1946 lines
336 KiB
Plaintext
1946 lines
336 KiB
Plaintext
\id JER - Biblica® Open Persian Contemporary Bible
|
||
\usfm 3.0
|
||
\ide UTF-8
|
||
\h ارمیا
|
||
\toc1 اِرمیا
|
||
\toc2 ارمیا
|
||
\toc3 jer
|
||
\mt1 اِرمیا
|
||
|
||
\c 1
|
||
\p
|
||
\v 1 این کتاب حاوی سخنان ارمیا پسر حلقیا است. ارمیا یکی از کاهنان شهر عناتوت (واقع در سرزمین بنیامین) بود.
|
||
\v 2 نخستین پیام خداوند در سال سیزدهم سلطنت یوشیا (پسر آمون)، پادشاه یهودا، بر ارمیا نازل شد.
|
||
\v 3 پیامهای دیگری نیز در دورهٔ سلطنت یهویاقیم (پسر یوشیا، پادشاه یهودا) تا یازدهمین سال پادشاهی صدقیا (پسر یوشیا، پادشاه یهودا)، بر او نازل شد. در ماه پنجم همین سال بود که اورشلیم به تصرف درآمد و اهالی شهر اسیر و تبعید شدند.
|
||
\s1 دعوت ارمیا
|
||
\p
|
||
\v 4-5 \vp ۴و۵\vp* خداوند به من فرمود: «پیش از آنکه در رحم مادرت شکل بگیری تو را انتخاب کردم. پیش از اینکه چشم به جهان بگشایی، تو را برگزیدم و تعیین کردم تا در میان مردم جهان پیامآور من باشی.»
|
||
\p
|
||
\v 6 اما من گفتم: «خداوندا، این کار از من ساخته نیست! من جوانی بیتجربه هستم!»
|
||
\p
|
||
\v 7 خداوند فرمود: «چنین مگو! چون به هر جایی که تو را بفرستم، خواهی رفت و هر چه به تو بگویم، خواهی گفت.
|
||
\v 8 از مردم نترس، زیرا من با تو هستم و از تو محافظت میکنم.»
|
||
\p
|
||
\v 9 آنگاه دست بر لبهایم گذاشت و گفت: «اینک کلام خود را در دهانت گذاشتم!
|
||
\v 10 از امروز رسالت تو آغاز میشود! تو باید به قومها و حکومتها هشدار دهی و بگویی که من برخی از ایشان را ریشهکن کرده، از بین خواهم برد و برخی دیگر را پا برجا نگاه داشته، تقویت خواهم کرد.»
|
||
\s1 دو رؤیا
|
||
\p
|
||
\v 11 سپس فرمود: «ارمیا، نگاه کن! چه میبینی؟»
|
||
\p گفتم: «شاخهای از درخت بادام!»
|
||
\p
|
||
\v 12 فرمود: «چنین است! و این بدان معناست که مراقب خواهم بود تا هر آنچه گفتهام، انجام شود\f + \fr 1:12 \ft در عبری واژههای «مراقب بودن» و «بادام» شبیه یکدیگرند.\f*.»
|
||
\p
|
||
\v 13 بار دیگر خداوند از من پرسید: «حالا چه میبینی؟»
|
||
\p جواب دادم: «یک دیگ آب جوش که از سوی شمال بر این سرزمین فرو میریزد.»
|
||
\p
|
||
\v 14 فرمود: «آری، بلایی از سوی شمال بر تمام اهالی این سرزمین نازل خواهد شد.
|
||
\v 15 من سپاهیان مملکتهای شمالی را فرا خواهم خواند تا به اورشلیم آمده تخت فرمانروایی خود را کنار دروازههای شهر بر پا دارند و همهٔ حصارهای آن و سایر شهرهای یهودا را تسخیر کنند.
|
||
\v 16 این است مجازات قوم من به سبب شرارتهایشان! آنها مرا ترک گفته، برای خدایان دیگر بخور میسوزانند و در برابر بتهایی که خود ساختهاند، سجده میکنند.
|
||
\p
|
||
\v 17 «حال، برخیز و آماده شو و آنچه که من میگویم به ایشان بگو. از آنها مترس و گرنه کاری میکنم که در برابر آنها آشفته و هراسان شوی!
|
||
\v 18 امروز تو را در برابر آنها همچون شهری حصاردار و ستونی آهنین و دیواری مفرغین، مقاوم میسازم تا در برابر تمام افراد این سرزمین بایستی، در برابر پادشاهان یهودا، بزرگان، کاهنان و همهٔ مردم.
|
||
\v 19 آنها با تو به ستیز برخواهند خاست، اما کاری از پیش نخواهند برد، چون من، خداوند، با تو هستم و تو را رهایی خواهم داد.»
|
||
\c 2
|
||
\s1 بیتوجهی اسرائیل نسبت به خدا
|
||
\p
|
||
\v 1 بار دیگر خداوند با من سخن گفت و فرمود:
|
||
\v 2 «برو و به اهالی اورشلیم بگو که خداوند چنین میفرماید: گذشتهها را به یاد میآورم، زمانی را که تازه عروس بودی! در آن روزها چقدر مشتاق بودی که مورد پسند من باشی! چقدر مرا دوست میداشتی! حتی در بیابانهای خشک و سوزان نیز همراهم میآمدی.
|
||
\v 3 ای اسرائیل، تو در آن روزها قوم مقدّس من و نخستین فرزند من بودی. اگر کسی به تو آزار میرساند او را محکوم کرده، به بلایی سخت گرفتار میساختم.»
|
||
\p
|
||
\v 4 ای خاندان یعقوب و ای تمامی طوایف اسرائیل، کلام خداوند را بشنوید.
|
||
\v 5 خداوند چنین میفرماید: «چرا پدران شما از من دل کندند؟ چه کوتاهی در حق ایشان کردم که از من رو برگرداندند؟ آنها در پی بتهای باطل رفتند و خود نیز باطل شدند.
|
||
\v 6 گویا فراموش کردند که این من بودم که ایشان را از مصر نجات داده، در بیابانهای خشک و سوزان هدایت کردم، و از سرزمینهای خطرناک پر از گودال و از شورهزارهای مرگبار عبور دادم از مکانهای غیرمسکونی که حتی کسی از آنها عبور نمیکند
|
||
\v 7 و آنها را به سرزمینی حاصلخیز آوردم تا از محصول و برکات آن برخوردار شوند؛ اما ایشان آنجا را به گناه و فساد کشیدند و میراث مرا به شرارت آلوده ساختند.
|
||
\v 8 حتی کاهنانشان هم در فکر من نبودند، و داورانشان نیز به من اعتنایی نکردند، حکام ایشان بر ضد من برخاستند و انبیای آنها بت بعل را پرستیدند و عمر خود را با کارهای بیهوده تلف کردند.
|
||
\s1 شکایت خدا از قوم خود
|
||
\p
|
||
\v 9 «بنابراین من شما را محکوم میکنم! حتی در سالهای آینده، فرزندان و نوههای شما را نیز محکوم خواهم کرد!
|
||
\p
|
||
\v 10-11 \vp ۱۰و۱۱\vp* «به سرزمینهای اطراف نگاه کنید! ببینید آیا میتوانید در جایی قومی بیابید که خدایانشان را با خدایان تازه عوض کرده باشند با اینکه خدایانشان واقعاً خدا نیستند! کسانی را به جزیرۀ قبرس در غرب و به صحرای قیدار در شرق بفرستید و ببینید آیا در آنجا تا به حال چنین اتفاق غریبی رخ داده است؟ اما قوم من از خدایی که موجب سربلندیشان بود روگردان شده، به دنبال بتهای بیجان رفتهاند!
|
||
\v 12 آسمانها از چنین کاری حیرتزده شده، به خود میلرزند؛
|
||
\v 13 زیرا قوم من مرتکب دو خطا شدهاند: اول اینکه، مرا که چشمهٔ آب حیات هستم ترک نمودهاند و دوم اینکه رفتهاند و برای خود حوضهایی شکسته ساختهاند که نمیتوانند آب را در خود نگه دارند!
|
||
\s1 نتیجۀ خیانت قوم اسرائیل
|
||
\p
|
||
\v 14 «مگر قوم اسرائیل، برای بندگی و غلامی انتخاب شده که این گونه اسیر گشته، به جای دور برده میشود؟
|
||
\p
|
||
\v 15 «سپاهیان نیرومند شمال مانند شیران غران به سوی سرزمین اسرائیل در حرکتند تا آن را ویران ساخته، شهرهایش را بسوزانند و با خاک یکسان کنند.
|
||
\v 16 نیروهای مصر نیز بر ضد او برخاسته، از شهرهای خود مِمفیس و تَحفَنحیس میآیند تا عظمت و قدرت اسرائیل را در هم بکوبند.
|
||
\v 17 ای اورشلیم، تو خود باعث شدی که چنین بلایی بر تو نازل شود، چون وقتی خداوند، خدایت میخواست تو را راهنمایی کند، از او سرپیچی کردی!»
|
||
\p
|
||
\v 18-19 \vp ۱۸و۱۹\vp* خداوند، که خداوند لشکرهای آسمان است، میفرماید: «از اتحاد با مصر و آشور چه نفعی بردهای؟ شرارت و گناه خودت، تو را تنبیه و مجازات خواهد کرد. آنگاه خواهی دید که سرپیچی از خدا و بیاحترامی به او چه عواقب بدی دارد!
|
||
\v 20 از مدتها پیش یوغ مرا از گردنت باز کردی، رشتههای انس و الفت خود را با من بریدی و گفتی: ”تو را خدمت نخواهم کرد!“ روی هر تپه و زیر هر درخت سبز مانند فاحشهای برای بتها دراز کشیدی.
|
||
\p
|
||
\v 21 «اما من تو را همچون تاکی برگزیده که از بذر اصیل باشد، غرس کردم. پس چگونه فاسد شده، به تاکی وحشی تبدیل گشتی؟
|
||
\v 22 با هر چه که خود را بشویی، پاک نخواهی شد. به گناهی آلوده شدهای که پاک شدنش محال است؛ گناه تو همیشه در نظرم خواهد ماند.
|
||
\v 23 چگونه میتوانی بگویی که منحرف نشدهای و بتهای بعل را نپرستیدهای؟ ای ماده شتر بیقرار که به دنبال جفت میگردی، به همهٔ دشتهای سرزمینت نگاه کن و خطاهای خویش را ملاحظه نما و به گناهان هولناکت اعتراف کن!
|
||
\v 24 تو مثل گورخری هستی که شهوتش او را به بیابان میکشاند و کسی نمیتواند مانع او شود. هر گورخر نری که تو را بخواهد بیهیچ زحمتی تو را به دست میآورد، چون خودت را در آغوشش میاندازی!
|
||
\v 25 چرا از این همه دوندگی خسته کننده در پی بتها دست برنمیداری؟ تو در جواب میگویی: نه، دیگر نمیتوانم برگردم. من عاشق این بتهای بیگانه شدهام و دیگر قادر به دل کندن نیستم.
|
||
\s1 مجازات در انتظار اسرائیل است
|
||
\p
|
||
\v 26-27 \vp ۲۶و۲۷\vp* «قوم من مانند دزدی که در حال دزدی گرفتار میشود، خجل و شرمگین خواهد شد؛ پادشاهان، بزرگان، کاهنان و انبیا نیز به همین وضع دچار خواهند گردید. چوب تراشیده را پدر خود و بُتی را که از سنگ ساخته شده، مادر خود میخوانند؛ ولی وقتی در زحمت و مصیبت گرفتار میشوند نزد من آه و ناله میکنند تا نجاتشان دهم!
|
||
\v 28 بگذارید بتهایی که خود ساختهاید، در زمان مصیبت، شما را نجات دهند! شما که به تعداد شهرهای یهودا بت دارید!
|
||
\v 29 دیگر به من پناه نیاورید، چون شما همه سرکش هستید.
|
||
\v 30 فرزندان شما را تنبیه کردهام، ولی چه فایده، چون خود را اصلاح نکردند! همچون شیری که شکار خود را میکشد، شما هم انبیای مرا کشتهاید.
|
||
\p
|
||
\v 31 «ای قوم من، به کلام من گوش فرا دهید: آیا من در حق بنیاسرائیل بیانصافی کردهام؟ آیا برای ایشان مانند یک زمین تاریک و پربلا بودهام؟ پس چرا قوم من میگویند: سرانجام از دست خدا رها شدیم، دیگر نمیخواهیم با چنین خدایی سروکار داشته باشیم!
|
||
\p
|
||
\v 32 «آیا ممکن است دوشیزهای زیور آلاتش را از یاد ببرد؟ آیا امکان دارد تازه عروسی، لباس عروسیاش را فراموش کند؟ با این حال، قوم من سالهاست مرا که برایشان همچون گنجی گرانبها بودهام، فراموش کردهاند!
|
||
\p
|
||
\v 33 «چقدر ماهرانه فاسقان را به سوی خود جلب میکنید! حتی با سابقهترین زنان بدکاره هم میتوانند از شما چیزهایی بیاموزند!
|
||
\v 34 لباستان به خون فقیران بیگناه آغشته است. شما آنان را که هرگز برای سرقت وارد منازل شما نشده بودند، بیجهت کشتهاید!
|
||
\v 35 با این حال میگویید: ما بیگناهیم و کاری نکردهایم که خدا خشمگین شود! اما من شما را به شدت مجازات میکنم، چون میگویید: بیگناهیم!
|
||
\p
|
||
\v 36 «مدام به دنبال همپیمانان جدید میگردید، اما همانگونه که آشور شما را رها کرد، مصر نیز کمکی به شما نخواهد کرد.
|
||
\v 37 از آنجا نیز ناامید و سرافکنده باز خواهید گشت، چون خداوند کسانی را که شما به ایشان تکیه میکنید طرد کرده است؛ با وجود تمام کمکهای ایشان، باز هم کاری از پیش نخواهید برد.»
|
||
\c 3
|
||
\s1 اسرائیل خیانتکار
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند میفرماید: «اگر مردی زن خود را طلاق بدهد و زن از او جدا شده، همسر مردی دیگر شود، آن مرد دیگر او را به همسری نخواهد گرفت، چون چنین کاری سبب فساد آن سرزمین خواهد شد. ولی تو، هر چند مرا ترک کردی و به من خیانت ورزیدی، با وجود این از تو میخواهم که نزد من بازگردی.
|
||
\v 2 آیا در سراسر این سرزمین جایی پیدا میشود که با زنای خود، یعنی پرستش بتها، آن را آلوده نکرده باشی؟ مانند فاحشه، بر سر راه به انتظار فاسق مینشینی، درست مثل عرب بادیهنشین که در کمین رهگذر مینشیند. تو با کارهای شرمآور خود زمین را آلوده کردهای!
|
||
\v 3 برای همین است که نه رگبار میبارد و نه باران بهاری، چون تو مانند یک روسپی شرم و حیا را از خود دور کردهای.
|
||
\v 4-5 \vp ۴و۵\vp* با این حال به من میگویی: ای پدر، از زمان کودکی تو مرا دوست داشتهای؛ پس تا ابد بر من خشمگین نخواهی ماند! این را میگویی و هر کار زشتی که از دستت برآید، انجام میدهی.»
|
||
\p
|
||
\v 6 در زمان سلطنت یوشیای پادشاه، خداوند به من فرمود:
|
||
\p «میبینی اسرائیل خیانتکار چه میکند؟ مثل یک زن هرزه که در هر فرصتی خود را در اختیار مردان دیگر قرار میدهد، اسرائیل هم روی هر تپه و زیر هر درخت سبز، بت میپرستد.
|
||
\v 7 من فکر میکردم روزی نزد من باز خواهد گشت و بار دیگر از آن من خواهد شد، اما چنین نشد. خواهر خیانت پیشهٔ او، یهودا هم یاغیگریهای دائمی اسرائیل را دید.
|
||
\v 8 با اینکه یهودا دید که من اسرائیل بیوفا را طلاق دادهام، نترسید و اینک او نیز مرا ترک کرده، تن به روسپیگری داده و به سوی بتپرستی رفته است.
|
||
\v 9 او با بیپروایی بتهای سنگی و چوبی را پرستیده، زمین را آلوده میسازد؛ با این حال این گناهان در نظر او بیاهمیت جلوه میکند.
|
||
\v 10 یهودا، این خواهر خیانتپیشه، هنگامی نیز که نزد من بازگشت، توبهاش ظاهری بود نه از صمیم قلب.
|
||
\v 11 در واقع گناه اسرائیل بیوفا سبکتر از گناه یهودای خائن است!»
|
||
\p
|
||
\v 12 همچنین خداوند به من گفت که بروم و به اسرائیل بگویم: «ای قوم گناهکار من، نزد من برگرد، چون من باگذشت و دلسوزم و تا ابد از تو خشمگین نمیمانم.
|
||
\v 13 به گناهانت اقرار کن! بپذیر که نسبت به خداوند، خدای خود سرکش شدهای و با پرستش بتها در زیر هر درختی، مرتکب زنا گشتهای؛ اعتراف کن که نخواستی مرا پیروی کنی.
|
||
\v 14 ای فرزندان خطاکار، به سوی من بازگردید، چون من سرور شما هستم و شما را در هر جا که باشید بار دیگر به صَهیون باز میگردانم
|
||
\v 15 و رهبرانی بر شما میگمارم که مورد پسند من باشند تا از روی فهم و حکمت، شما را رهبری کنند!»
|
||
\p
|
||
\v 16 خداوند میفرماید: «وقتی بار دیگر سرزمین شما از جمعیت پر شود، دیگر حسرت دوران گذشته را نخواهید خورد، دورانی که صندوق عهد خداوند در اختیارتان بود؛ دیگر کسی از آن روزها یاد نخواهد کرد و صندوق عهد خداوند دوباره ساخته نخواهد شد.
|
||
\v 17 در آن زمان شهر اورشلیم به ”محل سلطنت خداوند“ مشهور خواهد شد و تمام قومها در آنجا به حضور خداوند خواهند آمد و دیگر سرکشی نخواهند نمود و به دنبال خواستههای ناپاکشان نخواهند رفت.
|
||
\v 18 در آن هنگام اهالی یهودا و اسرائیل با هم از تبعید شمال بازگشته، به سرزمینی خواهند آمد که من به اجدادشان به ارث دادم.
|
||
\p
|
||
\v 19 «مایل بودم در اینجا با فرزندانم ساکن شوم؛ در نظر داشتم این سرزمین حاصلخیز را که در دنیا بیهمتاست، به شما بدهم؛ انتظار داشتم مرا ”پدر“ صدا کنید و هیچ فکر نمیکردم که بار دیگر از من روی بگردانید؛
|
||
\v 20 اما شما به من خیانت کردید و از من دور شده، به بتهای بیگانه دل بستید. شما مانند زن بیوفایی هستید که شوهرش را ترک کرده باشد.»
|
||
\p
|
||
\v 21 از کوهها صدای گریه و زاری شنیده میشود؛ این صدای گریۀ بنیاسرائیل است که از خدا روی گردانده و سرگردان شدهاند!
|
||
\v 22 ای فرزندان ناخلف و سرکش نزد خدا بازگردید تا شما را از بیایمانی شفا دهد.
|
||
\p ایشان میگویند: «البته که میآییم، چون تو خداوند، خدای ما هستی.
|
||
\v 23 ما از بتپرستی بر بالای تپهها و عیاشی بر روی کوهها خسته شدهایم؛ این کارها بیهوده است؛ بنیاسرائیل تنها در پناه خداوند، خدای ما میتواند نجات یابد.
|
||
\v 24 از کودکی با چشمان خود دیدیم که چگونه دسترنج پدرانمان، از گلهها و رمهها و پسران و دختران، در اثر بتپرستی شرمآورشان بلعیده شد!
|
||
\v 25 هم ما و هم پدرانمان از کودکی نسبت به خداوند، خدایمان گناه کردهایم و دستورهای او را پیروی ننمودهایم؛ پس بگذار در شرمساریمان غرق شویم! بگذار رسوایی، ما را فرا گیرد!»
|
||
\c 4
|
||
\s1 دعوت به توبه
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند میفرماید: «ای اسرائیل، اگر نزد من بازگردی و دست از بتپرستی برداری و به من وفادار بمانی،
|
||
\v 2 اگر تنها مرا خدای خود بدانی و با انصاف و راستی و درستی زندگی کنی، آنگاه همهٔ قومهای جهان با دیدن تو به سوی من خواهند آمد و از من برکت یافته، به من افتخار خواهند نمود.»
|
||
\p
|
||
\v 3 خداوند به اهالی یهودا و اورشلیم چنین میفرماید: «زمینِ سختِ دلتان را شخم بزنید، و تخم خوب را در میان خارها نکارید.
|
||
\v 4 ای مردان یهودا و ساکنان اورشلیم، دلهایتان را برای خداوند ختنه کنید، و گرنه آتش خشم من شما را به سبب تمام گناهانتان خواهد سوزاند و کسی نخواهد توانست آن را خاموش کند.
|
||
\s1 حمله به یهودا
|
||
\p
|
||
\v 5 «شیپورها را در تمام سرزمین یهودا به صدا درآورید! با صدای بلند فریاد برآورید و به اهالی یهودا و اورشلیم اعلام کرده، بگویید که به شهرهای امن و حصاردار پناه ببرند!
|
||
\v 6 راه اورشلیم را با علامت مشخص کنید! فرار کنید و درنگ ننمایید! چون من بلا و ویرانی مهلکی از سوی شمال بر شما نازل خواهم کرد.
|
||
\v 7 نابود کنندهٔ قومها مانند شیری از مخفیگاه خود بیرون آمده، به سوی سرزمین شما در حرکت است! شهرهایتان خراب و خالی از سکنه خواهد شد.
|
||
\v 8 پس لباس ماتم بپوشید و گریه و زاری کنید، زیرا شدت خشم خداوند هنوز کاهش نیافته است.
|
||
\v 9 در آن روز، دل پادشاه و بزرگان از ترس فرو ریخته، کاهنان متحیر و انبیا پریشان خواهند شد.»
|
||
\p
|
||
\v 10 (خداوندا، مردم از آنچه تو گفتی فریب خوردهاند! چون تو به اهالی اورشلیم وعدهٔ آرامش و سلامتی دادی، حال آنکه اکنون شمشیر بر گلوی ایشان قرار گرفته است!)
|
||
\p
|
||
\v 11-12 \vp ۱۱و۱۲\vp* در آن زمان خداوند از بیابان، بادی سوزان بر ایشان خواهد فرستاد نه بادی ملایم برای زدودن خاشاک خرمن، بلکه طوفانی شدید. به این ترتیب خداوند هلاکت قوم خود را اعلام میکند.
|
||
\v 13 نگاه کن! دشمن مانند ابر به سوی ما میآید؛ ارابههای او همچون گردبادند و اسبانش از عقاب تیزروتر. وای بر ما، چون غارت شدهایم!
|
||
\p
|
||
\v 14 ای اهالی اورشلیم دلهای خود را از شرارت پاک کنید تا نجات یابید! تا به کی میخواهید افکار ناپاک را در دلتان نگاه دارید؟
|
||
\v 15 قاصدان از شهر دان تا کوهستان افرایم، همه جا مصیبت شما را اعلام میکنند.
|
||
\v 16 آنها میآیند تا به قومها هشدار دهند و به اورشلیم بگویند که دشمن از سرزمین دور میآید و علیه شهرهای یهودا غریو جنگ برمیآورد.
|
||
\p
|
||
\v 17 خداوند میفرماید: «همانگونه که کشاورزان، مزرعهای را احاطه میکنند، دشمن هم شهر اورشلیم را محاصره خواهد کرد، زیرا قوم من بر ضد من شورش کردهاند.
|
||
\v 18 ای یهودا، این بلایا نتیجهٔ رفتار و کارهای خود تو است؛ مجازات تو بسیار تلخ است و همچون شمشیری در قلبت فرو رفته است.»
|
||
\s1 اندوه ارمیا برای قومش
|
||
\p
|
||
\v 19 دردی طاقتفرسا وجودم را فرا گرفته و دلم بیتاب شده است! دیگر نمیتوانم ساکت و آرام بمانم، چون صدای شیپور دشمن و فریاد جنگ در گوشم طنین افکنده است.
|
||
\v 20 خرابی از پی خرابی فرا میرسد تا سرزمین ما را به کلی ویران کند. ناگهان، در یک چشم به هم زدن، تمام خیمهها غارت میشوند و خانهها به ویرانه تبدیل میگردند.
|
||
\v 21 این وضع تا به کی طول میکشد؟ تا به کی باید خروش جنگ و صدای شیپور جنگ را بشنوم؟
|
||
\p
|
||
\v 22 خداوند در جواب میفرماید: «تا وقتی که قوم من در حماقتشان بمانند! چون ایشان نمیخواهند مرا بشناسند. آنها مثل بچههای نادان و احمقند؛ برای بدی کردن بسیار استادند، ولی در خوبی کردن هیچ استعدادی ندارند.»
|
||
\p
|
||
\v 23 به زمین نظر انداختم؛ همه جا ویران بود! به آسمان نگاه کردم؛ آن هم تیره و تار بود!
|
||
\v 24 به کوهها نظر کردم؛ به خود میلرزیدند و تپهها از جا کنده میشدند.
|
||
\v 25 نگاه کردم و دیدم نه آدمی بود و نه پرندهای؛ همه گریخته بودند.
|
||
\p
|
||
\v 26 بوستان، بیابان گردیده و تمام شهرها از حضور خداوند و شدت خشم او خراب شده بودند.
|
||
\v 27 خداوند دستور ویرانی سرزمین یهودا را صادر کرده است.
|
||
\p با این همه، خداوند میفرماید: «این سرزمین به کلی ویران نخواهد شد و گروه کوچکی باقی خواهد ماند.
|
||
\v 28 به سبب فرمانی که بر ضد قومم صادر کردهام، تمام مردم دنیا عزا خواهند گرفت و آسمانها سیاه خواهند شد. ولی من ارادهٔ خود را اعلام کردهام و آن را تغییر نخواهم داد؛ تصمیم خود را گرفتهام و از آن برنخواهم گشت.»
|
||
\p
|
||
\v 29 اهالی شهرها از صدای نزدیک شدن سواران و کمانداران فرار خواهند کرد. عدهای در بیشهها پنهان خواهند شد و برخی به کوهها خواهند گریخت. شهرها از سکنه خالی شده، مردم از ترس فرار خواهند کرد.
|
||
\v 30 ای که غارت شدهای چرا دیگر لباس فاخر میپوشی و خود را با جواهرات میآرایی و به چشمانت سرمه میکشی؟ از این تلاشها هیچ سودی نمیبری، چون عاشقانت از تو برگشته و قصد جانت را دارند.
|
||
\p
|
||
\v 31 فریادی به گوشم رسید مانند نالهٔ زنی که برای اولین بار میزاید. این آه و نالهٔ قوم من است که زیر پای دشمنان خود، از نفس افتاده و دست التماس دراز کرده است!
|
||
\c 5
|
||
\s1 گناه اورشلیم
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند میفرماید: «تمام کوچههای اورشلیم را بگردید. بر سر چهارراهها بایستید. همه جا را خوب جستجو کنید! اگر بتوانید حتی یک شخص با انصاف و درستکار پیدا کنید، من این شهر را از بین نخواهم برد!
|
||
\v 2 این قوم حتی به نام من قسم میخورند!»
|
||
\p
|
||
\v 3 ای خداوند، تو به یک چیز اهمیت میدهی و آن راستی و درستی است. تو سعی کردی ایشان را اصلاح کنی، اما آنها نخواستند؛ هر چند ایشان را زدی، ولی دردی احساس نکردند! روی خود را از سنگ هم سختتر کردهاند و نمیخواهند توبه کنند.
|
||
\p
|
||
\v 4 آنگاه گفتم: «از اشخاص فقیر و نادان چه انتظاری میشود داشت؟ آنها از راهها و فرمانهای خدا چیزی نمیفهمند! پس چطور میتوانند دستورهای او را اطاعت کنند؟
|
||
\v 5 بنابراین نزد رهبران ایشان رفته و با آنها وارد گفتگو خواهم شد، زیرا آنها راههای خداوند و دستورهای او را میدانند.» ولی دیدم که ایشان هم از پیروی خدا برگشته و علیه او سر به طغیان برداشتهاند.
|
||
\p
|
||
\v 6 به همین دلیل شیرهای درندهٔ جنگل به جان ایشان خواهند افتاد، گرگهای بیابان به ایشان حمله خواهند کرد و پلنگها در اطراف شهرهایشان کمین خواهند کرد تا هر کس را که بیرون برود، پارهپاره کنند؛ زیرا گناهانشان از حد گذشته و بارها از خدا روی برگرداندهاند.
|
||
\p
|
||
\v 7 خداوند میگوید: «دیگر چگونه میتوانم شما را ببخشم؟ چون حتی فرزندانتان مرا ترک گفتهاند و آنچه را که خدا نیست میپرستند. من خوراک به آنها دادم تا سیر بشوند، ولی به جای تشکر، غرق زناکاری شدند و وقت خود را با فاحشهها تلف کردند.
|
||
\v 8 آنها مثل اسبان سیر و سرحالی هستند که برای جفت مادهٔ همسایهٔ خود شیهه میکشند.
|
||
\v 9 آیا برای این کارهای شرمآور تنبیهشان نکنم؟ آیا نباید از چنین قومی انتقام بگیرم؟
|
||
\p
|
||
\v 10 «پس ای دشمنان به تاکستانهایشان هجوم ببرید و خرابشان کنید! ولی به کلی نابود نکنید. شاخههایشان را قطع کنید، چون از آن خداوند نیستند.
|
||
\v 11 خداوند میفرماید: مردم اسرائیل و مردم یهودا به من خیانت بزرگی کردهاند؛
|
||
\v 12 آنها دربارۀ من به دروغ گفتهاند: ”او با ما کاری ندارد! هیچ بلایی بر سر ما نخواهد آمد. نه قحطی خواهد شد و نه جنگ.
|
||
\v 13 انبیا، همگی طبلهای توخالی هستند و کلام خدا در دهان هیچیک از ایشان نیست؛ بلایی که ما را از آن میترسانند، بر سر خودشان خواهد آمد!“»
|
||
\p
|
||
\v 14 از این رو خداوند، خدای لشکرهای آسمان، به من چنین فرمود: «برای این گونه سخنان است که من کلام خود را در دهان تو ای ارمیا، مانند آتش میسازم و این قوم را همانند هیزم میگردانم تا ایشان را بسوزاند.»
|
||
\p
|
||
\v 15 خداوند میفرماید: «ای بنیاسرائیل، من قومی را از دور دست بر ضد تو خواهم فرستاد، قومی نیرومند و قدیمی که زبانشان را نمیفهمی.
|
||
\v 16 کمانداران آنها همه جنگجویانی نیرومندند که بدون ترحم میکشند.
|
||
\v 17 آنها خرمن تو را غارت کرده، نان فرزندانت را خواهند برد؛ گلههای گوسفند و رمههای گاو، انگور و انجیر تو را به یغما برده، شهرهای حصاردارت را که خیال میکنی در امن و امانند، تاراج خواهند کرد.
|
||
\v 18 اما در آن زمان هم باز شما را به کلی از میان نخواهم برد.
|
||
\p
|
||
\v 19 «پس اگر از تو ای ارمیا بپرسند: چرا خداوند ما را دچار این بلایا میکند؟ در پاسخ بگو: همانطور که شما خدا را فراموش کردید و در سرزمین خود خدایان بیگانه را پرستیدید، به همان ترتیب بیگانگان را در سرزمینی که از آن شما نیست خدمت و بردگی خواهید کرد.»
|
||
\p
|
||
\v 20 خداوند میفرماید که به اهالی یهودا و به قوم اسرائیل چنین اعلام نمایید:
|
||
\p
|
||
\v 21 «ای قوم نادان و بیفهم که چشم دارید، ولی نمیبینید؛ گوش دارید، ولی نمیشنوید، این را بشنوید:
|
||
\v 22 آیا نباید به من احترام بگذارید؟ آیا نباید در حضور من، ترس وجودتان را فرا گیرد؟ من که شن را به عنوان قانونی جاودانی، سرحد دریاها قرار دادم؛ اگرچه دریاها خروش برآورند و امواجشان به تلاطم آیند، از این حد نمیتوانند بگذرند!»
|
||
\p
|
||
\v 23-24 \vp ۲۳و۲۴\vp* خداوند میفرماید: «قوم من دلی سرکش و طغیانگر دارند. ایشان یاغی شده و مرا ترک گفتهاند، و هیچگاه حرمت مرا نگاه نداشتهاند، هر چند من باران را در بهار و پاییز به ایشان عطا کردم، و فصل کشت و برداشت محصول را برای آنان تعیین نمودم.
|
||
\v 25 برای همین است که این برکات نیکو را از ایشان گرفتهام؛ گناه، ایشان را از تمام این بخششها محروم کرده است.
|
||
\p
|
||
\v 26 «در میان قوم من اشخاص بدکاری وجود دارند که همچون شکارچیانی که برای شکار کمین میگذارند، ایشان هم برای انسان دام میگذارند.
|
||
\v 27 همانطور که شکارچی قفس خود را پر از پرنده میکند، ایشان نیز خانههای خود را از نقشههای فریبکارانه و غارتگرانه پرکردهاند، به همین دلیل است که اکنون قدرتمند و ثروتمند هستند.
|
||
\v 28 خوب میخورند و خوب میپوشند و رفتار بدشان حد و اندازهای ندارد؛ نه به داد یتیمان میرسند و نه حق فقیران را به آنها میدهند.
|
||
\v 29 بنابراین من ایشان را مجازات خواهم کرد و از چنین قومی انتقام خواهم گرفت!
|
||
\p
|
||
\v 30 «اتفاق عجیب و هولناکی در این سرزمین روی داده است:
|
||
\v 31 انبیا پیامهای دروغین میدهند و کاهنان نیز بنا بر گفتهٔ ایشان عمل مینمایند، قوم من هم از این وضع راضیاند. اما بدانید که چیزی به نابودی شما نمانده است؛ آنگاه چه خواهید کرد؟»
|
||
\c 6
|
||
\s1 محاصرۀ اورشلیم
|
||
\p
|
||
\v 1 ای اهالی بنیامین فرار کنید! برای نجات جانتان از اورشلیم بگریزید! در شهر تقوع شیپور خطر را به صدا درآورید، در بیتهکاریم نشانههای خطر را بر پا کنید، چون بلا و ویرانی عظیمی از سوی شمال به این سو میآید!
|
||
\v 2 من اورشلیم را نابود خواهم کرد شهری که مانند دختری زیبا و ظریف است.
|
||
\v 3 پادشاهان با سپاهیانشان گرداگرد آن خیمه خواهند زد و هر یک در هر کجا که بخواهند مستقر خواهند شد.
|
||
\v 4 ببین، برای جنگ آماده میشوند. هنگام ظهر جنگ درمیگیرد و تمام بعد از ظهر به شدت ادامه مییابد تا شامگاه که هوا تاریک میشود.
|
||
\v 5 آنگاه میگویند: «بیایید در تاریکی شب حمله کنیم و تمام کاخهایش را از بین ببریم!»
|
||
\p
|
||
\v 6 خداوند لشکرهای آسمان چنین میفرماید: «درختانش را ببرید و با آن در مقابل اورشلیم سنگر بسازید. این شهر باید مجازات بشود، چون پر از ظلم است.
|
||
\v 7 همانطور که از چشمه، آب فوران میکند، از این شهر هم شرارت بیرون میجهد! فریاد ظلم و ستم در کوچههایش طنین انداخته است. بیماری و زخمهای متعفن آن همواره در برابر دیدگانم میباشد.
|
||
\v 8 ای اهالی اورشلیم، از این سختیها درس عبرت بگیرید، و گرنه از شما بیزار شده، سرزمینتان را ویران خواهم کرد تا کسی نتواند در آن ساکن شود.»
|
||
\p
|
||
\v 9 خداوند لشکرهای آسمان میفرماید: «مانند درخت مویی که همۀ خوشههایش چیده شده، قوم اسرائیل نیز خوشهچینی خواهد شد آن گونه که خوشهای باقی نماند.»
|
||
\s1 یاغیگری اسرائیل
|
||
\p
|
||
\v 10 من به خداوند گفتم: «چه کسی به سخنان و هشدارهای من گوش فرا خواهد داد؟ ایشان گوشهای خود را بستهاند و نمیخواهند بشنوند. کلام تو ایشان را ناراحت و خشمگین میسازد و نمیخواهند به گوششان برسد.
|
||
\v 11 به سبب تمام این کارهای شرمآورشان من از خشم الهی لبریزم و دیگر نمیتوانم تحمل کنم.»
|
||
\p آنگاه خداوند فرمود: «خشم و غضب خود را بر سر اهالی اورشلیم خواهم ریخت بر کودکانی که در کوچهها بازی میکنند، بر مجلس جوانان، بر زن و شوهرها، و بر سالخوردگان.
|
||
\v 12 زنان و خانهها و مزرعههایشان، همه به دست دشمن خواهند افتاد، چون من اهالی این سرزمین را تنبیه خواهم کرد.
|
||
\v 13 همگی ایشان از کوچک تا بزرگ، دروغگو بوده، به دنبال سود نامشروع میباشند، حتی انبیا و کاهنان نیز فریبکارند!
|
||
\v 14 آنها زخمهای قوم مرا میپوشانند گویی چیز چندان مهمی نیست. میگویند: ”آرامش برقرار است!“ در حالی که آرامشی وجود ندارد.
|
||
\v 15 آیا قوم من از بتپرستی شرمندهاند؟ نه، ایشان بویی از شرم و حیا نبردهاند! از این رو، من ایشان را مجازات خواهم نمود و ایشان در میان کشتگان خواهند افتاد.»
|
||
\p
|
||
\v 16 با وجود این، خداوند چنین میفرماید: «بر سر جادهها بایستید و بپرسید راه درست، یعنی راهی که خداشناسان در ایام قدیم میپیمودند، کدام است؛ شما نیز همان راه را دنبال نمایید تا در وجودتان آرامش بیابید. ولی شما جواب میدهید: ”نه، ما این راه را پیروی نخواهیم کرد!“
|
||
\v 17 بر شما نگهبانانی گماشتم تا به شما هشدار دهند که به صدای شیپور خطر گوش دهید، ولی شما گفتید: ”گوش نخواهیم داد!“»
|
||
\p
|
||
\v 18 پس خداوند میگوید: «ای قومها بشنوید! ای گواهان بنگرید که بر سر ایشان چه خواهد آمد!
|
||
\v 19 ای زمین گوش بده! من بر سر این قوم بلایی خواهم آورد که ثمرهٔ خیالات گناهآلود خودشان است، چون به کلام من گوش نمیدهند و دستورهای مرا زیر پا میگذارند.
|
||
\v 20 پس دیگر چه فایدهای دارد که از سرزمین سبا برای من بخور میآورند و از سرزمینهای دور دست، عطرهای گرانبها. من هدایای ایشان را نمیتوانم بپذیرم؛ دیگر برایم خوشایند نیستند.
|
||
\v 21 بنابراین من بر سر راه این قوم سنگهای لغزنده قرار خواهم داد تا پدران، پسران و دوستان و همسایگانشان بلغزند و هلاک شوند.»
|
||
\s1 حمله از سوی شمال
|
||
\p
|
||
\v 22 خداوند میفرماید: «از سرزمین شمال لشکری در حرکت است و قوم نیرومندی برای جنگ با شما برخاستهاند.
|
||
\v 23 ایشان به کمان و نیزه مسلحند، سنگدل و بیرحم هستند و وقتی بر اسبهای خود سوار میشوند، صدایشان مانند خروش دریاست! آنها برای جنگ با اورشلیم مهیا شدهاند.»
|
||
\p
|
||
\v 24 مردم اورشلیم میگویند: «این خبرها را شنیدهایم، برای همین دستهایمان لرزان شده و مانند زنی که در حال زاییدن است، دچار هراس و دردیم.
|
||
\v 25 جرأت نداریم به صحرا برویم و یا در جادهها قدم بگذاریم، چون دشمن ما مسلح است! ترس از هر سو ما را فرا گرفته است!»
