کرده، از بدی نفرت ندارد.
|
|||
|
\v 5 ای خداوند رحمت تو در آسمانها است وامانت تو تا افلاک.
|
|||
|
\v 6 عدالت تو مثل کوههای خداست و احکام تو لجهٔ عظیم. ای خداوند انسان و بهایم را نجات میدهی.
|
|||
|
\v 7 ای خدا رحمت تو چه ارجمند است. بنیآدم زیر سایهٔ بالهای تو پناه میبرند.
|
|||
|
\v 8 از چربی خانهٔ تو شاداب میشوند. از نهر خوشیهای خود ایشان را مینوشانی.
|
|||
|
\v 9 زیرا که نزد تو چشمهٔ حیات است و در نور تو نور را خواهیم دید.
|
|||
|
\v 10 رحمت خود را برای عارفان خود مستدام فرما و عدالت خود را برای راست دلان.
|
|||
|
\v 11 پای تکبر بر من نیاید و دست شریران مرا گریزان نسازد.
|
|||
|
\v 12 در آنجا بدکرداران افتادهاند. ایشان انداخته شدهاند و نمیتوانند برخاست.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 37
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود] بهسبب شریران خویشتن را مشوشمساز و بر فتنهانگیزان حسد مبر.
|
|||
|
\v 2 زیرا که مثل علف به زودی بریده میشوند و مثل علف سبز پژمرده خواهند شد.
|
|||
|
\v 3 بر خداوند توکّل نما و نیکویی بکن. در زمین ساکن باش و از امانت پرورده شو.
|
|||
|
\v 4 و در خداوند تمتع ببر، پس مسألت دل تو را به تو خواهد داد.
|
|||
|
\v 5 طریق خود را به خداوند بسپار و بر وی توکّل کن که آن را انجام خواهد داد،
|
|||
|
\v 6 و عدالت تو را مثل نور بیرون خواهد آورد و انصاف تو را مانند ظُهر.
|
|||
|
\v 7 نزد خداوند ساکت شو و منتظر او باش و از شخص فرخنده طریق و مرد حیلهگر خود را مشوش مساز.
|
|||
|
\v 8 از غضب برکنار شو و خشم را ترک کن. خود را مشوش مساز که البته باعث گناهخواهد شد.
|
|||
|
\v 9 زیرا که شریران منقطع خواهند شد. و امّا منتظران خداوند وارث زمین خواهند بود.
|
|||
|
\v 10 هان بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود. در مکانش تأمل خواهی کرد و نخواهد بود.
|
|||
|
\v 11 و امّا حلیمان وارث زمین خواهند شد و از فراوانیِ سلامتی متلذذ خواهند گردید.
|
|||
|
\v 12 شریر بر مرد عادل شورا میکند و دندانهای خود را بر او میافشرد.
|
|||
|
\v 13 خداوند بر او خواهد خندید، زیرا میبیند که روز او میآید.
|
|||
|
\v 14 شریران شمشیر را برهنه کرده و کمان را کشیدهاند تا مسکین و فقیر را بیندازند و راستروان را مقتول سازند.
|
|||
|
\v 15 شمشیر ایشان به دل خود ایشان فرو خواهد رفت و کمانهای ایشان شکسته خواهد شد.
|
|||
|
\v 16 نعمتِ اندکِ یک مرد صالح بهتر است، از اندوختههای شریران کثیر.
|
|||
|
\v 17 زیرا که بازوهای شریران، شکسته خواهد شد. و امّا صالحان را خداوند تأیید میکند.
|
|||
|
\v 18 خداوند روزهای کاملان را میداند و میراث ایشان خواهد بود تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 19 در زمان بلا خجل نخواهند شد، و در ایام قحط سیر خواهند بود.
|
|||
|
\v 20 زیرا شریران هلاک میشوند و دشمنان خداوند مثل خرّمی مرتعها فانی خواهند شد. بلی مثل دُخان فانی خواهند گردید.
|
|||
|
\v 21 شریر قرض میگیرد و وفا نمیکند و امّا صالح رحیم و بخشنده است.
|
|||
|
\v 22 زیرا آنانی که از وی برکت یابند وارث زمین گردند. و امّا آنانی که ملعون ویاند، منقطع خواهند شد.
|
|||
|
\v 23 خداوند قدمهای انسان را مستحکم میسازد، و در طریقهایش سرور میدارد.
|
|||
|
\v 24 اگر چه بیفتد افکنده نخواهد شد زیرا خداوند دستشرا میگیرد.
|
|||
|
\v 25 من جوان بودم و الآن پیر هستم و مرد صالح را هرگز متروک ندیدهام و نه نسلش را که گدای نان بشوند.
|
|||
|
\v 26 تمامی روز رئوف است و قرض دهنده، و ذریت او مبارک خواهند بود.
|
|||
|
\v 27 از بدی برکنار شو و نیکویی بکن. پس ساکن خواهی بود تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 28 زیرا خداوند انصاف را دوست میدارد و مقدّسان خود را ترک نخواهد فرمود. ایشان محفوظ خواهند بود تا ابدالآباد. و امّا نسل شریر منقطع خواهد شد.
|
|||
|
\v 29 صالحان وارث زمین خواهند بود و در آن تا به ابد سکونت خواهند نمود.
|
|||
|
\v 30 دهان صالح حکمت را بیان میکند و زبان او انصاف را ذکر مینماید.
|
|||
|
\v 31 شریعت خدای وی در دل اوست. پس قدمهایش نخواهد لغزید.
|
|||
|
\v 32 شریر برای صالح کمین میکند و قصد قتل وی میدارد.
|
|||
|
\v 33 خداوند او را در دستش ترک نخواهد کرد و چون به داوری آید بر وی فتوا نخواهد داد.
|
|||
|
\v 34 منتظر خداوند باش و طریق او را نگاه دار تا تو را به وراثت زمین برافرازد. چون شریران منقطع شوند آن را خواهی دید.
|
|||
|
\v 35 شریر را دیدم که ظلم پیشه بود و مثل درخت بومی سبز خود را به هر سو میکشید.
|
|||
|
\v 36 امّا گذشت و اینک نیست گردید و او را جستجو کردم و یافت نشد.
|
|||
|
\v 37 مرد کامل را ملاحظه کن و مرد راست را ببین زیرا که عاقبت آن مرد سلامتی است.
|
|||
|
\v 38 امّا خطاکاران جمیعاً هلاک خواهند گردید و عاقبت شریران منقطع خواهد شد
|
|||
|
\v 39 و نجات صالحان از خداوند است و در وقت تنگی او قلعهٔ ایشان خواهد بود.
|
|||
|
\v 40 و خداوند ایشان را اعانت کرده، نجات خواهد داد. ایشان را از شریران خلاص کرده، خواهد رهانید زیرا بر او توکّل دارند.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 38
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود برای تذکر] ای خداوند مرا در غضب خود توبیخ منما و در خشم خویش تأدیبم مفرما.
|
|||
|
\v 2 زیرا که تیرهای تو در من فرو رفته و دست تو بر من فرود آمده است.
|
|||
|
\v 3 در جسد من بهسبب غضب تو صحتی نیست و در استخوانهایم بهسبب خطای خودم سلامتی نی.
|
|||
|
\v 4 زیرا گناهانم از سرم گذشته است. مثل بار گران از طاقتم سنگینتر شده.
|
|||
|
\v 5 جراحات من متعفّن و مقروح شده است، بهسبب حماقت من.
|
|||
|
\v 6 به خود میپیچم و بینهایت منحنی شدهام. تمامی روز ماتمکنان تردد میکنم.
|
|||
|
\v 7 زیرا کمر من از سوزش پر شده است و در جسد من صحتی نیست.
|
|||
|
\v 8 من بیحس و بینهایت کوفته شدهام و از فغان دل خود نعره میزنم.
|
|||
|
\v 9 ای خداوند تمامیِ آرزوی من در مد نظر تو است و نالههای من از تو مخفی نمیباشد.
|
|||
|
\v 10 دل من میطپد و قوّتم از من رفته است و نور چشمانم نیز با من نیست.
|
|||
|
\v 11 دوستان و رفیقانم از بلای من برکنار میایستند و خویشان من دور ایستادهاند.
|
|||
|
\v 12 آنانی که قصد جانم دارند دام میگسترند و بداندیشانم سخنان فتنهانگیز میگویند و تمام روز حیله را تفکر میکنند.
|
|||
|
\v 13 و امّا من مثل کر نمیشنوم؛ و مانند گُنگم که دهان خود را باز نکند.
|
|||
|
\v 14 و مثل کسی گردیدهام که نمیشنود و کسی که در زبانش حجتی نباشد.
|
|||
|
\v 15 زیرا که ای خداوند انتظار تو را میکشم. تو ای یهوه خدایم جواب خواهی داد.
|
|||
|
\v 16 چونکه گفتهام مبادا بر من شادی نمایند و چون پایم بلغزد بر من تکبر کنند.
|
|||
|
\v 17 زیرا که برای افتادن نصب شدهام و درد من همیشه پیش روی من است.
|
|||
|
\v 18 زیرا گناهخود را اخبار مینمایم و از خطای خود غمگین هستم.
|
|||
|
\v 19 امّا دشمنانم زنده و زورآورند و آنانی که بیسبب بر من بغض مینمایند بسیارند،
|
|||
|
\v 20 و آنانی که به عوض نیکی به من بدی میرسانند. بر من عداوت میورزند زیرا نیکویی را پیروی میکنم.
|
|||
|
\v 21 ای خداوند مرا ترک منما. ای خدای من از من دور مباش،
|
|||
|
\v 22 و برای اعانت من تعجیل فرما، ای خداوندی که نجات من هستی.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 39
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [رای یَدُوتون سالار مغنیان. مزمور داود] گفتم راههای خود را حفظ خواهم کرد تا به زبانم خطا نورزم. دهان خود را به لجام نگاه خواهم داشت، مادامی که شریر پیش من است.
|
|||
|
\v 2 من گنگ بودم و خاموش و از نیکویی نیز سکوت کردم و درد من به حرکت آمد.
|
|||
|
\v 3 دلم در اندرونم گرم شد. چون تفکر میکردم آتش افروخته گردید. پس به زبان خود سخن گفتم.
|
|||
|
\v 4 ای خداوند اجل مرا بر من معلوم ساز و مقدار ایامم را که چیست تا بفهمم چه قدر فانی هستم.
|
|||
|
\v 5 اینک روزهایم را مثل یک وجب ساختهای و زندگانیام در نظر تو هیچ است. یقیناً هر آدمی محض بطالت قرار داده شد، سِلاه.
|
|||
|
\v 6 اینک، انسان در خیال رفتار میکند و محض بطالت مضطرب میگردد. ذخیره میکند و نمیداند کیست که از آن تمتع خواهد برد.
|
|||
|
\v 7 و الآن ای خداوند برای چه منتظر باشم؟ امید من بر تو میباشد.
|
|||
|
\v 8 مرا از همهٔٔ گناهانم برهان و مرا نزد جاهلان عار مگردان.
|
|||
|
\v 9 من گنگ بودم وزبان خود را باز نکردم زیرا که تو این را کردهای.
|
|||
|
\v 10 بلای خود را از من بردار زیرا که از ضرب دست تو من تلف میشوم.
|
|||
|
\v 11 چون انسان را بهسبب گناهش به عتابها تأدیب میکنی، نفایس او را مثل بید میگذاری. یقیناً هر انسان محض بطالت است، سِلاه.
|
|||
|
\v 12 ای خداوند دعای مرا بشنو و به فریادم گوش بده و از اشکهایم ساکت مباش، زیرا که من غریب هستم در نزد تو و نزیل هستم مثل جمیع پدران خود.
|
|||
|
\v 13 روی [خشم] خود را از من بگردان تا فرحناک شوم قبل از آنکه رحلت کنم و نایاب گردم.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 40
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. مزمور داود] انتظار بسیار برای خداوند کشیدهام، و به من مایل شده، فریاد مرا شنید.
|
|||
|
\v 2 و مرا از چاه هلاکت برآورد و از گِلِ لجن و پایهایم را بر صخره گذاشته، قدمهایم را مستحکم گردانید.
|
|||
|
\v 3 و سرودی تازه در دهانم گذارد، یعنی حمد خدای ما را. بسیاری چون این را بینند ترسان شده، بر خداوند توکّل خواهند کرد.
|
|||
|
\v 4 خوشابحال کسی که بر خداوند توکّل دارد و به متکبران ظالم و مرتدان دروغ مایل نشود.
|
|||
|
\v 5 ای یَهُوَه خدای ما چه بسیار است کارهای عجیب که تو کردهای و تدبیرهایی که برای ما نمودهای. در نزد تو آنها را تقویم نتوان کرد، اگر آنها را تقریر و بیان بکنم، از حد شمار زیاده است.
|
|||
|
\v 6 در قربانی و هدیه رغبت نداشتی. امّا گوشهای مرا باز کردی. قربانیِ سوختنی و قربانی گناه را نخواستی.
|
|||
|
\v 7 آنگاه گفتم، اینک، میآیم! در طومار کتاب دربارهٔٔ من نوشته شده است.
|
|||
|
\v 8 در بجا آوردن ارادهٔٔ تو ای خدای من رغبت میدارم و شریعت تو در اندرون دل من است.
|
|||
|
\v 9 در جماعت بزرگ به عدالت بشارت دادهام. اینک، لبهای خود را باز نخواهم داشت و تو ای خداوند میدانی.
|
|||
|
\v 10 عدالت تو را در دل خود مخفی نداشتهام. امانت و نجات تو را بیان کردهام. رحمت و راستیِ تو را از جماعت بزرگ پنهان نکردهام.
|
|||
|
\v 11 پس تو ای خداوند لطف خود را از من باز مدار. رحمت و راستیِ تو دائماً مرا محافظت کند.
|
|||
|
\v 12 زیرا که بلایای بیشمار مرا احاطه میکند. گناهانم دور مرا گرفته است به حدی که نمیتوانم دید. از مویهای سر من زیاده است و دل من مرا ترک کرده است.
|
|||
|
\v 13 ای خداوند مرحمت فرموده، مرا نجات بده. ای خداوند به اعانت من تعجیل فرما.
|
|||
|
\v 14 آنانی که قصد هلاکت جان من دارند، جمیعاً خجل و شرمنده شوند، و آنانی که در بدیِ من رغبت دارند، به عقب برگردانیده و رسوا گردند.
|
|||
|
\v 15 آنانی که بر من هَههَه میگویند، بهسبب خجالت خویش حیران شوند.
|
|||
|
\v 16 و امّا جمیع طالبان تو در تو وجد و شادی نمایند و آنانی که نجات تو را دوست دارند، دائماً گویند که خداوند بزرگ است.
|
|||
|
\v 17 و امّا من مسکین و فقیر هستم و خداوند دربارهٔٔ من تفکر میکند. تو معاون و نجاتدهندهٔ من هستی. ای خدای من، تأخیر مفرما.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 41
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [رای سالار مغنیان. مزمور داود] خوشابحال کسی که برای فقیر تفکر میکند. خداوند او را در روز بلا خلاصی خواهد داد.
|
|||
|
\v 2 خداوند او را محافظت خواهد کرد و زنده خواهد داشت. او در زمین مبارک خواهد بود و او را به آرزوی دشمنانش تسلیم نخواهی کرد.
|
|||
|
\v 3 خداوند او را بر بستر بیماری تأیید خواهد نمود. تمامیِ خوابگاه او را در بیماریاش خواهی گسترانید.
|
|||
|
\v 4 من گفتم، ای خداوند بر من رحم نما. جان مرا شفا بده زیرا به تو گناه ورزیدهام.
|
|||
|
\v 5 دشمنانم دربارهٔٔ من به بدی سخن میگویند که کی بمیرد و نام او گُم شود.
|
|||
|
\v 6 و اگر برای دیدن من بیاید، سخن باطل میگوید و دلش در خود شرارت را جمع میکند. چون بیرون رود آن را شایع میکند.
|
|||
|
\v 7 و جمیع خصمانم با یکدیگر بر من نمّامی میکنند و دربارهٔٔ من بدی میاندیشند،
|
|||
|
\v 8 که حادثهای مهلک بر او ریخته شده است. و حال که خوابیده است دیگر نخواهد برخاست.
|
|||
|
\v 9 و آن دوست خالص من که بر او اعتماد میداشتم که نان مرا نیز میخورْد، پاشنهٔ خود را بر من بلند کرد.
|
|||
|
\v 10 و امّا تو ای خداوند بر من رحم فرموده، مرا برپا بدار تا مجازات بدیشان رسانم.
|
|||
|
\v 11 از این میدانم که در من رغبت داری زیرا که دشمنم بر من فخر نمینماید.
|
|||
|
\v 12 و مرا بهسبب کمالم مستحکم نمودهای و مرا به حضور خویش دائماً قائِم خواهی نمود.
|
|||
|
\v 13 یهوه خدای اسرائیل متبارک باد. از ازل تا به ابد. آمین و آمین.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 42
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [رای سالار مغنیان. قصیدهٔ بنیقورح] چنانکه آهو برای نهرهای آب شدت اشتیاق دارد، همچنان ای خدا جان من اشتیاق شدید برای تو دارد.
|
|||
|
\v 2 جان من تشنهٔ خداست تشنهٔ خدای حیّ، که کی بیایم و به حضور خدا حاضر شوم.
|
|||
|
\v 3 اشکهایم روز و شب نان من میبود، چون تمامی روز مرا میگفتند، خدای تو کجاست؟
|
|||
|
\v 4 چون این را به یاد میآورم، جان خود را بر خود میریزم. چگونه با جماعت میرفتم و ایشان را به خانهٔ خدا پیشروی میکردم، به آواز ترنم و تسبیح در گروه عید کنندگان.
|
|||
|
\v 5 ای جانم چرا منحنی شدهای و چرا در من پریشان گشتهای؟ بر خدا امید دار زیرا که او را برای نجات روی او باز حمد خواهم گفت.
|
|||
|
\v 6 ای خدای من، جانم در من منحنی شد. بنابراین تو را از زمین اُرْدُن یاد خواهم کرد، از کوههای حرمون و از جبل مِصْغَر.
|
|||
|
\v 7 لجّه به لجّه ندا میدهد از آواز آبشارهای تو؛ جمیع خیزابها و موجهای تو بر من گذشته است.
|
|||
|
\v 8 در روزْ خداوند رحمت خود را خواهد فرمود، و در شبْ سرود او با من خواهد بود و دعا نزد خدای حیات من.
|
|||
|
\v 9 به خدا گفتهام، ای صخرهٔ من چرا مرا فراموش کردهای؟ چرا بهسبب ظلم دشمن ماتمکنان تردد بکنم؟
|
|||
|
\v 10 دشمنانم به کوبیدگی در استخوانهایم مرا ملامت میکنند، چونکه همه روزه مرا میگویند، خدای تو کجاست؟
|
|||
|
\v 11 ای جان من چرا منحنی شده و چرا در من پریشان گشتهای؟ بر خدا امید دار زیرا که او را بازحمد خواهم گفت، که نجات روی من و خدای من است.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 43
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 ای خدا مرا داوری کن و دعوای مرا با قوم بیرحم فیصل فرما و از مرد حیلهگر و ظالم مرا خلاصی ده.
|
|||
|
\v 2 زیرا تو خدای قوّت من هستی. چرا مرا دور انداختی؟ چرا بهسبب ستم دشمن ماتم کنان تردد بکنم؟
|
|||
|
\v 3 نور و راستیِ خود را بفرست تا مرا هدایت نمایند و مرا به کوه مقدّس تو و مسکنهای تو رسانند.
|
|||
|
\v 4 آنگاه به مذبح خدا خواهم رفت، بسوی خدایی که سرور و خرمی من است. و تو را ای خدا، خدای من با بربط تسبیح خواهم خواند.
|
|||
|
\v 5 ای جان من چرا منحنی شدهای؟ و چرا در من پریشان گشتهای؟ امید بر خدا دار زیرا که او را باز حمد خواهم گفت، که نجات روی من و خدای من است.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 44
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. قصیدهٔ بنیقورح] ای خدا به گوشهای خود شنیدهایم و پدران ما، ما را خبر دادهاند، از کاری که در روزهای ایشان و در ایام سَلَف کردهای.
|
|||
|
\v 2 تو به دست خود امّتها را بیرون کردی، امّا ایشان را غرس نمودی. قومها را تباه کردی، امّا ایشان را منتشر ساختی.
|
|||
|
\v 3 زیرا که به شمشیر خود زمین را تسخیر نکردند و بازوی ایشانْ ایشان را نجات نداد، بلکه دست راست تو و بازو و نورِ روی تو. زیرا از ایشان خرسند بودی.
|
|||
|
\v 4 ای خدا تو پادشاه من هستی، پس برنجات یعقوب امر فرما.
|
|||
|
\v 5 به مدد تو دشمنان خود راخواهیم افکند و به نام تو مخالفان خویش را پایمال خواهیم ساخت.
|
|||
|
\v 6 زیرا بر کمان خود توکّل نخواهم داشت و شمشیرم مرا خلاصی نخواهد داد.
|
|||
|
\v 7 بلکه تو ما را از دشمنان ما خلاصی دادی و مُبْغِضان ما را خجل ساختی.
|
|||
|
\v 8 تمامیِ روز بر خدا فخر خواهیم کرد و نام تو را تا به ابد تسبیح خواهیم خواند، سلاه.
|
|||
|
\v 9 لیکن الآن تو ما را دور انداخته و رسوا ساختهای و با لشکرهای ما بیرون نمیآیی.
|
|||
|
\v 10 و ما را از پیش دشمن روگردان ساختهای و خصمان ما برای خویشتن تاراج میکنند.
|
|||
|
\v 11 ما را مثل گوسفندان برای خوراک تسلیم کردهای و ما را در میان امّتها پراکنده ساختهای.
|
|||
|
\v 12 قوم خود را بیبها فروختی و از قیمت ایشان نفع نبردی.
|
|||
|
\v 13 ما را نزد همسایگان ما عار گردانیدی. اهانت و سخریّه نزد آنانی که گرداگرد مایند.
|
|||
|
\v 14 ما را در میان امّتها ضربالمثل ساختهای، جنبانیدن سر در میان قومها؛
|
|||
|
\v 15 و رسوایی من همه روزه در نظر من است و خجالت رویم مرا پوشانیده است،
|
|||
|
\v 16 از آواز ملامتگو و فحّاش، از روی دشمن و انتقام گیرنده.
|
|||
|
\v 17 این همه بر ما واقع شد. امّا تو را فراموش نکردیم و در عهد تو خیانت نورزیدیم.
|
|||
|
\v 18 دل ما به عقب برنگردید و پایهای ما از طریق تو انحراف نورزید.
|
|||
|
\v 19 هرچند ما را در مکان اژدرها کوبیدی و ما را به سایهٔ موت پوشانیدی.
|
|||
|
\v 20 نام خدای خود را هرگز فراموش نکردیم و دست خود را به خدای غیر برنیفراشتیم.
|
|||
|
\v 21 آیا خدا این را غوررسی نخواهد کرد؟ زیرا او خفایای قلب را میداند.
|
|||
|
\v 22 هر آینه به خاطر تو تمامی روز کشتهمیشویم و مثل گوسفندان ذبح شمرده میشویم.
|
|||
|
\v 23 ای خداوند بیدار شو! چرا خوابیدهای؟ برخیز و ما را تا به ابد دور مینداز.
|
|||
|
\v 24 چرا روی خود را پوشانیدی و ذلّت و تنگی ما را فراموش کردی؟
|
|||
|
\v 25 زیرا که جان ما به خاک خم شده است و شکم ما به زمین چسبیده.
|
|||
|
\v 26 بجهت اعانت ما برخیز و بخاطر رحمانیّت خود ما را فدیه ده.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 45
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان بر سوسنها. قصیدهٔ بنیقورح. سرود حبیبات] دل من به کلام نیکو میجوشد. انشاء خود را دربارهٔٔ پادشاه میگویم. زبان من قلم کاتب ماهر است.
|
|||
|
\v 2 تو جمیلتر هستی از بنیآدم و نعمت بر لبهای تو ریخته شده است. بنابراین، خدا تو را مبارک ساخته است تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 3 ای جبار شمشیر خود را بر ران خود ببند، یعنی جلال و کبریایی خویش را.
|
|||
|
\v 4 و به کبریایی خود سوار شده، غالب شو بجهت راستی و حلم و عدالت؛ و دست راستت چیزهای ترسناک را به تو خواهد آموخت.
|
|||
|
\v 5 به تیرهای تیزِ تو امّتها زیر تو میافتند و به دل دشمنانِ پادشاه فرو میرود.
|
|||
|
\v 6 ای خدا، تخت تو تا ابدالآباد است؛ عصای راستی عصای سلطنت تو است.
|
|||
|
\v 7 عدالت را دوست و شرارت را دشمن داشتی. بنابراین، خدا، خدای تو تو را به روغن شادمانی بیشتر از رفقایت مسح کرده است.
|
|||
|
\v 8 همهٔ رختهای تو مُرّ و عود و سلیخه است، از قصرهای عاج که به تارها تو را خوش ساختند.
|
|||
|
\v 9 دختران پادشاهان از زناننجیب تو هستند. ملکه به دست راستت در طلای اوفیر ایستاده است.
|
|||
|
\v 10 ای دختر بشنو و ببین و گوش خود را فرادار، و قوم خود و خانهٔ پدرت را فراموش کن،
|
|||
|
\v 11 تا پادشاه مشتاق جمال تو بشود، زیرا او خداوند تو است پس او را عبادت نما.
|
|||
|
\v 12 و دختر صور با ارمغانی، و دولتمندان قوم رضامندیِ تو را خواهند طلبید.
|
|||
|
\v 13 دختر پادشاه تماماً در اندرون مجید است و رختهای او با طلا مُرَصَّع است.
|
|||
|
\v 14 به لباس طرازدار نزد پادشاه حاضر میشود. باکرههای همراهان او در عقب وی نزد تو آورده خواهند شد.
|
|||
|
\v 15 به شادمانی و خوشی آورده میشوند و به قصر پادشاه داخل خواهند شد.
|
|||
|
\v 16 به عوض پدرانت پسرانت خواهند بود و ایشان را بر تمامیِ جهان سروران خواهی ساخت.
|
|||
|
\v 17 نام تو را در همهٔٔ دهرها ذکر خواهم کرد. پس قومها تو را حمد خواهند گفت تا ابدالآباد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 46
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. سرود بنیقورح برعلاموت] خدا ملجا و قوّت ماست، و مددکاری که در تنگیها فوراً یافت میشود.
|
|||
|
\v 2 پس نخواهیم ترسید، اگر چه جهان مبدل گردد و کوهها در قعر دریا به لرزش آید.
|
|||
|
\v 3 اگر چه آبهایش آشوب کنند و به جوش آیند و کوهها از سرکشیِ آن متزلزل گردند، سِلاه.
|
|||
|
\v 4 نهری است که شعبههایش شهر خدا را فرحناک میسازد و مسکن قدوس حضرت اعلیٰ را.
|
|||
|
\v 5 خدا در وسط اوست پس جنبش نخواهد خورد. خدا او را اعانت خواهد کرد در طلوع صبح.
|
|||
|
\v 6 امّتها نعره زدند و مملکتها متحرکگردیدند. او آواز خود را داد. پس جهان گداخته گردید.
|
|||
|
\v 7 یَهُوَه صبایوت با ماست، و خدای یعقوب قلعهٔ بلند ما، سِلاه.
|
|||
|
\v 8 بیایید کارهای خداوند را نظاره کنید، که چه خرابیها در جهان پیدا نمود.
|
|||
|
\v 9 او جنگها را تا اقصای جهان تسکین میدهد؛ کمان را میشکند و نیزه را قطع میکند و ارابهها را به آتش میسوزاند.
|
|||
|
\v 10 بازایستید و بدانید که من خدا هستم؛ در میان امّتها، متعال و در جهان، متعال خواهم شد.
|
|||
|
\v 11 یهوه صبایوت با ماست و خدای یعقوب قلعهٔ بلند ما، سِلاه.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 47
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. مزمور بنیقورح] ای جمیع امّتها دستک زنید. نزد خدا به آواز شادی بانگ برآورید.
|
|||
|
\v 2 زیرا خداوند متعال و مهیب است و بر تمامیِ جهان خدای بزرگ.
|
|||
|
\v 3 قومها را در زیر ما مغلوب خواهد ساخت و طایفهها را در زیر پایهای ما.
|
|||
|
\v 4 میراث ما را برای ما خواهد برگزید، یعنی جلالت یعقوب را که دوست میدارد، سِلاه.
|
|||
|
\v 5 خدا به آواز بلند صعود نموده است؛ خداوند به آواز کرنا.
|
|||
|
\v 6 تسبیح بخوانید، خدا را تسبیح بخوانید. تسبیح بخوانید، پادشاه ما را تسبیح بخوانید.
|
|||
|
\v 7 زیرا خدا پادشاه تمامیِ جهان است. به خردمندی تسبیح بخوانید.
|
|||
|
\v 8 خدا بر امّتها سلطنت میکند. خدا بر تخت قدس خود نشسته است.
|
|||
|
\v 9 سروران قومها با قوم خدای ابراهیم جمع شدهاند زیرا که سپرهای جهان از آن خداست. او بسیار متعال میباشد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 48
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود و مزمور بنیقورح] خداوند بزرگ است و بینهایت مجید،در شهر خدای ما و در کوه مقدس خویش.
|
|||
|
\v 2 جمیل در بلندیاش و شادی تمامی جهان است کوه صهیون، در جوانب شمال، قریهٔ پادشاه عظیم.
|
|||
|
\v 3 خدا در قصرهای آن به ملجای بلند معروف است.
|
|||
|
\v 4 زیرا اینک، پادشاهان جمع شدند، و با هم درگذشتند.
|
|||
|
\v 5 ایشان چون دیدند متعجب گردیدند. و در حیرت افتاده، فرار کردند.
|
|||
|
\v 6 لرزه بر ایشان در آنجا مستولی گردید و درد شدید مثل زنی که میزاید.
|
|||
|
\v 7 تو کشتیهای ترشیش را به باد شرقی شکستی.
|
|||
|
\v 8 چنانکه شنیده بودیم، همچنان دیدهایم، در شهر یهوه صبایوت، در شهر خدای ما؛ خدا آن را تا ابدالآباد مستحکم خواهد ساخت، سِلاه.
|
|||
|
\v 9 ای خدا در رحمت تو تفکر کردهایم، در اندرون هیکل تو.
|
|||
|
\v 10 ای خدا چنانکه نام تو است، همچنان تسبیح تو نیز تا اقصای زمین. دست راست تو از عدالت پُر است.
|
|||
|
\v 11 کوه صهیون شادی میکند و دختران یهودا به وجد میآیند، بهسبب داوریهای تو.
|
|||
|
\v 12 صهیون را طواف کنید و گرداگرد او بخرامید و برجهای وی را بشمارید.
|
|||
|
\v 13 دل خود را به حصارهایش بنهید و در قصرهایش تأمل کنید تا طبقهٔ آینده را اطلاع دهید.
|
|||
|
\v 14 زیرا این خدا، خدای ماست تا ابدالآباد و ما را تا به موت هدایت خواهد نمود.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 49
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. مزمور بنیقورح] ای تمامیِ قومها این را بشنوید! ایجمیع سَکَنهٔ ربع مسکون این را گوش گیرید!
|
|||
|
\v 2 ای عوام و خواص! ای دولتمندان و فقیران جمیعاً!
|
|||
|
\v 3 زبانم به حکمت سخن میراند و تفکر دل من فطانت است.
|
|||
|
\v 4 گوش خود را به مَثَلی فرا میگیرم. معمای خویش را بر بربط میگشایم.
|
|||
|
\v 5 چرا در روزهای بلا ترسان باشم، چون گناهِ پاشنههایم مرا احاطه میکند؛
|
|||
|
\v 6 آنانی که بر دولت خود اعتماد دارند و بر کثرت توانگری خویش فخر مینمایند.
|
|||
|
\v 7 هیچ کس هرگز برای برادر خود فدیه نخواهد داد و کفّارهٔٔ او را به خدا نخواهد بخشید.
|
|||
|
\v 8 زیرا فدیهٔ جان ایشان گرانبهاست و ابداً بدان نمیتوان رسید
|
|||
|
\v 9 تا زنده بماند تا ابدالآباد و فساد را نبیند.
|
|||
|
\v 10 زیرا میبیند که حکیمان میمیرند و جاهلان و ابلهان با هم هلاک میگردند و دولتِ خود را برای دیگران ترک میکنند.
|
|||
|
\v 11 فکر دل ایشان این است که خانههای ایشان دائمی باشد و مسکنهای ایشان دُوربهدُور؛ و نامهای خود را بر زمینهای خود مینهند.
|
|||
|
\v 12 لیکن انسان در حرمت باقی نمیماند، بلکه مثل بهایم است که هلاک میشود.
|
|||
|
\v 13 این طریقهٔ ایشان، جهالت ایشان است و اعقاب ایشان سخن ایشان را میپسندند، سلاه.
|
|||
|
\v 14 مثل گوسفندان در هاویه رانده میشوند و موت ایشان را شبانی میکند و صبحگاهان راستان بر ایشان حکومت خواهند کرد و جمال ایشان در هاویه پوسیده خواهد شد تا مسکنی برای آن نباشد.
|
|||
|
\v 15 لیکن خدا جان مرا ازدست هاویه نجات خواهد داد زیرا که مرا خواهد گرفت، سلاه.
|
|||
|
\v 16 پس ترسان مباش، چون کسی دولتمند گردد و جلال خانهٔ او افزوده شود!
|
|||
|
\v 17 زیرا چون بمیرد، چیزی از آن نخواهد برد و جلالش در عقب او فرو نخواهد رفت.
|
|||
|
\v 18 زیرا در حیات خود، خویشتن را مبارک میخوانْد؛ و چون بر خود احسان میکنی، مردم ترا میستایند.
|
|||
|
\v 19 لیکن به طبقهٔ پدران خود خواهد پیوست که نور را تا به ابد نخواهند دید.
|
|||
|
\v 20 انسانی که در حرمت است و فهم ندارد، مثل بهایم است که هلاک میشود.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 50
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور آساف] خدا، خدا یهوه تکلّم میکند و زمین را از مَطْلَع آفتاب تا به مغربش میخواند.
|
|||
|
\v 2 از صهیون که کمال زیبایی است، خدا تجلّی نموده است.
|
|||
|
\v 3 خدای ما میآید و سکوت نخواهد نمود. آتش پیش روی او میبلعد و طوفان شدید گرداگرد وی خواهد بود.
