\v 41 چینه عیسی به اورشلیم نزدیک شد و شهر رو دید، په او گریه کوت و گُفت: \v 42 «کاش تُ نیز دِین روز میدِفتی که چِه چیزی په تُ صلح و سلامت میآرِفت. امّا افسوس که از چِشات پِنهان گِشتِس.