|
||
\p
|
||
\v 26 خداوند میفرماید: «ای قوم من، لباس ماتم بر تن کن و به عزا بنشین؛ مانند کسی که در مرگ تنها پسرش به عزا نشسته، به تلخی سوگواری کن، چون سربازان غارتگر، ناگهان بر تو هجوم خواهند آورد.
|
||
\p
|
||
\v 27 «ای ارمیا، من تو را سنگ محک قرار دادهام تا قوم مرا محک بزنی؛ پس کردار و رفتار ایشان را مشاهده و ارزیابی نما.
|
||
\v 28 آنها کاملاً یاغی شده و دلشان همچون مفرغ و آهن سخت گردیده است؛ به هر جا که میروند، غیبت میکنند؛ تمام اعمالشان گناهآلود است.
|
||
\v 29 آهنگر با افزودن دمای کوره، سرب را تصفیه میکند، ولی قوم من تصفیه ناپذیرند، زیرا بدکاران از آنها جدا نمیشوند.
|
||
\v 30 ایشان ”نقرهٔ ناخالص بیمصرف“ نامیده خواهند شد، چون من ترکشان کردهام.»
|
||
\c 7
|
||
\s1 موعظهٔ ارمیا در خانهٔ خدا
|
||
\p
|
||
\v 1 آنگاه خداوند به ارمیا فرمود
|
||
\v 2 که کنار دروازهٔ خانهٔ خداوند بایستد و این پیام را به گوش مردم برساند: ای مردم یهودا، ای تمام کسانی که در اینجا خداوند را عبادت میکنید، به کلام خداوند گوش فرا دهید!
|
||
\v 3 خداوند لشکرهای آسمان، خدای قوم اسرائیل میفرماید: «اگر راهها و اعمالتان را تغییر داده، اصلاح کنید، اجازه خواهم داد در سرزمین خود باقی بمانید.
|
||
\v 4 فریب سخنان دروغ را نخورید، فکر نکنید که چون خانهٔ من در اینجاست نخواهم گذاشت که اورشلیم ویران شود.
|
||
\v 5-7 من فقط در صورتی اجازه خواهم داد در این سرزمینی که جاودانه به پدرانتان دادهام باقی بمانید که از کردار و رفتار بد دست کشیده، با یکدیگر با درستی و انصاف رفتار کنید، از یتیمان، بیوهزنان و غریبان بهرهکشی نکنید، از ریختن خون بیگناهان دست بردارید و از پیروی خدایان دیگر که باعث زیان و لطمهٔ شماست روی گردان شوید.
|
||
\p
|
||
\v 8 «اما شما به سخنان دروغ و بیپایه امید بستهاید؛
|
||
\v 9 دزدی میکنید، مرتکب زنا و قتل میشوید، به دروغ قسم میخورید، برای بت بعل بخور میسوزانید و خدایان بیگانه را میپرستید،
|
||
\v 10 و بعد به خانهای که به نام من نامیده شده آمده، در حضور من میایستید و میگویید: ”ما در امن و امانیم!“ و باز برمیگردید و غرق کارهای زشتتان میشوید.
|
||
\v 11 مگر خانهای که نام مرا بر خود دارد، آشیانهٔ دزدان است؟ هر آنچه در آنجا میکنید، میبینم.
|
||
\p
|
||
\v 12 «به شیلوه بروید، به شهری که نخستین عبادتگاه من در آن قرار داشت، و ببینید به سبب گناهان قومم اسرائیل، با آن چه کردم!
|
||
\v 13-14 \vp ۱۳و۱۴\vp* به سبب تمام گناهانی که مرتکب شدهاید همان بلا را بر سر شما نیز خواهم آورد. با اینکه بارها در این مورد با شما سخن گفته، هشدار دادم و شما را فرا خواندم، ولی شما نه گوش کردید و نه جواب دادید. پس همانطور که اجازه دادم خانهٔ مرا در شیلوه خراب کنند، اجازه خواهم داد تا این خانه را نیز خراب کنند. بله، این خانه را که به نام من بوده و چشم امیدتان به آن است و این سرزمین را که به شما و به پدرانتان دادهام، ویران خواهم کرد؛
|
||
\v 15 همانطور که برادران افرایمی\f + \fr 7:15 \ft منظور حکومت شمالی است که شامل ده قبیلهٔ قوم اسرائیل بود.\f* شما را تبعید نمودم، شما را نیز تبعید خواهم کرد.
|
||
\s1 نافرمانی قوم
|
||
\p
|
||
\v 16 «پس تو ای ارمیا، دیگر برای این قوم دعای خیر نکن و برای آنها گریه و زاری و شفاعت ننما، چون نخواهم پذیرفت.
|
||
\v 17 مگر نمیبینی در تمام شهرهای یهودا و در کوچههای اورشلیم چه میکنند؟
|
||
\v 18 ببین چطور بچهها هیزم جمع میکنند، پدرها آتش میافروزند، زنها خمیر درست میکنند تا برای بت ”ملکۀ آسمان“ گردههای نان بپزند و برای سایر خدایانشان هدایای نوشیدنی تقدیم کنند و به این ترتیب مرا به خشم آورند!
|
||
\v 19 آیا این کارها، به من لطمه میزنند؟ بیشتر از همه به خودشان ضرر میرسانند و خودشان را رسوا میکنند.
|
||
\v 20 پس من آتش خشم و غضب خود را فرو خواهم ریخت. بله، شعلههای خشم و غضب من، این عبادتگاه را سوزانده، مردم، حیوانات، درختان و محصولات زمین را از میان خواهد برد و کسی نخواهد توانست آن را خاموش کند!»
|
||
\p
|
||
\v 21 خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل میفرماید: «گوشت قربانیهایی را که ذبح میکنید چه آنهایی را که مجاز به خوردنشان هستید، چه آنهایی که خوردنشان ممنوع است، همه را بخورید،
|
||
\v 22 چون وقتی پدران شما را از مصر بیرون آوردم، و با ایشان سخن گفته، دستورهای خود را به ایشان دادم از ایشان هدیه و قربانی نخواستم،
|
||
\v 23 بلکه آنچه به ایشان فرموده بودم این بود: از من پیروی کنید تا من خدای شما باشم و شما قوم من! فقط به هر راهی که من میگویم، بروید تا سعادتمند شوید.
|
||
\v 24 ولی ایشان گوش فرا ندادند و توجهی ننمودند، بلکه به دنبال هوس دل خود رفتند و به جای پیشرفت و بهتر شدن، وضعشان بدتر شد.
|
||
\v 25 از روزی که پدران شما از مصر بیرون آمدند تا به امروز، خادمین یعنی انبیای خود را هر روز نزد شما فرستادم.
|
||
\v 26 ولی نه به سخنانشان گوش دادید و نه به ایشان اعتنایی کردید، بلکه سختدل و یاغی شده بدتر از پدرانتان رفتار نمودید.
|
||
\p
|
||
\v 27 «بنابراین ای ارمیا، هر آنچه میفرمایم به ایشان بگو، ولی انتظار نداشته باش گوش بدهند! به ایشان هشدار بده، ولی منتظر پاسخی نباش.
|
||
\v 28 بگو که ایشان قومی هستند که نمیخواهند دستورهای خداوند، خدای خود را اطاعت کنند و نمیخواهند درس عبرت بگیرند، چون راستی از بین رفته و سخنی نیز از آن به میان نمیآید.»
|
||
\s1 گناه در وادی هنوم
|
||
\p
|
||
\v 29 خداوند میفرماید: «ای اهالی اورشلیم، عزاداری کنید؛ موی خود را به نشانهٔ شرم تراشیده، دور بریزید؛ بر بلندیها برآیید و نوحهسرایی کنید، چون من از شما خشمگین هستم و شما را طرد کرده و ترک نمودهام.
|
||
\v 30 اهالی یهودا در برابر چشمان من شرارت ورزیدهاند و بتهای خود را به خانهٔ من آورده و آنجا را نجس ساختهاند.
|
||
\v 31 در وادی ”ابن هنوم“ نیز مذبحی به نام ”توفت“ بنا نمودهاند و در آنجا پسران و دختران خود را برای بتها زندهزنده در آتش، قربانی میکنند کار زشت و هولناکی که نه امر فرموده بودم و نه حتی از خاطرم گذشته بود.
|
||
\v 32 بنابراین روزی خواهد رسید که دیگر به آنجا ”توفت“ یا وادی ”ابن هنوم“ نخواهند گفت، بلکه آن را ”وادی کشتارگاه“ خواهند نامید، چون اجساد بیشماری از کشتهشدگان را در آنجا دفن خواهند کرد، طوری که جایی باقی نماند؛
|
||
\v 33 و لاشههای قوم من خوراک پرندگان آسمان و حیوانات بیابان خواهند شد و کسی باقی نخواهد ماند که آنها را براند.
|
||
\v 34 من آوای سرود و شادمانی و هلهلهٔ عروس و داماد را از شهرهای یهودا و کوچههای اورشلیم قطع خواهم نمود و این سرزمین را به ویرانه مبدل خواهم ساخت.»
|
||
\c 8
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند میفرماید: «در آن وقت، دشمن قبرهای پادشاهان و بزرگان یهودا، قبرهای کاهنان، انبیا و ساکنان اورشلیم را شکافته، استخوانهایشان را بیرون خواهد آورد،
|
||
\v 2 و روی زمین در مقابل بتهایشان، آفتاب و ماه و ستارگان، پهن خواهد کرد بتهایی که مورد پرستش و علاقهٔ آنان بود و از آنها پیروی میکردند. آن استخوانها دیگر جمعآوری و دفن نخواهند شد، بلکه مانند فضلهٔ حیوانات بر روی زمین خواهند ماند.
|
||
\v 3 کسانی که از این قومِ فاسد زنده بمانند، به هر جایی که ایشان را پراکنده کرده باشم مرگ را بر زندگی ترجیح خواهند داد.» این است آنچه خداوند لشکرهای آسمان میفرماید.
|
||
\s1 گناه و مکافات
|
||
\p
|
||
\v 4 خداوند فرمود تا به قومش چنین بگویم: «کسی که میافتد، آیا دوباره بلند نمیشود؟ کسی که راه را اشتباه میرود، آیا به راه راست باز نمیگردد؟
|
||
\v 5 پس چرا قوم من، اهالی اورشلیم، دچار گمراهی همیشگی شدهاند؟ چرا به بتهای دروغین چسبیدهاند و نمیخواهند نزد من بازگردند؟
|
||
\v 6 به گفتگوی آنها گوش دادم، ولی یک حرف راست نشنیدم! هیچکس از گناهش پشیمان نیست؟ هیچکس نمیگوید: ”چه کار زشتی مرتکب شدهام؟“ بلکه مثل اسبی که با سرعت به میدان جنگ میرود، همه با شتاب به سوی راههای گناهآلودشان میروند!
|
||
\v 7 لکلک میداند چه وقت کوچ کند؛ همینطور فاخته، پرستو و مرغ ماهیخوار؛ هر سال در زمانی که خدا تعیین کرده است، همهٔ آنها باز میگردند؛ ولی قوم من زمان بازگشت خود را نمیدانند و از قوانین من بیاطلاع هستند.
|
||
\p
|
||
\v 8 «چگونه میگویید که دانا هستید و قوانین مرا میدانید، در حالی که معلمان شما آنها را تغییر دادهاند تا معنی دیگری بدهند؟
|
||
\v 9 این معلمانِ به ظاهر دانای شما برای همین گناه تبعید شده، شرمنده و رسوا خواهند شد. آنها کلام مرا رد کردهاند؛ آیا دانایی این است؟
|
||
\v 10 بنابراین زنان و مزرعههای ایشان را به دیگران خواهم داد؛ چون همهٔ آنها از کوچک تا بزرگ طمعکارند؛ حتی انبیا و کاهنان نیز فقط در پی آنند که مال مردم را به فریب تصاحب کنند.
|
||
\v 11 آنها زخمهای قوم مرا میپوشانند گویی چیز چندان مهمی نیست؛ میگویند: ”آرامش برقرار است!“ در حالی که آرامشی وجود ندارد.
|
||
\v 12 آیا قوم من از بتپرستی شرمندهاند؟ نه، ایشان هرگز احساس شرم و حیا نمیکنند! از این رو من ایشان را مجازات خواهم کرد و ایشان جان داده، در میان کشتگان خواهند افتاد.»
|
||
\p
|
||
\v 13 خداوند میفرماید: «من تمام محصول زمین ایشان را نابود خواهم ساخت؛ دیگر خوشهای بر درخت مو و انجیری بر درخت انجیر دیده نخواهد شد؛ برگها نیز پژمرده میشوند! هر آنچه به ایشان دادهام، از میان خواهد رفت.»
|
||
\p
|
||
\v 14 آنگاه قوم خدا خواهند گفت: «چرا اینجا نشستهایم؟ بیایید به شهرهای حصاردار برویم و آنجا بمیریم؛ زیرا خداوند، خدای ما، ما را محکوم به نابودی کرده و جام زهر داده تا بنوشیم، چون ما نسبت به او گناه ورزیدهایم.
|
||
\v 15 برای صلح و آرامش انتظار کشیدیم، ولی خبری نشد. چشم به راه شفا و سلامتی بودیم، ولی وحشت و اضطراب گریبانگیر ما شد.»
|
||
\p
|
||
\v 16 صدای اسبان دشمن از دان، مرز شمالی، شنیده میشود؛ صدای شیهه اسبان نیرومندشان، همه را به لرزه انداخته است؛ چون دشمن میآید تا این سرزمین و شهرها و اهالی آن را نابود سازد.
|
||
\p
|
||
\v 17 خداوند میفرماید: «من نیروهای دشمن را مانند مارهای سمی به جان شما خواهم انداخت مارهایی که نمیتوانید افسونشان کنید؛ هر چه تلاش کنید، باز شما را گزیده، خواهند کشت.»
|
||
\s1 اندوه ارمیا برای قومش
|
||
\p
|
||
\v 18 درد من، درمان نمیپذیرد! دل من بیتاب است!
|
||
\v 19 گوش کنید! نالههای قوم من از هر گوشهٔ سرزمین شنیده میشود! آنها میپرسند: «آیا خداوند در صَهیون نیست؟ آیا پادشاه ما در آنجا نیست؟»
|
||
\p خداوند جواب میدهد: «چرا با پرستیدن بتها و خدایان غریب خود، خشم مرا شعلهور کردید؟»
|
||
\p
|
||
\v 20 قوم با اندوه میگویند: «فصل برداشت محصول گذشت؛ تابستان آمد و رفت؛ ولی ما هنوز نجات نیافتهایم!»
|
||
\p
|
||
\v 21 دل من به خاطر صدمات و جراحات قومم، خونین است؛ از شدت غم و غصه، ماتم زده و حیرانم.
|
||
\v 22 آیا در جلعاد\f + \fr 8:22 \ft جلعاد منطقهای بود واقع در شرق رود اردن که برای گیاهان داروییاش شهرت داشت.\f* دارویی نیست؟ آیا در آنجا طبیبی پیدا نمیشود؟ پس چرا قوم من شفا نمییابد؟
|
||
\c 9
|
||
\p
|
||
\v 1 ای کاش سر من مخزن آب میبود و چشمانم چشمهٔ اشک تا برای کشتگان قومم شب و روز گریه میکردم!
|
||
\v 2 ای کاش منزلی در بیابان میداشتم و برای فراموش کردن قومم به آنجا پناه میبردم، چون همگی ایشان زناکار و خیانتپیشهاند!
|
||
\p
|
||
\v 3 خداوند میفرماید: «زبان خود را مثل کمان خم میکنند تا سخنان دروغ خود را مانند تیر رها سازند؛ به جای راستی، دروغ بر سرزمینشان حکومت میکند؛ در شرارت ورزیدن پیشرفت میکنند و مرا در نظر ندارند.»
|
||
\p
|
||
\v 4 از دوستانتان برحذر باشید! به برادرتان اعتماد نکنید! چون برادران همه فریبکارند و دوستان همه سخنچین!
|
||
\v 5 دوست، دوست را فریب میدهد؛ کسی نیست که سخن راست بگوید؛ ایشان زبان خود را عادت دادهاند که دروغ بگوید؛ آنها با این گناهان، خود را خسته و فرسوده میکنند!
|
||
\v 6 خداوند میفرماید: «تو در میان دروغگویان و فریبکارانی زندگی میکنی که نمیخواهند به سوی من بیایند.»
|
||
\p
|
||
\v 7 بنابراین خداوند لشکرهای آسمان چنین میفرماید: «آنها را مثل فلز در کورهٔ آتش میگدازم تا تصفیه شوند؛ جز این، چه میتوانم بکنم؟
|
||
\v 8 زبان دروغگوی آنها، مثل تیری زهرآلود است؛ در حضور همسایههای خود، سخنان دوستانه بر زبان میرانند، ولی پشت سر، علیه ایشان توطئه میچینند.
|
||
\v 9 آیا به خاطر این کارها نباید ایشان را تنبیه کنم؟ آیا نباید از چنین قومی انتقام بگیرم؟»
|
||
\p
|
||
\v 10 برای کوههای سرسبز این سرزمین و چراگاههای خرم آن میگریم و ماتم میکنم، چون همه سوخته و ویران شدهاند، هیچ موجود زندهای از آن نمیگذرد؛ نه رمهای هست، نه پرندهای و نه جانوری؛ همه گریختهاند.
|
||
\p
|
||
\v 11 خداوند میفرماید: «اورشلیم را به خرابه تبدیل کرده، آن را لانهٔ شغالها خواهم کرد؛ شهرهای یهودا را خالی از سکنه و ویران خواهم ساخت.»
|
||
\p
|
||
\v 12 پرسیدم: «خداوندا، چرا این سرزمین باید به بیابان خشک و سوزان تبدیل شود، به طوری که کسی جرأت نکند از آن عبور نماید؟ کدام انسان حکیمی میتواند این موضوع را درک کند؟ به چه کسی این را آشکار کردهای تا به مردم توضیح دهد؟»
|
||
\p
|
||
\v 13 خداوند در جواب فرمود: «قوم من از دستورهایی که به ایشان داده بودم، سرپیچی کرده و به آنچه گفته بودم، عمل ننمودند،
|
||
\v 14 بلکه به جای آن، در پی خواستههای دل سرکش خود رفتند و طبق تعلیم اجدادشان، بتهای بعل را پرستیدند.
|
||
\v 15 پس خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: به این سبب به ایشان خوراک تلخ خواهم داد و آب زهرآلود خواهم نوشانید؛
|
||
\v 16 ایشان را در میان قومهایی که نه خودشان و نه اجدادشان میشناختند، پراکنده خواهم ساخت؛ حتی در آنجا نیز شمشیر هلاکت را به تعقیبشان خواهم فرستاد تا به کلی نابود شوند.»
|
||
\s1 ماتم مردم اورشلیم
|
||
\p
|
||
\v 17 خداوند لشکرهای آسمان میفرماید: «به آنچه روی خواهد داد بیندیشید! آنگاه به دنبال زنان نوحهخوان بفرستید، به دنبال ماهرترین آنها!
|
||
\v 18 از ایشان بخواهید تا با شتاب بیایند و آنچنان نوحهسرایی کنند که چشمانتان از اشک پر شود و از مژههایتان آب جاری گردد!
|
||
\v 19 به نالههای اهالی اورشلیم گوش دهید که میگویند: ”وای بر ما، چگونه غارت شدیم! وای بر ما، چگونه رسوا گشتیم! باید که سرزمینمان را ترک کنیم، چون خانههایمان همه ویران شدهاند.“»
|
||
\p
|
||
\v 20 ای زنان به کلام خداوند گوش دهید و به سخنان او توجه کنید! به دخترانتان نوحهگری و به همسایگانتان عزاداری بیاموزید.
|
||
\v 21 زیرا شبح مرگ از پنجرهها به داخل خانهها و کاخهایتان خزیده است. دیگر بچهها در کوچهها بازی نمیکنند و جوانان بر سر گذر جمع نمیشوند، چون همه مردهاند.
|
||
\p
|
||
\v 22 خداوند میفرماید به ایشان بگو: «اجساد مردم مثل فضله در صحرا و مانند بافه در پشت سر دروگر، خواهند افتاد و کسی نخواهد بود که آنها را دفن کند.
|
||
\p
|
||
\v 23 «مرد دانا به حکمت خود افتخار نکند و شخص نیرومند به قوت خود نبالد و ثروتمند به ثروت خود فخر نکند؛
|
||
\v 24 بلکه هر که میخواهد افتخار کند، به این افتخار کند که مرا میشناسد و میداند که خداوند هستم و رحمت و انصاف و عدالت را بر زمین بجا میآورم؛ چیزهایی که موجب خشنودی و سرور من میباشند.
|
||
\p
|
||
\v 25 «زمانی میرسد که تمام کسانی را که فقط در جسم ختنه شدهاند تنبیه خواهم کرد،
|
||
\v 26 یعنی مصریها، ادومیها، عمونیها، موآبیها، ساکنین صحرا که بتپرست هستند، و حتی شما مردم یهودا را! چون ختنهٔ شما هم مثل ختنهٔ آنها، فقط یک رسم و عادت است و بس، و دل و وجود گناهآلودتان ختنه نگردیده است.»
|
||
\c 10
|
||
\s1 بتپرستی و خداپرستی
|
||
\p
|
||
\v 1 ای بنیاسرائیل، به پیامی که خداوند به شما میدهد، گوش فرا دهید:
|
||
\p
|
||
\v 2 «از راه و رسم سایر قومها پیروی نکنید و مانند آنها از حرکات ستارگان و افلاک نترسید و فکر نکنید سرنوشت شما را آنها تعیین میکنند.
|
||
\v 3 رسوم آنها چقدر پوچ و احمقانه است؛ درختی از جنگل میبرند و نجار با ابزارش از آن بُتی میسازد،
|
||
\v 4 سپس با طلا و نقره زینتش میدهند و با میخ و چکش آن را در محل استقرارش محکم میکنند تا نیفتد.
|
||
\v 5 درست مانند مترسکی در جالیز است که نه حرف میزند و نه راه میرود، بلکه کسی باید آن را بردارد و جابهجا نماید، پس شما از چنین بُتی نترسید! چون نه میتواند صدمهای بزند و نه کمکی بکند.»
|
||
\p
|
||
\v 6 ای خداوند، خدایی مثل تو وجود ندارد، چون تو بزرگی و نامت پرقدرت است!
|
||
\v 7 ای پادشاهِ تمام قومها، کیست که از تو نترسد؟ فقط تو شایستهٔ احترامی! در تمام سرزمینها و در بین تمام حکیمان، همتای تو یافت نمیشود!
|
||
\v 8 آنانی که بت میپرستند، همگی احمق و نادانند! از بتهای چوبی چه میتوانند بیاموزند؟
|
||
\v 9 از سرزمین ترشیش ورقهای کوبیده شدهٔ نقره، و از «اوفاز» طلا میآورند و هنرمندان و زرگران ماهر، آنها را به روی بتها میکشند؛ سپس دوزندگان هنرمند از پارچههای آبی و ارغوانی، لباسهای زیبا میدوزند و بر آنها میپوشانند.
|
||
\p
|
||
\v 10 ولی خداوندا، تو تنها خدای حقیقی میباشی، تو خدای زنده و پادشاه ابدی هستی! از خشم تو تمام زمین میلرزد، و قومها به هنگام غضب تو میگریزند و خود را پنهان میسازند!
|
||
\p
|
||
\v 11 به کسانی که بت میپرستند بگویید: «خدایانی که در خلقت آسمان و زمین نقشی نداشتهاند از روی زمین محو و نابود خواهند شد.»
|
||
\p
|
||
\v 12 اما خدای ما با قدرت خود زمین را ساخت، و با حکمتش جهان را بنیاد نهاد و با دانایی خود آسمانها را به وجود آورد.
|
||
\v 13 به فرمان اوست که ابرها در آسمان میغرند؛ اوست که ابرها را از نقاط دور دست زمین برمیآورد، رعد و برق ایجاد میکند، باران میفرستد، و باد را از خزانههای خود بیرون میآورد!
|
||
\p
|
||
\v 14 آنانی که در مقابل بتهایشان سجده میکنند چقدر نادانند! سازندگان آنها شرمسار و رسوا خواهند شد، زیرا آنچه میسازند، دروغین است و جان در آنها نیست.
|
||
\v 15 همهٔ این بتها بیارزش و مسخرهاند! وقتی سازندگانشان از بین بروند، بتهایشان هم از میان خواهند رفت.
|
||
\v 16 اما خدای یعقوب مثل این بتها نیست، او خالق همۀ موجودات است و بنیاسرائیل قوم خاص او میباشد؛ نام او خداوند لشکرهای آسمان است.
|
||
\s1 هلاکت آینده
|
||
\p
|
||
\v 17 ای شما که در محاصره به سر میبرید، اموال خود را جمع کنید و آمادهٔ حرکت شوید!
|
||
\v 18 زیرا خداوند میفرماید: «این بار شما را از این سرزمین بیرون خواهم انداخت و چنان بلایی بر سر شما نازل خواهم نمود که حتی یک نفرتان نیز جان به در نبرید!»
|
||
\p
|
||
\v 19 در آن روزها مردم یهودا فریاد کرده، خواهند گفت: «زخمهایمان چقدر عمیق است! امیدی به شفا نیست! ولی باید تحمل کنیم چون این مجازات ماست!
|
||
\v 20 خانه و کاشانهمان خراب شده؛ بچههایمان را از آغوشمان بردهاند و دیگر هرگز آنها را نخواهیم دید؛ کسی هم باقی نمانده که به کمک او دوباره خانهمان را بسازیم».
|
||
\p
|
||
\v 21 شبانان و رهبران قوم اسرائیل احمق و نادان شدهاند و دیگر از خداوند هدایت نمیطلبند؛ از این رو شکست خواهند خورد و قومشان مانند گله بیسرپرست پراکنده خواهند شد.
|
||
\v 22 اینک هیاهویی به گوش میرسد! هیاهوی لشکر بزرگی که از سوی شمال میآید تا شهرهای یهودا را ویران کند و آنها را لانهٔ شغالها سازد!
|
||
\s1 دعای ارمیا
|
||
\p
|
||
\v 23 ای خداوند، میدانم که انسان حاکم بر سرنوشت خود نیست و این توانایی را ندارد که مسیر زندگی خود را تعیین کند.
|
||
\v 24 خداوندا، ما را اصلاح کن، ولی با ملایمت، نه با خشم و غضب، و گرنه نابود میشویم.
|
||
\v 25 آتش خشم و غضب خود را بر قومهایی بریز که تو را نمیشناسند و از تو پیروی نمیکنند، چون بنیاسرائیل را آنها از بین بردهاند و این سرزمین را به کلی ویران کردهاند.
|
||
\c 11
|
||
\s1 شکستن عهد خدا
|
||
\p
|
||
\v 1-3 خداوند به من فرمود که به مفاد عهد او گوش فرا دهم و به مردم یهودا و اهالی اورشلیم این پیام را برسانم: «ملعون باد کسی که نکات این عهد را اطاعت نکند،
|
||
\v 4 همان عهدی که به هنگام رهایی اجدادتان از سرزمین مصر با ایشان بستم، از سرزمینی که برای آنها همچون کورهٔ آتش بود. به ایشان گفته بودم که اگر از من اطاعت کنند و هر چه میگویم انجام دهند، ایشان قوم من خواهند بود و من خدای ایشان!
|
||
\v 5 پس حال، شما این عهد را اطاعت کنید و من نیز به وعدهای که به پدران شما دادهام وفا خواهم نمود و سرزمینی را به شما خواهم داد که شیر و عسل در آن جاری باشد، یعنی همین سرزمینی که اکنون در آن هستید.»
|
||
\p در پاسخ خداوند گفتم: «خداوندا، پیامت را خواهم رساند.»
|
||
\p
|
||
\v 6 سپس خداوند فرمود: «در شهرهای یهودا و در کوچههای اورشلیم پیام مرا اعلام کن! به مردم بگو که به مفاد عهد من توجه کنند و آن را انجام دهند.
|
||
\v 7 زیرا از وقتی اجدادشان را از مصر بیرون آوردم تا به امروز، بارها به تأکید از ایشان خواستهام که مرا اطاعت کنند!
|
||
\v 8 ولی ایشان اطاعت نکردند و توجهی به دستورهای من ننمودند، بلکه به دنبال امیال و خواستههای سرکش و ناپاک خود رفتند. ایشان با این کار عهد مرا زیر پا گذاشتند، بنابراین تمام تنبیهاتی را که در آن عهد ذکر شده بودند، در حقشان اجرا کردم.»
|
||
\p
|
||
\v 9 خداوند به من فرمود: «اهالی یهودا و اورشلیم علیه من طغیان کردهاند.
|
||
\v 10 آنها به گناهان پدرانشان بازگشتهاند و از اطاعت من سر باز میزنند؛ ایشان به سوی بتپرستی رفتهاند. هم اهالی یهودا و هم اسرائیل\f + \fr 11:10 \ft منظور حکومتهای جنوبی و شمالی بنیاسرائیل است.\f* عهدی را که با پدرانشان بسته بودم، شکستهاند.
|
||
\v 11 پس چنان بلایی بر ایشان خواهم فرستاد که نتوانند جان به در ببرند و هر چه التماس و طلب رحمت کنند، به دعایشان گوش نخواهم داد.
|
||
\v 12 آنگاه اهالی یهودا و ساکنین اورشلیم به بتهایی که به آنها قربانی تقدیم میکردند، پناه خواهند برد، ولی بتها هرگز نخواهند توانست ایشان را از این بلایا رهایی دهند.
|
||
\v 13 ای مردم یهودا، شما به تعداد شهرهایتان بت دارید و به تعداد کوچههای اورشلیم، مذبح، مذبحهای شرمآوری که روی آنها برای بت بعل بخور میسوزانید!
|
||
\p
|
||
\v 14 «ای ارمیا، دیگر برای این قوم دعا نکن و نزد من برای ایشان شفاعت منما، چون من در زمان مصیبت به داد آنها نخواهم رسید و به دعایشان گوش نخواهم داد.
|
||
\v 15 قوم محبوب من دیگر حق ندارند به خانهٔ من وارد شوند! آنها خائن و بتپرست شدهاند؛ پس آیا قول وفاداری و تقدیم قربانی در آنجا، میتواند گناهشان را پاک کند و بار دیگر به ایشان خرمی و شادی ببخشد؟
|
||
\v 16 قوم من مانند درخت زیتونِ سرسبز، پر از میوههای خوب و زیبا بود؛ اما اکنون شکسته و خرد شده است، چون من شعلههای سوزان خشم دشمنان را بر ایشان فرو آوردهام.
|
||
\v 17 من، خداوند لشکرهای آسمان که اسرائیل و یهودا را مانند نهالهایی کاشته بودم، اینک بر ایشان بلا نازل میکنم؛ چرا که ایشان با بدکاریهایشان و سوزاندن بخور برای بعل مرا خشمگین ساختهاند.»
|
||
\s1 دسیسه علیه ارمیا
|
||
\p
|
||
\v 18 آنگاه خداوند، مرا از دسیسههایی که دشمنانم علیه من میچیدند، آگاه ساخت!
|
||
\v 19 من مانند برهٔ بیآزاری که برای ذبح میبرند، به هیچکس بدگمان نبودم و هرگز فکر نمیکردم که میخواهند مرا بکشند! در حالی که آنها به یکدیگر میگفتند: «بیایید این مرد را بکشیم تا هم خودش و هم پیامهایش از بین بروند. بیایید او را بکشیم تا نام او از صفحهٔ روزگار محو شود!»
|
||
\p
|
||
\v 20 ای خداوند لشکرهای آسمان، ای داور عادل، به افکار و انگیزههای ایشان بنگر و داد مرا از ایشان بستان، میخواهم به چشمان خود ببینم که از ایشان انتقام میگیری.
|
||
\p
|
||
\v 21 این است آنچه خداوند دربارۀ مردم عناتوت که قصد جان مرا کرده بودند، میفرماید. آنها گفته بودند: «اگر از نبوّت کردن به نام خداوند دست برنداری، تو را میکشیم.»
|
||
\v 22 پس خداوند لشکرهای آسمان میفرماید: «من ایشان را مجازات خواهم کرد! جوانانشان در جنگ کشته خواهند شد و پسران و دخترانشان از گرسنگی جان خواهند داد.
|
||
\v 23 برای اهالی عناتوت زمان مکافات تعیین شده و چون آن زمان فرا رسد، یک نفر هم جان به در نخواهد برد!»
|
||
\c 12
|
||
\s1 گفتگوی ارمیا با خداوند
|
||
\p
|
||
\v 1 ای خداوند، تو عادلتر از آن هستی که من با تو بحث و جدل کنم؛ اما میخواهم بدانم که چرا بدکاران موفقند؟ چرا اشخاص نادرست در رفاه و آسایشند؟
|
||
\v 2 تو ایشان را مانند درختی که ریشه میدواند و میوه میآورد، کامیاب میسازی. به زبان تو را شکر میکنند، اما دلهایشان از تو دور است!
|
||
\v 3 حال آنکه تو از دل من آگاهی و مرا خوب میشناسی. خداوندا، ایشان را مثل گوسفند به کشتارگاه بِکِش و به سزای اعمالشان برسان!
|
||
\p
|
||
\v 4 تا به کی باید این سرزمین به سبب اعمال و رفتار آنها ماتم گیرد؟ حتی گیاهان صحرا هم به علّت گناهان آنها خشک شده و حیوانات و پرندگان از بین رفتهاند؛ با این حال ایشان میگویند: «خدا ما را مجازات نخواهد کرد!»
|
||
\s1 پاسخ خداوند به ارمیا
|
||
\p
|
||
\v 5 «اگر با کسانی که انسانی بیش نیستند مسابقه دادی و خسته شدی، پس چگونه با اسبان مسابقه خواهی داد؟ اگر در زمین صاف نتوانستی بایستی و لغزیدی، در جنگلهای انبوه اردن چه خواهی کرد؟
|
||
\v 6 حتی برادران و خانوادهٔ خودت، علیه تو هستند و برایت توطئه چیدهاند! پس اگرچه با تو دوستانه صحبت کنند، به آنها اعتماد نکن و سخنانشان را باور منما.»
|
||
\p
|
||
\v 7 آنگاه خداوند فرمود: «من بنیاسرائیل را ترک گفته و قوم برگزیدهٔ خود را طرد کردهام! عزیزان خود را تسلیم دشمن کردهام.
|
||
\v 8 قوم من مانند شیر جنگل بر من غریدهاند، پس من نیز از ایشان بیزار شدهام.
|
||
\p
|
||
\v 9 «قوم من همانند پرندهٔ رنگارنگی است که از هر طرف مورد حملهٔ مرغان وحشی قرار گرفته است؛ پس حیوانات درنده را نیز فرا خوانید تا به این ضیافت بپیوندند!
|
||
\p
|
||
\v 10 «بسیاری از حاکمان بیگانه، تاکستانم را غارت کردهاند و سرزمین محبوب مرا پایمال نمودهاند. آنها سرزمین حاصلخیز مرا به بیابان خشک تبدیل کردهاند.
|
||
\v 11 بله، آن را ویران ساختهاند؛ اینک نالههای ماتم از آن به گوشم میرسد؛ همه جا ویران شده و کسی بدان توجه ندارد.
|
||
\v 12 مهاجمین همهٔ گوشه و کنار سرزمین را غارت میکنند، زیرا من شمشیرم را فرستادهام تا فرد فرد قوم را هلاک سازد، و هیچکس در امان نخواهد بود.
|
||
\v 13 گندم کاشتهاند، ولی خار درو کردهاند؛ زحمت بسیار کشیدهاند، ولی چیزی عایدشان نشده است؛ از شدت خشم من، محصولشان از بین رفته است و به این علّت همه شرمسارند.»
|
||
\s1 وعدهٔ خدا به همسایگان اسرائیل
|
||
\p
|
||
\v 14 خداوند دربارهٔ همسایگان شرور قوم اسرائیل که سرزمین او را مورد تهاجم قرار دادهاند سرزمینی که خدا به ایشان داده است چنین میفرماید: «ایشان را مانند یهودا از سرزمینشان بیرون خواهم راند،
|
||
\v 15 ولی بعد از آن، بار دیگر بر آنها ترحم خواهم نمود و هر یک را به زمین و مملکت خود باز خواهم گرداند.
|
||
\v 16 اگر این قومهای بتپرست، راه و رسم قوم مرا خوب بیاموزند (همانگونه که قبلاً به قوم من راه و روش بعل را آموخته بودند)، و به جای بعل مرا خدای خود بدانند، آنگاه جزو قوم من شده کامیاب خواهند شد.
|
||
\v 17 اما هر قومی که نخواهد مرا اطاعت نماید، او را به کلی ریشهکن کرده، از بین خواهم برد.» این کلام خداوند است.
|
||
\c 13
|
||
\s1 کمربند کتانی
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند به من فرمود: «برو و یک کمربند کتانی بخر و به کمرت ببند، ولی آن را نشوی.»
|
||
\v 2 پس کمربندی خریدم و به کمرم بستم.
|
||
\v 3 سپس خداوند به من گفت:
|
||
\v 4 «به کنار رود فرات برو و آن کمربند را در شکاف صخرهای پنهان کن.»
|
||
\v 5 رفتم و همانطور که خداوند فرموده بود، پنهانش کردم.
|
||
\p
|
||
\v 6 پس از گذشت زمانی طولانی، خداوند فرمود که بروم و کمربند را از کنار رود فرات بیاورم.
|
||
\v 7 من هم رفتم و آن را از جایی که پنهان کرده بودم، بیرون آوردم؛ ولی دیدم که پوسیده است و دیگر به هیچ دردی نمیخورد!
|
||
\p
|
||
\v 8-9 \vp ۸و۹\vp* آنگاه خداوند فرمود: «به همین گونه من غرور مملکت یهودا و شهر اورشلیم را میپوسانم و از بین میبرم.
|
||
\v 10 این قوم بدکار که خواهان اطاعت از من نیستند و به دنبال خواهشهای ناپاک خود میروند و بت میپرستند، همچون این کمربند، پوسیده شده، به هیچ دردی نخواهند خورد.
|
||
\v 11 همانگونه که کمربند را محکم به دور کمر میبندند، من نیز اسرائیل و یهودا را محکم به خود بستم تا قوم من باشند و مایهٔ سربلندی و عزت نام من گردند؛ ولی آنها از من اطاعت نکردند.»
|
||
\s1 مشکهای شراب
|
||
\p
|
||
\v 12 سپس خداوند فرمود: «به ایشان بگو: ”همهٔ مشکهای شما از شراب پر خواهند شد.“ ولی ایشان در جواب به تو خواهند گفت: ”خود میدانیم که مشکهایمان همه از شراب لبریز خواهند شد.“
|
||
\v 13 پس تو به ایشان بگو که خداوند میفرماید: ”مردم این سرزمین را مانند کسانی که مست شدهاند، گیج خواهم ساخت، از پادشاهی که از خاندان داوود است تا کاهنان و انبیا و همهٔ ساکنان اورشلیم را؛
|
||
\v 14 و ایشان را به جان هم خواهم انداخت، حتی پدران و پسران را، تا یکدیگر را نابود کنند؛ و هیچ چیز مرا از هلاک کردن آنها باز نخواهد داشت نه دلسوزی، نه ترحم و نه شفقت.“»
|
||
\s1 هشدار در مورد تبعید
|
||
\p
|
||
\v 15 خداوند امر فرموده است، پس فروتن شوید و گوش کنید!
|
||
\v 16 یهوه خدای خود را احترام نمایید، پیش از آنکه دیر شود، قبل از آنکه ظلمتی را پدید آورد که نتوانید راه خود را بر روی کوهها بیابید؛ پیش از آنکه نوری را که انتظار میکشیدید به تاریکی مرگبار و سهمگین تبدیل نماید.
|
||
\v 17 اگر گوش نکنید، به سبب غرور شما در خفا خواهم گریست و اشک خواهم ریخت، چون قوم خداوند به اسارت برده میشوند.
|
||
\p
|
||
\v 18 خداوند فرمود: «به پادشاه و مادرش بگو\f + \fr 13:18 \ft منظور یهویاکین پادشاه و مادرش نحوشطا میباشد.\f* که از تخت سلطنت پایین بیایند و به خاک بنشینند، چون تاجهای پرشکوهشان از سر آنها برداشته شده است.
