|
\v 38 آنگاه عیسی کَنیسه ره تَرک گفت و به خانۀ شَمعون رفت. و أَمّا مادرزن شَمعون ره تبی سخت عارِض گَشته بود. پس، أَز عیسی خواستند یاریاش کند. \p \v 39 او نیز بر بالین وی خَم شد و تَب ره نَهیب زد، و تَبش قَطع شد. او بیدِرنگ بَرخواست و مَشغول پَذیرایی أَز آنها شد. |