Wed Nov 20 2024 23:25:20 GMT+0400 (Georgia Standard Time)

20/41.txt

@@ -0,0 +1 @@
+\v 41 بعد عیسا بهشون گفت: "چطور می‌گین مسیح پسر داووده؟ \p  \v 42 چون داوود تو کتاب مزامیر می‌گه: \p "خداوند به خداوند من گفت: \p به دست راست من بشین \p  \v 43 تا وقتی که دشمنات ره زیر پای تو بزارم." \p  \v 44 اگه داوود اَ ره خداوند می‌خونه، چطوری می‌تونه پسر داوود باشه؟"

20/45.txt

@@ -0,0 +1 @@
+\v 45 وقتی مردم داشتن گوش می‌دادن، عیسا به شاگرداش گفت: \p  \v 46 "از علمای دین برحذر باشین که دوست دارن تو قباهای بلند راه برن و مردم تو کوچه و بازار سلامشون کنن. تو کنیسا بهترین جا ره می‌خوان و تو ضیافت‌ها سر سفره می‌شینن. \p  \v 47 ولی از یه طرف خونه بیوه‌زنا ره غارت می‌کنن و از طرف دیگه، برای تظاهر دعای بلند می‌خونن. مجازات اینا خیلی سخت‌تر خواهد بود."

21/01.txt

@@ -0,0 +1 @@
+\c 21 \v 1 عیسا به اطراف نگاه کرد و ثروتمندا ره دید که هدایای خودشون ره تو صندوق بیت‌المال معبد می‌نداختن. \p \v 2 وسط اونا، بیوه‌زنی فقیر هم بود که دو قرون تو صندوق انداخت. \p  \v 3 عیسا گفت: "به‌راستی به شما می‌گم، این بیوه‌زن فقیر از همه بیشتر داد. \p  \v 4 چون اونا از دارایی زیادشون دادن، ولی این زن تو تنگدستی خودش، همه روزی‌شو داد."