|
||
\v 19 دروازههای شهرهای جنوب یهودا همه بسته است و کسی نیست که آنها را بگشاید؛ اهالی یهودا همه به اسارت رفتهاند.
|
||
\p
|
||
\v 20 «ای اورشلیم نگاه کن! دشمن از سوی شمال به سوی تو میآید! کجاست آن گلهٔ زیبایی که به دست تو سپردم تا از آن نگهداری کنی؟
|
||
\v 21 هنگامی که یارانت تو را شکست داده، بر تو حکومت کنند، چه حالی به تو دست خواهد داد؟ همچون زنی که میزاید، از درد به خود خواهی پیچید.
|
||
\v 22 اگر از خودت بپرسی که چرا این بلاها بر سرت میآید، بدان که به سبب ازدیاد گناهانت به این روز افتادهای؛ برای همین است که دشمن به تو تجاوز نموده و غارت و پایمالت کرده است.\f + \fr 13:22 \ft عبری: برای همین است که دامنت بالا زده شده و بر تو تجاوز شده است.\f*
|
||
\p
|
||
\v 23 «آیا یک حبشی میتواند رنگ سیاه پوستش را عوض کند؟ یا پلنگ میتواند خالهایش را پاک کند؟ تو هم که تا این حد به کارهای بد عادت کردهای، آیا میتوانی کار خوب بکنی؟
|
||
\v 24-25 \vp ۲۴و۲۵\vp* پس چون مرا فراموش کرده و خدایان دروغین را پیروی نمودهای، من هم تو را پراکنده میکنم، همانطور که باد صحرا کاه را پراکنده میسازد؛ این است آن سرنوشتی که برایت تعیین کردهام.
|
||
\v 26 تو را برهنه ساخته رسوا خواهم کرد.
|
||
\v 27 کارهای زشت تو را دیدهام، ناپاکی، هوسرانی، زناکاری و بتپرستیهایت را بر تپهها و کشتزارها! وای بر تو ای اورشلیم، تا به کی میخواهی ناپاک بمانی؟»
|
||
\c 14
|
||
\s1 خشکسالی و هلاکت
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند دربارهٔ خشکسالی یهودا به ارمیا چنین فرمود:
|
||
\p
|
||
\v 2 «سرزمین یهودا عزادار است؛ زندگی و جنب و جوش از شهرها رخت بربسته؛ مردم همه ماتم زدهاند و صدای آه و نالهشان از اورشلیم به گوش میرسد.
|
||
\v 3 ثروتمندان خدمتکاران خود را برای آوردن آب به سر چاهها میفرستند، اما چاهها همه خشک است؛ پس ناامید و سرافکنده، دست خالی باز میگردند.
|
||
\v 4 کشاورزان مأیوس و غمگینند، چون باران نباریده و زمین، خشک شده و ترک خورده است!
|
||
\v 5 در بیابان، آهو بچهاش را به حال خود رها میکند، چون علوفه نمییابد.
|
||
\v 6 گورخرها نیز روی تپههای خشک میایستند و مثل شغالهای تشنه، نفسنفس میزنند و در جستجوی علف، چشمانشان را خسته میکنند، ولی چیزی برای خوردن نمییابند.»
|
||
\p
|
||
\v 7 ای خداوند، اگرچه گناهان ما، ما را محکوم میسازند، ولی به خاطر عزت نام خود ما را یاری نما! ما بسیار از تو دور شدهایم و در حق تو گناه کردهایم.
|
||
\v 8 ای امید اسرائیل، ای کسی که در تنگنا و گرفتاری نجاتدهندۀ مایی، چرا مثل غریبی که از سرزمین ما رد میشود و مسافری که شبی نزد ما میماند، نسبت به ما بیگانه گردیدهای؟
|
||
\v 9 آیا تو هم درمانده شدهای؟ آیا مانند جنگجوی ناتوانی گردیدهای که کاری از او ساخته نیست؟ خداوندا، تو در میان مایی و ما نام تو را بر خود داریم و قوم تو هستیم؛ پس ای خداوند، ما را به حال خود رها نکن!
|
||
\p
|
||
\v 10 ولی خداوند به این قوم چنین جواب میدهد: «شما خود دوست داشتید از من دور شوید و سرگردان گردید، و هیچ کوشش نکردید احکام مرا بجا آورید. پس من نیز، دیگر شما را نمیپذیرم. تمام کارهای بدتان را به یاد آورده، به سبب گناهانتان شما را مجازات خواهم نمود.»
|
||
\p
|
||
\v 11 خداوند به من گفت: «از این پس از من نخواه که این قوم را یاری نمایم و برکت دهم.
|
||
\v 12 حتی اگر روزه بگیرند، به دادشان نخواهم رسید؛ اگر هم هدیه و قربانی بیاورند، نخواهم پذیرفت؛ بلکه ایشان را با جنگ و قحطی و وبا هلاک خواهم کرد!»
|
||
\p
|
||
\v 13 آنگاه گفتم: «خداوندا، انبیایشان میگویند که نه جنگ میشود، نه قحطی! آنها به مردم میگویند که تو به ایشان صلح و آرامش پایدار میبخشی.»
|
||
\p
|
||
\v 14 خداوند فرمود: «این انبیا به نام من به دروغ نبوّت میکنند؛ من نه آنها را فرستادهام و نه پیامی به ایشان دادهام؛ رؤیاهای آنان از جانب من نیست، بلکه آنان از سحر و جادو و تخیل دلهای فریبکار خود با شما سخن میگویند.
|
||
\v 15 من این انبیای فریبکار را که به نام من پیام میآورند مجازات خواهم کرد، زیرا من به ایشان سخنی نگفتهام. آنها میگویند که نه جنگ میشود نه قحطی، پس ایشان را در جنگ و قحطی هلاک خواهم ساخت!
|
||
\v 16 و این قوم که به این پیشگوییها گوش میدهند، به همانگونه کشته خواهند شد و نعشهایشان در کوچههای اورشلیم خواهند افتاد و کسی باقی نخواهد ماند تا جنازهها را دفن کند؛ زن و شوهر، دختر و پسر، همه از بین خواهند رفت، زیرا من آنها را به سبب گناهانشان مجازات خواهم نمود.
|
||
\p
|
||
\v 17 «پس با ایشان دربارهٔ اندوه خود سخن بران و بگو: ”شب و روز از چشمانم اشک غم جاری است و آرام و قرار ندارم، چون هموطنانم به دم تیغ افتادهاند و روی زمین در خون خود میغلتند.
|
||
\v 18 اگر به صحرا بروم، نعش کسانی را میبینم که به ضرب شمشیر کشته شدهاند؛ و اگر به شهر بروم با کسانی روبرو میشوم که در اثر گرسنگی و بیماری در حال مرگند؛ هم انبیا و هم کاهنان به سرزمینی بیگانه برده شدهاند.“»
|
||
\p
|
||
\v 19 قوم اسرائیل میگویند: «ای خداوند، آیا یهودا را کاملاً ترک کردهای؟ آیا از اهالی اورشلیم بیزار شدهای؟ چرا ما را آنچنان زدهای که هیچ درمانی برایمان نباشد؟ ما منتظر بودیم که شفایمان بدهی، ولی چنین نشد؛ در انتظار صلح و آرامش بودیم، اما اضطراب و ترس ما را فرا گرفت!
|
||
\v 20 ای خداوند، ما به شرارت خود و گناه اجدادمان اعتراف میکنیم. بله، ما در حق تو گناه کردهایم.
|
||
\v 21 خداوندا، به خاطر نام خودت ما را طرد نکن و اورشلیم، جایگاه استقرار تخت پر شکوهت را ذلیل و خوار مساز. عهدی را که با ما بستی به یاد آور و آن را نشکن!
|
||
\v 22 آیا بت میتواند باران عطا کند؟ و یا آسمان میتواند به خودی خود باران بباراند؟ ای یهوه خدای ما، چه کسی جز تو میتواند چنین کارهایی را به انجام رساند؟ از این رو ما، تنها به تو امید بستهایم!»
|
||
\c 15
|
||
\s1 هلاکت مردم یهودا
|
||
\p
|
||
\v 1 آنگاه خداوند به من فرمود: «حتی اگر موسی و سموئیل در حضور من میایستادند و برای این قوم شفاعت مینمودند، بر ایشان ترحم نمیکردم. این قوم را از نظرم دور کن تا بروند.
|
||
\v 2 اگر از تو بپرسند که به کجا بروند، از جانب من بگو که آنکه محکوم به مرگ است، به سوی مرگ؛ آنکه محکوم است با شمشیر کشته شود، به سوی شمشیر؛ آنکه محکوم است با قحطی هلاک گردد، به سوی قحطی و آنکه محکوم به اسیری است به سوی اسارت و بردگی!
|
||
\v 3 من چهار هلاک کننده بر آنان خواهم فرستاد: شمشیر، تا آنان را بکشد؛ سگان، تا آنان را بدرند؛ لاشخورها، تا آنان را بخورند؛ و حیوانات وحشی، تا آنان را تکه پاره کنند.
|
||
\p
|
||
\v 4 «به سبب کارهای بدی که منسی، پسر حِزِقیا، پادشاه یهودا در اورشلیم کرد، ایشان را به چنان مجازات سختی خواهم رساند که مردم دنیا از سرنوشتشان وحشت نمایند!
|
||
\p
|
||
\v 5 «ای اهالی اورشلیم، چه کسی دیگر دلش به حال شما میسوزد؟ چه کسی برای شما گریه و زاری میکند؟ چه کسی حتی حاضر میشود به خود زحمت بدهد تا احوالتان را جویا شود؟
|
||
\v 6 شما مرا ترک کرده و از من روگرداندهاید، پس من نیز دست خود را دراز میکنم تا شما را نابود کنم، چون دیگر از رحم کردن به شما خسته شدهام!
|
||
\v 7 کنار دروازههای شهرهایتان، شما را غربال خواهم کرد. فرزندانتان را از شما گرفته، نابودتان خواهم ساخت، چون نمیخواهید از گناه دست بردارید.
|
||
\v 8 شمار بیوه زنانتان مانند ریگهای ساحل زیاد خواهد شد؛ به هنگام ظهر، مردان جوان را کشته و مادرانشان را داغدار خواهم ساخت؛ کاری خواهم کرد که وحشت ناگهانی همهٔ آنها را فرا گیرد.
|
||
\v 9 مادری که صاحب هفت فرزند میباشد از غصه دق میکند، چون تمام پسرانش کشته خواهند شد؛ خورشید زندگی او بهزودی غروب میکند! او بیاولاد و رسوا خواهد شد! هر که را زنده باقی مانده باشد به دم شمشیر خواهم سپرد!»
|
||
\s1 شکایت ارمیا نزد خداوند
|
||
\p
|
||
\v 10 گفتم: «وای که چه مرد بدبختی هستم! ای کاش مادرم مرا به دنیا نیاورده بود! به هر جا که میروم، باید با همه مباحثه و مجادله کنم؛ نه به کسی پول به نزول دادهام، نه از کسی پول به نزول گرفتهام، با وجود این همه نفرینم میکنند!»
|
||
\p
|
||
\v 11 خداوند فرمود: «یقین بدان آیندهات نیکو خواهد بود؛ مطمئن باش که دشمن را وادار خواهم ساخت که به هنگام گرفتاری و بدبختی از تو درخواست کمک نماید.
|
||
\p
|
||
\v 12-13 \vp ۱۲و۱۳\vp* «کسی نمیتواند میلههای آهنی را بشکند، بخصوص آهن سرزمینهای شمال\f + \fr 15:12و13 \ft منظور سرزمینهای مجاور دریای سیاه میباشد که آهن آن از کیفیت مرغوبی برخوردار بود.\f* را که با مفرغ مخلوط شده باشد؛ همینطور سرسختی این قوم را نیز کسی نمیتواند در هم بشکند! پس به سبب همهٔ گناهانشان در تمام این سرزمین، ثروت و گنجهایشان را به عنوان غنیمت به دست دشمن خواهم سپرد.
|
||
\v 14 اجازه خواهم داد تا دشمنانشان ایشان را مانند برده به سرزمینی ببرند که قبلاً هرگز در آنجا نبودهاند؛ زیرا آتش خشم من شعلهور شده، ایشان را خواهد سوزاند!»
|
||
\p
|
||
\v 15 آنگاه عرض کردم: «خداوندا، تو میدانی به خاطر توست که این همه توهین و ناسزا میشنوم! پس مرا به یاد آور و از من مراقبت نما! انتقام مرا از آزاردهندگانم بگیر؛ نسبت به آنها آنقدر صبور نباش تا موفق شوند مرا بکشند.
|
||
\v 16 آنچه به من تاب و تحمل میدهد، کلام توست که خوراک روح گرسنهٔ من است؛ کلام تو دل اندوهگین مرا شاد و خرم میسازد. ای خداوند لشکرهای آسمان، چه افتخار بزرگی است که نام تو را بر خود دارم!
|
||
\v 17 در ضیافتهای مردم خوشگذران شرکت نکردهام بلکه به دستور تو به تنهایی نشسته از به یاد آوردن گناهان ایشان از خشم لبریز میشوم.
|
||
\v 18 چرا درد من دائمی است؟ چرا زخمهای من التیام نمییابند؟ آیا میخواهی مرا ناامید کنی و برای جان تشنهٔ من، سراب باشی؟»
|
||
\p
|
||
\v 19 خداوند جواب داد: «سخنان بیهوده مگو؛ سخنان سنجیده بر زبان بران! فقط زمانی خواهم گذاشت پیامآور من باشی که نزد من بازگردی و به من توکل نمایی؛ در آن صورت به جای آنکه آنها بر تو تأثیر بگذارند، تو بر آنها تأثیر خواهی گذاشت.
|
||
\v 20 همانگونه که تسخیر شهری با دیوارهای محکم میسر نیست، من نیز تو را در برابر آنها مانند دیواری از مفرغ خواهم ساخت؛ آنها با تو خواهند جنگید، اما پیروز نخواهند شد، چون من با تو هستم تا از تو دفاع کنم و رهاییات دهم.
|
||
\v 21 بله، من تو را از چنگ این اشخاص بدکار بیرون میکشم و از شر این مردم سنگدل نجات میدهم.»
|
||
\c 16
|
||
\s1 روزگار مصیبت
|
||
\p
|
||
\v 1 بار دیگر خداوند با من سخن گفت و فرمود:
|
||
\p
|
||
\v 2 «تو نباید در چنین مکانی ازدواج کنی و صاحب فرزند شوی،
|
||
\v 3 چون کودکانی که در اینجا به دنیا بیایند همراه پدران و مادرانشان
|
||
\v 4 در اثر بیماریهای کشنده خواهند مرد؛ کسی برای آنها ماتم نخواهد گرفت؛ جنازههایشان دفن نخواهند شد بلکه همچون فضله بر روی زمین باقی خواهند ماند. آنها در اثر جنگ و قحطی کشته خواهند شد و لاشههایشان را لاشخورها و جانوران خواهند خورد.
|
||
\v 5 من برکت خود را از ایشان گرفتهام و از احسان و رحمت خود محرومشان کردهام؛ پس تو برای آنها نه ماتم بگیر و نه گریه کن!
|
||
\v 6 در این سرزمین چه ثروتمند و چه فقیر، همه خواهند مرد، ولی جنازههایشان دفن نخواهند شد؛ نه کسی برای آنها ماتم خواهد گرفت، نه خود را برای ایشان مجروح خواهد کرد و نه موهای سرش را خواهد تراشید،\f + \fr 16:6 \ft تراشیدن موی سر، یکی از رسوم عزاداری بتپرستان بود.\f*
|
||
\v 7 و نه کسی برای تسلیشان با آنها بر سر سفره خواهد نشست؛ حتی در مرگ والدینشان نیز هیچکس با ایشان همدردی نخواهد کرد!
|
||
\p
|
||
\v 8 «پس تو از هم اکنون دیگر در مهمانیها و جشنهای آنها شرکت نکن، و حتی با ایشان غذا هم نخور!
|
||
\v 9 چون من، خداوند لشکرهای آسمان، خدای بنیاسرائیل در طول زندگیتان و در برابر چشمانتان، به تمام خندهها و خوشیها، به همۀ نغمههای شاد، و همهٔ جشنهای عروسی پایان خواهم داد.
|
||
\p
|
||
\v 10 «وقتی تمام این چیزها را به مردم بازگو کنی، خواهند پرسید: ”چرا خداوند چنین مجازات سختی برای ما در نظر گرفته است؟ مگر تقصیرمان چیست؟ به یهوه خدایمان چه گناهی کردهایم؟“
|
||
\v 11 آنگاه به ایشان بگو که خداوند چنین پاسخ میدهد: ”علّت این است که پدران شما مرا ترک کرده، از بتها پیروی نمودند و قوانین مرا اطاعت نکردند.
|
||
\v 12 ولی شما از پدرانتان هم بدکارتر هستید. شما در پی هوسهای گناهآلود خود میروید و نمیخواهید مرا پیروی کنید؛
|
||
\v 13 از این رو شما را از این سرزمین بیرون انداخته، به سرزمینی خواهم راند که هرگز نه خود شما آنجا بودهاید و نه اجدادتان؛ در آنجا میتوانید شبانه روز به بتپرستی بپردازید و من هم دیگر بر شما رحم نخواهم نمود.“»
|
||
\s1 وعدهٔ بازگشت از تبعید
|
||
\p
|
||
\v 14-15 \vp ۱۴و۱۵\vp* با این حال خداوند میفرماید: «زمانی میآید که مردم هرگاه بخواهند در مورد کارهای شگفتانگیز من گفتگو کنند، دیگر اعمال عجیب مرا به هنگام بیرون آوردن بنیاسرائیل از مصر، ذکر نخواهند نمود، بلکه در این باره سخن خواهند گفت که من چگونه بنیاسرائیل را از سرزمین شمال و همۀ سرزمینهایی که ایشان را به آنها رانده بودم، باز آوردهام. بله، من ایشان را به سرزمینی که به پدرانشان دادهام باز خواهم گرداند!»
|
||
\p
|
||
\v 16 خداوند میفرماید: «اکنون به دنبال ماهیگیران بسیار میفرستم تا بیایند و شما را از اعماق دریا که در آنجا از ترس خشم من خود را پنهان کردهاید، صید کنند! همچنین به دنبال شکارچیان بسیار خواهم فرستاد تا شما را شکار کنند، همانگونه که گوزن را در کوهها و تپهها، و بز کوهی را در میان صخرهها شکار میکنند.
|
||
\v 17 من با دقت مراقب رفتار شما هستم و هیچ عمل شما از نظر من مخفی نیست؛ هرگز نمیتوانید گناهانتان را از من پنهان کنید؛
|
||
\v 18 من به سبب همهٔ آنها شما را دو برابر مجازات میکنم، چون با بتهای نفرتانگیز خود، زمین مرا آلوده کردهاید و آن را با اعمال بدتان پر ساختهاید.»
|
||
\s1 دعای ارمیا
|
||
\p
|
||
\v 19 ای خداوند، ای قوت من، ای پشتیبان من، که به هنگام سختی پناهگاهم هستی، قومها از سراسر جهان نزد تو آمده، خواهند گفت: «پدران ما چقدر نادان بودند که خدایان پوچ و دروغین را پیروی میکردند!
|
||
\v 20 آیا انسان میتواند برای خود خدا بسازد؟ بُتی که به دست انسان ساخته شود خدا نیست!»
|
||
\p
|
||
\v 21 خداوند میگوید: «قدرت و توانایی خود را به آنها نشان خواهم داد و سرانجام به ایشان خواهم فهماند که تنها من خداوند هستم.»
|
||
\c 17
|
||
\s1 گناه و مجازات یهودا
|
||
\p
|
||
\v 1 «ای قوم یهودا، گناهان شما با قلم آهنین و با نوک الماس بر دلهای سنگیتان نوشته شده و بر گوشههای مذبحهایتان کندهکاری شده است.
|
||
\v 2-3 \vp ۲و۳\vp* جوانانتان یک دم از گناه غافل نمیمانند، زیر هر درخت سبز و روی هر کوه بلند بت میپرستند؛ پس به سبب گناهانتان، تمام گنجها و بتخانههایتان را به تاراج خواهم داد،
|
||
\v 4 و مجبور خواهید شد این سرزمین را که به میراث به شما داده بودم ترک کنید و دشمنانتان را در سرزمینهای دور دست بندگی نمایید، چون آتش خشم مرا شعلهور ساختهاید، آتشی که هرگز خاموش نخواهد شد!
|
||
\s1 گفتار گوناگون
|
||
\p
|
||
\v 5 «لعنت بر کسی که به انسان تکیه میکند و چشم امیدش به اوست و بر خداوند توکل نمینماید.
|
||
\v 6 او مثل بوتهای است که در بیابان خشک و سوزان و در شورهزارها میروید، جایی که هیچ گیاه دیگری وجود ندارد؛ او هرگز خیر و برکت نخواهد دید!
|
||
\p
|
||
\v 7 «خوشا به حال کسی که بر خداوند توکل دارد و تمام امید و اعتمادش بر اوست!
|
||
\v 8 او مانند درختی خواهد بود که در کنار رودخانه است و ریشههایش از هر طرف به آب میرسد درختی که نه از گرما میترسد و نه از خشکسالی! برگش شاداب میماند و از میوه آوردن باز نمیایستد!
|
||
\p
|
||
\v 9 «هیچ چیز مانند دل انسان فریبکار و شرور نیست؛ کیست که از آنچه در آن میگذرد آگاه باشد؟
|
||
\v 10 تنها من که خداوند هستم میدانم در دل انسان چه میگذرد! تنها من از درون دل انسان آگاهم و انگیزههای او را میدانم و هر کس را مطابق اعمالش جزا میدهم.»
|
||
\s1 اعتماد ارمیا بر خداوند
|
||
\p
|
||
\v 11 شخصی که ثروتش را از راه نادرست به دست میآورد، همانند پرندهای است که لانهٔ خود را از جوجههای دیگران پر میسازد. همانگونه که این جوجهها خیلی زود او را واگذاشته میروند، او نیز بهزودی ثروتش را از دست خواهد داد و سرانجام چوب حماقتش را خواهد خورد.
|
||
\p
|
||
\v 12 اما ما در برابر تاج جاودانی، رفیع و پرجلال تو ستایش میکنیم.
|
||
\v 13 ای خداوند، ای امید اسرائیل، تمام کسانی که از تو برگردند، رسوا و شرمسار میشوند؛ آنها مانند نوشتههای روی خاک محو خواهند شد، چون خداوند را که چشمۀ آب حیات است، ترک کردهاند.
|
||
\v 14 خداوندا، تنها تو میتوانی مرا شفا بخشی، تنها تو میتوانی مرا نجات دهی و من تنها تو را ستایش میکنم!
|
||
\p
|
||
\v 15 مردم با تمسخر به من میگویند: «پس هشدارهای خداوند که مدام دربارهٔ آنها سخن میگفتی چه شد؟ اگر آنها واقعاً از سوی خدا هستند، پس چرا انجام نمیشوند؟»
|
||
\p
|
||
\v 16 خداوندا، من هیچگاه از تو نخواستهام که بر آنها بلا نازل کنی و هرگز خواستار هلاکت ایشان نبودهام؛ تو خوب میدانی که من تنها هشدارهای تو را به ایشان اعلام کردهام.
|
||
\v 17 خداوندا، مرا به وحشت نیانداز! تنها امید من در روز مصیبت، تو هستی!
|
||
\v 18 تمام کسانی را که مرا آزار میدهند، به رسوایی و هراس گرفتار بساز، ولی مرا از هر بلایی محفوظ بدار. آری، بر ایشان دو چندان بلا بفرست و نابودشان کن!
|
||
\s1 نگاه داشتن شَبّات
|
||
\p
|
||
\v 19 آنگاه خداوند فرمود که بروم و در کنار دروازهٔ قوم که پادشاهان یهودا از آن عبور میکنند و در کنار سایر دروازههای اورشلیم بایستم،
|
||
\v 20 و در آنجا خطاب به همۀ مردم بگویم که خداوند چنین میفرماید: «ای پادشاهان و مردم یهودا، ای ساکنان اورشلیم و همۀ کسانی که از این دروازهها عبور میکنید،
|
||
\v 21-22 \vp ۲۱و۲۲\vp* به این هشدار توجه کنید تا زنده بمانید: نباید در روز شَبّات کار کنید بلکه این روز را به عبادت و استراحت اختصاص دهید. به اجدادتان هم همین دستور را دادم،
|
||
\v 23 ولی آنها گوش ندادند و اطاعت نکردند بلکه با سرسختی به دستور من بیتوجهی نمودند و اصلاح نشدند.
|
||
\p
|
||
\v 24 «حال، اگر شما از من اطاعت نمایید و روز شَبّات را مقدّس بدارید و در این روز کار نکنید،
|
||
\v 25 آنگاه پادشاهانی که بر تخت داوود مینشینند، سوار بر ارابهها و اسبان، همراه با صاحبمنصبان و مردمان یهودا و ساکنان اورشلیم از دروازههای این شهر داخل خواهند شد، و این شهر تا به ابد مسکون خواهد ماند.
|
||
\v 26 از اطراف اورشلیم و از شهرهای یهودا و سرزمین بنیامین و از دشتها و کوهستانها و جنوب یهودا مردم همه خواهند آمد و قربانیهای گوناگون به خانۀ خداوند تقدیم خواهند نمود.
|
||
\p
|
||
\v 27 «اما اگر از من اطاعت نکنید و روز شَبّات را به عبادت و استراحت اختصاص ندهید، و اگر در این روز همچون روزهای دیگر، از دروازههای اورشلیم کالا به شهر وارد کنید، آنگاه این دروازهها را به آتش خواهم کشید، آتشی که به کاخهایتان سرایت کند و آنها را از بین ببرد و هیچکس نتواند شعلههای آن را خاموش کند.»
|
||
\c 18
|
||
\s1 ارمیا نزد کوزهگر
|
||
\p
|
||
\v 1-2 \vp ۱و۲\vp* خداوند به من فرمود:
|
||
\p «برخیز و به کارگاه کوزهگری برو، و من در آنجا با تو سخن خواهم گفت.»
|
||
\v 3 برخاستم و به کارگاه کوزهگری رفتم. دیدم که کوزهگر بر سر چرخش سرگرم کار است؛
|
||
\v 4 ولی کوزهای که مشغول ساختنش بود، به شکل دلخواهش در نیامد؛ پس آن را دوباره خمیر کرد و بر چرخ گذاشت تا کوزهای دیگر مطابق میلش بسازد.
|
||
\p
|
||
\v 5 آنگاه خداوند فرمود:
|
||
\v 6 «ای بنیاسرائیل، آیا من نمیتوانم با شما همانگونه رفتار کنم که این کوزهگر با گلش کرد؟ شما هم در دستهای من، همچون گل در دست کوزهگر هستید.
|
||
\v 7 هرگاه اعلام نمایم که قصد دارم قومی یا مملکتی را منهدم و ویران سازم،
|
||
\v 8 اگر آن قوم از شرارت دست کشند و توبه کنند، از قصد خود منصرف میشوم و نابودشان نخواهم کرد.
|
||
\v 9 و اگر اعلام کنم که میخواهم قومی یا مملکتی را قدرتمند و بزرگ سازم،
|
||
\v 10 اما آن قوم راه و روش خود را تغییر داده، به دنبال شرارت بروند و احکام مرا اطاعت نکنند، آنگاه من نیز نیکویی و برکتی را که در نظر داشتم، به آن قوم نخواهم داد.
|
||
\p
|
||
\v 11 «حال برو و به تمام ساکنان یهودا و اورشلیم هشدار بده و بگو که من علیه ایشان بلایی تدارک میبینم؛ پس بهتر است از راههای زشتشان بازگردند و کردار خود را اصلاح کنند.
|
||
\p
|
||
\v 12 «اما ایشان جواب خواهند داد: ”بیهوده خود را زحمت مده! ما هر طور که دلمان میخواهد زندگی خواهیم کرد و امیال سرکش خود را دنبال خواهیم نمود!“»
|
||
\s1 قوم، احکام خداوند را رد میکنند
|
||
\p
|
||
\v 13 خداوند میفرماید: «حتی در میان بتپرستان تاکنون چنین چیزی رخ نداده است! قوم من عمل زشتی مرتکب شده که تصورش را هم نمیتوان کرد!
|
||
\v 14 قلههای بلند کوههای لبنان هرگز بدون برف نمیمانند؛ جویبارهای خنک نیز که از دور دستها جاریاند، هرگز خشک نمیشوند.
|
||
\v 15 به پایداری اینها میتوان اعتماد کرد، اما به قوم من اعتمادی نیست! زیرا آنها مرا ترک نموده و به بتها روی آوردهاند؛ از راههای هموار قدیم بازگشتهاند و در بیراهههای گناه قدم میزنند.
|
||
\v 16 از این رو سرزمینشان چنان ویران خواهد شد که هر کس از آن عبور کند، حیرت نماید و از تعجب سر خود را تکان دهد.
|
||
\v 17 همانطور که باد شرقی خاک را پراکنده میکند، من هم قوم خود را به هنگام رویارویی با دشمنانشان پراکنده خواهم ساخت؛ و به هنگام مصیبت رویم را برگردانده به ایشان اعتنایی نخواهم نمود!»
|
||
\s1 توطئه علیه ارمیا
|
||
\p
|
||
\v 18 آنگاه قوم گفتند: «بیایید خود را از شر ارمیا خلاص کنیم! ما خود کاهنانی داریم که شریعت را به ما تعلیم میدهند و حکیمانی داریم که ما را راهنمایی مینمایند و انبیایی داریم که پیام خدا را به ما اعلام میکنند؛ دیگر چه احتیاجی به موعظهٔ ارمیا داریم؟ پس بیایید به سخنانش گوش فرا ندهیم و تهمتی بر او وارد سازیم تا دیگر بر ضد ما سخن نگوید!»
|
||
\p
|
||
\v 19 بنابراین ارمیا دعا کرده، گفت: «خداوندا، به سخنانم توجه نما! ببین دربارهٔ من چه میگویند.
|
||
\v 20 آیا باید خوبیهای مرا با بدی تلافی کنند؟ برای کشتن من دام گذاشتهاند حال آنکه من بارها نزد تو از ایشان طرفداری کرده و کوشیدهام خشم تو را از ایشان برگردانم.
|
||
\v 21 اما حال خداوندا، بگذار فرزندانشان از گرسنگی بمیرند و شمشیر خون آنها را بریزد؛ زنانشان بیوه بشوند و مادرانشان داغدیده! مردها از بیماری بمیرند و جوانان در جنگ کشته شوند!
|
||
\v 22 بگذار وقتی سربازان به ناگه بر آنها هجوم میآورند، فریاد و شیون از خانههایشان برخیزد! زیرا بر سر راهم دام گستردهاند و برایم چاه کندهاند.
|
||
\v 23 خداوندا، تو از تمام توطئههای ایشان برای کشتن من آگاهی؛ پس آنها را نبخش و گناهشان را از نظرت دور مدار؛ ایشان را به هنگام خشم و غضب خود، داوری فرما و در حضور خود هلاک نما!»
|
||
\c 19
|
||
\s1 کوزۀ شکسته
|
||
\p
|
||
\v 1-2 \vp ۱و۲\vp* روزی خداوند فرمود که کوزهای بخرم و به همراه چند نفر از ریشسفیدان قوم و کاهنان سالخورده به وادی بِنهِنّوم در نزدیکی دروازهٔ کوزهگران بروم و در آنجا پیام او را اعلام کرده،
|
||
\v 3 بگویم که خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل چنین میفرماید: «ای پادشاهان یهودا و اهالی اورشلیم، به پیام من گوش فرا دهید! چنان بلای هولناکی بر سر این شهر خواهم آورد که هر کس بشنود مات و مبهوت شود.
|
||
\v 4 زیرا بنیاسرائیل مرا ترک کرده و این مکان را از کردار شرمآور و شرورانهٔ خویش پر ساختهاند؛ مردم برای بتها بخور میسوزانند بتهایی که نه مردم این نسل میشناختند، نه پدرانشان و نه پادشاهان یهودا. آنها این محل را با خون کودکان بیگناه رنگین کردهاند.
|
||
\v 5 برای بت بعل، مذبحهای بلند ساخته، پسران خود را بر آنها میسوزانند کاری که من هرگز امر نفرموده بودم و حتی از فکرم نیز نگذشته بود!
|
||
\p
|
||
\v 6 «بنابراین روزی خواهد رسید که دیگر این وادی را ”توفت“ یا ”ابن هنوم“ نخواهند نامید، بلکه وادی ”کشتارگاه“.
|
||
\v 7 زیرا من نقشههای جنگی یهودا و اورشلیم را بر هم زده، به دشمن اجازه خواهم داد تا شما را در این مکان به خاک و خون بکشند و جنازههایتان خوراک لاشخورها و حیوانات وحشی گردند.
|
||
\v 8 شهر اورشلیم را نیز چنان ویران خواهم ساخت که هر کس از کنارش عبور نماید، مات و مبهوت شود.
|
||
\v 9 اجازه خواهم داد که دشمن شهر را محاصره کند و کسانی که در آن مانده باشند از گرسنگی مجبور به خوردن گوشت فرزندان و دوستانشان شوند.»
|
||
\p
|
||
\v 10 آنگاه خداوند مرا فرمود که آن کوزه را در برابر چشمان همراهانم بشکنم
|
||
\v 11 و به ایشان بگویم که پیام خداوند لشکرهای آسمان این است: «همانگونه که این کوزه خرد شده و دیگر قابل تعمیر نیست، بدینگونه اورشلیم و اهالی آن هم از بین خواهند رفت. تعداد کشتهشدگان به قدری زیاد خواهد بود که جنازهها را در توفت دفن خواهند کرد، چنانکه دیگر جایی باقی نماند.
|
||
\v 12 اورشلیم را هم مانند توفت پر از جنازه خواهم ساخت.
|
||
\v 13 خانههای اورشلیم و کاخهای سلطنتی یهودا را هر جایی که بر بام آن برای خورشید و ماه و ستارگان بخور سوزانیده و هدایای نوشیدنی تقدیم کرده باشند همه را مانند ”توفت“ با اجساد مردگان نجس خواهم ساخت.»
|
||
\p
|
||
\v 14 ارمیا پس از اعلام پیام خداوند، هنگامی که از «توفت» بازگشت، در حیاط خانهٔ خداوند ایستاد و به تمام مردم گفت که
|
||
\v 15 خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل چنین میفرماید: «تمام بلاهایی را که گفتهام، بر سر اورشلیم و شهرهای اطراف آن خواهم آورد، چون شما با سرسختی از کلام من سرپیچی کردهاید.»
|
||
\c 20
|
||
\s1 ارمیا و فَشحور
|
||
\p
|
||
\v 1 فَشحور کاهن، پسر اِمّیر، که رئیس ناظران خانهٔ خداوند بود، شنید که ارمیا چه نبوّتی کرده است.
|
||
\v 2 پس به دستور او ارمیای نبی را زدند و او را در کنار دروازهٔ بالایی بنیامین که نزدیک خانهٔ خداوند بود، در کنده قرار دادند.
|
||
\v 3 روز بعد، وقتی فشحور ارمیا را آزاد میکرد، ارمیا به او گفت: «فشحور\f + \fr 20:3 \ft فحشور در عبری به معنی «آزادی» است.\f*، خداوند نام تو را عوض کرده است؛ او نام تو را ”ساکن در وحشت“\f + \fr 20:3 \ft عبری: «ماگور میسّابیب» یعنی: «وحشت از هر طرف».\f* نهاده است.
|
||
\v 4 خداوند تو و دوستانت را دچار هراس و وحشت خواهد ساخت. آنها را خواهی دید که با شمشیر دشمن کشته میشوند. خداوند اهالی یهودا را به پادشاه بابِل تسلیم خواهد کرد و او این قوم را به بابِل به اسارت خواهد برد و یا خواهد کشت.
|
||
\v 5 خداوند اجازه خواهد داد که دشمنان، اورشلیم را غارت کنند و تمام ثروت و اشیاء قیمتی شهر و جواهرات سلطنتی یهودا را به بابِل ببرند.
|
||
\v 6 و تو ای فشحور، با تمام اعضای خانوادهات اسیر شده، به بابِل خواهید رفت و در همان جا خواهید مرد و دفن خواهید شد هم تو و هم تمام دوستانت که برای آنها به دروغ پیشگویی میکردی که اوضاع خوب و آرام است!»
|
||
\s1 گلهٔ ارمیا از خداوند
|
||
\p
|
||
\v 7 خداوندا، تو به من وعده دادی که کمکم کنی، ولی مرا فریفتهای؛ اما من مجبورم کلام تو را به ایشان اعلام نمایم، چون از من نیرومندتری! من مسخرهٔ مردم شدهام و صبح تا شب همه به من میخندند.
|
||
\v 8 وقتی دهان باز میکنم تا چیزی بگویم، فریاد از نهادم برمیآید که: «خشونت و ویرانی!» آری، این پیامها از جانب خداوند مرا مایۀ رسوایی و تمسخر ساخته است.
|
||
\v 9 از طرف دیگر اگر نخواهم کلام تو را اعلام کنم و از جانب تو سخن بگویم، آنگاه کلام تو در دلم مثل آتش، شعلهور میشود که تا مغز استخوانهایم را میسوزاند و نمیتوانم آرام بگیرم.
|
||
\v 10 از هر طرف صدای تهدید آنها را میشنوم و بدنم میلرزد. حتی دوستانم میگویند که از دست من شکایت خواهند کرد. آنها منتظرند که بیفتم، و به یکدیگر میگویند: «شاید او خودش را به دام بیندازد؛ آن وقت میتوانیم از او انتقام بگیریم.»
|
||
\p
|
||
\v 11 ولی خداوند همچون یک مرد جنگی، نیرومند و توانا، در کنارم ایستاده است؛ پس دشمنانم به زمین خواهند افتاد و بر من چیره نخواهند شد. ایشان شکست خواهند خورد و این رسوایی همیشه بر آنها خواهد ماند.
|
||
\p
|
||
\v 12 ای خداوند لشکرهای آسمان که مردم را از روی عدل و انصاف میآزمایی و از دلها و افکار ایشان آگاهی، بگذار تا انتقام تو را از ایشان ببینم، چون داد خود را نزد تو آوردهام.
|
||
\p
|
||
\v 13 برای خداوند سرود شکرگزاری خواهم خواند و او را تمجید خواهم کرد، زیرا او مظلومان را از دست ظالمان رهایی میدهد.
|
||
\s1 نومیدی ارمیا
|
||
\p
|
||
\v 14 نفرین بر آن روزی که به دنیا آمدم! نفرین بر آن روزی که مادرم مرا زایید!
|
||
\v 15 نفرین بر آن کسی که به پدرم مژده داد که او صاحب پسری شده و با این مژده او را شاد ساخت!
|
||
\v 16 ای کاش مثل شهرهای قدیم که خداوند بدون ترحم زیر و رویشان کرد، او هم نابود شود و صبح تا شب از صدای جنگ در وحشت باشد،
|
||
\v 17 زیرا به هنگام تولدم مرا نکشت! ای کاش در شکم مادرم میمردم و رحم مادرم گور من میشد!
|
||
\v 18 من چرا به دنیا آمدم؟ آیا تنها برای اینکه در تمام زندگی شاهد سختی و اندوه باشم و عمر خود را در شرمساری و رسوایی به سر برم؟
|
||
\c 21
|
||
\s1 نبوّت دربارۀ سقوط اورشلیم
|
||
\p
|
||
\v 1-2 \vp ۱و۲\vp* روزی صدقیای پادشاه، دو نفر از درباریان یعنی فشحور (پسر ملکیا) و صفنیای کاهن (پسر معسیا) را نزد من فرستاد تا به من بگویند: «نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل به ما اعلان جنگ داده است! تو از خداوند درخواست کن تا ما را یاری کند؛ شاید بر ما لطف فرماید و مانند گذشته معجزهای کرده، نِبوکَدنِصَّر را وادار به عقبنشینی نماید.»
|
||
\p
|
||
\v 3-4 \vp ۳و۴\vp* آنگاه من فرستادگان پادشاه را نزد او بازگرداندم تا به وی بگویند که خداوند، خدای اسرائیل چنین میفرماید: «من سلاحهای شما را که در جنگ علیه پادشاه بابِل و سپاهش به کار میبرید بیاثر خواهم ساخت و ایشان را که شهر را محاصره کردهاند به قلب شهر خواهم آورد.
