diff --git a/08/01.txt b/08/01.txt index b64ebbc..2732c19 100644 --- a/08/01.txt +++ b/08/01.txt @@ -58,27 +58,4 @@ ۳۳ پس، دیوها از آن مرد بیرون آمدند و به درون خوکها رفتند، و خوکها از سَراشیبی تپه به درون دریا هُجوم بُردند و غَرق شدند. ۳۴ چون خوکبانان این را دیدند، گَریختند و در شهر و روستا، ماجرا را بازگُفتند. ۳۵ پس مردم بیرون آمدند تا آنچه را روی داده بود بِبینند، و چون نزد عیسی رسیدند و دیدند آن مرد که دیوها از او به دَر آمده بودند، جامه به تَن کرده و عاقل پیش پاهای عیسی نِشسته است، تَرْسیدند. -۳۶ کسانی که ماجرا را به چشم دیده بودند، برای ایشان بازگفتند که مرد دیوزده چگونه شفا یافته بود. -۳۷ پس همۀ مردمِ ناحیۀ جِراسیان از عیسی خواستند از نزدشان بَرود، زیرا تَرْسی عَظیم بر آنان چیره شده بود. او نیز سوار قایق شد و رفت. -۳۸ مَردی که دیوها از او بیرون آمده بودند، از عیسی تَمَنا کرد بگذارد با وی همراه شود، امّا عیسی او را روانه کرد و گفت: -۳۹ «به خانۀ خود بَرْگرد و آنچه خدا برایت کرده است، بازگو.» پس رفت و در سَرتاسر شهر اعلام کرد که عیسی برای او چه کرده است. -دختر یکی از رئیسان و زن مُبتلا به خونریزی -لوقا ۸:۴۰-۵۶ – مَتّی ۹:۱۸-۲۶؛ مَرقُس ۵:۲۲-۴۳ -۴۰ چون عیسی بازگشت، مردم به گرمی از او اِستقبال کردند، زیرا همه چشم به راهش بودند. -۴۱ در این هنگام، مَردی یایروس نام، که رئیس کنیسه بود، آمد و به پای عیسی افتاده، التماس کرد به خانه‌اش بَرود، -۴۲ زیرا تنها دخترش که حدود دوازده سال داشت، در حال مَرگ بود. -هنگامی که عیسی در راه بود، جَمعیت سخت بر او اِزدِحام می‌کردند. -۴۳ در آن میان، زَنی بود که دوازده سال دچار خونریزی بود و [با آنکه تمام دارایی خود را صَرفِ طبیبان کرده بود،] کسی را توانِ درمانش نبود. -۴۴ او از پشت سر به عیسی نزدیک شد و لَبۀ ردای او را لَمس کرد. در دم خونریزی‌اش قَطع شد. -۴۵ عیسی پُرسید: «چه کسی مرا لَمس کرد؟» چون همه اِنکار کردند، پطرس گفت: «استاد، مردم از هر سو احاطه‌ات کرده‌اند و بر تو اِزدِحام می‌کنند!» -۴۶ امّا عیسی گفت: «کسی مرا لَمس کرد! زیرا دَریافتم نیرویی از من صادر شد!» -۴۷ آن زن چون دید نمی‌تواند پِنهان بماند، تَرسَان و لَرزَان پیش آمد و به پای او افتاد و در برابر هَمگان گفت که چرا او را لَمس کرده و چگونه در دَم شفا یافته است. -۴۸ عیسی به او گفت: «دُخترم، ایمانت تو را شفا داده است. به سلامت برو.» -۴۹ عیسی هنوز سخن می‌گفت که کسی از خانۀ یایروس، رئیس کنیسه، آمد و گفت: «دُخترت مُرد، دیگر استاد را زَحمت مَده.» -۵۰ عیسی چون این را شنید، به یایروس گفت: «مَترس! فقط ایمان داشته باش! دُخترت شفا خواهد یافت.» -۵۱ هنگامی که به خانۀ یایروس رسید، نَگذاشت کسی جز پطرس و یوحنا و یعقوب