smy_luk_text_ulb/07/01.txt

1 line
786 B
Plaintext

\c 7 \v 1 چون عیسی تمامی گفتار خود را با مردم به پایان رسانید، به کَفَرناحوم درآمد. \p \v 2 آنجا یک نظامی رومی بود که غلامی بس عزیز داشت. غلامْ بیمار و در آستانۀ مرگ بود. \p \v 3 نظامی چون دربارۀ عیسی شنید، تنی چند از مشایخ یهود را نزدش فرستاد تا از او بخواهند بیاید و غلامش را شفا دهد. \p \v 4 آنها نزد عیسی آمدند و با التماس بسیار به او گفتند: «این مرد سزاوار است این لطف را در حقش بکنی، \p \v 5 زیرا قوم ما را دوست می‌دارد و کنیسه را نیز برایمان ساخته است.»