226 lines
22 KiB
Plaintext
226 lines
22 KiB
Plaintext
|
\id SNG - Biblica® Open Persian Contemporary Bible
|
|||
|
\usfm 3.0
|
|||
|
\ide UTF-8
|
|||
|
\h غزل غزلها
|
|||
|
\toc1 غزل غزلهای سلیمان
|
|||
|
\toc2 غزل غزلها
|
|||
|
\toc3 sng
|
|||
|
\mt1 غزل غزلهای سلیمان
|
|||
|
|
|||
|
\c 1
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 غزل غزلهای سلیمان.
|
|||
|
\sp محبوبه
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 2 مرا با لبانت ببوس، زیرا عشق تو دلپذیرتر از شراب است.
|
|||
|
\v 3 تو خوشبو هستی و نامت رایحهٔ عطرهای دلانگیز را به خاطر میآورد؛ عجیب نیست که دختران شیفتهٔ تو میشوند.
|
|||
|
\v 4 مرا با خود بِبَر، بیا تا از اینجا دور شویم. پادشاه مرا به حجلۀ خود ببرد.
|
|||
|
\sp دوستان
|
|||
|
\p تو مایۀ شادی و سرور ما هستی؛ عشق تو را بیش از شراب میستاییم.
|
|||
|
\sp محبوبه
|
|||
|
\p شایسته است که تو را تحسین کنند.
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 5 ای دختران اورشلیم، من سیاه اما زیبا هستم، همچون چادرهای قیدار و خیمههای سلیمان.
|
|||
|
\v 6 به من که سیاه هستم اینچنین خیره مشوید، زیرا آفتاب مرا سوزانیده است. برادرانم بر من خشمگین شده مرا فرستادند تا در زیر آفتاب سوزان از تاکستانها نگاهبانی کنم، و من نتوانستم از تاکستان خود مراقبت نمایم.
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 7 ای محبوب من، به من بگو امروز گلهات را کجا میچرانی؟ هنگام ظهر گوسفندانت را کجا میخوابانی؟ چرا برای یافت تو، در میان گلههای دوستانت سرگردان شوم؟
|
|||
|
\sp دوستان
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 8 ای زیباترین زن دنیا، اگر نمیدانی، رد گلهها را بگیر و به سوی خیمههای چوپانان بیا و در آنجا بزغالههایت را بچران.
|
|||
|
\v 9 ای محبوبهٔ من، تو همچون مادیان ارابهٔ فرعون، زیبا هستی.
|
|||
|
\v 10 گونههایت با گوشوارههایت چه زیباست، گردنت با جواهراتش چه دلرباست.
|
|||
|
\v 11 ما برایت گوشوارههای طلا با آویزههای نقره خواهیم ساخت.
|
|||
|
\sp محبوبه
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 12 آنگاه که پادشاه بر سفرۀ خویش نشسته بود، اتاق از رایحۀ عطر من پر شد.
|
|||
|
\v 13 محبوب من که در سینههایم آرمیده، رایحهای چون مُر خوشبو دارد.
|
|||
|
\v 14 محبوب من مانند شکوفههای حنا است که در باغهای عِین جِدی میرویند.
|
|||
|
\sp محبوب
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 15 تو چه زیبایی، ای محبوبهٔ من! چشمانت به زیبایی و لطافت کبوتران است.
|
|||
|
\sp محبوبه
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 16 ای محبوب من، تو چه جذاب و دوست داشتنی هستی! سبزهزارها بستر ما هستند
|
|||
|
\v 17 و درختان سرو و صنوبر بر ما سایه میافکنند.
|
|||
|
\c 2
|
|||
|
\sp محبوبه
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 من نرگسِ شارون و سوسن وادیها هستم.
|
|||
|
\sp محبوب
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 2 آری، محبوبهٔ من در میان زنان همچون سوسنی است در میان خارها.
|
|||
|
\sp محبوبه
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 3 محبوب من در میان مردان مانند درخت سیبی است در میان درختان جنگلی. در زیر سایهاش مینشینم، و میوهاش کامم را شیرین میسازد.
|
|||
|
\v 4 او مرا به تالار ضیافتش آورد و به همه نشان داد که چقدر مرا دوست دارد.
|
|||
|
\v 5 مرا با کشمش تقویت دهید، و جانم را با سیب تازه کنید، زیرا من از عشق او بیمارم.
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 6 دست چپ او زیر سر من است و دست راستش مرا در آغوش میکشد.
|
|||
|
\v 7 ای دختران اورشلیم، شما را به غزالها و آهوان صحرا قسم میدهم که مزاحم عشق ما نشوید.