|
||
\v 5 من خود با تمام قدرت و با نهایت خشم و غضب خود علیه شما خواهم جنگید،
|
||
\v 6 و تمام ساکنان شهر را، از انسان و حیوان، به وبای وحشتناکی مبتلا کرده، خواهم کشت.
|
||
\v 7 سرانجام خود صدقیا، پادشاه یهودا و شما درباریان و همهٔ آنانی را که از وبا و شمشیر و قحطی جان به در برده باشند به دست نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل و لشکریانش خواهم سپرد، به دست کسانی که تشنهٔ خونتان هستند تا بدون ترحم و دلسوزی همه را بکشند.»
|
||
\p
|
||
\v 8 سپس خداوند به من فرمود که به مردم چنین بگویم: «اینک دو راه پیش روی شما میگذارم، یکی راه زنده ماندن و دیگری راه مرگ!
|
||
\v 9 یا در اورشلیم بمانید تا در اثر جنگ و قحطی و بیماری هلاک شوید، و یا شهر را ترک کرده، خود را به محاصره کنندگانتان، بابِلیها تسلیم کنید تا زنده بمانید.
|
||
\v 10 زیرا من تصمیم دارم این شهر را نابود کنم و به هیچ وجه تصمیمم را تغییر نخواهم داد. پادشاه بابِل این شهر را تسخیر کرده، با آتش آن را از بین خواهد برد.»
|
||
\s1 پیامی به خاندان داوود
|
||
\p
|
||
\v 11-12 \vp ۱۱و۱۲\vp* خداوند به خاندان پادشاه یهودا که از نسل داوود هستند، چنین میفرماید: «به هنگام داوری، همواره با عدل و انصاف قضاوت کنید؛ از مظلوم در مقابل ظالم حمایت کنید؛ در غیر این صورت خشم من به سبب شرارتتان افروخته خواهد شد و کسی نخواهد توانست آن را خاموش کند.
|
||
\v 13 ای مردم اورشلیم، که بر صخرهای بلندتر از دشت هموار ساکنید، بدانید که من بر ضد شما هستم و با شما خواهم جنگید. شما با تکبر میگویید: ”کیست که بتواند به ما حمله کند و شهر ما را به تصرف درآورد؟“
|
||
\v 14 بنابراین من شما را به سزای گناهانتان خواهم رسانید و در جنگلهایتان چنان آتشی بر پا خواهم نمود که هر چه در اطرافشان باشد، بسوزاند.»
|
||
\c 22
|
||
\p
|
||
\v 1-3 خداوند فرمود که به قصر پادشاه یهودا بروم و به او که بر تخت پادشاهی داوود نشسته و به تمام درباریان و به اهالی اورشلیم، بگویم که خداوند چنین میفرماید:
|
||
\p «عدل و انصاف را بجا آورید و داد مظلومان را از ظالمان بستانید؛ به غریبان، یتیمان و بیوهزنان ظلم نکنید و خون بیگناهان را نریزید.
|
||
\v 4 اگر آنچه میگویم انجام دهید، اجازه خواهم داد که همواره پادشاهانی از نسل داوود بر تخت سلطنت تکیه بزنند و با درباریان و همهٔ قوم در سعادت و آسایش، روزگار بگذرانند.
|
||
\v 5 ولی اگر این حکم را اطاعت نکنید، به ذات خود قسم که این قصر به ویرانه تبدیل خواهد شد.»
|
||
\p
|
||
\v 6 زیرا خداوند دربارۀ قصر پادشاه یهودا چنین میفرماید:
|
||
\p «اگرچه تو در نظرم مثل سرزمین حاصلخیز جلعاد و مانند کوههای سرسبز لبنان زیبا میباشی، اما تو را ویران و متروک خواهم ساخت تا کسی در تو زندگی نکند؛
|
||
\v 7 افرادی ویرانگر را همراه با تبرهایشان خواهم فرستاد تا تمام ستونها و تیرهای چوبی تو را که از بهترین سروهای آزاد تهیه شدهاند، قطع کنند و در آتش بسوزانند.
|
||
\v 8 آنگاه مردم سرزمینهای دیگر وقتی از کنار خرابههای این شهر عبور کنند، از یکدیگر خواهند پرسید: ”چرا خداوند با این شهر بزرگ چنین کرد؟“
|
||
\v 9 در پاسخ خواهند شنید: ”چون اهالی اینجا خداوند، خدای خود را فراموش کردند و عهد و پیمانی را که او با ایشان بسته بود، شکستند و بتپرست شدند.“»
|
||
\s1 کلام خدا دربارهٔ یهوآحاز
|
||
\p
|
||
\v 10 ای اهالی یهودا، برای یوشیای پادشاه که در جنگ کشته شده، گریه نکنید، بلکه برای پسرش یهوآحاز ماتم بگیرید که به اسیری برده خواهد شد\f + \fr 22:10 \ft یهوآحاز به مصر به اسیری برده شد (\+xt ۲پادشاهان ۲۳:۳۱‑۳۴\+xt*).\f*؛ چون او در سرزمینی بیگانه خواهد مرد و دیگر وطنش را نخواهد دید.
|
||
\p
|
||
\v 11 زیرا خداوند دربارۀ یهوآحاز، پسر یوشیا پادشاه یهودا، که به جای پدرش پادشاه شد و به اسارت رفت، چنین میفرماید: «او دیگر به اینجا برنخواهد گشت.
|
||
\v 12 او در سرزمینی دوردست خواهد مرد و دیگر هرگز وطنش را نخواهد دید.»
|
||
\s1 کلام خداوند دربارهٔ یهویاقیم
|
||
\p
|
||
\v 13 خداوند میفرماید: «وای بر تو ای یهویاقیم پادشاه، که قصر باشکوهت را با بهرهکشی از مردم میسازی؛ از در و دیوار قصرت ظلم و بیعدالتی میبارد، چون مزد کارگران را نمیپردازی.
|
||
\v 14 میگویی: ”قصر باشکوهی میسازم که اتاقهای بزرگ و پنجرههای زیادی داشته باشد؛ سقف آن را با چوب سرو آزاد میپوشانم و بر آن رنگ قرمز میزنم.“
|
||
\v 15 آیا فکر میکنی با ساختن کاخهای پرشکوه، سلطنتت پایدار میماند؟ چرا سلطنت پدرت یوشیا آنقدر دوام یافت؟ چون او عادل و با انصاف بود. به همین علّت هم در همهٔ کارهایش کامیاب میشد.
|
||
\v 16 او از فقیران و نیازمندان دستگیری میکرد، بنابراین همیشه موفق بود. این است معنی شناخت من!
|
||
\v 17 ولی تو فقط به دنبال ارضای حرص و آز خود هستی؛ خون بیگناهان را میریزی و بر قوم خود با ظلم و ستم حکومت میکنی.
|
||
\p
|
||
\v 18 «بنابراین ای یهویاقیم پادشاه، پسر یوشیا، پس از مرگت هیچکس حتی خانوادهات برایت ماتم نخواهند کرد؛ قومت نیز به مرگ تو اهمیتی نخواهند داد؛
|
||
\v 19 جنازهٔ تو را از اورشلیم کشانکشان بیرون برده، مانند لاشهٔ الاغ به گوشهای خواهند افکند!»
|
||
\s1 پیام دربارهٔ سرنوشت یهودا
|
||
\p
|
||
\v 20 ای مردم اورشلیم به لبنان بروید و در آنجا گریه کنید؛ در باشان فریاد برآورید؛ بر کوههای موآب ناله سر دهید، چون همهٔ متحدان شما نابود شدهاند و هیچکس برای کمک به شما باقی نمانده است.
|
||
\v 21 زمانی که در سعادت و خوشبختی به سر میبردید، خدا با شما سخن گفت، ولی گوش فرا ندادید؛ شما هرگز نخواستید او را اطاعت نمایید؛ عادت شما همیشه همین بوده است!
|
||
\v 22 حال وزش باد خشم خدا تمام رهبرانتان را نابود خواهد ساخت؛ همپیمانانتان نیز به اسارت خواهند رفت؛ و سرانجام به سبب شرارتهایتان، شرمسار و سرافکنده خواهید گشت.
|
||
\p
|
||
\v 23 ای کسانی که در کاخهای مزین به چوب سرو لبنان زندگی میکنید، بهزودی دردی جانکاه همچون درد زایمان، شما را فرا خواهد گرفت؛ آنگاه همه برای شما دلسوزی خواهند کرد.
|
||
\s1 داوری بر یهویاکین
|
||
\p
|
||
\v 24-25 \vp ۲۴و۲۵\vp* خداوند به یهویاکین، پسر یهویاقیم، پادشاه یهودا چنین میفرماید: «تو حتی اگر انگشتر خاتم بر دست راستم بودی، تو را از انگشتم بیرون میآوردم و به دست کسانی میدادم که به خونت تشنهاند و تو از ایشان وحشت داری، یعنی به دست نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل و سپاهیان او!
|
||
\v 26 تو و مادرت را به سرزمینی بیگانه خواهم افکند تا در همان جا بمیرید.
|
||
\v 27 شما هرگز به این سرزمین که آرزوی دیدنش را خواهید داشت، باز نخواهید گشت.»
|
||
\p
|
||
\v 28 خداوندا، آیا این مرد یعنی یهویاکین، مانند ظرف شکستهای شده که کسی به آن نیازی ندارد؟ آیا به همین دلیل است که خود و فرزندانش به سرزمینی بیگانه به اسارت میروند؟
|
||
\p
|
||
\v 29 ای زمین، ای زمین، ای زمین! کلام خداوند را بشنو.
|
||
\v 30 خداوند میفرماید: «نام این مرد (یعنی یهویاکین) را جزو افراد بیاولاد بنویس، جزو کسانی که هرگز کامیاب نخواهند شد؛ چون هیچیک از فرزندان او بر تخت سلطنت داوود تکیه نخواهد زد و بر یهودا فرمانروایی نخواهد کرد!»
|
||
\c 23
|
||
\s1 امید برای آیندهٔ قوم
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند میفرماید: «وای بر شما ای شبانان گلهٔ من و ای رهبران قوم من که اینطور گوسفندان مرا پراکنده کرده و از بین بردهاید.»
|
||
\v 2 پس یهوه خدای اسرائیل دربارۀ شبانانی که قوم او را میچرانند چنین میفرماید: «شما به جای اینکه گلۀ مرا بچرانید و از آن مراقبت نمایید، آن را به حال خود رها کرده و از خود رانده و پراکندهشان ساختهاید. حال، برای بدیهایی که به گوسفندان من کردهاید، شما را مجازات میکنم؛
|
||
\v 3 و من خود بقیهٔ گلهام را از همۀ سرزمینهایی که ایشان را به آنجا راندهام جمع خواهم کرد و به سرزمین خودشان باز خواهم آورد، و آنها صاحب فرزندان بسیار شده، تعدادشان زیاد خواهد گردید.
|
||
\v 4 آنگاه شبانانی برای آنها تعیین خواهم نمود که از ایشان به خوبی مراقبت کنند؛ آنگاه دیگر از چیزی ترسان و هراسان نخواهند گشت و هیچیک گم نخواهند شد!
|
||
\p
|
||
\v 5-6 \vp ۵و۶\vp* «اینک روزی فرا خواهد رسید که من شخص عادلی را از نسل داوود به پادشاهی منصوب خواهم نمود؛ او پادشاهی خواهد بود که با حکمت و عدالت حکومت کرده، در سراسر دنیا عدالت را اجرا خواهد نمود، و نام او ”خداوند، عدالت ما“ خواهد بود. در آن زمان، یهودا نجات خواهد یافت و اسرائیل در صلح و آرامش زندگی خواهد کرد.
|
||
\p
|
||
\v 7 «در آن ایام، مردم هنگام سوگند یاد کردن، دیگر نخواهند گفت: ”قسم به خدای زنده که بنیاسرائیل را از مصر رهایی داد“
|
||
\v 8 بلکه خواهند گفت: ”قسم به خدای زنده که قوم اسرائیل را از سرزمینهایی که ایشان را به آنجا تبعید کرده بود، به سرزمین خودشان بازگرداند.“»
|
||
\s1 داوری بر انبیای دروغین
|
||
\p
|
||
\v 9 به سبب انبیای دروغین و حیلهگر دلم شکسته و تنم لرزان است! مانند کسی که مست شراب میباشد، گیج و حیرانم، به سبب خداوند و به سبب کلام مقدّسش.
|
||
\v 10 این سرزمین پر از اشخاص زناکار میباشد؛ انبیایش شرورند و نیرویشان را در راه نادرست به کار میبرند؛ بنابراین، زمین در اثر لعنت خدا خشک شده و چراگاهها نیز از بین رفتهاند.
|
||
\p
|
||
\v 11 خداوند میفرماید: «کاهنان هم مانند انبیا از من دور هستند؛ حتی در خانهٔ من نیز شرارت میورزند.
|
||
\v 12 از این رو، راهی که میروند تاریک و لغزنده خواهد بود و در آن لغزیده، خواهند افتاد؛ پس در زمان معین بر آنها بلا نازل خواهم کرد و مجازاتشان خواهم نمود.
|
||
\p
|
||
\v 13 «انبیای سامره بسیار شرور بودند؛ آنها از سوی بت بعل پیام میآوردند و با این کار، قوم من، اسرائیل را به گناه میکشاندند؛ و من همهٔ اینها را میدیدم.
|
||
\v 14 ولی اینک انبیای اورشلیم از آنها نیز شرورترند و کارهای هولناکی مرتکب میشوند، زنا میکنند و نادرستی را دوست میدارند، به جای آنکه بدکاران را از راههای گناهآلودشان برگردانند، ایشان را به انجام آنها تشویق و ترغیب میکنند. این افراد از مردم شهرهای سدوم و عموره نیز فاسدترند.»
|
||
\p
|
||
\v 15 بنابراین، خداوند لشکرهای آسمان میفرماید: «من به انبیای اورشلیم خوراک تلخ خواهم خورانید و زهر خواهم نوشانید، چون ایشان باعث شدهاند که خدانشناسی و گناه، در سراسر این سرزمین رواج یابند.»
|
||
\v 16 خداوند لشکرهای آسمان میفرماید: «به سخنان این انبیای دروغگو که به شما امیدهای بیهوده میدهند، گوش ندهید، چون سخنان ایشان از طرف من نیست بلکه ساخته و پرداختهٔ خودشان است!
|
||
\v 17 پیوسته به آنانی که به من بیاحترامی میکنند، میگویند: جای نگرانی نیست؛ همه چیز به خوبی پیش میرود؛ و به آنانی که در پی هوسهای خود هستند به دروغ میگویند: ”خداوند گفته است که هیچ بلایی بر شما نازل نخواهد شد.“»
|
||
\p
|
||
\v 18 ولی کدام یک از این انبیا آنقدر به خداوند نزدیک است تا افکار او را بداند و کلام او را بشنود؟ کدام یک از ایشان به سخنان او توجه کرده تا آن را درک نماید؟
|
||
\v 19 اینک خداوند گردباد شدید غضب خود را میفرستد تا زمین را از وجود این اشخاص بدکار پاک سازد؛
|
||
\v 20 آتش خشم و غضب خداوند خاموش نخواهد شد تا زمانی که ایشان را به مجازاتشان برساند. در آینده این را به خوبی درک خواهید کرد!
|
||
\p
|
||
\v 21 خداوند میفرماید: «من این انبیا را نفرستادم، ولی ادعا میکنند که از جانب من سخن میگویند؛ هیچ پیغامی به ایشان ندادم، ولی میگویند که سخنان مرا بیان میدارند.
|
||
\v 22 اگر آنها از جانب من بودند میتوانستند پیغام مرا به مردم اعلام نمایند و ایشان را از راههای گناهآلودشان بازگردانند.
|
||
\v 23 من خدایی نیستم که فقط در یک جا باشم، بلکه در همه جا حاضر هستم؛
|
||
\v 24 پس آیا کسی میتواند خود را از نظر من پنهان سازد؟ مگر نمیدانید که حضور من آسمان و زمین را فرا گرفته است؟
|
||
\p
|
||
\v 25 «من از سخنان این انبیا مطلع هستم؛ میدانم که به دروغ ادعا میکنند که من کلام خود را در خواب بر ایشان نازل کردهام!
|
||
\v 26 تا به کی این پیامآوران دروغین با حرفهای ساختگیشان قوم مرا فریب خواهند داد؟
|
||
\v 27 آنها با بیان این خوابهای دروغین میکوشند قومم را وادارند تا مرا فراموش کنند، درست همانطور که پدرانشان مرا فراموش کردند و دنبال بت بعل رفتند.
|
||
\v 28 بگذارید این انبیای دروغگو خواب و خیالهای خودشان را بیان کنند و سخنگویان واقعی من نیز کلام مرا با امانت به گوش مردم برسانند، چون کاه و گندم به سادگی از یکدیگر قابل تشخیص هستند!
|
||
\v 29 کلام من مثل آتش میسوزاند و مانند پُتک صخره را خرد میکند.
|
||
\p
|
||
\v 30-31 \vp ۳۰و۳۱\vp* «بنابراین، من بر ضد این انبیایی هستم که سخنان یکدیگر را از هم میدزدند و آن را به عنوان کلام من اعلام میدارند!
|
||
\v 32 من بر ضد این پیامآوران دروغین هستم که با خوابهای ساختگی و دروغهای خود، قوم مرا به گمراهی میکشانند؛ من هرگز چنین افرادی را نفرستاده و مأمور نکردهام؛ برای همین هیچ نفعی از آنها به این قوم نخواهد رسید. من، خداوند این را میگویم.
|
||
\p
|
||
\v 33 «وقتی یکی از افراد قوم، یا یکی از انبیا یا کاهنان از تو بپرسند: ”بارِ\f + \fr 23:33 \ft یا «پیام». واژۀ عبری هم به معنی «بار» است هم به معنی «پیام»؛ همچنین در آیات بعد.\f* خداوند چیست؟“ جواب بده: ”بار شمایید. و خداوند میفرماید شما را ترک خواهد کرد!“
|
||
\v 34 و اگر کسی از قوم یا از انبیا یا از کاهنان دربارهٔ پیغام خداوند با تمسخر صحبت کند، او و خانوادهاش را مجازات خواهم نمود.
|
||
\v 35 میتوانید از یکدیگر این سؤال را بکنید: ”خداوند چه جوابی داده است؟“ و یا ”خداوند چه گفته است؟“
|
||
\v 36 ولی دیگر عبارت پیغام خداوند را به زبان نیاورید، چون هر یک از شما سخنان خود را به عنوان پیغام بیان میکنید و با این کار، کلام خداوند لشکرهای آسمان را تغییر میدهید.
|
||
\v 37 میتوانید از نبی بپرسید: ”خداوند چه جوابی داده است؟“ و یا ”خداوند چه گفته است؟“
|
||
\v 38 ولی اگر صحبت از پیغام خداوند بکنید، در حالی که من گفتهام آن را با بیاحترامی بر زبان نیاورید،
|
||
\v 39 آنگاه شما را مانند بار از دوش خود افکنده، شما را با شهری که به شما و به پدرانتان داده بودم، از حضور خود دور خواهم انداخت،
|
||
\v 40 و شما را به عار و رسوایی جاودانی دچار خواهم نمود که هیچگاه فراموش نشود.»
|
||
\c 24
|
||
\s1 انجیر خوب و انجیر بد
|
||
\p
|
||
\v 1 پس از آنکه نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل، یهویاکین (پسر یهویاقیم) پادشاه یهودا را همراه با بزرگان یهودا و صنعتگران و آهنگران به بابِل به اسارت برد، خداوند در رؤیا، دو سبد انجیر به من نشان داد که در مقابل خانهٔ خداوند در اورشلیم قرار داشتند.
|
||
\v 2 در یک سبد انجیرهای رسیده و تازه بودند و در سبد دیگر انجیرهای بد و گندیدهای که نمیشد خورد.
|
||
\v 3 خداوند به من فرمود: «ارمیا، چه میبینی؟»
|
||
\p جواب دادم: «انجیر! انجیرهای خوب خیلی خوبند؛ ولی انجیرهای بد آنقدر بدند که نمیشود خورد.»
|
||
\p
|
||
\v 4 آنگاه کلام خداوند بر من نازل شده، گفت:
|
||
\v 5 «یهوه خدای اسرائیل چنین میفرماید: ”انجیرهای خوب نمونهٔ تبعیدیان یهوداست که از این سرزمین به بابِل فرستادهام.
|
||
\v 6 من بر آنان نظر لطف انداخته، مراقب خواهم بود که در آنجا با ایشان خوشرفتاری شود و ایشان را به این سرزمین باز خواهم گرداند؛ من نخواهم گذاشت ایشان ریشهکن و نابود شوند بلکه ایشان را حمایت کرده، استوار خواهم ساخت.
|
||
\v 7 به ایشان دلی خواهم داد که مشتاق شناخت من باشد؛ آنها قوم من خواهند شد و من خدای ایشان، چون با تمام دل نزد من باز خواهند گشت.“
|
||
\p
|
||
\v 8 «ولی انجیرهای بد، نمونهٔ صدقیا، پادشاه یهودا، اطرافیان او و بقیهٔ مردم اورشلیم است که در این سرزمین باقی ماندهاند و یا در مصر ساکنند. من با ایشان همان کاری را خواهم کرد که با انجیرهای گندیدهٔ بیمصرف میکنند.
|
||
\v 9 ایشان را مورد نفرت تمام مردم دنیا قرار خواهم داد و در هر جایی که ایشان را آواره کنم، مورد تمسخر، سرزنش و نفرین واقع خواهند شد.
|
||
\v 10 همه را گرفتار جنگ و قحطی و بیماری خواهم نمود تا از سرزمین اسرائیل که آن را به ایشان و به پدرانشان دادم، محو و نابود شوند.»
|
||
\c 25
|
||
\s1 هفتاد سال اسارت
|
||
\p
|
||
\v 1 در سال چهارم سلطنت یهویاقیم (پسر یوشیا)، پادشاه یهودا، پیغامی برای تمام مردم یهودا، از جانب خدا بر من نازل شد. در این سال بود که نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل، به سلطنت رسید.
|
||
\p
|
||
\v 2-3 \vp ۲و۳\vp* به تمام مردم یهودا و اهالی اورشلیم چنین گفتم: «از سال سیزدهم سلطنت یوشیا (پسر آمون)، پادشاه یهودا، تا به حال که بیست و سه سال میگذرد، کلام خداوند بر من نازل شده است؛ من نیز با کمال وفاداری آنها را به شما اعلام کردهام، ولی شما گوش ندادهاید.
|
||
\v 4 خداوند همواره انبیای خود را نزد شما فرستاده است، ولی شما توجهی نکردهاید و نخواستهاید گوش بدهید.
|
||
\v 5 آنها به شما میگفتند که از راههای بد و از کارهای شرارتبارتان دست بکشید تا خداوند اجازه دهد در این سرزمینی که برای همیشه به شما و به اجدادتان داده است، زندگی کنید.
|
||
\v 6 آنها از شما میخواستند که به دنبال بتپرستی نروید و با این کارها، خشم خداوند را شعلهور نسازید، مبادا شما را مجازات کند؛
|
||
\v 7 ولی شما گوش ندادید و با پرستش بتهایی که با دست خود ساخته بودید به آتش خشم خداوند دامن زدید تا بر شما بلا نازل نماید.
|
||
\p
|
||
\v 8-9 \vp ۸و۹\vp* «حال، خداوند لشکرهای آسمان میفرماید: ”چون از من اطاعت ننمودید، من نیز تمام اقوام شمال را به رهبری نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل، که او را برای این کار برگزیدهام، گرد خواهم آورد تا بر این سرزمین و بر ساکنانش و نیز بر اقوام مجاور شما هجوم بیاورند و شما را به کلی نابود کنند، طوری که برای همیشه انگشتنما و رسوا شوید!
|
||
\v 10 خوشی و شادی و جشنهای عروسی را از شما دور خواهم ساخت؛ نه گندمی در آسیابها باقی خواهد ماند و نه روغنی برای روشن کردن چراغ خانه!
|
||
\v 11 سراسر این سرزمین، به ویرانهای متروک تبدیل خواهد شد؛ و شما و اقوام مجاور شما، برای مدت هفتاد سال، پادشاه بابِل را بندگی و خدمت خواهید کرد.“
|
||
\p
|
||
\v 12 «پس از پایان این هفتاد سال، پادشاه بابِل و قوم او را به خاطر گناهانشان مجازات خواهم نمود و سرزمین ایشان را به ویرانهای ابدی تبدیل خواهم کرد،\f + \fr 25:12 \ft این پیشگویی به دست کورش هخامنشی تحقق یافت. او در سال ۵۳۹ ق.م. بابِل را فتح کرد و بلشصر آخرین پادشاه بابِل، در همین واقعه کشته شد.\f*
|
||
\v 13 و تمام بلاهایی را که توسط ارمیا بر ضد اقوام گفته بودم بر سر بابِلیها خواهم آورد؛ بله، تمام بلاهایی که در این کتاب نوشته شده است.
|
||
\v 14 همانطور که ایشان قوم مرا اسیر کردند، اقوام مختلف و پادشاهان بزرگ نیز آنها را به اسارت خواهند برد، و من مطابق کارها و رفتارشان، مجازاتشان خواهم کرد.»
|
||
\s1 پیالۀ خشم خداوند
|
||
\p
|
||
\v 15 آنگاه خداوند، خدای اسرائیل به من فرمود: «این جام شراب را که از خشم و غضب من لبریز شده است، بگیر و به تمام قومهایی که تو را نزد آنها میفرستم بنوشان
|
||
\v 16 تا همه از آن نوشیده، گیج شوند. ایشان در اثر جنگی که من علیه آنها بر پا میکنم دیوانه خواهند گردید.»
|
||
\p
|
||
\v 17 پس جام خشم و غضب را از خداوند گرفتم و به تمام اقوامی که خداوند مرا نزد آنها فرستاد، نوشانیدم.
|
||
\v 18 به اورشلیم و شهرهای یهودا رفتم و پادشاهان و بزرگانشان از آن جام نوشیدند؛ برای همین، از آن روز تا به حال این شهرها ویران، مورد تمسخر، منفور و ملعون هستند.
|
||
\v 19-20 \vp ۱۹و۲۰\vp* به مصر رفتم. پادشاه مصر و درباریان او، بزرگان و قوم او و بیگانگان مقیم مصر از آن جام نوشیدند. پادشاهان سرزمین عوص و پادشاهان شهرهای فلسطین هم از آن نوشیدند، یعنی شهرهای اشقلون، غزه، عقرون و باقیماندهٔ شهر اشدود.
|
||
\v 21 به سراغ قومهای ادوم، موآب و عمون هم رفتم.
|
||
\v 22 تمام پادشاهان صور و صیدون، و پادشاهان سرزمینهای دریای مدیترانه،
|
||
\v 23 ددان، تیما، بوز و مردمی که در نقاط دوردست زندگی میکنند\f + \fr 25:23 \ft یا «کسانی که گوشههای موی خود را میتراشند».\f*
|
||
\v 24 تمام پادشاهان عرب، قبایل چادرنشین بیابانها،
|
||
\v 25 پادشاهان زمری، عیلام و ماد،
|
||
\v 26 تمام پادشاهان سرزمینهای دور و نزدیک شمال و همهٔ ممالک جهان یکی پس از دیگری از آن جام نوشیدند و سرانجام خود پادشاه بابِل هم از آن جام غضب الهی نوشید.
|
||
\p
|
||
\v 27 سپس خداوند به من فرمود: «به ایشان بگو، ”خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل چنین میفرماید: از این جام غضب من بنوشید تا مست شوید و قی کنید، به زمین بیفتید و دیگر برنخیزید، زیرا شما را به مصیبت و جنگ گرفتار خواهم نمود.“
|
||
\v 28 و اگر نخواهند جام را بگیرند و بنوشند، به ایشان بگو: ”خداوند لشکرهای آسمان میفرماید: باید بنوشید!
|
||
\v 29 من مجازات را از قوم خود شروع کردهام؛ پس آیا فکر میکنید شما بیمجازات خواهید ماند؟ یقین بدانید که مجازات خواهید شد. من بر تمام مردم روی زمین، بلای شمشیر و جنگ خواهم فرستاد.“» این است فرمودۀ خداوند لشکرهای آسمان.
|
||
\p
|
||
\v 30 «پس علیه آنها پیشگویی کن و به ایشان بگو که خداوند از جایگاه مقدّس خود در آسمان بر قومش و تمام ساکنان جهان بانگ برمیآورد؛ بانگ او مانند فریاد انگورچینانی است که انگور را زیر پا له میکنند.
|
||
\v 31 فریاد داوری خداوند به دورترین نقاط دنیا میرسد، چون او علیه تمام قومهای جهان اقامه دعوی میکند. او هر انسانی را محاکمه خواهد کرد و تمام بدکاران را به مرگ تسلیم خواهد نمود.»
|
||
\p
|
||
\v 32 خداوند لشکرهای آسمان میفرماید: «بلا و مکافات مانند گردبادی عظیم، قومها را یکی پس از دیگری در هم خواهد کوبید و به همهٔ کرانهای زمین خواهد رسید.
|
||
\v 33 در آن روز جنازهای کسانی که خداوند کشته است، سراسر زمین را پر خواهند ساخت؛ کسی برای آنها عزاداری نخواهد کرد؛ جنازههایشان را نیز جمعآوری و دفن نخواهند نمود بلکه مانند فضله بر روی زمین باقی خواهند ماند.»
|
||
\p
|
||
\v 34 ای رهبران و ای شبانان قومها، گریه کنید و فریاد برآورید و در خاک بغلتید، چون زمان آوارگی و هلاکتتان فرا رسیده است؛ مثل ظروف مرغوب، خواهید افتاد و خرد خواهید شد؛
|
||
\v 35 راه فرار و پناهگاهی نیز برایتان وجود نخواهد داشت.
|
||
\v 36-37 \vp ۳۶و۳۷\vp* صدای گریۀ شبانان و شیون صاحبان گله به گوش میرسد، زیرا خداوند چراگاههایشان را خراب کرده و مملکت شما را که در آرامش بود، ویران نموده است.
|
||
\v 38 خداوند شما را ترک کرده، همانند شیری که لانهٔ خود را ترک میگوید؛ در اثر خشم شدید او، سرزمینتان در جنگها، ویران و با خاک یکسان شده است.
|
||
\c 26
|
||
\s1 محاکمۀ ارمیا
|
||
\p
|
||
\v 1 در اوایل سلطنت یهویاقیم (پسر یوشیا) پادشاه یهودا، این پیغام از طرف خداوند بر من نازل شد:
|
||
\p
|
||
\v 2 «در صحن خانهٔ خداوند بایست و سخنان مرا بدون کم و کاست به تمام کسانی که از نقاط مختلف سرزمین یهودا برای عبادت آمدهاند، اعلام نما.
|
||
\v 3 شاید گوش بدهند و از راههای بد خود بازگردند و من نیز از تمام مجازاتهایی که به سبب اعمال بدشان برای ایشان در نظر گرفتهام، چشمپوشی نمایم.
|
||
\p
|
||
\v 4-5 \vp ۴و۵\vp* «این است سخنانی که باید به ایشان اعلام نمایی: ”من خدمتگزارانم انبیا را همواره نزد شما فرستادهام، ولی شما به سخنان آنها گوش ندادهاید. حال اگر به نااطاعتی خود ادامه دهید و دستورهایی را که به شما دادهام، اجرا نکنید و به سخنان انبیا توجه ننمایید،
|
||
\v 6 آنگاه همانطور که خیمهٔ عبادت را در شهر شیلوه از بین بردم، این خانهٔ عبادت را نیز از بین خواهم برد و اورشلیم مورد نفرین تمام قومهای جهان واقع خواهد شد.“»
|
||
\p
|
||
\v 7-8 \vp ۷و۸\vp* هنگامی که من پیغام خود را به گوش مردم رساندم و هر آنچه را که خداوند به من فرموده بود بازگو کردم، کاهنان و انبیای دروغین و مردم بر سر من ریختند و فریاد برآوردند: «تو باید کشته شوی!
|
||
\v 9 به چه حقی میگویی که خداوند این عبادتگاه را مانند خیمهٔ عبادت شیلوه خراب خواهد کرد و اورشلیم را ویران و متروک خواهد ساخت؟» در این هنگام مردم از هر طرف دور من جمع شده بودند.
|
||
\p
|
||
\v 10 وقتی بزرگان یهودا از جریان باخبر شدند، خود را به شتاب از کاخ سلطنتی به خانهٔ خداوند رساندند و بر جایگاه مخصوص خود، در محوطهٔ دروازهٔ جدید نشستند تا به این امر رسیدگی کنند.
|
||
\v 11 آنگاه کاهنان و انبیای دروغین، ادعای خود را در حضور بزرگان و مردم عنوان کرده، گفتند: «شما به گوش خود شنیدهاید که این شخص، دربارهٔ این شهر چه پیشگوییهایی کرده و پی بردهاید که چه آدم خائنی است! بنابراین او باید اعدام شود.»
|
||
\p
|
||
\v 12 من در دفاع از خود گفتم: «خداوند مرا فرستاده تا علیه این عبادتگاه و این شهر پیشگویی کنم؛ من هر چه گفتهام، همه از جانب خداوند بوده است.
|
||
\v 13 ولی اگر شما روش زندگی و اعمال خود را اصلاح کنید و خداوند، خدای خود را اطاعت نمایید، او نیز مجازاتی را که برای شما در نظر گرفته است، اجرا نخواهد کرد.
|
||
\v 14 و اما من، در اختیار شما هستم؛ هر طور که صلاح میدانید، با من رفتار کنید.
|
||
\v 15 ولی اگر مرا بکشید، یقین بدانید که شخص بیگناهی را به قتل رساندهاید و خون من به گردن شما و این شهر و تمامی اهالی آن خواهد بود، زیرا براستی خداوند مرا نزد شما فرستاده تا این پیغام را به شما اعلام نمایم.»
|
||
\p
|
||
\v 16 پس مردم و بزرگان قوم به کاهنان و انبیای دروغین گفتند: «این مرد را نمیتوان محکوم به مرگ کرد، چون به نام خداوند، خدای ما، با ما سخن گفته است.»
|
||
\p
|
||
\v 17 آنگاه چند نفر از مشایخ قوم برخاستند و به مردم گفتند:
|
||
\p
|
||
\v 18 «این تصمیم خوبی است! در گذشته نیز میکای مورشتی در زمان حِزِقیا، پادشاه یهودا، پیشگویی کرده، به مردم یهودا گفت: ”خداوند لشکرهای آسمان چنین میفرماید: اورشلیم مانند مزرعهای که شخم زده میشود، زیر و رو و با خاک یکسان خواهد گردید و در محلی که خانهٔ خدا برپاست، جنگلی به وجود خواهد آمد!“
|
||
\v 19 آیا حِزِقیا پادشاه یهودا یا کسی دیگر در یهودا، نبی خدا را برای این سخنان کشتند؟ نه بلکه به کلام خداوند احترام گذاشتند و از آن اطاعت نمودند و به خداوند التماس کردند که به ایشان رحم کند؛ خداوند هم از مجازاتی که برای ایشان در نظر گرفته بود، چشمپوشی کرد. حال اگر ما ارمیا را به خاطر اعلام پیغام خدا بکشیم، خدا بلای عظیمی بر ما نازل خواهد کرد!»
|
||
\p
|
||
\v 20 (نبی دیگری که در آن زمان مانند ارمیا، کلام خداوند را علیه اورشلیم و سرزمین یهودا اعلام میکرد، اوریا (پسر شمعیا) اهل قریهٔ یعاریم بود.
|
||
\v 21 وقتی سخنان او به گوش یهویاقیم پادشاه، و سرداران و بزرگان رسید، پادشاه فرستاد تا او را بکشند؛ ولی اوریا خبردار شد و به مصر گریخت.
|
||
\v 22 یهویاقیم پادشاه نیز الناتان (پسر عکبور) را با چند نفر دیگر به مصر فرستاد تا اوریا را دستگیر کنند.
|
||
\v 23 آنها او را گرفته پیش یهویاقیم پادشاه بازگرداندند. یهویاقیم دستور داد او را با شمشیر بکشند و جنازهاش را در قبرستان عمومی بیندازند.)
|
||
\p
|
||
\v 24 ولی اخیقام (پسر شافان)\f + \fr 26:24 \ft این شخص، کاتب بود (\+xt ۱پادشاهان ۲۲:۱۲\+xt*).\f* از من پشتیبانی کرد و نگذاشت بزرگان قوم مرا به دست مردم بسپارند تا کشته شوم.
|
||
\c 27
|
||
\s1 یوغ اسارت
|
||
\p
|
||
\v 1-2 \vp ۱و۲\vp* در آغاز سلطنت صدقیا\f + \fr 27:1و2 \ft در برخی نسخهها، به جای صدقیا در این آیه نام یهویاقیم آورده شده است.\f* (پسر یوشیا) پادشاه یهودا، به دستور خداوند یوغی ساختم و آن را با بندهای چرمی به گردنم بستم، مانند یوغی که هنگام شخم به گردن گاو میبندند.
|
||
\p
|
||
\v 3-4 \vp ۳و۴\vp* سپس خداوند فرمود که پیغام او را به سفیران ادوم، موآب، عمون، صور و صیدون که به اورشلیم به حضور صدقیای پادشاه آمده بودند، اعلام نمایم تا آن را به پادشاهان ممالک خود برسانند. پس به ایشان گفتم که خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل چنین میفرماید:
|
||
\p
|
||
\v 5 «من با قدرت عظیم خود، دنیا و تمام انسانها و همهٔ حیوانات را آفریدهام، و آنها را در اختیار هر کس که مایل باشم قرار میدهم.
|
||
\v 6 بنابراین من تمام سرزمینهای شما را به بندۀ خود نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل، خواهم بخشید و حتی حیوانات وحشی را نیز مطیع او خواهم ساخت.
|
||
\v 7 تمام قومها، خدمتگزار او و پسرش و نوهاش خواهند بود تا زمانی که نوبت شکست مملکت او هم برسد؛ آنگاه قومهای مختلف و پادشاهان بزرگ، سرزمین بابِل را تصرف کرده، مردم آن را بندهٔ خود خواهند ساخت.
|
||
\v 8 هر قومی را که نخواهد تسلیم نِبوکَدنِصَّر پادشاه بابِل شود و زیر یوغ بندگی او برود، با جنگ، قحطی و وبا مجازات خواهم کرد تا مغلوب او شود.
|
||
\p
|
||
\v 9 «به سخنان انبیای دروغین و کسانی که آینده را با فالگیری و خواب و رؤیا و احضار ارواح و جادوگری پیشگویی میکنند گوش ندهید؛ آنها میگویند که تسلیم پادشاه بابِل نشوید؛
|
||
\v 10 ولی همه دروغ میگویند. اگر شما به سخنانشان گوش بدهید و تسلیم پادشاه بابِل نشوید، من خود، شما را از سرزمینتان بیرون خواهم کرد و در سرزمینهای دور دست پراکنده خواهم ساخت تا نابود شوید.
|
||
\v 11 اما به هر قومی که تسلیم و مطیع پادشاه بابِل شود، اجازه خواهم داد در سرزمین خود بماند و به کشت و زرع بپردازد. من، خداوند، این را میگویم.»
|
||
\p
|
||
\v 12 تمام این پیشگوییها را برای صدقیا، پادشاه یهودا نیز تکرار کردم و گفتم: «اگر میخواهی خودت و قومت زنده بمانید، تسلیم پادشاه بابِل و قوم او شوید.
|
||
\v 13 چرا اصرار داری کاری بکنی که همگی از بین بروند؟ چرا باید با جنگ و قحطی و وبا کشته شوید، با بلاهایی که خداوند بر هر قومی که تسلیم پادشاه بابِل نشود، خواهد فرستاد؟
|
||
\v 14 به انبیای دروغین گوش ندهید؛ آنها میگویند که پادشاه بابِل نمیتواند شما را شکست بدهد، ولی دروغ میگویند،
|
||
\v 15 چون من ایشان را نفرستادهام و آنها به اسم من پیامهای دروغین میآورند؛ پس اگر سخنان ایشان را پیروی نمایی، شما را از این سرزمین بیرون خواهم کرد و از بین خواهم برد، هم تو و هم انبیای دروغینت را.»