|
|||
|
\v 4 آسمان را از بالا میخواند و زمین را، تا قوم خود را داوری کند،
|
|||
|
\v 5 مقدّسانِ مرا نزد من جمع کنید، که عهد را با من به قربانی بستهاند.
|
|||
|
\v 6 و آسمانها از انصاف او خبر خواهند داد، زیرا خدا خود داور است، سلاه.
|
|||
|
\v 7 ای قوم من بشنوتا سخن گویم، و ای اسرائیل تا برایت شهادت دهم که خدا، خدای تو من هستم.
|
|||
|
\v 8 دربارهٔٔ قربانیهایت تو را توبیخ نمیکنم و قربانیهای سوختنیِ تو دائماً در نظر من است.
|
|||
|
\v 9 گوسالهای از خانهٔ تو نمیگیرم و نه بزی از آغل تو.
|
|||
|
\v 10 زیراکه جمیع حیوانات جنگلاز آن منند و بهایمی که بر هزاران کوه میباشند.
|
|||
|
\v 11 همهٔ پرندگان کوهها را میشناسم و وحوش صحرا نزد من حاضرند.
|
|||
|
\v 12 اگر گرسنه میبودم تو را خبر نمیدادم، زیرا ربع مسکون و پُری آن از آن من است.
|
|||
|
\v 13 آیا گوشت گاوان را بخورم و خون بزها را بنوشم؟
|
|||
|
\v 14 برای خدا قربانی تشکر را بگذران، و نذرهای خویش را به حضرت اعلی وفا نما.
|
|||
|
\v 15 پس در روز تنگی مرا بخوان تا تو را خلاصی دهم و مرا تمجید بنمایی.
|
|||
|
\v 16 و امّا به شریر خدا میگوید، ترا چه کار است که فرایض مرا بیان کنی و عهد مرا به زبان خود بیاوری؟
|
|||
|
\v 17 چونکه تو از تأدیب نفرت داشتهای و کلام مرا پشتسر خود انداختهای.
|
|||
|
\v 18 چون دزد را دیدی او را پسند کردی و نصیب تو با زناکاران است.
|
|||
|
\v 19 دهان خود را به شرارت گشودهای و زبانت حیله را اختراع میکند.
|
|||
|
\v 20 نشستهای تا به ضد برادر خود سخن رانی و دربارهٔٔ پسر مادر خویش غیبت گویی.
|
|||
|
\v 21 این را کردی و من سکوت نمودم. پس گمان بردی که من مثل تو هستم. لیکن تو را توبیخ خواهم کرد. و این را پیش نظر تو به ترتیب خواهم نهاد.
|
|||
|
\v 22 ای فراموشکنندگان خدا، در این تفکر کنید! مبادا شما را بدرم و رهانندهای نباشد.
|
|||
|
\v 23 هر که قربانی تشکر را گذراند مرا تمجید میکند، و آنکه طریق خود را راست سازد، نجات خدا را به وی نشان خواهم داد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 51
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. مزمور داود وقتی که ناتان نبی بعد از در آمدنش به بَتْشَبَع نزد او آمد] ای خدا به حسب رحمت خود بر منرحم فرما؛ به حسب کثرت رأفتخویش گناهانم را محو ساز.
|
|||
|
\v 2 مرا از عصیانم به کلی شست و شو ده و از گناهم مرا طاهر کن.
|
|||
|
\v 3 زیرا که من به معصیت خود اعتراف میکنم و گناهم همیشه در نظر من است.
|
|||
|
\v 4 به تو و به تو تنها گناه ورزیده، و در نظر تو این بدی را کردهام، تا در کلام خود مُصّدَق گردی و در داوری خویش مُزکّیٰ شوی.
|
|||
|
\v 5 اینک، در معصیت سرشته شدم و مادرم در گناه به من آبستن گردید.
|
|||
|
\v 6 اینک، به راستیِ در قلب راغب هستی. پس حکمت را در باطن من به من بیاموز.
|
|||
|
\v 7 مرا با زوفا پاک کن تا طاهر شوم. مرا شست و شو کن تا از برف سفیدتر گردم.
|
|||
|
\v 8 شادی و خرمی را به من بشنوان تا استخوانهایی که کوبیدهای به وجد آید.
|
|||
|
\v 9 روی خود را از گناهانم بپوشان و همهٔٔ خطایای مرا محو کن.
|
|||
|
\v 10 ای خدا دل طاهر در من بیافرین و روح مستقیم در باطنم تازه بساز.
|
|||
|
\v 11 مرا از حضور خود مینداز، و روح قدوس خود را از من مگیر.
|
|||
|
\v 12 شادیِ نجات خود را به من باز ده و به روح آزاد مرا تأیید فرما.
|
|||
|
\v 13 آنگاه طریق تو را به خطاکاران تعلیم خواهم داد، و گناهکاران بسوی تو بازگشت خواهند نمود.
|
|||
|
\v 14 مرا از خونها نجات ده! ای خدایی که خدای نجات من هستی! تا زبانم به عدالت تو ترنّم نماید.
|
|||
|
\v 15 خداوندا لبهایم را بگشا تا زبانم تسبیح تو را اخبار نماید.
|
|||
|
\v 16 زیرا قربانی را دوست نداشتی والا میدادم. قربانیِ سوختنی را پسند نکردی.
|
|||
|
\v 17 قربانیهای خدا روح شکسته است. خدایا دل شکسته و کوبیده را خوار نخواهی شمرد.
|
|||
|
\v 18 به رضامندیِ خود بر صهیون احسان فرما وحصارهای اورشلیم را بنا نما.
|
|||
|
\v 19 آنگاه از قربانیهای عدالت و قربانیهای سوختنیِ تمام راضی خواهی شد و گوسالهها بر مذبح تو خواهند گذرانید.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 52
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. قصیدهٔ داود وقتی که دوآغ ادومی آمد و شاؤل را خبر داده، گفت که، داود به خانهٔ اخیمَلَک رفت] ای جبار چرا از بدی فخر میکنی؟رحمت خدا همیشه باقی است.
|
|||
|
\v 2 زبان تو شرارت را اختراع میکند، مثل اُستُرهٔ تیز، ای حیله ساز!
|
|||
|
\v 3 بدی را از نیکویی بیشتر دوست میداری و دروغ را زیادتر از راست گویی، سلاه.
|
|||
|
\v 4 همهٔٔ سخنان مهلک را دوست میداری، ای زبان حیلهباز!
|
|||
|
\v 5 خدا نیز تو را تا به ابد هلاک خواهد کرد و تو را ربوده، از مسکن تو خواهد کَند و ریشهٔٔ تو را از زمین زندگان، سلاه.
|
|||
|
\v 6 عادلان این را دیده، خواهند ترسید و بر او خواهند خندید،
|
|||
|
\v 7 هان این کسی است که خدا را قلعهٔ خویش ننمود، بلکه به کثرت دولت خود توکّل کرد و از بدیِ خویش خود را زورآور ساخت.
|
|||
|
\v 8 و امّا من مثل زیتون سبز در خانهٔ خدا هستم. به رحمت خدا توکّل میدارم تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 9 تو را همیشه حمد خواهم گفت، زیرا تو این را کردهای. و انتظار نام تو را خواهم کشید زیرا نزد مقدّسان تو نیکوست.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 53
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان بر ذوات اوتار. قصیدهٔ داود] احمق در دل خود میگوید که خدایینیست. فاسد شده، شرارت مکروه کردهاند و نیکوکاری نیست.
|
|||
|
\v 2 خدا از آسمان بر بنیآدم نظر انداخت تا ببیند که فهیم و طالب خدایی هست.
|
|||
|
\v 3 همهٔ ایشان مرتد شده، با هم فاسد گردیدهاند. نیکوکاری نیست یکی هم نی.
|
|||
|
\v 4 آیا گناهکاران بیمعرفت هستند که قوم مرا میخورند چنانکه نان میخورند و خدا را نمیخوانند؟
|
|||
|
\v 5 آنگاه سخت ترسان شدند، جایی که هیچ ترس نبود. زیرا خدا استخوانهای محاصره کنندهٔ تو را از هم پاشید. آنها را خجل ساختهای زیرا خدا ایشان را رد نموده است.
|
|||
|
\v 6 کاش که نجات اسرائیل از صهیون ظاهر میشد. وقتی که خدا اسیریِ قوم خویش را برگردانَد، یعقوب وجد خواهد نمود و اسرائیل شادی خواهد کرد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 54
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [رای سالار مغنیان. قصیدهٔ داود بر ذوات اوتار وقتی که زیفیان نزد شاؤل آمده، گفتند آیا داود نزد ما خود را پنهان نمیکند] ای خدا به نام خود مرا نجات بده و بهقوّت خویش بر من داوری نما.
|
|||
|
\v 2 ای خدا دعای مرا بشنو و سخنان زبانم را گوش بگیر.
|
|||
|
\v 3 زیرا بیگانگان به ضد من برخاستهاند و ظالمان قصد جان من دارند؛ و خدا را در مد نظر خود نگذاشتهاند، سِلاه.
|
|||
|
\v 4 اینک، خدا مددکار من است.خداوند از تأیید کنندگان جان من است.
|
|||
|
\v 5 بدی را بر دشمنان من خواهد برگردانید. به راستیِ خود ریشهٔٔ ایشان را بکَن.
|
|||
|
\v 6 قربانیهای تَبَرُّعی نزد تو خواهم گذرانید و نام تو را ای خداوند حمد خواهم گفت زیرا نیکوست،
|
|||
|
\v 7 چونکه از جمیع تنگیها مرا خلاصی دادهای، و چشم من بر دشمنانم نگریسته است.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 55
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. قصیدهٔ داود بر ذوات اوتار] ای خدا به دعای من گوش بگیر و خود را از تضرع من پنهان مکن!
|
|||
|
\v 2 به من گوش فراگیر و مرا مستجاب فرما! زیرا که در تفکر خود متحیرم و ناله میکنم
|
|||
|
\v 3 از آواز دشمن و بهسبب ظلم شریر، زیرا که ظلم بر من میاندازند وبا خشم بر من جفا میکنند.
|
|||
|
\v 4 دل من در اندرونم پیچ و تاب میکند، و ترسهای موت بر من افتاده است.
|
|||
|
\v 5 ترس و لرز به من در آمده است. وحشتی هولناک مرا در گرفته است.
|
|||
|
\v 6 و گفتم کاش که مرا بالها مثل کبوتر میبود تا پرواز کرده، استراحت مییافتم.
|
|||
|
\v 7 هرآینه بجای دور میپریدم، و در صحرا مأوا میگزیدم، سلاه.
|
|||
|
\v 8 میشتافتم بسوی پناهگاهی از باد تند و از طوفان شدید.
|
|||
|
\v 9 ای خداوند آنها را هلاک کن و زبانهایشان را تفریق نما زیرا که در شهرْ ظلم و جنگ دیدهام.
|
|||
|
\v 10 روز و شب بر حصارهایش گردش میکنند و شرارت و مشقت در میانش میباشد.
|
|||
|
\v 11 فسادها در میان وی است و جور و حیله از کوچههایش دور نمیشود.
|
|||
|
\v 12 زیرا دشمن نبود که مرا ملامت میکرد والاّ تحمل میکردم؛ و خصم من نبود کهبر من سربلندی مینمود؛ والاّ خود را از وی پنهان میساختم،
|
|||
|
\v 13 بلکه تو بودی ای مرد نظیر من! ای یار خالص و دوست صدیق من!
|
|||
|
\v 14 که با یکدیگر مشورت شیرین میکردیم و به خانهٔ خدا در انبوه میخرامیدیم.
|
|||
|
\v 15 موت بر ایشان ناگهان آید و زنده بگور فرو روند. زیرا شرارت در مسکنهای ایشان و در میان ایشان است.
|
|||
|
\v 16 و امّا من نزد خدا فریاد میکنم و خداوند مرا نجات خواهد داد.
|
|||
|
\v 17 شامگاهان و صبح و ظهر شکایت و ناله میکنم و او آواز مرا خواهد شنید.
|
|||
|
\v 18 جانم را از جنگی که بر من شده بود، بسلامتی فدیه داده است. زیرا بسیاری با من مقاومت میکردند.
|
|||
|
\v 19 خدا خواهد شنید و ایشان را جواب خواهد داد، او که از ازل نشسته است، سِلاه. زیراکه در ایشان تبدیلها نیست و از خدا نمیترسند.
|
|||
|
\v 20 دست خود را بر صلحاندیشان خویش دراز کرده، و عهد خویش را شکسته است.
|
|||
|
\v 21 سخنانِ چربِ زبانشْ نرم، لیکن دلش جنگ است. سخنانش چربتر از روغن لیکن شمشیرهای برهنه است.
|
|||
|
\v 22 نصیب خود را به خداوند بسپار و تو را رزق خواهد داد. او تا به ابد نخواهد گذاشت که مردِ عادل جنبش خورد.
|
|||
|
\v 23 و تو ای خدا ایشان را به چاه هلاکت فرو خواهی آورد. مردمان خونریز و حیلهساز، روزهای خود را نیمه نخواهند کرد. لیکن من بر تو توکّل خواهم داشت.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 56
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان بر فاختهٔ ساکت در بلاد بعیده. مکتوم داود وقتی که فلسطینیان او را در جَتّ گرفتند] ای خدا بر من رحم فرما، زیرا که انسانمرا به شدت تعاقب میکند. تمامی روز جنگ کرده، مرا اذیت مینماید.
|
|||
|
\v 2 خصمانم تمامیِ روز مرا به شدت تعاقب میکنند. زیرا که بسیاری با تکبر با من میجنگند.
|
|||
|
\v 3 هنگامی که ترسان شوم، من بر تو توکّل خواهم داشت.
|
|||
|
\v 4 در خدا کلام او را خواهم ستود. بر خدا توکّل کرده، نخواهم ترسید. انسان به من چه میتواند کرد؟
|
|||
|
\v 5 هر روزه سخنان مرا منحرف میسازند. همهٔ فکرهای ایشان دربارهٔٔ من برشرارت است.
|
|||
|
\v 6 ایشان جمع شده، کمین میسازند. بر قدمهای من چشم دارند زیرا قصد جان من دارند.
|
|||
|
\v 7 آیا ایشان بهسبب شرارت خود نجات خواهند یافت؟ ای خدا امّتها را در غضب خویش بینداز.
|
|||
|
\v 8 تو آوارگیهای مرا تقریر کردهای. اشکهایم را در مشک خود بگذار. آیا این در دفتر تو نیست؟
|
|||
|
\v 9 آنگاه در روزی که تو را بخوانم دشمنانم روخواهند گردانید. این را میدانم زیرا خدا با من است.
|
|||
|
\v 10 در خدا کلام او را خواهم ستود. در خداوند کلام او را خواهم ستود.
|
|||
|
\v 11 بر خدا توکّل دارم پس نخواهم ترسید. آدمیان به من چه میتوانند کرد؟
|
|||
|
\v 12 ای خدا نذرهای تو بر مناست. قربانیهای حمد را نزد تو خواهم گذرانید.
|
|||
|
\v 13 زیرا که جانم را از موت رهانیدهای. آیا پایهایم را نیز از لغزیدن نگاه نخواهی داشت تا در نور زندگان به حضور خدا سالک باشم؟
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 57
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان برلاتهلک. مکتوم داود وقتی که از حضور شاؤل به مغاره فرار کرد] ای خدا بر من رحم فرما، بر من رحم فرما! زیرا جانم در تو پناه میبرد، و در سایهٔ بالهای تو پناه میبرم تا این بلایا بگذرد.
|
|||
|
\v 2 نزد خدای تعالی آواز خواهم داد، نزد خدایی که همهچیز را برایم تمام میکند.
|
|||
|
\v 3 از آسمان فرستاده، مرا خواهد رهانید. زیرا تعاقب کنندهٔ سخت من ملامت میکند، سلاه. خدا رحمت و راستیِ خود را خواهد فرستاد.
|
|||
|
\v 4 جان من در میان شیران است. در میان آتشافروزان میخوابم، یعنی آدمیانی که دندانهایشان نیزهها و تیرهاست و زبان ایشان شمشیر بُرَنده است.
|
|||
|
\v 5 ای خدا بر آسمانها متعال شو و جلال تو بر تمامیِ جهان.
|
|||
|
\v 6 دامی برای پایهایم مهیا ساختند و جانم خم گردید. چاهی پیش رویم کندند، و خود در میانش افتادند، سلاه.
|
|||
|
\v 7 دل من مستحکم است؛ خدایا دل من مستحکم است. سرود خواهم خواند و ترنم خواهم نمود.
|
|||
|
\v 8 ای جلال من بیدار شو! ای بربط و عود بیدار شو! صبحگاهان من بیدار خواهم شد.
|
|||
|
\v 9 ای خداوند تو را در میان امّتها حمد خواهم گفت. تو را در میان قومها تسبیح خواهم خواند.
|
|||
|
\v 10 زیرا رحمت تو تا آسمانها عظیم است و راستیِ تو تا افلاک.
|
|||
|
\v 11 خدایا بر آسمانها متعال شو، و جلال تو بر تمامیِ جهان.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 58
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان برلاتهلک. مکتوم داود] آیا فیالحقیقت به عدالتی که گنگاست سخن میگویید؟ و ای بنیآدم، آیا به راستی داوری مینمایید؟
|
|||
|
\v 2 بلکه در دل خود شرارتها به عمل میآورید و ظلمِ دستهای خود را در زمین از میزان درمیکنید.
|
|||
|
\v 3 شریران از رَحِم منحرف هستند، از شکم مادر دروغ گفته، گمراه میشوند.
|
|||
|
\v 4 ایشان را زهری است مثل زهر مار؛ مثل افعیِ کر که گوش خود را میبندد
|
|||
|
\v 5 که آواز افسونگران را نمیشنود، هر چند به مهارت افسون میکند.
|
|||
|
\v 6 ای خدا دندانهایشان را در دهانشان بشکن. ای خداوند دندانهای شیران را خرد بشکن.
|
|||
|
\v 7 گداخته شده، مثل آب بگذرند. چون او تیرهای خود را میاندازد، در ساعت منقطع خواهند شد.
|
|||
|
\v 8 مثل حلزون که گداخته شده، میگذرد. مثل سِقْط زن، آفتاب را نخواهند دید.
|
|||
|
\v 9 قبل از آنکه دیگهای شما آتشِ خارها را احساس کند، آنها را چه تر و چه خشک خواهد رُفت.
|
|||
|
\v 10 مردِ عادل چون انتقام را دید شادی خواهد نمود. پایهای خود را به خون شریر خواهد شست.
|
|||
|
\v 11 و مردم خواهند گفت، هرآینه ثمرهای برای عادلان هست. هر آینه خدایی هست که در جهان داوری میکند.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 59
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان بر لاتَهَلَک. مکتوم داود وقتی که شاؤل فرستاد که خانه را کشیک بکَشَند تا او را بکُشند] ای خدایم مرا از دشمنانم برهان! مرا از مقاومت کنندگانم برافراز!
|
|||
|
\v 2 مرا از گناهکاران خلاصی ده! و از مردمان خونریز رهایی بخش!
|
|||
|
\v 3 زیرا اینک، برای جانم کمین میسازند و زورآوران به ضد من جمع شدهاند، بدون تقصیر من ای خداوند و بدون گناه من.
|
|||
|
\v 4 بیقصورِ من میشتابند و خود را آماده میکنند. پس برای ملاقات من بیدار شو و ببین.
|
|||
|
\v 5 امّا تو ای یهوه، خدای صبایوت، خدای اسرائیل، بیدار شده، همهٔٔ امّتها را مکافات برسان و بر غدارانِ بدکار شفقت مفرما، سِلاه.
|
|||
|
\v 6 شامگاهان برمیگردند و مثل سگ بانگ میکنند و در شهر دور میزنند.
|
|||
|
\v 7 از دهان خود بدی را فرو میریزند. در لبهای ایشان شمشیرهاست. زیرا میگویند، کیست که بشنود؟
|
|||
|
\v 8 و امّا تو ای خداوند، بر ایشان خواهی خندید و تمامیِ امّتها را استهزا خواهی نمود.
|
|||
|
\v 9 ای قوّت من، بسوی تو انتظار خواهم کشید زیرا خدا قلعهٔ بلند من است.
|
|||
|
\v 10 خدای رحمت من پیش روی من خواهد رفت. خدا مرا بردشمنانم نگران خواهد ساخت.
|
|||
|
\v 11 ایشان را به قتل مرسان. مبادا قوم من فراموش کنند. ایشان را به قوّت خود پراکنده ساخته، به زیر انداز، ای خداوند که سپر ما هستی!
|
|||
|
\v 12 بهسبب گناهِ زبان و سخنان لبهای خود، در تکبر خویش گرفتار شوند؛ و به عوض لعنت و دروغی که میگویند،
|
|||
|
\v 13 ایشان را فانیکن، در غضب فانی کن تا نیست گردند و بدانند که خدا در یعقوب تا اقصای زمین سلطنت میکند. سِلاه.
|
|||
|
\v 14 و شامگاهان برگردیده، مثل سگ بانگ زنند و در شهر گردش کنند.
|
|||
|
\v 15 و برای خوراک پراکنده شوند و سیر نشده، شب را بسر برند.
|
|||
|
\v 16 و امّا من قوّت تو را خواهم سرایید و بامدادان از رحمت تو ترنم خواهم نمود. زیرا قلعهٔ بلند من هستی و در روز تنگی ملجای منی.
|
|||
|
\v 17 ای قوّت من برای تو سرود میخوانم، زیرا خدا قلعه بلند من است و خدای رحمت من.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 60
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان بر سوسنِ شهادت. مکتوم داود برای تعلیم وقتی که با اَرَمْ نهرین و اَرَمْ صوبَه از در مقاتله بیرون آمد و یوآب برگشته، دوازده هزار نفر از ادومیان را در وادی الملح کُشت] ای خدا ما را دور انداخته، پراکنده ساختهای! خشمناک بودی، بسوی ما رجوع فرما!
|
|||
|
\v 2 زمین را متزلزل ساخته، آن را شکافتهای! شکستگیهایش را شفا ده زیرا به جنبش آمده است.
|
|||
|
\v 3 چیزهای مشکل را به قوم خود نشان دادهای. بادهٔ سرگردانی به ما نوشانیدهای.
|
|||
|
\v 4 عَلَمی به ترسندگان خود دادهای تا آن را برای راستی برافرازند، سلاه.
|
|||
|
\v 5 تا حبیبان تو نجات یابند. به دست راست خود نجات ده و مرا مستجاب فرما.
|
|||
|
\v 6 خدا در قدوسیت خود سخن گفته است. پس وجد خواهم نمود، شکیم را تقسیم میکنم و وادی سکّوت را خواهم پیمود.
|
|||
|
\v 7 جِلْعاد از آن من است، مَنَسّی از آن من. افرایم خود سر مناست و یهودا عصای سلطنت من.
|
|||
|
\v 8 موآب ظرف طهارت من است و بر اَدُوم کفش خود را خواهم انداخت. ای فلسطین برای من بانگ برآور!
|
|||
|
\v 9 کیست که مرا به شهر حصین درآورد؟ و کیست که مرا به ادوم رهبری کند؟
|
|||
|
\v 10 مگر نه تو ای خدا که ما را دور انداختهای و با لشکرهای ما ای خدا بیرون نمیآیی؟
|
|||
|
\v 11 مرا از دشمن اعانت فرما زیرا معاونت انسان باطل است.
|
|||
|
\v 12 با خدا ظفر خواهیم یافت. زیرا اوست که دشمنان ما را پایمال خواهد کرد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 61
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان برذوات اوتار. مزمور داود] ای خدا فریاد مرا بشنو و دعای مرا اجابت فرما!
|
|||
|
\v 2 از اقصای جهان تو را خواهم خواند، هنگامی که دلم بیهوش میشود. مرا به صخرهای که از من بلندتر است هدایت نما.
|
|||
|
\v 3 زیرا که تو ملجای من بودهای و برج قوی از روی دشمن.
|
|||
|
\v 4 در خیمهٔٔ تو ساکن خواهم بود تا ابدالآباد. زیر سایهٔ بالهای تو پناه خواهم برد، سلاه.
|
|||
|
\v 5 زیرا تو ای خدا نذرهای مرا شنیدهای و میراث ترسندگان نام خود را به من عطا کردهای.
|
|||
|
\v 6 بر عمر پادشاه روزها خواهی افزود و سالهای او تا نسلها باقی خواهد ماند.
|
|||
|
\v 7 به حضور خدا خواهد نشست تا ابدالآباد. رحمت و راستی را مهیا کن تا او را محافظت کنند.
|
|||
|
\v 8 پس نام تو را تا به ابد خواهم سرایید تا هر روز نذرهای خود را وفا کنم.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 62
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای یدوتون سالار مغنیان. مزمور داود] جان من فقط برای خدا خاموشمیشود زیرا که نجات من از جانب اوست.
|
|||
|
\v 2 او تنها صخره و نجات من است و قلعهٔ بلند من. پس بسیار جنبش نخواهم خورد.
|
|||
|
\v 3 تا به کی بر مردی هجوم میآورید تا همگی شما او را هلاک کنید مثل دیوارِ خمشده و حصارِ جنبش خورده؟
|
|||
|
\v 4 در این فقط مشورت میکنند که او را از مرتبهاش بیندازند. و دروغ را دوست میدارند. به زبان خود برکت میدهند و در دل خود لعنت میکنند، سلاه.
|
|||
|
\v 5 ای جان من، فقط برای خدا خاموش شو زیرا که امید من از وی است.
|
|||
|
\v 6 او تنها صخره و نجات من است و قلعهٔ بلند من تا جنبش نخورم.
|
|||
|
\v 7 برخداست نجات و جلال من. صخرهٔ قوّت من و پناه من در خداست.
|
|||
|
\v 8 ای قوم همه وقت بر او توکّل کنید و دلهای خود را به حضور وی بریزید. زیرا خدا ملجای ماست، سِلاه.
|
|||
|
\v 9 البته بنیآدم بطالتاند و بنیبشر دروغ. در ترازو بالا میروند زیرا جمیعاً از بطالت سبکترند.
|
|||
|
\v 10 بر ظلم توکّل مکنید و بر غارت مغرور مشوید. چون دولت افزوده شود دل در آن مبندید.
|
|||
|
\v 11 خدا یک بار گفته است و دو بار این را شنیدهام که قوّت از آن خداست.
|
|||
|
\v 12 ای خداوند رحمت نیز از آن تو است، زیرا به هر کس موافق عملش جزا خواهی داد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 63
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود هنگامی که در صحرای یهودا بود] ای خدا، تو خدای من هستی. در سَحَر تو را خواهم طلبید. جان من تشنهٔ تو است و جسدم مشتاق تو در زمینِ خشکِ تشنهٔ بیآب.
|
|||
|
\v 2 چنانکه در قدس بر تو نظر کردم تا قوّت و جلال تو را مشاهده کنم.
|
|||
|
\v 3 چونکه رحمت تو از حیات نیکوتر است. پس لبهای من ترا تسبیح خواهد خواند.
|
|||
|
\v 4 از این رو تا زنده هستم تو را متبارک خواهم خواند. و دستهای خود را به نام تو خواهم برافراشت.
|
|||
|
\v 5 جان من سیر خواهد شد چنانکه از مغز و پیه، و زبان من به لبهای شادمانی تو را حمد خواهد گفت،
|
|||
|
\v 6 چون تو را بر بستر خود یاد میآورم و در پاسهای شب در تو تفکر میکنم.
|
|||
|
\v 7 زیرا تو مددکار من بودهای و زیر سایهٔ بالهای تو شادی خواهم کرد.
|
|||
|
\v 8 جان من به تو چسبیده است و دست راست تو مرا تأیید کرده است.
|
|||
|
\v 9 و امّا آنانی که قصد جان من دارند هلاک خواهند شد و در اسفل زمین فرو خواهند رفت.
|
|||
|
\v 10 ایشان به دم شمشیر سپرده میشوند و نصیب شغالها خواهند شد.
|
|||
|
\v 11 امّا پادشاه در خدا شادی خواهد کرد و هر که بدو قسم خورَد، فخر خواهد نمود، زیرا دهان دروغگویان بسته خواهد گردید.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 64
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. مزمور داود] ای خدا وقتی که تضرع مینمایم، آواز مرا بشنو و حیاتم را از خوف دشمن نگاهدار!
|
|||
|
\v 2 مرا از مشاورت شریران پنهان کن و از هنگامهٔ گناهکاران.
|
|||
|
\v 3 که زبان خود را مثل شمشیرتیز کردهاند و تیرهای خود، یعنی سخنان تلخ را بر زه آراستهاند.
|
|||
|
\v 4 تا در کمینهای خود بر مرد کامل بیندازند. ناگهان بر او میاندازند و نمیترسند.
|
|||
|
\v 5 خویشتن را برای کار زشت تقویّت میدهند. دربارهٔٔ پنهان کردن دامها گفتگو میکنند. میگویند، کیست که ما را ببیند؟
|
|||
|
\v 6 کارهای بد را تدبیر میکنند و میگویند، تدبیر نیکو کردهایم. و اندرون و قلب هر یک از ایشان عمیق است.
|
|||
|
\v 7 امّا خدا تیرها بر ایشان خواهد انداخت و ناگهان جراحتهای ایشان خواهد شد،
|
|||
|
\v 8 و زبانهای خود را برخود فرود خواهند آورد و هر که ایشان را بیند فرار خواهد کرد.
|
|||
|
\v 9 و جمیع آدمیان خواهند ترسید و کار خدا را اعلام خواهند کرد و عمل او را درک خواهند نمود.
|
|||
|
\v 10 و مرد صالح در خداوند شادی میکند و بر او توکّل میدارد و جمیع راستدلان، فخر خواهند نمود.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 65
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. مزمور و سرود داود] ای خدا، تسبیح در صهیون منتظر توست، و نذرها برای تو وفا خواهد شد.
|
|||
|
\v 2 ای که دعا میشنوی، نزد تو تمامیِ بشر خواهند آمد!
|
|||
|
\v 3 گناهان بر من غالب آمده است. تو تقصیرهای مرا کفّاره خواهی کرد.
|
|||
|
\v 4 خوشابحال کسی که او را برگزیده و مُقَّرَب خود ساختهای تا به درگاههای تو ساکن شود. از نیکوییِ خانهٔ تو سیر خواهیم شد و از قدوسیت هیکل تو.
|
|||
|
\v 5 به چیزهای ترسناک در عدل، ما را جواب خواهی داد، ای خدایی که نجات ما هستی، ای که پناه تمامیِ اقصای جهان و ساکنان بعیدهٔ دریاهستی،
|
|||
|
\v 6 و کوهها را به قوّت خود مستحکم ساختهای، و کمر خود را به قدرت بستهای،
|
|||
|
\v 7 و تلاطم دریا را ساکن میگردانی، تلاطم امواج آن و شورش امّتها را.
|
|||
|
\v 8 ساکنان اقصای جهان از آیات تو ترسانند. مَطْلَعهای صبح و شام را شادمان میسازی.
|
|||
|
\v 9 از زمین تفقد نموده، آن را سیراب میکنی و آن را بسیار توانگر میگردانی. نهر خدا از آب پر است. غلهٔ ایشان را آماده میکنی زیرا که بدین طور تهیه کردهای.
|
|||
|
\v 10 پشتههایش را سیراب میکنی و مرزهایش را پست میسازی. به بارشها آن را شاداب مینمایی. نباتاتش را برکت میدهی.
|
|||
|
\v 11 به احسان خویش سال را تاجدار میسازی و راههای تو چربی را میچکاند.
|
|||
|
\v 12 مرتعهای صحرا نیز میچکاند و کمر تلها به شادمانی بسته شده است.
|
|||
|
\v 13 چمنها به گوسفندان آراسته شده است و درّهها به غله پیراسته؛ از شادی بانگ میزنند و نیز میسرایند.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 66
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. سرود و مزمور] ای تمامیِ زمین، برای خدا بانگ شادمانی بزنید!
|
|||
|
\v 2 جلال نام او را بسرایید، و در تسبیح او جلال او را توصیف نمایید!
|
|||
|
\v 3 خدا را گویید، چه مَهیب است کارهای تو! از شدت قوّت تو دشمنانت نزد تو تذلل خواهند کرد!
|
|||
|
\v 4 تمامیِ زمین تو را پرستش خواهند کرد و تو را خواهند سرایید و به نام تو ترنم خواهند نمود. سِلاه.
|
|||
|
\v 5 بیایید کارهای خدا را مشاهده کنید. او درکارهای خود به بنیآدم مهیب است.
|
|||
|
\v 6 دریا را به خشکی مبدل ساخت و مردم از نهر با پا عبور کردند. در آنجا بدو شادی نمودیم.
|
|||
|
\v 7 در تواناییِ خود تا به ابد سلطنت میکند و چشمانش مراقب امّتها است. فتنهانگیزانْ خویشتن را برنیفرازند، سِلاه.
|
|||
|
\v 8 ای قومها، خدای ما را متبارک خوانید و آواز تسبیح او را بشنوانید.
|
|||
|
\v 9 که جانهای ما را در حیات قرار میدهد و نمیگذارد که پایهای ما لغزش خورد.
|
|||
|
\v 10 زیرا ای خدا تو ما را امتحان کردهای و ما را غال گذاشتهای چنانکه نقره را غال میگذارند.
|
|||
|
\v 11 ما را به دام درآوردی و باری گران بر پشتهای ما نهادی.
|
|||
|
\v 12 مردمان را بر سر ما سوار گردانیدی و به آتش و آب در آمدیم. پس ما را به جای خرم بیرون آوردی.
|
|||
|
\v 13 قربانیهای سوختنی به خانهٔ تو خواهم آورد. نذرهای خود را به تو وفا خواهم نمود،
|
|||
|
\v 14 که لبهای خود را بر آنها گشودم و در زمان تنگیِ خود آنها را به زبان خود آوردم.
|
|||
|
\v 15 قربانیهای سوختنیِ پرواری را نزد تو خواهم گذرانید. گوسالهها و بزها را با بخور قوچها ذبح خواهم کرد، سلاه.
|
|||
|
\v 16 ای همهٔٔ خداترسان بیایید و بشنوید تا از آنچه او برای جان من کرده است خبر دهم.
|
|||
|
\v 17 به دهانم نزد او آواز خود را بلند کردم و تسبیح بلند بر زبان من بود.
|
|||
|
\v 18 اگر بدی را در دل خود منظور میداشتم، خداوند مرا نمیشنید.
|
|||
|
\v 19 لیکن خدا مرا شنیده است و به آواز دعای من توجه فرموده.