و پدر و مادر دُختر با او به خانه درآیند. -۵۲ همۀ مردم برای دُختر شیون و زاری می‌کردند. عیسی گفت: «زاری مَکنید، زیرا نَمُرده بلکه در خواب است.» -۵۳ آنها ریشخندش کردند، چرا که می‌دانستند دُختر مُرده است. -۵۴ امّا عیسی دست دُخترک را گرفت و گفت: «دُخترم، بَرْخیز!» -۵۵ روح او بازگشت و در دَم از جا بَرْخاست. عیسی فرمود تا به او خوراک دهند. -۵۶ والدین دُختر غَرق در حِیرَت بودند، امّا او بَدیشان اَمر فرمود که ماجرا را به کسی بازنگویند. \ No newline at end of file +۳۶ \ No newline at end of file diff --git a/08/26.txt b/08/26.txt index f0afb13..6f1e4b8 100644 --- a/08/26.txt +++ b/08/26.txt @@ -3,5 +3,4 @@ ۲۸ ۳۰ ۳۲ -۳۴ چون خوکبانان این را دیدند، گَریختند و در شهر و روستا، ماجرا را بازگُفتند. -۳۵ پس مردم بیرون آمدند تا آنچه را روی داده بود بِبینند، و چون نزد عیسی رسیدند و دیدند آن مرد که دیوها از او به دَر آمده بودند، جامه به تَن کرده و عاقل پیش پاهای عیسی نِشسته است، تَرْسیدند. \ No newline at end of file +۳۴ \ No newline at end of file diff --git a/08/32.txt b/08/32.txt index 2b71580..79a1421 100644 --- a/08/32.txt +++ b/08/32.txt @@ -1,2 +1,2 @@ -در آن نزدیکی، گلۀ بزرگی خوک در دامنۀ تپه مَشغول چرا بود. دیوها از عیسی خواهش کردند اِجازه دهد به درون خوکها روند، و او نیز اِجازه داد. +\v 32 \v 33 در آن نزدیکی، گلۀ بزرگی خوک در دامنۀ تپه مَشغول چرا بود. دیوها از عیسی خواهش کردند اِجازه دهد به درون خوکها روند، و او نیز اِجازه داد. ۳۳ پس، دیوها از آن مرد بیرون آمدند و به درون خوکها رفتند، و خوکها از سَراشیبی تپه به درون دریا هُجوم بُردند و غَرق شدند. \ No newline at end of file diff --git a/08/34.txt b/08/34.txt new file mode 100644 index 0000000..ed6ba2e --- /dev/null +++ b/08/34.txt @@ -0,0 +1,2 @@ +\v 34 \v 35 چون خوکبانان این را دیدند، گَریختند و در شهر و روستا، ماجرا را بازگُفتند. +۳۵ پس مردم بیرون آمدند تا آنچه را روی داده بود بِبینند، و چون نزد عیسی رسیدند و دیدند آن مرد که دیوها از او به دَر آمده بودند، جامه به تَن کرده و عاقل پیش پاهای عیسی نِشسته است، تَرْسیدند. \ No newline at end of file diff --git a/08/36.txt b/08/36.txt new file mode 100644 index 0000000..92fa7ec --- /dev/null +++ b/08/36.txt @@ -0,0 +1,20 @@ +\v 36 \v 37 کسانی که ماجرا را به چشم دیده بودند، برای ایشان بازگفتند که مرد دیوزده چگونه شفا یافته بود. +۳۷ پس همۀ مردمِ ناحیۀ جِراسیان از عیسی خواستند از نزدشان بَرود، زیرا تَرْسی عَظیم بر آنان چیره شده بود. او نیز سوار قایق شد و رفت. +۳۸ +دختر یکی از رئیسان و زن مُبتلا به خونریزی +لوقا ۸:۴۰-۵۶ – مَتّی ۹:۱۸-۲۶؛ مَرقُس ۵:۲۲-۴۳ +۴۰ +۴۳ در آن میان، زَنی بود که دوازده سال دچار خونریزی بود و [با آنکه تمام دارایی خود را صَرفِ طبیبان کرده بود،] کسی را توانِ درمانش نبود. +۴۴ او از پشت سر به عیسی نزدیک شد و لَبۀ ردای او را لَمس کرد. در دم خونریزی‌اش قَطع شد. +۴۵ عیسی پُرسید: «چه کسی مرا لَمس کرد؟» چون همه اِنکار کردند، پطرس گفت: «استاد، مردم از هر سو احاطه‌ات کرده‌اند و بر تو اِزدِحام می‌کنند!» +۴۶ امّا عیسی گفت: «کسی مرا لَمس کرد! زیرا دَریافتم نیرویی از من صادر شد!» +۴۷ آن زن چون دید نمی‌تواند پِنهان بماند، تَرسَان و لَرزَان پیش آمد و به پای او افتاد و در برابر هَمگان گفت که چرا او را لَمس کرده و چگونه در دَم شفا یافته است. +۴۸ عیسی به او گفت: «دُخترم، ایمانت تو را شفا داده است. به سلامت برو.» +۴۹ عیسی هنوز سخن می‌گفت که کسی از خانۀ یایروس، رئیس کنیسه، آمد و گفت: «دُخترت مُرد، دیگر استاد را زَحمت مَده.» +۵۰ عیسی چون این را شنید، به یایروس گفت: «مَترس! فقط ایمان داشته باش! دُخترت شفا خواهد یافت.» +۵۱ هنگامی که به خانۀ یایروس رسید، نَگذاشت کسی جز پطرس و یوحنا و یعقوب و پدر و مادر دُختر با او به خانه درآیند. +۵۲ همۀ مردم برای دُختر شیون و زاری می‌کردند. عیسی گفت: «زاری مَکنید، زیرا نَمُرده بلکه در خواب است.» +۵۳ آنها ریشخندش کردند، چرا که می‌دانستند دُختر مُرده است. +۵۴ امّا عیسی دست دُخترک را گرفت و گفت: «دُخترم، بَرْخیز!» +۵۵ روح او بازگشت و در دَم از جا بَرْخاست. عیسی فرمود تا به او خوراک دهند. +۵۶ والدین دُختر غَرق در حِیرَت بودند، امّا او بَدیشان اَمر فرمود که ماجرا را به کسی بازنگویند. \ No newline at end of file diff --git a/08/38.txt b/08/38.txt new file mode 100644 index 0000000..de1232d --- /dev/null +++ b/08/38.txt @@ -0,0 +1,2 @@ +\v 38 \v 39 مَردی که دیوها از او بیرون آمده بودند، از عیسی تَمَنا کرد بگذارد با وی همراه شود، امّا عیسی او را روانه کرد و گفت: +۳۹ «به خانۀ خود بَرْگرد و آنچه خدا برایت کرده است، بازگو.» پس رفت و در سَرتاسر شهر اعلام کرد که عیسی برای او چه کرده است. \ No newline at end of file diff --git a/08/40.txt b/08/40.txt new file mode 100644 index 0000000..51e9309 --- /dev/null +++ b/08/40.txt @@ -0,0 +1,4 @@ +چون عیسی بازگشت، مردم به گرمی از او اِستقبال کردند، زیرا همه چشم به راهش بودند. +۴۱ در این هنگام، مَردی یایروس نام، که رئیس کنیسه بود، آمد و به پای عیسی افتاده، التماس کرد به خانه‌اش بَرود، +۴۲ زیرا تنها دخترش که حدود دوازده سال داشت، در حال مَرگ بود. +هنگامی که عیسی در راه بود، جَمعیت سخت بر او اِزدِحام می‌کردند. \ No newline at end of file