smy_luk_text_ulb/16/03.txt

1 line
437 B
Plaintext

\v 3 مباشر با خود گُفت: ”چه کُنَم؟ ارباب می‌خواد مِن ره اَز کار بِکشه. نَه می‌تونُم زمین بِکنُم، نَه می‌تونُم گِدایی کُنَم، و نَمی‌خواهم این کار ره بکنُم. \v 4 فهمیدُم چه باید کُنُم تا وقتی از کار برکنار شدم، مردم من ره تو خونِه خودشون بپذیرن.“