|
|||
|
\v 20 متبارک باد خدا که دعای مرا از خود، و رحمت خویش را از من برنگردانیده است.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 67
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. مزمور و سرود برذوات اوتار] خدا بر ما رحم کند و ما را مبارک سازد و نور روی خود را بر ما متجلی فرماید! سِلاه.
|
|||
|
\v 2 تا راه تو در جهان معروف گردد و نجات تو به جمیع امّتها.
|
|||
|
\v 3 ای خدا قومها تو را حمد گویند. جمیع قومها تو را حمد گویند.
|
|||
|
\v 4 امّتها شادی و ترنم خواهند نمود زیرا قومها را به انصاف حکم خواهی نمود و امّتهای جهان را هدایت خواهی کرد، سلاه.
|
|||
|
\v 5 ای خدا قومها تو را حمد گویند. جمیع قومها تو را حمد گویند.
|
|||
|
\v 6 آنگاه زمین محصول خود را خواهد داد و خدا خدای ما، ما را مبارک خواهد فرمود.
|
|||
|
\v 7 خدا ما را مبارک خواهد فرمود. و تمامیِ اقصای جهان از او خواهند ترسید.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 68
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [رای سالار مغنیان. مزمور و سرود داود] خدا برخیزد و دشمنانش پراکندهشوند! و آنانی که از او نفرت دارند از حضورش بگریزند!
|
|||
|
\v 2 چنانکه دود پراکنده میشود، ایشان را پراکنده ساز، و چنانکه موم پیش آتش گداخته میشود، همچنان شریران به حضور خدا هلاک گردند.
|
|||
|
\v 3 امّا صالحان شادی کنند و در حضور خدا به وجد آیند و به شادمانی خرسند شوند.
|
|||
|
\v 4 برای خدا سرود بخوانید و به نام او ترنم نمایید و راهی درست کنید برای او که در صحراها سوار است. نام او یهوه است! به حضورش به وجد آیید!
|
|||
|
\v 5 پدر یتیمان و داور بیوه زنان، خداست در مسکن قدسخود!
|
|||
|
\v 6 خدا بیکسان را ساکن خانه میگرداند و اسیران را به رستگاری بیرون میآورد، لیکن فتنهانگیزان در زمینِ تفتیده ساکن خواهند شد.
|
|||
|
\v 7 ای خدا هنگامی که پیش روی قوم خود بیرون رفتی، هنگامی که در صحرا خرامیدی، سلاه.
|
|||
|
\v 8 زمین متزلزل شد و آسمان به حضور خدا بارید، این سینا نیز از حضور خدا، خدای اسرائیل.
|
|||
|
\v 9 ای خدا باران نعمتها بارانیدی و میراثت را چون خسته بود، مستحکم گردانیدی.
|
|||
|
\v 10 جماعت تو در آن ساکن شدند. ای خدا، به جود خویش برای مساکین تدارک دیدهای.
|
|||
|
\v 11 خداوند سخن را میدهد. مبشرات انبوه عظیمی میشوند.
|
|||
|
\v 12 ملوک لشکرها فرار کرده، منهزم میشوند و زنی که در خانه مانده است، غارت را تقسیم میکند.
|
|||
|
\v 13 اگرچه در آغلها خوابیده بودید، لیکن مثل بالهای فاخته شدهاید که به نقره پوشیده است و پرهایش به طلای سرخ.
|
|||
|
\v 14 چون قادر مطلق پادشاهان را در آن پراکنده ساخت، مثل برف بر صَلْمُون درخشان گردید.
|
|||
|
\v 15 کوه خدا، کوه باشان است، کوهی با قلههای افراشته کوه باشان است.
|
|||
|
\v 16 ای کوههای با قلههای افراشته، چرا نگرانید بر این کوهی که خدا برای مسکن خود برگزیده است؟ هر آینه خداوند در آن تا به ابد ساکن خواهد بود.
|
|||
|
\v 17 ارابههای خدا کرورها و هزارهاست. خداوند در میان آنهاست و سینا در قدس است.
|
|||
|
\v 18 بر اعلیٰ علیین صعود کرده، و اسیران را به اسیری بردهای. از آدمیان بخششها گرفتهای. بلکه از فتنهانگیزان نیز تا یهوه خدا در ایشان مسکن گیرد.
|
|||
|
\v 19 متبارک باد خداوندی که هر روزه متحمل بارهای ما میشودو خدایی که نجات ماست، سلاه.
|
|||
|
\v 20 خدا برای ما، خدای نجات است و مَفَّرهای موت از آن خداوند یَهُوَه است.
|
|||
|
\v 21 هر آینه خدا سردشمنان خود را خرد خواهد کوبید و کلهٔ مویدار کسی را که در گناه خود سالک باشد.
|
|||
|
\v 22 خداوند گفت، از باشان باز خواهم آورد. از ژرفیهای دریا باز خواهم آورد.
|
|||
|
\v 23 تا پای خود را در خون فروبری و زبان سگان تو از دشمنانت بهرهٔ خود را بیابد.
|
|||
|
\v 24 ای خدا طریقهای تو را دیدهاند، یعنی طریقهای خدا و پادشاه مرا در قدس.
|
|||
|
\v 25 در پیش رو، مغنیان میخرامند و در عقب، سازندگان و در وسط دوشیزگان دفّ زن.
|
|||
|
\v 26 خدا را در جماعتها متبارک خوانید و خداوند را از چشمهٔ اسرائیل.
|
|||
|
\v 27 آنجاست بنیامین صغیر، حاکم ایشان و رؤسای یهودا محفل ایشان. رؤسای زبولون و رؤسای نفتالی.
|
|||
|
\v 28 خدایت برای تو قوّت را امر فرموده است. ای خدا آنچه را که برای ما کردهای، استوار گردان.
|
|||
|
\v 29 بهسبب هیکل تو که در اورشلیم است، پادشاهان هدایا نزد تو خواهند آورد.
|
|||
|
\v 30 و وحش نیزار را توبیخ فرما و رمهٔ گاوان را با گوسالههای قوم که با شمشهای نقره نزد تو گردن مینهند. و قومهایی که جنگ را دوست میدارند پراکنده ساخته است.
|
|||
|
\v 31 سروران از مصر خواهند آمد و حبشه دستهای خود را نزد خدا بزودی دراز خواهد کرد.
|
|||
|
\v 32 ای ممالک جهان برای خدا سرود بخوانید. برای خداوند سرود بخوانید، سلاه.
|
|||
|
\v 33 برای او که بر فلکالافلاک قدیمی سوار است. اینک، آواز خود را میدهد، آوازی که پُرقوّت است.
|
|||
|
\v 34 خدارا به قوّت توصیف نمایید. جلال وی بر اسرائیل است و قوّت او در افلاک.
|
|||
|
\v 35 ای خدا از قدسهای خود مَهیب هستی. خدای اسرائیل قوم خود را قوّت و عظمت میدهد. متبارک باد خدا.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 69
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان بر سوسنها. مزمور داود.] خدایا مرا نجات ده! زیرا آبها به جان من درآمده است.
|
|||
|
\v 2 در خَلاب ژرف فرو رفتهام، جایی که نتوان ایستاد. به آبهای عمیق درآمدهام و سیل مرا میپوشاند.
|
|||
|
\v 3 از فریاد خود خسته شدهام و گلوی من سوخته و چشمانم از انتظار خدا تار گردیده است.
|
|||
|
\v 4 آنانی که بیسبب از من نفرت دارند، از مویهای سرم زیادهاند و دشمنانِ ناحقِ من که قصد هلاکت من دارند زورآورند. پس آنچه نگرفته بودم، رد کردم.
|
|||
|
\v 5 ای خدا، تو حماقت مرا میدانی و گناهانم از تو مخفی نیست.
|
|||
|
\v 6 ای خداوند یهوه صبایوت، منتظرین تو بهسبب من خجل نشوند. ای خدای اسرائیل، طالبان تو بهسبب من رسوا نگردند.
|
|||
|
\v 7 زیرا به خاطر تو متحمل عار گردیدهام و رسوایی روی من، مرا پوشیده است.
|
|||
|
\v 8 نزد برادرانم اجنبی شدهام و نزد پسران مادر خود غریب.
|
|||
|
\v 9 زیرا غیرت خانهٔ تو مرا خورده است و ملامتهای ملامتکنندگان تو بر من طاری گردیده.
|
|||
|
\v 10 روزه داشته، جان خود را مثل اشک ریختهام. و این برای من عار گردیده است.
|
|||
|
\v 11 پلاس را لباس خود ساختهام و نزد ایشان ضربالمثل گردیدهام.
|
|||
|
\v 12 دروازه نشینان دربارهٔٔ من حرف میزنند و سرود میگساران گشتهام.
|
|||
|
\v 13 و امّا من، ای خداوند دعای خود را در وقت اجابت نزد تو میکنم. ای خدا در کثرت رحمانیت خود و راستیِ نجات خود مرا مستجاب فرما.
|
|||
|
\v 14 مرا از خَلاب خلاصی ده تا غرق نشوم و از نفرتکنندگانم و از ژرفیهای آب رستگار شوم.
|
|||
|
\v 15 مگذار که سَیَلان آب مرا بپوشاند و ژرفی مرا ببلعد و هاویه دهان خود را بر من ببندد.
|
|||
|
\v 16 ای خداوند مرا مستجاب فرما زیرا رحمت تو نیکوست. به کثرت رحمانیتت بر من توجه نما،
|
|||
|
\v 17 و روی خود را از بندهات مپوشان زیرا در تنگی هستم. مرا بزودی مستجاب فرما.
|
|||
|
\v 18 به جانم نزدیک شده، آن را رستگار ساز. بهسبب دشمنانم مرا فدیه ده.
|
|||
|
\v 19 تو عار و خجالت و رسوایی مرا میدانی و جمیع خصمانم پیش نظر تواند.
|
|||
|
\v 20 عار، دلِ مرا شکسته است و به شدت بیمار شدهام. انتظار مُشْفِقی کشیدم، ولی نبود و برای تسلیدهندگان، امّا نیافتم.
|
|||
|
\v 21 مرا برای خوراک زردآب دادند و چون تشنه بودم مرا سرکه نوشانیدند.
|
|||
|
\v 22 پس مائدهٔ ایشان پیش روی ایشان تله باد و چون مطمئن هستند، دامی باشد.
|
|||
|
\v 23 چشمان ایشان تار گردد تا نبینند و کمرهای ایشان را دائماً لرزان گردان.
|
|||
|
\v 24 خشم خود را بر ایشان بریز و سورت غضب تو ایشان را دریابد.
|
|||
|
\v 25 خانههای ایشان مخروبه گردد و در خیمههای ایشان هیچکس ساکن نشود.
|
|||
|
\v 26 زیرا برکسی که تو زدهای جفا میکنند و دردهای کوفتگان تو را اعلان مینمایند.
|
|||
|
\v 27 گناه بر گناه ایشان مزید کن و در عدالت تو داخل نشوند.
|
|||
|
\v 28 از دفتر حیات محوشوند و با صالحین مرقوم نگردند.
|
|||
|
\v 29 و امّا من، مسکین و دردمند هستم. پس ای خدا، نجات تو مرا سرافراز سازد.
|
|||
|
\v 30 و نام خدا را با سرود تسبیح خواهم خواند و او را با حمد تعظیم خواهم نمود.
|
|||
|
\v 31 و این پسندیدهٔ خدا خواهد بود، زیاده از گاو و گوسالهای که شاخها و سمها دارد.
|
|||
|
\v 32 حلیمان این را دیده، شادمان شوند، و ای طالبان خدا دل شما زنده گردد،
|
|||
|
\v 33 زیرا خداوند فقیران را مستجاب میکند و اسیران خود را حقیر نمیشمارد.
|
|||
|
\v 34 آسمان و زمین او را تسبیح بخوانند. آبها نیز و آنچه در آنها میجنبد.
|
|||
|
\v 35 زیرا خدا صهیون را نجات خواهد داد و شهرهای یهودا را بنا خواهد نمود تا در آنجا سکونت نمایند و آن را متصرف گردند.
|
|||
|
\v 36 و ذریت بندگانش وارث آن خواهند شد و آنانی که نام او را دوست دارند، در آن ساکن خواهند گردید.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 70
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. مزمور داود بجهت یادگاری] خدایا، برای نجات من بشتاب! ای خداوند به اعانت من تعجیل فرما!
|
|||
|
\v 2 آنانی که قصد جان من دارند، خجل و شرمنده شوند، و آنانی که در بدی من رغبت دارند، رو برگردانیده و رسوا گردند،
|
|||
|
\v 3 و آنانی که هَههَه میگویند، بهسبب خجالت خویش رو برگردانیده شوند.
|
|||
|
\v 4 و امّا جمیع طالبان تو، در تو وجد و شادی کنند، و دوست دارندگان نجات تو دائماً گویند،خدا متعال باد!
|
|||
|
\v 5 و امّا من مسکین و فقیر هستم. خدایا برای من تعجیل کن. تو مددکار و نجاتدهندهٔٔ من هستی. ای خداوند تأخیر منما.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 71
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 در تو ای خداوند پناه بردهام، پس تا به ابد خجل نخواهم شد.
|
|||
|
\v 2 به عدالت خود مرا خلاصی ده و برهان. گوش خود را به من فراگیر و مرا نجات ده.
|
|||
|
\v 3 برای من صخرهٔ سکونت باش تا همه وقت داخل آن شوم. تو به نجات من امر فرمودهای، زیرا صخره و قلعهٔ من تو هستی.
|
|||
|
\v 4 خدایا مرا از دست شریر برهان و از کف بدکار و ظالم.
|
|||
|
\v 5 زیرا ای خداوند یهوه، تو امید من هستی و از طفولیّتم اعتماد من بودهای.
|
|||
|
\v 6 از شکم بر تو انداخته شدهام. از رحم مادرم ملجای من تو بودهای و تسبیح من دائماً دربارهٔٔ تو خواهد بود.
|
|||
|
\v 7 بسیاری را آیتی عجیب شدهام. لیکن تو ملجای زورآور من هستی.
|
|||
|
\v 8 دهانم از تسبیح تو پر است و از کبریاییِ تو تمامیِ روز.
|
|||
|
\v 9 در زمان پیری مرا دور مینداز چون قوّتم زایل شود مرا ترک منما.
|
|||
|
\v 10 زیرا دشمنانم بر من حرف میزنند و مترصّدان جانم با یکدیگر مشورت میکنند
|
|||
|
\v 11 و میگویند، خدا او را ترک کرده است. پس او را تعاقب کرده، بگیرید، زیرا که رهانندهای نیست.
|
|||
|
\v 12 ای خدا از من دور مشو. خدایا به اعانت من تعجیل نما.
|
|||
|
\v 13 خصمان جانم خجل و فانی شوند. و آنانی که برای ضرر من میکوشند، به عار و رسوایی ملبس گردند.
|
|||
|
\v 14 و امّا من دائماً امیدوار خواهم بود و بر همهٔٔ تسبیح تو خواهم افزود.
|
|||
|
\v 15 زبانم عدالت تو را بیان خواهد کرد و نجاتت راتمامیِ روز. زیرا که حد شمارهٔ آن را نمیدانم.
|
|||
|
\v 16 در تواناییِ خداوند یهوه خواهم آمد و از عدالت تو و بس خبر خواهم داد.
|
|||
|
\v 17 ای خدا از طفولیتم مرا تعلیم دادهای و تا الآن، عجایب تو را اعلان کردهام.
|
|||
|
\v 18 پس ای خدا، مرا تا زمان پیری و سفید مویی نیز ترک مکن، تا این طبقه را از بازوی تو خبر دهم و جمیع آیندگان را از تواناییِ تو.
|
|||
|
\v 19 خدایا عدالت تو تا اعلیعلیین است. تو کارهای عظیم کردهای. خدایا مانند تو کیست؟
|
|||
|
\v 20 ای که تنگیهای بسیار و سخت را به ما نشان دادهای، رجوع کرده، باز ما را زنده خواهی ساخت؛ و برگشته، ما را از عمقهای زمین برخواهی آورد.
|
|||
|
\v 21 بزرگیِ مرا مزید خواهی کرد و برگشته، مرا تسلی خواهی بخشید.
|
|||
|
\v 22 پس من نیز تو را با بربط خواهم ستود، یعنی راستیِ تو را ای خدای من، و تو را ای قدوس اسرائیل با عود ترنم خواهم نمود.
|
|||
|
\v 23 چون برای تو سرود میخوانم لبهایم بسیار شادی خواهد کرد و جانم نیز که آن را فدیه دادهای.
|
|||
|
\v 24 زبانم نیز تمامیِ روز عدالت تو را ذکر خواهد کرد. زیرا آنانی که برای ضرر من میکوشیدند، خجل و رسوا گردیدند.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 72
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور سلیمان] ای خدا، انصاف خود را به پادشاه ده و عدالت خویش را به پسر پادشاه!
|
|||
|
\v 2 و او قوم تو را به عدالت داوری خواهد نمود و مساکین تو را به انصاف.
|
|||
|
\v 3 آنگاه کوهها برای قوم سلامتی را بار خواهند آورد و تلها نیز در عدالت.
|
|||
|
\v 4 مساکین قوم را دادرسی خواهد کرد؛ و فرزندان فقیر را نجات خواهد داد؛ و ظالمان را زبون خواهدساخت.
|
|||
|
\v 5 از تو خواهند ترسید، مادامی که آفتاب باقی است و مادامی که ماه هست تا جمیع طبقات.
|
|||
|
\v 6 او مثل باران برعلفزارِ چیده شده فرود خواهد آمد، و مثل بارشهایی که زمین را سیراب میکند.
|
|||
|
\v 7 در زمان او صالحان خواهند شکفت و وفور سلامتی خواهد بود، مادامی که ماه نیست نگردد.
|
|||
|
\v 8 و او حکمرانی خواهد کرد از دریا تا دریا و از نهر تا اقصای جهان.
|
|||
|
\v 9 به حضور وی صحرانشینان گردن خواهند نهاد و دشمنان او خاک را خواهند لیسید.
|
|||
|
\v 10 پادشاهان ترشیش و جزایر هدایا خواهند آورد. پادشاهان شَبا و سَبا ارمغانها خواهند رسانید.
|
|||
|
\v 11 جمیع سلاطین او را تعظیم خواهند کرد و جمیع امّتها او را بندگی خواهند نمود.
|
|||
|
\v 12 زیرا چون مسکین استغاثه کند، او را رهایی خواهد داد و فقیری را که رهانندهای ندارد.
|
|||
|
\v 13 بر مسکین و فقیر کَرَم خواهد فرمود و جانهای مساکین را نجات خواهد بخشید.
|
|||
|
\v 14 جانهای ایشان را از ظلم و ستم فدیه خواهد داد و خون ایشان در نظر وی گرانبها خواهد بود.
|
|||
|
\v 15 و او زنده خواهد ماند و از طلای شبا بدو خواهد داد. دائماً برای وی دعا خواهد کرد و تمامی روز او را مبارک خواهد خواند.
|
|||
|
\v 16 و فراوانیِ غله در زمین بر قلهٔ کوهها خواهد بود که ثمرهٔٔ آن مثل لُبنان جنبش خواهد کرد. و اهل شهرها مثل علف زمین نشو و نما خواهند کرد.
|
|||
|
\v 17 نام او تا ابدالآباد باقی خواهد ماند. اسم او پیش آفتاب دوام خواهد کرد. آدمیان در او برای یکدیگر برکت خواهند خواست و جمیع امّتهای زمین او را خوشحال خواهند خواند.
|
|||
|
\v 18 متبارک باد یهوه خدا که خدای اسرائیل است.که او فقط کارهای عجیب میکند.
|
|||
|
\v 19 و متبارک باد نام مجید او تا ابدالآباد. و تمامیِ زمین از جلال او پر بشود. آمین و آمین.
|
|||
|
\v 20 دعاهای داود بن یسی تمام شد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 73
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور آساف] هرآینه خدا برای اسرائیل نیکوست، یعنی برای آنانی که پاکدل هستند.
|
|||
|
\v 2 و امّا من نزدیک بود که پایهایم از راه در رود و نزدیک بود که قدمهایم بلغزد.
|
|||
|
\v 3 زیرا بر متکبران حسد بردم چون سلامتیِ شریران را دیدم.
|
|||
|
\v 4 زیرا که در موت ایشان قیدها نیست و قوّت ایشان مستحکم است.
|
|||
|
\v 5 مثل مردم در زحمت نیستند و مثل آدمیان مبتلا نمیباشند.
|
|||
|
\v 6 بنابراین گردن ایشان به تکبر آراسته است و ظلم مثل لباس ایشان را میپوشاند.
|
|||
|
\v 7 چشمان ایشان از فربهی بدر آمده است و از خیالات دل خود تجاوز میکنند.
|
|||
|
\v 8 استهزا میکنند و حرفهای بد میزنند و سخنان ظلمآمیز را از جای بلند میگویند.
|
|||
|
\v 9 دهان خود را بر آسمانها گذاردهاند و زبان ایشان در جهان گردش میکند.
|
|||
|
\v 10 پس قوم او بدینجا برمیگردند و آبهای فراوان، بدیشان نوشانیده میشود.
|
|||
|
\v 11 و ایشان میگویند، خدا چگونه بداند و آیا حضرت اعلی علم دارد؟
|
|||
|
\v 12 اینک، اینان شریر هستند که همیشه مطمئن بوده، در دولتمندی افزوده میشوند.
|
|||
|
\v 13 یقیناً من دل خود را عبث طاهر ساخته و دستهای خود را به پاکی شستهام.
|
|||
|
\v 14 و من تمامیِ روز مبتلا میشوم و تأدیب من هر بامداد حاضر است.
|
|||
|
\v 15 اگر میگفتم که چنین سخن گویم، هر آینه بر طبقهٔ فرزندان تو خیانت میکردم.
|
|||
|
\v 16 چون تفکر کردم که این را بفهمم، در نظر من دشوار آمد.
|
|||
|
\v 17 تا به قدسهای خدا داخل شدم. آنگاه در آخرت ایشان تأمل کردم.
|
|||
|
\v 18 هر آینه ایشان را در جایهای لغزنده گذاردهای. ایشان را به خرابیها خواهی انداخت.
|
|||
|
\v 19 چگونه بَغْتَهًٔ به هلاکت رسیدهاند! تباه شده، از ترسهای هولناک نیست گردیدهاند.
|
|||
|
\v 20 مثل خوابِ کسی چون بیدار شد، ای خداوند همچنین چون برخیزی، صورت ایشان را ناچیز خواهی شمرد.
|
|||
|
\v 21 لیکن دل من تلخ شده بود و در اندرون خود، دل ریش شده بودم.
|
|||
|
\v 22 و من وحشی بودم و معرفت نداشتم و مثل بهایم نزد تو گردیدم.
|
|||
|
\v 23 ولی من دائماً با تو هستم. تو دست راست مرا تأیید کردهای.
|
|||
|
\v 24 موافق رأی خود مرا هدایت خواهی نمود و بعد از این مرا به جلال خواهی رسانید.
|
|||
|
\v 25 کیست برای من در آسمان؟ و غیر از تو هیچ چیز را در زمین نمیخواهم.
|
|||
|
\v 26 اگرچه جسد و دل من زائل گردد، لیکن صخرهٔ دلم و حصهٔ من خداست تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 27 زیرا آنانی که از تو دورند هلاک خواهند شد. و آنانی را که از تو زنا میکنند، نابود خواهی ساخت.
|
|||
|
\v 28 و امّا مرا نیکوست که به خدا تقّرب جویم. بر خداوند یهوه توکّل کردهام تا همهٔٔ کارهای تو را بیان کنم.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 74
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [قصیدهٔ آساف] چرا ای خدا ما را ترک کردهای تا به ابد و خشم تو بر گوسفندان مرتع خود افروخته شده است؟
|
|||
|
\v 2 جماعت خود را که از قدیم خریدهای، به یاد آور و آن را که فدیه دادهای تا سبط میراث تو شود و این کوه صهیون را که در آن ساکن بودهای.
|
|||
|
\v 3 قدمهای خود را بسوی خرابههای ابدی بردار زیرا دشمن هرچه را که در قدس تو بود، خراب کرده است.
|
|||
|
\v 4 دشمنانت در میان جماعت تو غرّش میکنند و عَلَمهای خود را برای علامات برپا مینمایند.
|
|||
|
\v 5 و ظاهر میشوند چون کسانی که تبرها را بر درختان جنگل بلند میکنند.
|
|||
|
\v 6 و الآن همهٔٔ نقشهای تراشیدهٔ آن را به تبرها و چکشها خرد میشکنند.
|
|||
|
\v 7 قدسهای تو را آتش زدهاند و مسکن نام تو را تا به زمین بیحرمت کردهاند.
|
|||
|
\v 8 و در دل خود میگویند، آنها را تماماً خراب میکنیم. پس جمیع کنیسههای خدا را در زمین سوزانیدهاند.
|
|||
|
\v 9 آیات خود را نمیبینیم و دیگر هیچ نبی نیست. و در میان ما کسی نیست که بداند تا به کی خواهد بود.
|
|||
|
\v 10 ای خدا، دشمن تا به کی ملامت خواهد کرد؟ و آیا خصم، تا به ابد نام تو را اهانت خواهد نمود؟
|
|||
|
\v 11 چرا دست خود، یعنی دست راست خویش را برگردانیدهای؟ آن را از گریبان خود بیرون کشیده، ایشان را فانی کن.
|
|||
|
\v 12 و خدا از قدیم پادشاه من است. او در میان زمین نجاتها پدید میآورد.
|
|||
|
\v 13 تو به قوّت خود دریا را منشق ساختی و سرهای نهنگان را در آبهاشکستی.
|
|||
|
\v 14 سرهای لِویاتان را کوفته، و او را خوراک صحرانشینان گردانیدهای.
|
|||
|
\v 15 تو چشمهها و سیلها را شکافتی و نهرهای دائمی را خشک گردانیدی.
|
|||
|
\v 16 روز از آنِ توست و شب نیز از آنِ تو. نور و آفتاب را تو برقرار نمودهای.
|
|||
|
\v 17 تمامی حدود جهان را تو پایدار ساختهای. تابستان و زمستان را تو ایجاد کردهای.
|
|||
|
\v 18 ای خداوند این را به یادآور که دشمن ملامت میکند و مردم جاهل نام تو را اهانت مینمایند.
|
|||
|
\v 19 جانِ فاختهٔ خود را به جانور وحشی مسپار. جماعت مسکینان خود را تا به ابد فراموش مکن.
|
|||
|
\v 20 عهد خود را ملاحظه فرما زیرا که ظلمات جهان از مسکنهای ظلم پراست.
|
|||
|
\v 21 مظلومان به رسوایی برنگردند. مساکین و فقیران نام تو را حمد گویند.
|
|||
|
\v 22 ای خدا برخیز و دعوای خود را برپا دار؛ و به یادآور که احمق تمامیِ روز تو را ملامت میکند.
|
|||
|
\v 23 آواز دشمنان خود را فراموش مکن و غوغای مخالفان خود را که پیوسته بلند میشود.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 75
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان بر لاتهلک. مزمور و سرود آساف] تو را حمد میگوییم! ای خدا تو را حمد میگوییم! زیرا نام تو نزدیک است و مردم کارهای عجیب تو را ذکر میکنند.
|
|||
|
\v 2 هنگامی که به زمان معین برسم، براستی داوری خواهم کرد.
|
|||
|
\v 3 زمین و جمیع ساکنانش گداخته شدهاند. من ارکان آن را برقرار نمودهام، سِلاه.
|
|||
|
\v 4 متکبران را گفتم، فخر مکنید! و به شریران که شاخ خود را میفرازید.
|
|||
|
\v 5 شاخهای خود را بهبلندی میفرازید. و با گردنکشی سخنان تکبرآمیز مگویید.
|
|||
|
\v 6 زیرا نه از مشرق و نه از مغرب، و نه از جنوب سرافرازی میآید.
|
|||
|
\v 7 لیکن خدا، داور است. این را به زیر میاندازد و آن را سرافراز مینماید.
|
|||
|
\v 8 زیرا در دست خداوند کاسهای است و بادهٔ آن پرجوش. از شراب ممزوج پر است که از آن میریزد. و امّا دُردهایش را جمیع شریران جهان افشرده، خواهند نوشید.
|
|||
|
\v 9 و امّا من، تا به ابد ذکر خواهم کرد و برای خدای یعقوب ترنم خواهم نمود.
|
|||
|
\v 10 جمیع شاخهای شریران را خواهم برید و امّا شاخهای صالحین برافراشته خواهد شد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 76
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان برذوات اوتار. مزمور و سرود آساف] خدا در یهودا معروف است و نام او در اسرائیل عظیم!
|
|||
|
\v 2 خیمهٔٔ او است در شالیم و مسکن او در صهیون.
|
|||
|
\v 3 در آنجا، برقهای کمان را شکست. سپر و شمشیر و جنگ را، سِلاه.
|
|||
|
\v 4 تو جلیل هستی و مجید، زیاده از کوههای یغما!
|
|||
|
\v 5 قوی دلان تاراج شدهاند و خواب ایشان را درربود و همهٔٔ مردان زورآور دست خود را نیافتند.
|
|||
|
\v 6 از توبیخ تو ای خدای یعقوب، بر ارابهها و اسبان خوابی گران مستولی گردید.
|
|||
|
\v 7 تو مهیب هستی، تو! و در حین غضبت، کیست که به حضور تو ایستد؟
|
|||
|
\v 8 از آسمان داوری را شنوانیدی. پس جهان بترسید و ساکت گردید.
|
|||
|
\v 9 چون خدا برای داوری قیام فرماید تا همهٔٔ مساکینِ جهان را خلاصی بخشد، سِلاه،
|
|||
|
\v 10 آنگاه خشم انسان تو را حمد خواهد گفت، و باقی خشم را بر کمر خود خواهی بست.
|
|||
|
\v 11 نذر کنید و وفا نمایید برای یهوه خدای خود. همه که گرداگرد او هستند، هدیه بگذرانند نزد او که مَهیب است.
|
|||
|
\v 12 روح رؤسا را منقطع خواهد ساخت و برای پادشاهان جهان مهیب میباشد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 77
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان بر یدوتون. مزمور آساف] آواز من بسوی خداست و فریاد میکنم؛ آواز من بسوی خداست. گوش خود را به من فرا خواهد گرفت.
|
|||
|
\v 2 در روز تنگیِ خود خداوند را طلب کردم. در شب، دست من دراز شده، بازکشیده نگشت و جان من تسلی نپذیرفت.
|
|||
|
\v 3 خدا را یاد میکنم و پریشان میشوم. تفکر مینمایم و روح من متحیر میگردد، سلاه.
|
|||
|
\v 4 چشمانم را بیدار میداشتی. بیتاب میشدم و سخن نمیتوانستم گفت.
|
|||
|
\v 5 دربارهٔ ایام قدیم تفکر کردهام. دربارهٔٔ سالهای زمانهای سلف.
|
|||
|
\v 6 سرود شبانهٔ خود را بخاطر میآورم و در دل خود تفکر میکنم و روح من تفتیش نموده است.
|
|||
|
\v 7 مگر خدا تا به ابد ترک خواهد کرد و دیگر هرگز راضی نخواهد شد.
|
|||
|
\v 8 آیا رحمت او تا به ابد زایل شده است؟ و قول او باطل گردیده تا ابدالآباد؟
|
|||
|
\v 9 آیا خدا رأفت را فراموش کرده؟ و رحمتهای خود را در غضب مسدود ساخته است؟ سلاه.
|
|||
|
\v 10 پس گفتم این ضعف من است. زهی سالهای دست راست حضرت اعلی!
|
|||
|
\v 11 کارهای خداوند را ذکر خواهم نمود زیرا کار عجیب تو را که از قدیم است، به یاد خواهم آورد
|
|||
|
\v 12 و در جمیعکارهای تو تأمل خواهم کرد و در صنعتهای تو تفکر خواهم نمود.
|
|||
|
\v 13 ای خدا، طریق تو در قدوسیت است. کیست خدای بزرگ مثل خدا؟
|
|||
|
\v 14 تو خدایی هستی که کارهای عجیب میکنی و قوّت خویش را بر قومها معروف گردانیدهای.
|
|||
|
\v 15 قوم خود را به بازوی خویش رهانیدهای، یعنی بنییعقوب و بنییوسف را. سلاه.
|
|||
|
\v 16 آبها تو را دید، ای خدا، آبها تو را دیده، متزلزل شد. لجّهها نیز سخت مضطرب گردید.
|
|||
|
\v 17 ابرها آب بریخت و افلاک رعد بداد. تیرهای تو نیز به هر طرف روان گردید.
|
|||
|
\v 18 صدای رَعد تو در گردباد بود و برقها ربع مسکون را روشن کرد. پس زمین مرتعش و متزلزل گردید.
|
|||
|
\v 19 طریق تو در دریاست و راههای تو در آبهای فراوان و آثار تو را نتوان دانست.
|
|||
|
\v 20 قوم خود را مثل گوسفندان راهنمایی نمودی، به دست موسی و هارون.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 78
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [قصیدهٔ آساف] ای قوم من شریعت مرا بشنوید!گوشهای خود را به سخنان دهانم فراگیرید!
|
|||
|
\v 2 دهان خود را به مَثَل باز خواهم کرد به چیزهایی که از بنای عالم مخفی بود، تنطق خواهم نمود،
|
|||
|
\v 3 که آنها را شنیده و دانستهایم و پدران ما برای ما بیان کردهاند.
|
|||
|
\v 4 از فرزندان ایشان آنها را پنهان نخواهیم کرد. تسبیحات خداوند را برای نسل آینده بیان میکنیم و قوّت او و اعمال عجیبی را که او کرده است.
|
|||
|
\v 5 زیرا که شهادتی در یعقوب برپا داشت و شریعتی در اسرائیل قرار دادو پدران ما را امر فرمود که آنها را به فرزندان خود تعلیم دهند؛
|
|||
|
\v 6 تا نسل آینده آنها را بدانند و فرزندانی که میبایست مولود شوند تا ایشان برخیزند و آنها را به فرزندان خود بیان نمایند؛
|
|||
|
\v 7 و ایشان به خدا توکّل نمایند و اعمال خدا را فراموش نکنند، بلکه احکام او را نگاه دارند.
|
|||
|
\v 8 و مثل پدران خود نسلی گردنکش و فتنهانگیز نشوند، نسلی که دل خود را راست نساختند و روح ایشان بسوی خدا امین نبود.
|
|||
|
\v 9 بنیافرایم که مسلح و کمانکش بودند، در روز جنگ رو برتافتند.
