1 line
629 B
Plaintext
1 line
629 B
Plaintext
\v 22 وَقتی که داشتن شام میخوردن، عیسا نان ره گرفت، شُکر کرد، نون ره شکست و به شاگردا داد و گُفت: "این بدن منه." \p \v 23 بعد جام ره گرفت، شُکر کرد و به اونا داد و همه از اون نوشیدن. \p \v 24 عیسا گُفت: "این خونِ منه، خونِ عهد جدید که برای خیلیا ریخته میشه. \p \v 25 آمین به شُما میگم، دیگه از محصولِ مو نمینوشم تا اون روز که تو پادشاهی خدا نوشیدنیِ جدیدی بخورم." |