smy_mrk_text_ulb/14/03.txt

1 line
543 B
Plaintext

\v 3 وقتی عیسا تو بیت‌عَنْیا تو خونهٔ شمعون جذامی نشسته بُود، زنی اومد با یه شیشه عَطری از ناردین خالص که خیلی قیمتی بود. شیشه ره شکست و عطر ره رویِ سَرِ عیسا ریخت. \p \v 4 بعضیا عَصَبانی شُدن و گُفتن: "چرا این عطرِ گِران‌قیمت ره هدر می‌دی؟ \p \v 5 می‌شد این عطر ره به بیشتر از سیصد دینار فروخت و به فُقرا داد."