|
|||
|
\v 10 عهد خدا را نگاه نداشتند و از سلوک به شریعت او ابا نمودند،
|
|||
|
\v 11 و اعمال و عجایب او را فراموش کردند که آنها را بدیشان ظاهر کرده بود،
|
|||
|
\v 12 و در نظر پدران ایشان اعمال عجیب کرده بود، در زمین مصر و در دیار صوعن.
|
|||
|
\v 13 دریا را مُنْشَقّ ساخته، ایشان را عبور داد و آبها را مثل توده برپا نمود.
|
|||
|
\v 14 و ایشان را در روز به ابر راهنمایی کرد و تمامیِ شب به نور آتش.
|
|||
|
\v 15 در صحرا صخرهها را بشکافت و ایشان را گویا از لجّههای عظیم نوشانید.
|
|||
|
\v 16 پس سیلها را از صخره بیرون آورد و آب را مثل نهرها جاری ساخت.
|
|||
|
\v 17 و بار دیگر بر او گناه ورزیدند و بر حضرت اعلیٰ در صحرا فتنه انگیختند،
|
|||
|
\v 18 و در دلهای خود خدا را امتحان کردند، چونکه برای شهوات خود غذا خواستند.
|
|||
|
\v 19 و بر ضد خدا تکلم کرده، گفتند، آیا خدا میتواند در صحرا سفرهای حاضر کند؟
|
|||
|
\v 20 اینک، صخره را زد و آبها روان شد و وادیها جاری گشت. آیا میتواند نان را نیز بدهد. و گوشت را برای قوم خود حاضرسازد؟
|
|||
|
\v 21 پس خدا این را شنیده، غضبناک شد و آتش در یعقوب افروخته گشت و خشم بر اسرائیل مشتعل گردید.
|
|||
|
\v 22 زیرا به خدا ایمان نیاوردند و به نجات او اعتماد ننمودند.
|
|||
|
\v 23 پس ابرها را از بالا امر فرمود و درهای آسمان را گشود
|
|||
|
\v 24 و منّ را بر ایشان بارانید تا بخورند و غلهٔ آسمان را بدیشان بخشید.
|
|||
|
\v 25 مردمان، نان زورآوران را خوردند و آذوقهای برای ایشان فرستاد تا سیر شوند.
|
|||
|
\v 26 باد شرقی را در آسمان وزانید و به قوّت خود، باد جنوبی را آورد،
|
|||
|
\v 27 و گوشت را برای ایشان مثل غبار بارانید و مرغان بالدار را مثل ریگ دریا.
|
|||
|
\v 28 و آن را در میان اُردوی ایشان فرود آورد، گرداگرد مسکنهای ایشان.
|
|||
|
\v 29 پس خوردند و نیکو سیر شدند و موافق شهوات ایشان بدیشان داد.
|
|||
|
\v 30 ایشان از شهوت خود دست نکشیدند. و غذا هنوز در دهان ایشان بود
|
|||
|
\v 31 که غضب خدا بر ایشان افروخته شده؛ تنومندان ایشان را بکُشت و جوانان اسرائیل را هلاک ساخت.
|
|||
|
\v 32 با وجود این همه، باز گناه ورزیدند و به اعمال عجیب او ایمان نیاوردند.
|
|||
|
\v 33 بنابراین، روزهای ایشان را در بطالت تمام کرد و سالهای ایشان را درترس.
|
|||
|
\v 34 هنگامی که ایشان را کُشت او را طلبیدند و بازگشت کرده، دربارهٔٔ خدا تفحص نمودند،
|
|||
|
\v 35 و به یاد آوردند که خدا صخرهٔ ایشان، و خدای تعالی ولیّ ایشان است.
|
|||
|
\v 36 امّا به دهان خود او را تملّق نمودند و به زبان خویش به او دروغ گفتند،
|
|||
|
\v 37 زیرا که دل ایشان با او راست نبود و به عهد وی مؤتمن نبودند.
|
|||
|
\v 38 امّا او به حسب رحمانیتش گناه ایشان را عفو نموده، ایشان را هلاک نساخت بلکه بارها غضب خود را برگردانیده، تمامیِ خشم خویش را برنینگیخت.
|
|||
|
\v 39 و به یاد آورد که ایشان بشرند، بادی که میرود و بر نمیگردد.
|
|||
|
\v 40 چند مرتبه در صحرا بدو فتنه انگیختند و او را در بادیه رنجانیدند.
|
|||
|
\v 41 و برگشته، خدا را امتحان کردند و قدوس اسرائیل را اهانت نمودند،
|
|||
|
\v 42 و قوّت او را به خاطر نداشتند، روزی که ایشان را از دشمن رهانیده بود؛
|
|||
|
\v 43 که چگونه آیات خود را در مصر ظاهر ساخت و معجزات خود را در دیار صوعن.
|
|||
|
\v 44 و نهرهای ایشان را به خون مبدل نمود و رودهای ایشان را تا نتوانستند نوشید.
|
|||
|
\v 45 انواع پشهها در میان ایشان فرستاد که ایشان را گزیدند و غوکهایی که ایشان را تباه نمودند؛
|
|||
|
\v 46 و محصول ایشان را به کِرم صد پا سپرد و عمل ایشان را به ملخ داد.
|
|||
|
\v 47 تاکستان ایشان را به تگرگ خراب کرد و درختان جُمَّیِز ایشان را به تگرگهای درشت.
|
|||
|
\v 48 بهایم ایشان را به تگرگ سپرد و مواشی ایشان را به شعلههای برق.
|
|||
|
\v 49 و آتش خشم خود را بر ایشان فرستاد، غضب و غیظ و ضیق را، به فرستادن فرشتگان شریر.
|
|||
|
\v 50 و راهی برای غضب خود مهیا ساخته، جان ایشان را از موت نگاه نداشت، بلکه جان ایشان را به وبا تسلیم نمود.
|
|||
|
\v 51 و همهٔٔ نخستزادگان مصر را کُشت، اوایل قوّت ایشان را در خیمههای حام.
|
|||
|
\v 52 و قوم خود را مثل گوسفندان کوچانید و ایشان را در صحرا مثل گله راهنمایی نمود.
|
|||
|
\v 53 وایشان را در امنیت رهبری کرد تا نترسند و دریا دشمنان ایشان را پوشانید.
|
|||
|
\v 54 و ایشان را به حدود مقدّس خود آورد، بدین کوهی که به دست راست خود تحصیل کرده بود.
|
|||
|
\v 55 و امّتها را از حضور ایشان راند و میراث را برای ایشان به ریسمان تقسیم کرد و اسباط اسرائیل را در خیمههای ایشان ساکن گردانید.
|
|||
|
\v 56 لیکن خدای تعالی را امتحان کرده، بدو فتنه انگیختند و شهادات او را نگاه نداشتند.
|
|||
|
\v 57 و برگشته، مثل پدران خود خیانت ورزیدند و مثل کمان خطا کننده منحرف شدند.
|
|||
|
\v 58 و به مقامهای بلند خود خشم او را به هیجان آوردند و به بتهای خویش غیرت او را جنبش دادند.
|
|||
|
\v 59 چون خدا این را بشنید غضبناک گردید و اسرائیل را به شدت مکروه داشت.
|
|||
|
\v 60 پس مسکن شیلو را ترک نمود، آن خیمهای را که در میان آدمیان برپا ساخته بود،
|
|||
|
\v 61 و [تابوت] قوّت خود را به اسیری داد و جمال خویش را به دست دشمن سپرد،
|
|||
|
\v 62 و قوم خود را به شمشیر تسلیم نمود و با میراث خود غضبناک گردید.
|
|||
|
\v 63 جوانان ایشان را آتش سوزانید و برای دوشیزگان ایشان سرودِ نکاح نشد.
|
|||
|
\v 64 کاهنان ایشان به دم شمشیر افتادند و بیوههای ایشان نوحهگری ننمودند.
|
|||
|
\v 65 آنگاه خداوند مثل کسی که خوابیده بود بیدار شد، مثل جباری که از شراب میخروشد،
|
|||
|
\v 66 و دشمنان خود را به عقب زد و ایشان را عار ابدی گردانید.
|
|||
|
\v 67 و خیمهٔٔ یوسف را رد نموده، سبط افرایم را برنگزید.
|
|||
|
\v 68 لیکن سبط یهودا رابرگزید و این کوه صهیون را که دوست میداشت.
|
|||
|
\v 69 و قدس خود را مثل کوههای بلند بنا کرد، مثل جهان که آن را تا ابدالآباد بنیاد نهاد.
|
|||
|
\v 70 و بندهٔ خود داود را برگزید و او را از آغلهای گوسفندان گرفت.
|
|||
|
\v 71 از عقب میشهای شیرده او را آورد تا قوم او یعقوب و میراث او اسرائیل را رعایت کند.
|
|||
|
\v 72 پس ایشان را به حسب کمال دل خود رعایت نمود و ایشان را به مهارت دستهای خویش هدایت کرد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 79
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور آساف] ای خدا، امّتها به میراث تو داخل شده، هیکل قدس تو را بیعصمت ساختند. اورشلیم را خرابهها نمودند.
|
|||
|
\v 2 لاشهای بندگانت را به مرغان هوا برای خوراک دادند و گوشت مقدّسانت را به وحوش صحرا.
|
|||
|
\v 3 خون ایشان را گرداگرد اورشلیم مثل آب ریختند و کسی نبود که ایشان را دفن کند.
|
|||
|
\v 4 نزد همسایگان خود عار گردیدهایم و نزد مجاوران خویش استهزا و سُخریّه شدهایم.
|
|||
|
\v 5 تا کی ای خداوند تا به ابد خشمناک خواهی بود؟ آیا غیرت تو مثل آتش افروخته خواهد شد تا ابدالآباد؟
|
|||
|
\v 6 قهر خود را بر امّتهایی که تو را نمیشناسند بریز و بر ممالکی که نام تو را نمیخوانند!
|
|||
|
\v 7 زیرا که یعقوب را خورده، و مسکن او را خراب کردهاند.
|
|||
|
\v 8 گناهان اجداد ما را بر ما به یاد میاور. رحمتهای تو بزودی پیش روی ما آید زیرا که بسیار ذلیل شدهایم.
|
|||
|
\v 9 ای خدا، ای نجاتدهندهٔٔ ما، به خاطر جلال نام خود ما را یاری فرما و ما را نجات ده و بخاطر نام خود گناهان ما را بیامرز.
|
|||
|
\v 10 چرا امّتها گویند که خدای ایشان کجاست؟ انتقام خون بندگانت که ریخته شده است، بر امّتها در نظر ما معلوم شود.
|
|||
|
\v 11 نالهٔ اسیران به حضور تو برسد. به حسب عظمت بازوی خود آنانی را که به موت سپرده شدهاند، برهان.
|
|||
|
\v 12 و جزای هفت چندان به آغوش همسایگان ما رسان، برای اهانتی که به تو کردهاند، ای خداوند.
|
|||
|
\v 13 پس ما که قوم تو و گوسفندان مرتع تو هستیم، تو را تا به ابد شکر خواهیم گفت و تسبیح تو را نسلاً بعد نسل ذکر خواهیم نمود.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 80
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. شهادتی بر سوسنها. مزمور آساف] ای شبانِ اسرائیل بشنو! ای که یوسف را مثل گله رعایت میکنی! ای که بر کروبیین جلوس نمودهای، تجلی فرما!
|
|||
|
\v 2 به حضور افرایم و بنیامین و مَنَسی، توانایی خود را برانگیز و برای نجات ما بیا!
|
|||
|
\v 3 ای خدا ما را باز آور و روی خود را روشن کن تا نجات یابیم!
|
|||
|
\v 4 ای یهوه، خدای صبایوت، تا به کی به دعای قوم خویش غضبناک خواهی بود،
|
|||
|
\v 5 نان ماتم را بدیشان میخورانی و اشکهای بیاندازه بدیشان مینوشانی؟
|
|||
|
\v 6 ما را محل منازعهٔ همسایگان ما ساختهای و دشمنان ما در میان خویش استهزا مینمایند.
|
|||
|
\v 7 ای خدای لشکرها ما را بازآور و روی خود را روشن کن تا نجات یابیم!
|
|||
|
\v 8 مَوی را ازمصر بیرون آوردی. امّتها را بیرون کرده، آن را غرس نمودی.
|
|||
|
\v 9 پیش روی آن را وسعت دادی. پس ریشهٔٔ خود را نیکو زده، زمین را پر ساخت.
|
|||
|
\v 10 کوهها به سایهاش پوشانیده شد و سروهای آزاد خدا به شاخههایش.
|
|||
|
\v 11 شاخههای خود را تا به دریا پهن کرد و فرعهای خویش را تا به نهر.
|
|||
|
\v 12 پس چرا دیوارهایش را شکستهای که هر راهگذری آن را میچیند؟
|
|||
|
\v 13 گرازهای جنگل آن را ویران میکنند و وحوش صحرا آن را میچرند.
|
|||
|
\v 14 ای خدای لشکرها رجوع کرده، از آسمان نظر کن و ببین و از این مَوْ تفقد نما
|
|||
|
\v 15 و از این نهالی که دست راست تو غرس کرده است و از آن پسری که برای خویشتن قوی ساختهای!
|
|||
|
\v 16 مثل هیزم در آتش سوخته شده و از عتاب روی تو تباه گردیدهاند!
|
|||
|
\v 17 دست تو بر مرد دست راست تو باشد و بر پسر آدم که او را برای خویشتن قوی ساختهای.
|
|||
|
\v 18 و ما از تو رو نخواهیم تافت. ما را حیات بده تا نام تو را بخوانیم.
|
|||
|
\v 19 ای یهوه، خدای لشکرها ما را بازآور و روی خود را روشن ساز تا نجات یابیم.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 81
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان برجتّیت. مزمور آساف.] ترنّم نمایید برای خدایی که قوّت ماست. برای خدای یعقوب آواز شادمانی دهید!
|
|||
|
\v 2 سرود را بلند کنید و دف را بیاورید و بربط دلنواز را با رباب!
|
|||
|
\v 3 کَرِنّا را بنوازید در اوّل ماه، در ماه تمام و در روز عید ما.
|
|||
|
\v 4 زیرا که این فریضهای است در اسرائیل و حکمی ازخدای یعقوب.
|
|||
|
\v 5 این را شهادتی در یوسف تعیین فرمود، چون بر زمین مصر بیرون رفت، جایی که لغتی را که نفهمیده بودم شنیدم،
|
|||
|
\v 6 دوشِ او را از بار سنگین آزاد ساختم و دستهای او از سبد رها شد.
|
|||
|
\v 7 در تنگی استدعا نمودی و تو را خلاصی دادم. در سِترِ رعد، تو را اجابت کردم و تو را نزد آب مَریبَه امتحان نمودم. سلاه.
|
|||
|
\v 8 ای قوم من بشنو و تو را تأکید میکنم. و ای اسرائیل اگر به من گوش دهی.
|
|||
|
\v 9 در میان تو خدای غیر نباشد و نزدِ خدای بیگانه سجده منما.
|
|||
|
\v 10 من یَهُوَه خدای تو هستم که تو را از زمین مصر برآوردم. دهان خود را نیکو باز کن و آن را پر خواهم ساخت.
|
|||
|
\v 11 لیکن قوم من سخن مرا نشنیدند و اسرائیل مرا ابا نمودند.
|
|||
|
\v 12 پس ایشان را به سختیِ دلشان ترک کردم که به مشورتهای خود سلوک نمایند.
|
|||
|
\v 13 ای کاش که قوم من به من گوش میگرفتند و اسرائیل در طریقهای من سالک میبودند.
|
|||
|
\v 14 آنگاه دشمنان ایشان را بزودی به زیر میانداختم و دست خود را برخصمان ایشان برمیگردانیدم.
|
|||
|
\v 15 آنانی که از خداوند نفرت دارند بدو گردن مینهادند. امّا زمان ایشان باقی میبود تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 16 ایشان را به نیکوترین گندم میپرورد؛ و تو را به عسل از صخره سیر میکردم.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 82
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور آساف] خدا در جماعت خدا ایستاده است، در میان خدایان داوری میکند،
|
|||
|
\v 2 تا به کی به بیانصافی داوری خواهید کرد و شریران راطرفداری خواهید نمود؟ سِلاه.
|
|||
|
\v 3 فقیران و یتیمان را دادرسی بکنید. مظلومان و مسکینان را انصاف دهید.
|
|||
|
\v 4 مظلومان و فقیران را برهانید و ایشان را از دست شریران خلاصی دهید.
|
|||
|
\v 5 نمیدانند و نمیفهمند و در تاریکی راه میروند و جمیع اساس زمین متزلزل میباشد.
|
|||
|
\v 6 من گفتم که شما خدایانید و جمیع شما فرزندان حضرت اعلی.
|
|||
|
\v 7 لیکن مثل آدمیان خواهید مرد و چون یکی از سروران خواهید افتاد!
|
|||
|
\v 8 ای خدا برخیز و جهان را داوری فرما زیرا که تو تمامیِ امّتها را متصرف خواهی شد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 83
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود و مزمور آساف] ای خدا تو را خاموشی نباشد! ای خدا ساکت مباش و میارام!
|
|||
|
\v 2 زیرا اینک، دشمنانت شورش میکنند و آنانی که از تو نفرت دارند، سر خود را برافراشتهاند.
|
|||
|
\v 3 بر قوم تو مکاید میاندیشند وبر پناهآوردگان تو مشورت میکنند.
|
|||
|
\v 4 و میگویند، بیایید ایشان را هلاک کنیم تا قومی نباشند و نام اسرائیل دیگر مذکور نشود.
|
|||
|
\v 5 زیرا به یک دل با هم مشورت میکنند و بر ضد تو عهد بستهاند.
|
|||
|
\v 6 خیمههای اَدُوم و اسماعیلیان و موآب و هاجریان.
|
|||
|
\v 7 جَبال و عَمّون و عَمالیق و فَلَسْطین با ساکنان صور.
|
|||
|
\v 8 آشور نیز با ایشان متفق شدند و بازویی برای بنیلوط گردیدند، سلاه.
|
|||
|
\v 9 بدیشان عمل نما چنانکه به مدیان کردی، چنانکه به سیسرا و یابین در وادی قیشون،
|
|||
|
\v 10 که در عَینْدوُر هلاک شدند و سرگین برای زمین گردیدند.
|
|||
|
\v 11 سرورانِ ایشان را مثل غُراب و ذِئب گردان و جمیع امرای ایشان را مثل ذَبَحْ و صَلْمُنّاع،
|
|||
|
\v 12 که میگفتند، مساکن خدا را برای خویشتن تصرف نماییم.
|
|||
|
\v 13 ای خدای من، ایشان را چون غبارِ گردباد بساز و مانند کاه پیش روی باد.
|
|||
|
\v 14 مثل آتشی که جنگل را میسوزاند و مثل شعلهای که کوهها را مشتعل میسازد.
|
|||
|
\v 15 همچنان ایشان را به تند باد خود بران و به طوفان خویش ایشان را آشفته گردان.
|
|||
|
\v 16 رویهای ایشان را به ذلت پر کن تا نام تو را ای خداوند بطلبند.
|
|||
|
\v 17 خجل و پریشان بشوند تا ابدالآباد و شرمنده و هلاک گردند.
|
|||
|
\v 18 و بدانند تو که اسمت یهوه میباشد، به تنها بر تمامیِ زمین متعال هستی.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 84
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان برجتّیت. مزمور بنیقورح] ای یَهُوَه صبایوت، چه دلپذیر است مسکنهای تو!
|
|||
|
\v 2 جان من مشتاق، بلکه کاهیده شده است برای صحنهای خداوند . دلم و جسدم برای خدای حی صیحه میزند.
|
|||
|
\v 3 گنجشک نیز برای خود خانهای پیدا کرده است و پرستوک برای خویشتن آشیانهای تا بچههای خود را در آن بگذارد، در مذبحهای تو ای یهوه صبایوت که پادشاه من و خدای من هستی.
|
|||
|
\v 4 خوشابحال آنانی که در خانهٔ تو ساکنند که تو را دائماً تسبیح میخوانند، سِلاه.
|
|||
|
\v 5 خوشابحال مردمانی که قوّت ایشان در تو است و طریقهای تو در دلهای ایشان.
|
|||
|
\v 6 چون از وادیِ بکا عبور میکنند، آن را چشمه میسازند و بارانْ آن را بهبرکات میپوشاند.
|
|||
|
\v 7 از قوّت تا قوّت میخرامند و هر یک از ایشان در صهیون نزد خدا حاضر میشوند.
|
|||
|
\v 8 ای یهوه خدای لشکرها! دعای مرا بشنو! ای خدای یعقوب گوش خود را فراگیر! سلاه.
|
|||
|
\v 9 ای خدایی که سپر ما هستی، ببین و به روی مسیح خود نظر انداز.
|
|||
|
\v 10 زیرا یک روز در صحنهای تو بهتر است از هزار. ایستادن بر آستانهٔ خانهٔ خدای خود را بیشتر میپسندم از ساکن شدن در خیمههای اشرار.
|
|||
|
\v 11 زیرا که یهوه خدا آفتاب و سپر است. خداوند فیض و جلال خواهد داد و هیچ چیز نیکو را منع نخواهد کرد از آنانی که به راستی سالک باشند.
|
|||
|
\v 12 ای یهوه صبایوت، خوشابحال کسی که بر تو توکّل دارد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 85
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. مزمور بنیقورح] ای خداوند از زمین خود راضی شدهای. اسیریِ یعقوب را باز آوردهای.
|
|||
|
\v 2 عصیان قوم خود را عفو کردهای. تمامیِ گناهان ایشان را پوشانیدهای، سلاه.
|
|||
|
\v 3 تمامیِ غضب خود را برداشته و از حدت خشم خویش رجوع کردهای.
|
|||
|
\v 4 ای خدای نجات ما، ما را برگردان و غیظ خود را از ما بردار.
|
|||
|
\v 5 آیا تا به ابد با ما غضبناک خواهی بود؟ و خشم خویش را نسلاً بعد نسل طول خواهی داد؟
|
|||
|
\v 6 آیا برگشته ما را حیات نخواهی داد تا قوم تو در تو شادی نمایند؟
|
|||
|
\v 7 ای خداوند رحمت خود را بر ما ظاهر کن و نجات خویش را به ما عطا فرما.
|
|||
|
\v 8 آنچه خدا یهوهمیگوید خواهم شنید زیرا به قوم خود و به مقدّسان خویش به سلامتی خواهد گفت تا بسوی جهالت برنگردند.
|
|||
|
\v 9 یقیناً نجات او به ترسندگان او نزدیک است تا جلال در زمین ما ساکن شود.
|
|||
|
\v 10 رحمت و راستی با هم ملاقات کردهاند. عدالت و سلامتی یکدیگر را بوسیدهاند.
|
|||
|
\v 11 راستی از زمین خواهد رویید و عدالت از آسمان خواهد نگریست.
|
|||
|
\v 12 خداوند نیز چیزهای نیکو را خواهد بخشید و زمین ما محصول خود را خواهد داد.
|
|||
|
\v 13 عدالت پیش روی او خواهد خرامید و آثار خود را طریقی خواهد ساخت.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 86
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [دعای داود] ای خداوند گوش خود را فراگرفته، مرا مستجاب فرما زیرا مسکین و نیازمند هستم!
|
|||
|
\v 2 جان مرا نگاه دار زیرا من متقّی هستم. ای خدای من، بندهٔٔ خود را که بر تو توکّل دارد، نجات بده.
|
|||
|
\v 3 ای خداوند بر من کرم فرما زیرا که تمامیِ روز تو را میخوانم!
|
|||
|
\v 4 جان بندهٔٔ خود را شادمان گردان زیرا ای خداوند جان خود را نزد تو برمیدارم.
|
|||
|
\v 5 زیرا تو ای خداوند، نیکو و غفار هستی و بسیار رحیم برای آنانی که تو را میخوانند.
|
|||
|
\v 6 ای خداوند دعای مرا اجابت فرما و به آواز تضّرع من توجه نما!
|
|||
|
\v 7 در روز تنگی خود تو را خواهم خواند زیرا که مرا مستجاب خواهی فرمود.
|
|||
|
\v 8 ای خداوند در میان خدایان مثل تو نیست و کاری مثل کارهای تو نی.
|
|||
|
\v 9 ای خداوند همهٔٔ امّتهایی که آفریدهای آمده، به حضور تو سجده خواهند کرد و نام تو را تمجید خواهند نمود.
|
|||
|
\v 10 زیرا که تو بزرگ هستی و کارهای عجیب میکنی. تو تنها خدا هستی.
|
|||
|
\v 11 ای خداوند طریق خود را به من بیاموز تا در راستی تو سالک شوم. دل مرا واحد ساز تا از نام تو ترسان باشم.
|
|||
|
\v 12 ای خداوند خدای من، تو را به تمامی دِل حمد خواهم گفت و نام تو را تمجید خواهم کرد تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 13 زیرا که رحمت تو به من عظیم است و جان مرا از هاویهٔ اسفل رهانیدهای.
|
|||
|
\v 14 ای خدا متکبّران بر من برخاستهاند و گروهی از ظالمان قصد جان من دارند و تو را در مد نظر خود نمیآورند.
|
|||
|
\v 15 و تو ای خداوند خدای رحیم و کریم هستی. دیر غضب و پُر از رحمت و راستی.
|
|||
|
\v 16 بسوی من التفات کن و بر من کرم فرما. قوّت خود را به بندهات بده و پسر کنیز خود را نجاتبخش.
|
|||
|
\v 17 علامت خوبی را به من بنما تا آنانی که از من نفرت دارند آن را دیده، خجل شوند زیرا که تو ای خداوند مرا اعانت کرده و تسلّی دادهای.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 87
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور و سرود بنیقورح] اساس او در کوههای مقدّس است
|
|||
|
\v 2 .2 خداوند دروازههای صهیون را دوست میدارد، بیشتر از جمیع مسکنهای یعقوب.
|
|||
|
\v 3 سخنهای مجید دربارهٔٔ تو گفته میشود، ای شهر خدا! سِلاه.
|
|||
|
\v 4 رَهَبْ و بابل را از شناسندگان خود ذکر خواهم کرد. اینک، فلسطین و صور و حبش، این در آنجا متولد شده است.
|
|||
|
\v 5 و دربارهٔٔ صهیون گفته خواهد شد که این و آن در آن متولد شدهاند. و خود حضرت اعلی آن را استوارخواهد نمود.
|
|||
|
\v 6 خداوند چون امّتها را مینویسد، ثبت خواهد کرد که این در آنجا متولد شده است، سِلاه.
|
|||
|
\v 7 مغنیان و رقصکنندگان نیز. جمیع چشمههای من در تو است.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 88
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود و مزمور بنیقورح برای سالار مغنیان بر مَحْلَتْ لَعَّنوتْ. قصیدهٔ هیمانِ اَزْراحی] ای یَهُوَه خدای نجات من، شب و روز نزد تو فریاد کردهام.
|
|||
|
\v 2 دعای من به حضور تو برسد، به نالهٔ من گوش خود را فراگیر.
|
|||
|
\v 3 زیرا که جان من از بلایا پر شده است و زندگانیام به قبر نزدیک گردیده.
|
|||
|
\v 4 از فروروندگان به هاویه شمرده شدهام و مثل مرد بیقوّت گشتهام.
|
|||
|
\v 5 در میان مردگان منفرد شده، مثل کُشتگان که در قبر خوابیدهاند، که ایشان را دیگر به یاد نخواهی آورد و از دست تو منقطع شدهاند.
|
|||
|
\v 6 مرا در هاویهٔ اسفل گذاشتهای، در ظلمت در ژرفیها.
|
|||
|
\v 7 خشم تو بر من سنگین شده است و به همهٔٔ امواج خود مرا مبتلا ساختهای، سِلاه.
|
|||
|
\v 8 آشنایانم را از من دور کرده، و مرا مکروه ایشان گردانیدهای. محبوس شده، بیرون نمیتوانم آمد.
|
|||
|
\v 9 چشمانم از مذلت کاهیده شد. ای خداوند، نزد تو فریاد کردهام تمامیِ روز. دستهای خود را به تو دراز کردهام.
|
|||
|
\v 10 آیا برای مردگان کاری عجیب خواهی کرد؟ مگر مردگان برخاسته، تو را حمد خواهند گفت؟ سلاه.
|
|||
|
\v 11 آیا رحمت تو در قبر مذکور خواهد شد؟ و امانت تو در هلاکت؟
|
|||
|
\v 12 آیا کار عجیب تو در ظلمت اعلام میشود و عدالت تو در زمین فراموشی؟
|
|||
|
\v 13 و امّا من نزد تو ای خداوند فریاد برآوردهام و بامدادان دعای من در پیش تومیآید.
|
|||
|
\v 14 ای خداوند چرا جان مرا ترک کرده، و روی خود را از من پنهان نمودهای.
|
|||
|
\v 15 من مستمند و از طفولیت مشرف بر موت شدهام. ترسهای تو را متحّمل شده، متحیر گردیدهام.
|
|||
|
\v 16 حدّت خشم تو بر من گذشته است و خوفهای تو مرا هلاک ساخته.
|
|||
|
\v 17 مثل آب دور مرا گرفته است تمامیِ روز و مرا از هر سو احاطه نموده.
|
|||
|
\v 18 یاران و دوستان را از من دور کردهای و آشنایانم را در تاریکی.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 89
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [قصیدهٔ ایتانِ ازراحی] رحمتهای خداوند را تا به ابد خواهم سرایید. امانت تو را به دهان خود نسلاً بعد نسل اعلام خواهم کرد.
|
|||
|
\v 2 زیرا گفتم رحمت بنا خواهد شد تا ابدالآباد و امانت خویش را در افلاک پایدار خواهی ساخت.
|
|||
|
\v 3 با برگزیدهٔ خود عهد بستهام. برای بندهٔ خویش داود قسم خوردهام.
|
|||
|
\v 4 که ذریّت تو را پایدار خواهم ساخت تا ابدالآباد و تخت تو را نسلاً بعد نسل بنا خواهم نمود، سلاه.
|
|||
|
\v 5 و آسمانها کارهای عجیب تو را ای خداوند تمجید خواهند کرد و امانت تو را در جماعت مقدّسان.
|
|||
|
\v 6 زیرا کیست در آسمانها که با خداوند برابری تواند کرد؟ و از فرزندان زورآوران کِه را با خداوند تشبیه توان نمود؟
|
|||
|
\v 7 خدا بینهایت مهیب است در جماعت مقدّسان و ترسناک است بر آنانی که گرداگرد او هستند.
|
|||
|
\v 8 ای یهوه خدای لشکرها کیست ای یاه قدیر مانند تو؟ و امانت تو،تو را احاطه میکند.
|
|||
|
\v 9 بر تکبر دریا تو مسلط هستی. چون امواجش بلند میشود، آنها را ساکن میگردانی.
|
|||
|
\v 10 رهب را مثل کشته شده خرد شکستهای. به بازوی زورآور خویش دشمنانت را پراکنده نمودهای.
|
|||
|
\v 11 آسمان از آن تو است و زمین نیز از آن تو. ربع مسکون و پری آن را تو بنیاد نهادهای.
|
|||
|
\v 12 شمال و جنوب را تو آفریدهای. تابور و حرمون به نام تو شادی میکنند.
|
|||
|
\v 13 بازوی تو با قوّت است. دست تو زورآور است و دست راست تو متعال.
|
|||
|
\v 14 عدالت و انصاف اساس تخت تو است. رحمت و راستی پیش روی تو میخرامند.
|
|||
|
\v 15 خوشابحال قومی که آواز شادمانی را میدانند. در نور روی تو ای خداوند خواهند خرامید.
|
|||
|
\v 16 در نام تو شادمان خواهند شد تمامیِ روز و در عدالت تو سرافراشته خواهند گردید.
|
|||
|
\v 17 زیرا که فخر قوّت ایشان تو هستی و به رضامندیِ تو شاخ ما مرتفع خواهد شد.
|
|||
|
\v 18 زیرا که سپر ما از آن خداوند است و پادشاه ما از آن قدوس اسرائیل.
|
|||
|
\v 19 آنگاه در عالم رؤیا به مقدّس خود خطاب کرده، گفتی که نصرت را بر مردی زورآور نهادم و برگزیدهای از قوم را ممتاز کردم.
|
|||
|
\v 20 بندهٔ خود داود را یافتم و او را به روغن مقدّس خود مسح کردم.
|
|||
|
\v 21 که دست من با او استوار خواهد شد. بازوی من نیز او را قوی خواهد گردانید.
|
|||
|
\v 22 دشمنی بر او ستم نخواهد کرد و هیچ پسر ظلم بدو اذیت نخواهد رسانید.
|
|||
|
\v 23 و خصمان او را پیش روی وی خواهم گرفت و آنانی را که از او نفرت دارند مبتلا خواهم گردانید.
|
|||
|
\v 24 و امانت ورحمت من با وی خواهد بود و در نام من شاخ او مرتفع خواهد شد.
|
|||
|
\v 25 دست او را بر دریا مستولی خواهم ساخت و دست راست او را بر نهرها.
|
|||
|
\v 26 او مرا خواهد خواند که تو پدر من هستی، خدای من و صخرهٔ نجات من.
|
|||
|
\v 27 من نیز او را نخستزاده خود خواهم ساخت، بلندتر از پادشاهان جهان.
|
|||
|
\v 28 رحمت خویش را برای وی نگاه خواهم داشت تا ابدالآباد و عهد من با او استوار خواهد بود.
|
|||
|
\v 29 و ذریّت وی را باقی خواهم داشت تا ابدالآباد و تخت او را مثل روزهای آسمان.
|
|||
|
\v 30 اگر فرزندانش شریعت مرا ترک کنند، و در احکام من سلوک ننمایند،
|
|||
|
\v 31 اگر فرایض مرا بشکنند، و اوامر مرا نگاه ندارند،
|
|||
|
\v 32 آنگاه معصیت ایشان را به عصا تأدیب خواهم نمود و گناه ایشان را به تازیانهها.
|
|||
|
\v 33 لیکن رحمت خود را از او برنخواهم داشت و امانت خویش را باطل نخواهم ساخت.
|
|||
|
\v 34 عهد خود را نخواهم شکست و آنچه را از دهانم صادر شد تغییر نخواهم داد.
|
|||
|
\v 35 یک چیز را به قدوسیت خود قسم خوردم و به داود هرگز دروغ نخواهم گفت.
|
|||
|
\v 36 که ذریّت او باقی خواهد بود تا ابدالآباد و تخت او به حضور من مثل آفتاب،
|
|||
|
\v 37 مثل ماه ثابت خواهد بود تا ابدالآباد و مثل شاهد امین در آسمان، سلاه.
|
|||
|
\v 38 لیکن تو ترک کردهای و دور انداختهای و با مسیح خود غضبناک شدهای.
|
|||
|
\v 39 عهد بندهٔ خود را باطل ساختهای و تاج او را بر زمین انداخته، بیعصمت کردهای.
|
|||
|
\v 40 جمیع حصارهایش را شکسته و قلعههای او را خراب نمودهای.
|
|||
|
\v 41 همهٔ راه گذران او را تاراج میکنند و او نزد همسایگانخود عار گردیده است.
|
|||
|
\v 42 دست راست خصمان او را برافراشته، و همهٔ دشمنانش را مسرور ساختهای.
|
|||
|
\v 43 دم شمشیر او را نیز برگردانیدهای و او را در جنگ پایدار نساختهای.
|
|||
|
\v 44 جلال او را باطل ساخته و تخت او را به زمین انداختهای.
|
|||
|
\v 45 ایام شبابش را کوتاه کرده، و او را به خجالت پوشانیدهای، سلاه.
|
|||
|
\v 46 تا به کی ای خداوند خود را تا به ابد پنهان خواهی کرد و غضب تو مثل آتش افروخته خواهد شد؟
|
|||
|
\v 47 به یاد آور که ایام حیاتم چه کم است. چرا تمامیِ بنیآدم را برای بطالت آفریدهای؟
|
|||
|
\v 48 کدام آدمی زنده است که موت را نخواهد دید؟ و جان خویش را از دست قبر خلاص خواهد ساخت؟ سلاه.
|
|||
|
\v 49 ای خداوند رحمتهای قدیم تو کجاست که برای داود به امانت خود قسم خوردی؟
|
|||
|
\v 50 ای خداوند ملامت بندهٔ خود را به یاد آور که آن را از قومهای بسیار در سینه خود متحمل میباشم.
|
|||
|
\v 51 که دشمنان تو ای خداوند ملامت کردهاند، یعنی آثار مسیح تو را ملامت نمودهاند.
|
|||
|
\v 52 خداوند متبارک باد تا ابدالآباد. آمین و آمین.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 90
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [دعای موسی مرد خدا] ای خداوند مسکن ما تو بودهای، در جمیع نسلها،
|
|||
|
\v 2 قبل از آنکه کوهها به وجود آید و زمین و ربع مسکون را بیافرینی. از ازل تا به ابد تو خدا هستی.
|
|||
|
\v 3 انسان را به غباربرمیگردانی، و میگویی ای بنیآدم رجوع نمایید.
|
|||
|
\v 4 زیرا که هزار سال در نظر تو مثل دیروز است که گذشته باشد و مثل پاسی از شب.
|
|||
|
\v 5 مثل سیلاب ایشان را رُفتْهای و مثل خواب شدهاند. بامدادان مثل گیاهی که میروید.
|
|||
|
\v 6 بامدادان میشکُفَدْ و میروید. شامگاهان بریده و پژمرده میشود.
|
|||
|
\v 7 زیرا که در غضب تو کاهیده میشویم و در خشم تو پریشان میگردیم.
|
|||
|
\v 8 چونکه گناهان ما را در نظر خود گذاردهای و خفایای ما را در نور روی خویش.
|
|||
|
\v 9 زیرا که تمام روزهای ما در خشم تو سپری شد و سالهای خود را مثل خیالی بسر بردهایم.
|
|||
|
\v 10 ایّام عمر ما هفتاد سال است و اگر از بُنیه، هشتاد سال باشد. لیکن فخر آنها محنت و بطالت است زیرا به زودی تمام شده، پرواز میکنیم.
|
|||
|
\v 11 کیست که شدت خشم تو را میداند و غضب تو را چنانکه از تو میباید ترسید؟
|
|||
|
\v 12 ما را تعلیم ده تا ایام خود را بشماریم تا دل خردمندی را حاصل نماییم.
|
|||
|
\v 13 رجوع کن ای خداوند ! تا به کی؟ و بر بندگان خود شفقت فرما.
|
|||
|
\v 14 صبحگاهان ما را از رحمت خود سیر کن تا تمامیِ عمر خود ترنم و شادی نماییم.
|
|||
|
\v 15 ما را شادمان گردان به عوض ایّامی که ما را مبتلا ساختی و سالهایی که بدی را دیدهایم.
|
|||
|
\v 16 اعمال تو بر بندگانت ظاهر بشود و کبریایی تو بر فرزندان ایشان.
|
|||
|
\v 17 جمال خداوند خدای ما بر ما باد و عمل دستهای ما را بر ما استوار ساز! عمل دستهای ما را استوار گردان!
