Thu Nov 21 2024 00:13:27 GMT+0400 (Georgia Standard Time)
This commit is contained in:
parent
e5ab2e7228
commit
499c4e6650
|
@ -0,0 +1 @@
|
|||
\v 8 وقتی هیرودیس عیسا ره دید، خیلی خوشحال شد، چون مدت زیادی بود که میخواست اَ ره ببینه و امیدوار بود که معجزهای از عیسا ببینه. \p \v 9 هیرودیس از عیسا سوالای زیادی کرد، ولی عیسا بهش جوابی نداد. \p \v 10 سران کاهنان و علمای دین که اونجا بودن، سخت عیسا ره متهم میکردن.
|
|
@ -0,0 +1 @@
|
|||
\v 11 هیرودیس و سربازاش به عیسا بیحرمتی کردن و اَ ره استهزا کردن. بعد یه لباس فاخر تنش کردن و دوباره پیش پیلاتُس فرستادنش. \p \v 12 اون روز، هیرودیس و پیلاتُس با هم دوست شدن، چون قبلاً با هم دشمن بودن.
|
|
@ -0,0 +1 @@
|
|||
\v 13 پیلاتُس سران کاهنان، بزرگان قوم و مردم ره جمع کرد. \p \v 14 به اونا گفت: "شما این مرد ره پیش من آوردین و متهمش کردین که مردم ره شورانده. من اَ ره جلو شما آزمایش کردم و هیچ دلیلی برای صحت تهمتای شما پیدا نکردم.
|
Loading…
Reference in New Issue