1 line
765 B
Plaintext
1 line
765 B
Plaintext
\v 5 بعد بهیشان گفت: «کیه از شُما که دوستی داشته باشه، و نیمهشب نزد او بره و بگه: ”ای دوست، سه عدد نان به من قرض بده، \v 6 چون یکی از دوستانم از سَفر رسیده، و چیزی ندارم تا پیشش بگذارم،“ \v 7 و او از درونِ خانه جواب بده: ”زحمتم نده. در قفله، و فرزندانم با من در بسترند. نمیتونم از جا برخیزم و چیزی به تو بدم.“ \v 8 به شما میگم، هَرچند بهخاطر دوستی برنخیزه و به او نان نده، بهخاطر آبرو بر خواهد خاست و هرچی نیاز داره بهش میده. « |