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 91
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 آنکه در ستر حضرت اعلی نشستهاست، زیر سایهٔ قادرمطلق ساکن خواهد بود.
|
|||
|
\v 2 دربارهٔ خداوند میگویم که او ملجا و قلعه من است و خدای من که بر او توکّل دارم.
|
|||
|
\v 3 زیرا که او تو را از دام صیاد خواهد رهانید و از وبای خبیث.
|
|||
|
\v 4 به پرهای خود تو را خواهد پوشانید و زیر بالهایش پناه خواهی گرفت. راستیِ او تو را مِجَّن و سپر خواهد بود.
|
|||
|
\v 5 از خوفی در شب نخواهی ترسید و نه از تیری که در روز میپرد.
|
|||
|
\v 6 و نه از وبایی که در تاریکی میخرامد و نه از طاعونی که وقت ظهر فساد میکند.
|
|||
|
\v 7 هزار نفر به جانب تو خواهند افتاد و دههزار به دست راست تو. لیکن نزد تو نخواهد رسید.
|
|||
|
\v 8 فقط به چشمان خود خواهی نگریست و پاداش شریران را خواهی دید.
|
|||
|
\v 9 زیرا گفتی تو ای خداوند ملجای من هستی و حضرت اعلی را مأوای خویش گردانیدهای.
|
|||
|
\v 10 هیچ بدی بر تو واقع نخواهد شد و بلایی نزد خیمهٔ تو نخواهد رسید.
|
|||
|
\v 11 زیرا که فرشتگان خود را دربارهٔٔ تو امر خواهد فرمود تا در تمامیِ راههایت تو را حفظ نمایند.
|
|||
|
\v 12 تو را بر دستهای خود برخواهند داشت، مبادا پای خود را به سنگ بزنی.
|
|||
|
\v 13 بر شیر و افعی پای خواهی نهاد؛ شیربچه و اژدها را پایمال خواهی کرد.
|
|||
|
\v 14 چونکه به من رغبت دارد او را خواهم رهانید و چونکه به اسم من عارف است او را سرافراز خواهم ساخت.
|
|||
|
\v 15 چون مرا خواند او را اجابت خواهم کرد. من در تنگی با او خواهم بود واو را نجات داده، مُعَزَّز خواهم ساخت.
|
|||
|
\v 16 به طول ایام او را سیر میگردانم و نجات خویش را بدو نشان خواهم داد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 92
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور و سرود برای روز سَبَّت] خداوند را حمد گفتن نیکو است و به نام تو تسبیح خواندن، ای حضرت اعلیٰ.
|
|||
|
\v 2 بامدادان رحمت تو را اعلام نمودن و در هر شب امانت تو را.
|
|||
|
\v 3 بر ذات ده اوتار و بر رباب و به نغمه هجایون و بربط.
|
|||
|
\v 4 زیرا که ای خداوند مرا به کارهای خودت شادمان ساختهای. بهسبب اعمال دستهای تو ترنم خواهم نمود.
|
|||
|
\v 5 ای خداوند اعمال تو چه عظیم است و فکرهای تو بینهایت عمیق.
|
|||
|
\v 6 مرد وحشی این را نمیداند و جاهل در این تأمل نمیکند.
|
|||
|
\v 7 وقتی که شریران مثل علف میرویند و جمیع بدکاران میشکفند، برای این است که تا به ابد هلاک گردند.
|
|||
|
\v 8 لیکن تو ای خداوند بر اعلیٰ علیین هستی، تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 9 زیرا اینک، دشمنان تو ای خداوند، هان دشمنان تو هلاک خواهند شد و جمیع بدکاران پراکنده خواهند شد.
|
|||
|
\v 10 و امّا شاخ مرا مثل شاخ گاو وحشی بلند کردهای و به روغن تازه مسح شدهام.
|
|||
|
\v 11 و چشم من بر دشمنانم خواهد نگریست و گوشهای من از شریرانی که با من مقاومت میکنند خواهد شنید.
|
|||
|
\v 12 عادل مثل درخت خرما خواهد شکفت و مثل سرو آزاد در لبنان نمو خواهد کرد.
|
|||
|
\v 13 آنانی که در خانهٔ خداوند غرس شدهاند، در صحنهای خدای ما خواهند شکفت.
|
|||
|
\v 14 در وقت پیری نیز میوه خواهند آورد و تر و تازه و سبز خواهند بود.
|
|||
|
\v 15 تا اعلام کنند که خداوند راست است. اوصخره من است و در وی هیچ بیانصافی نیست.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 93
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 خداوند سلطنت را گرفته و خود را بهجلال آراسته است. خداوند خود را آراسته و کمر خود را به قوّت بسته است. ربع مسکون نیز پایدار گردیده است و جنبش نخواهد خورد.
|
|||
|
\v 2 تخت تو از ازل پایدار شده است و تو از قدیم هستی.
|
|||
|
\v 3 ای خداوند سیلابها برافراشتهاند سیلابها آواز خود را برافراشتهاند. سیلابها خروش خود را برافراشتهاند.
|
|||
|
\v 4 فوق آواز آبهای بسیار، فوق امواج زورآور دریا. خداوند در اعلی اعلیین زورآورتر است.
|
|||
|
\v 5 شهادات تو بینهایت امین است. ای خداوند، قدوسیّتْ خانهٔ تو را میزیبد تا ابدالآباد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 94
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 ای یَهُوَه خدای ذوالانتقام، ای خدای ذوالانتقام، تجلّی فرما!
|
|||
|
\v 2 ای داور جهان متعال شو و بر متکبّران مکافات برسان!
|
|||
|
\v 3 ای خداوند تا به کی شریران، تا به کی شریران فخر خواهند نمود؟
|
|||
|
\v 4 حرفها میزنند و سخنان ستمآمیز میگویند. جمیع بدکاران لاف میزنند.
|
|||
|
\v 5 ای خداوند، قوم تو را میشکنند و میراث تو را ذلیل میسازند.
|
|||
|
\v 6 بیوه زنان و غریبان را میکشند و یتیمان را به قتل میرسانند
|
|||
|
\v 7 و میگویند یاه نمیبیند و خدای یعقوب ملاحظه نمینماید.
|
|||
|
\v 8 ای احمقان قوم بفهمید! و ای ابلهان کی تعقل خواهید نمود؟
|
|||
|
\v 9 او که گوش را غرس نمود، آیا نمیشنود؟ او که چشم را ساخت، آیا نمیبیند؟
|
|||
|
\v 10 او که امّتها را تأدیب میکند، آیاتوبیخ نخواهد نمود، او که معرفت را به انسان میآموزد؟
|
|||
|
\v 11 خداوند فکرهای انسان را میداند که محض بطالت است.
|
|||
|
\v 12 ای یاه، خوشابحال شخصی که او را تأدیب مینمایی و از شریعت خود او را تعلیم میدهی
|
|||
|
\v 13 تا او را از روزهای بلا راحت بخشی، مادامی که حفره برای شریران کنده شود.
|
|||
|
\v 14 زیرا خداوند قوم خود را رد نخواهد کرد و میراث خویش را ترک نخواهد نمود.
|
|||
|
\v 15 زیرا که داوری به انصاف رجوع خواهد کرد و همهٔ راست دلان پیروی آن را خواهند نمود.
|
|||
|
\v 16 کیست که برای من با شریران مقاومت خواهد کرد و کیست که با بدکاران مقابله خواهد نمود.
|
|||
|
\v 17 اگر خداوند مددکار من نمیبود، جان من به زودی در خاموشی ساکن میشد.
|
|||
|
\v 18 چون گفتم که پای من میلغزد، پس رحمت تو ای خداوند مرا تأیید نمود.
|
|||
|
\v 19 در کثرت اندیشههای دل من، تسلیهای تو جانم را آسایش بخشید.
|
|||
|
\v 20 آیا کرسی شرارت با تو رفاقت تواند نمود، که فساد را به قانون اختراع میکند؟
|
|||
|
\v 21 بر جان مرد صَدیق با هم جمع میشوند و بر خون بیگناه فتوا میدهند.
|
|||
|
\v 22 لیکن خداوند برای من قلعه بلند است و خدایم صخره ملجای من است.
|
|||
|
\v 23 و گناه ایشان را بر ایشان راجع خواهد کرد و ایشان را در شرارت ایشان فانی خواهد ساخت. یَهوه خدای ما ایشان را فانی خواهد نمود.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 95
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 بیایید خداوند را بسراییم و صخره نجات خود را آواز شادمانی دهیم!
|
|||
|
\v 2 به حضور او با حمد نزدیک بشویم! و با مزامیر او را آواز شادمانی دهیم!
|
|||
|
\v 3 زیرا که یهوه، خدای بزرگ است،
|
|||
|
\v 4 و پادشاه عظیم بر جمیع خدایان. نشیبهای زمین در دست وی است و فرازهای کوهها از آن او.
|
|||
|
\v 5 دریا از آن اوست، او آن را بساخت؛ و دستهای وی خشکی را مصور نمود.
|
|||
|
\v 6 بیایید عبادت و سجده نماییم و به حضور آفریننده خود خداوند زانو زنیم!
|
|||
|
\v 7 زیرا که او خدای ما است! و ما قوم مرتع و گلهٔ دست او میباشیم! امروز کاش آواز او را میشنیدید!
|
|||
|
\v 8 دل خود را سخت مسازید، مثل مریبا، مانند یوم مسّا در صحرا.
|
|||
|
\v 9 چون اجداد شما مرا آزمودند و تجربه کردند و اعمال مرا دیدند.
|
|||
|
\v 10 چهل سال از آن قوم محزون بودم و گفتم قوم گمراه دل هستند که طُرُق مرا نشناختند.
|
|||
|
\v 11 پس در غضب خود قسم خوردم، که به آرامیِ من داخل نخواهند شد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 96
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 زمین خداوند را بسرایید!
|
|||
|
\v 2 خداوند را بسرایید و نام او را متبارک خوانید! روز به روز نجات او را اعلام نمایید.
|
|||
|
\v 3 در میان امّتها جلال او را ذکر کنید و کارهای عجیب او را در جمیع قومها.
|
|||
|
\v 4 زیرا خداوند عظیم است و بینهایت حمید. و او مهیب است بر جمیع خدایان.
|
|||
|
\v 5 زیراجمیع خدایانِ امّتها بتهایند، لیکن یهوه آسمانها را آفرید.
|
|||
|
\v 6 مجد و جلال به حضور وی است و قوّت و جمال در قدس وی.
|
|||
|
\v 7 ای قبایل قوم ها خداوند را توصیف نمایید! خداوند را به جلال و قوّت توصیف نمایید!
|
|||
|
\v 8 خداوند را به جلال اسم او توصیف نمایید! هدیه بیاورید و به صحنهای او بیایید!
|
|||
|
\v 9 خداوند را در زینت قدوسیّت بپرستید! ای تمامی زمین از حضور وی بلرزید!
|
|||
|
\v 10 در میان امّتها گویید خداوند سلطنت گرفته است. ربع مسکون نیز پایدار شد و جنبش نخواهد خورد. قومها را به انصاف داوری خواهد نمود.
|
|||
|
\v 11 آسمان شادی کند و زمین مسرور گردد. دریا و پری آن غرش نماید.
|
|||
|
\v 12 صحرا و هر چه در آن است، به وجد آید. آنگاه تمام درختان جنگل ترنم خواهند نمود
|
|||
|
\v 13 به حضور خداوند زیرا که میآید، زیرا که برای داوری جهان میآید. ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد کرد و قومها را به امانت خود.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 97
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 خداوند سلطنت گرفته است، پس زمینشادی کند و جزیرههای بسیار مسرور گردند.
|
|||
|
\v 2 ابرها و ظلمتِ غلیظ گرداگرد اوست. عدل و انصاف قاعده تخت اوست.
|
|||
|
\v 3 آتش پیش روی وی میرود و دشمنانِ او را به اطرافش میسوزاند.
|
|||
|
\v 4 برقهایش ربع مسکون را روشن میسازد. زمین این را بدید و بلرزید.
|
|||
|
\v 5 کوهها از حضور خداوند مثل موم گداخته میشود، از حضور خداوند تمامی جهان.
|
|||
|
\v 6 آسمانها عدالتاو را اعلام میکنند و جمیع قومها جلال او را میبینند.
|
|||
|
\v 7 همهٔ پرستندگان بتهای تراشیده خجل میشوند که به بتها فخر مینمایند. ای جمیع خدایان او را بپرستید.
|
|||
|
\v 8 صهیون شنید و شادمان شد و دختران یهودا مسرور گردیدند، ای خداوند بهسبب داوریهای تو.
|
|||
|
\v 9 زیرا که تو ای خداوند بر تمامی روی زمین متعال هستی. بر جمیع خدایان، بسیار اعلیٰ هستی.
|
|||
|
\v 10 ای شما که خداوند را دوست میدارید، از بدی نفرت کنید! او حافظ جانهای مقدّسان خود است. ایشان را از دست شریران میرهاند.
|
|||
|
\v 11 نور برای عادلان کاشته شده است و شادمانی برای راستدلان.
|
|||
|
\v 12 ای عادلان، در خداوند شادمان باشید! و ذکر قدّوسیّت او را حمد بگویید.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 98
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور] برای خداوند سرود تازه بسرایید زیرا کارهای عجیب کرده است. دست راست و بازوی قدّوس او، او را مظّفر ساخته است.
|
|||
|
\v 2 خداوند نجات خود را اعلام نموده، و عدالتش را به نظر امّتها مکشوف کرده است.
|
|||
|
\v 3 رحمت و امانت خود را با خاندان اسرائیل به یاد آورد. همهٔ اقصای زمین نجات خدای ما را دیدهاند.
|
|||
|
\v 4 ای تمامی زمین، خداوند را آواز شادمانی دهید. بانگ زنید و ترنّم نمایید و بسرایید.
|
|||
|
\v 5 خداوند را با بربط بسرایید! با بربط و با آواز نغمات!
|
|||
|
\v 6 با کَرِنّاها و آواز سرنا! به حضور یهوهپادشاه آواز شادمانی دهید!
|
|||
|
\v 7 دریا و پری آن بخروشد! ربع مسکون و ساکنان آن!
|
|||
|
\v 8 نهرها دستک بزنند! و کوهها با هم ترنّم نمایند.
|
|||
|
\v 9 به حضور خداوند زیرا به داوری جهان میآید. ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد کرد و قومها را به راستی.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 99
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 خداوند سلطنت گرفته است، پس قومها بلرزند! بر کروبییّن جلوس میفرماید، زمین متزلزل گردد!
|
|||
|
\v 2 خداوند در صیهون عظیم است و او بر جمیع قومها متعال است!
|
|||
|
\v 3 اسم عظیم و مهیب تو را حمد بگویند، که او قدّوس است.
|
|||
|
\v 4 و قّوت پادشاه، انصاف را دوست میدارد. تو راستی را پایدار کرده، و انصاف و عدالت را در یعقوب به عمل آوردهای.
|
|||
|
\v 5 یهوه خدای ما را تکریم نمایید و نزد قدمگاه او عبادت کنید، که او قدّوس است.
|
|||
|
\v 6 موسی و هارون از کاهنانش و سموئیل از خوانندگان نام او. یهوه را خواندند و او ایشان را اجابت فرمود.
|
|||
|
\v 7 در ستون ابر بدیشان سخن گفت. شهادات او و فریضهای را که بدیشان داد نگاه داشتند.
|
|||
|
\v 8 ای یهوه خدای ما تو ایشان را اجابت فرمودی. ایشان را خدای غفور بودی. امّا از اعمال ایشان انتقام کشیدی.
|
|||
|
\v 9 یهوه خدای ما را متعال بخوانید و نزد کوه مقدّس او عبادت کنید. زیرا یهوه خدای ما قّدوس است.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 100
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 ای تمامی روی زمین خداوند را آواز شادمانی دهید.
|
|||
|
\v 2 خداوند را با شادی عبادت نمایید و به حضور او با ترنّم بیایید.
|
|||
|
\v 3 بدانید که یهوه خداست؛ او ما را آفرید. ما قوم او هستیم و گوسفندان مرتع او.
|
|||
|
\v 4 به دروازههای او با حمد بیایید و به صحنهای او با تسبیح! او را حمد گویید و نام او را متبارک خوانید!
|
|||
|
\v 5 زیرا که خداوند نیکوست و رحمت او ابدی و امانت وی تا ابدالآباد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 101
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود] رحمت و انصاف را خواهم سرایید.نزد تو ای خداوند، تسبیح خواهم خواند.
|
|||
|
\v 2 در طریق کامل به خردمندی رفتار خواهم نمود. نزد من کی خواهی آمد؟ در خانهٔ خود با دل سلیم سالک خواهم شد.
|
|||
|
\v 3 چیزی بد را پیش نظر خود نخواهم گذاشت. کار کج روان را مکروه میدارم، به من نخواهد چسبید.
|
|||
|
\v 4 دل کج از من دور خواهد شد. شخص شریر را نخواهم شناخت.
|
|||
|
\v 5 کسی را که در خُفیَه به همسایهٔ خود غیبت گوید، هلاک خواهم کرد. کسی را که چشم بلند و دل متکبر دارد تحّمل نخواهم کرد.
|
|||
|
\v 6 چشمانم بر امنای زمین است تا با من ساکن شوند. کسی که به طریق کامل سالک باشد، خادم من خواهد بود.
|
|||
|
\v 7 حیله گر در خانهٔ من ساکن نخواهد شد. دروغگو پیش نظر من نخواهد ماند.
|
|||
|
\v 8 همهٔ شریران زمین را صبحگاهان هلاک خواهم کرد تا جمیع بدکاران را از شهر خداوند منقطع سازم.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 102
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [دعای مسکین وقتیکه پریشان حال شده، ناله خود را به حضور یهوّه میریزد] ای خداوند دعای مرا بشنو، و فریاد من نزد تو برسد.
|
|||
|
\v 2 در روز تنگیام روی خود را از من مپوشان. گوش خود را به من فراگیر، و روزی که بخوانم مرا به زودی اجابت فرما.
|
|||
|
\v 3 زیرا روزهایم مثل دود تلف شد و استخوانهایم مثل هیزم سوخته گردید.
|
|||
|
\v 4 دل من مثل گیاه زده شده و خشک گردیده است زیرا خوردن غذای خود را فراموش میکنم.
|
|||
|
\v 5 بهسبب آواز ناله خود، استخوانهایم به گوشت من چسبیده است.
|
|||
|
\v 6 مانند مرغ سقّای صحرا شده، و مثل بوم خرابهها گردیدهام.
|
|||
|
\v 7 پاسبانی میکنم و مثل گنجشک بر پشتبام، منفرد گشتهام.
|
|||
|
\v 8 تمامی روز دشمنانم مرا سرزنش میکنند و آنانی که بر من دیوانه شدهاند مرا لعنت مینمایند.
|
|||
|
\v 9 زیرا خاکستر را مثل نان خوردهام و مشروب خود را با اشک آمیختهام،
|
|||
|
\v 10 بهسبب غضب و خشم تو زیرا که مرا برافراشته و به زیر افکندهای.
|
|||
|
\v 11 روزهایم مثل سایه زوال پذیر گردیده و من مثل گیاه پژمرده شدهام.
|
|||
|
\v 12 لیکن تو ای خداوند جلوس فرمودهای تا ابدالآباد! و ذکر تو تا جمیع نسلهاست!
|
|||
|
\v 13 تو برخاسته، بر صهیون ترحم خواهی نمود زیرا وقتی است که بر او رأفت کنی و زمان معّین رسیدهاست.
|
|||
|
\v 14 چونکه بندگان تو در سنگهای وی رغبت دارند و بر خاک او شفقت مینمایند.
|
|||
|
\v 15 پس امّتها از نام خداوند خواهند ترسید و جمیع پادشاهان جهان از کبریایی تو.
|
|||
|
\v 16 زیرا خداوند صهیون را بنا نموده، و در جلال خود ظهور فرموده است.
|
|||
|
\v 17 به دعای مسکینان توجه نموده، و دعای ایشان را خوار نشمرده است.
|
|||
|
\v 18 این برای نسل آینده نوشته میشود تا قومی که آفریده خواهند شد خداوند را تسبیح بخوانند.
|
|||
|
\v 19 زیرا که از بلندی قدس خود نگریسته، خداوند از آسمان بر زمین نظر افکنده است.
|
|||
|
\v 20 تا ناله اسیران را بشنود و آنانی را که به موت سپرده شدهاند آزاد نماید.
|
|||
|
\v 21 تا نام خداوند را در صیهون ذکر نمایند و تسبیح او را در اورشلیم،
|
|||
|
\v 22 هنگامیکه قومها با هم جمع شوند و ممالک نیز تا خداوند را عبادت نمایند.
|
|||
|
\v 23 توانایی مرا در راه ناتوان ساخت و روزهای مرا کوتاه گردانید.
|
|||
|
\v 24 گفتم، ای خدای من مرا در نصف روزهایم برمدار. سالهای تو تا جمیع نسلها است.
|
|||
|
\v 25 از قدیم بنیاد زمین را نهادی و آسمانها عمل دستهای تو است.
|
|||
|
\v 26 آنها فانی میشوند، لیکن تو باقی هستی و جمیع آنها مثل جامه مندرس خواهند شد. و مثل ردا آنها را تبدیل خواهی کرد و مبدّل خواهند شد.
|
|||
|
\v 27 لیکن تو همان هستی و سالهای تو تمام نخواهد گردید.
|
|||
|
\v 28 فرزندان بندگانت باقی خواهند ماند و ذرّیت ایشان در حضور تو پایدار خواهند بود.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 103
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود] ای جان من خداوند را متبارک بخوان! و هرچه در درون من است نام قدّوس او را متبارک خواند.
|
|||
|
\v 2 ای جان من خداوند را متبارک بخوان و جمیع احسانهای او را فراموش مکن!
|
|||
|
\v 3 که تمام گناهانت را میآمرزد و همهٔ مرضهای تو را شفا میبخشد؛
|
|||
|
\v 4 که حیات تو را از هاویه فدیه میدهد و تاج رحمت و رأفت را بر سر تو مینهد؛
|
|||
|
\v 5 که جان تو را به چیزهای نیکو سیر میکند تا جوانی تو مثل عقاب تازه شود.
|
|||
|
\v 6 خداوند عدالت را به جا میآورد و انصاف را برای جمیع مظلومان.
|
|||
|
\v 7 طریقهای خویش را به موسی تعلیم داد و عملهای خود را به بنیاسرائیل.
|
|||
|
\v 8 خداوند رحمان و کریم است؛ دیر غضب و بسیار رحیم.
|
|||
|
\v 9 تا به ابد محاکمه نخواهد نمود و خشم را همیشه نگاه نخواهد داشت.
|
|||
|
\v 10 با ما موافق گناهان ما عمل ننموده، و به ما به حسب خطایای ما جزا نداده است.
|
|||
|
\v 11 زیرا آنقدر که آسمان از زمین بلندتر است، به همان قدر رحمت او بر ترسندگانش عظیم است.
|
|||
|
\v 12 به اندازهای که مشرق از مغرب دور است، به همان اندازه گناهان ما را از ما دور کرده است.
|
|||
|
\v 13 چنانکه پدر بر فرزندان خود رئوف است، همچنان خداوند بر ترسندگان خود رأفت مینماید.
|
|||
|
\v 14 زیرا جبلّت ما را میداند و یاد میدارد که ما خاک هستیم.
|
|||
|
\v 15 و امّا انسان، ایّام او مثل گیاه است، مثل گل صحرا همچنان میشکفد.
|
|||
|
\v 16 زیرا که باد بر آن میوزد و نابود میگردد و مکانش دیگر آن را نمیشناسد.
|
|||
|
\v 17 لیکن رحمت خداوند بر ترسندگانش از ازل تا ابدالآباد است و عدالت او بر فرزندانِ فرزندان.
|
|||
|
\v 18 بر آنانی که عهد او را حفظ میکنند و فرایض او را یاد میدارند تا آنها را به جا آورند.
|
|||
|
\v 19 خداوند تخت خود را بر آسمانها استوار نموده، و سلطنت او بر همه مسلّط است.
|
|||
|
\v 20 خداوند را متبارک خوانید، ای فرشتگان او که در قوّت زورآورید و کلام او را به جا میآورید و آواز کلام او را گوش میگیرید!
|
|||
|
\v 21 ای جمیع لشکرهای او خداوند را متبارک خوانید! و ای خادمان او که ارادهٔ او را بجا میآورید!
|
|||
|
\v 22 ای همهٔ کارهای خداوند او را متبارک خوانید! در همهٔ مکانهای سلطنت او. ای جان من خداوند را متبارک بخوان!
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 104
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 ای جان من، خداوند را متبارکبخوان! ای یهوه خدای من تو بینهایت عظیم هستی! به عزّت و جلال ملبّس هستی.
|
|||
|
\v 2 خویشتن را به نور مثل ردا پوشانیدهای. آسمانها را مثل پرده پهن ساختهای.
|
|||
|
\v 3 آن که غرفات خود را بر آبها بنا کرده است و ابرها را مرکب خود نموده و بر بالهای باد میخرامد؛
|
|||
|
\v 4 فرشتگان خود را بادها میگرداند و خادمان خود را آتش مشتعل؛
|
|||
|
\v 5 که زمین را بر اساسش استوار کرده، تا جنبش نخورد تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 6 آن را به لجّهها مثل ردا پوشانیدهای، که آبها بر کوهها ایستادهاند.
|
|||
|
\v 7 از عتاب تو میگریزند. از آواز رعد تو پراکنده میشوند.
|
|||
|
\v 8 به فراز کوهها برمیآیند، و به همواریها فرود میآیند، به مکانی که برای آنهامهیّا ساختهای.
|
|||
|
\v 9 حدی برای آنها قرار دادهای که از آن نگذرند و برنگردند تا زمین را بپوشانند.
|
|||
|
\v 10 که چشمهها را در وادیها جاری میسازد تا در میان کوهها روان بشوند.
|
|||
|
\v 11 تمام حیوانات صحرا را سیراب میسازند تا گورخران تشنگی خود را فرو نشانند.
|
|||
|
\v 12 بر آنها مرغان هوا ساکن میشوند و از میان شاخهها آواز خود را میدهند.
|
|||
|
\v 13 او از غرفات خود کوهها را سیراب میکند و از ثمرات اعمال تو زمین سیر میشود.
|
|||
|
\v 14 نباتات را برای بهایم میرویاند و سبزهها را برای خدمت انسان، و نان را از زمین بیرون میآورد،
|
|||
|
\v 15 و شراب را که دل انسان را شادمان میکند، و چهره او را به روغن شاداب میسازد؛ و دل انسان را به نان قوی میگرداند.
|
|||
|
\v 16 درختان خداوند شادابند، یعنی سروهای آزاد لبنان که غرس کرده است،
|
|||
|
\v 17 که در آنها مرغان آشیانهای خود را میگیرند و امّا صنوبر خانهٔ لقلق میباشد.
|
|||
|
\v 18 کوههای بلند برای بزهای کوهی و صخرهها برای یربوع ملجاء است.
|
|||
|
\v 19 ماه را برای موسمها ساخت و آفتاب مغرب خود را میداند.
|
|||
|
\v 20 تاریکی میسازی و شب میشود که در آن همهٔ حیوانات جنگلی راه میروند.
|
|||
|
\v 21 شیر بچگان برای شکار خود غرّش میکنند و خوراک خویش را از خدا میجویند.
|
|||
|
\v 22 چون آفتاب طلوع میکند جمع میشوند و در بیشههای خود میخوابند.
|
|||
|
\v 23 انسان برای عمل خود بیرون میآید و بجهت شغل خویش تا شامگاه.
|
|||
|
\v 24 ای خداوند اعمال تو چه بسیار است! جمیع آنها را به حکمت کردهای. زمین از دولت تو پر است.
|
|||
|
\v 25 و آن دریای بزرگ و وسیعالاطراف نیز که در آن حشرات از حدّ شماره زیادهاند و حیوانات خرد و بزرگ.
|
|||
|
\v 26 و در آن کشتیها راه میروند و آن لویاتان که بجهت بازی کردن در آن آفریدهای.
|
|||
|
\v 27 جمیع اینها از تو انتظار میکشند تا خوراک آنها را در وقتش برسانی.
|
|||
|
\v 28 آنچه را که به آنها میدهی، فرا میگیرند. دست خود را باز میکنی، پس از چیزهای نیکو سیر میشوند.
|
|||
|
\v 29 روی خود را میپوشانی، پس مضطرب میگردند. روح آنها را قبض میکنی، پس میمیرند و به خاک خود برمیگردند.
|
|||
|
\v 30 چون روح خود را میفرستی، آفریده میشوند و روی زمین را تازه میگردانی.
|
|||
|
\v 31 جلال خداوند تا ابدالآباد است. خداوند از اعمال خود راضی خواهد بود.
|
|||
|
\v 32 که به زمین نگاه میکند و آن میلرزد. کوهها را لمس میکند، پس آتشفشان میشوند.
|
|||
|
\v 33 خداوند را خواهم سرایید تا زنده میباشم. برای خدای خود تسبیح خواهم خواند تا وجود دارم.
|
|||
|
\v 34 تفکّر من او را لذیذ بشود و من در خداوند شادمان خواهم بود.
|
|||
|
\v 35 گناهکاران از زمین نابود گردند و شریران دیگر یافت نشوند. ای جان من، خداوند را متبارک بخوان! هلّلویاه!