|
||
\p
|
||
\v 16 آنگاه کاهنان و مردم را خطاب کرده، گفتم که خداوند چنین میفرماید: «به سخنان انبیای دروغین توجه نکنید؛ آنها میگویند که ظروف طلا که از خانهٔ خداوند به بابِل برده شده، بهزودی باز آورده خواهد شد؛ این دروغ است.
|
||
\v 17 به آنها گوش ندهید. تسلیم پادشاه بابِل شوید و زنده بمانید، و گرنه این شهر با خاک یکسان خواهد شد.
|
||
\v 18 اگر آنها انبیای خداوند هستند و پیامهای خود را از او دریافت میکنند، پس اکنون از خداوند لشکرهای آسمان تقاضا کنند تا ظروف طلایی که هنوز در خانهٔ خداوند و در کاخ پادشاه یهودا و دیگر کاخهای اورشلیم باقی مانده، به بابِل برده نشوند!
|
||
\v 19 زیرا خداوندِ لشکرهای آسمان دربارۀ ستونهای جلوی معبد، حوض مفرغین که ”دریاچه“ نامیده میشود، گاریهای آب و دیگر اسبابی که در این شهر برجای ماندهاند، چنین میگوید
|
||
\v 20 یعنی دربارۀ آنچه نبوکدنصر پادشاه بابِل، وقتی که یِهویاکین\f + \fr 27:20 \ft عبری: «یِکُنیا»، که همان «یِهویاکین» است.\f* پسر یِهویاقیم پادشاه یهودا و تمامی بزرگان یهودا و اورشلیم را از اورشلیم به بابِل به تبعید میبُرد، آنها را با خود نبُرد،
|
||
\v 21 آری، خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل، دربارۀ اسبابی که هنوز در خانۀ خداوند و خانۀ پادشاه یهودا و اورشلیم برجای ماندهاند، چنین میفرماید:
|
||
\v 22 تمام اینها هم به بابِل برده خواهند شد و در آنجا خواهند ماند تا روزی که من بر قومم نظر لطف بیندازم. در آن زمان اینها را از بابِل باز خواهم آورد.»
|
||
\c 28
|
||
\s1 ارمیا و حننیای نبی
|
||
\p
|
||
\v 1 در همان سال، در ابتدای سلطنت صدقیا، پادشاه یهودا، در ماه پنجم از سال چهارم، یک نبی دروغین به نام حننیا (پسر عزور)، اهل جبعون، در خانهٔ خداوند ایستاد و در مقابل کاهنان و مردم، رو به من کرد و گفت:
|
||
\p
|
||
\v 2 «خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل میفرماید: من یوغ بندگی پادشاه بابِل را از گردن شما برمیدارم.
|
||
\v 3 بعد از دو سال، تمام ظروف و اشیاء گرانبهای خانۀ خداوند را که نِبوکَدنِصَّر به بابِل برده، پس خواهم آورد.
|
||
\v 4 یهویاکین (پسر یهویاقیم) پادشاه یهودا را نیز با تمام کسانی که به بابِل به اسارت رفتهاند، به اینجا باز خواهم گرداند. بله، من یوغی را که پادشاه بابِل بر گردن شما گذاشته، خواهم شکست. من، خداوند، این را میگویم.»
|
||
\p
|
||
\v 5 آنگاه من در حضور کاهنان و مردمی که در خانهٔ خدا جمع شده بودند، به حننیا گفتم:
|
||
\v 6 «آمین! خدا کند پیشگوییهای تو همه عملی شوند! امیدوارم هر چه گفتی، خداوند همان را بکند و گنجینههای این عبادتگاه را با تمام عزیزان ما که در بابِل اسیرند، باز آورد.
|
||
\v 7 ولی حال در حضور تمام این مردم به سخنان من گوش بده!
|
||
\v 8 انبیای گذشته که پیش از من و تو بودهاند، اکثراً بر ضد قومهای دیگر پیشگویی میکردند و همیشه از جنگ و قحطی، بلا و مرض خبر میدادند.
|
||
\v 9 اما آن نبیای که دربارهٔ صلح و آرامش پیشگویی میکند، زمانی ثابت میشود که از جانب خداوند سخن گفته است که پیشگوییاش به انجام برسد.»
|
||
\p
|
||
\v 10 آنگاه حننیای نبی یوغی را که بر گردن من بود، برداشت و آن را شکست.
|
||
\v 11 سپس به جمعیتی که در آنجا بودند، گفت: «خداوند قول داده است که دو سال دیگر یوغ نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل را به همین شکل از گردن قومها بردارد و آن را بشکند و ایشان را آزاد سازد.» با شنیدن سخنان او، من از آنجا بیرون رفتم.
|
||
\p
|
||
\v 12 پس از مدتی خداوند به من فرمود:
|
||
\p
|
||
\v 13 «برو به حننیا بگو که خداوند چنین میفرماید: ”تو یوغ چوبین را شکستی، ولی یوغ آهنین جای آن را خواهد گرفت.
|
||
\v 14 خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل میفرماید: من بر گردن تمام این قومها، یوغ آهنین گذاشتهام تا نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل را بندگی نمایند. حتی تمام حیوانات وحشی را مطیع او ساختهام!“»
|
||
\p
|
||
\v 15 آنگاه به حننیا گفتم: «حننیا، گوش کن! خداوند تو را نفرستاده و با تو سخن نگفته است. تو میخواهی مردم را مجبور کنی که به وعدههای دروغین تو امید ببندند.
|
||
\v 16 از این جهت خداوند فرموده که تو خواهی مرد؛ همین امسال عمرت به پایان خواهد رسید، چون مردم را علیه خداوند شورانیدهای!»
|
||
\p
|
||
\v 17 دو ماه بعد، حننیا مرد.
|
||
\c 29
|
||
\s1 نامهٔ ارمیا به یهودیان تبعیدی
|
||
\p
|
||
\v 1-2 \vp ۱و۲\vp* پس از آنکه یهویاکین پادشاه و مادرش به همراه درباریان، بزرگان یهودا و اورشلیم و صنعتگران و پیشهوران به دست نِبوکَدنِصَّر به بابِل به اسارت برده شدند، نامهای از اورشلیم برای سران یهود و کاهنان، انبیا و تمام قوم تبعیدی نوشتم،
|
||
\v 3 و آن را بهوسیلۀ العاسه (پسر شافان) و جمریا (پسر حلقیا) به بابِل فرستادم. این دو نفر سفیران صدقیا پادشاه یهودا بودند که قرار بود به حضور نِبوکَدنِصَّر به بابِل بروند. متن نامه چنین بود:
|
||
\p
|
||
\v 4 خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل، به همهٔ شما که به خواست او از اورشلیم به بابِل تبعید شدهاید، میفرماید:
|
||
\v 5 «خانهها بسازید و در آنها زندگی کنید؛ درختان بکارید و از میوه آنها بخورید، چون سالهای زیادی در آنجا خواهید بود.
|
||
\v 6 ازدواج کنید و صاحب فرزند شوید؛ بگذارید فرزندانتان هم ازدواج کنند و بچهدار شوند، تا در آنجا تعدادتان افزوده شود!
|
||
\v 7 خواهان آسایش و پیشرفت بابِل باشید و برای آن نزد من دعا کنید، چون آرامش آنجا، آسایش شماست!»
|
||
\v 8 خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل میفرماید: «نگذارید انبیای دروغین و فالگیرانی که در میان شما هستند شما را فریب دهند؛ به خوابها و رؤیاها و پیشگوییهای آنها گوش ندهید.
|
||
\v 9 آنها به نام من به دروغ پیشگویی میکنند، در حالی که من آنها را نفرستادهام.» این است فرمودۀ خداوند.
|
||
\v 10 و حال خداوند میفرماید: «اما وقتی هفتاد سال اسارت در بابِل تمام شود، همانطور که قول دادهام، بر شما نظر لطف خواهم انداخت و شما را به وطنتان باز خواهم گرداند.
|
||
\v 11 خواست و ارادهٔ من، سعادتمندی شماست و نه بدبختیتان، و کسی بهجز من از آن آگاه نیست. من میخواهم به شما امید و آیندهٔ خوبی ببخشم.
|
||
\v 12 در آن زمان، مرا خواهید خواند و نزد من دعا خواهید کرد و من به دعای شما پاسخ خواهم داد؛
|
||
\v 13 و اگر با تمام وجود مرا بطلبید مرا خواهید یافت.
|
||
\v 14 بله، بیگمان مرا خواهید یافت و من به اسارت شما پایان خواهم بخشید و شما را از سرزمینهایی که شما را به آنجا تبعید کردهام جمع کرده، به سرزمین خودتان باز خواهم آورد.» این است فرمودۀ خداوند.
|
||
\p
|
||
\v 15 ولی حال چون انبیای دروغین را در میان خود راه دادهاید و میگویید که خداوند آنها را فرستاده است.
|
||
\v 16 اما خداوند دربارۀ پادشاهی که از خاندان داوود است و کسانی که در اورشلیم باقی ماندهاند، یعنی بستگان شما که به بابِل تبعید نشدهاند، چنین میفرماید:
|
||
\v 17 آری، خداوند لشکرهای آسمان میگوید: «جنگ و قحطی و وبا خواهم فرستاد. ایشان را مانند انجیرهای گندیدهای خواهم ساخت که قابل خوردن نیستند و باید دور ریخته شوند!
|
||
\v 18 آنها را در سراسر جهان سرگردان خواهم کرد؛ در هر سرزمینی که پراکندهشان سازم، مورد نفرین و مسخره و ملامت واقع خواهند شد و مایهٔ وحشت خواهند بود،
|
||
\v 19 چون نخواستند به سخنان من گوش فرا دهند، با اینکه بارها بهوسیلۀ انبیای خود با ایشان صحبت کردم.» این است فرمودۀ خداوند.
|
||
\p
|
||
\v 20 همگی شما که در بابِل اسیرید، به کلام خداوند گوش دهید.
|
||
\v 21 خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل دربارهٔ اَخاب (پسر قولایا) و صدقیا (پسر معسیا) که به نام او، پیشگوییهای دروغ میکنند، فرموده است: «آنها را به دست نِبوکَدنِصَّر خواهد سپرد تا در مقابل چشمان همه کشته شوند.
|
||
\v 22 سرنوشت شوم آنها برای همۀ تبعیدیان یهودا که در بابِل هستند ضربالمثل خواهد شد، به طوری که هر که بخواهد کسی را نفرین کند، خواهد گفت: ”خداوند تو را به سرنوشت صدقیا و اَخاب دچار کند که پادشاه بابِل آنها را زندهزنده سوزانید!“
|
||
\v 23 چون این افراد در میان قوم خدا گناهان هولناکی مرتکب شدهاند؛ با زنان همسایگان خود زنا کردهاند و از طرف خداوند به دروغ برای مردم پیام آوردهاند. خداوند بر همهٔ کارهای آنها ناظر و آگاه است. من، خداوند، این را میگویم.»
|
||
\s1 نامهٔ شمعیا
|
||
\p
|
||
\v 24-25 \vp ۲۴و۲۵\vp* خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل، دربارهٔ شمعیای نحلامی پیامی به من داد. این شخص نامهای خطاب به مردم اورشلیم، کاهنان و صفنیای کاهن (پسر معسیا) نوشته بود که در آن به صفنیا چنین گفته بود:
|
||
\v 26 «خداوند تو را به جای یهویاداع تعیین کرده تا در خانۀ خدا در اورشلیم کاهن باشی و وظیفه تو این است که هر دیوانهای را که ادعا کند نبی خداست، بگیری و در کنده و زنجیر نگه داری.
|
||
\v 27 پس چرا با ارمیای عناتوتی چنین عمل نکردهای که ادعا میکند از طرف خدا سخن میگوید؟
|
||
\v 28 چون برای ما که در بابِلیم نامه نوشته و گفته است که سالها در اینجا اسیر خواهیم ماند، و ما را تشویق کرده است که خانهها بسازیم تا بتوانیم مدتها در آنجا زندگی کنیم و درختان میوه بکاریم تا بتوانیم در آینده از میوهاش بخوریم!»
|
||
\p
|
||
\v 29 صفنیا نامه را پیش من آورد و برایم خواند.
|
||
\v 30 آنگاه خداوند به من فرمود که
|
||
\v 31 نامهای برای تمام تبعیدیهای بابِل بفرستم و در آن چنین بنویسم:
|
||
\p خداوند دربارهٔ شمعیای نحلامی چنین میفرماید: «او برای شما به دروغ پیشگویی میکند و شما را فریب میدهد و میخواهد که دروغهایش را باور کنید، در حالی که من او را نفرستادهام.
|
||
\v 32 پس من نیز او و فرزندانش را مجازات خواهم کرد و هیچکس از خانوادهٔ او در میان شما باقی نخواهد ماند. او آن لطف و احسانی را که در حق قومم خواهم نمود، نخواهد دید، چون شما را بر ضد من برانگیخته است. من، خداوند، این را میگویم.»
|
||
\c 30
|
||
\s1 وعدهٔ خدا به قوم خود
|
||
\p
|
||
\v 1 پیام دیگری از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد:
|
||
\v 2 «یهوه خدای اسرائیل چنین میگوید: هر آنچه به تو گفتهام در طوماری بنویس،
|
||
\v 3 چون زمانی فرا خواهد رسید که بر قوم خود اسرائیل و یهودا نظر لطف خواهم انداخت و ایشان را به این سرزمین که به پدرانشان دادهام باز خواهم آورد تا دوباره مالک آن شوند و در آن زندگی کنند.»
|
||
\p
|
||
\v 4 پس خداوند دربارهٔ اسرائیل و یهودا چنین فرمود:
|
||
\p
|
||
\v 5 «فریاد وحشت به گوش میرسد؛ ترس بر همه جا حکمفرماست و آرامشی نیست!
|
||
\v 6 آیا مرد، آبستن میشود؟ پس چرا مردان مانند زنانی که میزایند، دستهای خود را بر کمر گذاشتهاند و رنگشان پریده است؟
|
||
\v 7 روز هولناکی در پیش است! نظیر آن تا به حال دیده نشده است؛ آن روز، زمان سختی قوم من است، ولی از آن نجات خواهند یافت.
|
||
\p
|
||
\v 8 «خداوند لشکرهای آسمان میفرماید: در آن روز، یوغ بندگی را از گردنشان برداشته، خواهم شکست، زنجیرها را از دست و پایشان باز خواهم کرد و دیگر بیگانگان را بندگی نخواهند نمود،
|
||
\v 9 بلکه ایشان یهوه، خدای خود و داوود، پادشاه خویش را که بر آنها میگمارم، خدمت خواهند کرد.
|
||
\p
|
||
\v 10 «پس ای فرزندان بندهٔ من یعقوب، نترسید! ای اسرائیل، هراس به خود راه ندهید! من شما و فرزندانتان را از نقاط دور دست و از سرزمین تبعید به وطنتان باز خواهم گرداند و در آنجا، در امنیت و آسایش زندگی خواهید کرد و دیگر کسی باعث ترس شما نخواهد شد.
|
||
\v 11 من با شما هستم و نجاتتان خواهم داد؛ حتی اگر قومهایی را که شما را در میانشان پراکنده کردم، به کلی تارومار کنم، شما را از بین نخواهم برد؛ البته شما را بیتنبیه نخواهم گذاشت، اما تنبیه شما منصفانه و عادلانه خواهد بود.»
|
||
\p
|
||
\v 12 این است آنچه خداوند میفرماید: «ای قوم من، گناه تو مانند زخمی است علاجناپذیر!
|
||
\v 13 کسی نیست که تو را یاری دهد یا زخمهایت را ببندد؛ دارو و درمان هم دیگر فایده ندارد.
|
||
\v 14 تمام دلباختگانت تو را ترک کردهاند و حتی حالت را نیز نمیپرسند. تو را بیرحمانه زخمی کردهام گویی دشمنت بودهام؛ تو را سخت تنبیه کردهام، چون گناهانت بسیار و شرارتت بزرگ است!
|
||
\p
|
||
\v 15 «چرا به مجازاتت اعتراض داری؟ درد تو، درمانی ندارد! تو را این گونه سخت مجازات کردهام، چون گناهانت بسیار و شرارتت بزرگ است!
|
||
\p
|
||
\v 16 «ولی در آن روز، تمام کسانی که تو را میدرند، دریده خواهند شد. تمام دشمنانت به اسارت خواهند رفت. کسانی که تو را غارت میکنند، غارت خواهند شد، و کسانی که به تو ظلم میکنند، مورد ظلم قرار خواهند گرفت.
|
||
\v 17 سلامتی و تندرستی را به تو باز خواهم گرداند و زخمهایت را شفا خواهم داد، هر چند که اکنون تو را ”فراموش شده“ و اورشلیم را ”شهر متروک“ مینامند.
|
||
\p
|
||
\v 18 «من، خداوند، قوم خود را به سرزمینشان باز خواهم گرداند و خانوادههای ایشان را مورد لطف خود قرار خواهم داد. شهر اورشلیم بر روی خرابههایش باز بنا خواهد شد، قصر پادشاهی آن بازسازی شده، مانند گذشته خواهد گشت
|
||
\v 19 و شهرها غرق خوشی و شکرگزاری خواهند شد. من ایشان را برکت خواهم داد تا افزوده شوند و قومی سربلند و محترم باشند.
|
||
\v 20 کامیابی دوران گذشته را به ایشان باز خواهم گرداند و آنها را استوار و پایدار خواهم ساخت؛ و هر که را به ایشان ستم کند، مجازات خواهم نمود.
|
||
\v 21 حاکم ایشان دیگر از بیگانگان نخواهد بود بلکه از میان قوم خودشان برخواهد خاست. من او را خواهم خواند تا کاهن عبادتگاه من باشد و به نزد من آید، زیرا چه کسی جرأت دارد بدون آنکه او را خوانده باشم، نزد من آید؟
|
||
\v 22 آنگاه ایشان قوم من خواهند بود و من خدای ایشان!»
|
||
\p
|
||
\v 23 گردباد ویران کنندهٔ غضب خداوند ناگهان میخروشد و بر سر بدکاران نازل میشود.
|
||
\v 24 غضب شدید خداوند فرو نخواهد نشست تا مقصود او را به طور کامل به انجام رساند! در روزهای آینده این را خواهید فهمید.
|
||
\c 31
|
||
\s1 بازگشت اسرائیل به سرزمین خود
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند میفرماید: «روزی فرا خواهد رسید که تمام قبیلههای اسرائیل با تمام وجود مرا خدای خود خواهند دانست و من نیز آنها را به عنوان قوم خود خواهم پذیرفت!
|
||
\v 2 من از ایشان مراقبت خواهم نمود، همانطور که از آنانی که از مصر رهایی یافتند، توجه و مراقبت نمودم؛ در آن روزها که بنیاسرائیل در بیابانها به استراحت و آرامش نیاز داشتند، من لطف و رحمت خود را به ایشان نشان دادم.
|
||
\v 3 از همان گذشتههای دور، به ایشان گفتم: ”ای قوم من، شما را همیشه دوست داشتهام؛ با مهر و محبت عمیقی شما را به سوی خود کشیدهام.
|
||
\v 4 من شما را احیا و بنا خواهم نمود؛ بار دیگر دف به دست خواهید گرفت و با نوای موسیقی از شادی خواهید رقصید.
|
||
\v 5 باز بر کوههای سامره تاکستانها ایجاد خواهید کرد و از محصول آنها خواهید خورد.“
|
||
\p
|
||
\v 6 «روزی خواهد رسید که دیدبانها بر روی تپههای افرایم صدا خواهند زد: ”برخیزید تا با هم به صهیون نزد خداوند، خدای خود برویم.“
|
||
\v 7 پس حال به سبب تمام کارهایی که برای اسرائیل، سرآمد همهٔ قومها انجام خواهم داد، با شادی سرود بخوانید؛ با حمد و سرور اعلام کنید: ”خداوند قوم خود را نجات داده و بازماندگان اسرائیل را رهایی بخشیده است“؛
|
||
\v 8 چون من از شمال و از دورترین نقاط جهان، ایشان را باز خواهم آورد؛ حتی کوران و لنگان را فراموش نخواهم کرد؛ مادران جوان را نیز با کودکانشان و زنانی را که وقت وضع حملشان رسیده، همگی را به اینجا باز خواهم گرداند. جماعت بزرگی به اینجا باز خواهند گشت.
|
||
\v 9 ایشان اشکریزان و دعاکنان خواهند آمد. من با مراقبت زیاد، ایشان را از کنار نهرهای آب و از راههای هموار هدایت خواهم نمود تا نلغزند، زیرا من پدر اسرائیل هستم و افرایم پسر ارشد من است!»
|
||
\p
|
||
\v 10 ای مردم جهان، کلام خداوند را بشنوید و آن را به همهٔ نقاط دور دست برسانید و به همه بگویید: «همان خدایی که قوم خود را پراکنده ساخت، بار دیگر ایشان را دور هم جمع خواهد کرد و از ایشان محافظت خواهد نمود، همانطور که چوپان از گلهٔ خود مراقبت میکند.
|
||
\v 11 خداوند اسرائیل را از چنگ کسانی که از ایشان قویترند، نجات خواهد داد!
|
||
\v 12 آنها به سرزمین خود باز خواهند گشت و بر روی تپههای صهیون، آواز شادمانی سر خواهند داد؛ از برکات الهی، یعنی فراوانی گندم و شراب و روغن، و گله و رمه، غرق شادی خواهند شد؛ همچون باغی سیراب خواهند بود و دیگر هرگز غمگین نخواهند شد.
|
||
\v 13 دختران جوان از فرط خوشی خواهند رقصید و مردان از پیر و جوان، همه شادی خواهند نمود؛ زیرا خداوند همهٔ ایشان را تسلی خواهد داد و غم و غصهٔ آنها را به شادی تبدیل خواهد کرد، چون دوران اسارتشان به سر خواهد آمد.
|
||
\v 14 کاهنان را با قربانیهای فراوانی که مردم تقدیم خواهند کرد، شاد خواهد نمود و قومش را با برکات خود مسرور خواهد ساخت!»
|
||
\s1 رحمت خدا بر اسرائیل
|
||
\p
|
||
\v 15 خداوند میفرماید: «از شهر رامه صدایی به گوش میرسد، صدای آه و نالهای تلخ؛ راحیل برای فرزندانش گریه میکند و نمیخواهد تسلیاش بدهند، چرا که آنها دیگر نیستند.
|
||
\v 16 ولی ای مادر قوم من، دیگر گریه نکن، چون آنچه برای ایشان کردهای، بیپاداش نخواهد ماند؛ فرزندانت از سرزمین دشمن نزد تو باز خواهند گشت.
|
||
\v 17 بله، امیدی برای آیندهات وجود دارد، چون فرزندانت بار دیگر به وطنشان باز خواهند گشت.
|
||
\p
|
||
\v 18 «آه و نالهٔ قوم خود اسرائیل را شنیدهام که میگوید: ”مرا سخت تنبیه کردی و من اصلاح شدم، چون مانند گوسالهای بودم که شخم زدن نمیداند. ولی حال مرا نزد خودت بازگردان؛ من آمادهام تا به سوی تو ای خداوند، خدای من، بازگردم.
|
||
\v 19 از تو رو برگرداندم، ولی بعد پشیمان شدم. برای نادانیام، بر سر خود زدم و برای تمام کارهای شرمآوری که در جوانی کرده بودم، بیاندازه شرمنده شدم.“
|
||
\p
|
||
\v 20 «ولی ای قوم من اسرائیل، تو هنوز پسر من و فرزند دلبند من هستی! لازم بود که تو را تنبیه کنم، ولی بدان که بر تو رحم خواهم نمود؛ زیرا هنوز دوستت دارم و دل من برای تو میتپد.
|
||
\v 21 بنابراین هنگامی که به تبعید میروی بر سر راه خود علایمی نصب کن تا از همان مسیر به شهرهای سرزمین خود، بازگردی!
|
||
\v 22 ای دختر بیوفای من، تا به کی میخواهی در سرگردانی بمانی؟ زیرا خداوند چیزی نو بر زمین انجام خواهد داد: اسرائیل خدا را در بر خواهد گرفت\f + \fr 31:22 \ft عبری: زن، مرد را در بر خواهد گرفت.\f*.»
|
||
\p
|
||
\v 23 خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل چنین میفرماید: «تبعیدشدگان قوم من وقتی از اسارت بازگردند، در یهودا و شهرهای آن خواهند گفت: ”ای مسکن عدالت، ای کوه مقدّس، خداوند تو را برکت دهد!“
|
||
\v 24 آنگاه شهرنشینان با روستاییان و چوپانان، همگی در سرزمین یهودا در صلح و صفا زندگی خواهند کرد؛
|
||
\v 25 من به خستگان، آسودگی خواهم بخشید و به افسردگان، شادی عطا خواهم کرد!
|
||
\v 26 مردم راحت خواهند خوابید و خوابهای شیرین خواهند دید.»
|
||
\p
|
||
\v 27 خداوند میفرماید: «زمانی میآید که من سرزمین اسرائیل و یهودا را از جمعیت مملو ساخته، حیوانات آنجا را نیز زیاد خواهم کرد.
|
||
\v 28 همانگونه که در گذشته ارادهٔ خود را برای نابودی اسرائیل به دقت عملی ساختم، اکنون نیز خواست خود را برای احیای ایشان دقیقاً به انجام خواهم رساند.
|
||
\v 29 در آن زمان، دیگر این ضربالمثل را به کار نخواهند برد که فرزندان جور گناهان پدرانشان را میکشند.
|
||
\v 30 چون هر کس فقط مکافات گناهان خود را خواهد دید و به سبب گناهان خود خواهد مرد. هر کس غوره بخورد، دندان خودش کند میشود!»
|
||
\p
|
||
\v 31 خداوند میفرماید: «روزی فرا میرسد که با خاندان اسرائیل و خاندان یهودا عهدی تازه خواهم بست.
|
||
\v 32 این عهد مانند عهد پیشین نخواهد بود عهدی که با اجدادشان بستم، در روزی که دست ایشان را گرفته، از سرزمین مصر بیرون آوردم»، زیرا خداوند میگوید، «آنها عهد مرا شکستند، با آنکه من آنها را دوست داشتم، همچون شوهری که زنش را دوست میدارد.»
|
||
\v 33 اما خداوند میگوید: «این است آن عهدی که با خاندان اسرائیل خواهم بست: شریعت خود را در باطن ایشان خواهم نهاد و بر دل ایشان خواهم نوشت. آنگاه من خدای ایشان خواهم بود و ایشان قوم من.
|
||
\v 34 دیگر کسی به همسایۀ خود تعلیم نخواهد داد و یا کسی به خویشاوند خود نخواهد گفت، ”خداوند را بشناس!“ زیرا همه، از کوچک و بزرگ، مرا خواهند شناخت. من نیز خطایای ایشان را خواهم بخشید و گناهانشان را دیگر به یاد نخواهم آورد.»
|
||
\p
|
||
\v 35 آن خداوندی که در روز، روشنایی آفتاب و در شب، نور ماه و ستارگان را ارزانی میدارد و امواج دریا را به خروش میآورد، و نام او خداوند لشکرهای آسمان است، چنین میفرماید:
|
||
\p
|
||
\v 36 «تا زمانی که این قوانین طبیعی برقرارند، اسرائیل هم به عنوان یک قوم باقی خواهند ماند.
|
||
\v 37 اگر روزی بتوان آسمانها را اندازه گرفت و بنیاد زمین را پیدا نمود، آنگاه من نیز بنیاسرائیل را به سبب گناهانشان ترک خواهم نمود!
|
||
\p
|
||
\v 38-39 \vp ۳۸و۳۹\vp* «زمانی میآید که سراسر اورشلیم برای من بازسازی خواهد شد، از برج حننئیل در ضلع شمال شرقی تا دروازهٔ زاویه در شمال غربی و از تپۀ جارب در جنوب غربی تا جوعت در جنوب شرقی.
|
||
\v 40 تمام شهر با گورستان و درهٔ خاکستر و تمام زمینها تا نهر قدرون و از آنجا تا دروازۀ اسب در ضلع شرقی شهر، برای من مقدّس خواهند بود و دیگر هرگز به دست دشمن نخواهند افتاد و ویران نخواهند گردید.»
|
||
\c 32
|
||
\s1 اِرمیا مزرعهای میخرد
|
||
\p
|
||
\v 1 در سال دهم سلطنت صدقیا، پادشاه یهودا، که مصادف با هجدهمین سال سلطنت نِبوکَدنِصَّر بود، پیغامی از طرف خداوند بر من نازل شد.
|
||
\v 2 در این زمان که اورشلیم در محاصرهٔ سپاه نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل بود، من در حیاط زندان واقع در کاخ پادشاه یهودا، محبوس بودم.
|
||
\v 3 صدقیای پادشاه به این علّت مرا زندانی کرده بود که پیوسته از جانب خدا اعلام میکردم که اورشلیم به دست پادشاه بابِل سقوط خواهد کرد،
|
||
\v 4 و خود او نیز توسط بابلیان دستگیر شده، برای محاکمه به حضور پادشاه بابِل برده خواهد شد و او را به چشم خود خواهد دید.
|
||
\p
|
||
\v 5 من بارها از طرف خدا به پادشاه گفته بودم: «نِبوکَدنِصَّر تو را به بابِل خواهد برد و در آنجا سالها در زندان خواهی ماند تا مرگت فرا رسد. پس چرا در برابر ایشان مقاومت میکنی؟ این کار بیفایده است، بهتر است زودتر تسلیم شوی!»
|
||
\p
|
||
\v 6-7 \vp ۶و۷\vp* در چنین شرایطی بود که این پیغام از طرف خداوند به من رسید: «پسر عمویت حنمئیل (پسر شلوم)، بهزودی نزد تو خواهد آمد و از تو خواهد خواست تا مزرعهاش را در عناتوت از او بخری، چون طبق شریعت، پیش از اینکه آن را به دیگری بفروشد، حق توست که بخری.»
|
||
\v 8 پس همانطور که خداوند گفته بود، حنمئیل در حیاط زندان به دیدنم آمد و گفت: «مزرعهٔ مرا در عناتوت، در سرزمین بنیامین بخر، چون طبق قوانین الهی، تو به عنوان نزدیکترین فرد خانواده حق داری آن را بازخرید کنی.» آنگاه مطمئن شدم که پیغامی که شنیده بودم، از طرف خداوند بوده است.
|
||
\p
|
||
\v 9 پس مزرعه را به قیمت هفده مثقال نقره از حنمئیل خریدم،
|
||
\v 10 و در حضور چند شاهد، قباله را نوشته مهر کردم؛ و همان موقع نقره را هم وزن نموده به او پرداختم.
|
||
\v 11 سپس قبالهٔ مهر و موم شده را که تمام شرایط در آن قید شده بود و رونوشت باز آن را برداشتم و
|
||
\v 12 در حضور پسر عمویم حنمئیل و شاهدانی که قباله را امضا کرده بودند، و نیز در برابر تمام یهودیانی که در حیاط نگهبانان نشسته بودند، به باروک پسر نیریا، نوه محسیا دادم،
|
||
\v 13 و در حضور همه به او گفتم که
|
||
\v 14 خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل چنین میفرماید:
|
||
\p «این قبالهٔ مهر و موم شده و رونوشت آن را بگیر و در یک کوزه بگذار تا سالها محفوظ بماند.
|
||
\v 15 زیرا خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل، چنین میفرماید: این اسناد در آینده ارزش خواهند داشت، زیرا روزی خواهد رسید که هر کس بار دیگر صاحب املاک خود خواهد گردید و خانهها و تاکستانها و مزرعهها خرید و فروش خواهند شد.»
|
||
\s1 دعای اِرمیا
|
||
\p
|
||
\v 16 بعد از آنکه قبالهها را به باروک دادم، به حضور خداوند دعا کرده، گفتم:
|
||
\v 17 «ای خداوند، تو آسمانها و زمین را با قدرت بیپایانت آفریدهای و هیچ کاری برای تو مشکل نیست!
|
||
\v 18 هر چند فرزندان را به سزای گناهان پدرانشان میرسانی، با این حال هزاران نفر از احسان تو برخوردار میشوند. تو خدای بزرگ و توانا هستی و نامت، خداوند لشکرهای آسمان است!
|
||
\v 19 حکمت تو عظیم است و کارهای تو بزرگ! تمام راههای انسان را زیر نظر داری و هر کس را مطابق کارهایش پاداش میدهی.
|
||
\v 20 در سرزمین مصر معجزات بزرگی انجام دادی، و تا به امروز نیز در اسرائیل و در میان قومها، کارهای عجیب انجام میدهی، و از این راه خود را به همه میشناسانی.
|
||
\p
|
||
\v 21 «تو اسرائیل را با معجزات بزرگ و قدرت زیاد که باعث ترس دشمنان گردید، از مصر بیرون آوردی،
|
||
\v 22 و این سرزمین حاصلخیز را که شیر و عسل در آن جاری است به ایشان بخشیدی که در گذشته، وعدۀ آن را به اجدادشان داده بودی.
|
||
\v 23 ولی وقتی پدرانمان آمدند و آن را فتح کردند و در آنجا سروسامان گرفتند، از اطاعت تو سر باز زدند و از شریعت تو پیروی نکردند و هیچیک از اوامر تو را انجام ندادند؛ بدین سبب است که به این بلاها، گرفتارشان کردهای!
|
||
\v 24 بنگر که چگونه بابِلیها دور شهر سنگر ساختهاند! شهر زیر فشار جنگ و قحطی و بیماری به دست آنها خواهد افتاد. همه چیز مطابق گفتهٔ تو روی داده است، همانگونه که خواست تو بود.
|
||
\v 25 در چنین شرایطی که شهر به دست دشمن میافتد، تو دستور دادی که این مزرعه را بخرم؛ من هم در حضور این گواهان برای آن قیمت خوبی پرداختم، و دستور تو را اطاعت نمودم.»
|
||
\p
|
||
\v 26 آنگاه خداوند به من چنین فرمود:
|
||
\p
|
||
\v 27 «من، خداوند، خدای تمام انسانها هستم! هیچ کاری برای من دشوار نیست.
|
||
\v 28 بله، من این شهر را به بابِلیها و به نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل تسلیم خواهم نمود. ایشان شهر را فتح خواهند کرد،
|
||
\v 29 و داخل شده، آن را به آتش خواهند کشید و همهٔ این خانهها را خواهند سوزاند، خانههایی که بر بام آنها برای بت بعل بخور میسوزاندند و به بتهای دیگر هدیهٔ نوشیدنی تقدیم میکردند و آتش خشم و غضب مرا شعلهور میساختند!
|
||
\v 30 مردم اسرائیل و یهودا از همان ابتدا همواره گناه کردهاند و با کارهایشان مرا به خشم آوردهاند.
|
||
\v 31 این شهر، از روز بنا تا به حال، باعث خشم و غضب من بوده است؛ بنابراین من نیز آن را ویران خواهم ساخت.
|
||
\p
|
||
\v 32 «گناهان مردم اسرائیل و یهودا، یعنی گناهان پادشاهان، بزرگان، کاهنان و انبیایشان و مردم اورشلیم مرا به شدت خشمگین کرده است.
|
||
\v 33 آنها مرا ترک گفتهاند و نمیخواهند نزد من بازگردند. با اینکه پیوسته ایشان را تعلیم دادم که درست را از نادرست، و خوب را از بد تشخیص دهند، ولی گوش ندادند و اصلاح نشدند.
|
||
\v 34 حتی خانهٔ عبادت مرا با بتپرستی نجس کردهاند.
|
||
\v 35 در وادی هنوم برای بت بعل مذبحهای بلند ساختهاند و بر آنها فرزندان خود را برای بت مولک به عنوان قربانی سوزاندهاند، کاری که من هرگز دستورش را نداده و حتی به فکرم نیز خطور نکرده بود. بله، آنها با این شرارتها، یهودا را به چنین گناهان بزرگی کشاندهاند!»
|
||
\s1 وعدهٔ امیدبخش
|
||
\p
|
||
\v 36 اینک خداوند، خدای اسرائیل میفرماید: «دربارهٔ این شهر گفته میشود که در اثر جنگ، قحطی و بیماری به دست پادشاه بابِل خواهد افتاد؛ اما بشنوید من دربارهٔ آن چه میگویم:
|
||
\v 37 من ساکنان آن را از تمام سرزمینهایی که بر اثر خشم و غضبم ایشان را به آنجا پراکنده ساختم، به همین مکان باز خواهم آورد تا در آسایش و امنیت زندگی کنند.
|
||
\v 38 آنها قوم من خواهند بود و من خدای ایشان.
|
||
\v 39 فکر و ارادهای جدید به ایشان خواهم داد تا برای خیریت خود و نسلهای آیندهشان، همیشه مرا عبادت کنند.
|
||
\p
|
||
\v 40 «با ایشان عهد و پیمان جاودانی خواهم بست و دیگر هرگز احسان و برکت خود را از ایشان دریغ نخواهم نمود؛ در دلشان میل و اشتیاقی ایجاد خواهم کرد که همواره مرا پیروی نمایند و هرگز مرا ترک نکنند.
|
||
\v 41 از احسان نمودن به ایشان مسرور خواهم شد و با شادی فراوان، بار دیگر ایشان را در این سرزمین مستقر خواهم ساخت.
|
||
\v 42 همانگونه که این بلایا را بر ایشان نازل کردم، در آینده تمام وعدههای نیکویی را که به آنها دادهام به انجام خواهم رساند.
|
||
\p
|
||
\v 43 «در همین سرزمینی که اکنون مورد تاخت و تاز بابِلیها قرار گرفته و خالی از سکنه و حیوانات شده است، بار دیگر مزرعهها و املاک خرید و فروش خواهند شد.
|
||
\v 44 بله، در خاک بنیامین و در اورشلیم، در شهرهای یهودا و کوهستانها، در دشت فلسطین و حتی در صحرای نگب، باز مزرعه خرید و فروش خواهند شد و قبالهها در حضور شاهدان، تنظیم و مهر و موم خواهند گردید، زیرا من این قوم را به سرزمین خودشان باز خواهم آورد. من، خداوند، این را میگویم.»
|
||
\c 33
|
||
\s1 وعدهٔ صلح و آرامش
|
||
\p
|
||
\v 1 وقتی هنوز در زندان بودم، کلام خداوند بار دیگر بر من نازل شد.
|
||
\v 2 خداوند، که آسمان و زمین را آفریده و نام او یهوه است، به من چنین فرمود:
|
||
\p
|
||
\v 3 «از من درخواست کن و من به تو پاسخ خواهم داد و آنچه را که در آینده واقع خواهد شد، به تو آشکار خواهم ساخت!
|
||
\v 4 زیرا یهوه خدای اسرائیل چنین میگوید: بدان که حتی اگر خانههای اورشلیم و قصرهای پادشاهان یهودا را هم خراب کنند تا مصالح آنها را برای استحکام دیوار شهر در برابر حملهٔ دشمن به کار ببرند،
|
||
\v 5 سربازان بابِلی داخل خواهند شد و اهالی این شهر جان به در نخواهند برد؛ زیرا در شدت خشم و غضب خود اراده نمودم که ایشان را نابود کنم. به سبب تمام شرارتهایشان، روی خود را از ایشان برگرداندهام.
|
||
\p
|
||
\v 6 «با وجود این، زمانی خواهد رسید که خرابیهای اورشلیم را ترمیم خواهم کرد و به اهالی آن سعادت و آسایش خواهم بخشید.
|
||
\v 7 اسیران یهودا و اسرائیل را باز خواهم آورد و مانند گذشته، ایشان را کامیاب خواهم گرداند.
|
||
\v 8 آنان را از تمام گناهانی که نسبت به من مرتکب شدهاند، پاک خواهم نمود و خواهم آمرزید.
|
||
\v 9 آنگاه این شهر مایهٔ شادی و افتخار من خواهد بود و باعث خواهد شد تمام قومهای دنیا، مرا تمجید و تکریم کنند! همهٔ مردم جهان احسان و لطفی را که در حق قومم خواهم کرد، خواهند دید و از ترس خواهند لرزید.»
