\v 37 وقتی عیسی حرفاشو تموم کرد، یکی از فَریسیان دعوتش کرد که بره خونش برای غذا. عیسی هم رفت و نشست. \v 38 امّا فَریسی وقتی دید که عیسی دستاش ره پیش از غذا نشُست، تعجب کرد.