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 105
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 یهوه را حمد گویید و نام او را بخوانید. اعمال او را در میان قومها اعلام نمایید.
|
|||
|
\v 2 او را بسرایید برای او تسبیح بخوانید. در تمام کارهای عجیب او تفکر نمایید.
|
|||
|
\v 3 در نام قدّوس او فخر کنید. دل طالبان خداوند شادمان باشد.
|
|||
|
\v 4 خداوند و قوّت او را بطلبید؛روی او را پیوسته طالب باشید.
|
|||
|
\v 5 کارهای عجیب را که او کرده است به یاد آورید. آیات او و داوریهای دهان او را.
|
|||
|
\v 6 ای ذریّت بندهٔ او ابراهیم، ای فرزندان یعقوب، برگزیده او،
|
|||
|
\v 7 یهوه خدای ماست! داوریهای او در تمامی جهان است.
|
|||
|
\v 8 عهد خود را یاد میدارد تا ابدالآباد و کلامی را که بر هزاران پشت فرموده است.
|
|||
|
\v 9 آن عهدی را که با ابراهیم بسته و قسمی را که برای اسحاق خورده است.
|
|||
|
\v 10 و آن را برای یعقوب فریضهای استوار ساخت و برای اسرائیل عهد جاودانی.
|
|||
|
\v 11 و گفت که، زمین کنعان را به تو خواهم داد تا حصّه میراث شما شود.
|
|||
|
\v 12 هنگامی که عددی معدود بودند، قلیلالعدد و غربا در آنجا،
|
|||
|
\v 13 و از امّتی تا امّتی سرگردان میبودند و از یک مملکت تا قوم دیگر.
|
|||
|
\v 14 او نگذاشت که کسی بر ایشان ظلم کند، بلکه پادشاهان را به خاطر ایشان توبیخ نمود
|
|||
|
\v 15 که بر مسیحان من دست مگذارید و انبیای مرا ضرر مرسانید.
|
|||
|
\v 16 پس قحطی را بر آن زمین خواند و تمامی قوام نان را شکست،
|
|||
|
\v 17 و مردی پیش روی ایشان فرستاد، یعنی یوسف را که او را به غلامی فروختند.
|
|||
|
\v 18 پایهای وی را به زنجیرها خستند و جان او در آهن بسته شد،
|
|||
|
\v 19 تا وقتی که سخن او واقع شد و کلام خداوند او را امتحان نمود.
|
|||
|
\v 20 آنگاه پادشاه فرستاده، بندهای او را گشاد و سلطان قومها او را آزاد ساخت.
|
|||
|
\v 21 او را بر خانهٔخود حاکم قرار داد و مختار بر تمام مایملک خویش،
|
|||
|
\v 22 تا به ارادهٔ خود سروران او را بند نماید و مشایخ او را حکمت آموزد.
|
|||
|
\v 23 پس اسرائیل به مصر درآمدند و یعقوب در زمین حام غربت پذیرفت.
|
|||
|
\v 24 و او قوم خود را به غایت بارور گردانید و ایشان را از دشمنان ایشان قویتر ساخت.
|
|||
|
\v 25 لیکن دل ایشان را برگردانید تا بر قوم او کینه ورزند و بر بندگان وی حیله نمایند.
|
|||
|
\v 26 بندهٔ خود موسی را فرستاد و هارون را که برگزیده بود.
|
|||
|
\v 27 کلمات و آیات او را در میان ایشان اقامه کردند و عجایب او را در زمین حام.
|
|||
|
\v 28 ظلمت را فرستاد که تاریک گردید. پس به کلام او مخالفت نورزیدند.
|
|||
|
\v 29 آبهای ایشان را به خون مبدل ساخت و ماهیان ایشان را میرانید.
|
|||
|
\v 30 زمین ایشان غوکها را به ازدحام پیدا نمود، حتّی در حرمهای پادشاهان ایشان.
|
|||
|
\v 31 او گفت و انواع مگسها پدید آمد و پشهها در همهٔ حدود ایشان.
|
|||
|
\v 32 تگرگ را به عوض باران بارانید و آتش مشتعل را در زمین ایشان.
|
|||
|
\v 33 موها و انجیرهای ایشان را زد و درختان محّال ایشان را بشکست.
|
|||
|
\v 34 او گفت و ملخ پدید آمد و کرمها از حّد شماره افزون.
|
|||
|
\v 35 و هر سهم را در زمین ایشان بخوردند و میوههای زمین ایشان را خوردند.
|
|||
|
\v 36 و جمیع نخستزادگان را در زمین ایشان زد، اوایل تمامی قوّت ایشان را.
|
|||
|
\v 37 و ایشان را با طلا و نقره بیرون آورد که در اسباط ایشان یکی ضعیف نبود.
|
|||
|
\v 38 مصریان از بیرون رفتن ایشان شاد بودند زیرا که خوف ایشان بر آنها مستولی گردیده بود.
|
|||
|
\v 39 ابری برای پوشش گسترانید و آتشی که شامگاه روشنایی دهد.
|
|||
|
\v 40 سؤال کردند پس سَلْوی برای ایشان فرستاد و ایشان را از نان آسمان سیر گردانید.
|
|||
|
\v 41 صخره را بشکافت و آب جاری شد؛ در جایهای خشک مثل نهر روان گردید.
|
|||
|
\v 42 زیرا کلام مقدّس خود را به یاد آورد و بندهٔ خویش ابراهیم را.
|
|||
|
\v 43 و قوم خود را با شادمانی بیرون آورد و برگزیدگان خویش را با ترنّم.
|
|||
|
\v 44 و زمینهای امّتها را بدیشان داد و زحمت قومها را وارث شدند.
|
|||
|
\v 45 تا آنکه فرایض او را نگاه دارند و شریعت او را حفظ نمایند. هللویاه!
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 106
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 هللویاه! خداوند را حمد بگویید زیرا که او نیکو است و رحمت او تا ابدالآباد!
|
|||
|
\v 2 کیست که اعمال عظیم خداوند را بگوید و همهٔ تسبیحات او را بشنواند؟
|
|||
|
\v 3 خوشابحال آنانیکه انصاف را نگاه دارند و آن که عدالت را در همه وقت به عمل آورد.
|
|||
|
\v 4 ای خداوند مرا یاد کن به رضامندییی که با قوم خود میداری؛ و به نجات خود از من تفقّد نما.
|
|||
|
\v 5 تا سعادت برگزیدگان تو را ببینم و به شادمانی قوم تو مسرور شوم و با میراث تو فخر نمایم.
|
|||
|
\v 6 با پدران خود گناه نمودهایم و عصیان ورزیده، شرارت کردهایم.
|
|||
|
\v 7 پدران ما کارهای عجیب تو را در مصر نفهمیدند و کثرت رحمت تو را به یاد نیاوردند، بلکه نزد دریا، یعنی بحر قلزم فتنه انگیختند.
|
|||
|
\v 8 لیکن به خاطر اسم خود ایشان را نجات داد تا توانایی خود را اعلان نماید.
|
|||
|
\v 9 و بحر قُلْزُم را عتاب کرد که خشک گردید. پس ایشان را در لجّهها مثل بیابان رهبری فرمود.
|
|||
|
\v 10 و ایشان را از دست دشمن نجات داد و از دست خصم رهایی بخشید.
|
|||
|
\v 11 و آب، دشمنان ایشان را پوشانید که یکی از ایشان باقی نماند.
|
|||
|
\v 12 آنگاه به کلام او ایمان آوردند و حمد او را سراییدند.
|
|||
|
\v 13 لیکن اعمال او را به زودی فراموش کردند و مشورت او را انتظار نکشیدند.
|
|||
|
\v 14 بلکه شهوتپرستی نمودند در بادیه؛ و خدا را امتحان کردند در هامون.
|
|||
|
\v 15 و مسألت ایشان را بدیشان داد. لیکن لاغری در جانهای ایشان فرستاد.
|
|||
|
\v 16 پس به موسی در اردو حسد بردند و به هارون، مقدّس یهوّه.
|
|||
|
\v 17 و زمین شکافته شده، داتان را فرو برد و جماعت ابیرام را پوشانید.
|
|||
|
\v 18 و آتش، در جماعت ایشان افروخته شده، شعلهٔ آتش شریران را سوزانید.
|
|||
|
\v 19 گوسالهای در حوریب ساختند و بتی ریخته شده را پرستش نمودند.
|
|||
|
\v 20 و جلال خود را تبدیل نمودند به مثال گاوی که علف میخورد.
|
|||
|
\v 21 و خدای نجات دهنده خود را فراموش کردند که کارهای عظیم در مصر کرده بود،
|
|||
|
\v 22 و اعمال عجیبه را در زمین حام و کارهای ترسناک را در بحر قلزم.
|
|||
|
\v 23 آنگاه گفت که ایشان را هلاک بکند، اگر برگزیده اوموسی در شکاف به حضور وی نمیایستاد، تا غضب او را از هلاکتِ ایشان برگرداند.
|
|||
|
\v 24 و زمین مرغوب را خوار شمردند و به کلام وی ایمان نیاوردند.
|
|||
|
\v 25 و در خیمههای خود همهمه کردند و قول خداوند را استماع ننمودند.
|
|||
|
\v 26 له'ذا دست خود را برایشان برافراشت، که ایشان را در صحرا از پا درآوَرَدْ.
|
|||
|
\v 27 و ذریّت ایشان را در میان امّتها بیندازد و ایشان را در زمینها پراکنده کند.
|
|||
|
\v 28 پس به بعل فغور پیوستند و قربانیهای مردگان را خوردند.
|
|||
|
\v 29 و به کارهای خود خشم او را به هیجان آوردند و وبا بر ایشان سخت آمد.
|
|||
|
\v 30 آنگاه فینحاس بر پا ایستاده، داوری نمود و وبا برداشته شد.
|
|||
|
\v 31 و این برای او به عدالت محسوب گردید، نسلاً بعد نسل تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 32 و او را نزد آب مریبه غضبناک نمودند. حتی موسی را به خاطر ایشان آزاری عارض گردید.
|
|||
|
\v 33 زیرا که روح او را تلخ ساختند، تا از لبهای خود ناسزا گفت.
|
|||
|
\v 34 و آن قومها را هلاک نکردند، که دربارهٔ ایشان خداوند امر فرموده بود.
|
|||
|
\v 35 بلکه خویشتن را با امّتها آمیختند و کارهای ایشان را آموختند.
|
|||
|
\v 36 و بتهای ایشان را پرستش نمودند تا آنکه برای ایشان دام گردید.
|
|||
|
\v 37 و پسران و دختران خویش را برای دیوها قربانی گذرانیدند،
|
|||
|
\v 38 و خون بیگناه را ریختند، یعنی خون پسران و دختران خود را که آن را برای بتهای کنعان ذبح کردند و زمین از خون ملوّث گردید.
|
|||
|
\v 39 و از کارهای خود نجس شدند و در افعال خویش زناکار گردیدند.
|
|||
|
\v 40 له'ذا خشم خداوند بر قوم خود افروخته شد و میراث خویش را مکروه داشت.
|
|||
|
\v 41 و ایشان را به دست امّتها تسلیم نمود تا آنانی که از ایشان نفرت داشتند، بر ایشان حکمرانی کردند.
|
|||
|
\v 42 و دشمنان ایشان بر ایشان ظلم نمودند و زیر دست ایشان ذلیل گردیدند.
|
|||
|
\v 43 بارهای بسیار ایشان را خلاصی داد. لیکن به مشورتهای خویش براو فتنه کردند و بهسبب گناه خویش خوار گردیدند.
|
|||
|
\v 44 با وجود این، بر تنگی ایشان نظر کرد، وقتی که فریاد ایشان را شنید.
|
|||
|
\v 45 و به خاطر ایشان، عهد خود را به یاد آورد و در کثرت رحمت خویش بازگشت نمود.
|
|||
|
\v 46 و ایشان را حرمت داد، در نظر جمیع اسیرکنندگان ایشان.
|
|||
|
\v 47 ای یهوّه خدای ما، ما را نجات ده! و ما را از میان امّتها جمع کن! تا نام قدّوس تو را حمد گوییم و در تسبیح تو فخر نماییم.
|
|||
|
\v 48 یهوّه خدای اسرائیل متبارک باد از ازل تا ابدالآباد. و تمامی قوم بگویند آمین. هلّلویاه!
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 107
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 خداوند را حمد بگویید زیرا که او نیکو است و رحمت او باقی است تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 2 فدیه شدگان خداوند این را بگویند که ایشان را از دست دشمن فدیه داده است.
|
|||
|
\v 3 و ایشان را از بُلدان جمع کرده، از مشرق و مغرب و از شمال و جنوب.
|
|||
|
\v 4 در صحرا آواره شدند و دربادیهای بیطریق و شهری برای سکونت نیافتند.
|
|||
|
\v 5 گرسنه و تشنه نیز شدند و جان ایشان در ایشان مستمند گردید.
|
|||
|
\v 6 آنگاه در تنگی خود نزد خداوند فریاد برآوردند و ایشان را از تنگیهای ایشان رهایی بخشید،
|
|||
|
\v 7 و ایشان را به راه مستقیم رهبری نمود، تا به شهری مسکون درآمدند.
|
|||
|
\v 8 پس خداوند را بهسبب رحمتش تشکّر نمایند و بهسبب کارهای عجیب وی با بنیآدم.
|
|||
|
\v 9 زیرا که جان آرزومند را سیر گردانید و جان گرسنه را از چیزهای نیکو پر ساخت،
|
|||
|
\v 10 آنانی که در تاریکی و سایه موت نشسته بودند، که در مذلّت و آهن بسته شده بودند.
|
|||
|
\v 11 زیرا به کلام خدا مخالفت نمودند و به نصیحت حضرت اعلی اهانت کردند.
|
|||
|
\v 12 و او دل ایشان را به مشقّت ذلیل ساخت؛ بلغزیدند و مدد کنندهای نبود.
|
|||
|
\v 13 آنگاه در تنگی خود نزد خداوند فریاد برآوردند و ایشان را از تنگیهای ایشان رهایی بخشید.
|
|||
|
\v 14 ایشان را از تاریکی و سایه موت بیرون آورد و بندهای ایشان را بگسست.
|
|||
|
\v 15 پس خداوند را بهسبب رحمتش تشکّر نمایند و بهسبب کارهای عجیب او با بنیآدم.
|
|||
|
\v 16 زیرا که دروازههای برنجین را شکسته، و بندهای آهنین را پاره کرده است.
|
|||
|
\v 17 احمقان بهسبب طریق شریرانه خود و بهسبب گناهان خویش، خود را ذلیل ساختند.
|
|||
|
\v 18 جان ایشان هر قسم خوراک را مکروه داشت و به دروازههای موت نزدیک شدند.
|
|||
|
\v 19 آنگاه در تنگی خود نزد خداوند فریاد برآوردند و ایشان را از تنگیهای ایشان رهایی بخشید.
|
|||
|
\v 20 کلام خود را فرستاده، ایشان را شفا بخشید و ایشان را از هلاکتهای ایشان رهانید.
|
|||
|
\v 21 پس خداوند را بهسبب رحمتش تشکرنمایند و بهسبب کارهای عجیب او با بنیآدم.
|
|||
|
\v 22 و قربانیهای تشکّر را بگذرانند و اعمال وی را به ترّنم ذکر کنند.
|
|||
|
\v 23 آنانی که در کشتیها به دریا رفتند، و در آبهای کثیر شغل کردند.
|
|||
|
\v 24 اینان کارهای خداوند را دیدند و اعمال عجیب او را در لجّهها.
|
|||
|
\v 25 او گفت پس باد تند را وزانید و امواج آن را برافراشت.
|
|||
|
\v 26 به آسمانها بالا رفتند و به لجّهها فرود شدند و جان ایشان از سختی گداخته گردید.
|
|||
|
\v 27 سرگردان گشته، مثل مستان افتان و خیزان شدند و عقل ایشان تماماً حیران گردید.
|
|||
|
\v 28 آنگاه در تنگی خود نزد خداوند فریاد برآوردند و ایشان را از تنگیهای ایشان رهایی بخشید.
|
|||
|
\v 29 طوفان را به آرامی ساکت ساخت که موجهایش ساکن گردید.
|
|||
|
\v 30 پس مسرور شدند زیرا که آسایش یافتند و ایشان را به بندرِ مرادِ ایشان رسانید.
|
|||
|
\v 31 پس خداوند را بهسبب رحمتش تشکّر نمایند و بهسبب کارهای عجیب او با بنیآدم.
|
|||
|
\v 32 و او را در مجمع قوم متعال بخوانند و در مجلس مشایخ او را تسبیح بگویند.
|
|||
|
\v 33 او نهرها را به بادیه مبدّل کرد و چشمههای آب را به زمین تشنه.
|
|||
|
\v 34 و زمین بارور را نیز به شورهزار، بهسبب شرارت ساکنان آن.
|
|||
|
\v 35 بادیه را به دریاچه آب مبدّل کرد و زمین خشک را به چشمههای آب.
|
|||
|
\v 36 و گرسنگان را در آنجا ساکن ساخت تا شهری برای سکونت بنا نمودند.
|
|||
|
\v 37 و مزرعهها کاشتند و تاکستانها غرس نمودند و حاصل غلّه به عمل آوردند.
|
|||
|
\v 38 و ایشان را برکت داد تا به غایت کثیر شدند و بهایم ایشان را نگذارد کم شوند.
|
|||
|
\v 39 و باز کم گشتند و ذلیل شدند، از ظلم و شقاوت و حزن.
|
|||
|
\v 40 ذلّت را بر رؤسا میریزد و ایشان را در بادیهای که راه ندارد آواره میسازد.
|
|||
|
\v 41 امّا مسکین را ازمشقّتش برمیافرازد و قبیلهها را مثل گلهها برایش پیدا میکند.
|
|||
|
\v 42 صالحان این را دیده، شادمان میشوند و تمامی شرارت دهان خود را خواهد بست.
|
|||
|
\v 43 کیست خردمند تا بدین چیزها تفکّر نماید؟ که ایشان رحمتهای خداوند را خواهند فهمید.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 108
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود و مزمور داود] ای خدا دل من مستحکم است. من خواهم سرایید و ترنّم خواهم نمود و جلال من نیز.
|
|||
|
\v 2 ای عود و بربط بیدار شوید! من نیز در سحرگاه بیدار خواهم شد.
|
|||
|
\v 3 ای خداوند، تو را در میان قومها حمد خواهم گفت و در میان طایفهها تو را خواهم سرایید.
|
|||
|
\v 4 زیرا که رحمت تو عظیم است، فوق آسمانها! و راستی تو تا افلاک میرسد!
|
|||
|
\v 5 ای خدا، بر فوق آسمانها متعال باش و جلال تو بر تمامی زمین!
|
|||
|
\v 6 تا محبوبان تو خلاصی یابند. به دست راست خود نجات ده و مرا اجابت فرما.
|
|||
|
\v 7 خدا در قدّوسیت خود سخن گفته است، پس وجد خواهم نمود. شکیم را تقسیم میکنم و وادی سکّوت را خواهم پیمود.
|
|||
|
\v 8 جلعاد از آن من است و منسّی از آن من. و افرایم خود سر من. و یهودا عصای سلطنت من.
|
|||
|
\v 9 موآب ظرف شست و شوی من است، و بر ادوم نعلین خود را خواهم انداخت و بر فلسطین فخر خواهم نمود.
|
|||
|
\v 10 کیست که مرا به شهر حصین درآورد؟ کیست که مرا به ادوم رهبری نماید؟
|
|||
|
\v 11 آیا نه تو ای خدا که ما را ترک کردهای؟ و تو ای خدا که بالشکرهای ما بیرون نمیآیی؟
|
|||
|
\v 12 ما را بر دشمن امداد فرما، زیرا که مدد انسان باطل است.
|
|||
|
\v 13 در خدا با شجاعت کار خواهیم کرد و او دشمنان ما را پایمال خواهد نمود.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 109
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنیان. مزمور داود] ای خدای تسبیح من، خاموش مباش!
|
|||
|
\v 2 زیرا که دهانِ شرارت و دهانِ فریب را بر من گشودهاند، و به زبان دروغ بر من سخن گفتهاند.
|
|||
|
\v 3 به سخنان کینه مرا احاطه کردهاند و بیسبب با من جنگ نمودهاند.
|
|||
|
\v 4 به عوض محبّتِ من، با من مخالفت میکنند، و امّا من دعا.
|
|||
|
\v 5 و به عوض نیکویی به من بدی کردهاند، و به عوض محبّت، عداوت نموده.
|
|||
|
\v 6 مردی شریر را بر او بگمار، و دشمن به دست راست او بایستد.
|
|||
|
\v 7 هنگامی که در محاکمه بیاید، خطا کار بیرون آید و دعای او گناه بشود.
|
|||
|
\v 8 ایّام عمرش کم شود و منصب او را دیگری ضبط نماید.
|
|||
|
\v 9 فرزندان او یتیم بشوند و زوجه وی بیوه گردد.
|
|||
|
\v 10 و فرزندان او آواره شده، گدایی بکنند و از خرابههای خود قوّت را بجویند.
|
|||
|
\v 11 طلبکار تمامی مایملک او را ضبط نماید و اجنبیان محنت او را تاراج کنند.
|
|||
|
\v 12 کسی نباشد که بر او رحمت کند و بر یتیمانِ وی احدی رأفت ننماید.
|
|||
|
\v 13 ذرّیت وی منقطع گردند و در طبقه بعد نام ایشان محو شود.
|
|||
|
\v 14 عصیان پدرانش نزد خداوند به یاد آورده شود و گناه مادرش محو نگردد.
|
|||
|
\v 15 و آنها در مدّ نظر خداوند دائماً بماند تا یادگاری ایشان را از زمین ببُرَد.
|
|||
|
\v 16 زیرا که رحمت نمودن را به یاد نیاوَرْد، بلکه بر فقیر و مسکین جفا کرد و بر شکسته دل تا او را به قتل رساند.
|
|||
|
\v 17 چون که لعنت را دوست میداشت، بدو رسیده و چون که برکت را نمیخواست، از او دور شده است.
|
|||
|
\v 18 و لعنت را مثل ردای خود در بر گرفت و مثل آب به شکمش درآمد و مثل روغن در استخوانهای وی.
|
|||
|
\v 19 پس مثل جامهای که او را میپوشاند، و چون کمربندی که به آن همیشه بسته میشود، خواهد بود.
|
|||
|
\v 20 این است اجرت مخالفانم از جانب خداوند و برای آنانی که بر جان من بدی میگویند.
|
|||
|
\v 21 امّا تو ای یهوّه خداوند، به خاطر نام خود با من عمل نما؛ چون که رحمت تو نیکوست، مرا خلاصی ده.
|
|||
|
\v 22 زیرا که من فقیر و مسکین هستم و دل من در اندرونم مجروح است.
|
|||
|
\v 23 مثل سایهای که در زوال باشد، رفتهام و مثل ملخ رانده شدهام.
|
|||
|
\v 24 زانوهایم از روزه داشتن میلرزد و گوشتم از فربهی کاهیده میشود.
|
|||
|
\v 25 و من نزد ایشان عار گردیدهام. چون مرا میبینند سر خود را میجنبانند.
|
|||
|
\v 26 ای یهوه خدای من مرا اعانت فرما، و به حسب رحمت خود مرا نجات ده،
|
|||
|
\v 27 تا بدانند که این است دست تو، و تو ای خداوند این را کردهای.
|
|||
|
\v 28 ایشان لعنت بکنند، امّا تو برکت بده. ایشان برخیزند و خجل گردند و امّا بندهٔ تو شادمان شود.
|
|||
|
\v 29 جفا کنندگانم به رسوایی ملبّس شوند و خجالت خویش را مثل ردا بپوشند.
|
|||
|
\v 30 خداوند را به زبان خود بسیار تشکّر خواهم کرد و او را در جماعت کثیر حمد خواهم گفت.
|
|||
|
\v 31 زیرا که به دست راست مسکین خواهد ایستادتا او را از آنانی که بر جان او فتوا میدهند برهاند.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 110
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود] یهوه به خداوند من گفت، به دست راست من بنشین تا دشمنانت را پای انداز تو سازم.
|
|||
|
\v 2 خداوند عصای قوّت تو را از صهیون خواهد فرستاد. در میان دشمنان خود حکمرانی کن.
|
|||
|
\v 3 قوم تو در روزِ قوّتِ تو، هدایای تبرّعی میباشند. در زینتهای قدّوسیت، شبنمِ جوانیِ تو از رَحِم صحرگاه برای توست.
|
|||
|
\v 4 خداوند قسم خورده است و پشیمان نخواهد شد که تو کاهن هستی تا ابدالآباد، به رتبه ملکیصدق.
|
|||
|
\v 5 خداوند که به دست راست توست؛ در روز غضب خود پادشاهان را شکست خواهد داد.
|
|||
|
\v 6 در میان امّتها داوری خواهد کرد. از لاشها پر خواهد ساخت و سر آنها را در زمین وسیع خواهد کوبید.
|
|||
|
\v 7 از نهرِ سرِ راه خواهد نوشید. بنابراین سر خود را بر خواهد افراشت.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 111
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 هلّلویاه! خداوند را به تمامی دل حمد خواهم گفت، در مجلس راستان و در جماعت.
|
|||
|
\v 2 کارهای خداوند عظیم است، و همگانی که به آنها رغبت دارند در آنها تفتیش میکنند.
|
|||
|
\v 3 کار او جلال و کبریایی است و عدالت وی پایدار تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 4 یادگاری برای کارهای عجیب خود ساخته است. خداوند کریم و رحیم است.
|
|||
|
\v 5 ترسندگان خود را رزقی نیکوداده است. عهد خویش را به یاد خواهد داشت تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 6 قوّت اعمال خود را برای قوم خود بیان کرده است تا میراث امّتها را بدیشان عطا فرماید.
|
|||
|
\v 7 کارهای دستهایش راستی و انصاف است و جمیع فرایض وی امین.
|
|||
|
\v 8 آنها پایدار است تا ابدالآباد. در راستی و استقامت کرده شده.
|
|||
|
\v 9 فدیهای برای قوم خود فرستاد و عهد خویش را تا ابد امر فرمود. نام او قدّوس و مهیب است.
|
|||
|
\v 10 ترس خداوند ابتدای حکمت است. همهٔ عاملین آنها را خردمندی نیکو است. حمد او پایدار است تا ابدالآباد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 112
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 هللویاه! خوشابحال کسی که از خداوند میترسد و در وصایای او بسیار رغبت دارد.
|
|||
|
\v 2 ذرّیتش در زمین زورآور خواهند بود. طبقه راستان مبارک خواهند شد.
|
|||
|
\v 3 توانگری و دولت در خانهٔ او خواهد بود و عدالتش تا به ابد پایدار است.
|
|||
|
\v 4 نور برای راستان در تاریکی طلوع میکند. او کریم و رحیم و عادل است.
|
|||
|
\v 5 فرخنده است شخصی که رئوف و قرض دهنده باشد. او کارهای خود را به انصاف استوار میدارد.
|
|||
|
\v 6 زیرا که تا به ابد جنبش نخواهد خورد. مرد عادل تا به ابد مذکور خواهد بود.
|
|||
|
\v 7 از خبر بد نخواهد ترسید. دل او پایدار است و بر خداوند توکّل دارد.
|
|||
|
\v 8 دل او استوار است و نخواهد ترسید تا آرزوی خویش را بر دشمنان خود ببیند.
|
|||
|
\v 9 بذل نموده، به فقرا بخشیده است؛ عدالتش تا به ابد پایدار است. شاخ او با عزّت افراشته خواهد شد.
|
|||
|
\v 10 شریر این را دیده، غضبناک خواهد شد. دندانهای خود را فشرده، گداخته خواهد گشت. آرزوی شریران زایل خواهد گردید.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 113
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 هلّلویاه! ای بندگان خداوند، تسبیح بخوانید. نام خداوند را تسبیح بخوانید.
|
|||
|
\v 2 نام خداوند متبارک باد، از الآن و تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 3 از مَطْلَع آفتاب تا مغرب آن، نام خداوند تسبیح خوانده شود.
|
|||
|
\v 4 خداوند بر جمیع امّتها متعال است و جلال وی فوق آسمانها.
|
|||
|
\v 5 کیست مانند یهوّه خدای ما که بر اعلی علّیین نشسته است؟
|
|||
|
\v 6 و متواضع میشود تا نظر نماید بر آسمانها و بر زمین؛
|
|||
|
\v 7 که مسکین را از خاک برمیدارد و فقیر را از مزبله برمیافرازد.
|
|||
|
\v 8 تا او را با بزرگان بنشاند، یعنی با بزرگان قوم خویش.
|
|||
|
\v 9 زن نازاد را خانهنشین میسازد و مادر فرحناک فرزندان. هلّلویاه!
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 114
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 اجنبی زبان،
|
|||
|
\v 2 یهودا مَقْدَس او بود و اسرائیل محّل سلطنت وی.
|
|||
|
\v 3 دریا این را بدید و گریخت و اردن به عقب برگشت.
|
|||
|
\v 4 کوهها مثل قوچها به جستن درآمدند و تلها مثل برههای گله.
|
|||
|
\v 5 ای دریا تو را چه شد که گریختی؟ و ای اردن که به عقب برگشتی؟
|
|||
|
\v 6 ای کوهها که مثل قوچها به جستن درآمدید و ای تلها که مثل برههای گله.
|
|||
|
\v 7 ای زمیناز حضور خداوند متزلزل شو و از حضور خدای یعقوب.
|
|||
|
\v 8 که صخره را دریاچه آب گردانید و سنگ خارا را چشمه آب.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 115
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 ما را نی، ای خداوند ! ما را نی، بلکه نام خود را جلال ده! بهسبب رحمتت و بهسبب راستی خویش.
|
|||
|
\v 2 امّتها چرا بگویند که خدای ایشان الآن کجاست؟
|
|||
|
\v 3 امّا خدای ما در آسمانهاست. آنچه را که اراده نمود، به عمل آورده است.
|
|||
|
\v 4 بتهای ایشان نقره و طلاست، از صنعت دستهای انسان.
|
|||
|
\v 5 آنها را دهان است و سخن نمیگویند. آنها را چشمهاست و نمیبینند.
|
|||
|
\v 6 آنها را گوشهاست و نمیشنوند. آنها را بینی است و نمیبویند.
|
|||
|
\v 7 دستها دارند و لمس نمیکنند. و پایها و راه نمیروند. و به گلوی خود تنطّق نمینمایند.
|
|||
|
\v 8 سازندگان آنها مثل آنها هستند، و هر که بر آنها توکّل دارد.
|
|||
|
\v 9 ای اسرائیل بر خداوند توکّل نما. او معاون و سپر ایشان است.
|
|||
|
\v 10 ای خاندانِ هارون بر خداوند توکّل نمایید. او معاون و سپر ایشان است.
|
|||
|
\v 11 ای ترسندگانِ خداوند، بر خداوند توکّل نمایید. او معاون و سپر ایشان است.
|
|||
|
\v 12 خداوند ما را به یاد آورده، برکت میدهد. خاندان اسرائیل را برکت خواهد داد و خاندان هارون را برکت خواهد داد.
|
|||
|
\v 13 ترسندگان خداوند را برکت خواهد داد، چه کوچک و چه بزرگ.
|
|||
|
\v 14 خداوند شما را ترقی خواهد داد، شما و فرزندان شما را.
|
|||
|
\v 15 شما مبارک خداوند هستید که آسمان و زمین را آفرید.
|
|||
|
\v 16 آسمانها، آسمانهای خداوند است و امّا زمین را به بنیآدم عطا فرمود.
|
|||
|
\v 17 مردگان نیستند که یاه را تسبیح میخوانند؛ و نه آنانی که به خاموشی فرو میروند.
|
|||
|
\v 18 لیکن ما یاه را متبارک خواهیم خواند، از الآن و تا ابدالآباد. هلّلویاه!
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 116
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 خداوند را محبّت مینمایم زیرا که آواز من و تضّرع مرا شنیده است.
|
|||
|
\v 2 زیرا که گوش خود را به من فرا داشته است، پس مدّت حیات خود، او را خواهم خواند.
|
|||
|
\v 3 ریسمانهای موت مرا احاطه کرد و تنگیهای هاویه مرا دریافت، تنگی و غم پیدا کردم.
|
|||
|
\v 4 آنگاه نام خداوند را خواندم. آه ای خداوند جان مرا رهایی ده!
|
|||
|
\v 5 خداوند رئوف و عادل است و خدای ما رحیم است.
|
|||
|
\v 6 خداوند ساده دلان را محافظت میکند. ذلیل بودم و مرا نجات داد.
|
|||
|
\v 7 ای جان من به آرامی خود برگرد، زیرا خداوند به تو احسان نموده است.
|
|||
|
\v 8 زیرا که جان مرا از موت خلاصی دادی و چشمانم را از اشک و پایهایم را از لغزیدن.
|
|||
|
\v 9 به حضور خداوند سالک خواهم بود، در زمین زندگان.
|
|||
|
\v 10 ایمان آوردم پس سخن گفتم. من بسیار مستمند شدم.
|
|||
|
\v 11 در پریشانی خود گفتم که جمیع آدمیان دروغگویند.
|
|||
|
\v 12 خداوند را چه ادا کنم، برای همهٔ احسانهایی که به من نموده است؟
|
|||
|
\v 13 پیاله نجات را خواهم گرفت و نام خداوند را خواهم خواند.
|
|||
|
\v 14 نذرهای خود را به خداوند ادا خواهم کرد، به حضور تمامی قوم او.
|
|||
|
\v 15 موت مقدّسان خداوند در نظر وی گرانبها است.
|
|||
|
\v 16 آه ای خداوند، من بندهٔ تو هستم! من بندهٔ تو و پسر کنیز تو هستم. بندهای مرا گشودهای!
|
|||
|
\v 17 قربانیهای تشکر نزد تو خواهم گذرانید و نام خداوند را خواهم خواند.
|
|||
|
\v 18 نذرهای خود را به خداوند ادا خواهم کرد، به حضور تمامی قوم وی،
|
|||
|
\v 19 در صحنهای خانهٔ خداوند، در اندرون تو ای اورشلیم. هلّلویاه!
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 117
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 ای جمیع امّتها خداوند را تسبیحبخوانید! ای تمامی قبایل! او را حمد گویید!
|
|||
|
\v 2 زیرا که رحمت او بر ما عظیم است و راستی خداوند تا ابدالآباد. هلّلویاه!
