smy_luk_text_ulb/22/35.txt

1 line
471 B
Plaintext

\v 35 بعد عیسا ازشون پرسید: "وقتی که شما ره بدون کیسه پول، توشه‌دان و کفش فرستادم، چیزی کم داشتین؟" \p اونا جواب دادن: "نه، هیچی نداشتیم." \p \v 36 عیسا گفت: "ولی حالا هرکی کیسه یا توشه‌دان داره، اَ ره با خودش برداره و اگه شمشیر نداره، بره جامه‌ش ره بفروشه و شمشیری بخره."