\v 10 عیسا جواب داد: "وقتی وارد شهر میشین، یه مردی ره میبینین که یه کوزه آب حمل میکنه. دنبال اون برین تا خونهای که میره." \p \v 11 "به صاحب خونه بگین: استاد میگه 'کجا مهمونخونهس که من با شاگردام شام پسخ ره بخورم؟'"