|
||
\p
|
||
\v 10 خداوند میفرماید: «مردم میگویند که شهرهای یهودا و کوچههای اورشلیم همه ویران و خالی از سکنه و حیوانات شده است.
|
||
\v 11 ولی در همین مکان بار دیگر آواز سرور و شادمانی و صدای شاد عروس و داماد شنیده خواهند شد. مردم به خانهٔ من قربانیهای شکرگزاری آورده، خواهند گفت: ”بیایید خداوند لشکرهای آسمان را تمجید نماییم، زیرا او نیکو و مهربان است و رحمت او همیشه پابرجاست!“ من این سرزمین را بیش از دوران گذشته، سعادتمند و کامیاب خواهم ساخت.
|
||
\p
|
||
\v 12 «خداوند لشکرهای آسمان چنین میفرماید: در این سرزمین که همهٔ شهرهایش ویران شده و انسان و حیوانی در آن به چشم نمیخورد، بار دیگر چوپانان گلههای خود را خواهند چرانید،
|
||
\v 13 و شمار گوسفندانشان در همه جا فزونی خواهد یافت: در آبادیهای کوهستانی، در شهرهای واقع در دشت، در تمام دشتهای نگب، در خاک بنیامین، اطراف اورشلیم و در تمام شهرهای یهودا.
|
||
\v 14 بله، روزی میآید که به تمام وعدههای خوبی که به اهالی اسرائیل و یهودا دادهام، وفا خواهم نمود.
|
||
\p
|
||
\v 15 «در آن زمان از نسل داوود، شخص عادلی را بر تخت سلطنت خواهم نشاند تا با عدل و انصاف حکومت کند.
|
||
\v 16 در آن روزها، اهالی یهودا و اورشلیم در آسایش و امنیت زندگی خواهند کرد و این شهر ”خداوند عدالت ما“ نامیده خواهد شد!
|
||
\v 17 یقین بدانید که از آن به بعد، از دودمان داوود، همواره کسی وجود خواهد داشت که بر تخت سلطنت اسرائیل تکیه بزند،
|
||
\v 18 و کاهنانی از نسل لاوی نیز همواره در عبادتگاه مشغول خدمت خواهند بود تا قربانیهای سوختنی، هدایای آردی و قربانیهای دیگر به حضور من تقدیم کنند.»
|
||
\p
|
||
\v 19 سپس این پیغام از طرف خداوند به من رسید:
|
||
\p
|
||
\v 20-21 \vp ۲۰و۲۱\vp* «اگر بتوانی عهدی را که با روز و شب دارم، بشکنی تا نظمشان بر هم بخورد، آنگاه من نیز عهد و پیمان خود را با خدمتگزارم داوود خواهم شکست تا از نسل او کسی نباشد که وارث تاج و تختش شود، و عهد خود را با خدمتگزارانم یعنی لاویان کاهن نیز خواهم گسست.
|
||
\v 22 چنانکه ستارگان آسمان و ماسههای ساحل دریاها را نمیتوان شمرد، همچنان نسل بندهام داوود و خدمتگزارانم لاویان آنقدر زیاد خواهند شد که قابل شمارش نخواهند بود.»
|
||
\p
|
||
\v 23 خداوند بار دیگر به من فرمود:
|
||
\p
|
||
\v 24 «آیا نشنیدهای مردم چه میگویند؟ آنها با ریشخند میگویند: ”خداوند که اسرائیل و یهودا را برگزیده بود، اکنون ایشان را به حال خود واگذاشته است! دیگر نمیتوان اسرائیل را یک قوم خواند!“
|
||
\v 25-26 \vp ۲۵و۲۶\vp* ولی تا وقتی قوانین روز و شب، و نظام زمین و آسمان برقرار است، دیگر قوم خود و فرزندان داوود را ترک نخواهم نمود، بلکه کسی را از نسل داوود، بر فرزندان ابراهیم، اسحاق و یعقوب فرمانروا خواهم ساخت و بر ایشان رحمت خواهم کرد و سعادت از دست رفته را به ایشان باز خواهم گرداند.»
|
||
\c 34
|
||
\s1 هشدار به صدقیا
|
||
\p
|
||
\v 1-2 \vp ۱و۲\vp* زمانی که نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل، با همهٔ سپاهیان خود که از مردم تمام سرزمینهای تحت سلطهٔ او تشکیل میشد، به اورشلیم و سایر شهرهای یهودا حمله کرد، خداوند به من فرمود که این پیغام را به صدقیا، پادشاه یهودا، اعلام نمایم:
|
||
\p «یهوه خدای اسرائیل چنین میگوید: من این شهر را به دست پادشاه بابِل تسلیم خواهم کرد تا آن را به آتش بکشد.
|
||
\v 3 تو نیز راه فرار نخواهی داشت بلکه گرفتار خواهی شد و تو را به حضور پادشاه بابِل خواهند برد؛ او تو را محکوم خواهد ساخت و به بابِل تبعید خواهد نمود.
|
||
\v 4 حال ای صدقیا، پادشاه یهودا، به آنچه خداوند میگوید گوش فرا ده: تو در جنگ کشته نخواهی شد،
|
||
\v 5 بلکه در آرامش خواهی مرد. مردم همانگونه که برای اجدادت که پیش از تو پادشاه بودند، بخور سوزاندند، به یادبود تو نیز بخور خواهند سوزاند. آنها در سوگ تو ماتم کرده، خواهند گفت: ”افسوس که پادشاهمان درگذشت!“ این، آن چیزی است که اراده نمودهام.»
|
||
\p
|
||
\v 6 من پیغام خدا را در اورشلیم به صدقیا پادشاه یهودا دادم.
|
||
\v 7 در این وقت، سپاه بابِل، شهرهای اورشلیم و لاکیش و عزیقه را محاصره کرده بود، یعنی تنها شهرهای حصاردار باقیماندهٔ یهودا که هنوز مقاومت میکردند.
|
||
\s1 آزاد سازی بردهها و فریب آنها
|
||
\p
|
||
\v 8 بعد از آنکه صدقیا، پادشاه یهودا، تمام بردههای اورشلیم را آزاد کرد، پیغامی از طرف خداوند به من رسید.
|
||
\v 9 (صدقیای پادشاه، طی یک عهد مذهبی، دستور داده بود هر کس که غلام یا کنیزی عبرانی دارد، او را آزاد کند و گفته بود که هیچکس حق ندارد از یهودیان کسی را غلام خود سازد، چون همه با هم برادرند.
|
||
\v 10 بزرگان قوم و مردم نیز همه دستور پادشاه را اطاعت کرده، بردههای خود را آزاد نمودند.
|
||
\v 11 اما اقدام ایشان موقتی بود، چون پس از مدتی تصمیمشان را عوض کردند و دوباره آنها را برده خود ساختند!\f + \fr 34:11 \ft تصمیم به آزادی بردگان، در زمانی بود که اورشلیم در محاصرهٔ بابِلیها بود. هنگامی که محاصره موقتاً متوقف شد (\+xt ارمیا ۳۷:۶‑۱۱\+xt*)، مردم دوباره به شرارت پرداخته، از دستور خدا مبنی بر آزادی بردهها سرپیچی کردند.\f*
|
||
\v 12 برای همین خداوند این پیغام را برای اهالی اورشلیم به من داد.)
|
||
\v 13 پیام خداوند، خدای اسرائیل این بود:
|
||
\p «سالها پیش وقتی اجداد شما را در مصر از بردگی رهایی دادم، با ایشان عهدی بستم و گفتم که
|
||
\v 14 هر بردهٔ عبرانی که شش سال خدمت کند، در سال هفتم باید آزاد گردد. اما ایشان دستور مرا اطاعت نکردند.
|
||
\v 15 چندی پیش، شما راه خود را تغییر دادید و آنچه را که مورد پسند من بود، انجام دادید و بردههای خود را آزاد کردید، و در این مورد در خانهٔ من عهد بستید.
|
||
\v 16 اما حال، عهد خود را زیر پا گذاشتهاید و به نام من بیاحترامی کردهاید و ایشان را به زور بردهٔ خود ساختهاید و آزادیای را که آرزویشان بود، از ایشان گرفتهاید.
|
||
\v 17 پس چون مرا اطاعت نمینمایید و ایشان را رها نمیکنید، من هم بهوسیلۀ جنگ و قحطی و بیماری، شما را در چنگال مرگ رها خواهم کرد، و در سراسر دنیا تبعید و آواره خواهم نمود.
|
||
\v 18-19 \vp ۱۸و۱۹\vp* شما به هنگام بستن این عهد، گوسالهای را دو پاره کردید و از میان پارههایش گذشتید، اما عهدتان را شکستید؛ بنابراین من نیز شما را پارهپاره خواهم کرد. بله، خواه از بزرگان مملکت باشید، خواه درباری، خواه کاهن باشید خواه فرد معمولی، با همهٔ شما چنین رفتار خواهم کرد.
|
||
\v 20 شما را در چنگ دشمنانتان که تشنهٔ خونتان هستند، رها خواهم کرد تا کشته شوید، و اجسادتان را خوراک لاشخورها و جانوران وحشی خواهم نمود.
|
||
\v 21 هر چند پادشاه بابِل، برای مدت کوتاهی دست از محاصرهٔ این شهر کشیده است، ولی من صدقیا (پادشاه یهودا) و درباریان او را تسلیم سپاه بابِل خواهم کرد.
|
||
\v 22 من امر خواهم نمود که سپاهیان بابِل بازگردند و به این شهر حمله کنند و آن را بگیرند و به آتش بکشند؛ کاری خواهم کرد که شهرهای یهودا همگی ویران شوند و موجود زندهای در آنها باقی نماند.»
|
||
\c 35
|
||
\s1 وفاداری رکابیها
|
||
\p
|
||
\v 1 زمانی که یهویاقیم (پسر یوشیا) پادشاه یهودا بود، خداوند به من فرمود:
|
||
\p
|
||
\v 2 «نزد طایفهٔ رکابیها برو و ایشان را به خانهٔ خداوند دعوت کن و آنها را به یکی از اتاقهای درونی ببر و به ایشان شراب تعارف کن.»
|
||
\p
|
||
\v 3 پس پیش یازنیا، که نام پدرش ارمیا و نام پدر بزرگش حبصنیا بود، رفتم و او را با همۀ برادران و پسرانش که نمایندهٔ طایفهٔ رکابیها بودند،
|
||
\v 4 به خانهٔ خداوند آوردم و به اتاق پسران حانان نبی (پسر یجدلیا) بردم. این اتاق کنار اتاق مخصوص درباریان و بالای اتاق معسیا (پسر شلوم) نگهبان خانهٔ خدا قرار داشت.
|
||
\v 5 آنگاه جام و کوزههای شراب مقابل ایشان گذاشتم و تعارف کردم تا بنوشند.
|
||
\p
|
||
\v 6 اما ایشان گفتند: «نه، ما شراب نمینوشیم، چون پدرمان یوناداب (پسر رکاب) وصیت نموده است که نه ما و نه فرزندانمان، هرگز لب به شراب نزنیم.
|
||
\v 7 همچنین به ما سفارش کرده است که نه خانه بسازیم، نه زراعت کنیم؛ نه تاکستان داشته باشیم و نه مزرعه؛ بلکه همیشه چادرنشین باشیم؛ و گفته است اگر اطاعت کنیم، در این سرزمین عمر طولانی و زندگی خوبی خواهیم داشت.
|
||
\v 8 ما هم تمام دستورهای او را اطاعت کردهایم. از آن زمان تا به حال نه خودمان لب به شراب زدهایم، نه زنان و پسران و دخترانمان!
|
||
\v 9 ما نه خانه ساختهایم، نه صاحب مزرعه هستیم و نه کشاورزی میکنیم.
|
||
\v 10 ما در چادرها ساکنیم و دستور پدرمان یوناداب را اطاعت کردهایم.
|
||
\v 11 اما وقتی نِبوکَدنِصَّر پادشاه بابِل به این سرزمین حمله کرد، از ترس سپاه بابلیها و سپاه سوریها تصمیم گرفتیم به اورشلیم بیاییم و در شهر زندگی کنیم. برای همین است که اینک در اینجا هستیم.»
|
||
\p
|
||
\v 12-13 \vp ۱۲و۱۳\vp* پس از این ماجرا، خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل، به ارمیا فرمود که کلام او را به اهالی یهودا و ساکنین اورشلیم اعلام داشته، از جانب او چنین بگوید: «آیا شما نمیخواهید از رکابیها درس عبرت بگیرید؟
|
||
\v 14 آنها دستور جدشان را اطاعت کردهاند و تا به امروز لب به شراب نزدهاند، ولی شما از دستورهای من هرگز اطاعت نکردهاید. با اینکه همواره شما را نصیحت نمودم،
|
||
\v 15 و انبیای خود را نزد شما فرستادم تا بگویند که از راههای بد بازگردید و از بتپرستی دست بکشید تا اجازه دهم در این سرزمینی که به شما و پدرانتان بخشیدهام، در صلح و آرامش زندگی کنید، اما شما گوش ندادید و اطاعت نکردید.
|
||
\v 16 رکابیها دستور جدشان یوناداب را به طور کامل اجرا میکنند، ولی شما دستورهای مرا اطاعت نمیکنید.
|
||
\v 17 پس خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل میفرماید: هر بار با شما سخن گفتم، توجه نکردید و هر بار شما را خواندم، جواب ندادید! بنابراین ای اهالی یهودا و ساکنین اورشلیم، من تمام بلاهایی را که گفتهام، بر شما نازل خواهم نمود!»
|
||
\p
|
||
\v 18-19 \vp ۱۸و۱۹\vp* سپس رو به رکابیها کرده، گفتم: «خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل میفرماید که چون شما دستور جدتان یوناداب را از هر حیث اطاعت کردهاید، بنابراین از دودمان او همیشه مردانی باقی خواهند بود تا مرا عبادت و خدمت نمایند.»
|
||
\c 36
|
||
\s1 سوزاندن طومار ارمیا
|
||
\p
|
||
\v 1 در سال چهارم سلطنت یهویاقیم (پسر یوشیا)، پادشاه یهودا، خداوند این پیام را به من داد:
|
||
\p
|
||
\v 2 «طوماری تهیه کن و تمام سخنان مرا که علیه اسرائیل و یهودا و اقوام دیگر گفتهام، از نخستین پیامم در زمان یوشیا تا به امروز، همه را در آن بنویس.
|
||
\v 3 شاید وقتی مردم یهودا تمام بلاهایی را که قصد دارم بر سرشان بیاورم به صورت نوشته ببینند، توبه کنند و از راههای بد خویش بازگشت نمایند. آنگاه من نیز ایشان را خواهم آمرزید.»
|
||
\p
|
||
\v 4 باروک (پسر نیریا) را نزد خود خواندم و هر آنچه خداوند فرموده بود، برای او بازگو کردم و او همه را نوشت.
|
||
\v 5 سپس به او گفتم: «من در اینجا زندانیام و نمیتوانم به خانۀ خداوند بروم.
|
||
\v 6 بنابراین تو در روزی که مردم روزه میگیرند، به خانۀ خداوند برو و این طومار را با صدای بلند بخوان، چون در آن روز، مردم از سراسر یهودا در آنجا گرد خواهند آمد.
|
||
\v 7 شاید از راههای بد خود بازگردند و پیش از آنکه دیر شود، از خداوند طلب بخشش کنند، زیرا بلایی که خداوند علیه این قوم اعلام فرموده، بسیار سخت است.»
|
||
\p
|
||
\v 8 باروک به گفتهٔ من عمل کرد و کلام خداوند را در خانهٔ خداوند برای مردم خواند.
|
||
\v 9 این امر، در ماه نهم از سال پنجم سلطنت یهویاقیم (پسر یوشیا) روی داد. در آن روز مردم از سراسر یهودا به اورشلیم آمده بودند تا در مراسم روزه در معبد، شرکت نمایند.
|
||
\v 10 وقتی همه آماده شنیدن شدند، باروک به اتاق جمریا (پسر شافان) کاتب دربار رفت و از آنجا، سخنان ارمیا را از آن طوماربرای مردم خواند. (این اتاق در حیاط بالایی خانهٔ خداوند و نزدیک «دروازهٔ جدید» واقع شده بود.)
|
||
\p
|
||
\v 11 هنگامی که میکایا (پسر جمریا، نوهٔ شافان) پیغام خداوند را از آن طومار شنید،
|
||
\v 12 بیدرنگ به اتاق منشی دربار رفت که در آنجا بزرگان قوم دور هم جمع بودند، از جمله الیشاماع کاتب، دلایا (پسر شمعیا)، الناتان (پسر عکبور)، جمریا (پسر شافان)، صدقیا (پسر حننیا).
|
||
\v 13 میکایا پیغامی را که باروک برای قوم خوانده بود، برای ایشان بازگو کرد؛
|
||
\v 14-15 \vp ۱۴و۱۵\vp* آنگاه بزرگان قوم، شخصی به نام یهودی (پسر نتنیا، نوهٔ شلمیا، نبیرهٔ کوشی) را نزد باروک فرستادند تا از او بخواهد که بیاید و آن طومار را برای ایشان نیز بخواند. باروک هم مطابق خواهش ایشان عمل کرد.
|
||
\p
|
||
\v 16 وقتی طومار خوانده شد، ایشان با ترس به یکدیگر نگاه کردند و به باروک گفتند: «ما باید این موضوع را به عرض پادشاه برسانیم.
|
||
\v 17 ولی اول بگو که این مطالب را چگونه نوشتی؟ آیا آنها را ارمیا گفته است؟»
|
||
\v 18 باروک جواب داد: «ارمیا آنها را کلمه به کلمه گفت و من با مرکب روی این طومار نوشتم.»
|
||
\v 19 ایشان به باروک گفتند: «تو و ارمیا خود را پنهان کنید و به هیچکس نگویید کجا هستید!»
|
||
\v 20 بعد طومار را در اتاق الیشاماع، کاتب دربار، گذاشتند و به حضور پادشاه رفتند تا قضیه را به اطلاع او برسانند.
|
||
\p
|
||
\v 21 پادشاه «یهودی» را فرستاد تا طومار را بیاورد. او نیز آن را از اتاق الیشاماع کاتب آورد و برای پادشاه و تمام مقامات دربار که حضور داشتند، خواند.
|
||
\v 22 ماه نهم بود و پادشاه در کاخ زمستانی مقابل آتش نشسته بود.
|
||
\v 23 وقتی «یهودی» چند ستون از آن را خواند، پادشاه آن قسمت را با چاقو برید و در آتش انداخت، و به تدریج که طومار خوانده میشد همین کار را ادامه داد تا تمام طومار را سوزاند.
|
||
\v 24 او و اطرافیانش از شنیدن کلام خدا نترسیدند و غمگین نشدند،
|
||
\v 25 و با اینکه الناتان، دلایا و جمریا به پادشاه التماس کردند که طومار را نسوزاند، ولی او توجهی ننمود.
|
||
\p
|
||
\v 26 آنگاه پادشاه به شاهزاده یرحمئیل و سرایا (پسر عزرئیل) و شلمیا (پسر عبدئیل) دستور داد که مرا و باروکِ کاتب را بازداشت کنند، ولی خداوند ما را پنهان کرده بود.
|
||
\p
|
||
\v 27 پس از آنکه پادشاه طومار را سوزاند، خداوند به من فرمود که
|
||
\v 28 طوماری دیگر تهیه کنم و همهٔ سخنانی را که در طومار قبلی نوشته بودم و یهویاقیم پادشاه یهودا آن را سوزانید، بر روی آن بنویسم،
|
||
\v 29 و به پادشاه بگویم که خداوند چنین میفرماید: «تو آن طومار را سوزاندی، زیرا در آن نوشته شده بود که پادشاه بابِل این مملکت را ویران خواهد کرد و هر چه را که در آن است از انسان و حیوان از بین خواهد برد.
|
||
\v 30 بنابراین ای یهویاقیم، پادشاه یهودا، از نسل تو کسی بر تخت پادشاهی داوود تکیه نخواهد زد. جنازهٔ تو بیرون انداخته خواهد شد تا روز، زیر آفتاب سوزان و شب، در سرما باقی بماند.
|
||
\v 31 تو را و خاندانت را و بزرگان مملکتت را به خاطر گناهانتان مجازات خواهم نمود، و تمام بلاهایی را که گفتهام، بر سر تو و بر سر تمام مردم یهودا و اورشلیم خواهم آورد، چون به هشدارهای من توجهی نمیکنید.»
|
||
\p
|
||
\v 32 پس طوماری دیگر گرفتم و آن را به باروکِ کاتب پسر نیریا دادم، و او تمامی سخنان طوماری را که یِهویاقیم پادشاه یهودا در آتش سوزانده بود، از دهان من بر آن نوشت، و مطالب بسیاری مانند آنها نیز بر آن افزوده شد.
|
||
\c 37
|
||
\s1 صدقیا از ارمیا درخواست دعا میکند
|
||
\p
|
||
\v 1 نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل، به جای یهویاکین (پسر یهویاقیم پادشاه)، صدقیا (پسر یوشیا) را بر تخت پادشاهی یهودا نشاند.
|
||
\v 2 ولی نه صدقیا، نه درباریانش و نه مردمی که در آن مرزوبوم باقی مانده بودند، هیچیک به پیغامهایی که خداوند توسط من به آنها میداد، توجهی نمیکردند.
|
||
\v 3 با وجود این، صدقیای پادشاه، یهوکل (پسر شلمیا) و صفنیای کاهن (پسر معسیا) را نزد من فرستاد تا از من بخواهند که برای قوم دعا کنم.
|
||
\v 4 (در آن زمان من هنوز زندانی نشده بودم و به هر جا که میخواستم میرفتم.)
|
||
\p
|
||
\v 5 وقتی سپاهیان مصر به مرزهای جنوبی یهودا رسیدند تا شهر محاصره شدهٔ اورشلیم را آزاد کنند، سپاهیان بابِل از محاصره دست کشیدند تا با مصریها بجنگند.
|
||
\p
|
||
\v 6 خداوند به من فرمود که
|
||
\v 7 از جانب او به فرستادگان پادشاه چنین بگویم:
|
||
\p «پادشاه یهودا شما را به حضور من فرستاده تا از آینده باخبر شود. به او بگویید که سپاهیان مصر که برای کمک به شما آمدهاند، به مصر عقبنشینی خواهند کرد،
|
||
\v 8 و بابِلیها باز خواهند گشت تا به این شهر حمله کنند و آن را بگیرند و به آتش بکشند.
|
||
\v 9 خود را فریب ندهید و فکر نکنید بابِلیها دیگر باز نمیگردند. آنها بهیقین باز خواهند گشت!
|
||
\v 10 حتی اگر تمام سپاه بابِل را چنان در هم بکوبید که فقط عدهای سرباز زخمی در چادرهایشان باقی بمانند، همانها افتان و خیزان بیرون خواهند آمد و شما را شکست خواهند داد و این شهر را به آتش خواهند کشید!»
|
||
\s1 محبوس شدن ارمیا
|
||
\p
|
||
\v 11 هنگامی که سپاه بابِل از محاصرهٔ اورشلیم دست کشید تا با سپاه مصر وارد جنگ شود،
|
||
\v 12 من از اورشلیم عازم سرزمین بنیامین شدم تا به ملکی که خریده بودم، سرکشی نمایم.
|
||
\v 13 ولی به محض اینکه به دروازهٔ بنیامین رسیدم، رئیس نگهبانان مرا به اتهام جاسوسی برای بابِلیها دستگیر کرد. (این نگهبان، یرئیا پسر شلمیا، نوهٔ حننیا بود.)
|
||
\p
|
||
\v 14 من گفتم که هرگز قصد خیانت و جاسوسی نداشتهام. ولی یرئیا توجهی نکرد و مرا نزد مقامات شهر برد.
|
||
\v 15-16 \vp ۱۵و۱۶\vp* آنها بر من خشمگین شدند، مرا شلّاق زدند و به سیاهچال زیر زمین خانهٔ یوناتان، کاتب دربار، که آن را به زندان تبدیل کرده بودند، انداختند. من مدت زیادی در آنجا زندانی بودم.
|
||
\v 17 سرانجام صدقیای پادشاه به دنبال من فرستاد و مرا به کاخ سلطنتی آورد و مخفیانه از من پرسید: «آیا به تازگی از طرف خداوند پیغامی داری؟» گفتم: «بلی، دارم! خداوند فرموده که تو تسلیم پادشاه بابِل خواهی شد!»
|
||
\p
|
||
\v 18 آنگاه موضوع زندانی شدن خود را پیش کشیدم و از پادشاه پرسیدم: «مگر من چه کردهام که مرا به زندان انداختهاید؟ جرمم چیست؟ آیا من نسبت به تو یا به درباریان و یا به این مردم خطایی مرتکب شدهام؟
|
||
\v 19 آن انبیای شما کجا هستند که پیشگویی میکردند پادشاه بابِل به سرزمین ما حمله نخواهد کرد؟
|
||
\v 20 ای پادشاه، تقاضا میکنم مرا به آن سیاهچال بازنگردان، چون بدون شک در آنجا جان خواهم داد.»
|
||
\p
|
||
\v 21 پس صدقیای پادشاه دستور داد مرا به آن سیاهچال باز نگردانند، بلکه مرا در زندان قصر پادشاه نگه دارند و تا وقتی که نان در شهر پیدا میشود، هر روز مقداری نان تازه به من بدهند. بدین ترتیب من به زندان قصر پادشاه منتقل شدم.
|
||
\c 38
|
||
\s1 ارمیا در سیاهچال
|
||
\p
|
||
\v 1 اما شفطیا (پسر متان)، جدلیا (پسر فشحور)، یوکل (پسر شلمیا) و فشحور (پسر ملکیا) شنیدند که من به مردم چنین میگفتم:
|
||
\v 2 «خداوند میفرماید: هر که در شهر بماند با شمشیر و قحطی و بیماری خواهد مرد، ولی هر که تسلیم بابِلیها شود، زنده خواهد ماند.
|
||
\v 3 خداوند فرموده که پادشاه بابِل بیگمان اورشلیم را تصرف خواهد کرد!»
|
||
\v 4 پس آنها با شنیدن این سخنان، نزد پادشاه رفتند و گفتند: «استدعا میکنیم که دستور بفرمایی این شخص را اعدام کنند، چون سخنانش روحیهٔ مردم و این چند سرباز باقی مانده را تضعیف میکند. او یک خائن است.»
|
||
\p
|
||
\v 5 صدقیای پادشاه موافقت کرد و گفت: «بسیار خوب، هر طور صلاح میدانید، عمل کنید. من نمیتوانم برخلاف میل شما کاری بکنم!»
|
||
\p
|
||
\v 6 پس آنها مرا از زندان بیرون آوردند و با طناب به داخل چاهی که متعلق به شاهزاده ملکیا بود، پایین فرستادند. آن چاه آب نداشت، ولی ته آن پر از گل و لای بود، و من در گل فرو رفتم.
|
||
\p
|
||
\v 7-8 \vp ۷و۸\vp* عبدملک حبشی که خواجه سرا و از مقامات مهم دربار بود، شنید که مرا به سیاهچال انداختهاند. پس با عجله خود را به دروازهٔ بنیامین رساند، و به پادشاه که در آنجا مردم را به حضور میپذیرفت گفت:
|
||
\v 9 «ای سرور من، افراد تو کار ظالمانهای کردهاند که ارمیا را در چاه انداختهاند. او در آنجا از گرسنگی خواهد مرد، چون در شهر یک تکه نان هم پیدا نمیشود.»
|
||
\p
|
||
\v 10 پس پادشاه به عبدملک دستور داد که سی نفر را با خود ببرد و مرا پیش از آنکه بمیرم از چاه بیرون بیاورد.
|
||
\v 11 عبدملک بلافاصله همراه با این افراد به انبار کاخ رفت و از آنجا مقداری پارچه و لباسهای کهنه برداشت. سپس بر سر چاه آمد و آنها را برای من با طناب پایین فرستاد و
|
||
\v 12 به من گفت: «این پارچهها و لباسهای کهنه را زیر بغلت بگذار تا وقتی تو را با طناب بالا میکشیم، اذیت نشوی!» وقتی من حاضر شدم،
|
||
\v 13 مرا بیرون کشیدند و به زندان قصر پادشاه بازگرداندند تا همان جا بمانم.
|
||
\s1 گفتگوی مخفیانۀ صدقیا با ارمیا
|
||
\p
|
||
\v 14 پس از مدتی، صدقیای پادشاه، به دنبال من فرستاد و مرا در محل دروازهٔ سوم خانۀ خدا به حضور خود آورد و به من گفت: «از تو سؤالی دارم و میخواهم حقیقت را هر چه که هست، به من بگویی!»
|
||
\p
|
||
\v 15 گفتم: «اگر حقیقت را بگویم، مرا خواهی کشت و اگر تو را راهنمایی و نصیحت کنم، گوش نخواهی کرد.»
|
||
\p
|
||
\v 16 پس صدقیای پادشاه در نهان برای من قسم خورد و گفت: «به خداوند زنده که به ما حیات بخشیده، سوگند که تو را نخواهم کشت و به دست کسانی که تشنهٔ خونت هستند، نخواهم سپرد!»
|
||
\p
|
||
\v 17 آنگاه به صدقیا گفتم: «خداوند، خدای لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل فرموده که اگر تسلیم پادشاه بابِل شوی، تو و خانوادهات زنده خواهید ماند و این شهر هم به آتش کشیده نخواهد شد؛
|
||
\v 18 ولی اگر تسلیم نشوی، بابِلیها این شهر را تصرف کرده، به آتش خواهند کشید و تو نیز گرفتار خواهی شد!»
|
||
\p
|
||
\v 19 پادشاه گفت: «من میترسم تسلیم شوم، چون ممکن است بابِلیها مرا به دست یهودیان طرفدار خود، بسپارند. آنگاه معلوم نیست چه بلایی بر سرم خواهند آورد.»
|
||
\p
|
||
\v 20 جواب دادم: «یقین بدان که تو را به آنها نخواهند سپرد. استدعا میکنم که از کلام خداوند اطاعت نمایی. این به نفع توست، چون کشته نخواهی شد.
|
||
\v 21 اما اگر نخواهی تسلیم شوی، خداوند در رؤیا به من نشان داد
|
||
\v 22 که تمام زنانی که در کاخ سلطنتی باقی ماندهاند، به دست فرماندهان سپاه بابِل خواهند افتاد. هنگامی که ایشان از کاخ بیرون برده میشوند، خواهند گفت: ”دوستان نزدیک پادشاه به او خیانت کردهاند و در سختیها او را به حال خود رها نمودهاند!“
|
||
\v 23 تمام زنان و فرزندانت به دست بابِلیها خواهند افتاد و خود نیز موفق به فرار نخواهی شد و در چنگ پادشاه بابِل گرفتار خواهی گشت و این شهر در آتش خواهد سوخت!»
|
||
\p
|
||
\v 24 صدقیا گفت: «مواظب باش کسی از گفتگوی ما اطلاع پیدا نکند تا خطری متوجه جانت نباشد!
|
||
\v 25 هنگامی که درباریان باخبر شوند که با تو صحبت کردهام، تو را به مرگ تهدید خواهند نمود تا از موضوع گفتگوی ما آگاهی یابند؛
|
||
\v 26 ولی به ایشان فقط بگو که به پادشاه التماس کردم که مرا به سیاهچال خانهٔ یوناتان باز نگرداند، چون در آنجا خواهم مرد!»
|
||
\p
|
||
\v 27 همانطور هم شد. طولی نکشید که تمام بزرگان، نزد من آمدند و پرسیدند که با پادشاه چه گفتگویی داشتهام. من نیز همانگونه که پادشاه گفته بود، به آنها جواب دادم. ایشان هم نتوانستند کار دیگری بکنند، زیرا کسی سخنان من و پادشاه را نشنیده بود.
|
||
\v 28 به این ترتیب تا روزی که اورشلیم به دست بابِلیها افتاد، در زندان قصر پادشاه ماندم.
|
||
\c 39
|
||
\s1 سقوط اورشلیم
|
||
\p
|
||
\v 1 در ماه دهم از نهمین سال سلطنت صدقیا، پادشاه یهودا، نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل، با تمام سپاه خود بار دیگر به اورشلیم حمله کرده، آن را محاصره نمود.
|
||
\v 2 در روز نهم ماه چهارم، از سال یازدهم سلطنت صدقیا، بابِلیها دیوار شهر را خراب کرده، به داخل رخنه نمودند و شهر را تصرف کردند.
|
||
\v 3 سپس تمام فرماندهان سپاه بابِل داخل شهر شدند و پیروزمندانه کنار دروازهٔ وسطی نشستند. در میان آنها نرجل شراصر، سمجرنبو، سرسکیم و نرجل شراصر (مشاور پادشاه بابِل)، به چشم میخوردند.
|
||
\p
|
||
\v 4 وقتی صدقیای پادشاه و لشکریانش دیدند که شهر سقوط کرده، شبانه از دروازهای که بین دو دیوار پشت باغ کاخ سلطنتی بود، فرار کردند و به سوی درهٔ اردن رفتند.
|
||
\v 5 ولی بابِلیها، پادشاه را تعقیب کردند و او را در دشت اریحا گرفتند و به حضور نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل آوردند. او در شهر ربله واقع در خاک حمات مستقر شده بود. در آنجا او حکم مجازات صدقیا را صادر کرد.
|
||
\v 6 پادشاه بابِل دستور داد فرزندان صدقیا و مقامات یهودا را در برابر چشمان او اعدام کنند.
|
||
\v 7 سپس امر کرد که چشمان صدقیا را از حدقه درآورند و او را با زنجیر ببندند و به بابِل ببرند.
|
||
\p
|
||
\v 8 در این ضمن، بابِلیها شهر و کاخ سلطنتی را به آتش کشیدند و دیوار اورشلیم را خراب کردند.
|
||
\v 9 به دستور نبوزرادان فرماندهٔ سپاه بابِل، باقیماندهٔ جمعیت اورشلیم و تمام کسانی را که به او پناه آورده بودند، به بابِل فرستادند؛
|
||
\v 10 ولی فقیران را که چیزی نداشتند در سرزمین یهودا باقی گذاشتند و مزرعه و تاکستان به ایشان دادند.
|
||
\s1 آزادی ارمیا
|
||
\p
|
||
\v 11-12 \vp ۱۱و۱۲\vp* در ضمن نِبوکَدنِصَّر به نبوزرادان دستور داده بود که مرا پیدا کند و سفارش کرده بود که از من به خوبی مواظبت نماید و هر چه میخواهم، در اختیارم بگذارد.
|
||
\v 13-14 \vp ۱۳و۱۴\vp* پس نبوزرادان، فرماندهٔ سپاه بابِل و نبوشزبان رئیس خواجهسرایان و نرجل شراصر، مشاور پادشاه و سایر مقامات طبق دستور پادشاه، سربازانی به زندان فرستادند تا مرا ببرند و به جدلیا (پسر اخیقام، نوهٔ شافان) بسپارند تا مرا به خانهٔ خود ببرد. به این ترتیب من به میان قوم خود که در آن سرزمین باقی مانده بودند، بازگشتم.
|
||
\p
|
||
\v 15 پیش از حملهٔ بابِلیها، زمانی که من هنوز در زندان بودم، خداوند این پیغام را به من داد:
|
||
\p
|
||
\v 16 «به سراغ عبدملک حبشی بفرست و به او بگو که خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل چنین میفرماید: ”بلاهایی را که قبلاً گفته بودم، بهزودی بر سر این شهر خواهم آورد، و تو نیز شاهد آن خواهی بود.
|
||
\v 17 ولی تو را از مهلکه نجات خواهم داد و به دست کسانی که از ایشان میترسی، کشته نخواهی شد.
|
||
\v 18 به پاس ایمان و اعتمادی که نسبت به من داری، جانت را حفظ میکنم و تو را در امان نگه خواهم داشت.“»
|
||
\c 40
|
||
\s1 سکونت ارمیا نزد جدلیا
|
||
\p
|
||
\v 1 اسیران اورشلیم و یهودا که به بابِل برده میشدند، در راه به رامه رسیدند. من نیز در میان ایشان بودم؛ ولی در آنجا نبوزرادان فرماندهٔ سپاه بابِل زنجیرهای مرا گشود و آزادم کرد.
|
||
\p
|
||
\v 2 او مرا فرا خواند و گفت: «خداوند، خدای تو گفته بود که این سرزمین را ویران خواهد نمود؛
|
||
\v 3 و اکنون او قول خود را عملی کرده است. تمام این بلایا بدین سبب است که شما نسبت به او گناه کردهاید و او را اطاعت ننمودهاید.
|
||
\v 4 حال، من زنجیرهایت را میگشایم و آزادت میکنم. اگر میخواهی با من به بابِل بیایی، ترتیبی میدهم که از تو به خوبی مراقبت به عمل آید؛ ولی اگر نمیخواهی بیایی، اشکالی ندارد؛ تمام این سرزمین پیش روی توست، به هر جایی که دوست داری، برو.
|
||
\v 5 اما اگر قصد داری بمانی، نزد جدلیا (پسر اخیقام، نوهٔ شافان)، که پادشاه بابِل او را حاکم یهودا ساخته است، برو و در میان بقیهٔ قوم که جدلیا بر ایشان حکومت میکند، بمان. به هر حال، مختار هستی. در هر جا که میخواهی، ساکن شو!»
|
||
\p سپس مقداری خوراک و پول به من داد و مرا آزاد کرد.
|
||
\v 6 پس به شهر مصفه نزد جدلیا آمدم و در میان بقیهٔ قوم که در یهودا باقی مانده بودند، ساکن شدم.
|
||
\s1 جدلیا، حاکم یهودا
|
||
\p
|
||
\v 7 در این میان، بعضی از سرداران لشکر و سربازانشان هنوز تسلیم بابِلیها نشده بودند و در صحرا به سر میبردند. ولی وقتی شنیدند که جدلیا از طرف پادشاه بابِل، سرپرست بازماندگان و فقرای سرزمین شده است،
|
||
\v 8 برای دیدن جدلیا به مصفه آمدند. این افراد عبارت بودند از: اسماعیل (پسر نتنیا)، یوحانان و یوناتان (پسران قاریح)، سرایا (پسر تنحومت)، پسران عیفای (اهل نطوفات)، یزنیا (پسر معکاتی)، و سربازان ایشان.
|
||
\v 9 جدلیا آنها را مطمئن ساخته، گفت: «اگر تسلیم بابِلیها بشوید، در امن و امان خواهید ماند. همینجا بمانید، به پادشاه بابِل خدمت کنید تا همه چیز به خیر و صلاحتان شود.
|
||
\v 10 من در مصفه میمانم تا به بابِلیها که برای رسیدگی به امور این سرزمین میآیند، پاسخگو باشم؛ ولی شما در هر شهری که میخواهید، میتوانید ساکن شوید و زمین را آباد کنید و به جمعآوری و ذخیره کردن میوه، شراب و روغن مشغول شوید.»
|
||
\p
|
||
\v 11 یهودیانی نیز که به موآب، عمون، ادوم و آبادیهای اطراف گریخته بودند، شنیدند که پادشاه بابِل عدهای را در یهودا باقی گذاشته، و نیز جدلیا فرماندار سرزمین شده است.
|
||
\v 12 بنابراین از تمام این سرزمینها به یهودا بازگشتند و در مصفه نزد جدلیا سکونت گزیدند و به کشت و زرع پرداختند و محصول فراوان جمع کردند.
|
||
\s1 ماجرای قتل جدلیا
|
||
\p
|
||
\v 13-14 \vp ۱۳و۱۴\vp* پس از مدتی، یوحانان (پسر قاریح) و سایر سرداران لشکر که تسلیم بابِلیها نشده بودند، به مصفه آمدند و به جدلیا اطلاع دادند که بعلیس، پادشاه عمونیها، اسماعیل (پسر نتنیا) را مأمور کرده تا او را بکشد. ولی جدلیا گفتهٔ آنها را باور نکرد.