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 8 گوش کنید! این محبوب من است که دواندوان از کوهها و تپهها میآید.
|
|||
|
\v 9 محبوب من همچون غزال و بچه آهو است. او پشت دیوار ما از پنجره نگاه میکند.
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 10 محبوبم به من گفت: «ای محبوبهٔ من، ای زیبای من، برخیز و بیا.
|
|||
|
\v 11 زمستان گذشته است. فصل باران تمام شده و رفته است.
|
|||
|
\v 12 گلها شکفته و زمان نغمه سرایی فرا رسیده است. صدای پرندگان در ولایت ما به گوش میرسد.
|
|||
|
\v 13 درخت انجیر نوبر خود را داده و هوا از رایحهٔ تاکهای نوشکفته، عطرآگین گشته است. ای محبوبهٔ من، ای زیبای من، برخیز و بیا.»
|
|||
|
\sp محبوب
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 14 ای کبوتر من که در شکاف صخرهها و پشت سنگها پنهان هستی، بگذار صدای شیرین تو را بشنوم و صورت زیبایت را ببینم.
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 15 روباهان کوچک را که تاکستانها را خراب میکنند بگیرید، چون تاکستان ما شکوفه کرده است.
|
|||
|
\sp محبوبه
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 16 محبوبم از آن من است و من از آن محبوبم. او گلهٔ خود را در میان سوسنها میچراند.
|
|||
|
\v 17 ای محبوب من، پیش از آنکه روز تمام شود و سایهها بگریزند، نزد من بیا؛ همچون غزال و بچه آهو بر کوههای پرصخره، به سوی من بشتاب.
|
|||
|
\c 3
|
|||
|
\sp محبوبه
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 شب هنگام در بستر خویش او را که جانم دوستش دارد به خواب دیدم: به دنبال او میگشتم، اما او را نمییافتم.
|
|||
|
\v 2 پس به خود گفتم: «برمیخیزم و در کوچهها و میدانهای شهر محبوب جانم را جستجو خواهم کرد.» پس همه جا را گشتم اما او را نیافتم!
|
|||
|
\v 3 شبگردهای شهر مرا دیدند و من از آنان پرسیدم: «آیا او را که جانم دوستش دارد دیدهاید؟»
|
|||
|
\v 4 هنوز از ایشان چندان دور نشده بودم که محبوبم را یافتم. او را گرفتم و رها نکردم تا به خانهٔ مادرم آوردم.
|
|||
|
\v 5 ای دختران اورشلیم، شما را به غزالها و آهوان صحرا قسم میدهم که مزاحم عشق ما نشوید.
|
|||
|
\sp دختران اورشلیم
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 6 این کیست که مثل ستون دود از بیابان پیداست و بوی خوش مُر و کندر و عطرهایی که تاجران میفروشند به اطراف میافشاند؟
|
|||
|
\v 7 نگاه کنید! این تخت روان سلیمان است که شصت نفر از نیرومندترین سپاهیان اسرائیل آن را همراهی میکنند.
|
|||
|
\v 8 همهٔ آنان شمشیر زنانی ماهر و جنگاورانی کارآزمودهاند. هر یک شمشیری بر کمر بستهاند تا در برابر حملههای شبانه از پادشاه دفاع کنند.
|
|||
|
\v 9 تخت روان سلیمان پادشاه از چوب لبنان ساخته شده است.
|
|||
|
\v 10 ستونهایش از نقره و سایبانش از طلاست. پشتی آن از پارچهٔ ارغوان است که به دست دختران اورشلیم، به نشانهٔ محبتشان دوخته شده است.
|
|||
|
\sp محبوبه
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 11 ای دختران اورشلیم، بیرون بیایید و سلیمان پادشاه را ببینید، او را با تاجی که مادرش در روز شاد عروسیاش بر سر وی نهاد، تماشا کنید.
|
|||
|
\c 4
|
|||
|
\sp محبوب
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 تو چه زیبایی، ای محبوبهٔ من! چشمانت از پشت روبند به زیبایی و لطافت کبوتران است. گیسوان مواج تو مانند گلهٔ بزهاست که از کوه جلعاد سرازیر میشوند.
|
|||
|
\v 2 دندانهای تو به سفیدی گوسفندانی هستند که به تازگی پشمشان را چیده و آنها را شسته باشند؛ هر کدام جفت خویش را دارد و هیچکدام تنها نیست.
|
|||
|
\v 3 لبانت سرخ و دهانت زیباست. گونههایت از پشت روبند همانند دو نیمهٔ انار است.
|
|||
|
\v 4 گردنت به گردی برج داوود است و زینت گردنت مانند هزار سپر سربازانی است که دور تا دور برج را محاصره کردهاند.
|
|||
|
\v 5 سینههایت مثل بچه غزالهای دو قلویی هستند که در میان سوسنها میچرند.