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 118
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 خداوند را حمد گویید زیرا که نیکوست و رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 2 اسرائیل بگویند که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 3 خاندان هارون بگویند که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 4 ترسندگان خداوند بگویند که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 5 در تنگی یاه را خواندم. یاه مرا اجابت فرموده، در جای وسیع آورد.
|
|||
|
\v 6 خداوند با من است، پس نخواهم ترسید. انسان به من چه تواند کرد؟
|
|||
|
\v 7 خداوند برایم از مددکاران من است. پس من بر نفرت کنندگان خود آرزوی خویش را خواهم دید.
|
|||
|
\v 8 به خداوند پناه بردن بهتر است از توکّل نمودن بر آدمیان.
|
|||
|
\v 9 به خداوند پناه بردن بهتراست از توکّل نمودن بر امیران.
|
|||
|
\v 10 جمیع امّتها مرا احاطه کردند، لیکن به نام خداوند ایشان را هلاک خواهم کرد.
|
|||
|
\v 11 مرا احاطه کردند و دور مرا گرفتند، لیکن به نام خداوند ایشان را هلاک خواهم کرد.
|
|||
|
\v 12 مثل زنبورها مرا احاطه کردند و مثل آتش خارها خاموش شدند. زیرا که به نام خداوند ایشان را هلاک خواهم کرد.
|
|||
|
\v 13 بر من سخت هجوم آوردی تا بیفتم، لیکن خداوند مرا اعانت نمود.
|
|||
|
\v 14 خداوند قوّت و سرود من است و نجات من شده است.
|
|||
|
\v 15 آواز ترنّم و نجات در خیمههای عادلان است. دست راست خداوند با شجاعت عمل میکند.
|
|||
|
\v 16 دست راست خداوند متعال است. دست راست خداوند با شجاعت عمل میکند.
|
|||
|
\v 17 نمیمیرم، بلکه زیست خواهم کرد و کارهای یاه را ذکر خواهم نمود.
|
|||
|
\v 18 یاه مرا به شدت تنبیه نموده، لیکن مرا به موت نسپرده است.
|
|||
|
\v 19 دروازههای عدالت را برای من بگشایید! به آنها داخل شده، یاه را حمد خواهم گفت.
|
|||
|
\v 20 دروازه خداوند این است. عادلان بدان داخل خواهند شد.
|
|||
|
\v 21 تو را حمد میگویم زیرا که مرا اجابت فرموده و نجات من شدهای.
|
|||
|
\v 22 سنگی را که معماران رد کردند، همان سر زاویه شده است.
|
|||
|
\v 23 این از جانب خداوند شده و در نظر ما عجیب است.
|
|||
|
\v 24 این است روزی که خداوند ظاهر کرده است. درآن وجد و شادی خواهیم نمود.
|
|||
|
\v 25 آه ای خداوند نجات ببخش! آه ای خداوند سعادتعطا فرما!
|
|||
|
\v 26 متبارک باد او که به نام خداوند میآید. شما را از خانهٔ خداوند برکت میدهیم.
|
|||
|
\v 27 یهوّه خدایی است که ما را روشن ساخته است. ذبیحه را به ریسمانها بر شاخهای قربانگاه ببندید.
|
|||
|
\v 28 تو خدای من هستی تو، پس تو را حمد میگویم. خدای من، تو را متعال خواهم خواند.
|
|||
|
\v 29 خداوند را حمد گویید زیرا که نیکوست و رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 119
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [ا] خوشا به حال کاملان طریق که به شریعت خداوند سالکند.
|
|||
|
\v 2 خوشا به حال آنانی که شهادات او را حفظ میکنند و به تمامیِ دل او را میطلبند.
|
|||
|
\v 3 کج روی نیز نمیکنند و به طریقهای وی سلوک مینمایند.
|
|||
|
\v 4 تو وصایای خود را امر فرمودهای تا آنها را تماماً نگاه داریم.
|
|||
|
\v 5 کاش که راههای من مستحکم شود تا فرایض تو را حفظ کنم.
|
|||
|
\v 6 آنگاه خجل نخواهم شد چون تمام اوامر تو را در مدّ نظر خود دارم.
|
|||
|
\v 7 تو را به راستی دل حمد خواهم گفت چون داوریهای عدالت تو را آموخته شوم.
|
|||
|
\v 8 فرایض تو را نگاه میدارم. مرا بالکلّیه ترک منما.
|
|||
|
\v 9 [ب] به چه چیز مرد جوان راه خود را پاک میسازد؟ به نگاه داشتنش موافق کلام تو.
|
|||
|
\v 10 به تمامیِ دل تو را طلبیدم. مگذار که از اوامر تو گمراه شوم.
|
|||
|
\v 11 کلام تو را در دل خود مخفی داشتم که مبادا به تو گناه ورزم.
|
|||
|
\v 12 ای خداوند تو متبارک هستی فرایض خود را به من بیاموز.
|
|||
|
\v 13 به لبهای خود بیان کردم تمامیِ داوریهای دهان تو را.
|
|||
|
\v 14 در طریق شهادات تو شادمانم.
|
|||
|
\v 15 چنانکه در هر قسم توانگری، در وصایای تو تفکّر میکنم و به طریقهای تو نگران خواهم بود.
|
|||
|
\v 16 از فرایض تو لذّت میبرم، پس کلام تو را فراموش نخواهم کرد.
|
|||
|
\v 17 [ج] به بندهٔ خود احسان بنما تا زنده شوم و کلام تو را حفظ نمایم.
|
|||
|
\v 18 چشمان مرا بگشا تا از شریعت تو چیزهای عجیب بینم.
|
|||
|
\v 19 من در زمین غریب هستم. اوامر خود را از من مخفی مدار.
|
|||
|
\v 20 جان من شکسته میشود از اشتیاق داوریهای تو در هر وقت.
|
|||
|
\v 21 متکبران ملعون را توبیخ نمودی، که از اوامر تو گمراه میشوند.
|
|||
|
\v 22 ننگ و رسوایی را از من بگردان، زیرا که شهادات تو را حفظ کردهام.
|
|||
|
\v 23 سروران نیز نشسته، به ضدّ من سخن گفتند. لیکن بندهٔ تو در فرایض تو تفکّر میکند.
|
|||
|
\v 24 شهادات تو نیز ابتهاج من و مشورت دهندگان من بودهاند.
|
|||
|
\v 25 [د] جان من به خاک چسبیده است. مرا موافق کلام خود زنده ساز.
|
|||
|
\v 26 راههای خود را ذکر کردم و مرا اجابت نمودی. پس فرایض خویش را به من بیاموز.
|
|||
|
\v 27 طریق وصایای خود را به من بفهمان و در کارهای عجیب تو تفکّر خواهم نمود.
|
|||
|
\v 28 جان من از حزن گداخته میشود. مرا موافق کلام خود برپا بدار.
|
|||
|
\v 29 راه دروغ را از من دور کن و شریعت خود را به من عنایت فرما.
|
|||
|
\v 30 طریق راستی را اختیار کردم و داوریهای تو را پیش خود گذاشتم.
|
|||
|
\v 31 به شهادات تو چسبیدم. ای خداوند مرا خجل مساز.
|
|||
|
\v 32 در طریق اوامر تو دوان خواهم رفت، وقتی که دل مرا وسعت دادی.
|
|||
|
\v 33 [ه] ای خداوند طریق فرایض خود را به من بیاموز. پس آنها را تا به آخر نگاه خواهم داشت.
|
|||
|
\v 34 مرا فهم بده و شریعت تو را نگاه خواهم داشت و آن را به تمامی دل خود حفظ خواهم نمود.
|
|||
|
\v 35 مرا در سبیل اوامر خود سالک گردان زیرا که در آن رغبت دارم.
|
|||
|
\v 36 دل مرا به شهادات خود مایل گردان و نه به سوی طمع.
|
|||
|
\v 37 چشمانم را از دیدن بطالت برگردان و در طریق خود مرا زنده ساز.
|
|||
|
\v 38 کلام خود را بر بندهٔ خویش استوار کن، که به ترس تو سپرده شده است.
|
|||
|
\v 39 ننگ مرا که از آن میترسم از من دور کن زیرا که داوریهای تو نیکو است.
|
|||
|
\v 40 هان به وصایای تو اشتیاق دارم. به حسب عدالت خود مرا زنده ساز.
|
|||
|
\v 41 [و] ای خداوند رحمهای تو به من برسد و نجات تو به حسب کلام تو.
|
|||
|
\v 42 تا بتوانم ملامت کنندهٔ خود را جواب دهم زیرا بر کلام تو توکّل دارم.
|
|||
|
\v 43 و کلام راستی را از دهانم بالّکل مگیر زیرا که به داوریهای تو امیدوارم
|
|||
|
\v 44 و شریعت تو را دائماً نگاه خواهم داشت تا ابدالآباد،
|
|||
|
\v 45 و به آزادی راه خواهم رفت زیرا که وصایای تو را طلبیدهام.
|
|||
|
\v 46 و در شهادات تو به حضور پادشاهان سخن خواهم گفت و خجل نخواهم شد،
|
|||
|
\v 47 و از وصایای تو تلذّذ خواهم یافت که آنها را دوستمیدارم؛
|
|||
|
\v 48 و دستهای خود را به اوامر تو که دوست میدارم بر خواهم افراشت و در فرایض تو تفکّر خواهم نمود.
|
|||
|
\v 49 [ز] کلام خود را با بندهٔ خویش به یاد آور که مرا بر آن امیدوار گردانیدی.
|
|||
|
\v 50 این در مصیبتم تسلّی من است زیرا قول تو مرا زنده ساخت.
|
|||
|
\v 51 متکبّران مرا بسیار استهزا کردند، لیکن از شریعت تو رو نگردانیدم.
|
|||
|
\v 52 ای خداوند داوریهای تو را از قدیم به یاد آوردم و خویشتن را تسلّی دادم.
|
|||
|
\v 53 حدّت خشمْ مرا در گرفته است، بهسبب شریرانی که شریعت تو را ترک کردهاند.
|
|||
|
\v 54 فرایض تو سرودهای من گردید، در خانهٔ غربت من.
|
|||
|
\v 55 ای خداوند نام تو را در شب به یاد آوردم و شریعت تو را نگاه داشتم.
|
|||
|
\v 56 این بهره من گردید، زیرا که وصایای تو را نگاه داشتم.
|
|||
|
\v 57 [ح] خداوند نصیب من است. گفتم که کلام تو را نگاه خواهم داشت.
|
|||
|
\v 58 رضامندیِ تو را به تمامیِ دل خود طلبیدم. به حسب کلام خود بر من رحم فرما.
|
|||
|
\v 59 در راههای خود تفکّر کردم و پایهای خود را به شهادات تو مایل ساختم.
|
|||
|
\v 60 شتابیدم و درنگ نکردم تا اوامر تو را نگاه دارم.
|
|||
|
\v 61 ریسمانهای شریران مرا احاطه کرد، لیکن شریعت تو را فراموش نکردم.
|
|||
|
\v 62 در نصف شب برخاستم تا تو را حمد گویم برای داوریهای عدالت تو.
|
|||
|
\v 63 من همهٔ ترسندگانت را رفیق هستم، و آنانی را که وصایای تو را نگاه میدارند.
|
|||
|
\v 64 ای خداوند زمین از رحمت تو پر است. فرایض خود را به من بیاموز.
|
|||
|
\v 65 [ط] با بندهٔ خود احسان نمودی، ای خداوند موافق کلام خویش.
|
|||
|
\v 66 خردمندیِ نیکو و معرفت را به من بیاموز زیرا که به اوامر تو ایمان آوردم.
|
|||
|
\v 67 قبل از آنکه مصیبت را ببینم من گمراه شدم لیکن الآن کلام تو را نگاه داشتم.
|
|||
|
\v 68 تو نیکو هستی و نیکویی میکنی. فرایض خود را به من بیاموز.
|
|||
|
\v 69 متکبّران بر من دروغ بستند. و امّا من به تمامی دل وصایای تو را نگاه داشتم.
|
|||
|
\v 70 دل ایشان مثل پیه فربه است. و امّا من در شریعت تو تلذّذ مییابم.
|
|||
|
\v 71 مرا نیکو است که مصیبت را دیدم، تا فرایض تو را بیاموزم.
|
|||
|
\v 72 شریعت دهان تو برای من بهتر است از هزاران طلا و نقره.
|
|||
|
\v 73 [ی] دستهای تو مرا ساخته و آفریده است. مرا فهیم گردان تا اوامر تو را بیاموزم.
|
|||
|
\v 74 ترسندگان تو چون مرا بینند شادمان گردند زیرا به کلام تو امیدوار هستم.
|
|||
|
\v 75 ای خداوند دانستهام که داوریهای تو عدل است، و بر حقّ مرا مصیبت دادهای.
|
|||
|
\v 76 پس رحمت تو برای تسلّی من بشود، موافق کلام تو با بندهٔ خویش.
|
|||
|
\v 77 رحمتهای تو به من برسد تا زنده شوم زیرا که شریعت تو تلذّذ من است.
|
|||
|
\v 78 متکبّران خجل شوند زیرا به دروغ مرا اذیّت رسانیدند. و امّا من در وصایای تو تفکّر میکنم.
|
|||
|
\v 79 ترسندگان تو به من رجوع کنند و آنانی که شهادات تو را میدانند.
|
|||
|
\v 80 دل من در فرایض تو کامل شود، تا خجل نشوم.
|
|||
|
\v 81 [ک] جان من برای نجات تو کاهیده میشود. لیکن به کلام تو امیدوار هستم.
|
|||
|
\v 82 چشمان منبرای کلام تو تار گردیده است و میگویم کی مرا تسلّی خواهی داد.
|
|||
|
\v 83 زیرا که مثل مشک در دود گردیدهام. لیکن فرایض تو را فراموش نکردهام.
|
|||
|
\v 84 چند است روزهای بندهٔ تو؟ و کی بر جفا کنندگانم داوری خواهی نمود؟
|
|||
|
\v 85 متکبّران برای من حفرهها زدند زیرا که موافق شریعت تو نیستند.
|
|||
|
\v 86 تمامی اوامر تو امین است. بر من ناحق جفا کردند. پس مرا امداد فرما.
|
|||
|
\v 87 نزدیک بود که مرا از زمین نابود سازند. امّا من وصایای تو را ترک نکردم.
|
|||
|
\v 88 به حسب رحمت خود مرا زنده ساز تا شهادات دهان تو را نگاه دارم.
|
|||
|
\v 89 [ل] ای خداوند کلام تو تا ابدالآباد در آسمانها پایدار است.
|
|||
|
\v 90 امانت تو نسلاً بعد نسل است. زمین را آفریدهای و پایدار میماند.
|
|||
|
\v 91 برای داوریهای تو تا امروز ایستادهاند زیرا که همه بندهٔ تو هستند.
|
|||
|
\v 92 اگر شریعت تو تلذّذ من نمیبود، هرآینه در مذلّت خود هلاک میشدم.
|
|||
|
\v 93 وصایای تو را تا به ابد فراموش نخواهم کرد زیرا به آنها مرا زنده ساختهای.
|
|||
|
\v 94 من از آن تو هستم مرا نجات ده زیرا که وصایای تو را طلبیدم.
|
|||
|
\v 95 شریران برای من انتظار کشیدند تا مرا هلاک کنند. لیکن در شهادات تو تأمّل میکنم.
|
|||
|
\v 96 برای هر کمالی انتهایی دیدم، لیکن حکم تو بینهایت وسیع است.
|
|||
|
\v 97 [م] شریعت تو را چقدر دوست میدارم؛ تمامی روز تفکّر من است.
|
|||
|
\v 98 اوامر تو مرا از دشمنانم حکیمتر ساخته است زیرا که همیشه نزد من میباشد.
|
|||
|
\v 99 از جمیع معلمان خود فهیمترشدم زیرا که شهادات تو تفکّر من است.
|
|||
|
\v 100 از مشایخ خردمندتر شدم زیرا که وصایای تو را نگاه داشتم.
|
|||
|
\v 101 پایهای خود را از هر راه بد نگاه داشتم تا آن که کلام تو را حفظ کنم.
|
|||
|
\v 102 از داوریهای تو رو برنگردانیدم، زیرا که تو مرا تعلیم دادی.
|
|||
|
\v 103 کلام تو به مذاق من چه شیرین است و به دهانم از عسل شیرینتر.
|
|||
|
\v 104 از وصایای تو فطانت را تحصیل کردم. بنابراین هر راه دروغ را مکروه میدارم.
|
|||
|
\v 105 [ن] کلام تو برای پایهای من چراغ، و برای راههای من نور است.
|
|||
|
\v 106 قسم خوردم و آن را وفا خواهم نمود که داوریهای عدالت تو را نگاه خواهم داشت.
|
|||
|
\v 107 بسیار ذلیل شدهام. ای خداوند، موافق کلام خود مرا زنده ساز!
|
|||
|
\v 108 ای خداوند هدایای تَبَرُّعی دهان مرا منظور فرما و داوریهای خود را به من بیاموز.
|
|||
|
\v 109 جان من همیشه در کف من است، لیکن شریعت تو را فراموش نمیکنم.
|
|||
|
\v 110 شریران برای من دام گذاشتهاند، امّا از وصایای تو گمراه نشدم.
|
|||
|
\v 111 شهادات تو را تا به ابد میراث خود ساختهام زیرا که آنها شادمانی دل من است.
|
|||
|
\v 112 دل خود را برای بجا آوردن فرایض تو مایل ساختم، تا ابدالآباد و تا نهایت.
|
|||
|
\v 113 [س] مردمانِ دو رو را مکروه داشتهام، لیکن شریعت تو را دوست میدارم.
|
|||
|
\v 114 ستر و سپر من تو هستی. به کلام تو انتظار میکشم.
|
|||
|
\v 115 ای بدکاران، از من دور شوید! و اوامر خدای خویش را نگاه خواهم داشت.
|
|||
|
\v 116 مرا به حسب کلامخود تأیید کن تا زنده شوم و از امید خود خجل نگردم.
|
|||
|
\v 117 مرا تقویّت کن تا رستگار گردم و بر فرایض تو دائماً نظر نمایم.
|
|||
|
\v 118 همهٔ کسانی را که از فرایض تو گمراه شدهاند، حقیر شمردهای زیرا که مکر ایشان دروغ است.
|
|||
|
\v 119 جمیع شریران زمین را مثل دُرد هلاک میکنی. بنابراین شهادات تو را دوست میدارم.
|
|||
|
\v 120 موی بدن من از خوف تو برخاسته است و از داوریهای تو ترسیدم.
|
|||
|
\v 121 [ع] داد و عدالت را به جا آوردم. مرا به ظلمکنندگانم تسلیم منما.
|
|||
|
\v 122 برای سعادت بندهٔ خود ضامن شو تا متکبّران بر من ظلم نکنند.
|
|||
|
\v 123 چشمانم برای نجات تو تار شده است و برای کلام عدالت تو.
|
|||
|
\v 124 با بندهٔ خویش موافق رحمانیّتت عمل نما و فرایض خود را به من بیاموز.
|
|||
|
\v 125 من بندهٔ تو هستم. مرا فهیم گردان تا شهادات تو را دانسته باشم.
|
|||
|
\v 126 وقت است که خداوند عمل کند زیرا که شریعت تو را باطل نمودهاند.
|
|||
|
\v 127 بنابراین، اوامر تو را دوست میدارم، زیادتر از طلا و زر خالص.
|
|||
|
\v 128 بنابراین، همهٔٔ وصایای تو را در هر چیزْ راست میدانم، و هر راه دروغ را مکروه میدارم.
|
|||
|
\v 129 [ف] شهادات تو عجیب است. ازین سبب جان من آنها را نگاه میدارد.
|
|||
|
\v 130 کشف کلام تو نور میبخشد و ساده دلان را فهیم میگرداند.
|
|||
|
\v 131 دهان خود را نیکو باز کرده، نفس زدم زیرا که مشتاق وصایای تو بودم.
|
|||
|
\v 132 بر من نظر کن و کَرَم فرما، برحسب عادت تو به آنانی که نام تو را دوست میدارند.
|
|||
|
\v 133 قدمهای مرا در کلامخودت پایدار ساز، تا هیچ بدی بر من تسلط نیابد.
|
|||
|
\v 134 مرا از ظلم انسان خلاصی ده، تا وصایای تو را نگاه دارم.
|
|||
|
\v 135 روی خود را بر بندهٔ خود روشن ساز، و فرایض خود را به من بیاموز.
|
|||
|
\v 136 نهرهای آب از چشمانم جاری است زیرا که شریعت تو را نگاه نمیدارند.
|
|||
|
\v 137 [ص] ای خداوند تو عادل هستی و داوریهای تو راست است.
|
|||
|
\v 138 شهادات خود را به راستی امر فرمودی و به امانت الی نهایت.
|
|||
|
\v 139 غیرت من مرا هلاک کرده است زیرا که دشمنان من کلام تو را فراموش کردهاند.
|
|||
|
\v 140 کلام تو بینهایت مصفّیٰ است و بندهٔ تو آن را دوست میدارد.
|
|||
|
\v 141 من کوچک و حقیر هستم، امّا وصایای تو را فراموش نکردم.
|
|||
|
\v 142 عدالت تو عدل است تا ابدالآباد و شریعت تو راست است.
|
|||
|
\v 143 تنگی و ضیق مرا در گرفته است، امّا اوامر تو تَلَذُّذ من است.
|
|||
|
\v 144 شهادات تو عادل است تا ابدالآباد. مرا فهیم گردان تا زنده شوم.
|
|||
|
\v 145 [ق] به تمامیِ دل خواندهام. ای خداوند مرا جواب ده تا فرایض تو را نگاه دارم!
|
|||
|
\v 146 تو را خواندهام، پس مرا نجات ده. و شهادات تو را نگاه خواهم داشت.
|
|||
|
\v 147 بر طلوع فجر سبقت جسته، استغاثه کردم، و کلام تو را انتظار کشیدم.
|
|||
|
\v 148 چشمانم بر پاسهای شب سبقت جست، تا در کلام تو تفکّر بنمایم.
|
|||
|
\v 149 به حسب رحمت خود آواز مرا بشنو. ای خداوند موافق داوریهای خود مرا زنده ساز.
|
|||
|
\v 150 آنانی که در پی خباثت میروند، نزدیک میآیند، و از شریعت تو دورمیباشند.
|
|||
|
\v 151 ای خداوند تو نزدیک هستی و جمیع اوامر تو راست است.
|
|||
|
\v 152 شهادات تو را از زمان پیش دانستهام که آنها را بنیان کردهای تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 153 [ر] بر مذلّت من نظر کن و مرا خلاصی ده زیرا که شریعت تو را فراموش نکردهام.
|
|||
|
\v 154 در دعوای من دادرسی فرموده، مرا نجات ده و به حسب کلام خویش مرا زنده ساز.
|
|||
|
\v 155 نجات از شریران دور است زیرا که فرایض تو را نمیطلبند.
|
|||
|
\v 156 ای خداوند، رحمتهای تو بسیار است. به حسب داوریهای خود مرا زنده ساز.
|
|||
|
\v 157 جفاکنندگان و خصمانِ من بسیارند. امّا از شهادات تو رو برنگردانیدم.
|
|||
|
\v 158 خیانتکاران را دیدم و مکروه داشتم زیرا کلام تو را نگاه نمیدارند.
|
|||
|
\v 159 ببین که وصایای تو را دوست میدارم. ای خداوند، به حسب رحمت خود مرا زنده ساز!
|
|||
|
\v 160 جمله کلام تو راستی است و تمامیِ داوریِ عدالت تو تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 161 [ش] سروران بیجهت بر من جفا کردند. امّا دل من از کلام تو ترسان است.
|
|||
|
\v 162 من در کلام تو شادمان هستم، مثل کسی که غنیمت وافر پیدا نموده باشد.
|
|||
|
\v 163 از دروغ کراهت و نفرت دارم. امّا شریعت تو را دوست میدارم.
|
|||
|
\v 164 هر روز تو را هفت مرتبه تسبیح میخوانم، برای داوریهای عدالت تو.
|
|||
|
\v 165 آنانی را که شریعت تو را دوست میدارند، سلامتیِ عظیم است و هیچ چیز باعث لغزش ایشان نخواهد شد.
|
|||
|
\v 166 ای خداوند، برای نجات تو امیدوار هستم و اوامر تو را بجا میآورم.
|
|||
|
\v 167 جان من شهادات تو را نگاه داشته است و آنها را بینهایت دوست میدارم.
|
|||
|
\v 168 وصایا و شهادات تو را نگاه داشتهام زیرا که تمام طریقهای من در مدّ نظر تو است.
|
|||
|
\v 169 [ت] ای خداوند، فریاد من به حضور تو برسد. به حسب کلام خود مرا فهیم گردان.
|
|||
|
\v 170 مناجات من به حضور تو برسد. به حسب کلام خود مرا خلاصی ده.
|
|||
|
\v 171 لبهای من حمد تو را جاری کند زیرا فرایض خود را به من آموختهای.
|
|||
|
\v 172 زبان من کلام تو را بسراید زیرا که تمام اوامر تو عدل است.
|
|||
|
\v 173 دست تو برای اعانت من بشود زیرا که وصایای تو را برگزیدهام.
|
|||
|
\v 174 ای خداوند برای نجات تو مشتاق بودهام و شریعت تو تلذّذ من است.
|
|||
|
\v 175 جان من زنده شود تا تو را تسبیح بخواند و داوریهای تو معاون من باشد.
|
|||
|
\v 176 مثل گوسفندِ گم شده، آواره گشتم. بندهٔ خود را طلب نما، زیرا که اوامر تو را فراموش نکردم.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 120
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود درجات] نزد خداوند در تنگی خود فریاد کردم و مرا اجابت فرمود.
|
|||
|
\v 2 ای خداوند جان مرا خلاصی ده از لب دروغ و از زبان حیلهگر.
|
|||
|
\v 3 چه چیز به تو داده شود و چه چیز بر تو افزوده گردد، ای زبان حیلهگر؟
|
|||
|
\v 4 تیرهای تیز جبّاران با اخگرهای طاق!
|
|||
|
\v 5 وای بر من که در ماشک مأوا گزیدهام و در خیمههای قیدار ساکن شدهام.
|
|||
|
\v 6 چه طویل شد سکونت جان من با کسی که سلامتی را دشمن میدارد!
|
|||
|
\v 7 من از اهل سلامتی هستم، لیکن چونسخن میگویم، ایشان آماده جنگ میباشند.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 121
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود درجات] چشمان خود را به سوی کوهها برمیافرازم، که از آنجا اعانت من میآید.
|
|||
|
\v 2 اعانت من از جانب خداوند است، که آسمان و زمین را آفرید.
|
|||
|
\v 3 او نخواهد گذاشت که پای تو لغزش خورد. او که حافظ توست نخواهد خوابید.
|
|||
|
\v 4 اینک، او که حافظ اسرائیل است، نمیخوابد و به خواب نمیرود.
|
|||
|
\v 5 خداوند حافظ تو میباشد. خداوند به دست راستت سایه تو است.
|
|||
|
\v 6 آفتاب در روز به تو اذّیت نخواهد رسانید و نه ماهتاب در شب.
|
|||
|
\v 7 خداوند تو را از هر بدی نگاه میدارد. او جان تو را حفظ خواهد کرد.
|
|||
|
\v 8 خداوند خروج و دخولت را نگاه خواهد داشت، از الآن و تا ابدالآباد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 122
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود درجات از داود] شادمان میشدم چون به من میگفتند، به خانهٔ خداوند برویم.
|
|||
|
\v 2 پایهای ما خواهد ایستاد، به اندرون دروازههای تو، ای اورشلیم!
|
|||
|
\v 3 ای اورشلیم که بنا شدهای مثل شهری که تماماً با هم پیوسته باشد،
|
|||
|
\v 4 که بدانجا اسباط بالا میروند، یعنی اسباط یاه، تا شهادت باشد برای اسرائیل و تا نام یهوّه را تسبیح بخوانند.
|
|||
|
\v 5 زیرا که در آنجا کرسیهای داوری بر پا شده است، یعنی کرسیهای خاندان داود
|
|||
|
\v 6 .6 برای سلامتی اورشلیم مسألت کنید. آنانیکه تو را دوست میدارند، خجسته حال خواهند شد.
|
|||
|
\v 7 سلامتی در بارههای تو باشد، و رفاهیّت در قصرهای تو.
|
|||
|
\v 8 به خاطر برادران و یاران خویش، میگویم که سلامتی بر تو باد.
|
|||
|
\v 9 به خاطرخانهٔ یهوّه خدای ما، سعادت تو را خواهم طلبید.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 123
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود درجات] به سوی تو چشمان خود را برمیافرازم، ای که بر آسمانها جلوس فرمودهای!
|
|||
|
\v 2 اینک، مثل چشمان غلامان به سوی آقایان خود، و مثل چشمان کنیزی به سوی خاتون خویش، همچنان چشمان ما به سوی یهوّه خدای ماست تا بر ما کرم بفرماید.
|
|||
|
\v 3 ای خداوند بر ما کرم فرما، بر ما کرم فرما زیرا چه بسیار از اهانت پر شدهایم.
|
|||
|
\v 4 چه بسیار جان ما پر شده است، از استهزای مُستَریحان و اهانت متکبّران.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 124
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود درجات از داود] اگر خداوند با ما نمیبود، اسرائیل الآن بگوید؛
|
|||
|
\v 2 اگر خداوند با ما نمیبود، وقتیکه آدمیان با ما مقاومت نمودند،
|
|||
|
\v 3 آنگاه هر آینه ما را زنده فرو میبردند، چون خشم ایشان بر ما افروخته بود.
|
|||
|
\v 4 آنگاه آبها ما را غرق میکرد و نهرها بر جان ما میگذشت.
|
|||
|
\v 5 آنگاه آبهای پر زور، از جان ما میگذشت.
|
|||
|
\v 6 متبارک باد خداوند که ما را شکار برای دندانهای ایشان نساخت.
|
|||
|
\v 7 جان ما مثل مرغ از دام صیّادان خلاص شد. دام گسسته شد و ما خلاصییافتیم.
|
|||
|
\v 8 اعانت ما به نام یهوّه است، که آسمان و زمین را آفرید.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 125
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود درجات] آنانی که بر خداوند توکّل دارند،مثل کوه صهیوناند که جنبش نمیخورد و پایدار است تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 2 کوهها گرداگرد اورشلیم است؛ و خداوند گرداگرد قوم خود، از الآن و تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 3 زیرا که عصای شریران بر نصیب عادلان قرار نخواهد گرفت، مبادا عادلان دست خود را به گناه دراز کنند.
|
|||
|
\v 4 ای خداوند به صالحان احسان فرما و به آنانی که راست دل میباشند.
|
|||
|
\v 5 و امّا آنانی که به راههای کج خود مایل میباشند، خداوند ایشان را با بدکاران رهبری خواهد نمود. سلامتی بر اسرائیل باد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 126
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود درجات] چون خداوند اسیران صهیون را باز آورد، مثل خواب بینندگان شدیم.
|
|||
|
\v 2 آنگاه دهان ما از خنده پر شد و زبان ما از ترنّم. آنگاه در میان امّتها گفتند که خداوند با ایشان کارهای عظیم کرده است.
|
|||
|
\v 3 خداوند برای ما کارهای عظیم کرده است که از آنها شادمان هستیم.
|
|||
|
\v 4 ای خداوند اسیران ما را باز آور، مثل نهرها در جنوب.
|
|||
|
\v 5 آنانی که با اشکها میکارند، با ترنّم درو خواهند نمود.
|
|||
|
\v 6 آنکه با گریه بیرون میرود و تخم برای زراعت میبرد، هر آینه با ترنّم خواهد برگشت و بافههای خویش را خواهد آورد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 127
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود درجات از سلیمان] اگر خداوند خانه را بنا نکند،بنّایانش زحمت بیفایده میکشند. اگر خداوند شهر را پاسبانی نکند، پاسبانان بیفایده پاسبانی میکنند.
|
|||
|
\v 2 بیفایده است که شما صبح زود برمیخیزید و شب دیر میخوابید و نان مشقّت را میخورید. همچنان محبوبان خویش را خواب میبخشد.
|
|||
|
\v 3 اینک، پسرانْ میراث از جانب خداوند میباشند و ثمرهٔ رَحِم، اجرتی از اوست.
|
|||
|
\v 4 مثل تیرها در دست مرد زور آور، همچنان هستند پسران جوانی.
|
|||
|
\v 5 خوشابحال کسی که ترکش خود را از ایشان پر کرده است. خجل نخواهند شد، بلکه با دشمنان، در دروازه سخن خواهند راند.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 128
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود درجات] خوشابحال هر که از خداوند میترسد و بر طریقهای او سالک میباشد.
|
|||
|
\v 2 عمل دستهای خود را خواهی خورد. خوشابحال تو و سعادت با تو خواهد بود.
|
|||
|
\v 3 زن تو مثل مو بارآور به اطراف خانهٔ تو خواهد بود و پسرانت مثل نهالهای زیتون، گرداگرد سفرهٔ تو.
|
|||
|
\v 4 اینک، همچنین مبارک خواهد بود کسی که از خداوند میترسد.
|
|||
|
\v 5 خداوند تو را از صهیون برکت خواهد داد، و در تمام ایّام عمرت سعادت اورشلیم را خواهی دید.
|
|||
|
\v 6 پسرانِ پسران خود را خواهی دید. سلامتی بر اسرائیل باد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 129
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود درجات] چه بسیار از طفولیّتم مرا اذیّت رسانیدند. اسرائیل الآن بگویند،
|
|||
|
\v 2 چه بسیار از طفولیّتم مرا اذیّت رسانیدند. لیکن بر من غالب نیامدند.
|
|||
|
\v 3 شیار کنندگان بر پشت من شیار کردند، و شیارهای خود را دراز نمودند.
|
|||
|
\v 4 امّا خداوند عادل است و بندهای شریران را گسیخت.
|
|||
|
\v 5 خجل و برگردانیده شوند همهٔ کسانی که از صهیون نفرت دارند.
|
|||
|
\v 6 مثل گیاه بر پشتبامها باشند، که پیش از آن که آن را بچینند میخشکد.
|
|||
|
\v 7 که درونده دست خود را از آن پر نمیکند و نه دسته بند آغوش خود را.
|
|||
|
\v 8 و راهگذران نمیگویند برکت خداوند بر شما باد. شما را به نام خداوند مبارک میخوانیم.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 130
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود درجات] ای خداوند از عمقها نزد تو فریاد برآوردم.
|
|||
|
\v 2 ای خداوند! آواز مرا بشنو و گوشهای تو به آواز تضرّع من ملتفت شود.
|
|||
|
\v 3 ای یاه، اگر گناهان را به نظر آوری، کیست ای خداوند که به حضور تو بایستد؟
|
|||
|
\v 4 لیکن مغفرت نزد توست تا از تو بترسند.
|
|||
|
\v 5 منتظر خداوند هستم. جان من منتظر است و به کلام او امیدوارم.
|
|||
|
\v 6 جان من منتظر خداوند است، زیاده از منتظران صبح؛ بلی زیاده از منتظران صبح.
|
|||
|
\v 7 اسرائیل برای خداوند امیدوار باشند زیرا که رحمت نزد خداوند است و نزد اوست نجات فراوان.
|
|||
|
\v 8 و او اسرائیل را فدیه خواهد داد، از جمیع گناهان وی.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 131
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود درجات از داود] ای خداوند، دل من متکبّر نیست و نه چشمانم برافراشته و خویشتن را به کارهای بزرگ مشغول نساختم، و نه به کارهایی که از عقل من بعید است.
