smy_luk_text_ulb/08/28.txt

2 lines
683 B
Plaintext
Raw Normal View History

\v 28 \v 29 چون او عیسی را دید، نعره بَرکشید و به پایش افتاد و با صدای بلند فریاد بَرآورد: «ای عیسی، پسر خدای مُتَعال، تو را با من چه کار است؟ تَمَنا دارم عَذابم نَدهی!»
۲۹ زیرا عیسی به روح پَلید دستور داده بود از او به دَر آید. آن روح بارها او را گرفته بود و با آنکه دست و پایش را به زَنجیر می‌بستند و از او نِگهبانی می‌کردند، بَندها را می‌گُسست و دیو او را به جایهای نَمسکون می‌کِشاند.