Wed Jul 03 2024 16:39:09 GMT+0400 (Georgia Standard Time)
This commit is contained in:
parent
b377707bf8
commit
0d46abba67
|
@ -1 +1 @@
|
|||
1 31. با مردم همانگونه رَفتار کنید که میخواهید با شما رَفتار کنند. \p \v 32 «اگر تنها آنان ره مُحبت کنید که شما ره مُحبت میکنند، چه بَرتری دارید؟ حتی گُناهکاران نیز دوستداران خود ره مُحبت میکنند. \p \v 33 و اگر فقط به کسانی نیکی کنید که به شما نیکی میکنند، چه بَرتری دارید؟ حتی گُناهکاران نیز چنین میکنند. \p \v 34 و اگر فقط به کسانی قَرض دهید که أُمید عَوض أَز آنان دارید، شما ره چه بَرتری است؟ حتی گُناهکاران نیز به گُناهکاران قَرض میدهند تا روزی أَز ایشان عَوض بگیرند.
|
||||
\v 31 با مردم همانگونه رَفتار کنید که میخواهید با شما رَفتار کنند. \p \v 32 «اگر تنها آنان ره مُحبت کنید که شما ره مُحبت میکنند، چه بَرتری دارید؟ حتی گُناهکاران نیز دوستداران خود ره مُحبت میکنند. \p \v 33 و اگر فقط به کسانی نیکی کنید که به شما نیکی میکنند، چه بَرتری دارید؟ حتی گُناهکاران نیز چنین میکنند. \p \v 34 و اگر فقط به کسانی قَرض دهید که أُمید عَوض أَز آنان دارید، شما ره چه بَرتری است؟ حتی گُناهکاران نیز به گُناهکاران قَرض میدهند تا روزی أَز ایشان عَوض بگیرند.
|
17
07/01.txt
17
07/01.txt
|
@ -1,16 +1,9 @@
|
|||
\c 7 \v 1 \v 2 \v 3 \v 4 \v 5 1. چون عیسی تمامی گفتار خود را با مردم به پایان رسانید، به کَفَرناحوم درآمد.
|
||||
2. آنجا یک نظامی رومی بود که غلامی بس عزیز داشت. غلامْ بیمار و در آستانۀ مرگ بود.
|
||||
3. نظامی چون دربارۀ عیسی شنید، تنی چند از مشایخ یهود را نزدش فرستاد تا از او بخواهند بیاید و غلامش را شفا دهد.
|
||||
4. آنها نزد عیسی آمدند و با التماس بسیار به او گفتند: «این مرد سزاوار است این لطف را در حقش بکنی،
|
||||
5. زیرا قوم ما را دوست میدارد و کنیسه را نیز برایمان ساخته است.»
|
||||
6. پس عیسی همراهشان رفت. به نزدیکی خانه که رسید، آن نظامی چند تن از دوستانش را نزد عیسی فرستاد، با این پیغام که: «سرورم، خود را زحمت مده، زیرا شایسته نیستم زیر سقف من آیی.
|
||||
7. از همین رو، حتی خود را لایق ندانستم نزد تو آیم. فقط سخنی بگو که خدمتکارم شفا خواهد یافت.
|
||||
8. زیرا من خود فردی هستم زیر فرمان. سربازانی نیز زیر فرمان خود دارم. به یکی میگویم، ”برو“، میرود؛ به دیگری میگویم، ”بیا“، میآید. به غلام خود میگویم، ”این را به جای آر“، به جای میآورد.»
|
||||
9. عیسی چون این را شنید، از او در شگفت شد و به جمعیتی که از پیاش میآمدند روی کرد و گفت: «به شما میگویم، چنین ایمانی حتی در اسرائیل هم ندیدهام.»
|
||||
10. چون فرستادگان به خانه بازگشتند، غلام را سلامت یافتند.
|
||||
زنده کردن پسر بیوهزن
|
||||
لوقا 7:11-16 – مشابه اوّل پادشاهان 17:17-24؛ دوّم پادشاهان 4:32-37؛ مَرقُس 5:21-24 و 35-43؛ یوحنا 11:1-44
|
||||
11. چندی بعد، عیسی رهسپار شهری شد به نام نائین. شاگردان و جمعیتی انبوه نیز او را همراهی میکردند.
|
||||
آنجا یک نظامی رومی بود که غلامی بس عزیز داشت. غلامْ بیمار و در آستانۀ مرگ بود.
|
||||
نظامی چون دربارۀ عیسی شنید، تنی چند از مشایخ یهود را نزدش فرستاد تا از او بخواهند بیاید و غلامش را شفا دهد.
|
||||
آنها نزد عیسی آمدند و با التماس بسیار به او گفتند: «این مرد سزاوار است این لطف را در حقش بکنی،
|
||||
زیرا قوم ما را دوست میدارد و کنیسه را نیز برایمان ساخته است.»
|
||||
6.
|
||||
12. به نزدیکی دروازۀ شهر که رسید، دید مردهای را میبرند که یگانه پسر بیوهزنی بود. بسیاری از مردمان شهر نیز آن زن را همراهی میکردند.
|
||||
13. خداوند چون او را دید، دلش بر او بسوخت و گفت: «گریه مکن.»
|
||||
14. سپس نزدیک رفت و تابوت را لمس کرد. کسانی که آن را حمل میکردند، ایستادند. عیسی گفت: «ای جوان، تو را میگویم، برخیز!»
|
||||
|
|
|
@ -157,6 +157,7 @@
|
|||
"06-26",
|
||||
"06-27",
|
||||
"06-29",
|
||||
"06-31",
|
||||
"06-35",
|
||||
"06-37",
|
||||
"06-38",
|
||||
|
|
Loading…
Reference in New Issue