|
\v 71 ولی پطرس شروع کرد به لعن کردن و قسم خورد: "من این مرد ره که دارین دربارهش حرف میزنین، نمیشناسم." \p \v 72 همون موقع خروس برای بار دوم خوند. پطرس یادش اومد که عیسا بهش گفته بود: "قبل از اینکه خروس دوبار بخونه، سه بار من ره انکار میکنی." پطرس به بیرون رفت و گریه کرد. |