|
||
\v 15 یوحانان در مصفه محرمانه به جدلیا گفت: «اجازه بده که بروم و اسماعیل را بکشم. هیچکس هم از ماجرا باخبر نخواهد شد. چرا بگذاریم او تو را بکشد؟ هیچ فکر کردهای در آن صورت بر سر یهودیانی که به اینجا بازگشتهاند، چه خواهد آمد؟ همه پراکنده خواهند شد و از بین خواهند رفت.»
|
||
\p
|
||
\v 16 ولی جدلیا گفت: «من به تو اجازه نمیدهم چنین کاری بکنی؛ آنچه دربارهٔ اسماعیل میگویی حقیقت ندارد.»
|
||
\c 41
|
||
\s1 کشته شدن جِدَلیا
|
||
\p
|
||
\v 1 اما در ماه هفتم، اسماعیل (پسر نتنیا، نوهٔ الیشاماع) که از خاندان سلطنتی و یکی از مقامات بلند پایۀ پادشاه بود، به همراه ده نفر به مصفه نزد جدلیا آمد. هنگامی که با هم غذا میخوردند،
|
||
\v 2 ناگهان اسماعیل و همراهانش، شمشیرهایشان را کشیدند و بر جدلیا که پادشاه بابِل او را فرماندار ساخته بود، حملهور شده، او را کشتند.
|
||
\v 3 سپس بیرون رفتند و تمام سربازان یهودی و بابِلی را که در مصفه با جدلیا بودند، قتل عام کردند.
|
||
\p
|
||
\v 4 روز بعد، پیش از آنکه خبر این ماجرا پخش شود،
|
||
\v 5 هشتاد نفر از شهرهای شکیم، شیلوه و سامره از نزدیکی مصفه عبور میکردند و به رسم عزاداری، با ریش تراشیده، لباسهای دریده و صورت خراشیده، با هدیه و بخور به خانهٔ خداوند میرفتند.
|
||
\v 6 اسماعیل در حالی که میگریست، برای استقبال آنها از شهر بیرون رفت. وقتی به ایشان رسید، گفت: «بیایید و ببینید چه بر سر جدلیا آمده است!»
|
||
\p
|
||
\v 7 وقتی همه وارد شهر شدند، اسماعیل و همدستانش آنها را نیز کشتند و جنازههایشان را در گودال انداختند.
|
||
\v 8 ولی در آن گروه، ده نفر بودند که به اسماعیل قول دادند که اگر آنها را نکشد، بروند و هر چه گندم، جو، روغن و عسل پنهان کردهاند، برایش بیاورند. پس آن ده نفر را نکشتند.
|
||
\v 9 گودالی که اسماعیل جنازهٔ مقتولین را در آن انداخت همان گودالی است که آسای پادشاه، به هنگام بنای برج و باروی مصفه در زمان جنگ با بعشا، پادشاه اسرائیل، حفر نموده بود.
|
||
\v 10 در ضمن اسماعیل، دختران پادشاه و بازماندگان قوم را که در مصفه بودند و نبوزرادان فرماندهٔ گارد پادشاه بابِل ایشان را به دست جدلیا سپرده بود، اسیر کرد و همه را با خود برداشت و به سوی سرزمین عمونیها به راه افتاد.
|
||
\p
|
||
\v 11 ولی یوحانان (پسر قاریح) و سایر سرداران لشکر وقتی از جنایت اسماعیل آگاهی یافتند،
|
||
\v 12 با تمام نفرات خود به تعقیب او پرداختند تا او را بکشند. آنها در نزدیکی برکهٔ بزرگ واقع در جبعون به او رسیدند.
|
||
\v 13-14 \vp ۱۳و۱۴\vp* اشخاصی که در اسارت اسماعیل بودند، وقتی یوحانان و همراهان او را دیدند، از خوشحالی فریاد برآوردند و به سوی آنها دویدند.
|
||
\p
|
||
\v 15 در این گیرودار اسماعیل با هشت نفر از همدستانش موفق شد به سرزمین عمونیها بگریزد.
|
||
\p
|
||
\v 16-18 یوحانان و افرادش بیدرنگ همهٔ سربازان، زنان، بچهها و خواجهسرایانی را که نجات داده بودند، برداشتند و از جبعون به دهکدهٔ جیروت کمهام در نزدیکی بیتلحم رفتند، تا از آنجا از ترس بابِلیها به مصر بگریزند، زیرا جدلیا، فرماندار پادشاه بابِل، به دست اسماعیل کشته شده بود.
|
||
\c 42
|
||
\s1 هشدار علیه رفتن به مصر
|
||
\p
|
||
\v 1 آنگاه یوحانان و عزریا\f + \fr 42:1 \ft در برخی نسخهها به جای «عزریا»، «یزنیا» آمده است.\f* (پسر هوشعیا) و سایر سرداران لشکر و تمام مردم، از کوچک تا بزرگ، نزد من آمدند
|
||
\v 2 و گفتند: «التماس میکنیم برای ما دعا کن، چون همانگونه که میبینی، از آن قوم بزرگ فقط عدهٔ کمی باقی ماندهایم.
|
||
\v 3 از خداوند، خدای خودت درخواست نما تا به ما نشان دهد چه کنیم و به کجا برویم.»
|
||
\p
|
||
\v 4 جواب دادم: «بسیار خوب، من طبق درخواست شما، به حضور خداوند، خدای شما دعا خواهم کرد و هر چه بفرماید، به شما خواهم گفت و چیزی را پنهان نخواهم نمود!»
|
||
\p
|
||
\v 5 آنها گفتند: «یهوه خدایت شاهدی امین بر ضد ما باشد اگر از اطاعت هر آنچه او به ما میگوید، امتناع ورزیم،
|
||
\v 6 چه طبق دلخواه ما باشد، چه نباشد! ما یهوه خدای خود را که تو را به حضور او میفرستیم، اطاعت خواهیم نمود، زیرا اگر مطیع دستورهای او باشیم، همه چیز برای ما به خیر و خوبی تمام خواهد شد.»
|
||
\p
|
||
\v 7 ده روز بعد، خداوند به دعای من جواب داد.
|
||
\v 8 من نیز یوحانان و سایر سرداران لشکر و تمام قوم را از بزرگ تا کوچک فرا خواندم
|
||
\v 9 و به ایشان گفتم: «درخواست شما را به درگاه خداوند، خدای اسرائیل بردم و او در پاسخ، چنین فرمود:
|
||
\v 10 ”در این سرزمین بمانید. اگر بمانید، شما را استوار و برقرار خواهم ساخت و دیگر شما را منهدم و پراکنده نخواهم کرد، چون از بلایی که بر سرتان آوردم، بسیار غمگین شدهام.
|
||
\v 11 دیگر از پادشاه بابِل نترسید، چون من با شما هستم تا شما را نجات دهم و از دست او برهانم.
|
||
\v 12 من از روی رحمت خود، کاری خواهم کرد که او بر شما نظر لطف داشته باشد و اجازه دهد که در سرزمین خود باقی بمانید.“
|
||
\p
|
||
\v 13-14 \vp ۱۳و۱۴\vp* «ولی اگر خداوند را اطاعت نکنید و نخواهید در این سرزمین بمانید، و برای رفتن به مصر پافشاری نمایید، به این امید که بتوانید در آنجا از جنگ، گرسنگی و ترس و هراس در امان باشید،
|
||
\v 15 در این صورت، ای بازماندگان یهودا، خداوند قادر متعال، خدای اسرائیل به شما چنین میفرماید: ”اگر اصرار دارید که به مصر بروید،
|
||
\v 16 جنگ و قحطیای که از آن میترسید، در آنجا دامنگیرتان خواهد شد و در همان جا از بین خواهید رفت.
|
||
\v 17 این سرنوشت کسانی است که اصرار دارند به مصر بروند و در آنجا بمانند؛ بله، شما همگی در اثر جنگ، گرسنگی و بیماری خواهید مرد و هیچیک از شما از بلایی که در آنجا بر سرتان خواهم آورد، جان به در نخواهد برد.
|
||
\v 18 زیرا خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل میفرماید: همانگونه که آتش خشم و غضب من بر سر اهالی اورشلیم ریخت، به محض اینکه وارد مصر شوید، بر سر شما نیز خواهد ریخت. شما مورد نفرت و انزجار قرار خواهید گرفت و به شما نفرین و ناسزا خواهند گفت و دیگر هرگز وطنتان را نخواهید دید.“»
|
||
\p
|
||
\v 19 در پایان گفتم: «ای باقیماندگان یهودا، خداوند به شما گفته است که به مصر نروید و من هم هشدار لازم را به شما دادم.
|
||
\v 20 پس بدانید که اگر به مصر بروید اشتباه بزرگی مرتکب میشوید. شما از من خواستید تا برایتان دعا کنم و گفتید که هر چه خداوند بگوید اطاعت خواهید کرد.
|
||
\v 21 امروز آنچه خداوند فرمود، کلمه به کلمه به شما گفتهام، ولی شما اطاعت نمیکنید.
|
||
\v 22 حال که اصرار دارید به مصر بروید، یقین بدانید که در آنجا در اثر جنگ و قحطی و بیماری خواهید مرد.»
|
||
\c 43
|
||
\s1 ارمیا را به مصر میبرند
|
||
\p
|
||
\v 1 وقتی پیغام خداوند را به طور کامل به آنها اعلام نمودم،
|
||
\v 2-3 \vp ۲و۳\vp* عزریا (پسر هوشعیا) و یوحانان (پسر قاریح) و سایر اشخاص خودپسند گفتند: «تو دروغ میگویی! خداوند، خدای ما به تو نگفته است که ما به مصر نرویم! باروک (پسر نیریا) بر ضد ما توطئه چیده و به تو گفته است که این مطالب را بگویی تا ما اینجا بمانیم و بابِلیها ما را بکشند یا به تبعید ببرند.»
|
||
\p
|
||
\v 4 پس یوحانان و سرداران لشکر و سایر مردم نخواستند دستور خداوند را اطاعت کنند و در یهودا بمانند.
|
||
\v 5 همهٔ ایشان، حتی تمام کسانی که به سرزمینهای نزدیک فرار کرده و بعد بازگشته بودند، با یوحانان و سرداران لشکر عازم مصر شدند.
|
||
\v 6 در این گروه، مردان، زنان، کودکان و نیز دختران پادشاه و تمام کسانی که نبوزرادان، فرماندهٔ سپاه بابِل، به دست جدلیا سپرده بود، دیده میشدند؛ ایشان حتی من و باروک را به زور با خود بردند.
|
||
\v 7 به این ترتیب به مصر رسیدیم و وارد شهر تحفنحیس شدیم، زیرا آنها از دستور خداوند سرپیچی کردند.
|
||
\p
|
||
\v 8 آنگاه در تحفنحیس بار دیگر خداوند با من سخن گفت و فرمود:
|
||
\p
|
||
\v 9 «مردان یهودا را جمع کن و در برابر چشمان ایشان، سنگهای بزرگی بگیر و در سنگفرش محوطه مشرف بر دروازهٔ قصر پادشاه مصر در تحفنحیس پنهان کن،
|
||
\v 10 و به مردان یهودا بگو که من، خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل بندهٔ خود، نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل را به مصر خواهم آورد، و او تخت سلطنت خود را روی همین سنگهایی که در اینجا پنهان شدهاند، برقرار خواهد ساخت و سایبان شاهانهاش را روی آنها برخواهد افراشت.
|
||
\v 11 او مملکت مصر را ویران خواهد ساخت و آنانی را که محکوم به مرگند، خواهد کشت، آنانی را که محکوم به تبعیدند، به اسیری خواهد برد و آنانی را که باید با شمشیر کشته شوند، از دم شمشیر خواهد گذراند.
|
||
\v 12 همچنین معبدهای خدایان مصر را به آتش خواهد کشید، و بتها را یا خواهد سوزاند و یا با خود به غنیمت خواهد برد. همانگونه که چوپان ککهای لباس خود را یک به یک برمیچیند، نِبوکَدنِصَّر هم مصر را تمام غارت خواهد کرد و پیروزمندانه آنجا را ترک خواهد گفت.
|
||
\v 13 او ستونهای معبد خورشید را خواهد شکست و معبدهای خدایان مصر را به آتش خواهد کشید.»
|
||
\c 44
|
||
\s1 مجازات بتپرستی
|
||
\p
|
||
\v 1-2 \vp ۱و۲\vp* خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل دربارهٔ تمام یهودیانی که در شمال مصر زندگی میکردند، یعنی در شهرهای مجدل، تحفنحیس، ممفیس، و آنهایی که در سراسر جنوب مصر ساکن بودند، به من چنین فرمود:
|
||
\p «شما دیدید که من با اورشلیم و سایر شهرهای یهودا چه کردم! حتی امروز هم ویران و خالی از سکنه هستند،
|
||
\v 3 چون ساکنین آنها خدایان بیگانهای را میپرستیدند که نه خودشان میشناختند و نه اجدادشان، و با این شرارتها خشم مرا شعلهور ساختند.
|
||
\v 4 با اینکه من همواره خدمتگزاران خود، انبیا را میفرستادم تا ایشان را از این کارهای نفرتانگیز منع کنند،
|
||
\v 5 ولی آنها گوش نمیدادند و از گناهان خود دست نمیکشیدند، بلکه به پرستش بتها ادامه میدادند.
|
||
\v 6 به همین جهت، خشم و غضب من همانند آتش بر شهرهای یهودا و کوچههای اورشلیم فرود آمد و همانطور که امروز میبینید، همه جا را ویران ساخته است.
|
||
\v 7 پس حال خداوند لشکرها، خدای اسرائیل میفرماید: چرا تیشه به ریشهٔ خود میزنید؟ چرا کاری میکنید که همگی از مرد و زن، طفل و نوزاد، از میان یهودا منقطع شوند، و کسی از شما باقی نماند؟
|
||
\v 8 چرا در مصر با پرستیدن بتها و سوزاندن بخور برای آنها، آتش خشم و غضب مرا شعلهور میسازید؟ با این کارها خودتان را نابود خواهید کرد و مورد لعنت و نفرت همهٔ قومهای روی زمین خواهید شد.
|
||
\v 9 آیا گناهان پدران خود را فراموش کردهاید؟ آیا گناهانی را که پادشاهان و ملکههایتان، خود شما و زنانتان در یهودا و اورشلیم مرتکب شدهاید، از یاد بردهاید؟
|
||
\v 10 حتی تا این لحظه نیز، هیچکس از کردهٔ خود پشیمان نشده و هیچکس نخواسته نزد من بازگردد و از دستورهایی که به شما و پدران شما دادهام، پیروی نماید.
|
||
\p
|
||
\v 11 «از این رو من، خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل اراده کردهام همهٔ مردم یهودا را نابود کنم،
|
||
\v 12 و باقیماندهٔ مردم یهودا را نیز که تصمیم دارند مانند شما به مصر بیایند، از بین ببرم. در اینجا آنها خوار و ذلیل، ملعون و منفور خواهند گردید و در اثر جنگ و قحطی همه از خرد و بزرگ هلاک خواهند شد.
|
||
\p
|
||
\v 13 «همانگونه که ایشان را در اورشلیم با جنگ، قحطی و مرض مجازات کردم، در مصر نیز همانطور مجازات خواهم نمود.
|
||
\v 14 از اهالی یهودا که در مصر سکونت گزیدهاند، کسی زنده باقی نخواهد ماند؛ بهجز چند فراری، هیچیک از آنها نخواهند توانست به یهودا بازگردند به جایی که اینقدر مشتاقش هستند!»
|
||
\p
|
||
\v 15 آنگاه تمام مردانی که میدانستند همسرانشان برای بتها بخور میسوزانند، و زنان حاضر در آنجا و گروه بزرگی از یهودیان ساکن جنوب مصر، چنین جواب دادند:
|
||
\p
|
||
\v 16 «ما به دروغهای تو که ادعا میکنی پیغام خداوند است، گوش نخواهیم داد!
|
||
\v 17 ما هر چه دوست داشته باشیم، خواهیم کرد. برای ملکهٔ آسمان بخور خواهیم سوزاند و برایش قربانی خواهیم کرد، همانگونه که خود و اجدادمان، پادشاهان و بزرگانمان، قبلاً در شهرهای یهودا و در کوچههای اورشلیم این کار را انجام میدادیم. در آن زمان خوراک به اندازه کافی داشتیم، خوشبخت بودیم و دچار هیچ بلایی نمیشدیم!
|
||
\v 18 ولی از روزی که از بخور سوزاندن و پرستش ملکهٔ آسمان دست کشیدیم، بدبخت شدهایم و در اثر جنگ و قحطی از بین میرویم.»
|
||
\p
|
||
\v 19 زنان نیز چنین گفتند: «آیا خیال میکنی ما بدون اطلاع و کمک شوهرانمان ملکهٔ آسمان را میپرستیدیم و هدایای نوشیدنی، تقدیمش میکردیم و برای او نانهای شیرینی با تصویر خودش میپختیم؟»
|
||
\p
|
||
\v 20 پس به تمام مردان و زنانی که این جواب را به من دادند، گفتم:
|
||
\p
|
||
\v 21 «آیا تصور میکنید خداوند نمیدانست که شما و اجدادتان، پادشاهان و بزرگانتان، و تمام مردم در شهرهای یهودا و کوچههای اورشلیم، برای بتها بخور میسوزاندید؟ بله، او میدانست،
|
||
\v 22 ولی چون دیگر نمیتوانست بیش از این کارهای زشت شما را تحمل کند، سرزمینتان را ویران و ملعون کرد، به طوری که تا به امروز خالی از سکنه مانده است.
|
||
\v 23 به این دلیل تمام این بلاها بر سر شما آمده که برای بتها بخور میسوزاندید و نسبت به خداوند گناه میکردید و نمیخواستید او را اطاعت کنید.»
|
||
\p
|
||
\v 24 سخنان خود را خطاب به همۀ مردمان یهودا منجمله جمیع زنان، ادامه دادم و توجه آنها را به کلام خداوند جلب کرده، گفتم که
|
||
\v 25 خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل چنین میفرماید: «شما و زنانتان گفتهاید که هرگز از پیروی و پرستش ملکهٔ آسمان دست نخواهید کشید و این را با اعمال و رفتارتان ثابت کردهاید. بسیار خوب، پس به قول و قرار و نذرتان وفا کنید!
|
||
\v 26 ولی ای اهالی یهودا که در مصر ساکن هستید، به آنچه میگویم، گوش کنید! من به نام پرشکوه خود قسم خوردهام که از این پس هرگز به دعای شما توجهی نکنم و به درخواست کمک شما اعتنایی ننمایم.
|
||
\v 27 من همیشه مراقب شما خواهم بود، اما نه برای خوبی کردن! ترتیبی خواهم داد که بدی و بلا بر سرتان نازل شود و در اثر جنگ و قحطی نابود شوید و از بین بروید.
|
||
\p
|
||
\v 28 «فقط عدهٔ کمی از مرگ رهایی یافته، از مصر به یهودا مراجعت خواهند کرد. آنگاه آنانی که زنده مانده باشند، خواهند دانست چه کسی راست میگوید من یا آنها!
|
||
\v 29 و برای اینکه به شما ثابت شود که همینجا در مصر شما را مجازات خواهم کرد و بر شما بلا نازل خواهم نمود، این علامت را به شما میدهم:
|
||
\v 30 حفرع، پادشاه مصر را به دست دشمنانش که به خونش تشنهاند خواهم سپرد، همانگونه که صدقیا، پادشاه یهودا را تحویل نِبوکَدنِصَّر پادشاه بابِل دادم.» این را خداوند میگوید.
|
||
\c 45
|
||
\s1 وعدهٔ خدا به باروک
|
||
\p
|
||
\v 1-2 \vp ۱و۲\vp* در سال چهارم سلطنت یهویاقیم پادشاه (پسر یوشیا، پادشاه یهودا)، باروک تمام سخنان خدا را که به او گفته بودم، بر طوماری نوشت. پس از آن، این پیغام را از جانب خداوند، خدای بنیاسرائیل به او دادم:
|
||
\p
|
||
\v 3 «ای باروک تو گفتهای: ”وای بر من! خداوند غمها و دردهای مرا افزوده است. از آه و ناله خسته شدهام و یک دم آرام ندارم.“
|
||
\v 4 ولی ای باروک، خداوند میگوید: بدان که من هر چه ساختهام، منهدم خواهم نمود، و هر چه کاشتهام، ریشهکن خواهم کرد. بله، این کار را با این سرزمین خواهم نمود!
|
||
\v 5 پس آیا تو در چنین وضعی، برای خودت چیزهای بزرگ آرزو میکنی؟ این کار را نکن! با این حال، اگرچه بر سر این مردم بلاهای بسیار بیاورم، ولی به پاس زحماتت، هر جا بروی جانت را حفظ خواهم کرد!»
|
||
\c 46
|
||
\s1 کلام خدا دربارۀ مصر
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند دربارۀ قومهای مختلف با من سخن گفت.
|
||
\v 2 نخستین قوم، مصر بود. در سال چهارم سلطنت یهویاقیم (پسر یوشیا)، پادشاه یهودا، هنگامی که سپاه نکو، پادشاه مصر، در نبرد کرکمیش در کنار رود فرات از نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل شکست خورد، خداوند دربارهٔ مصریها چنین فرمود:
|
||
\p
|
||
\v 3 «سرداران مصری به سربازان دستور میدهند که سپرها را بردارند و به میدان جنگ هجوم برند!
|
||
\v 4 اسبها را زین کنند و سوار شوند. کلاهخود بر سر بگذارند، نیزهها را تیز کنند و زره بپوشند.
|
||
\v 5 اما چه میبینم؟ لشکریان مصر از ترس در حال فرار هستند! قویترین سربازانشان بدون آنکه به پشت سر نگاه کنند، پا به فرار گذاشتهاند! بله، ترس و وحشت از هر سو بر آنان هجوم آورده است!
|
||
\v 6 نه قویترین رزمندگانشان و نه سریعترین آنها، هیچیک جان به در نخواهند برد. در شمال، کنار رود فرات، همه میلغزند و میافتند.
|
||
\p
|
||
\v 7 «این کدام سپاه نیرومندی است که به پیش میرود و همچون رود نیل که به هنگام طغیان، بالا میآید، زمینهای اطراف را فرا میگیرد؟
|
||
\v 8 این لشکر مصر است که با تکبر ادعا میکند که مثل طغیان نیل، دنیا را خواهد گرفت و دشمنان را نابود خواهد کرد.
|
||
\v 9 پس ای اسبان و ارابهها و سربازان مصر بیایید! ای اهالی سودان و لیبی که سپرداران لشکر مصر هستید، ای لودیان که کماندارانش میباشید، به پیش بیایید!
|
||
\v 10 چون امروز، روز خداوند، آن خداوند لشکرهای آسمان، است! روزی است که خداوند از دشمنانش انتقام میگیرد. شمشیر او آنقدر میکشد تا سیر شده، از خون شما مست گردد. امروز خداوند، آن خداوند لشکرهای آسمان، در سرزمین شمال، نزد رود فرات قربانی میگیرد.
|
||
\v 11 ای مردم بیچارۀ مصر برای تهیه دارو به جلعاد بروید! ولی برای زخمهای شما علاجی نیست. اگرچه داروهای بسیار مصرف نمایید، اما شفا نخواهید یافت.
|
||
\v 12 رسواییتان به گوش همه رسیده و فریاد ناامیدی و شکست شما دنیا را پر کرده است. سربازان دلیر شما در میدان جنگ میلغزند و روی هم میافتند.»
|
||
\p
|
||
\v 13 سپس خداوند دربارهٔ آمدن نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل و حملهٔ او به مصر، این پیغام را به من داد:
|
||
\p
|
||
\v 14 «این خبر را در همهٔ شهرهای مصر با صدای بلند اعلام کنید؛ در شهرهای مجدل، ممفیس و تحفنحیس آن را به گوش همه برسانید: برخیزید و آمادهٔ جنگ شوید، چون شمشیر هلاکت، همهٔ اطرافیان شما را نابود کرده است!
|
||
\v 15 چرا جنگجویان شما میافتند و بر نمیخیزند؟ چون خداوند آنها را بر زمین کوبیده است.
|
||
\v 16 بسیاری از آنها میلغزند و دستهدسته روی هم میافتند. آنگاه سربازان مزدور که اهل سرزمینهای دیگر هستند، خواهند گفت: ”بیایید به زادگاه خویش و نزد قوم خود برگردیم تا از کشتاری که در اینجاست، در امان باشیم!“
|
||
\v 17 در آنجا خواهند گفت: ”فرعون پادشاه مصر طبل توخالی است که فرصت را از دست داده است!“
|
||
\p
|
||
\v 18 «من، خداوند لشکرهای آسمان که پادشاه همهٔ جهان هستم، به حیات خود قسم میخورم که شخصی نیرومند بر مصر هجوم خواهد آورد؛ او مانند کوه تابور در میان کوههای دیگر است و مانند کوه کرمل بر کنار دریا.
|
||
\v 19 ای مردم مصر، اسباب خود را آماده کنید و برای تبعید مهیا شوید، چون شهر ممفیس به کلی ویران خواهد شد و موجود زندهای در آن باقی نخواهد ماند.
|
||
\v 20 مصر مانند گوسالهای زیباست؛ ولی یک خرمگس او را فراری خواهد داد، خرمگسی که از شمال خواهد آمد!
|
||
\v 21 حتی سربازان مزدور مصر نیز مانند گوسالههایی فربهاند؛ آنها نیز برگشته، پا به فرار خواهند گذاشت، زیرا روز مصیبت و زمان مجازات ایشان فرا رسیده است.
|
||
\v 22 مصر مانند ماری است که هیسکنان میگریزد، زیرا دشمنانش با تاب و توان به پیش میتازند، و مانند کسانی که درختان را میبرند، با تبرها بر او هجوم میآورند.
|
||
\v 23 خداوند میفرماید: آنها مردم مصر را مانند درختان جنگل خواهند برید، زیرا از ملخها بیشمارند.
|
||
\v 24 مردم مصر با سرافکندگی مغلوب این قوم شمالی خواهند شد.»
|
||
\p
|
||
\v 25 خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل میفرماید: «من بت آمون، خدای شهر تبس و خدایان دیگر مصر را نابود خواهم کرد. پادشاه و تمام کسانی را نیز که به او امید بستهاند، مجازات خواهم کرد،
|
||
\v 26 و ایشان را به دست کسانی که تشنهٔ خونشان هستند تسلیم خواهم نمود، یعنی به دست نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل و سپاه او. ولی بعد از این دوره، سرزمین مصر بار دیگر آباد خواهد شد و مردم در آن زندگی خواهند کرد. من، خداوند، این را میگویم.
|
||
\p
|
||
\v 27 «ولی ای فرزندان بندهٔ من یعقوب، نترسید؛ ای بنیاسرائیل، هراس به خود راه ندهید! من شما و فرزندانتان را از نقاط دور دست و از سرزمین تبعید، به وطنتان باز خواهم گرداند و شما در امنیت و آسایش زندگی خواهید کرد و دیگر کسی باعث ترس شما نخواهد شد.
|
||
\v 28 ای فرزندان بندهٔ من یعقوب، نترسید! چون من با شما هستم؛ حتی اگر قومهایی را که شما را در میانشان پراکنده کردم، به کلی تار و مار کنم، ولی شما را از بین نخواهم برد؛ البته شما را هرگز بیسزا نخواهم گذارد؛ بله، شما را بهیقین تنبیه خواهم نمود، ولی منصفانه و عادلانه.»
|
||
\c 47
|
||
\s1 کلام خدا دربارهٔ فلسطین
|
||
\p
|
||
\v 1 این است پیام خداوند به ارمیای نبی دربارۀ فلسطینیان پیش از آنکه سپاه مصر، شهر فلسطینی غزه را تصرف کند.
|
||
\p
|
||
\v 2 خداوند میفرماید: «بنگرید! از سوی شمال سیلی میآید، مانند رودی که طغیان کرده باشد! سیل میآید تا سرزمین فلسطینیان و هر چه در آن است، و شهرها و مردمانش را از میان ببرد. مردم و ساکنین آنجا از ترس و وحشت، فریاد خواهند زد و گریه و زاری خواهند نمود،
|
||
\v 3 زیرا صدای سم اسبها و خروش ارابهها و چرخهای آن به گوش میرسد! پدران میگریزند، بدون آنکه به فکر فرزندان درماندهٔ خود باشند!
|
||
\v 4 چون زمان نابودی تمام فلسطینیان و همدستانشان در صور و صیدون فرا رسیده است. من، خداوند، آنانی را که از جزیرهٔ کریت آمدهاند، یعنی فلسطینیها را از بین خواهم برد.
|
||
\v 5 غزه تحقیر شده، موی سرش تراشیده خواهد شد. اَشقِلون با خاک یکسان خواهد شد. ای بازماندگان فلسطینی که در وادی زندگی میکنید، تا به کی عزاداری خواهید کرد؟
|
||
\p
|
||
\v 6 «مردم فریاد برآورده خواهند گفت: ”ای شمشیر خداوند، کی آرام خواهی گرفت؟ به غلاف خود برگرد و آرام بگیر و استراحت کن!“
|
||
\v 7 ولی چطور میتواند آرام گیرد، در حالی که من او را مأمور کردهام تا شهر اشقلون و شهرهای ساحلی را از بین ببرد.»
|
||
\c 48
|
||
\s1 کلام خدا دربارهٔ موآب
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل، دربارهٔ موآب چنین میفرماید:
|
||
\p «وای به حال شهر نبو، زیرا خراب خواهد شد. قریه تایم و قلعههایش ویران و تسخیر شده، مردمش رسوا خواهند گشت.
|
||
\v 2-4 عظمت و شکوه موآب از بین خواهد رفت. مردم شهر حشبون برای خرابی آن نقشهها کشیدهاند. میگویند: ”بیایید ریشهٔ این قوم را از بیخ و بن برکنیم.“ شهر مدمین در سکوت و خاموشی فرو خواهد رفت، چون دشمن، ساکنانش را تار و مار خواهد کرد. مردم حورونایم فریاد خواهند زد: ”نابودی، شکست بزرگ! موآب از بین رفت!“ کودکانش نیز ناله سر خواهند داد.
|
||
\v 5 فراریان، گریهکنان از تپههای لوحیت بالا خواهند رفت و در سرازیری حورونایم فریاد شکست سر داده، خواهند گفت:
|
||
\v 6 ”برای حفظ جانتان فرار کنید. در بیابانها پنهان شوید!“
|
||
\v 7 ای موآب چون به ثروت و توانایی خود تکیه کردی، پس هلاک خواهی شد، و خدایت، کموش نیز با کاهنان و بزرگانش به سرزمینهای دور تبعید خواهند گردید!
|
||
\p
|
||
\v 8 «تمام روستاها و شهرها، چه در دشت باشند چه در دره، همگی خراب خواهند شد، چون من، خداوند، این را گفتهام.
|
||
\v 9 کاش موآب بال میداشت و میتوانست پرواز کند و بگریزد، چون شهرهایش خراب خواهند شد و کسی در آنها باقی نخواهد ماند.
|
||
\v 10 ملعون باد کسی که شمشیرش را با خون تو سرخ نکند! ملعون باد کسی که کاری را که خداوند به او سپرده، به سستی انجام دهد!
|
||
\p
|
||
\v 11 «موآب از ابتدای تاریخ خود تاکنون، در امنیت و به دور از جنگ و جدال به سر برده و هرگز به تبعید نرفته است. موآب همچون شراب دست نخوردهای است که از کوزهای به کوزهای دیگر ریخته نشده و به همین دلیل طعم و بوی آن تغییر نکرده است.
|
||
\v 12 ولی بهزودی زمانی فرا خواهد رسید که من افرادی را به سراغش خواهم فرستاد تا کوزههایش را بر زمین، خالی کنند و بشکنند!
|
||
\v 13 سرانجام، موآب از وجود خدای خود کموش خجل خواهد شد، همانطور که بنیاسرائیل در بیتئیل از گوسالهٔ طلایی خود شرمسار شد.
|
||
\p
|
||
\v 14 «چگونه میتوانید به خود ببالید و بگویید: ”ما همگی شجاع و جنگ آزموده هستیم؟“
|
||
\v 15 حال آنکه موآب ویران خواهد شد و بهترین جوانانش به قتل خواهند رسید. من که پادشاه جهان هستم و نامم خداوند لشکرهای آسمان میباشد، این را گفتهام.
|
||
\v 16 بلا و مصیبت بهزودی بر موآب نازل خواهد شد.
|
||
\p
|
||
\v 17 «ای تمام قومهای مجاور موآب، ای همهٔ کسانی که با شهرت و آوازهٔ او آشنایید، برای او ماتم بگیرید! ببینید قدرت و عظمت او چگونه در هم شکسته است!
|
||
\v 18 ای اهالی دیبون، از شکوه و جلالتان به زیر بیایید و به خاک سیاه بنشینید، چون کسانی که موآب را ویران میکنند، دیبون را نیز ویران خواهند کرد و تمام برج و باروهایش را خراب خواهند نمود.
|
||
\v 19 ای اهالی عروعیر، بر سر راه بایستید و تماشا کنید و از فراریان و بازماندگان موآب بپرسید که چه اتفاقی افتاده است.
|
||
\v 20 آنها جواب خواهند داد: ”موآب به دست دشمن افتاده است. گریه و فریاد سر دهید و در کنارههای رود ارنون اعلام کنید که موآب ویران شده است.“
|
||
\p
|
||
\v 21 «تمام شهرهای واقع در فلات نیز مجازات و خراب شدهاند، یعنی شهرهای حولون، یهصه، میفاعت،
|
||
\v 22 دیبون، نبو، بیتدبلتایم،
|
||
\v 23 قریه تایم، بیتجامول، بیتمعون،
|
||
\v 24 قریوت، بصره، و تمام شهرهای دور و نزدیک سرزمین موآب.»
|
||
\p
|
||
\v 25 خداوند میفرماید: «قدرت موآب در هم شکسته است، شاخهایش بریده شده و بازوهایش شکسته است.
|
||
\v 26 بگذارید موآب مثل یک مست، تلوتلو بخورد و بیفتد، چون از فرمان خداوند سرپیچی کرده است. او در قی خود میغلتد، به طوری که همه به او میخندند.
|
||
\v 27 ای موآب، به یاد آور چگونه بنیاسرائیل را مسخره میکردی. با او چنان رفتار میکردی که گویی به همراه دزدان دستگیر شده است!
|
||
\p
|
||
\v 28 «ای اهالی موآب، از شهرهای خود فرار کنید و مثل فاختهها که در شکاف صخرهها آشیانه میسازند، در غارها ساکن شوید.
|
||
\v 29 غرور موآب را همه شنیدهاند؛ همه از تکبر، گستاخی و دل مغرور او باخبرند.
|
||
\v 30 من، خداوند، از ادعاهای گستاخانه و پوچ او آگاهم؛ و میدانم کاری از دستش برنمیآید.
|
||
\v 31 از این رو برای موآب گریانم و برای اهالی قیرحارس دلم میسوزد.
|
||
\v 32 بیشتر از آنچه برای مردم یعزیر گریستم، برای مردم سبمه خواهم گریست. شهر سبمه، مانند درخت مویی بود که شاخههایش تا دریای مرده و تا یعزیر میرسید؛ ولی اکنون میوهها و انگورهایش را غارتگران از بین بردهاند.
|
||
\v 33 شادی و خرمی از سرزمین حاصلخیز موآب رخت بربسته است؛ از چرخشتها دیگر شراب بیرون نمیآید و کسی انگورها را با فریاد شادی نمیافشرد. فریادهایی به گوش میرسد، ولی نه فریاد شادی.
|
||
\v 34 نالهها و فریادهای دلخراش در همه جا شنیده میشود از حشبون تا العاله و یاهص، و از صوغر تا حورونایم و عجلت شلیشیا. حتی چراگاههای سرسبز نمریم نیز خشک شده است.»
|
||
\p
|
||
\v 35 خداوند میفرماید: «من در موآب تمام کسانی را که در بتکدهها برای بتها قربانی میکنند و برای خدایان خود بخور میسوزانند، از بین خواهم برد.
|
||
\v 36 دلم برای موآب و قیرحارس به فغان آمده، چون تمام داراییشان از میان رفته است.
|
||
\v 37 از غم و غصه، موی سر و ریش خود را میکنند و دستشان را میخراشند و لباس عزا میپوشند.
|
||
\v 38 از تمام خانهها و کوچههای موآب صدای آه و ناله بلند است، چون موآب را مثل یک ظرف بیمصرف، خرد کردهام.
|
||
\v 39 ببینید چگونه در هم شکسته شده است! به صدای شیون و زاری او گوش دهید! به رسوایی موآب نگاه کنید! اینک برای همسایگان خود باعث خنده شده است و برای عدهای، موجب وحشت!»
|
||
\p
|
||
\v 40 خداوند میفرماید: «عقابی با بالهای گشوده بر فراز موآب پرواز خواهد کرد و برای تخریب و نابودی بر آن فرود خواهد آمد.
|
||
\v 41 شهرها و قلعههای موآب تسخیر خواهند شد. در آن روز جنگاورانش مانند زنی که از درد زایمان به خود میپیچد، هراسان و پریشان خواهند گشت.
|
||
\v 42 دیگر قومی به نام موآب وجود نخواهد داشت، چون بر ضد خداوند طغیان کرده است.
|
||
\v 43 ای مردم موآب، وحشت و چاه و دام در انتظار شماست.
|
||
\v 44 هر که از شما بخواهد از چنگال وحشت بگریزد، در چاه خواهد افتاد و آنکه خود را از چاه بیرون بکشد، در دام گرفتار خواهد شد. راه فرار نخواهید داشت، چون زمان مجازاتتان فرا رسیده است.» این است فرمودۀ خداوند.
|
||
\p
|
||
\v 45 «فراریان بیتاب، به حشبون پناه خواهند برد، ولی از این شهر که زمانی، سیحون پادشاه بر آن حکمرانی میکرد، آتشی بیرون خواهد آمد و سراسر موآب و تمام اهالی یاغی آن را خواهد سوزاند.»
|
||
\p
|
||
\v 46 وای به حال قوم موآب، قومی که خدایشان، بت کموش است! زیرا نابود گشتهاند و پسران و دخترانشان، به اسارت برده شدهاند.
|
||
\v 47 ولی خداوند میفرماید که در ایام آخر بار دیگر موآب را مورد توجه و لطف خود قرار خواهد داد.
|
||
\p (در اینجا پیشگویی دربارهٔ موآب به پایان میرسد.)
|
||
\c 49
|
||
\s1 کلام خدا دربارهٔ عمونیها
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند دربارهٔ عمونیها چنین میفرماید: «ای شما که بت ملکوم را میپرستید، چرا شهرهای قبیلهٔ جاد را تصرف کردهاید و در آنها ساکن شدهاید؟ مگر تعداد بنیاسرائیل برای پر کردن این شهرها کافی نمیباشد؟ آیا کسی نیست که از این شهرها دفاع کند؟
|
||
\v 2 بنابراین روزی خواهد رسید که شما را برای این کار، مجازات خواهم کرد و پایتخت شما، ربه را ویران خواهم نمود. ربه با خاک یکسان خواهد شد و آبادیهای اطرافش در آتش خواهد سوخت. آنگاه بنیاسرائیل خواهند آمد و زمینهای خود را دوباره تصاحب خواهند نمود. همانگونه که دیگران را بیخانمان کردید، شما را بیخانمان خواهند ساخت.
|
||
\p
|
||
\v 3 «ای مردم حشبون ناله کنید، زیرا عای ویران شده است! ای دختران ربه گریه کنید و لباس عزا بپوشید! ماتم بگیرید و پریشانحال به این سو و آن سو بدوید؛ چون بت شما ملکوم با تمام کاهنان و بزرگانش به تبعید برده خواهد شد.
|
||
\v 4 ای قوم ناسپاس، شما به درههای حاصلخیزتان میبالید، ولی همگی آنها بهزودی نابود خواهند شد. شما به قدرت خود تکیه میکنید و گمان میبرید هرگز کسی جرأت نخواهد کرد به شما حمله کند.
|
||
\v 5 ولی من، خداوند لشکرهای آسمان، شما را از هر سو به وحشت خواهم انداخت، زیرا قومهای همسایه، شما را از سرزمینتان بیرون خواهند نمود و کسی نخواهد بود که فراریان را دوباره جمع کند.
