\v 25 در دَم، آن مَرد مقابل ایشان ایستاد و آنچه ره بر آن خُوابیده بود بَرداشت و خُدا ره حَمدگویان به خانه رَفت. \p \v 26 هَمه أَز این روی‌داد در شِگفت شده، خُدا ره تَمجید کردند و در حالی که تَرس وجودشان ره فَرا گِرفته بود، می‌گُفتند: «أَمروز چیزهای شِگفت‌أَنگیز دیدیم.»