Thu Nov 21 2024 00:13:27 GMT+0400 (Georgia Standard Time)

This commit is contained in:
Iman100 2024-11-21 00:13:28 +04:00
parent e5ab2e7228
commit 499c4e6650
4 changed files with 6 additions and 0 deletions

1
23/08.txt Normal file
View File

@ -0,0 +1 @@
\v 8 وقتی هیرودیس عیسا ره دید، خیلی خوشحال شد، چون مدت زیادی بود که می‌خواست اَ ره ببینه و امیدوار بود که معجزه‌ای از عیسا ببینه. \p \v 9 هیرودیس از عیسا سوالای زیادی کرد، ولی عیسا بهش جوابی نداد. \p \v 10 سران کاهنان و علمای دین که اونجا بودن، سخت عیسا ره متهم می‌کردن.

1
23/11.txt Normal file
View File

@ -0,0 +1 @@
\v 11 هیرودیس و سربازاش به عیسا بی‌حرمتی کردن و اَ ره استهزا کردن. بعد یه لباس فاخر تنش کردن و دوباره پیش پیلاتُس فرستادنش. \p \v 12 اون روز، هیرودیس و پیلاتُس با هم دوست شدن، چون قبلاً با هم دشمن بودن.

1
23/13.txt Normal file
View File

@ -0,0 +1 @@
\v 13 پیلاتُس سران کاهنان، بزرگان قوم و مردم ره جمع کرد. \p \v 14 به اونا گفت: "شما این مرد ره پیش من آوردین و متهمش کردین که مردم ره شورانده. من اَ ره جلو شما آزمایش کردم و هیچ دلیلی برای صحت تهمتای شما پیدا نکردم.

3
23/15.txt Normal file
View File

@ -0,0 +1,3 @@
\v 15 \v 16 \v 17 نظر هیرودیس هم همینه، چون اَ ره دوباره پیش ما فرستاد. همون‌طور که می‌بینین، این مرد کاری نکرده که مستحق مرگ باشه.
پس اَ ره تازیانه می‌زنم و آزادش می‌کنم."
[تو هر عید، پیلاتُس رسم داشت که یه زندانی ره برای مردم آزاد کنه.]