|
||
\v 6 ولی در آینده بار دیگر کامیابی را به عمونیها باز خواهم گرداند. من، خداوند، این را میگویم.»
|
||
\s1 کلام خدا دربارهٔ ادومیها
|
||
\p
|
||
\v 7 خداوند لشکرهای آسمان به ادومیها چنین میفرماید: «آن مردان حکیم و دانای شما کجا هستند؟ آیا در تمام شهر تیمان یکی نیز باقی نمانده است؟
|
||
\v 8 ای مردم ددان، به دورترین نقاط صحرا فرار کنید، چون وقتی ادوم را مجازات کنم، شما را هم مجازات خواهم نمود!
|
||
\v 9-10 \vp ۹و۱۰\vp* آنانی که انگور میچینند مقدار کمی هم برای فقرا باقی میگذارند؛ حتی دزدها نیز همه چیز را نمیبرند! ولی من سرزمین عیسو را تماماً غارت خواهم کرد؛ مخفیگاههایش را نیز آشکار خواهم ساخت تا جایی برای پنهان شدن باقی نماند. فرزندان، برادران و همسایگان او همه نابود خواهند شد؛ خودش نیز از بین خواهد رفت.
|
||
\v 11 اما من از کودکان یتیم نگهداری خواهم کرد و چشم امید بیوههایتان به من خواهد بود.»
|
||
\p
|
||
\v 12 زیرا خداوند چنین میگوید: «اگر شخص بیگناه، رنج و زحمت میبیند، چقدر بیشتر تو! زیرا تو بیسزا نخواهی ماند بلکه بهیقین جام مجازات را خواهی نوشید!
|
||
\v 13 من به نام خود قسم خوردهام که شهر بصره با خاک یکسان شده، باعث ترس خواهد گردید و همچنین مورد نفرین و تمسخر قرار خواهد گرفت و دهات اطرافش برای همیشه خرابه باقی خواهد ماند.»
|
||
\p
|
||
\v 14 این خبر از جانب خداوند به من رسید:
|
||
\p «سفیری نزد قومها خواهم فرستاد تا از آنها دعوت کند که علیه ادوم متحد شوند و آن را از بین ببرند.
|
||
\v 15 من ادوم را در میان قومها و مردم، کوچک و خوار خواهم ساخت!
|
||
\v 16 ای ادوم، که در کوهها و در شکاف صخرهها ساکن هستی، شهرت و غرور، فریبت داده است. اگرچه آشیانهات مثل عقاب بر قلۀ کوهها باشد، تو را از آنجا به زیر خواهم کشید.»
|
||
\p
|
||
\v 17 خداوند میفرماید: «سرنوشت ادوم وحشتناک است! هر که از آنجا عبور کند، از دیدنش مبهوت شده، به وحشت خواهد افتاد.
|
||
\v 18 شهرها و آبادیهای اطراف آن، مثل شهرهای سدوم و عموره خاموش و بیصدا خواهند شد؛ دیگر کسی در آنجا زندگی نخواهد کرد.
|
||
\v 19 همانگونه که شیری از جنگلهای اردن بیرون میآید و ناگهان به گوسفندان در حال چریدن هجوم میآورد، من نیز ناگهان بر ادومیها هجوم آورده، ایشان را از سرزمینشان بیرون خواهم راند. آنگاه شخص مورد نظر خود را تعیین خواهم نمود تا برایشان حکومت کند. زیرا کیست که مثل من باشد و کیست که بتواند از من بازخواست کند؟ کدام رهبر است که با من مخالفت نماید؟
|
||
\v 20 بنابراین ارادهٔ من در مورد مردم ادوم و ساکنان تیمان این است که دشمن، آنها و حتی کودکانشان را به زور ببرد و خانههایشان را ویران کند.
|
||
\p
|
||
\v 21 «از صدای شکست ادوم، زمین خواهد لرزید. فریاد مردم آن، تا دریای سرخ شنیده خواهد شد.
|
||
\v 22 دشمن مانند عقابی با بالهای گشوده بر شهر بصره پرواز کرده، بر آن فرود خواهد آمد. در آن روز، جنگاوران ادوم مانند زنی که در حال زاییدن است، هراسان و پریشان خواهند شد.»
|
||
\s1 کلام خدا دربارهٔ دمشق
|
||
\p
|
||
\v 23 خداوند دربارهٔ دمشق چنین میگوید:
|
||
\p «مردم شهرهای حمات و ارفاد وحشت کردهاند، چون خبر نابودی خود را شنیدهاند. دلشان مثل دریای خروشان و طوفانی، آشفته است و آرام نمیگیرد.
|
||
\v 24 مردم دمشق همه ضعف کرده، فرار میکنند؛ همچون زنی که میزاید، همه هراسان و مضطربند.
|
||
\v 25 چگونه این شهر پرآوازه و پرنشاط، متروک شده است!
|
||
\v 26 خداوند لشکرهای آسمان میفرماید: در آن روز، اجساد جوانانش در کوچهها خواهند افتاد و تمام سربازانش از بین خواهند رفت.
|
||
\v 27 من دیوارهای دمشق را به آتش خواهم کشید و قصرهای بنهدد پادشاه را خواهم سوزاند.»
|
||
\s1 کلام خدا دربارهٔ قیدار و حاصور
|
||
\p
|
||
\v 28 این پیشگویی دربارهٔ طایفهٔ قیدار\f + \fr 49:28 \ft قیدار نام یکی از طوایف عرب است که در شرق فلسطین زندگی میکردند.\f* و مردم نواحی حاصور است که به دست نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل مغلوب شدند. خداوند میفرماید: «بر مردم قیدار هجوم بیاورید و این ساکنین مشرقزمین را از بین ببرید.
|
||
\v 29 گله و رمه و خیمههای ایشان و هر چه را در آنهاست بگیرید و تمام شترهایشان را ببرید.
|
||
\p «مردم از هر طرف با ترس و وحشت فریاد برمیآورند و میگویند: ”ما محاصره شدهایم و از بین خواهیم رفت!“
|
||
\p
|
||
\v 30 «فرار کنید! هر چه زودتر بگریزید. ای اهالی حاصور\f + \fr 49:30 \ft در اینجا حاصور به برخی قبایل عرب اشاره دارد و منظور شهر معروف حاصور واقع در شمال دریاچهٔ جلیل نیست.\f* به بیابانها پناه ببرید، زیرا نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل بر ضد شما توطئه چیده و برای نابودی شما آماده میشود.»
|
||
\p
|
||
\v 31 خداوند به نِبوکَدنِصَّر پادشاه، فرموده است: «برو و به آن قبایل چادرنشین ثروتمند حمله کن که تصور میکنند در رفاه و امنیت هستند و به خود میبالند که مستقل میباشند؛ شهرهای ایشان نه دیواری دارد و نه دروازهای.
|
||
\v 32 شترها و حیواناتشان همه از آن تو خواهند شد. من این مردم را که گوشههای موی خود را میتراشند، به هر طرف پراکنده خواهم ساخت و از هر سو برایشان بلا خواهم فرستاد.»
|
||
\p
|
||
\v 33 خداوند میفرماید که حاصور مسکن جانوران صحرا خواهد شد و تا ابد ویران خواهد ماند و دیگر کسی هرگز در آن زندگی نخواهد کرد.
|
||
\s1 کلام خداوند دربارهٔ عیلام
|
||
\p
|
||
\v 34-35 \vp ۳۴و۳۵\vp* در آغاز سلطنت صدقیا، پادشاه یهودا، خداوند لشکرهای آسمان پیامی بر ضد عیلام به من داد و فرمود: «من کمانداران عیلام را که مایۀ قوت آنهاست، در هم خواهم کوبید.
|
||
\v 36 مردم عیلام را به هر سو پراکنده خواهم ساخت طوری که هیچ سرزمینی نباشد که آوارگان عیلام در آن یافت نشوند.
|
||
\v 37 من با خشم شدید خود، عیلام را دچار بلا و مصیبت خواهم کرد و ایشان را به دست دشمنانشان خواهم سپرد تا به کلی نابودشان کنند.
|
||
\v 38 من پادشاه و بزرگان عیلام را از بین خواهم برد و تخت سلطنت خود را در آنجا برقرار خواهم نمود.
|
||
\v 39 ولی در آینده، عیلام را دوباره کامیاب خواهم ساخت. من، خداوند، این را میگویم.»
|
||
\c 50
|
||
\s1 کلام خداوند دربارۀ بابِل
|
||
\p
|
||
\v 1 این است سخنانی که خداوند علیه سرزمین بابِل و مردم آن به ارمیای نبی فرمود:
|
||
\p
|
||
\v 2 «به همۀ دنیا اعلام کنید، پرچم را برافرازید و به همه بگویید که بابِل تسخیر خواهد شد! تمثالها و بتهایش شکسته خواهند شد. خدایانش، بِل و مردوک سرافکنده و رسوا خواهند گردید.
|
||
\v 3 زیرا قومی از سوی شمال بر بابِل هجوم خواهد آورد و آن را ویران خواهد کرد، و دیگر کسی در آن ساکن نخواهد شد بلکه همه، چه انسان و چه حیوان، از آنجا خواهند گریخت.
|
||
\p
|
||
\v 4 «در آن زمان، مردم اسرائیل و یهودا، هر دو گریهکنان خواهند آمد و خداوند، خدای خود را خواهند طلبید.
|
||
\v 5 آنها راه اورشلیم را جویا خواهند شد تا به آنجا بازگردند. ایشان با تمام قلب به سوی من باز خواهند گشت و با من عهدی ابدی خواهند بست و آن را هرگز نخواهند شکست.
|
||
\p
|
||
\v 6 «قوم من مانند گوسفندان گمشده میباشند؛ چوپانانشان ایشان را گمراه کرده و در میان کوهها آواره نمودهاند. گوسفندان نیز راه خود را گم کردهاند و نمیدانند چگونه به آغل بازگردند.
|
||
\v 7 دشمنانی که به ایشان برمیخورند، ایشان را میدرند و میگویند: ”ما اجازه داریم که با ایشان این گونه رفتار کنیم، چون بر ضد خداوند، خدای عادل که امید اجدادشان بود، گناه کردهاند.“
|
||
\p
|
||
\v 8 «ولی حال از بابِل فرار کنید! مانند بزهای نر که پیشاپیش گله میروند، قوم مرا به خانه هدایت کنید.
|
||
\v 9 زیرا من لشکر بزرگی از قومهای نیرومند شمال را برخواهم انگیخت تا بر بابِل هجوم آورند و نابودش کنند؛ تیرهای آنها همگی به هدف خواهند خورد و خطا نخواهند رفت!
|
||
\v 10 بابِل را غارت خواهند کرد و غنیمت فراوان نصیب غارتکنندگان خواهد شد. من، خداوند، این را میگویم.»
|
||
\s1 سقوط بابل
|
||
\p
|
||
\v 11 «ای مردم بابِل، ای غارتکنندگان قوم من، شما شادید و همچون گاوهای پروار در چراگاههای سبز و خرم میچرید و مانند اسبهای نر شیهه میزنید و سرمستید!
|
||
\v 12 ولی بدانید که شهر پرآوازهٔ شما نیز تحقیر و رسوا خواهد شد. بابِل سرزمینی خواهد شد بیاهمیت، با بیابانهای خشک و متروک.
|
||
\v 13 در اثر خشم و غضب من، بابِل متروک و به کلی ویران خواهد شد و هر که از آنجا عبور کند، مبهوت و متحیر خواهد گردید.
|
||
\p
|
||
\v 14 «ای قومهای اطراف، برای جنگ با بابِل آماده شوید! ای تیراندازان، همۀ تیرهایتان را به سوی او رها کنید، چون به من گناه ورزیده است.
|
||
\v 15 از هر سو بر او فریاد جنگ برآورید. بنگرید! تسلیم میشود! دیوارهای بابِل فرو میریزد! این انتقام من است! همان بلایی را که بر سر دیگران آورد، بر سر او بیاورید.
|
||
\v 16 نگذارید برزگرها در آنجا تخم بکارند و دروکنندگان درو نمایند؛ همهٔ غریبانی که در آنجا هستند به سرزمین خود فرار کنند، چون شمشیر دشمن امان نخواهد داد.
|
||
\s1 امید برای قوم خدا
|
||
\p
|
||
\v 17 «قوم اسرائیل مانند گوسفندانی هستند که مورد حملهٔ شیران قرار گرفتهاند. اول پادشاه آشور آنها را درید، سپس نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل، استخوانهای ایشان را خرد کرد.
|
||
\v 18 از این رو من، خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل، پادشاه بابِل و سرزمین او را مجازات خواهم کرد، همانطور که پادشاه آشور را مجازات نمودم؛
|
||
\v 19 و قوم اسرائیل را به سرزمین خودشان باز خواهم گرداند تا مانند گوسفندان در چراگاههای کرمل و باشان چرا کنند و بار دیگر در کوههای افرایم و جلعاد شادی نمایند.
|
||
\v 20 در آن زمان در اسرائیل و یهودا گناهی پیدا نخواهد شد، چون گناه بازماندگانشان را خواهم آمرزید.
|
||
\s1 داوری خدا بر بابل
|
||
\p
|
||
\v 21 «ای مردان جنگی، بر ضد سرزمین مراتایم و اهالی فقود برخیزید\f + \fr 50:21 \ft مراتایم و فقود از شهرهای بابِل بودند.\f*! همچنانکه دستور دادهام، همه را بکشید و از بین ببرید.
|
||
\v 22 بگذارید فریاد جنگ و نالهٔ نابودی از آن سرزمین برخیزد!
|
||
\v 23 بابِل، مانند چکشی تمام جهان را خرد کرد، ولی حال، آن چکش، خود شکسته و خرد شده است. بابِل در میان قومها مطرود و منزوی گردیده است!
|
||
\v 24 ای بابِل، بدون آنکه بدانی، در دامی که برایت گذاشته بودم گرفتار شدهای، چون با من دشمنی نمودی!
|
||
\p
|
||
\v 25 «خداوند اسلحهخانهٔ خود را گشوده و اسلحهٔ خشم و غضب خود را بیرون آورده است. زیرا خداوند لشکرهای آسمان با مردم بابِل کار دارد.
|
||
\v 26 از سرزمینهای دور دست به جنگ بابِل بیایید! انبارهای غلهاش را خالی کنید؛ دیوارهایش را فرو ریزید، خانههایش را ویران سازید؛ همه جا را با خاک یکسان کنید؛ چیزی باقی نگذارید!
|
||
\v 27 سربازانش\f + \fr 50:27 \ft عبری: «گاوانش».\f* را بکشید، همه را از دم تیغ بگذرانید. وای برحال بابِلیها! زمان نابودیشان فرا رسیده است!
|
||
\p
|
||
\v 28 «ولی قوم من از بابِل جان به در خواهند برد. ایشان به سرزمین خود باز خواهند گشت تا خبر دهند که من چگونه از کسانی که خانهام را خراب کردهاند، انتقام گرفتهام.
|
||
\p
|
||
\v 29 «کمانداران و تیراندازان را جمع کنید تا به بابِل بیایند و شهر را محاصره کنند، طوری که هیچکس نتواند بگریزد. همان بلایی را که بابِل بر سر دیگران آورد، بر سرش بیاورید، چون از روی تکبر، به من، خداوند مقدّس اسرائیل بیاحترامی کرده است.
|
||
\v 30 بنابراین جوانان او در کوچهها افتاده، خواهند مرد و همهٔ مردان جنگیاش کشته خواهند شد.»
|
||
\p
|
||
\v 31 خداوند لشکرهای آسمان میفرماید: «ای قوم مغرور، من بر ضد تو هستم، چون روز مکافاتت رسیده است.
|
||
\v 32 ای سرزمین متکبر، تو لغزیده، فرو خواهی افتاد و هیچکس تو را بر پا نخواهد کرد. من در شهرهای بابِل آتشی خواهم افروخت که همه چیز را در اطراف خود بسوزاند.»
|
||
\p
|
||
\v 33 خداوند لشکرهای آسمان میفرماید: «بر مردم اسرائیل و یهودا ظلم شده است. آنانی که ایشان را اسیر کردهاند، سخت مراقبشان هستند و نمیگذارند رهایی یابند.
|
||
\v 34 ولی من که نجاتدهندۀ ایشان میباشم، نیرومندم و نامم خداوند لشکرهای آسمان میباشد و از ایشان حمایت نموده، آرامش و آزادی را به ایشان باز خواهم گرداند. اما اهالی بابِل، هرگز روی آرامش را نخواهند دید!»
|
||
\p
|
||
\v 35 خداوند میفرماید: «شمشیر هلاکت بر ساکنان بابِل و بر بزرگان و حکیمانش فرو خواهد آمد.
|
||
\v 36 تمام حکیمان دروغینش، احمق خواهند شد! در دل مردان شجاع جنگیاش ترس و هراس خواهد افتاد!
|
||
\v 37 اسبها و ارابههایش در جنگ از بین خواهند رفت و سربازان مزدورش مانند زنان، از ترس ضعف خواهند کرد. خزانههایش نیز همه غارت خواهند شد؛
|
||
\v 38 حتی ذخایر آبش نیز از بین خواهند رفت. چون تمام سرزمین از بتها پر است و مردم دیوانهوار به آنها عشق میورزند.
|
||
\p
|
||
\v 39 «از این رو بابِل، لانهٔ شترمرغها و شغالها و مسکن حیوانات وحشی خواهد شد. دیگر هرگز انسانی در آن زندگی نخواهد کرد و برای همیشه ویران خواهد ماند.
|
||
\v 40 همانگونه که شهرهای سدوم و عموره و آبادیهای اطراف آنها را از بین بردم، بابِل را نیز ویران خواهم ساخت و دیگر کسی در آنجا زندگی نخواهد کرد.» این است فرمودۀ خداوند.
|
||
\p
|
||
\v 41 «بنگرید! سپاهی بزرگ از طرف شمال میآید! پادشاهان بسیار از سرزمینهای مختلف برای جنگ مهیا میشوند.
|
||
\v 42 آنها سلاحهای خود را برداشتهاند و برای کشتار آمادهاند. ایشان سنگدلند و به کسی رحم نمیکنند! فریاد آنان مانند خروش دریاست. ای بابِل، ایشان سوار بر اسب، به تاخت به جنگ تو میآیند.
|
||
\p
|
||
\v 43 «وقتی خبر به پادشاه بابِل برسد، دستهایش سست شده، زانوهایش خواهد لرزید و همچون زنی که درد زایمان داشته باشد، به خود خواهد پیچید.
|
||
\p
|
||
\v 44 «همانگونه که شیری از جنگلهای اردن بیرون میآید و ناگهان به گوسفندان در حال چریدن هجوم میآورد، من نیز ناگهان بر بابِلیها هجوم آورده، ایشان را از سرزمینشان بیرون خواهم راند. آنگاه شخص مورد نظر خود را تعیین خواهم نمود تا بر ایشان حکومت کند. زیرا کیست که مثل من باشد و کیست که بتواند از من بازخواست کند؟ کدام رهبر است که با من مخالفت نماید؟
|
||
\v 45 بنابراین، ارادهٔ من دربارهٔ بابِل و مردم آن این است که دشمن، آنها و حتی کودکانشان را به زور ببرد، و همه چیزشان را نابود کند.
|
||
\v 46 از صدای شکست بابِل، زمین خواهد لرزید و قومها فریاد مردم آن را خواهند شنید.»
|
||
\c 51
|
||
\s1 نابودی کامل بابِل
|
||
\p
|
||
\v 1 خداوند میفرماید: «من مرد ویرانگری را علیه بابِل برخواهم انگیخت تا آن را با ساکنانش نابود کند.
|
||
\v 2 بیگانگان را خواهم فرستاد تا بابِل را مانند خرمن بکوبند و ویران سازند و در آن روز بلا، از هر طرف آن را احاطه کنند.
|
||
\v 3 تیرهای دشمن، کمانداران بابِل را از پای در خواهد آورد و زرهٔ مردان جنگی او را خواهد شکافت؛ هیچیک از ایشان جان به در نخواهد برد؛ پیر و جوان، یکسان نابود خواهند شد.
|
||
\v 4 جنازههای ایشان در تمام سرزمین دیده خواهند شد و مجروحینشان در کوچهها خواهند افتاد،
|
||
\v 5 چون سرزمین آنان غرق گناه است، گناه در حق من که خدای قدوس اسرائیل میباشم. اما من که خداوند لشکرهای آسمان هستم، مردم اسرائیل و یهودا را که در این سرزمین پر از گناه زندگی میکنند، فراموش نکردهام.
|
||
\p
|
||
\v 6 «از بابِل فرار کنید! جانتان را نجات دهید! مبادا زمانی که بابِل را به مکافات گناهانش میرسانم، شما نیز هلاک شوید.
|
||
\v 7 بابِل در دست من مثل یک جام طلایی بود که تمام مردم جهان از آن شراب نوشیده، مست و دیوانه میشدند.
|
||
\v 8 ولی این جام طلایی، ناگهان افتاده، خواهد شکست! پس برایش گریه کنید؛ برای او دارو بیاورید، شاید شفا یابد!
|
||
\v 9 بیگانگانی که در بابِل ساکنند، میگویند: ”ما خواستیم به او کمک کنیم، اما نتوانستیم. اکنون دیگر هیچ چیز نمیتواند نجاتش بدهد. پس او را به حال خودش بگذاریم و به وطنمان برگردیم، چون این خداست که او را مجازات میکند.“
|
||
\v 10 آنگاه قوم من نیز که در بابِل اسیرند، فریاد برآورده، خواهند گفت: ”خداوند از ما حمایت کرده است؛ پس بیایید تمام کارهایی را که او در حق ما انجام داده، برای اهالی اورشلیم بیان کنیم.“»
|
||
\p
|
||
\v 11-12 \vp ۱۱و۱۲\vp* خداوند پادشاهان ماد را برانگیخته است تا بر بابِل هجوم ببرند و آن را خراب کنند. این است انتقام خداوند از کسانی که به قوم او ظلم کردند و خانهاش را بیحرمت نمودند. پس تیرها را تیز کنید؛ سپرها را به دست گیرید! برای حمله به دیوارهای بابِل، علائم را بر پا نمایید؛ تعداد نگهبانان و کشیکچیان را اضافه کنید و کمین بگذارید! خداوند هر چه دربارهٔ بابِل گفته است، به انجام خواهد رسانید.
|
||
\v 13 ای بندرگاه ثروتمند، ای مرکز بزرگ تجارت، دورهات به پایان رسیده و رشتهٔ عمرت پاره شده است!
|
||
\v 14 خداوند لشکرهای آسمان به ذات خود قسم خورده و گفته است که سربازان دشمن، همچون دستههای ملخ که مزرعه را میپوشانند، شهرهای بابِل را پر خواهند ساخت و فریاد پیروزی ایشان به آسمان خواهد رسید.
|
||
\p
|
||
\v 15 خدای ما با قدرت خود زمین را آفرید و با حکمتش جهان را بنیاد نهاد و با دانایی خود آسمانها را به وجود آورد.
|
||
\v 16 به فرمان اوست که ابرها در آسمان میغرند؛ اوست که ابرها را از نقاط دور دست میآورد، برق ایجاد میکند، باران میفرستد، و باد را از خزانههای خود بیرون میآورد.
|
||
\v 17 پس آنانی که در مقابل بتهایشان سجده میکنند، چقدر نادانند! سازندگان بتها شرمسار و رسوا خواهند شد، زیرا مجسمه را خدا مینامند، در حالی که نشانی از زندگی در آن نیست.
|
||
\v 18 همهٔ این بتها، بیارزش و مسخرهاند! وقتی سازندگانشان از بین بروند، خودشان هم از میان خواهند رفت.
|
||
\v 19 اما خدای یعقوب مثل این بتها نیست؛ او خالق همهٔ موجودات است و اسرائیل، قوم خاص او میباشد؛ نام او خداوند لشکرهای آسمان است.
|
||
\p
|
||
\v 20 خداوند میفرماید: «ای بابِل، تو گرز من هستی. از تو برای در هم کوبیدن قومها و نابود کردن ممالک استفاده کردهام.
|
||
\v 21 به دست تو لشکرها را تار و مار نمودهام و اسب و سوارش، ارابه و ارابهران را از بین بردهام.
|
||
\v 22 بله، بهوسیلۀ تو مردم همهٔ سرزمینها را از مرد و زن، پیر و جوان، هلاک ساختهام،
|
||
\v 23 چوپانها و گلهها، کشاورزان و گاوهایشان را از بین بردهام و حاکمان و فرماندهان را نابود کردهام.
|
||
\v 24 ولی من، تو و مردمت را به خاطر تمام بدیهایی که به قوم من کردهاید، مجازات خواهم نمود.» این است فرمودۀ خداوند.
|
||
\p
|
||
\v 25 «ای بابِل، ای کوه مستحکم، ای ویران کنندهٔ جهان، اینک من دشمن توام! دستم را بر ضد تو بلند میکنم و تو را از آن بلندی فرود میآورم. از تو چیزی جز یک تپه خاکستر باقی نخواهم گذارد.
|
||
\v 26 تو برای همیشه ویران خواهی ماند، حتی سنگهایت نیز دیگر برای بنای ساختمان به کار نخواهد رفت.» این است فرمودۀ خداوند.
|
||
\p
|
||
\v 27 «به قومها خبر دهید تا برای جنگ با بابِل بسیج شوند! شیپور جنگ بنوازید. به سپاهیان آرارات، مینی و اشکناز بگویید که حمله کنند. فرماندهانی تعیین کنید تا دستور حمله را بدهند. اسبان زیاد فراهم آورید!
|
||
\v 28 لشکریان پادشاهان ماد و فرماندهانشان و سپاهیان تمام کشورهایی را که زیر سلطهٔ آنها هستند، فرا خوانید!»
|
||
\p
|
||
\v 29 بابِل میلرزد و از درد به خود میپیچد، چون نقشههایی که خداوند بر ضد او دارد، تغییر نمیپذیرند. بابِل ویران خواهد شد و کسی در آن باقی نخواهد ماند.
|
||
\v 30 سربازان شجاعش دیگر نمیجنگند، همه در استحکامات خود میمانند؛ زیرا جرأتشان را از دست دادهاند و همچون زنان، ضعیف شدهاند. نیروهای مهاجم، خانهها را سوزانده و دروازههای شهر را شکستهاند.
|
||
\v 31 قاصدان یکی پس از دیگری میشتابند تا به پادشاه بابِل خبر رسانند که همه چیز از دست رفته است!
|
||
\v 32 تمام راهها بسته شدهاند، استحکامات و برج و باروها سوخته و سربازان به وحشت افتادهاند.
|
||
\p
|
||
\v 33 خداوند لشکرهای آسمان، خدای اسرائیل میفرماید: «بهزودی بابِل مثل گندم زیر پاهای خرمنکوبان، کوبیده خواهد شد.»
|
||
\p
|
||
\v 34-35 \vp ۳۴و۳۵\vp* یهودیان بابِل میگویند: «نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل، ما را دریده و خرد کرده و همه چیزمان را نابود ساخته است؛ مثل اژدها ما را بلعیده و شکم خود را از ثروت ما پر کرده و ما را از سرزمینمان بیرون رانده است. ای کاش ظلم و ستمی که بر ما روا داشته، بر سر خودش بیاید! خدا انتقام خون ما را از او بگیرد!»
|
||
\p
|
||
\v 36 خداوند جواب میدهد: «من به دعوی شما رسیدگی خواهم کرد و انتقامتان را خواهم گرفت. من رودخانهها و چشمههای بابِل را خشک خواهم کرد.
|
||
\v 37 این سرزمین به ویرانهای تبدیل خواهد شد و حیوانات وحشی در آن زندگی خواهند کرد؛ هر که بر آن نظر اندازد، به وحشت خواهد افتاد و کسی در آن ساکن نخواهد شد.
|
||
\v 38 بابِلیها همگی مانند شیرها خواهند غرید، و همچون شیربچگان نعره خواهند زد.
|
||
\v 39 و وقتی همه مست شراب شدند، آنگاه بزم دیگری برایشان تدارک خواهم دید و چنان مستشان خواهم کرد تا به خواب ابدی فرو روند و هرگز از آن بیدار نشوند.
|
||
\v 40 ایشان را مثل بره و قوچ و بز به کشتارگاه خواهم کشاند.
|
||
\p
|
||
\v 41 «ببینید بابِل\f + \fr 51:41 \ft عبری: «شِیشَک»، که به بابِل اشاره دارد.\f* چگونه سقوط کرده، آن بابِل بزرگ که مورد ستایش تمام دنیا بود! همۀ قومهای جهان از دیدن آن به وحشت خواهند افتاد!
|
||
\v 42 دریا بر بابِل طغیان کرده، امواجش آن را خواهد پوشانید.
|
||
\v 43 شهرهایش ویران گشته، تمام سرزمینش به بیابانی خشک تبدیل خواهد شد. هیچکس در آنجا زندگی نخواهد کرد و مسافری نیز از آن عبور نخواهد نمود،
|
||
\v 44 دیوارهای بابِل فرو خواهد ریخت. من بل، خدای بابِل را مجازات خواهم کرد و آنچه بلعیده است، از دهانش بیرون خواهم آورد و قومها دیگر برای پرستش آن نخواهند آمد.
|
||
\p
|
||
\v 45 «ای قوم من، از بابِل فرار کنید. خود را از خشم من نجات دهید.
|
||
\v 46 وقتی شایعهٔ نزدیک شدن نیروهای دشمن را شنیدید، مضطرب نشوید. این شایعات در تمام این سالها شنیده خواهد شد. سپس ظلم و ستم بر سرزمین حکمفرما شده، بابِل درگیر جنگ داخلی خواهد گشت.
|
||
\v 47 آنگاه زمانی فرا خواهد رسید که من بابِل را با تمام بتهایش مجازات خواهم کرد و کوچههایش از جنازهها پر خواهند شد.
|
||
\v 48 آسمان و زمین شادی خواهند نمود، چون از شمال، لشکریان ویرانگر به جنگ بابِل خواهند آمد.
|
||
\v 49 همانطور که بابِل باعث هلاکت بسیاری از قوم اسرائیل شد، خود نیز به همانگونه نابود خواهد گشت.
|
||
\v 50 حال، ای شما که از خطر شمشیر، جان به در بردهاید، بروید! درنگ نکنید! هر چند که دور از وطن هستید و به اورشلیم میاندیشید، خداوند را به یاد آرید!
|
||
\p
|
||
\v 51 «شما میگویید: ”ما رسوا شدهایم، چون بابِلیهای بیگانه، خانهٔ خداوند را بیحرمت ساختهاند.“
|
||
\v 52 ولی بدانید که زمان نابودی بتهای بابِل هم فرا خواهد رسید. در سراسر این سرزمین نالهٔ مجروحین شنیده خواهد شد.
|
||
\v 53 حتی اگر بابِل میتوانست خود را تا به آسمان برافرازد و برج محکمی در آنجا بسازد، باز من غارتگران را به سراغ او میفرستادم تا نابودش کنند. من، خداوند، این را میگویم.
|
||
\p
|
||
\v 54 «گوش کنید! از بابِل صدای گریه به گوش میرسد، صدای نابودی عظیم!
|
||
\v 55 زیرا من در حال ویران کردن بابِل هستم و صدای بلند آن را خاموش میکنم. لشکریان دشمن مانند خروش امواج دریا بر او هجوم میآورند
|
||
\v 56 تا غارتش نمایند و سربازانش را کشته، سلاحهایشان را بشکنند. من خدایی هستم که مجازات میکنم، بنابراین، بابِل را به سزای اعمالش خواهم رساند.
|
||
\v 57 بزرگان، حکیمان، رهبران، فرماندهان و مردان جنگی او را مست خواهم ساخت تا به خواب ابدی فرو رفته، دیگر هرگز بیدار نشوند! این است کلام من که پادشاه جهان و خداوند لشکرهای آسمان هستم!»
|
||
\p
|
||
\v 58 خداوند لشکرهای آسمان میفرماید: «دیوارهای پهن بابِل با خاک یکسان شده، دروازههای بلندش خواهند سوخت. معمارهای ممالک گوناگون بیهوده زحمت کشیدهاند، چون ثمر کارشان با آتش از بین خواهد رفت.»
|
||
\p
|
||
\v 59 در سال چهارم سلطنت صدقیا، پادشاه یهودا، این پیغام بر من نازل شد تا آن را به سرایا (پسر نیریا، نوهٔ محسیا) برسانم. سرایا، ملتزم صدقیا بود و قرار بود همراه او به بابِل برود.
|
||
\v 60 تمام بلایایی را که خدا دربارهٔ بابِل فرموده بود، یعنی تمام مطالبی را که در بالا ذکر شده است، روی طوماری نوشتم،
|
||
\v 61-62 \vp ۶۱و۶۲\vp* و آن را به سرایا داده، گفتم: «وقتی به بابِل رسیدی، هر چه نوشتهام بخوان و سپس چنین بگو: ”ای خداوند، تو فرمودهای بابِل را چنان خراب خواهی کرد که هیچ موجود زندهای در آن یافت نشود و تا ابد ویران بماند.“
|
||
\v 63 بعد از خواندن طومار، سنگی به آن ببند و آن را در رود فرات بینداز،
|
||
\v 64 و بگو: ”بابِل نیز به همین شکل غرق خواهد شد و به سبب بلایی که بر سرش خواهد آمد، دیگر هرگز سر بلند نخواهد کرد.“»
|
||
\p (پیغامهای ارمیا در اینجا پایان میپذیرد.)
|
||
\c 52
|
||
\s1 سقوط اورشلیم
|
||
\p
|
||
\v 1 صدقیا بیست و یک ساله بود که پادشاه شد و یازده سال در اورشلیم سلطنت کرد. اسم مادرش حمیطل (دختر ارمیای لبنهای) بود.
|
||
\v 2 صدقیا مثل یهویاقیم، آنچه در نظر خداوند نادرست بود، به عمل آورد،
|
||
\v 3 و خداوند بر اورشلیم و یهودا خشمگین شده، ایشان را از حضور خود به دور افکند و به تبعید فرستاد.
|
||
\p و اما صدقیا علیه پادشاه بابِل شورش کرد.
|
||
\v 4 پس در روز دهم ماه دهم از سال نهم سلطنت صدقیا، نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل، با تمام سپاهیان خود به اورشلیم لشکرکشی کرد و در اطراف آن سنگر ساخت.
|
||
\v 5 شهر، دو سال در محاصره بود.
|
||
\v 6 سرانجام در روز نهم ماه چهارم که قحطی در شهر بیداد میکرد و آخرین ذخیرهٔ نان هم تمام شده بود،
|
||
\v 7 مردم اورشلیم، شکافی در دیوار شهر ایجاد کردند. سربازان وقتی این را دیدند، علیرغم محاصرهٔ شهر، شبانه از دروازههایی که بین دو دیوار نزدیک باغهای پادشاه بود، بیرون رفتند و به طرف درهٔ اردن گریختند.
|
||
\p
|
||
\v 8 ولی سربازان بابِلی، ایشان را تعقیب کردند و در بیابانهای اطراف اریحا، صدقیای پادشاه را گرفتند، ولی محافظین او فرار کردند.
|
||
\v 9 سپس او را به حضور پادشاه بابِل که در شهر ربله در سرزمین حمات مستقر شده بود، آوردند و پادشاه بابِل در آنجا حکم محکومیت او را صادر کرد،
|
||
\v 10 و در برابر چشمان صدقیا تمام پسرانش و بزرگان یهودا را کشت.
|
||
\v 11 سپس چشمان او را از حدقه درآورد و او را با زنجیرها بسته، به بابِل برد و تا آخر عمر در زندان نگه داشت.
|
||
\s1 تخریب اورشلیم و تبعید مردم
|
||
\p
|
||
\v 12 در روز دهم ماه پنجم از سال نوزدهم سلطنت نِبوکَدنِصَّر، پادشاه بابِل، نبوزرادان فرماندۀ سپاه بابِل و مشاور پادشاه، وارد اورشلیم شد
|
||
\v 13 و خانۀ خداوند، کاخ سلطنتی و تمام خانههای بزرگ شهر را به آتش کشید،
|
||
\v 14 و سربازانش دیوار شهر را خراب کردند.
|
||
\v 15 آنگاه عدهای از فقرای یهودا را با آنانی که در اورشلیم زنده مانده بودند و کسانی که صدقیا را ترک کرده، به بابِلیها پیوسته بودند، و صنعتگران باقی مانده در شهر را به بابِل تبعید کرد.
|
||
\v 16 تنها عدهای فقیر را برای کار کشاورزی و باغبانی در آنجا باقی گذاشت.
|
||
\p
|
||
\v 17 بابِلیها ستونهای مفرغین خانهٔ خداوند و حوض مفرغین و میزهای متحرکی را که در آنجا بود، شکستند و تمام مفرغ آنها را به بابِل بردند.
|
||
\v 18-19 \vp ۱۸و۱۹\vp* نبوزرادان تمام دیگهای بزرگ و کوچک مفرغین و خاکاندازها را که برای مذبح به کار میرفت و انبرها، قاشقها، کاسهها و تمام ظروف دیگر مفرغین خانهٔ خدا را با خود برد. او همچنین انبرها، چراغدانها، پیالهها و کاسههای طلا و نقره را به همراه برد.
|
||
\p
|
||
\v 20 دو ستون و حوضچه و دوازده گاو مفرغین که زیر حوضچه قرار داشت به قدری سنگین بودند که وزن کردن آنها امکانپذیر نبود. تمام اینها در زمان سلیمان پادشاه ساخته شده بود.
|
||
\v 21 بلندی هر ستون در حدود هشت متر و محیط آن در حدود پنج متر و نیم و ضخامت دیوارهایش چهار انگشت بود و میانتهی بود،
|
||
\v 22 و هر یک از آنها نیز سر ستونی مفرغین به بلندی دو متر و نیم داشت و گرداگرد هر سر ستون، انارهای مفرغین، کندهکاری شده بود؛
|
||
\v 23 روی هر سر ستون، یکصد انار وجود داشت، ولی از پایین فقط نود و شش انار را میشد دید.
|
||
\p
|
||
\v 24-25 \vp ۲۴و۲۵\vp* در ضمن نبوزرادان، فرماندهٔ سپاه بابِل این افراد را نیز در مخفیگاههایشان در شهر پیدا کرد:
|
||
\p سرایا، کاهن اعظم و معاون او صفنیا، سه نفر از نگهبانان خانهٔ خدا، یکی از فرماندهان لشکر با هفت نفر از مشاوران مخصوص پادشاه، کاتب فرماندهٔ سپاه یهودا (که مسئول ثبت تعداد سربازان بود) و شصت نفر از اشخاص مهم دیگر.
|
||
\v 26 نبوزرادان ایشان را به ربله نزد پادشاه بابِل برد،
|
||
\v 27 و پادشاه در آنجا همه را کشت.
|
||
\p به این ترتیب اهالی یهودا به بابِل تبعید شدند.
|
||
\v 28 تعداد اسیرانی که در سال هفتم سلطنت نِبوکَدنِصَّر به بابِل برده شدند، ۳٬۰۲۳ نفر بود.
|
||
\v 29 یازده سال بعد، او ۸۳۲ نفر دیگر را هم از اورشلیم اسیر کرد و به بابِل برد.
|
||
\v 30 پنج سال بعد از آن، نبوزرادان فرماندهٔ سپاه بابِل، ۷۴۵ نفر دیگر را تبعید کرد. بنابراین، در مجموع، ۴٬۶۰۰ نفر تبعید شدند.
|
||
\s1 رهایی یهویاکین از زندان
|
||
\p
|
||
\v 31 در روز بیست و پنجم ماه دوازدهم از سی و هفتمین سال اسیری یهویاکین، پادشاه یهودا، اویل مرودک به پادشاهی بابِل رسید و یهویاکین را مورد لطف خود قرار داد و او را از زندان بیرون آورد.
|
||
\v 32 او با یهویاکین رفتاری مهرآمیز در پیش گرفت و او را بر تمام پادشاهان تبعیدی در بابِل برتری داد،
|
||
\v 33 لباس نو به او پوشاند و از آن پس، او همیشه با پادشاه بابِل سر سفره مینشست.
|
||
\v 34 اویل مرودک تا روزی که یهویاکین زنده بود، برای رفع احتیاجاتش به او مقرری میپرداخت.
|