1 line
483 B
Plaintext
1 line
483 B
Plaintext
\v 63 کاهن اعظم ردای خود ره پاره کرد و گُفت: "ما دیگه چه نیازی به شاهد داریم؟ \p \v 64 شُما کفرگویی ره شنیدین. چه حکمی میدین؟" همه گفتن: "اون مستحق مرگه." \p \v 65 بعضیا شروع کردن به تف انداختن به عیسا و چشماش ره بستن و با مشت زدن بهش میگفتن: "نبوّت کن!" و نگهبانا اَ ره با سیلی زدن. |