Wed Jul 03 2024 12:59:45 GMT+0400 (Georgia Standard Time)

This commit is contained in:
Iman100 2024-07-03 12:59:45 +04:00
parent 67a95a8c63
commit b4381475f5
6 changed files with 20 additions and 16 deletions

View File

@ -2,21 +2,10 @@
47. و روحم در نَجات‌دهنده‌ام خُدا، به وِجد می‌آید،
48.
50.
52. فَرمانروایان ره أَز تَخت به زیر کِشیده
و فُروتنان ره سَرافراز کرده است؛
53. گرسنگان ره به چیزهای نیکو سیر کرده
أَمّا دولتمندان ره تَهی‌دست روانه ساخته است.
54. او رَحمت خود ره به یاد آوَرده،
و خادم خویش إِسرائیل ره یاری داده است،
55. همان‌گونه که به پِدران ما إبراهیم و نَسل او
وَعده داده بود که تا أَبد چنین کند.»
56. پس مریم حدود سه ماه نزد إِلیزابِت ماند و سپس به خانه بازگَشت.
تولد یَحیی
57. چون زمان وَضع حَمل إِلیزابِت فَرا رِسید، پَسری به دُنیا آوَرد.
58. هَمسایگان و خویشان چون شِنیدند که خُداوند رَحمت عَظیمش ره بر وی أَرْزانی داشته است، در شادی او سَهیم شدند.
59. روز هِشتم، برای آیینِ خَتنه نُوزاد آمدند و می‌خواستند نام پِدرش زَکریا ره بر او بُگذارند.
60. أَمّا مادر نُوزاد گفت: «نه! نام او باید یَحیی باشد.»
61. گفتند: «أَز خویشان تو کسی چنین نامی نَداشته است.»
52.
54.
56. پ
59.
62. پس با إِشاره، نَظر پِدر نُوزاد ره دربارۀ نام فَرزندش جویّا شدند.
63. زَکریا لُوحی خواست، و در بَرابر حیرت همگان نَوَشت: «نام او یَحیی است!»
64. در دَم، زَبانش باز شد و دَهان به سِتایش خُدا گُشود.

View File

@ -1,4 +1,4 @@
رَحمت او، نَسل أَندر نَسل،
\v 50 \v 51 رَحمت او، نَسل أَندر نَسل،
همۀ تَرسندگانش ره در بر می‌گیرد.
51. او به بازوی خود، نیرومندانه عَمل کرده
و آنان ره که در أَندیشه‌های دِل خود مُتکبرند، پراکنده ساخته است؛

4
01/52.txt Normal file
View File

@ -0,0 +1,4 @@
\v 52 \v 53 فَرمانروایان ره أَز تَخت به زیر کِشیده
و فُروتنان ره سَرافراز کرده است؛
53. گرسنگان ره به چیزهای نیکو سیر کرده
أَمّا دولتمندان ره تَهی‌دست روانه ساخته است.

4
01/54.txt Normal file
View File

@ -0,0 +1,4 @@
\v 54 \v 55 او رَحمت خود ره به یاد آوَرده،
و خادم خویش إِسرائیل ره یاری داده است،
55. همان‌گونه که به پِدران ما إبراهیم و نَسل او
وَعده داده بود که تا أَبد چنین کند.»

4
01/56.txt Normal file
View File

@ -0,0 +1,4 @@
\v 56 \v 57 \v 58 س مریم حدود سه ماه نزد إِلیزابِت ماند و سپس به خانه بازگَشت.
تولد یَحیی
57. چون زمان وَضع حَمل إِلیزابِت فَرا رِسید، پَسری به دُنیا آوَرد.
58. هَمسایگان و خویشان چون شِنیدند که خُداوند رَحمت عَظیمش ره بر وی أَرْزانی داشته است، در شادی او سَهیم شدند.

3
01/59.txt Normal file
View File

@ -0,0 +1,3 @@
روز هِشتم، برای آیینِ خَتنه نُوزاد آمدند و می‌خواستند نام پِدرش زَکریا ره بر او بُگذارند.
60. أَمّا مادر نُوزاد گفت: «نه! نام او باید یَحیی باشد.»
61. گفتند: «أَز خویشان تو کسی چنین نامی نَداشته است.»