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 6 پیش از آنکه آفتاب طلوع کند و سایهها بگریزند، من به کوه مُر و تپهٔ کندر خواهم رفت.
|
|||
|
\v 7 تو چه زیبایی، ای محبوبهٔ من! در تو هیچ نقصی نیست.
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 8 ای عروس من، با من بیا. از بلندیهای لبنان، از قلۀ اَمانه و از فراز سنیر و حرمون، جایی که شیران و پلنگان لانه دارند، به زیر بیا.
|
|||
|
\v 9 ای محبوبهٔ من و ای عروس من، تو با یک نگاهت دلم را ربودی و با یک حلقهٔ گردنبندت مرا در بند کشیدی.
|
|||
|
\v 10 ای محبوبهٔ من و ای عروس من، چه گواراست عشق تو! عشق تو دلپذیرتر از شراب است و خوشبوتر از تمامی عطرها.
|
|||
|
\v 11 از لبان تو عسل میچکد و در زیر زبانت شیر و عسل نهفته است. بوی لباس تو همچون رایحهٔ دلانگیز درختان لبنان است.
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 12 ای محبوبهٔ من و ای عروس من، تو مانند باغی بسته، و همچون چشمهای دست نیافتنی، تنها از آن من هستی.
|
|||
|
\v 13-14 \vp ۱۳و۱۴\vp* تو مثل بوستان زیبای انار هستی که در آن میوههای خوش طعم به ثمر میرسند. در تو سنبل و حنا، زعفران و نیشکر، دارچین و گیاهان معطری چون مُر و عود میرویند.
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 15 تو مانند چشمهساری هستی که باغها را سیراب میکند و همچون آب روانی هستی که از کوههای لبنان جاری میشود.
|
|||
|
\sp محبوبه
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 16 ای نسیم شمال، و ای باد جنوب، برخیزید! برخیزید و بر من که باغ محبوبم هستم بوزید تا بوی خوش من همه جا پراکنده شود. بگذارید او به باغ خود بیاید و از میوههای خوش طعم آن بخورد.
|
|||
|
\c 5
|
|||
|
\sp محبوب
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 ای محبوبهٔ من وای عروس من، من به باغ خود آمدهام! مُر و عطرهایم را جمع میکنم، عسل خود را میخورم و شیر و شرابم را مینوشم.
|
|||
|
\sp دوستان
|
|||
|
\p ای دوستان بخورید و بنوشید و از عشق سرمست و سرشار شوید.
|
|||
|
\sp محبوبه
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 2 میخوابم، اما دلم آرام ندارد. صدای محبوبم را میشنوم که بر در کوبیده، میگوید: «باز کن ای محبوبهٔ من و ای دلدار من، ای کبوتر من که در تو عیبی نیست. سرم از ژالهٔ شبانگاهی خیس شده و شبنم بر موهایم نشسته است.»
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 3 ولی من لباسم را از تن درآوردهام، چگونه میتوانم دوباره آن را بپوشم؟ پاهایم را شستهام، چگونه میتوانم آنها را دوباره کثیف کنم؟
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 4 محبوبم دستش را از سوراخ در داخل کرده و میکوشد در را باز کند. دلم برای او به شدت میتپد.
|
|||
|
\v 5 برمیخیزم تا در را به روی او بگشایم. وقتی دست بر قفل مینهم، انگشتانم به عطر مُر آغشته میگردد.
|
|||
|
\v 6 در را برای محبوبم باز میکنم، ولی او رفته است. چقدر دلم میخواهد باز صدایش را بشنوم! دنبالش میگردم، اما او را در هیچ جا نمییابم. صدایش میکنم، ولی جوابی نمیشنوم.
|
|||
|
\v 7 شبگردهای شهر مرا مییابند و میزنند و مجروحم میکنند. نگهبانان حصار ردای مرا از من میگیرند.
|
|||
|
\v 8 ای دختران اورشلیم، شما را قسم میدهم که اگر محبوب مرا یافتید به او بگویید که من از عشق او بیمارم.
|
|||
|
\sp دوستان
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 9 ای زیباترین زنان، مگر محبوب تو چه برتری بر دیگران دارد که ما را اینچنین قسم میدهی؟
|
|||
|
\sp محبوبه
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 10 محبوب من سفیدرو و زیباست. او در میان ده هزار همتایی ندارد.