|
|||
|
\v 2 بلکه جان خود را آرام و ساکت ساختم، مثل بچهای از شیر باز داشته شده، نزد مادر خود. جانم در من بود، مثل بچه از شیر بازداشته شده.
|
|||
|
\v 3 اسرائیل بر خداوند امیدوار باشند، از الآن و تا ابدالآباد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 132
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود درجات] ای خداوند برای داود به یاد آور،همهٔ مذلّتهای او را.
|
|||
|
\v 2 چگونه برای خداوند قسم خورد و برای قادر مطلق یعقوب نذر نمود
|
|||
|
\v 3 که به خیمهٔٔ خانهٔ خود هرگز داخل نخواهم شد، و بر بستر تختخواب خود برنخواهم آمد،
|
|||
|
\v 4 خواب به چشمان خود نخواهم داد و نه پینکی به مژگان خویش،
|
|||
|
\v 5 تا مکانی برای خداوند پیدا کنم و مسکنی برای قادر مطلق یعقوب.
|
|||
|
\v 6 اینک، ذکر آن را در افراته شنیدیم و آن را در صحرای یعاریم یافتیم.
|
|||
|
\v 7 به مسکنهای او داخل شویم و نزد قدمگاه وی پرستش نماییم.
|
|||
|
\v 8 ای خداوند به آرامگاه خود برخیز و بیا، تو و تابوت قوّت تو.
|
|||
|
\v 9 کاهنانِ تو به عدالت ملبّس شوند و مقّدسانت ترنّم نمایند.
|
|||
|
\v 10 به خاطر بندهٔ خود داود، روی مسیح خود را برمگردان.
|
|||
|
\v 11 خداوند برای داود به راستی قسم خورد و از آن برنخواهد گشت که از ثمرهٔ صُلب تو بر تخت تو خواهم گذاشت.
|
|||
|
\v 12 اگر پسران تو عهد مرا نگاه دارند و شهاداتم را که بدیشان میآموزم، پسران ایشان نیز بر کرسی تو تا به ابد خواهند نشست.
|
|||
|
\v 13 زیرا که خداوند صهیون را برگزیده است و آن را برای مسکن خویش مرغوب فرموده.
|
|||
|
\v 14 این است آرامگاه من تا ابدالآباد. اینجا ساکن خواهم بود زیرا در این رغبت دارم.
|
|||
|
\v 15 آذوقه آن را هرآینه برکت خواهم داد و فقیرانش را به نان سیر خواهم ساخت،
|
|||
|
\v 16 و کاهنانش را به نجات ملبّس خواهم ساخت و مقدّسانش هرآینه ترنّم خواهند نمود.
|
|||
|
\v 17 در آنجا شاخ داود را خواهم رویانید و چراغی برای مسیح خود آماده خواهم ساخت.
|
|||
|
\v 18 دشمنان او را به خجالت ملبّس خواهم ساخت و تاج او بر وی شکوفه خواهد آورد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 133
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود درجات از داود] اینک، چه خوش و چه دلپسند است که برادران به یکدلی با هم ساکن شوند.
|
|||
|
\v 2 مثل روغنِ نیکو بر سر است که به ریش فرود میآید، یعنی به ریش هارون که به دامن ردایش فرود میآید.
|
|||
|
\v 3 و مثل شبنم حرمون است که بر کوههای صهیون فرود میآید. زیرا که در آنجا خداوند برکت خود را فرموده است، یعنی حیات را تا ابدالآباد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 134
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [سرود درجات] هان خداوند را متبارک خوانید، ای جمیع بندگان خداوند که شبانگاه در خانهٔ خداوند میایستید!
|
|||
|
\v 2 دستهای خود را به قدس برافرازید، و خداوند را متبارک خوانید.
|
|||
|
\v 3 خداوند که آسمان و زمین را آفرید، تو را از صهیون برکت خواهد داد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 135
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 هلّلویاه، نام خداوند را تسبیح بخوانید! ای بندگان خداوند تسبیح بخوانید!
|
|||
|
\v 2 ای شما که در خانهٔ خداوند میایستید، در صحنهای خانهٔ خدای ما.
|
|||
|
\v 3 هلّلویاه، زیرا خداوند نیکو است! نام او را بسرایید زیرا که دلپسند است.
|
|||
|
\v 4 زیرا که خداوند یعقوب را برای خود برگزید، و اسرائیل را بجهت ملکِ خاصِّ خویش.
|
|||
|
\v 5 زیرا میدانم که خداوند بزرگ است و خداوند ما برتر است از جمیع خدایان.
|
|||
|
\v 6 هر آنچه خداوند خواست آن را کرد، در آسمان و در زمین و در دریا و در همهٔ لجّهها.
|
|||
|
\v 7 ابرها را از اقصای زمین برمیآوَرَد و برقها را برای باران میسازد و بادها را از مخزنهای خویش بیرون میآورد.
|
|||
|
\v 8 که نخستزادگان مصر را کشت، هم از انسان هم از بهایم.
|
|||
|
\v 9 آیات و معجزات را در وسط تو ای مصر فرستاد، بر فرعون و بر جمیع بندگان وی.
|
|||
|
\v 10 که امّتهای بسیار را زد و پادشاهان عظیم را کشت.
|
|||
|
\v 11 سیحون پادشاه اموریان و عوج پادشاه باشان وجمیع ممالک کنعان را.
|
|||
|
\v 12 و زمین ایشان را به میراث داد، یعنی به میراث قوم خود اسرائیل.
|
|||
|
\v 13 ای خداوند، نام توست تا ابدالآباد؛ و ای خداوند، یادگاری توست تا جمیع طبقات.
|
|||
|
\v 14 زیرا خداوند قوم خود را داوری خواهد نمود و بر بندگان خویش شفقت خواهد فرمود.
|
|||
|
\v 15 بتهای امّتها طلا و نقره میباشند، عمل دستهای انسان.
|
|||
|
\v 16 دهنها دارند و سخن نمیگویند؛ چشمان دارند و نمیبینند؛
|
|||
|
\v 17 گوشها دارند و نمیشنوند، بلکه در دهان ایشان هیچ نَفَس نیست.
|
|||
|
\v 18 سازندگان آنها مثل آنها میباشند و هرکه بر آنها توکّل دارد.
|
|||
|
\v 19 ای خاندان اسرائیل، خداوند را متبارک خوانید. ای خاندان هارون، خداوند را متبارک خوانید.
|
|||
|
\v 20 ای خاندان لاوی، خداوند را متبارک خوانید. ای ترسندگان خداوند، خداوند را متبارک خوانید.
|
|||
|
\v 21 خداوند از صهیون متبارک باد، که در اورشلیم ساکن است. هلّلویاه.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 136
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 خداوند را حمد گویید زیرا که نیکو است و رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 2 خدای خدایان را حمد گویید، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 3 ربّ الارباب را حمد گویید، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 4 او را که تنها کارهای عجیب عظیم میکند، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 5 او را که آسمانها را به حکمت آفرید، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 6 او را که زمین را بر آبها گسترانید، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 7 او را که نیّرهای بزرگ آفرید زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 8 آفتاب را برای سلطنت روز، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 9 ماه و ستارگان را برای سلطنت شب، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 10 که مصر را در نخستزادگانش زد، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 11 و اسرائیل را از میان ایشان بیرون آورد، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 12 با دست قویّ و بازوی دراز، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 13 او را که بحر قلزم را به دو بهره تقسیم کرد، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 14 و اسرائیل را از میان آن گذرانید، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 15 و فرعون و لشکر او را در بحرقلزم انداخت، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 16 او را که قوم خویش را در صحرا رهبری نمود، زیرا که رحمت او تاابدالآباد است.
|
|||
|
\v 17 او را که پادشاهان بزرگ را زد، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 18 و پادشاهان ناموَر را کشت، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 19 سیحون پادشاه اموریان را، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 20 و عوج پادشاه باشان را، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 21 و زمین ایشان را به ارثیّت داد، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 22 یعنی به ارثیّت بندهٔ خویش اسرائیل، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 23 و ما را در مذلّت ما به یاد آورد، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 24 و مارا از دشمنان ما رهایی داد، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 25 که همهٔ بشر را روزی میدهد، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
\v 26 خدای آسمانها را حمد گویید، زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 137
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 نزد نهرهای بابل آنجا نشستیم و گریه نیز کردیم، چون صهیون را به یاد آوردیم.
|
|||
|
\v 2 بربطهای خود را آویختیم بر درختان بید که در میان آنها بود.
|
|||
|
\v 3 زیرا آنانی که ما را به اسیری برده بودند، در آنجا از ما سرود خواستند؛ و آنانی که ما را تاراج کرده بودند، شادمانی [خواستند] که یکی از سرودهای صهیون را برای ما بسرایید.
|
|||
|
\v 4 چگونه سرود خداوند را، در زمین بیگانه بخوانیم؟
|
|||
|
\v 5 اگر تو را ای اورشلیم فراموش کنم، آنگاه دست راست من فراموش کند.
|
|||
|
\v 6 اگر تو را به یاد نیاورم، آنگاه زبانم به کامم بچسبد، اگر اورشلیم را بر همهٔ شادمانی خود ترجیح ندهم.
|
|||
|
\v 7 ای خداوند، روز اورشلیم را برای بنیادوم به یاد آور، که گفتند، منهدم سازید، تا بنیادش منهدم سازید!
|
|||
|
\v 8 ای دختر بابل که خراب خواهی شد، خوشابحال آنکه به تو جزا دهد چنانکه تو به ما جزا دادی!
|
|||
|
\v 9 خوشابحال آنکه اطفال تو را بگیرد و ایشان را به صخرهها بزند.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 138
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود] تو را به تمامیِ دل خود حمد خواهم گفت. به حضور خدایان تو را حمد خواهم گفت.
|
|||
|
\v 2 به سوی هیکل قدس تو عبادت خواهم کرد و نام تو را حمد خواهم گفت، بهسبب رحمت و راستیِ تو. زیرا کلام خویش را بر تمام اسم خود تمجید نمودهای.
|
|||
|
\v 3 در روزی که تو را خواندم مرا اجابت فرمودی. و مرا با قوّت در جانم شجاع ساختی.
|
|||
|
\v 4 ای خداوند، تمام پادشاهان جهان تو را حمد خواهند گفت، چون کلام دهان تو را بشنوند.
|
|||
|
\v 5 و طریقهای خداوند را خواهند سرایید، زیرا که جلال خداوند عظیم است.
|
|||
|
\v 6 زیراکه خداوند متعال است، لیکن بر فروتنان نظر میکند. و امّا متکبّران را از دور میشناسد.
|
|||
|
\v 7 اگر چه در میان تنگی راه میروم، مرا زنده خواهی کرد. دست خود را بر خشم دشمنانم دراز میکنی و دست راستت مرا نجات خواهد داد.
|
|||
|
\v 8 خداوند کار مرا به کمال خواهد رسانید. ای خداوند، رحمت تو تا ابدالآباد است. کارهای دست خویش را ترک منما.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 139
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنّیان. مزمور داود] ای خداوند مرا آزموده و شناختهای.
|
|||
|
\v 2 تو نشستن و برخاستن مرا میدانی و فکرهای مرا از دور فهمیدهای.
|
|||
|
\v 3 راه و خوابگاه مرا تفتیش کردهای و همهٔ طریقهای مرا دانستهای.
|
|||
|
\v 4 زیرا که سخنی بر زبان من نیست، جز اینکه تو ای خداوند آن را تماماً دانستهای.
|
|||
|
\v 5 از عقب و از پیش مرا احاطه کردهای و دست خویش را بر من نهادهای.
|
|||
|
\v 6 این گونه معرفت برایم زیاده عجیب است. و بلند است که بدان نمیتوانم رسید.
|
|||
|
\v 7 از روح تو کجا بروم؟ و از حضور تو کجا بگریزم؟
|
|||
|
\v 8 اگر به آسمان صعود کنم، تو آنجا هستی! و اگر در هاویه بستر بگسترانم اینک، تو آنجا هستی!
|
|||
|
\v 9 اگر بالهای سحر را بگیرم و در اقصای دریا ساکن شوم،
|
|||
|
\v 10 در آنجا نیز دست تو مرا رهبری خواهد نمود و دست راست تو مرا خواهد گرفت.
|
|||
|
\v 11 و گفتم، یقیناً تاریکی مرا خواهد پوشانید. که در حال شب گرداگرد من روشنایی گردید.
|
|||
|
\v 12 تاریکی نیز نزد تو تاریک نیست و شب مثل روز روشن است و تاریکی و روشنایی یکی است.
|
|||
|
\v 13 زیرا که تو بر دل من مالک هستی؛ مرا در رحم مادرم نقش بستی.
|
|||
|
\v 14 تو را حمد خواهم گفت زیرا که به طور مَهیب و عجیب ساخته شدهام. کارهای تو عجیب است و جان من این را نیکو میداند.
|
|||
|
\v 15 استخوانهایم از تو پنهان نبود وقتی که در نهان ساخته میشدم و در اسفل زمین نقشبندی میگشتم.
|
|||
|
\v 16 چشمان تو جنین مرا دیدهاست و در دفتر تو همهٔ اعضای من نوشته شده، در روزهایی که ساخته میشد، وقتی که یکی از آنها وجود نداشت.
|
|||
|
\v 17 ای خدا، فکرهای تو نزد من چه قدر گرامی است و جمله آنها چه عظیم است!
|
|||
|
\v 18 اگر آنها را بشمارم، از ریگ زیاده است. وقتیکه بیدار میشوم هنوز نزد تو حاضر هستم.
|
|||
|
\v 19 یقیناً ای خدا شریران را خواهی کشت. پس ای مردمان خون ریز از من دور شوید.
|
|||
|
\v 20 زیرا سخنان مکرآمیز دربارهٔ تو میگویند و دشمنانت نام تو را به باطل میبرند.
|
|||
|
\v 21 ای خداوند آیا نفرت نمیدارم از آنانی که تو را نفرت میدارند، و آیا مخالفان تو را مکروه نمیشمارم؟
|
|||
|
\v 22 ایشان را به نفرت تام نفرت میدارم. ایشان را دشمنان خویشتن میشمارم.
|
|||
|
\v 23 ای خدا مرا تفتیش کن و دل مرا بشناس. مرا بیازما و فکرهای مرا بدان،
|
|||
|
\v 24 و ببین که آیا در من راه فساد است! و مرا به طریق جاودانی هدایت فرما.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 140
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [برای سالار مغنّیان. مزمور داود] ای خداوند، مرا از مرد شریر رهایی ده و از مرد ظالم مرا محفوظ فرما!
|
|||
|
\v 2 که در دلهای خود در شرارت تفکّر میکنند و تمامی روز برای جنگ جمع میشوند.
|
|||
|
\v 3 دندانهای خود را مثل مار تیز میکنند و زهر افعی زیر لب ایشان است، سلاه.
|
|||
|
\v 4 ای خداوند مرا از دست شریر نگاه دار، از مرد ظالم مرا محافظت فرما که تدبیر میکنند تا پایهای مرا بلغزانند.
|
|||
|
\v 5 متکبّران برای من تله و ریسمانها پنهان کرده و دام به سر راه گسترده، و کمندها برای من نهادهاند، سلاه.
|
|||
|
\v 6 به خداوند گفتم، تو خدای من هستی. ای خداوند، آواز تضرّع مرا بشنو!
|
|||
|
\v 7 ای یهوّه خداوند که قوّت نجات من هستی، تو سر مرا در روز جنگ پوشانیدهای.
|
|||
|
\v 8 ای خداوند، آرزوهای شریر را برایش برمیاور و تدابیر ایشان را به انجام مرسان مبادا سرافراشته شوند، سلاه.
|
|||
|
\v 9 و امّا سرهای آنانی که مرا احاطه میکنند، شرارتِ لبهای ایشان، آنها را خواهد پوشانید.
|
|||
|
\v 10 اخگرهای سوزنده را بر ایشان خواهند ریخت، ایشان را در آتش خواهند انداخت و در ژرفیها که دیگر نخواهند برخاست.
|
|||
|
\v 11 مرد بدگو در زمین پایدار نخواهد شد. مرد ظالم را شرارت صید خواهد کرد تا او را هلاک کند.
|
|||
|
\v 12 میدانم که خداوند دادرسی فقیر را خواهد کرد و داوری مسکینان را خواهد نمود.
|
|||
|
\v 13 هر آینه عادلان نام تو را حمد خواهند گفت و راستان به حضور تو ساکن خواهند شد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 141
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود] ای خداوند تو را میخوانم. نزد من بشتاب! و چون تو را بخوانم آواز مرا بشنو!
|
|||
|
\v 2 دعای من به حضور تو مثل بخور آراسته شود، و برافراشتن دستهایم، مثل هدیه شام.
|
|||
|
\v 3 ای خداوند، بر دهان من نگاهبانی فرما و در لبهایم را نگاه دار.
|
|||
|
\v 4 دل مرا به عمل بد مایل مگردان تا مرتکب اعمال زشت با مردان بدکار نشوم. و از چیزهای لذیذ ایشان نخورم.
|
|||
|
\v 5 مردِعادل مرا بزند و لطف خواهد بود، و مرا تأدیب نماید و روغن برای سر خواهد بود! و سر من آن را ابا نخواهد نمود زیرا که در بدیهای ایشان نیز دعای من دایم خواهد بود.
|
|||
|
\v 6 چون داوران ایشان از سرِ صخرهها انداخته شوند، آنگاه سخنان مرا خواهند شنید زیرا که شیرین است.
|
|||
|
\v 7 مثل کسی که زمین را فلاحت و شیار بکند، استخوانهای ما بر سر قبرها پراکنده میشود.
|
|||
|
\v 8 زیرا که ای یهوه خداوند، چشمان من بسوی توست. و بر تو توکّل دارم. پس جان مرا تلف منما!
|
|||
|
\v 9 مرا از دامی که برای من نهادهاند نگاه دار و از کمندهای گناهکاران.
|
|||
|
\v 10 شریران به دامهای خود بیفتند و من بسلامتی در بگذرم.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 142
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [قصیده داود و دعا وقتیکه در مغاره بود] به آواز خود نزد خداوند فریاد برمیآورم. به آواز خود نزد خداوند تضرّع مینمایم.
|
|||
|
\v 2 ناله خود را در حضور او خواهم ریخت. تنگیهای خود را نزد او بیان خواهم کرد.
|
|||
|
\v 3 وقتی که روح من در من مدهوش میشود. پس تو طریقت مرا دانستهای. در راهی که میروم دام برای من پنهان کردهاند.
|
|||
|
\v 4 به طرف راست بنگر و ببین که کسی نیست که مرا بشناسد. ملجا برای من نابود شد. کسی نیست که در فکر جان من باشد.
|
|||
|
\v 5 نزد تو ای خداوند فریاد کردم و گفتم که تو ملجا و حصّهٔ من در زمین زندگان هستی.
|
|||
|
\v 6 به ناله من توجّه کن زیرا که بسیار ذلیلم! مرا از جفاکنندگانم برهان، زیرا که از من زورآورترند.
|
|||
|
\v 7 جان مرا از زندان درآور تا نام تو راحمد گویم. عادلان گرداگرد من خواهند آمد زیرا که به من احسان نمودهای.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 143
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود] ای خداوند دعای مرا بشنو و به تضرّع من گوش بده! در امانت و عدالت خویش مرا اجابت فرما!
|
|||
|
\v 2 و بر بندهٔ خود به محاکمه برمیا. زیرا زندهای نیست که به حضور تو عادل شمرده شود.
|
|||
|
\v 3 زیرا که دشمن بر جان من جفا کرده، حیات مرا به زمین کوبیده است و مرا در ظلمت ساکن گردانیده، مثل آنانی که مدّتی مرده باشند.
|
|||
|
\v 4 پس روح من در من مدهوش شده، و دلم در اندرونم متحیّر گردیده است.
|
|||
|
\v 5 ایّام قدیم را به یاد میآورم. در همهٔ اعمال تو تفکّر نموده، در کارهای دست تو تأمّل میکنم.
|
|||
|
\v 6 دستهای خود را بسوی تو دراز میکنم. جان من مثلِ زمینِ خشک، تشنه تو است، سلاه.
|
|||
|
\v 7 ای خداوند، بزودی مرا اجابت فرما زیرا روح من کاهیده شده است. روی خود را از من مپوشان، مبادا مثل فروروندگان به هاویه بشوم.
|
|||
|
\v 8 بامدادان رحمت خود را به من بشنوان زیرا که بر تو توکّل دارم. طریقی را که برآن بروم، مرا بیاموز زیرا نزد تو جان خود را برمیافرازم.
|
|||
|
\v 9 ای خداوند مرا از دشمنانم برهان زیرا که نزد تو پناه بردهام.
|
|||
|
\v 10 مرا تعلیم ده تا ارادهٔ تو را بجا آورم زیرا خدای من تو هستی. روح مهربان تو مرا در زمین هموار هدایت بنماید.
|
|||
|
\v 11 به خاطر نام خود ای خداوند مرا زنده ساز؛ به خاطر عدالت خویش جان مرا از تنگی برهان؛
|
|||
|
\v 12 و به خاطررحمت خود، دشمنانم را منقطع ساز. و همهٔ مخالفان جان مرا هلاک کن زیرا که من بندهٔ تو هستم.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 144
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [مزمور داود] خداوند که صخره من است، متبارک باد؛ که دستهای مرا به جنگ و انگشتهای مرا به حرب تعلیم داد!
|
|||
|
\v 2 رحمت من اوست و ملجای من و قلعه بلند من و رهاننده من و سپر من و آنکه بر او توکّل دارم، که قوم مرا در زیر اطاعت من میدارد.
|
|||
|
\v 3 ای خداوند، آدمی چیست که او را بشناسی؟ و پسر انسان که او را به حساب بیاوری؟
|
|||
|
\v 4 انسان مثل نَفَسی است و روزهایش مثل سایهای است که میگذرد.
|
|||
|
\v 5 ای خداوند آسمانهای خود را خم ساخته، فرود بیا. و کوهها را لمس کن تا دود شوند.
|
|||
|
\v 6 رعد را جهنده ساخته، آنها را پراکنده ساز. تیرهای خود را بفرست و آنها را منهزم نما.
|
|||
|
\v 7 دست خود را از اعلی بفرست، و مرا رهانیده، از آبهای بسیار خلاصی ده، یعنی از دست پسران اجنبی
|
|||
|
\v 8 که دهان ایشان به باطل سخن میگوید، و دست راست ایشان، دستِ دروغ است.
|
|||
|
\v 9 ای خدا، تو را سرودی تازه میسرایم. با بربط ذات ده تار، تو را ترنّم خواهم نمود.
|
|||
|
\v 10 که پادشاهان را نجات میبخشی، و بندهٔ خود داود را از شمشیر مهلک میرهانی.
|
|||
|
\v 11 مرا از دست اجنبیان برهان و خلاصی ده، که دهان ایشان به باطل سخن میگوید و دست راست ایشان دست دروغ است.
|
|||
|
\v 12 تا پسران ما درجوانیِ خود نموّ کرده، مثل نهالها باشند. و دختران ما مثل سنگهای زاویه تراشیده شده به مثال قصر.
|
|||
|
\v 13 و انبارهای ما پر شده، به انواع نعمت ریزان شوند. و گلههای ما هزارها و کرورها در صحراهای ما بزایند.
|
|||
|
\v 14 و گاوان ما باربردار شوند و هیچ رخنه و خروج و نالهای در کوچههای ما نباشد.
|
|||
|
\v 15 خوشابحال قومی که نصیب ایشان این است. خوشابحال آن قوم که یهوه خدای ایشان است.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 145
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 [تسبیح داود] ای خدای من، ای پادشاه، تو را متعال میخوانم و نام تو را متبارک میگویم، تا ابدالآباد!
|
|||
|
\v 2 تمامی روز تو را متبارک میخوانم، و نام تو را حمد میگویم تا ابدالآباد.
|
|||
|
\v 3 خداوند عظیم است و بینهایت ممدوح، و عظمت او را تفتیش نتوان کرد.
|
|||
|
\v 4 طبقه تا طبقه اعمال تو را تسبیح میخوانند و کارهای عظیم تو را بیان خواهند نمود.
|
|||
|
\v 5 در مجد جلیل کبریایی تو و در کارهای عجیب تو تفکّر خواهم نمود.
|
|||
|
\v 6 در قوّتِ کارهای مهیبِ تو سخن خواهند گفت. و من عظمت تو را بیان خواهم نمود.
|
|||
|
\v 7 و یادگاری کثرت احسان تو را حکایت خواهند کرد. و عدالت تو را خواهند سرایید.
|
|||
|
\v 8 خداوند کریم و رحیم است و دیر غضب و کثیرالاحسان.
|
|||
|
\v 9 خداوند برای همگان نیکو است، و رحمتهای وی بر همهٔ اعمال وی است.
|
|||
|
\v 10 ای خداوند جمیع کارهای تو، تو را حمد میگویند. و مقدّسان تو، تو را متبارک میخوانند.
|
|||
|
\v 11 دربارهٔٔجلال ملکوت تو سخن میگویند و توانایی تو را حکایت میکنند.
|
|||
|
\v 12 تا کارهای عظیم تو را به بنیآدم تعلیم دهند و کبریاییِ مجیدِ ملکوت تو را.
|
|||
|
\v 13 ملکوت تو، ملکوتی است تا جمیع دهرها و سلطنت تو باقی تا تمام دورها.
|
|||
|
\v 14 خداوند جمیع افتادگان را تأیید میکند و خمشدگان را برمیخیزاند.
|
|||
|
\v 15 چشمان همگان منتظر تو میباشد و تو طعام ایشان را در موسمش میدهی.
|
|||
|
\v 16 دست خویش را باز میکنی و آرزوی همهٔ زندگان را سیر مینمایی.
|
|||
|
\v 17 خداوند عادل است در جمیع طریقهای خود و رحیم در کّل اعمال خویش.
|
|||
|
\v 18 خداوند نزدیک است به آنانیکه او را میخوانند، به آنانیکه او را به راستی میخوانند.
|
|||
|
\v 19 آرزوی ترسندگان خود را بجا میآورد و تضّرع ایشان را شنیده، ایشان را نجات میدهد.
|
|||
|
\v 20 خداوند همهٔ محبّان خود را نگاه میدارد و همهٔ شریران را هلاک خواهد ساخت.
|
|||
|
\v 21 دهان من تسبیح خداوند را خواهد گفت و همهٔ بشر نام قدّوس او را متبارک بخوانند تا ابدالآباد.
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 146
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 هلّلویاه! ای جان من خداوند را تسبیح بخوان!
|
|||
|
\v 2 تا زنده هستم، خداوند را حمد خواهم گفت. مادامی که وجود دارم، خدای خود را خواهم سرایید.
|
|||
|
\v 3 بر رؤسا توکّل مکنید و نه بر ابن آدم که نزد او اعانتی نیست.
|
|||
|
\v 4 روح او بیرون میرود و او به خاک خود برمیگردد و در همان روز فکرهایش نابود میشود.
|
|||
|
\v 5 خوشابحال آنکه خدای یعقوب مددکاراوست، که امید او بر یهوّه خدای وی میباشد،
|
|||
|
\v 6 که آسمان و زمین را آفرید و دریا و آنچه را که در آنهاست؛ که راستی را نگاه دارد تا ابدالآباد؛
|
|||
|
\v 7 که مظلومان را دادرسی میکند؛ و گرسنگان را نان میبخشد. خداوند اسیران را آزاد میسازد.
|
|||
|
\v 8 خداوند چشمان کوران را باز میکند. خداوند خم شدگان را برمیافرازد. خداوند عادلان را دوست میدارد.
|
|||
|
\v 9 خداوند غریبان را محافظت میکند و یتیمان و بیوه زنان را پایدار مینماید. لیکن طریق شریران را کج میسازد.
|
|||
|
\v 10 خداوند سلطنت خواهد کرد تا ابدالآباد و خدای تو ای صهیون، نسلاً بعد نسل. هلّلویاه!
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 147
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 هلّلویاه، زیرا خدای ما را سراییدننیکو است و دلپسند، و تسبیح خواندن شایسته است!
|
|||
|
\v 2 خداوند اورشلیم را بنا میکند و پراکندگان اسرائیل را جمع مینماید.
|
|||
|
\v 3 شکسته دلان را شفا میدهد و جراحتهای ایشان را میبندد.
|
|||
|
\v 4 عدد ستارگان را میشمارد و جمیع آنها را به نام میخواند.
|
|||
|
\v 5 خداوند ما بزرگ است و قوّت او عظیم و حکمت وی غیرمتناهی.
|
|||
|
\v 6 خداوند مسکینان را برمیافرازد و شریران را به زمین میاندازد.
|
|||
|
\v 7 خداوند را با تشکّر بسرایید. خدای ما را با بربط سرود بخوانید.
|
|||
|
\v 8 که آسمانها را با ابرها میپوشاند و باران را برای زمین مهیّا مینماید و گیاه را بر کوهها میرویاند.
|
|||
|
\v 9 که بهایم را آذوقه میدهد و بچّههای غراب را که او را میخوانند.
|
|||
|
\v 10 در قوّت اسب رغبت ندارد، و از ساقهای انسان راضی نمیباشد.
|
|||
|
\v 11 رضامندی خداوند از ترسندگان وی است و از آنانیکه به رحمت وی امیدوارند.
|
|||
|
\v 12 ای اورشلیم، خداوند را تسبیح بخوان. ای صهیون، خدای خود را حمد بگو.
|
|||
|
\v 13 زیرا که پشت بندهٔای دروازههایت را مستحکم کرده و فرزندانت را در اندرونت مبارک فرموده است.
|
|||
|
\v 14 که حدود تو را سلامتی میدهد و تو را از مغز گندم سیر میگرداند.
|
|||
|
\v 15 که کلام خود را بر زمین فرستاده است و قول او به زودی هر چه تمامتر میدود.
|
|||
|
\v 16 که برف را مثل پشم میباراند، و ژاله را مثل خاکستر میپاشد.
|
|||
|
\v 17 که تگرگ خود را در قطعهها میاندازد؛ و کیست که پیش سرمای او تواند ایستاد؟
|
|||
|
\v 18 کلام خود را میفرستد و آنها را میگدازد. باد خویش را میوزاند، پس آبها جاری میشود.
|
|||
|
\v 19 کلام خود را به یعقوب بیان کرده، و فرایض و داوریهای خویش را به اسرائیل.
|
|||
|
\v 20 با هیچ امّتی چنین نکرده است و داوریهای او را ندانستهاند. هلّلویاه!
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 148
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 هلّلویاه! خداوند را از آسمانتسبیح بخوانید! در اعلی علیّین او را تسبیح بخوانید!
|
|||
|
\v 2 ای همهٔ فرشتگانش او را تسبیح بخوانید. ای همهٔ لشکرهای او او را تسبیح بخوانید.
|
|||
|
\v 3 ای آفتاب و ماه او را تسبیح بخوانید. ای همهٔ ستارگان نور او را تسبیح بخوانید.
|
|||
|
\v 4 ای فلکالافلاک او را تسبیح بخوانید، و ای آبهایی که فوق آسمانهایید.
|
|||
|
\v 5 نام خداوند را تسبیح بخوانند زیرا که او امر فرمود پس آفریده شدند.
|
|||
|
\v 6 و آنها را پایدار نمود تا ابدالآباد و قانونی قرار داد که از آن در نگذرند.
|
|||
|
\v 7 خداوند را از زمین تسبیح بخوانید، ای نهنگان و جمیع لجّهها.
|
|||
|
\v 8 ای آتش و تگرگ وبرف و مه و باد تند که فرمان او را به جا میآورید.
|
|||
|
\v 9 ای کوهها و تمام تلّها و درختان میوهدار و همهٔ سروهای آزاد.
|
|||
|
\v 10 ای وحوش و جمیع بهایم و حشرات و مرغان بالدار.
|
|||
|
\v 11 ای پادشاهان زمین و جمیع امّتها و سروران و همهٔ داوران جهان.
|
|||
|
\v 12 ای جوانان و دوشیزگان نیز و پیران و اطفال.
|
|||
|
\v 13 نام خداوند را تسبیح بخوانند، زیرا نام او تنها متعال است و جلال او فوق زمین و آسمان.
|
|||
|
\v 14 و او شاخی برای قوم خود برافراشته است، تا فخر باشد برای همهٔ مقدّسان او، یعنی برای بنیاسرائیل که قوم مقرّب او میباشند. هلّلویاه!
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 149
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 هلّلویاه! خداوند را سرود تازهبسرایید و تسبیح او را در جماعت مقدّسان!
|
|||
|
\v 2 اسرائیل در آفریننده خود شادی کنند و پسران صهیون در پادشاه خویش وجد نمایند.
|
|||
|
\v 3 نام او را با رقص تسبیح بخوانند. با بربط و عود او را بسرایند.
|
|||
|
\v 4 زیرا خداوند از قوم خویش رضامندی دارد. مسکینان را به نجاتْ جمیل میسازد.
|
|||
|
\v 5 مقدّسان از جلال فخر بنمایند. و بر بسترهای خود ترنّم بکنند.
|
|||
|
\v 6 تسبیحات بلند خدا در دهان ایشان باشد. و شمشیر دو دمه در دست ایشان.
|
|||
|
\v 7 تا از امّتها انتقام بکشند و تأدیبها بر طوایف بنمایند.
|
|||
|
\v 8 و پادشاهان ایشان را به زنجیرها ببندند و سروران ایشان را به پابندهای آهنین.
|
|||
|
\v 9 و داوری را که مکتوب است بر ایشان اجرا دارند. این کرامت است برای همهٔ مقدّسان او. هلّلویاه!
|
|||
|
|
|||
|
\s5
|
|||
|
\c 150
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 هلّلویاه! خدا را در قدس او تسبیحبخوانید. در فلکِ قوّت او، او را تسبیح بخوانید!
|
|||
|
\v 2 او را بهسبب کارهای عظیم او تسبیح بخوانید. او را به حسب کثرت عظمتش تسبیح بخوانید.
|
|||
|
\v 3 او را به آواز کَرِنّا تسبیحبخوانید. او را با بربط و عود تسبیح بخوانید.
|
|||
|
\v 4 او را با دف و رقص تسبیح بخوانید. او را با ذوات اوتار و نی تسبیح بخوانید.
|
|||
|
\v 5 او را با صنجهای بلندآواز تسبیح بخوانید. او را با صنجهای خوشصدا تسبیح بخوانید.
|
|||
|
\v 6 هرکه روح دارد، خداوند را تسبیح بخواند. هلّلویاه!
|