smy_luk_text_ulb/15/22.txt

1 line
556 B
Plaintext

\v 22 اَمّا پدره بِه خِدمتکارونش گُفتَه: "زُود بِیِن، بهتَرین جُمه بیارین وُ بِپوشانین اویَه. انگوشتری بِانگُشتش، وُ کفش بِه پاهاش کُنین. \v 23 گوساله پرواری بیارین وُ سر بِبُرین تا بِخوریم وُ جشن بگیریم. \v 24 چون این پسرِ مَن، مرده بود، حالا زِنده شده؛ گم شده بود، حالا پیدا شده!" پس بَه جشن وُ شادمانی پرداخته‌ن.