|
|||
|
\v 11 سر او با موهای مواج سیاه رنگش، با ارزشتر از طلای ناب است.
|
|||
|
\v 12 چشمانش به لطافت کبوترانی است که کنار نهرهای آب نشستهاند و گویی خود را در شیر شستهاند.
|
|||
|
\v 13 گونههایش مانند گلزارها، معطر هستند. لبانش مثل سوسنهایی است که از آنها عطر مُر میچکد.
|
|||
|
\v 14 دستهایش همچون طلایی است که با یاقوت آراسته شده باشند. پیکرش عاج شفاف گوهرنشان است.
|
|||
|
\v 15 ساقهایش چون ستونهای مرمر است که در پایههای طلایی نشانده شده باشند. سیمای او همچون سروهای لبنان بیهمتاست.
|
|||
|
\v 16 دهانش شیرین است و وجودش دوست داشتنی. ای دختران اورشلیم، این است محبوب و یار من.
|
|||
|
\c 6
|
|||
|
\sp دوستان
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 ای زیباترین زنان، محبوب تو کجا رفته است؟ بگو تا با هم برویم و او را پیدا کنیم.
|
|||
|
\sp محبوبه
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 2 محبوب من به باغ خود نزد درختان معطر بلسان رفته است، تا گلهاش را بچراند و سوسنها بچیند.
|
|||
|
\v 3 من از آن محبوب خود هستم و محبوبم از آن من است. او گلهٔ خود را در میان سوسنها میچراند.
|
|||
|
\sp محبوب
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 4 ای محبوبهٔ من، تو همچون سرزمین تِرصه دلربا هستی. تو مانند اورشلیم، زیبا، و همچون لشکری آراسته برای جنگ، پرشکوه هستی.
|
|||
|
\v 5 نگاهت را از من برگردان، زیرا چشمانت بر من غالب آمدهاند. گیسوان مواج تو مانند گلهٔ بزهایی است که از کوه جلعاد سرازیر میشوند.
|
|||
|
\v 6 دندانهای تو به سفیدی گوسفندانی هستند که به تازگی شسته شده باشند؛ هر کدام جفت خود را دارد و هیچکدام تنها نیست.
|
|||
|
\v 7 گونههایت از پشت روبند تو همانند دو نیمهٔ انار است.
|
|||
|
\v 8-9 \vp ۸و۹\vp* در میان شصت ملکه و هشتاد کنیز و هزاران دوشیزه، کسی را مانند کبوتر خود بیعیب نیافتم. او عزیز و یگانهٔ مادرش است. دوشیزگان وقتی او را میبینند تحسینش میکنند و ملکهها و کنیزان او را میستایند.
|
|||
|
\sp دوستان
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 10 «این کیست که مثل سپیدهٔ صبح میدرخشد و چون ماه زیبا و مثل آفتاب پاک و مانند ستارگان پرشکوه است؟»
|
|||
|
\sp محبوب
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 11 من به میان درختان گردو رفتم تا درههای سرسبز و برگهای تازهٔ تاکها و شکوفههای درختان انار را تماشا کنم.
|
|||
|
\v 12 اما نفهمیدم چگونه به آنجا رسیدم، زیرا اشتیاقم مرا چون کسی که بر ارابهٔ شاهزادگان سوار است به پیش میراند.
|
|||
|
\sp دوستان
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 13 برگرد، ای دختر شولَمّی برگرد. برگرد تا تو را تماشا کنیم.
|
|||
|
\sp محبوبه
|
|||
|
\p چرا میخواهید مرا تماشا کنید چنانکه گویی رقص محنایم را تماشا میکنید؟
|
|||
|
\c 7
|
|||
|
\sp محبوب
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 ای شاهزادهٔ من، پاهای تو در صندل، چه زیباست. انحنای رانهایت همچون جواهراتی است که به دست هنرمندان ماهر تراش داده شده باشند.
|
|||
|
\v 2 ناف تو مانند جامی است که پر از شراب گوارا باشد. کمر تو همچون خرمن گندمی است که سوسنها احاطهاش کرده باشند.
|
|||
|
\v 3 سینههایت مثل بچه غزالهای دوقلو هستند.
|
|||
|
\v 4 گردنت مثل برجی از عاج است و چشمانت مانند آب زلال برکههای حشبون نزد دروازهٔ بیت ربیم. بینی تو به زیبایی برج لبنان است که بر سر راه دمشق میباشد.
|
|||
|
\v 5 سرت مانند کوه کَرمَل افراشته است و گیسوانت به لطافت اطلساند، و حلقههای موهایت پادشاهان را اسیر خود میسازند.
