smy_mrk_text_ulb/14/43.txt

1 line
705 B
Plaintext

\v 43 وَقتی عیسا داشت هنوز حرف می‌زد، یه گروهی اومدن که یهودای اسخریوطی، یکی از دوازده شاگرد، اَ ره هدایت می‌کرد. اونا با شمشیر و چماق، از طرف سران کاهنان، علما و مشایخ اومده بُودَن. \p \v 44 یهودا بهشون یه نشونه داده بود و گفته بود: "هرکی ره من ببوسم، همونه. اَ ره بگیرین و با دقت ببرین." \p \v 45 پس وَقتی اومد، مستقیم به سمت عیسا رفت و گُفت: "استاد!" و اَ ره بوسید. \p \v 46 اونا عیسا ره گرفتن و دستگیر کردن.