\v 48 مردُمِی که اومده بودن تا تماشا کُنَن، وقتی دیدن چی شُد، در حالی که به سینهٔ خُدشون میزَدن، از اونجا رَفتن. \p \v 49 ولی همِهٔ آشناهاش، از جُملِه زنایی که از جَلیل به دنبالِش آمده بُودَن، دُور وایساده بودن و این واقعهها ره نگاه میکَردَن.