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 6 تو چه زیبایی، ای محبوبهٔ من؛ تو چه شیرین و چه دلپسندی!
|
|||
|
\v 7 مانند درخت نخل، بلند قامتی و سینههایت همچون خوشههای خرماست.
|
|||
|
\v 8 به خود گفتم: «از این درخت نخل بالا خواهم رفت و شاخههایش را خواهم گرفت.» سینههایت مانند خوشههای انگور است و نفس تو بوی دلانگیز سیب میدهد؛
|
|||
|
\v 9 بوسههایت چون گواراترین شرابها است.
|
|||
|
\sp محبوبه
|
|||
|
\p باشد که این شراب به محبوبم برسد و بر لبان و دهانش به ملایمت جاری شود.
|
|||
|
\v 10 من از آن محبوبم هستم و محبوبم مشتاق من است.
|
|||
|
\v 11 ای محبوب من، بیا تا به دشتها برویم؛ شب را در دهکدهای به سر بریم،
|
|||
|
\v 12 و صبح زود برخاسته، به میان تاکستانها برویم تا ببینیم که آیا درختان انگور گل کرده و گلهایشان شکفتهاند؟ ببینیم درختان انار شکوفه کردهاند؟ در آنجا من عشق خود را به تو تقدیم خواهم کرد.
|
|||
|
\v 13 مهر گیاهها رایحهٔ خود را پخش میکنند و نزدیک درهای ما همه نوع میوهٔ خوش طمع وجود دارد. من همه نوع لذت نو و کهنه برای تو، ای محبوب من، ذخیره کردهام.
|
|||
|
\c 8
|
|||
|
\sp محبوبه
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 1 ای کاش تو برادر من بودی که از سینۀ مادرم شیر خورده است. آنگاه هر جا تو را میدیدم میتوانستم تو را ببوسم، بدون آنکه رسوا شوم.
|
|||
|
\v 2 دستت را میگرفتم و تو را به خانهٔ مادرم که مرا بزرگ کرده، میبردم. در آنجا شراب خوش طعم و عصارهٔ انار خود را به تو میدادم تا بنوشی.
|
|||
|
\v 3 دست چپ تو زیر سر من میبود و دست راستت مرا در آغوش میکشید.
|
|||
|
\v 4 ای دختران اورشلیم، شما را قسم میدهم که مزاحم عشق ما نشوید.
|
|||
|
\sp دوستان
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 5 این کیست که بر محبوب خود تکیه کرده و از صحرا میآید؟
|
|||
|
\sp محبوب
|
|||
|
\p در زیر آن درخت سیب، جایی که مادرت با درد زایمان تو را به دنیا آورد، من عشق را در دلت بیدار کردم.
|
|||
|
\sp محبوبه
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 6 عشق مرا در دل خود مهر کن و مرا چون حلقهٔ طلا بر بازویت ببند تا همیشه با تو باشم. عشق مانند مرگ قدرتمند است و شعلهاش همچون شعلههای پرقدرت آتش با بیرحمی میسوزاند و نابود میکند.
|
|||
|
\v 7 آبهای بسیار نمیتوانند شعلهٔ عشق را خاموش کنند و سیلابها قادر نیستند آن را فرو نشانند. هر که بکوشد با ثروتش عشق را بچنگ آورد، جز خفت و خواری چیزی عایدش نخواهد شد.
|
|||
|
\sp دوستان
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 8 خواهر کوچکی داریم که سینههایش هنوز بزرگ نشدهاند. اگر کسی به خواستگاری او بیاید چه خواهیم کرد؟
|
|||
|
\v 9 اگر او دیوار میبود بر او برجهای نقره میساختیم و اگر در میبود با روکشی از چوب سرو او را میپوشاندیم.
|
|||
|
\sp محبوبه
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 10 من دیوارم و سینههایم برجهای آن. من دل از محبوب خود ربودهام.
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 11 سلیمان در بعل هامون تاکستانی داشت و آن را به کشاورزان اجاره داد که هر یک، هزار سکه به او بدهند.
|
|||
|
\v 12 اما ای سلیمان، من تاکستان خود را به تو میدهم، هزار سکهٔ آن مال توست و دویست سکه مال کسانی که از آن نگهداری میکنند.
|
|||
|
\sp محبوب
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 13 ای محبوبهٔ من، بگذار صدایت را از باغ بشنوم، دوستانم منتظرند تا صدایت را بشنوند.
|
|||
|
\sp محبوبه
|
|||
|
\p
|
|||
|
\v 14 نزد من بیا ای محبوب من، همچون غزال و بچه آهو بر کوههای عطرآگین، به سوی من بیا.
|